«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَة»
در زيارت جامعه ، زائر گاه در حضور حضرات معصومين (ع) قرار دارد و با ضمير متكلم حضور خويش را اعلام ميدارد و گاه غايب است و فاقد اين حضور است. اين بدان جهت است كه گاهي پنهان بودن معصومين از ما لذت حضوري را كه در آينده نصيب انسان ميشود افزايش ميدهد و انسان را قدر شناس حضور ايشان ميكند چرا كه « تا نيست غيبتي نبود لذت حضور »
رسيديم به اين عبارت « وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُم» نور خداي سبحان و حجّت خدا نزد شما معصومين است منظور از «نور خداوند» چيست؟ احتمالات مختلفي براي اين عبارت در نظر گرفته شده:
1-منظور از نور، علم است زيرا به فرموده روايات « العلم نور». خداوند سبحان مخزن علم خود را به شما معصومين (ع) امانت داده است.
2-منظور از نور، قرآن است. اين احتمال طبق آيه قرآن است كه ميفرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبينا» [1] «و نور آشكاري به سوي شما نازل كرديم.» يعني ما به شما قرآني نازل كرديم كه نوري آشكار است.
توضيح بحث علم قبلاً گذشته است از همين رو از تكرار آن خودداري ميكنيم و در ادامه ميگوييم: وقتي كسي زائر حضرات معصومين (ع)شود و عرض ارادت خود را به معصوم داشته باشد در اين ضيافت پذيرايي معصوم كند او بهرهمندي از علم خداست، علمي كه در اختيار معصوم است.
3-در يك معناي ديگر نور نماد جلوهگري خداي سبحان ميباشد. جلوهگري حق نزد شما معصومين است. زائر ظاهراً زائر معصومين است امّا باطناً شاهد جلوهگري حق به تمامه و كماله در حضرات معصومين (ع)است. پذيرايي معصومين از زائر اين است كه خدايي خداوند را براي زائر به نمايش ميگذارند. اين نمايش در قالب بندگي بنده است و زائر با بندگيِ در محضر حق، شاهد ربوبيت حضرت حق خواهد بود.
4-به گفته بعضي ، منظور از نور، ولايت است. خداي سبحان ولايتش را نزد شما معصومين قرار داده است در آيه 257 سوره مباركه بقره آمده: « اللَّهُ وَلِيُ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»[2] «خداوند، ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوي نور بيرون ميبرد.» خروج از ظلمات به سوي نور توسط معصومين (ع) صورت ميگيرد. خروج از جهل به سوي علم، خروج از ماديات به سوي معنويات، خروج از معصيت به سوي طاعت و ... همه به واسطه وجود مبارك حضرات معصومين (ع) است.
وجود مقدس معصومين (ع) نور خداوند هستند. نور خدا انحصار به عالم ماده ندارد و تمام عوالم را منّور ميكند. با سلام به معصومين نه تنها عالم مادهمان نوراني ميشود بلكه برزخ و قيامتمان نيز منّور ميگردد.
« نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ» نور خداوند نزد معصومين است بنابراين ما از هيچ طريق ديگري نميتوانيم آن نور را جستجو كنيم و تنها راه وصول به آن نور مراجعه به معصومين (ع) است.
در ارتباط با «برهان » در فراز « نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ» نيز احتمالات مختلفي وجود دارد:
بعضي ميگويند: برهان از ماده «برهه» است بر وزن «فرحه» به معني سفيد شدن است. به برهان به اين دليل برهان ميگويند كه حقيقت، خيلي واضح خود را نشان ميدهد. اگر به دليل و حجت نيز برهان اطلاق ميشود به اين جهت است كه حقيقت، بدون غبار و آشكارا خودنمايي ميكند.
« بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ»
هر حقيقتي كه بر انسان منكشف شود به وساطت حضرات معصومين (ع) است زيرا « نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ» با توسل به معصومين (ع) ميتوانيم مجهولات (علمي)مان را مرتفع كنيم.
2- بعضي ميگويند: برهان مقام نبوت است همانطور كه نور مقام ولايت است. خداي سبحان نور نبوت پيامبر (ص) را در پس نور ولايت شما معصومين (ع) قرار داده است. پذيرايي معصوم از زائر با نور برهان الهي است از همين رو زائر وقتي به محضر معصوم ميرسد حقيقت بر او جلوهگر ميگردد و از ترديد، ابهام ، اجمال و ... جدا ميشود.
« وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُم» معصومين (ع) در عين اينكه ولايت تامّه بر كائنات دارند، عبد محض هستند و هر لحظهاي كه به اذن خداي سبحان تصرف در امور ميكنند به بندگي حضرت حق مشغولند. اين نكته را از اين جهت عنوان كرديم كه فرقهاي به نام «مفوضه» معتقدند خداوند كليه امور را به معصومين (ع) واگذار كرده و خود هيچ تصرفي نميكند. اين امر از نظر ما كاملاً مردود است. ما معتقديم حضرات معصومين (ع) هر لحظه بندگي خداي سبحان را دارند در هر حالتي عبد هستند.
پيامبر اكرم (ص) ميفرمايند: « الْفَقْرُ فَخْرِي» يعني افتخار من اين است كه هميشه عبد هستم و محتاج خداي سبحان ، روايت ديگري از اباصلت هروي در جلد 25 ، ص 268 آمده كه اباصلت به امام رضا (ع)ميگويد: « يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا شَيْءٌ يَحْكِيهِ عَنْكُمُ النَّاسُ قَالَ وَ مَا هُوَ قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّكُمْ تَدَّعُونَ أَنَّ النَّاسَ لَكُمْ عَبِيدٌ فَقَالَ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَة و ...» اين چيست كه مردم از شما حكايت ميكنند و بر زبانهايشان افتاده است ؟
حضرت فرمودند: مردم چه ميگويند: گفت: شما ادعا ميكنيد كه همه مردم برده شما هستند. حضرت فرمودند: خداوندا! تويي كه آفريننده آسمان و زميني، تويي كه پنهان و آشكار را ميداني، به ظلم اين امتّ به ما واقفي، اين نيز يكي از همان ظلمهاست، پس از آن حضرت به اباصلت فرمودند: اگر مردم برده ما هستند پس ما آنها را از چه كسي خريدهايم و برده خود كردهايم؟ گفتم: نميدانم يابن رسول الله ، اين چيزي است كه آنها ميگويند. پس حضرت فرمودند: مردم برده ما نيستند امّا بدان كه ما ولي آنها هستيم تو نيز مانند آنها منكر ولايتي هستي كه خدا به ما داده و آن را واجب كرده است. اباصلت گفت: پناه بر خدا ، من ولايت شما را قبول دارم.
حضرات معصومين (ع) به اذن خداوند ولايت تامّه دارند و ميتوانند هر تصرفي در افراد كنند در عين اينكه افراد عبد و بنده حق هستند.
در روايت ديگري در جلد 27، بحارالانوار، صفحه 301 آمده است: اميرالمؤمنين (ع) كه مظهر رحمت خداي سبحان است در زمان حكومتشان كساني را كه غلو كردند و قائل به خدايي ايشان بودند زنده زنده سوزاندند، البته قبل از اين كار سه بار به آنها فرصت دادند تا از غلوشان دست بردارند و بعد از اين اقدام به سوزاندن آنها كردند تا عبرتي براي سايرين باشند.
اميرالمؤمنين (ع) در جايي ديگر ميفرمايند: « إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينَا » از اينكه در مورد ما غلو كنيد بپرهيزيد. پس غلو را تعريف ميكنند و ميفرمايند: « قُولُوا إِنَّا عِبَادٌ مَرْبُوبُون» اينكه بگوييد ما عبد خدا هستيم سپس ميفرمايد: « وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُم» وقتي ما را عبد حساب كرديد هر چه ميخواهيد در فضيلت ما بگوييد.
از همين رو وقتي ميخواهيم دريافتي داشته باشيم بايد سراغ معصوم برويم حتي اگر طالب دريافت خاصي نيستيم بلكه فقط ميخواهيم كلاممان به سمع خداوند سميع برسد باز هم خداوند ما را به معصومين (ع) حواله داده است. چرا كه « أَمْرُهُ إِلَيْكُم »
براي اين فراز معاني ديگري نيز ميتوان در نظر گرفت:
رأي و نظر معصوم موافق با خداي سبحان است. از همين رو به عمل بر طبق آن امر شدهايم همچنانكه قرآن فرموده : « وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »[3] براي پي بردن به رأي معصوم در هر مسئلهاي در زمان حضور معصوم با مراجعه به معصوم ميتوان به اين امر پي برد و در زمان غيبت با مراجعه به روايات معتبري كه از معصوم به ما رسيده است.
امام صادق (ع) ميفرمايند: خداي سبحان طبق صريح آيه قرآن به حضرت سليمان فرمود: « هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب » «اين عطيه ماست آن را ببخش يا نگهش دار. مواخذهاي در كار نيست.» ما نه عطا كردنت را زير سؤال ميبريم و نه نگهداريت را ، زيرا ميدانيم هر دو به جا است زيرا تو از خود نظري نداري و مطيع امر ما هستي.
در ذيل آيه فوق امام صادق (ع) ميفرمايند: هنگامي كه خداوند به سليمان اين مقدار امر را تفويض كرد يقيناً به پيغمبر خاتم (ص) و به تبع به ما اهل بيت (ع) نيز چنين تفويضي دارد.
اگر طالب اطاعت خدای سبحان هستیم یا میخواهیم از نواهی الهی اجتناب کنیم باید مراجعه به حضرات معصومین (ع) داشته باشیم تا در این مراجعه اطاعت حقیقی را به ما آموزش دهند و ما را در ترک نواهی یاری کنند. حتی اگر مییخواهیم در نظام کائنات، امری (متعارف و معقول) رخ دهد باید مراجعه به این خانواده داشته باشیم،اموری مانند به ثمر نشستن میوه، باریدن باران و .... زیرا « أَمْرُهُ إِلَيْكُم »
معنی دیگری که می توان برای این فراز در نظر گرفت نیازمند بیان مقدمه ایست :
در نظام خلقت دو عالم وجود دارد : عالم امر و عالم خلق.در عالم خلق همه امور به تدریج ودر طی زمان ایجاد می شود .به عنوان مثال سبز شدن دانه یا شکل گرفتن نطفه در رحم مادر و ... در عالم خلق صورت میگیرد. امّا در عالم امر تمام امور ماورای زمان و یکباره اتفاق می افتد. همچنانکه خداوند در قرآن فرموده: « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[4] « امر خداوند اين است كه چون به چيزى اراده فرمايد، مىگويد: «باش»؛ پس [بىدرنگ] موجود مىشود. »
اگر می خواهیم در زندگی مان چیزی در عالم امر بدون مقدمه و موخره و به یکباره، محقق میشود و زندگی مان را به اصطلاح عرفی « كُنْ فَيَكُونُ » کند باید به حضرات معصومین (ع) مراجعه کنیم و از آنان درخواست این امر را داشته باشیم. اگر هنگامیکه به خود نگاه می کنیم ميبينيم سالهاست از عمرمان رفته امّا همان انسان سابق هستیم و هیچ تحول اخلاقی،روحی،معنوی و ... خاصی برایمان صورت نگرفته است ناامید نشویم و دست نیازمان را به درگاه معصومین (ع) دراز کنیم چراکه « و أَمْرُهُ إِلَيْكُم » با این مراجعه هیچ جایی برای ناامیدی باقی نمی ماند و یأس معنای خود را از دست می دهد.
[1] سوره مباركه نساء ، آيه 174
[2] سوره مباركه بقره ، آيه 257
[3] سوره مباركه حشر ، آيه 7
[4] سوره مباركه يس ، آيه 82