اهل فن اين فراز را به دو شكل معنا كردهاند:
يك بار عبارت را به خود معصوم توجه دادهاند ميگويند: شما هر چه امتياز بيشتري از جانب خداي سبحان دريافت ميكنيد پايبنديتان نسبت به تعهداتتان بيشتر ميشود.
«ميثاق» در زبان عرب ريسمان يا زنجيري است كه اسير را با آن ميبندند كه فرار نكند، ريسماني كه اسير به واسطه آن در اسارتش ثابت قدم و ماندگار ميشود. « وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَه» يعني حضرات معصومين (ع) هر چه امتيازات بيشتري دريافت كردند در عرصه بندگي محكمتر و پايدارتر شدند. ميثاق همان عهدي است كه در عالم الست با خداي سبحان بستهاند، تعهدي كه در عالم ذر با خداي سبحان بستهاند.
معناي دوم در رابطه با « وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَه» آن است كه گفته شود شما معصومين ميثاق خداي سبحان را در مورد عباد مؤكد كردهايد يعني اگر بندهاي بخواهد خود را از بندگي جدا كند و ريسمان عبوديت را پاره كند و اسير دنيا گردد شما بلافاصله به فرياد او ميرسيد و ميثاقش را محكم ميكنيد تا از عرصه بندگي خارج نشود و در اسارت بندگي حق كه اوج عزت است باقي بماند.
با توجه به معناي دوم هر آن كس كه با گذشت سالهاي متوالي از عمرش همچنان بنده مانده و نعمت و مصيبت و قدرت و اشتغالات مختلف او را از امر بندگي خارج نكرده بايد مديون حضرات معصومين (ع) باشد حضرات معصومين (ع) او را در امر بندگي محكم و پابرجا نگه داشتهاند و اگر مدد آنها نبود بايد هزار بار زنجير بندگي را گسسته بود و از عرصه آن خارج شده بود.
با توجه به همين معنا ريسمان بندگي شيعه را حضرات معصومين (ع) محكم ميكنند، به شكرانه الطافي كه خداي سبحان به معصومين داشته آنها ميخواهند تا مؤمنين در حريم ميثاق الهي پايدار بمانند گاهي افراد در زندگيهايشان تا مرز ترديد و شك و شل شدن در بندگي به پيش ميروند امّا به ناگاه ورق زندگي آنها برميگردد و حق را پررنگتر از قبل دريافت ميكنند در اين تغيير تنها دست ولايي معصومين است كه به ميان آمده و آنها را نجات ميدهد. « وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَه» شما معصومين مؤكد ميكنيد تعهدي را كه مؤمنين با خدا بستهاند اگر تأكيد شما نبود در گذر زمان تعهدهاي بندگان شل ميشد و در اجراي احكام الهي مسامحه كار ميشدند.
« داود الرقّيّ عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: لمّا أراد اللَّه أن يخلق الخلق خلقهم و نثرهم بين يديه فقال لهم: من ربّكم؟ فأوّل من نطق رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و أمير المؤمنين و الأئمّة من ولده عليهم السلام فقالوا: أنت ربّنا، فحمّلهم العلم و الدين، ثمّ قال للملائكة: هؤلاء حملة ديني و علمي و امنائي في خلقي و هم المسئولون. ثمّ قال لبني آدم: أقرّوا للَّه بالربوبيّة و لهؤلاء النفر بالطاعة و الولاية، فقالوا: نعم ربّنا أقررنا، فقال اللَّه للملائكة: اشهدوا، قالُوا: شَهِدْنا عَلى أن لا يقولوا غدا إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ يا داود، ولايتنا مؤكّدة عليهم في الميثاق.» [1]
« داود رقى از ابوعبد اللَّه عليه السلام نقل كرده كه حضرت فرمود: وقتى خداوند اراده آفرينش مخلوقات را كرد و آنها را آفريد و به آنها فرمود: خداى شما كيست؟ همه گفتند: خداوندا! تو خداى ما هستى. نخستين كسى كه حرف زد، رسول خدا بود و امير المؤمنين و امامان بعد از او. پس آنها گفتند: خداوندا! تو خداى مايى. پس خداوند آنها را حامل علم و دين كرد. بعد هم به ملائكه فرمود: اينها حاملان علم دين من و امناى من در ميان خلقم هستند و آنها مسئول مىباشند.
بعد خداوند به ساير فرزندان آدم فرمود: به ربوبيت خداوند و به اطاعت از اينها اقرار كنيد و آنها را ولى من در روى زمين بعد از پيامبر بدانيد. همه گفتند:
خداوندا! اقرار مىكنيم. سپس خداوند به ملائكه فرمود: شما شاهد باشيد.
ملائكه گفتند: ما شاهديم كه فردا نگويند ما اينها را نمىشناختيم و يا اين كه بگويند: پدران ما قبل از ما بر تو شريك قرار دادهاند و ما فرزندان بعدى آنان هستيم. آيا ما را به خاطر عمل باطل آنها هلاك مىكنى؟»
داود رقي از قول امام صادق (ع) نقل ميكند: « لمّا أراد اللَّه أن يخلق الخلق خلقهم و نثرهم بين يديه » زماني كه خدا خواست مخلوقات را بيافريند آنها را پخش كرد در مقابل خودش « فقال لهم » از آنها سؤال كرد « من ربّكم؟ » رب شما كيست؟
« فأوّل من نطق رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و أمير المؤمنين و الأئمّة من ولده عليهم السلام» اولين كسي كه اعلام ربوبيت خدا را كرد پيامبر و اميرالمؤمنين و حضرات معصومين (ع) بودند و فرمودند: تو رب ما هستي « فحمّلهم العلم و الدين » خدا علم و دين را بر اين بزرگواران حمل كرد بعد به ملائكه فرمود: « هؤلاء حملة ديني و علمي و امنائي في خلقي » اينها حامل علم و دين من و امينان در ميان خلق هستند.
« ثمّ قال لبني آدم: أقرّوا للَّه بالربوبيّة» خدا به همه بنيآدم گفت: اقرار كنيد به ربوبيت خدا « و لهؤلاء النفر بالطاعة و الولاية، » اقرار كنيد براي اين چند نفر كه اطاعت اينها را قبول داريد ، بني آدم گفتند: خدايا ! ما اقرار كرديم « فقالوا: نعم ربّنا أقررنا، فقال اللَّه للملائكة: اشهدوا، قالُوا: شَهِدْنا » خدا به ملائكه گفت: گواه باشيد ملائكه گفتند: « شَهِدْنَا» ما به اين قضيه گواهي داديم خداي سبحان فرمود اين گواهي را ميگيرم كه فردا نگوييد ما از اين جريان غافل بوديم ، ملائكه ديدند اقرار كرديد.
در ادامه روايت ابوبصير ميگويد: به امام صادق (ع) گفتم: « كَيْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ؟ » [2] چطور پاسخ دادند اينها هنوز خلق نشده بودند امام صادق (ع) گفتند: « جَعَلَ فِيهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ- يَعْنِي فِي الْمِيثَاقِ » خدا قدرتي در آن ذرات قرار داد عقل و شعوري در ذرات قرار داد و قوه گفتاري در ذرات قرار داد كه وقتي از ايشان سؤال كند بتوانند پاسخگو باشند.
در روايت ديگر علت تسميه يوم الجمعه به يوم الجمعه اين است كه روزي كه ذرات همه جمع شدند يوم الجمعه بوده است پيامبر و اميرالمؤمنين (ع) و همه بنيآدم آن روز پاسخگو بودند يوم الجمعه بوده و عيد بودن جمعه به همين اعتبار است.
بر حفظ اين ميثاق از سوي حضرات معصومين (ع) تأكيد شده و آنان اين تأكيد را به چند شكل انجام ميدهند:
رسالتي كه خداي سبحان بواسطه وظيفه به آنان محول كرده بود به خلق و مردم رساندند و آنان را به توحيد دعوت كردند آنان با مقام داعي اللهي خود ما را به حق دعوت كرده و ميكنند و اين دعوت پيمان را محكمتر ميكند از سوي ديگر حضرات معصومين (ع) با اين تأكيد ميثاق را به بهانههاي مختلف به انسان يادآوري ميكنند.
روزي بلال براي اميرالمؤمنين (ع) خربزه خريداري كرد، خربزه تلخ بود حضرت فرمودند:
يا بلال! اين را به صاحبش برگردان پولش را از او بگير، بعد فرمودند: پيامبر به منِ علي فرمود:
« ان الله قد اخذ حبك علي البشر و الشجر و الثمر » خدا محبت تو را بر انسانها و بر درختان و ميوهها عرضه كرد بر همه تخم گياهان عرضه كرد « فما اجاب علي حبك عذب »
اين خربزه از خربزههايي است كه مرا دوست نداشته اين روايات به آن جهت مطرح شد تا بيان داريم خداوند از همه چيز ميثاق گرفته است همه موجودات در ربوبيت خداي سبحان و رسالت پيامبر (ص) بلي گفتهاند ولي در ولايت اميرالمؤمنين (ع) اكثريت لا گفته و تنها اقليتي بلي گفتهاند، به همين جهت قرآن ميگويد: مؤمنين قليلاند يعني افراد ولايت پذير در عالم قليل و اندكاند.
وقتي ما حضرات معصومين (ع) را با اين عنوان خطاب ميكنيم از آنان ميخواهيم تا ميثاق را به ما مكرراً يادآوري كنند بعلاوه آنكه با دستان ولايي خويش ما را در مسير اطاعت محكم و مقاوم نگه دارند همچنين عقد ولايت اميرالمؤمنين (ع) را به ما يادآوري نمايند.
يكي از علامات مؤمن به دست كردن انگشتر عقيق است زيرا عقيق اولين سنگي است كه ولايت حضرات معصومين (ع) را پذيرفته به همين دليل ارتباط مؤمن هم بايد با آن برقرار شود. اگر ميبيند به لطف خداي سبحان امور مختلف در گذر زمان نه تنها محبت ما و اطاعت ما را نسبت به اهل بيت (ع) كم نكرده بلكه روز افزون نموده آن است كه اين محبت ، كار ما نيست بلكه دستان ولايي اهل بيت است و گرنه بايد هر دو گِره در گذر زمان بايد باز ميشد.
« وَ أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِه»
« أَحْكَمْتُمْ » شما معصومين گِره اطاعت خدا را در زندگي خود محكم كردهايد بيشترين ميزان طاعت از آن شماست و هيچ اشتباه و خطايي در طاعات شما صورت نگرفته.
معناي ديگر « أَحْكَمْتُمْ» به معناي تفصيل و باز كردن است، شما حضرات معصومين (ع) عقد طاعت را به تفصيل و با همه جزئيات و لطايف اجرا كردهايد و معناي ديگر، آن است كه شما حضرات معصومين (ع) درباره بندگان عقد طاعت و گره اطاعت خدا را محكم كردهايد، چنانچه بندهاي بخواهد امري را انجام دهد تنها با شما از خطا و اشتباه در امان ميماند و خارج از نظر ولايت هم انجام اوامر و هم ترك نواهي براي او به سختي صورت ميگيرد.
مرحوم حاج مرشد چلويي صاحب چلوكبابي بود روزي نماز ميخواند چون دستهاي او بلند بود زمان سجده به طور كامل روي زمين قرار نميگرفت حضرت ولي عصر (عج) در تشرف به او فرمودند: كف دستانت را به زمين بچسبان. حضرات معصومين (ع) هم به كليات امور بندگان توجه دارند و هم به جزئياتي از قبيل كف دست روي زمين گذاشتن.
حضرات معصومين (ع) خود چنان در اطاعت خدا تسليماند و آن را به طور كامل و با جزئيات انجام ميدهند كه وقتي به ما معرفي ميشوند به عنوان « كالميت بين يدى الغاسل »[3] مانند مردهاي در دستان غسال معرفي ميشوند ، زماني كه پيامبر (ص) به معراج رفت خداي سبحان به ايشان فرمود: «فسئل ما شئتَ» بخواه هر چه ميخواهي آنچه درخواست كني به تو عطا ميشود در اين زمان پيامبر فقط يك درخواست داشت و آن بندگي بود يعني خدايا ! مرا به خود نسبت بده و بنده خود كن .
امر آنچه تو فرمایی حکم آنچه تو بنمایی
با « أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِه » عملكرد شيعه هم استوار و آشکار ميگردد و هم نيش خالص ميگردد هر گاه دست ولايت وارد زندگي محب و شيعه شود او را از انواع اختلافات و تزلزلها به دور نگه ميدارد، نقش ولايتي معصوم محكم كردن اعتقادات و حركات صحيح افراد است، اگر خداي ناكرده ملاحظه ميفرماييد: گروهي گرفتار مسامحه و تزلزل مسائل ديني شدهاند اينها به اختيار خويش خود را از دستان ولايي حضرات معصومين (ع) دور نگه داشتهاند.
[1] الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ، ص 486
[2] مختصر البصائر ؛ ؛ ص395
[3] شرح أصول الكافي (صدرا)، ج2 ،ص 142
[4] بحارالانوار، ج 16 ، ص 95
مطالب مرتبط...
- تفسير زيارت جامعه كبيره ( اذهب عنكم الرجس و طهركم تطهيرا)-(2)
- تفسير زيارت جامعه كبيره ( اذهب عنكم الرجس و طهركم تطهيرا)
- تفسير زيارت جامعه كبيره ( و نصحتم فی السر و العلانیه )
- چكيده تفسير زيارت جامعه كبيره (نوره و برهانه عندکم و امره الیکم )
- در ماه رجب موفق به زيارت ائمة بقيع ـ عليهم السّلام ـ شدم در حين قرائت دعاي ندبه مامورين سعودي دعا را از من گرفتند و گفتند شما مشرك هستيد به دليل اينكه در اين دعا مي خوانيد يا محمد يا علي اكفياني فانكما كافيان به آنان بايد چه جوابي داده شود؟