امام زمان علیه السلام ما و آرزوهای ما!

(بسم الله الرحمن الرحیم)
انسان در وجود خود، دو گونه آرزو را درك می‌كند، آرزوهای ناشی از فطرت و آرزوها ناشی از طبیعت و این‌گونه است كه روایات ما هم مدح‌کننده امل و آرزوست و هم مذمّت‌کننده آن خداوند سبحان قسم اوّل را اجابت، زمینه‌های تحقّق آن را فراهم و مكلّفان را به محقّق ساختن آن مكلّف نماید. وجه بارز و ممیّزه مهمّ این نوع آرزوها فرامحیطی بودن آنهاست، از این‌رو وجه مشترك تمام انسان‌هاست.

امام زمان علیه السلام ما و آرزوهای ما!

 


امام زمان(ع) القابی دارد، منزّل از آسمان، حقیقت «اسماءُ تُنزَلُ من السَّماء»1 درباره معصوم، صادق و مبتنی بر دارایی حقیقی است. هر یك از این القاب و اسامی، شرح كتاب گونه لازم دارد، یكی از این القاب امنيّه است؛ یعنی آرزو «بِنَفْسی اَنْتَ اُمْنِيَّةُ شائِقِ يَتَمَنّی، مِنْ مُؤْمِنِ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَكَراً فَحنّا؛2
جانم فدایت تو آرمان و آرزوی هر مرد و زن مشتاق مؤمنی هستی که آرزویت کنند و به یادت ناله سر دهند.»
آن حضرت با تمام اوصافش آرزوی مقدّس تمام انسان‌ها و تمام امّت‌هاست.
و همین مسئله دلیل بر فطری بودن نیاز به امام زمان و دلیل بر وجود فعلی آن حضرت است. بر خداوند متعال محال است كه این آرزوهای فطری، مقدّس و ضروری را به طور مطلق بی‌جواب بگذارد. انسان‌ها با تمام تفاوت‌ها و اختلاف‌ها در آرزوهایی مقدّس مشتركند و در هر دوره‌ای با این آرزوها زیسته و در حسرت نبود آنها گریسته‌اند و دنیا را با ناكامی و اندراس3 آرزوهای مقدّس ترك كرده‌اند «وَ دَرَسَتِ الْآمَالُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إلا مِنْكَ وَحْدَكَ لا شَریكَ لَكَ؛4 و کهنه شد آرزوها و قطع شد امیدها، مگر از تو خدای واحد که شریکی برایت نیست.» زیبایی دنیا با همین آرزوهای فطری است.
طبیعی است كه در زمستان، همه در آرزوی بهار باشند و امیدوار به رسیدن آن. بهار بشریت فقط به دست او خواهد بود، او «رَبیعِ الْأَنامِ، وَنَضْرَةِ الْأَيَّامِ»5 است و نابالغان دنیا و انسان‌های كوچك و كودك مرام، صورت ايّام را خشن كرده‌اند و كاری كرده‌اند كه دنیا مدام چهره كریه خود را به انسان‌ها نشان داده و می‌دهد و اینك همه در آرزوی تنفّس در فضای معطّر بهارند.

آرزوهای فطری و طبیعی
انسان در وجود خود، دو گونه آرزو را درك می‌كند، آرزوهای ناشی از فطرت و آرزوها ناشی از طبیعت و این‌گونه است كه روایات ما هم مدح‌کننده امل و آرزوست و هم مذمّت‌کننده آن و خداوند سبحان قسم اوّل را اجابت، زمینه‌های تحقّق آن را فراهم و مكلّفان را به محقّق ساختن آن مكلّف نماید. وجه بارز و ممیّزه مهمّ این نوع آرزوها فرامحیطی بودن آنهاست، از این‌رو وجه مشترك تمام انسان‌هاست.
بعضی از آرزوها، آرزوهای انسان‌های خاص است كه ناشی از شرایط محیطی یا اعتقادی یا اقتصادی یا فرهنگی و ... است؛ امّا بعضی از آرزوها اختصاص به یك طائفه، قبیله، امّت یا ملّت ندارد؛ چنین آرزوهایی اقتضای ساختار بشر و فطرت است.
القابی چون موعود امم اشاره به این دارد كه او آرزوی تمام انسان‌هاست و القابی چون «وَعدَالله الَّذی ضَمِنَه»6 اشاره به این دارد كه چنین آرزوهایی عقلاً و نقلاً باید محقّق شود و اگر بنابر تعریف و امتیازبندی انسان‌ها باشد، باید با این‌گونه آرزوها تعریف شوند و اساساً شخصيّت انسان با آرزو تعریف می‌شود. آرزو معرّف و آیینه تمام عیار معرفت انسان است و هركس به اندازه معرفت خویش آرزو دارد و متعلّق آرزو، به هر پایه، نفیس‌تر باشد، معرفت همراه آن نیز به همان درجه، از درجه نفیس بودن برخوردار خواهد بود.
نقل است از مرحوم الهی قمشه‌ای سؤال شد كه چه آرزویی در زندگی دارید؟ فرمود:
اینكه كنار حوض كوثر پای درس امیرالمؤمنین(ع) درس نهج البلاغه بخوانم.

آرزوهای فطری، نشان كمال فرد و جامعه
آرزوهای فطری نشان بلوغ و حیات و زمینه رشد و اعتلاء و عامل صیانت در برابر ظلم و تباهی است. فطرتی كه با تقویت طبیعت یا با تسویل ترور شده است، از این آرزوها تهی و در خدمت ظلم است. جامعه‌ای كه در آرزوی جامعه آرمانی نبوی و مهدوی است، در برابر آلودگی‌ها و تباهی‌ها ساكت نمی‌نشیند. چنین امید و انتظار و آرزویی بسیار تحریك‌كننده است و فرد و جامعه را در برابر ناهنجاری‌های اجتماعی و روابط ظالمانه اجتماعی عاصی می‌كند. از این‌رو دلّالان خون، شرف و حیثیت انسان‌ها با قَدَر فیلسوفان خود تلاش می‌كنند، جامعه آرمانی را خیالی و غیرممكن جلوه دهند تا بشریت امروز، هرگز در اندیشه و آرزوی آن نبوده و به وضع موجود تن در دهد.
پویر7 در مصاحبه‌اش با اشپیگل8 چند سال پیش از مرگش گفت: امروز مدینه فاضله در كلّ تاریخ بشر، جامعه ایالات متّحده است. مصاحبه‌گر از او پرسید در جامعه‌ای كه هر 8 ثانیه یك قتل و هر 9 ثانیه یك تجاوز جنسی صورت می‌گیرد و جامعه‌ای كه بزرگ‌ترین منبع درآمدش موادّ مخدّر و سلاح‌های كشتار جمعی، هسته‌ای، شیمیایی و میكروبی است، چگونه می‌تواند مدینه فاضله و پایان تاریخ باشد؟! او پاسخ می‌دهد كه: اصل ضرورت فكر كردن به مدینه فاضله دروغ بزرگی بوده كه به ما گفته‌اند، هیچ مدینه فاضله‌ای در انتهای تاریخ وجود ندارد و نباید به آن فكر كرد و این فكری انحرافی در ذهن بشر و باوری اساطیری است!!!
وجود مبارك حضرت حجّت لبّیك الهی برای آرزوهای مقدّس انسانی و نیاز اصیل تكوینی است و نیاز تكوینی همیشه پاسخ دارد «يَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛9 هر که در آسمان و زمین است، از او درخواست می‌کند.» این سؤال، تكوینی است و لذا بی‌جواب نیست. هر آرزوی مقدّس كه در ادوار مختلف به ذهن و قلب بشر رسیده، آرزوی فطری و تكوینی است، از این‌رو، همه آنها در عصر مهدوی به تحقّق خواهد پیوست. یا قدرت فوق‌العادّه‌ای كه كوچك‌ترین تحرّك تروریست‌ها را متوجّه و آنها را منكوب نماید.
از این روست كه دلایل نقلی فراوانی بر فوق‌العادّه و خارق العادّه بودن قدرت صاحب العصر و الزّمان(عج) وارد شده است و این‌گونه است كه اوصاف آن حضرت، آیینه آرزوهای مقدّس اوّلین و آخرین گردیده است. این‌گونه آرزوها رفته رفته تشدید خواهد شد؛ زیرا ظلم، رفته رفته جهانی خواهد شد، در نتیجه بشر؛ آن‌چنان در حسرت این آرزوها خواهد سوخت و آن‌چنان عطش انسان به این آرزوهای مقدّس فزونی خواهد یافت كه همانند زنبوران عسل كه به دنبال ملكه روان باشند، به دنبال انسان كامل خواهند بود، همچنان‌كه رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «يَاوی الَی المَهدی اُمّتُهُ كَما تَاويَ النَّحلُ الی يَعسوبِها؛11 امّت به مهدی مهر می‌ورزند و به سویش پناه می‌برند، آنچنان که زنبوران عسل به سوی ملکه خود پناه می‌برند.» یعنی وجود مقدّس صاحب العصر و الزّمان(عج) در اوج عطش و آرزوهای مقدّس خواهد آمد.
اوصاف امام زمان(ع) تماماً فهرست آرزوی فطری بشريّت است و بشريّت در انتظار تحقّق آرزوهای مقدّس و جهانی است و ما شمّه‌ای از آنها را به عنوان نقطه اشتراك آمال تمام بشریت و موعود امم و اركان دوران ظهور مرور می‌كنیم:

آرزوی اوّل
برچیده شدن بساطِ ظلم و تبعیض در جوامع بشری
یعنی نه سلطان ظالم باشد، نه والی ظالم، نه مرد ظالم، نه زن ظالم و عدل حتّی در داخل خانه‌ها حاكم شود، همچنان‌كه حرارت و برودت وارد خانه‌ها می‌شود، وارد حوزه خصوصی زندگی انسان‌ها شود و در عرصه جهانی ظلم، تبعیض، حقّ ویژه، برده‌داری و منطق «اَلحَقُ لِمَن غَلَب؛12 حق با کسی است که غلبه کند.» در مدیریت جهانی برچیده شود و مدیریت زمین به دست صالحان بیافتد و تحكّم و زورگویی به پایان برسد.

آروزی دوم
گسترده ‌شدن بساط حكومت عدل
حكومت در جوامع و در سطح دنیا، حكومت
«وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِی اللَّحْظِ وَ النَّظَره، و الإشاره و التّحيّه؛13 مبادا که یکی را به گوشه چشم‌ نگری و یکی را به شارات پاسخ‌گویی و یکی را با درود و تحیّت با همگان یکسان باش تا بزرگان به طمع نیافتند که تو را به ستم کردن بر ناتوانان از عدالت تو نومید نکردند.» و حكومت «يُقَسِّمُ الْمَالَ صَحَاحاً»14 باشد. حكومتی باشد كه در آن تمكّن پنهان و تموّل پنهان، رانت، حق ویژه و برده‌داری، فاصله‌های فاحش و درّه‌های وحشتناك بین انسان‌ها نباشد.
«إتَّخَذُوا مَالَ الله دُوَلًا وَ عِبَادَ الله خَوَلا؛15 مال خدا را میان خود، دست به دست می‌کنند، بندگان خدا را بنده‌ خود می‌کنند.» نباشد، پشت قانون و نهاد قانون‌گذاری مافیای ثروت و قدرت نباشد، دست‌های پنهان به بیت‌المال قطع شود و اغنیا زاد فقرا را سرقت نكنند! «أَغنِیاؤُهُم يَسرقونَ زادَ الفُقَراءِ؛16 توانگرانِ ایشان، امکانات زندگی فقیران را می‌دزدند.» حكومتی كه در آن یك شبه میلیاردر شدن نباشد، میلیاردرهایی كه امعاء و احشای آنها پر از فقر است؛ چون «مَنْ لَمْ يَكُنْ ثُمَّ كَان‏؛17 کسی که چیزی نبوده و دارا شده است.» هستند. با یك بخش‌نامه سفارشی میلیاردها مالیات پا در هوا نماند، حكومتی كه قدرت داشته باشد؛ مثل امیرالمؤمنین بگوید: «ارْفَعْ إِلَی‏ حِسَابِكَ؛18 حساب کارهایت را برایم بفرست!!»
حكومتی كه در آن فرومایگان در مصادر امور خطیر قرار نگیرند، اطفال (به لحاظ عقلی) در صدر امور نباشند، حكومتی كه در آن «إذا وَسَّدَ الأَمر إلی غَیر أهله؛19 وقتی کار را به دست نااهلان سپارند.» نباشد تا كار امَت به فاجعه «قامَت قیامَتُهُ» منجر نگردد، مدیریت‌ها بر مبنای شایستگی اعطا شود. حكومتی كه در آن ظالم قوی در ظلم انسان ضعیف، طمع نكند و مظلوم ضعیف از استیفای حقّ خود، مأیوس و خائف و نگران و متتعتع نباشد.
حكومتی كه در آن عدل مجهول جلوه‌گر شود، عدل مجهول از اصلی‌ترین آرزوهای بشر است؛ یعنی عدلی كه برای مردم ناشناخته است «يُظْهِرُ اللهُ بِهِ مَعاقِدَ الحَقِّ وَ مَجهولِ العَدل؛20 امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «حقّ مردم را ولو در كابین عروس‌ها باشد، برمی‌گردانم».
امّا فرزندش حضرت صاحب الامر(عج) می‌فرماید: «اگر زیر بن دندان هم باشد، برمی‌گردانم» این است عدل مجهول. «يَبْلِغُ مَن رَدَ المَهدی اَلمَظالِمَ حَتّی لَو كانَ تَحتَ ضَرسَ إِنسانَ شَئ اِنتَزَعَه حَتَّی يَرُدَّه؛ مقدار و حدود پس گیری حق از بین رفته «در روزگار مهدی» بدان اندازه است که اگر حقّی از کسی در زیر دندان دیگری باشد، حضرت آن را می‌ستاند و پس می‌گیرد.‏»21
امروزه مردم قضاوت داوودی را نمی‌شناسند، مجهول است؛ امّا حكومت مهدوی قسم و بيّنه مطالبه نمی‌كند. در محكمه مهدوی، حكم با نگاه به باطن صادر می‌شود و به ظاهر اعتنایی نیست و این گوشه‌ای از عدل مجهول است.
در زمان داوود مردم نتوانستند تحمّل این قضاوت را بكنند؛ امّا آستانه تحمّل در روزگار ظهور با تَبلُغُ الاحلام بالاست. عدل مجهول، یعنی اینكه عدالت مثل حَرّ و بَرد22 كه وارد خانه‌ها می‌شود، وارد محیط‌های اندرونی و غیرنظارتی شود و مجال دزدی نامرئی گرفته شود «أَمَا وَ الله لَيَدْخُلَنَّ عَلَيْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ كَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُر!!؛23
به خدا قسم که عدالت خود را در دورن خانه‌های مردم وارد می‌کند، همان گونه که سرما و گرما داخل می‌شود.»
و نتیجه عدل، غنای كل می‌شود «لَوْ عُدِلَ فِی‏ النّاسَ لاستَغَنوا؛24 اگر عدالت در میان مردم رعایت شود، آنها بی‌نیاز می‌شوند.» و فقیر تمام می‌شود و از همه بالاتر، استغنا حاصل می‌شود، به حدّی كه «وَ لَيَعْرضَنَّ الْمَالِ فَلا يَقْبَلَهُ أَحَداً»25!

آرزوی سوم
دسترسی به ابزار پیشرفته برای عدالت تا دزدان نامرئی، مرئی و نقب‌های پنهانی به حقوق، آشكار گردد
عدالت جامع مخصوصاً عدل مجهول، ابزار پیشرفته و جامع می‌طلبد تا راه‌های فرار بسته شود. همه انسان‌ها آرزوی قضاوت داوودی دارند؛ امّا نه خود و نه اهل زمان او تحمّل آن را نداشتند و انسان‌ها كلّاً مأمور به ظاهر شدند؛ باطن فقط در زمان حضرت حجّت خوانده می‌شود.
تعطیلی عدالت یا به جهت عدم اطّلاع از دزدی است؛ در حالی‌كه در زمان حضرت صاحب الامر(عج)، سنگ با اصحاب وی سخن می‌گوید كه مجرم در دل من پنهان شده است و تمام باطن‌ها و غیبت‌ها بر ایشان مكشوف می‌گردد و وی بر اساس كشف كلّی حكم می‌نماید و احتیاجی به قسم و بيّنه ندارد. «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»26 برای ما درماندگان است و برای او همانند جدّش غیبی نیست، همچنان‌كه امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِینا؛27 اگر پرده‌ها به کنار رود، چیزی به یقین من نمی‌افزاید.» تعطیلی در اثر عدم قدرت است؛ یعنی ظالم یا خود، قدرت غالب است یا به قدرت غالب متّكی است؛ در حالی‌كه قدرت لاحدی حضرت حق در آن زمان در دست حضرت حجّت ظهور می‌كند. قدرتی كه ما از تصور آن عاجزیم و در تصوّر اجمالی آن همین بس كه یك شبه امر ایشان اصلاح می‌شود! «يُصْلِحُ اللهُ تَعَالَی أَمْرَهُ فِی لَيْلَةٍ وَاحِدَه؛28 خداوند یک شبه امر قیام او را اصلاح می‌کند.»
و یا به جهت فقر نیروی انسانی شایسته و مجریان مذهبی است كه خود، مصداق «فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَی عَنْ نَفْسِه‏»؛29 ابتدای عدالت او نفی خواهش‌ها و گرایش‌های نفسانی است.» هستند. سه مانع یاد شده، غالب حركت‌های اصلاحی تاریخ را عقیم گذاشت و بزرگان بشریت در آتش حسرت حاكميّت عدالت سوختند و غلبه در غالب ادوار با ارباب كفر و ظلم شد و گاهی سایه شوم یاس به اردوگاه مؤمنان نزدیك گردید.
امیرالمؤمنین(ع) كاری را شروع كردند كه آرزوی تمام ابنای بشر بود و آن اینكه به كسانی كه به حقوق عمومی تطاول كرده بودند، فرمود «ارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَك‏؛30 ابتدای عدالت او نفی خواهش‌ها و گرایش‌های نفسانی است.» امّا این كار به سرانجام نرسید و اوضاع كشور به هم ریخت. از ترس آن دستور، همه فرار كردند؛ حتّی ابن عبّاس كه او نیز به طائف گریخت و حضرت به او فرمود «اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لأرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمْ، اخْتَطَافَ الذّئب الأزلّ دامیه المعزّی؛31 ربودی اموال مسلمانان را که برای بیوه‌زنان و یتیمان انبار شده بود، مانند ربودن گرگ چالک بر مجروح پا شکسته را.» و حضرت آرزو كرد كه در صورت عدم جبران حقّ توسط ابن عبّاس، به او ضربتی بزند كه به تعبیر خود، به هركس زده به جهنّم واصل شده؛ امّا این آرزو عملی نگردید.
امیرالمؤمنین(ع) معجزه رسالت خاتمیت بود؛ امّا مقدّمات این آرزو برای او فراهم نشد، سایرین كه تكلیفشان معلوم است. در ساز و كار حسابرسی ما هم نسبت به متصدّیان امور مادّه ارفع الی حسابك وجود دارد؛ امّا اجرای آن مقدّماتی می‌خواهد كه از حیطه اقتدار خارج است. به این اصل فقط یك نفر عمل خواهد كرد و در زمان او فرار معنی نخواهد داشت چون حكومت، حكومت واحد جهانی است و حكومت جهانی بدون ابزار جهانی مقدور نیست. ابزار این حكومت به قدری فراهم است كه حضرت صاحب الامر(عج) حقوق ضایع شده را از بن دندان‌ها بیرون می‌كشد تا مميّز كلّی حاصل شود «لِيَمِیزَ اللهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّيِّب‏؛32 تا خدا ناپاك را از پاك جدا كند.»
آن زمان دیگر معاویه‌ای نیست كه دزدان بیت‌المال به او پناهنده شوند و از عدل علوی به ظلم اموی پناه ببرند، دیگر هیچ فرمانداری، حتّی فرماندار «مدینه» به امیرالمؤمنین(ع) نامه نخواهد نوشت كه غاصبان حقوق در حال فرار به «شام» هستند!
در آن روزگار دیگر امیرالمؤمنین(ع) آرزو نخواهد كرد كه ای كاش به جای هر ده نفر شما، یك نفر از اصحاب معاویه را داشتم «لَوَدِدْتُ واللهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِی بِكُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ فَأَخَذَ مِنِّی عَشَرَةً مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِی رَجُلاً مِنْهُمْ؛33  آن حضرت دیگر بر سر منبر با غمی جانسوز آرزوی لشكر از بنی‌فراس نخواهد كرد «اَما وَ الله لَوَدِدْتُ أَنَّ لِی بِكُمْ ألْفَ فارس رَجُلًا مِنْ بَنِی فِرَاسِ بْنِ غَنْم‏»34 و جناب لوط آرزو نخواهد كرد «لَوْ أَنَّ لِی بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی‏ رُكْنٍ شَدِید؛35 [لوط] گفت: كاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تكیه‏گاهی استوار پناه می‏جستم.»

آرزوها رفته رفته تشديد خواهد شد؛ زیرا ظلم، رفته رفته جهاني خواهد شد، در نتيجه بشر؛ آن‌چنان در حسرت اين آرزوها خواهد سوخت و آن‌چنان عطش انسان به اين آرزوهاي مقدّس فزوني خواهد يافت كه همانند زنبوران عسل كه به دنبال ملكه روان باشند، به دنبال انسان كامل خواهند بود،

آرزوی چهارم
انتقام از كسانی كه بر بشریت ستم روا داشتند، كرامت انسان‌ها را شكستند، اصلی‌ترین سرمایه‌های مردم را از دست ایشان ستاندند. ذوات مقدّسه‌ای چون امیرالمؤمنین و حسین و ... و بشريّت مجروح را سال‌ها در فراق آن سرمایه‌ها نالان كردند.
اینجاست كه رجعت معنای خاص پیدا می‌كند. رجعت خوبان مظلوم و ذبح و زنده به گور شده، امام صادق(ع) فرمود: «مائیم كه زنده زنده زیر خاك دفن شدیم» «نحن الموؤده» و رجعت ظالمانی كه بشریت را منهدم كردند «هَدَّتْ مُصِیبَتُكَ الْأَنَام‏»36 بر گذشته صلوات فرستاده نمی‌شود و شعار «أمّا الحَقَّ القَدیم فَلا يُبْطِلهُ شَئ»37 بر سر در محاكم نقش می‌بندد. هركس به كربلا نگریست، آرزوی انتقام كرد؛ حتّی غیرمسلمان‌ها و حتّی ملائكه، در شب نیمه شعبان هزار پیامبر(ص) به «كربلا» می‌آیند تا به حسین(ع) تبریك بگویند كه منتقم آمد.
آیا قدوم انبیا برای تشفّی خاطر است؟ آیا نفس انتقام امام عصر(عج) برای تسلّی خاطر است؟ حاشا ثم حاشا، در این مسئله باید خیلی دقیق شد، از آن روزی كه امّت بدن و قلب حسین(ع) را كه خازن وحی از آدم تا خاتم بود «وَ جَعَلْتُ حُسَيْناً خَازِن‏ وحیی؛38 حسین را خزانه‌دار وحی‌ات کن.» زیر سم اسب‌ها گذاشت، مورد نفرین قرار گرفت و تا اگر مبتلی به عذاب تفرّق گشت. همچنان‌كه حضرت جبرائیل(ع) در ولادت حسین بن علی(ع) از این كارثه39 عظمی به پیامبر اكرم(ص) خبر داد و ما از آن روز شاهد ذلّت و عقوبت تاریخی امّت كه امری تكوینی و نه تشریعی است، هستیم.
ابتلاء امّت به آن ذوات مقدّسه بسیار سخت شد «محنه النّاس علینا عظیمه ان دعونا هم لم یجیبونا و ان تركنا هم لم یهتدوا بغیرنا؛40 اگر ایشان را بخوانید اجابت نمی‌کنند و چون ترکشان گویم جز به ما هدایت نشوند.» از یك طرف آنها را قبول ندارند و از طرف دیگر خداوند بدون آنها اعمال را قبول ندارد! و در كربلا این فلاكت به اوج رسید و امّت به كفرانی عظیم مبتلا گشت و هر ضربتی و هر مصیبتی بر حسین(ع) و اهل بیتش اثری خاص و بسیار شوم بر امّت فراهم آورد. كی امّت از این شئامت رها و به خلعت عزّت مخلع خواهد شد؟ طبعاً یا با استغفار و توبه از جنایتی است كه در حقّ اهل بیت(ع) روا داشتند یا با انتقام و برای شقّ اوّل، هیچ وقت توفیق نیافته و نخواهد یافت. بالطّبع ردّ بلا با انتقام تعيّن خواهد یافت و این از سنخ تشفّی خاطر نیست؛ بلكه رحم آوردن بر امّت نگون‌بخت است.
این تهمت بزرگ به شیعه است كه گفته می‌شود شیعه با آرزوی تشفّی خاطر زندگی كرده و می‌كند. اینان فلسفه آرزوی انتقام خون حسین(ع) را نفهمیده‌اند. امّت تا جنایت خود در كربلا جبران نكند، چهره عزّت نخواهد دید و آن با انتقام مهدوی است، نه با توبه، هنوز جماعتی از امّت پا به جای قتله كربلا می‌گذارند و ضرباتی سهمگین‌تر از ضربات شمر و سنان بر شخصیت حسین(ع) وارد می‌كنند.
مفتی اعظم وهّابیت با وقاحت تمام به خاندان اهل بیت(ع) اهانت می‌كند و می‌گوید: «اِنَّ الحُسَین خُدِعَ بِنَفسِهِ!» و ابن تیمیه با هتّاكی تمام در برابر مهجه قلب رسول خدا(ص) فساد قیام امام حسین(ع) را بیشتر از صلاحش می‌داند و می‌گوید اگر حسین قیام نمی‌كرد، مصلحت آن بالاتر از قیام بود و سومی خدا را شكر می‌گوید كه كوفیان به حسین(ع) لبّیك نگفتند و او تنها ماند و الّا یك جمل دیگر درست می‌شد و چهارمی می‌گوید: «اِنَّ الحُسَین قُتل بِسَیف جَدّه؛41 حسین با شمشیر جدّش کشته شد.» و... و معلوم می‌شود كه نسل امویان و فكر عفن آنها هنوز در امّت امتداد دارد.
امّت در كربلا، نه حسین(ع)، بلكه رسول خدا(ص) را كشتند «و جرحوا كبد خیر الوری»42 روایات متواتر وحدت حضرت با اهل بیت خود روایات تشریفی نیست؛ بلكه تابلوی سر راه است.
و گریه‌ها و روضه‌ها و ندبه‌های فراوانی كه طبق روایات اهل سنّت، رسول خدا قبل از تولّد و بعد از تولّد حسین(ع) اقامه كرده؛ نه از جهت صرفاً عاطفی، بلكه از سر درد و سوز بر سرنوشت غم‌انگیز امّتی است كه با قتل مصباح هدی و سفینه نجات به جنگ خدا و رسول خدا(ص) برخاستند و تراث عظیم نبوی را زیر سم اسب‌ها به صحرای سوزناك جهل و نادانی و شهرت و هوسرانی منتشر كردند.
و این‌گونه بود كه آنها نه تنها امّت، بلكه بشریت را از شخصيّتی محروم ساختند كه اگر امام زمان(عج) بر فرض كلّ انسان‌های روی زمین را به خون‌خواهی آن امام همام از دم تیغ بگذراند «لم یكن سرفا»43!! «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِی الْقَتْل؛ 44 و نفسی را كه خداوند حرام كرده است، جز به حق مكشید و هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وی قدرتی داده‏ایم.»
آنچه از بشريّت گرفته‌اند، آن‌چنان است كه باید بشریت تا روز قیامت بر این فاجعه بگرید و این هنر شیعه است كه تا قیامت گریان خواهد بود. هیچ گریه‌ای مثل گریه شیعه، نفیس و متعالی نیست و خداوند به خاطر همین گریه، دفع بلا می‌كند «وَ لَوْ لا دَفْعُ الله النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض؛45 و اگر خداوند برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى‏كرد، قطعاً زمین تباه مى‏گردید.»
آن روز كه اصحاب رسول خدا(ص) كه به دنبال سعلت دنیا و هوای خرید از كاروان نماز جمعه رسول گرامی اسلام(ص) را به جز چند نفر ترك كردند و به نصّ روایات، بقای مدینه و اهل آن به چند نفر بسته شد و اگر آنها نیز بلند می‌شدند «لا ضرم الله المدینه بالنّار!!» بعد از حادثه عاشورا نیز با گریه‌ها و ندبه‌ها و سوگواری‌های شیعیان عليّ‌بن ابی طالب(ع) بر آن كفران عظیم نعمت و جنایت وحشتناك امّت، بلا از امّت دفع گردید و اگر كلّ امّت بر این جنایت مهر صحّت می‌زدند، بلاء كلّ امّت را فرا می‌گرفت. ندای «ألمْ تَعْلمی انَّ بُكاءَهُ یؤْذینی»46 از طرف رسول خدا(ص) به فاطمه زهرا(س) در دوران طفولیت حسین(ع) نشان می‌دهد كه آن رسول حكمت سخن، در قضیه عاشورا تا عمق جان آتش گرفته و سوخته است و طبعاً كار از ایذای رسول خدا(ص) به ایذاء و لعن خداوندی رسیده است؛ مگر خداوند نفرموده بود «وَ الَّذِین‏ِ يُؤْذُونَ رَسُولِ الله لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم‏؛47 و از ایشان كسانی هستند كه پیامبر را آزار می‏دهند و می‏گویند او زودباور است.» و مگر نفرموده بود كه با اذيّت رسول خدا(ص) ملعون دنیا و آخرت خواهید شد «إِنَّ الَّذِینَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا؛48 بی‏گمان كسانی كه خدا و پیامبر او را آزار می‏رسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت كرده و برایشان عذابی خفّت‏آور آماده ساخته است.»
و مگر نفرموده بود «اذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِینَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیم‏؛49 پس كسانی كه از فرمان او تمرّد می‏كنند، بترسند كه مبادا بلایی بدیشان رسد یا به عذابی دردناك گرفتار شوند.»

پوير7 در مصاحبه‌اش با اشپيگل8 چند سال پيش از مرگش گفت: امروز مدينة فاضله در كلّ تاريخ بشر، جامعة ايالات متّحده است. مصاحبه‌گر از او پرسيد در جامعه‌اي كه هر 8 ثانيه يك قتل و هر 9 ثانيه يك تجاوز جنسي صورت مي‌گيرد و جامعه‌اي كه بزرگ‌ترين منبع درآمدش موادّ مخدّر و سلاح‌هاي كشتار جمعي، هسته‌اي، شيميايي و ميكروبي است، چگونه مي‌تواند مدينة فاضله و پايان تاريخ باشد؟! او پاسخ مي‌دهد كه: اصل ضرورت فكر كردن به مدينة فاضله دروغ بزرگي بوده كه به ما گفته‌اند، هيچ مدينة فاضله‌اي در انتهاي تاريخ وجود ندارد و نبايد به آن فكر كرد و اين فكري انحرافي در ذهن بشر و باوري اساطيري است!!!

آری موالیان اهل بیت(ع) هزار و چهارصد سال است كه گریسته‌اند و خواهند گریست و در این باب به رسول خدا(ص) اقتدا كرده‌اند كه به روایت عامّه قبل از این حادثه بارها بر این فاجعه بزرگ گریست، نه صرفاً از باب اینكه حسین(ع) فرزند اوست؛ بلكه بر حسین(ع) و سرنوشت نامباركی كه كار امّت را بسیار دشوار ساخت، از یك طرف موجب تأخیر در ظهور فرزندش، حضرت وليّ عصر(عج) گردید و ضعفای امّت را در معرض تلبیس ابلیس و عفریته‌های ابلیس قرار داد و از طرف دیگر امّت سرمایه‌های آسمانی و نفیس بشریت را به راحتی و بی‌رحمانه از دست داد و پایمال كرد و خود و بشریت را داغدار و محروم ساخت بر این داغ باید آن‌چنان گریست كه «حتّی تزهق انفسكم!!»50 و به تعبیر فرزندش، حضرت وليّ عصر(عج) «فلاندبنك صباحاً و مساء و لابكین لك بدل الدموع دما»51.
دعای ندبه مخصوص شیعه نیست؛ دعای ندبه زبان حال تمام نسل‌ها در تمام عصرها است. بشریت مجروح محروم كرامت شكسته با تمام سوز می‌گوید:
«كجاست آنكه‏ آماده ‏شده برای ریشه‏كن ساختن ستمگران؟ كجاست آنكه چشم به راهش هستند برای راست كردن نادرستی‌ها و كجی‌ها؟ كجاست آن مایه امید برای از بین بردن ستم و تجاوز؟ كجاست آنكه ذخیره شده برای نو كردن فریضه‏ها و سنّت‌های دین؟ كجاست آن كس كه انتخاب گشته برای برگرداندن كیش و آیین؟ كجاست آنكه آرزویش داریم برای زنده كردن قرآن‏ و حدود آن؟ كجاست زنده كننده آثار دین و اهل دین؟ كجاست درهم شكننده شوكت زورگویان؟ كجاست ویران‌كننده بناهای شرك و دورویی؟ كجاست نابود كننده اهل فسق و گناه‏ و طغیان؟ كجاست آنكه شاخه‏های گمراهی و اختلاف را ببرد؟ كجاست محو كننده آثار كج‌روی و هوا و هوس‌ها؟ كجاست پاره كننده دام‌های دروغ و بهتان؟ كجاست نابود كننده سركشان‏ و متمرّدان؟ كجاست ریشه‌كن كننده ستیزه‌جویان و گمراهان و بی‏دینان؟ كجاست عزّت‌بخش‏ دوستان و خوار كننده دشمنان؟ كجاست گردآورنده سخنان بر پرهیزكاری؟ كجاست آن درگاه خداوند كه از آنجا به سوی خدا روند؟ كجاست آن آیینه خدایی كه به سویش توجّه كنند اولیاء؟ كجاست آن سبب خدایی‏ كه پیوست است، میان زمین و آسمان؟ كجاست آن فرمان‌روای روز فتح و پیروزی و برافرازنده پرچم‏ هدایت و راهنمایی؟ كجاست گردآورنده شایستگی و خوشنودی (حق)؟ كجاست خواهنده خون پیمبران و فرزندان پیمبران؟» 52

پی‌نوشت‌ها:
1. الشیخ الكجوری، محمّدباقر، الخصائص الفاطمیه، ج 1، ص 284.
2. فرازی از دعای ندبه.
3. ناپدید گردیدن، پاره پاره شدن(لغت‌نامه دهخدا).
4. مفاتیح الجنان، اعمال روز مبعث.
5. بحارالانوار، ج 99، ص 101، باب 7؛ مفاتیح الجنان، به نقل از سیدبن طاووس، بلدالامین، ص 286؛ با تعبیر (ربیع الیتام و نضره الایتام)؛ مصباح كفعمی، ص 497 با كمی تغییر.
6. مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت آل یاسین.
7. سِركارل رایموند پویر (به: Karl Popper)، منطق‌دان، ریاضی‌دان و اندیشمند اتریشی ـ انگلیسی.
8. اشپیگل (به: Der Spiegel، به معنای «آینه») یك هفته نامه معتبر خبری در كشور آلمان است كه در شهر هامبورگ منتشر می‌شود. اشپیگل در حال حاضر با شمارگانی بیش از 1 میلیون نسخه، پرفروش‌ترین هفته‌نامه در آلمان است.
9. سوره الرحمن (55)، آیه 29.
10. زشت‌خوی شدن و ستمكار گردیدن. تجبر و طغیان كردن بر كسی، تخلق به اخلاق فراعنه كردن، مشابهت به فرعون در تكبر و ستم. (لغت‌نامه دهخدا)
11. ملاحم ابن طاووس: ص 70، ب 148؛ منتخب الأثر: ص 478، ف 7، ب 7، ح 2؛ ابن‌حماد: ص 99؛ عرف السیطوسی، الحاوی: ج 2، ص 77؛ برهان المتقی، ص 78، ب 1، ح 18.
12. هر كه غالب بود، حق با او است.
13. نهج البلاغه، نامه 46.
14. كشف الغمه، ج 3، 261؛ روزگار رهایی 59؛ مسند احمد حنبل، ج 3، ص 38.
15. شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه، خطبه 128.
16. مستدرك الوسائل، 322/2.
17. من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 373.
18. نهج البلاغه، نامه 40.
19. نهج الفصاحه، ص 67، ح 246.
20. مفاتیح الجنان، دعای امام رضا(ع) برای امام زمان(عج)، ص 994.
21. موسوعه احادیث المهدی، پیشین، ج 1، ص 221.
22. گرما و سرما.
23. غیبت نعمانی، ص 159؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 544؛ بحار الانوار، ج 52، ص 362.
24. كافی، ج 1، ص 542.
25. مجمع الزوائد، ج 8، ص 211.
26. سوره بقره(2)، آیه 3.
27. سهروردی، ج 3، ص 304، 318؛ درباره این حدیث رجوع كنید به بحارالانوار مجلسی، ج 46، ص 135.
28. بحار الانوار، ج 51، ص 132.
29. نهج البلاغه، خطبه 86.
30. رك: بند 18.
31.نهج البلاغه، نامه 41.
32. سوره انفال(8)، آیه 37.
33. نهج البلاغه، خطبه 96.
34. نهج البلاغه، خطبه 25.
35. سوره هود(11)، آیه 80.
36. مفاتیح الجنان، زیارت امیرالمؤمنین(ع) در 21 رمضان.
37. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 269.
38. حدیث لوح، اصول كافی، ج 2، صص 528 و 527.
39. فاجعه.
40. بحار الانوار، ج 2، ص 64 سطر 19 إلی ص 72، سطر 18.
41. حماسه حسینی، ج 1، ص 141.
42. بحار الانوار، الجزء التاسع و التسعون، الزیاره الخامسه، ص 166.
43. بحارالانوار، ج 45، ص 298.
44. سوره اسراء(17)، آیه 33.
45. سوره بقره(2)، آیه 251.
46. مجمع الزوائد، نورالدین هیثمی، دار الكتب العلمیه، بیروت، 1408ق، ج 9، ص 201.
47. سوره توبه(9)، آیه 61.
48. سوره احزاب(33)، آیه 57.
49. سوره نور(24)، آیه 63.
50. كامل الزیارات، باب 23 قول امیرالمؤمنین، ح 11.
51. بحار الانوار، ج 101، ص 1217.
52. فرازی از دعای ندبه.

- لینک کوتاه این مطلب

» پایگاه جامع اطلاع رسانی امام مهدی (عج)
تاریخ انتشار:24 آذر 1393 - 19:40
دسته : اخبار - مهدویت

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد