(بسم الله الرحمن الرحیم)
توقیع در لغت بهمعنای امضا کردن و مهر کردن نامه است. توقیعالسّلطان یعنی طغرای پادشاه.
برای مطالعه توقیعات، مراجعه کنید به:
صحت صدور توقیعات از سوی حضرت بقیهالله چگونه مشخص میشود؟
توقیع در لغت بهمعنای امضا کردن و مهر کردن نامه است. توقیعالسّلطان یعنی طغرای پادشاه.
در
اصطلاح شیعی، به نامههایی گویند که مورد امضای امام است و برخی کلمات خود
آن امام، برخی املای آن حضرت و نوشته اشخاص مورد وثوق ایشان است.
در
دوران غیبت صغرا و کبرا، که ارتباط مستقیم با امام عصر امکان ندارد، برخی
از یاران امام از طریق توقیعات، پیامهای آن حضرت را به مردم ابلاغ
میکردند.
از باب نمونه: شیخ مورد اطمینان، ابوعمرو عمری گوید:
ابنابیغانم قزوینی و گروهی از شیعیان درباره جانشین امام عسکری
علیهالسلام مشاجره و اختلاف کردند. ابنابیغانم گفت: ابومحمد (امام
عسکری) از دنیا رفت و جانشین ندارد. بعد در همین باره نامهای نوشتند و به
ناحیه مقدسه فرستادند و اختلاف خود را بازگو نمودند. جواب نامه آنها به خط
آن حضرت رسید:
«به نام خداوند بخشاینده مهربان. خداوند ما و شما
را از فتنهها محفوظ دارد و به ما و شما روح یقین موهبت فرماید و از
فرجامی زشت و بد پناه دهد! همانا خبر شک و شبهه گروهی از شما در دین به من
رسید و از تردیدی که درباره اولیای امرشان به دل آنان راه پیدا کرده است
خبردار شدیم. از اینجهت بهخاطر شما، نه به خاطر خودمان، اندوهگین گشتیم و
درباره شما، نه درباره خودمان، بدحال شدیم؛ زیرا که خدا با ماست و با بودن
او نیازی به دیگری نداریم و حق با ماست و از اینکه کسی از ما برگردد ترسی
نداریم. ما ساختهشدههای پروردگارمان هستیم و آفرینش بعد از ما ساخته
شدههای ما هستند».
نمونه دیگر در قرن اخیر است که به سوی سید
ابوالحسن اصفهانی رحمهالله توقیعی توسط شیخ محمد شریعت شوشتری صادر شده که
متن آن چنین است:
«قُل لَهُ: أرخِص نَفسَک، وَ اجعَل مَجلِسَکَ فی الدِّهلیزِ، وَ اقضِ
حوائِجَ النّاس، نَحنُ نَنصُرُکَ».
«به او بگو: خودت را برای
مردم ارزان کن(در دسترس همه قرار بده). محل نشستنت را دهلیز خانه انتخاب کن
و حاجتهای مردم را برآور؛ ما یاریت میکنیم».
دلیل صحت صدور
توقیعات از سوی حضرت بقیهالله مورد اعتمادبودن شخصیت نایبان و راویان
آنهاست که تمامی دانشوران و همعصران به وثاقت آنان تصریح کرده اند.
راوی
توقیع اول ابوعمرو عثمانبنسعید عمری است. درباره او به کلمه الإمام
المهدی، ص۱۳۹ و در مورد راوی توقیع دوم، سید ابوالحسن اصفهانی به ص ۵۵۹
همین کتاب مراجعه شود. دلیل دیگر صحت انتساب این توقیعات به حضرت ولیعصر
پیش گوییهایی است که در پارهای از آنها آمده است.
بهعنوان نمونه، شیخ کلینی از قاسمبنعلاء چنین آورده است: درباره حوائج و
خواستههایم، به حضرت بقیهالله سهبار نامه نوشتم و نیز اظهار داشتم که
من مردی سالمندم و فرزندی ندارم. آن حضرت خواستههایم را پاسخ فرمودد؛ اما
درباره فرزند جوابی ندادند. برای بار چهارم به آن حضرت نوشتم و استدعا کردم
که دعا کند تا خداوند فرزندی به من عطا فرماید. حضرتش پاسخ مرا داد و
خواسته هایم را نوشت و جمله آن حضرت در این باره چنین بود:
«خداوندا! به او پسری روزی فرما تا چشمش به او روشن شود و همین جنین را که
همسرش به او باردار است پسر قرار ده».
نامه آن حضرت رسید و نمی دانستم که همسرم باردار است. به خانه رفتم و از وی
پرسیدم. توضیح داد که مشکلش حل شده است. پس از مدّتی پسری به دنیا آورد.
این حدیث را حمیری نیز روایت کرده است.
نمونه دیگر درباره
علیبنحسین بابویه است که با ابوالقاسم حسینبنروح ملاقات کرد و از او
سؤالاتی پرسید. سپس نامهای برای حسینبنروح نوشت و بهوسیله
علیبنجعفربناسود برای او فرستاد و خواست که نامهاش را ـ که در آن
اشتیاق خود را به داشتن فرزندی ابراز کرده بود ـ به محضر صاحب الامر
برساند. آن حضرت در جوابش نوشت:
«ما برای تو این مورد را از خداوند خواستیم و دعا کردیم. بهزودی دو پسر نیکوکار و خوب، روزی تو خواهد شد».
چندی
بعد، ابوجعفر و ابوعبدالله متولد شدند. ابوعبدالله حسینبنعبیدالله
میگفت: از ابوجعفر (شیخ صدوق) شنیدم که میگفت: من به دعای حضرت صاحب
الامر متولد شدهام و به این افتخار و مباهات مینمود.
نمونه
سوم درباره ابوغالب احمدبن محمدبنسلیمان زراری است که گفت: مدتی پیش
نامهای به آن حضرت نوشتم و درخواست کردم که قطعه ملک مرا (به هدیه) بپذیرد
و آن موقع مقصودم تقرب و نزدیکی به خداوند عزیز و بزرگ نبود؛ بلکه مایل
بودم با نوبختیها آمیزش و رفت و آمد داشته باشم و در شئون و مناصب دنیوی
در ردیف آنان قرار گیرم. پس جوابم داده نشد. در این مطلب اصرار کردم. آن
حضرت به من نوشت:
«اِختَر مَن تَثِقُ بِه فَاکتُبِ الضَّیعَةَ
بِاسمِهِ فَإنَّکَ تَحتاجُ إلَیها؛ کسی را که به او اطمینان داری برگزین و
ملک را به نام او ثبت کن؛ زیرا بدان محتاج خواهی شد».
چندی
نگذشت که بادیه نشینان مرا اسیر کردند و ملکی را که داشتم غارت کردند و
حدود هزار دینار از غلّات و چهارپایان و وسایلم را بردند. مدّتی در اسارت
ایشان بودم تا آنکه خودم را به صد دینار و هزار و پانصد درهم خریدم و حدود
پانصد درهم برای مزد مأموران و فرستادگان نیز از من گرفتند. آنگاه که از
چنگ آنها خلاص شدم، به آن ملک نیازمند شدم و آن را فروختم.
علاوه
بر روشهای صحتسنجی روایت که در علم حدیث مورد بحث و بررسی قرار میگیرد
این اخبار غیبی به وقوع پیوسته و دعاهایی که به اجابت رسیده، صحّت صدور
توقیعات را تأیید میکند.
برای مطالعه توقیعات، مراجعه کنید به:
• کلمة الإمام المهدی(فارسی ۴۴۷-۱۸۹)؛
• کلمة الإمام المهدی(عربی ۲۵۸-۱۴۳)؛
• بحارالأنوار، ج۵۳، صص ۱۹۸-۱۵۰؛
• کمال الدین (۵۲۳-۴۸۲: ۲)؛
• غیبت شیخ طوسی (۱۹۹-۱۷۲)؛
• ترجمه صحیفة المهدی (۳۵۴-۳۲۷)؛
• فرهنگ موعود،ص۶۳و۶۲، واژه توقیع؛
• إلزام الناصب (۴۶۹-۴۳۵: ۱)؛
• روزگار رهایی (۱۲۸۶-۱۲۸۵: ۲)؛
• حیاة الإمام محمد المهدی: ۹۰-۶۵؛
• المختار من کلمات الإمام المهدی؛
• منتخب الإنوار المضیئة: ۱۳۴-۱۱۸؛
• الصحیفة المهدیَّة ۲۵۷-۲۲۳.
- لینک کوتاه این مطلب
تاریخ انتشار:17 دی 1393 - 3:23
مطالب مرتبط...
نظر شما...