معناي اول: نصح، به معني خلوص است، و اظهار حقيقت هر چيز، شما خالصانه در سّر و علن، افراد را به خداي سبحان دعوت كردهايد بعضي ميگويند: نصيحت در امور مختلف معنايش متفاوت است نصيحت لله و الرسول و للكتاب فرق دارد.
نصيحت لله يعني اخلاص در نيّت، شما معصومين خالص بوديد در نيّات الهي و نصيحت للرسول اين است كه در ظاهر و باطن تسليم پيامبر بودهايد، و معني نصيحت للكتاب تصديق قرآن است، كتاب خدا را تصديق كرديد هم در ظاهر و هم در پنهان.
معصوم خيرخواهيهاي لازم را در زندگيها جاري ميكند، چه در سويداي وجود و چه در ظاهر هر فرد، آنها پيام الهي را خالصانه به ما ميرسانند، كار آنان نصيحت كردن و خيرخواهي كردن است خواه مخاطب از سخنان آنان پند گيرد و خواه ملال.
حضرات معصومين (ع) توجهي ندارند كه مردم از نصايح آنها خوششان نميآيد و حتي متأثر و ملول ميشوند زيرا انسان اگر در مقابل حق تسليم نباشد انجام تكاليف الهي براي او امر سخت و دشواري خواهد بود.
معناي دوم: نصيحت به معني خياطت است، خياطي و دوخت و دوز، نصيحت يعني دوختن پارگيها، كار معصومين در نظام عالم دوخت و دوز عيوب و نواقص و كمكاريهاي ماست تا اين عيوب برملا و آشكار نشود همچنين گاه در اعتقاداتمان ترديدهايي ايجاد ميشود و يا در حبّ ما نسبت به اولياء الله فاصله و شكافي صورت ميگيرد كه حضرات معصومين (ع) اين شكافها را ترميم ميكنند، و يا گاهي اعمال ما به طور كامل بر محور شريعت نيست و از شريعت قيچي شده و جدا افتاده حضرات معصومين (ع) ترميم آنها را فوراً و بدون وقفه انجام ميدهند تا ما به سوي شرع به طور كامل بازگرديم و فاصلهاي ميان ما و شريعت ايجاد نشود.
نكته قابل توجه آن است كه حضرات معصومين (ع) در مقابل نصايحي كه براي هر نصيحت كنندهاي دارند هيچ تقاضا و مطالبه و انتظاري ندارند.
« وَ نَصَحْتُمْ لَهُ» حضرات معصومين (ع) نصيحت را تنها به خاطر خدا انجام ميدهند نه به خاطر ما و نه حتي به جهت قبول ما، شما معصومين در نصيحت كردنهايتان خدا را ميبينيد و به عنوان يك وظيفه مردم را نصيحت ميكنيد به همين دليل از مردم هيچ انتظاري نداريد حتي انتظار امتثال.
در ميان مردم اگر بزرگتري فرزندش را نصيحت كند انتظار دارد كه فرزندش نصيحت او را بپذيرد و آنرا اجرا نمايد و به نصيحتهايش بها دهد امّا حضرات معصومين (ع) هيچ انتظاري از ما به جهت نصايحشان ندارند به همين دليل است كه آنان از كسي كه تسليم و مطيع احكام الهي است.
معناي ديگر نصيحت ابلاغ و پيامرساني است خمير مايه نصايح معصومين (ع) هم همين امر است، معصوم در زمينه ابلاغ حق فعالانه تلاش ميكنند، پس اگر ما گاه از اين جريان بيبهرهايم به دليل آن است كه فاصله زيادي ميان ما و آن بزرگواران ايجاد شده و ما به دليل اشتغال به دنيا از نصايح آنان غافليم.
هر چه افراد به ما نزديكتر باشند به خود اجازه ميدهيم خيرخواهي بيشتري نسبت به آنها داشته باشيم، وقتي ما به حضرات معصومين (ع) عرض ميكنيم، « نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَة » يعني شما بزرگواران ما را نزديك به خود ميبينيد و ما را در شمار آشنايان خود به حساب ميآوريد كه نصايح خاص را به ما ابلاغ ميكنيد، اين آشنايي بر مبناي محبّت قديمي است كه بين ما و معصومين حاكم بوده ، امّا در گذر زمان به دلايل خاص فاصله ايجاد شده امّا آنها دوست قديمي خود را از ياد نميبرند.
« دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة» ما در زيارت جامعه بارها معصومين را به عنوان دعوت كننده به سوي خدا شناختيم حال ميگوييم شما به سوي سبيل حق دعوت ميكنيد ابراز دعوت شما دو چيز است « بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة» از طريق حكمت و از طريق موعظه حسن دعوت ميكنيد.
در اين عبارت بايد به چند امر توجه داشت، « دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ» معصومين (ع) ما را به خودشان دعوت نميكنند بلكه به سبيل الله دعوت ميكنند دعوت به سبيل يعني دعوت به حركت، دعوت به راه يعني دعوت به تلاش خستگيناپذير، يعني دعوت به سلوك متعالي.
معصومين (ع) ما را به راهي دعوت ميكنند كه در آن توقف ممنوع است، در سبيل كسي نميتواند بايستد و يا عقبگردي داشته باشد، راهي است كه پيش روي ماست،
ابزار دعوت شما دو چيز است:
« بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»
1- حكمت امر محكم، حكيمانه و عقلاني است، منبع حكمت به گفته بزرگان امور مادي نيست زيرا جنس حكمت ماده نيست بلكه از جنس ديگري است همان گونه كه عقل از جنس ديگري است حضرات معصومين (ع) وقتي ما را به سوي خدا دعوت ميكند اين دعوت را در ابتدا از طريق عقل آغاز ميكنند، عالم عقل همان جايگاه اصلي است كه انسان از ابتدا در آن جا بوده است و سپس به عالم ماده نازل شده:
من ملك بودم و فردوس بريم جايم بود آدم آورد در اين ديرخراب آبادم
حضرات معصومين (ع) چون انسان را به سبيل دعوت ميكنند از او ميخواهند كه از عالم عقل خويش كمك بگيرد زيرا عالم عقل او فراتر از ماده است به او گفته ميشود از عالم عقليات استفاده كن كه اين عالم وراي ماده تو است، اولين پيام رساني معصوم اين است كه هر انساني عالم عقل دارد آنها ما را متوجه دارائيهايمان ميكنند تا از دارائيهاي خويش به شكل صحيح استفاده كنيم.
ما در تأويل حكمت از قول بعضي از علما ميخوانيم حكم چيزي است كه قابل انكار نيست يعني كلام حكيمانه و درست قابل انكار و رد نيست، امور حكيمانه اموري شهودي است همان طور كه روز را نميتوان انكار كرد چون نور ديده ميشود امور حكيمانه را نميتوان منكر شد اين امور به دليل شهودشان قابل انكار نيستند.
حضرات معصومين (ع) از طريق همين امور شهودي غير قابل انكار ما را به خدا دعوت ميكنند، اگر بگوييم اين امور چيست؟
ميگويند: پشت پرده هر يك از شماست در سوره مباركه بقره ميخوانيم « يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيرا» خدا به هر كس بخواهد حكمت ميدهد و به هر كس حكمت بدهد خير كثيري به او داده است ، حال به حضرات معصومين (ع) ميگوييم: شما به وسيله حكمت دعوت به حق ميكنيد يعني اولاً معلوم است كه ما در شمار « مَنْ يَشاءُ» هستيم و جزء كساني ميباشيم كه خدا حكمت را در اختيار مان قرار داده و اين حكمتي كه به ما عطا شده براي آن است كه به عالم عقل و عقلانيات توجه داشته باشيم.
ثانياً: با حكمت ما در مسير حق محكم ميشويم و از تندبادها و طوفانها و زلزلههاي بندگي در امان ميمانيم، اگر وساطت حضرات معصومين (ع) در زندگي ما نباشد بارها از مسير حق جدا ميشويم و بارها تزلزلي بر ما عارض ميشود، « وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا»[1] « و اگر [مردم] در راه درست، پايدارى ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان نوشانيم.»
اگر استقامت در مسير حق داشته باشم خدا وعده داده آب گوارايي به شما مينوشانيم، هر چه در مسير بندگي راسختر شويم علم نافع را بيشتر دريافت ميكنيم آب گوارا همان علم نافع است، هر چه در مسير بندگي با وساطت معصوم محكمتر شويم علم نافع با سهولت بيشتري به ما ميرسد.
سوم « دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَة» هديه شما معصومين (ع) به شيعيان حكمت است بعضي از مفسرين باء را باي مقابله گرفتهاند و گفتهاند حكمت عطيهاي است كه حضرات معصومين (ع) در مقابل پذيرش از دعوت آنان به ما عطا ميكنند هر چه شيعه دعوت آنها را پاسخگوتر باشد حكمت بيشتري به او ميرسد، البته پذيرايي حضرات معصومين (ع) از زائر دائمي است اينكه ابتدا او را وارد عالم عقل ميكنند و سپس در مسير بندگي محكمش مينمايند، و حكمت را به او ميبخشند، مفسري ميگويد: حكمت خير كثير است كه ما را از عالم شنيدنها به عالم ديدنيها وارد ميكند.
شنيدن كي بود مانند ديدن
تفاوت زيادي است ميان شنيدهها و ديدهها.
«الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» ابزار ديگر حضرات معصومين (ع) است، موعظه حسنه گفتاري است كه انسان به وسيله آن رام و نرم ميشود و تحت تأثير قرار ميگيرد. وعظ در زبان عرب « زجر مقترن بتخويف» است بازداشتني همراه با ترساندن است ولي در موعظه حسنه بازداشتن هست امّا ترساندني در كار نيست حضرات معصومين (ع) ما را نميترسانند بلكه از خلافكاري و از نازيبائيها منع ميكنند البته با نوازش و با عنايت كردن و اعلام محبت نمودن.
خميرمايه دين عاشقي است در دين ترسي نيست به همين جهت همه چيز با دعوت است نه به اجبار شريعت ميگويد: چنانچه دوست داريد خلافكاري و امور منفي را ترك كنيد. براي وصال و رسيدن به محبوب هر كس بايد خود تمايل داشته باشد و گرنه اجبار فايدهاي ندارد.
مطالب مرتبط...
- ده حق همسایه در کلام امام سجاد (ع)
- تفسير زيارت جامعه كبيره ( و وکدتم میثاقه )
- آيا ابن عباس در پايان عمرش به معاويه پيوست؟
- توسل به دعاي پيامبرو مسلماني كه از دنيا رحلت كرده اند. چگونه قابل قبول است، در حاليكه آنها هيچ صدايي را نمي شنوند و اصلاً توسل معني ندارد؟!
- اخلاص چيست؟ فرق بين مُخلِص و مُخلَص چيست؟!