سپاهيان امام زمان (عج) (2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

ج ) تعداد سپاهيان

درباره ي تعداد لشکريان و ياران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) روايات گوناگوني در دسترس است. برخي روايات، تعداد آن را سي صد و سيزده نفر يادآور شده اند و برخي روايات، از ده هزار نفر و بيش تر سخن مي گويند. در اين جا يادآوري دو نکته ضروري است:
الف ) سي صد و سيزده نفر- که در روايات آمده است- نيروهاي ويژه اي هستند که در آغاز قيام همراه آن حضرت خواهند بود. آنان در حکومت جهاني امان زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از کارگزاران مي شوند؛ چنان چه مرحوم اربلي در کشف النعمه فرموده است: از اين روايت ( روايت ده هزار نفر ) استفاده مي شود که تعداد ياران حضرت در عدد سي صد و سيزده محدود نمي شود؛ بلکه اين تعداد، نفراتي هستند که در آغاز قيام، همراه حضرت هستند.

 سپاهيان امام زمان (عج) (2)

 

ب ) تعداد چهار هزار، ده هزار و ...- که در برخي روايات گفته شده است- آمار کل نيروهاي ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيست؛ بلکه- هم چنان که از روايات نيز استفاده مي شود- هر يک از اين ارقام، نماينگر تعداد نيروهايي هستند که در برهه اي از زمان ظهور حضرت (عليه السلام) و يا در پيکار خاصي در گوشه اي از جهان شرکت دارند. شايد هم مطلب ديگري باشد که ما آن را نمي دانيم که با ظهور حضرت، روشن خواهد شد.

1. نيروهاي مخصوص

يونس پسر طبيان مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) بودم که ايشان نامي از ياران حضرت قائم به ميان آورد و فرمود: « آنان سي صد و سيزده تن هستند و هر يک خود را در ميان سي صد نفر مي بيند ». (1)
از اين که حضرت مي فرمايد: « هر يک خود را درميان سي صد نفر مي بيند »، دو احتمال تصور مي شود: 1.اينکه توان جسمي هر يک از آنان برابر سي صد نفر باشد؛ چنان که توان هر يک از مؤمنان در آن روزگار برابر نيروي چهل مرد است. 2. هر کدام از آنان، سي صد نفر نيرو دارند و خود را در ميان سي صد نيرو تحت فرمان ميبينند. بنابراين احتمال، آنان حدود سي صد گردان نيروي نظامي را فرماندهي مي کنند و محتمل است که همان ظاهر لفظ مراد باشد؛ يعني هريک خود را جزء آن عده مي داند؛ چنان که بعضي گفته اند.
امام زين العابدين (عليه السلام) ميفرمايد: « آنان که از بستر خود براي ياري امام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ناپديد مي شوند، سي صد و سيزده نفر به تعداد اهل بدر هستند که صبح آن شب ( صبح روز بعد ) در مکه گرد مي آيند. » (2)
امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد: « پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سرزمين تهامه ( مکه ) ظهور مي کند. او گنج هايي دارد که از جنس طلا و نقره نيست؛ بلکه آنها اسب هايي نيرومند و مرداني نامور به تعداد اصحاب بدر هستند. آنان سي صد و سيزده نفرند که از سراسر جهان به دور او گرد مي آيند. کتاب مُهر کرده اي با حضرت است که تعداد يارانش با نام، شهر، نوع نژاد، مشخصات و کنيه ي آنان در آن نوشته شده است. آنان همه در فرمانبرداري از مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي کوشند ». (3)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « مردم مانند پرندگان در اطرافش گرد مي آيند تا اين که سي صد و چهارده مرد- که در بين آنان زناني نيز هستند- گرد مي آيند و آن حضرت بر هر ستمگر و فرزند ستمگري پيروز مي گردد و عدالت چنان مي شود که مردم آرزو مي کنند: اي کاش مردگانشان در بين زندگان بودند و از عدالت بهره مند مي شدند ». (4)
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با سي صد و سيزده نفر به تعداد اصحاب بدر، بدون آگاهي و وعده ي قبلي ظهور مي کند؛ در حالي که آنان چون ابري پاييزي پراکنده اند؛ آنان شيران روز و نيايشگران شب هستند ». (5)
ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: « به زودي سي صد و سيزده نفر به مسجد شما ( مکه ) مي آيند. مردم مکه مي دانند که اين افراد نسبتي با پدران و اجدادشان ندارند ( و جزو مردم مکه نيستند ). هر کدام از آنان شمشيري دارد که بر روي آن کلمه اي ثبت است که از آن کلمه هزار کلمه ( مشکل ) گشوده و حل مي شود ». (6)
در برخي از روايات، نام برخي از آنان گفته شده است که به ذکر دو روايت بسنده مي کنيم:
امام صادق (عليه السلام) به مفضل بن عمر- يکي از اصحاب آن حضرت- فرمود: « تو و چهل و چهار مرد ديگر، جزو ياران و همراهان حضرت قائم هستيد ». ( 7)
شايد مراد از چهل و چهار نفر، کساني باشد که از اصحاب امام صادق (عليه السلام) هستند.
نيز آن حضرت مي فرمايد: « هنگامي که قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، بيست و هفت تن از پشت کعبه بيرون مي آيند و بيست و پنج نفر از قوم موسي- که همگي قاضيان به حق و عادل هستند- زنده مي شوند و نيز هفت تن از اصحاب کهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالک اشتر به دنيا باز مي گردند ». (8) در بعضي از روايات، مقداد بن اسود نيز ذکر شده است.
طبق روايات فرشتگان جا به جا کننده، مردگان نيک را به اماکن مقدسي مانند خانه خدا منتقل مي کنند. (9) بنابراين، اين مردگان از آن دسته اي باشند که اجسادشان به کنار کعبه انتقال داده شده است و رجعت و دوبار زنده شدن آنان نيز از همان جا خواهد بود. طبق نقل ديگري، اين مکان پشت شهر کوفه، يعني شهر نجف است که باز معناي روايت صحيح مي شود؛ زيرا اجسادشان به آن جا، يعني نجف اشرف انتقال داده شده است.
شايسته ي ذکر است که اين افراد، سابقه ي مبارزه در ابعاد سياسي و نظامي را با طاغوت هاي روزگار خويش داشته اند؛ به خصوص سلمان فارسي، ابودجانه، مالک اشتر و مقداد که در جنگ هاي صدر اسلام شرکت کرده، رشادت هاي بسياري از خود نشان داده اند و گروهي از آنان سابقه ي فرماندهي نيز داشته اند.

2. ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

ابوبصير مي گويد: مردي از اهالي کوفه، از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: چند نفر با حضرت قائم (عليه السلام) قيام مي کنند؟ مردم مي گويند: همراهان حضرت به تعداد سربازان بدر يعني سي صد و سيزده نفرند. امام (عليه السلام) فرمود: « حضرت مهدي ظهور نمي کند، مگر با ارتشي قوي و نيرومند و ارتش قدرتمند کم تر از ده هزار نيروي رزمنده نخواهد داشت ». (10)
نيز آن حضرت مي فرمايد: « هنگامي که خداوند به حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اجازه قيام دهد، سي صد و سيزده تن با او بيعت مي کنند. آن حضرت در مکه توقف مي کند تا اين که عدد اصحابش به ده هزار نفر برسد. آن گاه به سوي مدينه حرکت مي نمايد ». (11)
امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: « مهدي حداقل با لشکر دوازده هزار نفري و حداکثر پازده هزار نفري ظهور مي کند. رعب و ترس از نيروي نظامي او، پيشاپيش سپاهيانش در حرکت است. هيچ دشمني با ايشان روبه رو نمي شود، جز اين که شکست مي خورد. آن حضرت و سپاهيانش در راه خدا به سرزنش کسي نمي انديشند. شعار لشکريانش اين است: بميران، بميران ». (12)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور نمي کند، مگر آن که حلقه و تعداد آنان کامل گردد ». راوي پرسيد: تعداد آنان چند نفر است؟ حضرت فرمود: « ده هزار نفر ». (13)
شيخ حر عاملي مي گويد: در روايت است که تعداد کامل سپاه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) صد هزار نفر است ». (14)

3. گارد حفاظت

کعب مي گويد: مردي از بني هاشم، در بيت المقدس منزل مي کند. تعداد نيروهاي محافظ وي دوازده هزار نفرند و درروايت ديگري مي گويد: تعداد محافظان وي سي و شش هزار نفرند و بر سر هر يک از بزرگ راه هاي منتهي به بيت المقدس، دوازده هزار نفر مستقرمي شوند. (15)
البته کلمه ي حرس که در روايت است، به معنان اعوان و کمک نيز آمده است و اين معنا با عنوان حديث مناسب نيست؛ چون ممکن است مقصود ياران و اعوان حضرت باشد.

د ) اجتماع سپاهيان

چنان که پيش تر گفته شد، لشکريان حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از گوشه و کنار جهان گرداگرد او جمع مي شوند. درباره ي شيوه آگاهي سپاهيان از قيام و گرد آمدن آنان در مکه، روايات به شيوه هاي گوناگوني اشاره دارد. بعضي شب در بستر خود به خواب رفته اند و صبحگاهان خود را در محضر امام (عليه السلام) مي بينند. برخي با طي الارض- پيمودند مسافت طولاني در مدتي بسيار کوتاه- به حضرت مي پيوندند و گروهي پس از آگاهي از قيام به وسيله ي ابرها نزد حضرت مي آيند.
به روايتي در اين باره توجه فرماييد:
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « هنگامي که به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اذن خروج و قيام داده شود، خداوند را به نام عبري آن مي خواند. در آن هنگام يارانش- که سي صد و سيزده نفرند و همانند ابرهاي پاييزي پراکنده اند- مهيا مي شوند و آنان همان صاحبان پرچم ها ( و فرماندهان ) هستند. برخي از آنان شب هنگام در حالي که در بستر آرميده اند، ناپديد مي شوند و به هنگام صبح خود را در مکه مي بينند و برخي به هنگام روز سوار بر ابرها ديده مي شوند. آنان با نام خود و پدر و فاميل و شهرت شناخته مي شوند. » (16)
مفضل بن عمر مي گويد: عرض کردم: فدايت شوم؛ کدام دسته از نظر ايمان در مرتبه ي برتري قرار داند؟ حضرت فرمود: « آنان که بر فراز ابرها در حرکت خواهند بود، همان ناپديد شدگان که در شأن آنان اين آيه ي مبارک فرود آمده است: ( أَينَ مَا تَكُونُوا يأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا؛ (17) هر کجا باشيد، خداوند همگي شما را خواهد آورد ).
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « پس از شما اقوامي خواهند آمد که زمين زير پاي شان جمع مي شود و دنيا به روي آنان گشوده مي گردد و مردان و زنان فارس، آنان را خدمت مي کنند. زمين کم تر از يک چشم بر هم زدن، زير پاي شان طي مي گردد؛ به گونه اي که هر يک از آنان مي تواند، شرق تا غرب زمين را يک لحظه سپري کند. آنان از اين دنيا نيستند و دنيا نيز در آنان بهره و سهمي ندارد ». (18)
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « شيعيان و ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سراسر زمين به سوي او حرکت مي کنند؛ زمين زير پايشان جمع مي شود و با طي الارض به امام (عليه السلام) مي رسند و با او بيعت مي کنند ». (19)
عبدالله پسر عجلان مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) سخن از قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به ميان آمد. به حضرت عرض کردم: چگونه از ظهور حضرت آگاهي مي يابيم؟ فرمود: « صبح مي کنيد، در حالي که زير بالش خود، نامه اي را مي بينيد که در آن نوشته شده است: پيروي از مهدي کار معروف و خوبي است ». (20)
امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد: « سوگند به خدا که اگر قائم ما قايم کند، خداوند، شيعيان را از همه ي شهرها، نزد او گرد مي آورد ». (21)
نيز امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « در حالي که جوانان شيعه، بر پشت بام ها خوابيده اند، ناگهان آنها را گروه گروه در يک شب و بدون وعده ي قبلي نزد حضرت مي آورند. آنگاه همگي صبحگاه نزد حضرت گرد مي آيند ». (22)

هـ ) شرايط پذيرش و آزمايش سپاهيان

امير مؤمنان (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: « ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)- که سي صد و سيزده نفرند- به سوي او مي روند و او را که پنهان شده است، مي يابند و مي پرسند: آيا تو مهدي موعود هستي؟ مي فرمايد: « آري، ياران من! » آن گاه دوباره خودش را از آن پنهان مي کند و به مدينه مي رود. ياران حضرت چون آگاهي مي يابند، به سوي شهر مدينه به راه مي افتند و آن گاه که به شهر مدينه مي رسند، امام پنهاني به شهر مکه باز مي گردد و يارانش براي پيوستن به حضرت به مکه مي روند. بار ديگر امام (عليه السلام) به شهر مدينه مي رود و چون ياران مدينه مي رسند، حضرت به سوي مکه حرکت مي کند و اين رفتار سه بار تکرار مي شود ».
امام (عليه السلام) ياران را اين گونه مي آزمايد تا از ميزان پيروي ايشان آگاه گردد. پس از آن، در ميان صفا و مروه- در کعبه- ظاهر مي شود و خطاب به يارانش چنين مي گويد: « من به کاري دست نمي زنم، مگر آن که شما با من بر شرايطي بيعت کنيد و بر آن پاي بند باشيد و چيزي از آن را تغيير ندهيد؛ من نيز هشت چيز را متعهد مي شوم ». يارانش در پاسخ امام (عليه السلام) همگي مي گويند: ما به طور کامل تسليم هستيم و از تو پيروي مي کنيم و هر شرطي را که قرار دهيد، مي پذيريم. بفرماييد آن شرايط چيست؟
حضرت به سوي کوه صفا در مکه به راه مي افتد و ياران نيز در پي او مي روند. در آن جا خطاب به آنان مي فرمايد: « با شما بر اين شرايط پيمان مي بندم: 1. از ميدان رزم نگريزيد. 2. دزدي نکنيد. 3. عمل نامشروع انجام ندهيد. 4. کارهاي حرام انجام ندهيد. 5. کار منکر و زشت انجام ندهيد. 6. کسي را جز به حق نزنيد. 7. زر و سيم نيندوزيد. 8. جو و گندم احتکار نکنيد. 9. مسجدي را ويران نسازيد. 10. به ناحق شهادت ندهيد. 11. مؤمني را خوار و کوچک نکنيد. 12. ربا نخوريد. 13. در سختي ها و مشکلات پايداري کنيد. 14. فرد خداپرست و يکتاپرستي را لعنت نکنيد. 15. شراب ننوشيد. 16. لباس زربافت نپوشيد. 17. لباس ابريشم و حرير بر تن نکنيد. 18. شخص فراري را تعقيب نکنيد. 19. خون حرامي را نريزيد. 20. به منافق و کافر انفاق نکنيد. 21. لباس خز نپوشيد.
22. خاک را بالش خود قرار دهيد ( شايد به اين معنا باشد که فروتن و متواضع باشيد ). 23. از کارهاي ناشايست بپرهيزيد. 24. به معروف امر کنيد و از منکر باز داريد.
اگر به اين شرايط، پاي بند شويد و رفتار کنيد، بر من واجب است که جز شما را به عنوان ياور برنگزينم و نپوشم مگر آن چه شما مي پوشيد و نخورم جز، آن چه شما مي خوريد و برمرکبي که شما سوار مي شويد، سوار شوم و هر جا که شما باشيد، با شما باشم و هر جا که رهسپار شويد، با شما بيايم و به نيروي کم خرسند و خشنود باشم و زمين را از عدل و داد آکنده سازم؛ آن سان که از ستم و جور پر شده است و خدا را به گونه اي که شايسته است، پرستش نمايم. من به آن گفتم، وفادار خواهم بود و شما نيز به عهد خود وفا کنيد ».
اصحاب مي گويند: راضي شديم و به آن چه فرمودي با تو بيعت مي کنيم. آن گاه امام (عليه السلام) با تک تک ياران ( به نشانه ي بيعت ) مصافحه مي کند. (23)
البته بايد توجه داشت که حضرت، اين شرايط و آزمايش را با نيروهاي ويژه انجام مي دهد: زيرا آنان در حکومت امام (عليه السلام) از کارگزاران خواهند بود و آنانند که باکردار خوب خود، در گسترش عدالت در جهان نقش مؤثري دارند.
ضمناً، سند اين روايت مورد تأمل است؛ چون از خطبه البيان است که برخي آن را ضعيف دانسته اند؛ هر چند بعضي ديگر از بزرگان در مقام دفاع از آن برآمده، آن را تقويت کرده اند. (24)

و ) ويژگي هاي سپاهيان

در روايات براي اصحاب و ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ويژگي هاي بسياري گفته شده که به پاره اي از آنها بسنده مي کنيم:

1. عبادت و پارسايي

امام صادق (عليه السلام) در توصيف ياران حضرت مي فرمايد: « آنان مرداني شب زنده دار هستند که شب را در حال قيام- به پرستش مي پردازند- و به هنگام نماز، زمزمه اي مانند زنبور عسل دارند و صبح هنگام در حالي که بر اسب هاي خود سوارند، باري انجام مأموريت مي روند. آنان پارسايان شب و شيران روزند و از ترس خدا، حالت خاصي پيدا کرده اند. خداوند به وسيله ي آنان، به امام حق ياري مي رساند ». (25)
و نيز آن حضرت مي فرمايد: « گويا قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش را در پشت شهر کوفه مي بينم. گويي پرندگان بر بالاي سر آنان بال گسترده اند. زاد و توشه شان پايان يافته و لباس هاي شان مندرس و ژنده است و سجده بر پيشاني آنان اثر گذارده است. آري، آنان شيران روز و نيايشگران شبند. دل هاي شان مانند پاره هاي آهن، محکم و استوار است. هر کدام از آنان نيروي چهل مرد را داراست. کسي جز کافر و منافق آنان را نمي کشد. خداوند در قرآن از آنان اين گونه ياد کرده است: « ( إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ؛ (26) در اين مطلب، هوشمندان را آيت و عبرت بسيار است ) ». (27)

2. عشق به امام و فرمانبرداري از او

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « اصحاب امر را در برخي از اين دره ها ( ذي طوي ) غيبتي خواهد بود. دو شب پيش از ظهورش، نزديک ترين پيشخدمتش، به ديدار برخي از ياران حضرت مي رود و از ايشان مي پرسد: شما در اين جا چند نفريد؟ مي گويند: چهل تن. مي گويد: چگونه خواهيد بود، اگر پيشواي خود را ببينيد؟ پاسخ مي دهند: به خدا سوگند، اگر در کوه ها زندگي کند، همراه او خواهيم بود و همان گونه زندگي خواهيم کرد ». (28)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « ياران حصرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دست هاي خود را زين مرکب امام (عليه السلام) مي کشند و با اين کار، درخواست برکت مي کنند. دور حضرت حلقه مي زنند و در جنگها جسم و جان خود را سپر بلاي او مي کنند و هر چه از آنان بخواهد، اجابت کرده، انجام مي دهند ». (29)
نيز آن حضرت در توصيف ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي فرمايد:« او مرداني دارد که گويا دل هاي شان از پاره آهن است... آنان در برابر حضرت از يک کنيز نسبت به مولا و مالک خود، فرمانبردارتر و در برابر اوامرش تسليم هستند ».(30)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « خداوند براي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از گوشه و کنار جهان به تعداد اهل بدر، جنگجو گرد مي آورد. و آنان در فرمانبرداري از حضرتش بسيار کوشا و مصمم هستند ». (31)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « گويا مي بينم که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش در نجف ( کوفه ) مستقر شده اند ( و چنان ثابت و استوارند ) که گويي پرنده بر سر آنان نشسته است ». (32)
جنگاوران چنان منظم، بي حرکت و تسليم محض در برابر حضرت مي ايستند که گويي پرنده بر سرشان نشسته است که اگرکوچک ترين حرکتي از خود نشان دهند، پرنده پرواز مي کند.

3. سپاهيان قدرتمند و جوان

اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: « ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همه جوانند و پير و کهنسال در ميان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکي که مانند سرمه براي چشم و نمک براي غذا لازم هستند. البته کمترين چيز مورد نياز در غذا نمک است ». (33)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: منظور لوط پيامبر، از اين سخن خود که دشمنان گفت: " اي کاش نيروي قدرتمندي عليه شما داشتم يا به استوانه اي محکم پناه مي بردم"، نيرويي همان نيروي مقتدر مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و ياران او بود که يک تن از آنان، توان چهل مرد را دارد. آنان دل هايي استوارتر از پاره هاي آهن دارند و چون از برابر کوه ها بگذرند، صخره ها به لرزه در آيند. شمشيرها را غلاف نمي کنند تا آن هنگام که خداوند بخواهد و خشنود شود ». (34)
امام سجاد (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: « آن گاه که قائم ما قيام کند، خداوند سستي و ضعف را از شيعيان ما دور مي کند و دل هاشان را چون پاره هاي آهن محکم و استوار مي نمايد و به هر کدام از آنان قدرت چهل مرد را مي بخشد و آنان فرمانروايان و بزرگان زمين مي شوند ». (35)
امامصادق (عليه السلام) مي فرمايد: « در حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شيعيان ما، فرمانروايان و بزرگان زمين خواهند بود و هر کدام از آنان، قدرت چهل مرد را داراست ». (36)
امام باقر (عليه السلام) فرمود: « در دل شيعيان ما ( امروز ) از دشمنان ترس انداخته شده است؛ ولي روزگاري که حکومت ما فرا رسد و امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، هر يک از شيعيان ما، از سير بي باک تر و از نيزه برنده تر خواهند شد. آنان دشمنان ما را با پا لگدمال مي کنند و با دست مي کشند ».(37)
عبدالملک بن اعين مي گويد: هنگامي که از خدمتم امام باقر (عليه السلام) برخاستم، به دستم تکيه دادم و گفتم: آرزو داشتم، ظهور حضرت قائم (عليه السلام) را در روزگار جواني، ( روزهايي که توان جسمي داشتم ) درک کنم. امام (عليه السلام) فرمود: « آيا به اين خشنود نيستيد که دشمنان شما يک ديگر را بکشند، ولي شما در خانه هاي تان در امان باشيد؟ اگر امام (عليه السلام) ظهور کند، به هر يک از شما توان چهل مرد داده مي شود و دل هايتان همانند پاره هاي آهن مي گردد؛ به گونه اي که اگر با آن دل ها به کوه بزنيد، کوه ها را مي شکافد و از جا مي کند و شما رهبران زمين و امانت داران آن خواهيد بود ». (38)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « به هنگام فرا رسيدن امر ما ( حکومت حضرت مهدي ) خداوند، ترس را از دل شيعيان ما بر مي دارد و در دل هاي دشمنان ما جاي مي دهد. در آن هنگام هر يک از شيعيان ما از نيزه برنده تر و از شير شجاع تر مي شود. يک شيعه، دشمن خود را با نيزه هدف مي گيرد و با شمشير مي زند و زير پاي خود لگدمال مي کند ». (30)
هم چنين آن حضرت مي فرمايد: « ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مرداني هستند که دل هاي آنان مانند آهن سخت و محکم است. هرگز شک و شبهه اي در ذات خدا، بر آن دل ها راه نمي يابد. آنان از سنگ ها سخت ترند. اگر به آنان مأموريت داده شود تا کوه ها را از جاي برکنند و جابه جا کنند، اين کار را به سرعت انجام مي دهند و اگر مأموريت سرکوبي و نابودي شهري به انان داده شود، آن را ويران مي سازند ( در سرعت عمل و قاطعيت چنانند که ) گويي عقاب هايي بر اسب ها نشسته اند ». (40)

4. سپاهيان محبوب

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « گويا ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را مي بينم که سراسر زمين و آسمان را احاطه کرده اند و هيچ چيز در جهان نيست که فرمانبردار و تسليم محض آنان نباشد. درندگان زمين و پرندگان شکاري نيز در پي خشنودي آنان هستند. آنان به قدري محبوبيت دارند که جايي از زمين بر جاي ديگر فخر و مباهات مي کند و مي گويد: امروز يکي از ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر من گام نهاد و از اين جا گذشت ». (41)

. عاشقان شهادت

امام صادق (عليه السلام) درباره ي ويژگي هاي ياران حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي فرمايد: « آنان از ترس خدا، بيمناکند و آرزوي شهادت دارند. خواسته شان اين است که در راه خدا کشته شوند. شعارشان اي خونخواهان حسين (عليه السلام) است. چون حرکت مي کنند و رعب و ترس از آنان در دل دشمن به فاصله يک ماه در حرکت است ». (42)

پي‌نوشت‌ها:

1- دلائل الامامة، ص 320؛ المحجة، ص 46.
2- عن يونس بن ظبيان، قال: کنت عبدأبي عبدالله (عليه السلام): فذکر أصحاب القائم: قال: « ثلاثمائة و ثلاثة عشر، و کل واحد يري نفسه في ثلاثمائة ». دلائل الامامه، ص 320 عن علي بن الحسين (عليه السلام) قال: « المفقودون عن فرشهم ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً، عده أهل بدر، فيصحبون بمکه ». کمال الدين، ج2، ص 654؛ عياشي، تفسير، ج2، ص 56؛ نورالثقلين، ج1، ص 139 و ج4، ص 94؛ بحار الانوار، ج52، ص 323.
3- عن أبي جعفر الثاني (عليه السلام): « قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) لأبي بن کعب في وصف القائم... يخرج من تهامه... و له کنوز لا ذهب و لافضه إلا خيول مطهمة، و رجال مسموه، يجمع الله له من أقاصي البلاد علي عده أهل بدر- ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً- معه صحيفة مختومة فيها عدد أصحابه بأسمائهم، و بلدانهم و طبائعهم ، حلاهم و کناهم، کدادون مجدون في طاعته ». عيون اخبار الرضا، ج1، ص 59؛ بحار الانوار، ج52، ص 310.
4- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) « فيجتمع إليه کالطير الواردة حتي يجتمع إليه ثلثمائة و أربعة عشر رجلاً فيهم نسوة. فيظهر علي کلجبار و ابن جبار، و يظهر من العدل ما يتمني له الأحياء أمواتهم ». مجمع الزوائد، ج7، ص 315.
5- من أبي جعفر (عليه السلام) :« فيظهر في ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلآً عده أهل بدر علي غير ميعاد قرعاً کفرع الخريف، رهبان بالليل، و أسد بالنهار ». ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ التفاوي الحديثيه، ج31.
6- عن أبان بن تغلب، قال أبو عبدالله (عليه السلام) » سيأتي في مسجد کم، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً- يعني مسجد مکه - يعلم أهل مکه أنه لم يلدهم آياؤهم و لا أجدادهم، عليهم السيوف، مکتوب علي کل سيف [عليها] کلمه تفتح ألف کلمه » کمال الدين، ج2، ص 671؛ بصائر الدرجات، ص 311؛ بحار الانوار، ج52، ص 286.
7- عن الصادق (عليه السلام): « يا مفضل، أنت و أربعة و أربعون رجلاً مع القائم » دلائل الامامة، ص 248؛ اثبات الهداة، ج3، ص 573.
8- روضة الواعظين، ص 266؛ اثبات الهداة، ج3، ص 55.
9- درر الخبار، ج1، ص 258.
10- عن أبي بصير: سأل رجل من أهل الکوفه أبا عبدالله (عليه السلام): کم يخرج مع القائم فإنهم يقولون: إنه يخرج معه عدة أهل بدر- ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً-؟ قال: « و ما يخرج إلا في أولي قوة، و ما يکون أولوا القوة أقل من عشرة آلاف ». کمال الدين، ج2، ص 654؛ تفسير، ج1، ص 134؛ نور الثقلين، ج4، ص 98؛ ج1، ص 340؛ العدد القوية، ص 65؛ اثبات الهداة، ج3، ص 548.
11- عن أبي عبدالله (عليه السلام): « إذا أذن الله تعالي للقائم- و قد و افاه ثلاث مائة و بضعة عشر رجلاً، فيبايعونه، و يقيم بمکه حتي يتم أصحابه عشرة آلاف نفس- ثم يسير منها إلي المدينة » المستجاد، ص 511.
12- ابن رزين الخافقي إنه سمع علياً (عليه السلام) يقول: « يخرج المهدي في اثني عشر ألفاً إن قلوا، و خمسة عشر ألفاً إن کثروا، و يسير الرعب بين يديه، لا يلقاء عدو إلا هزمهم، شعارهم: « أمت أمت: لا يبالون في الله لومه لائم ». ابن طاووس، ملاحم، ص 65.
13- عن الصادق (عليه السلام): « لا يخرج القائم حتي يکون تکملة الحلقة » قلت: و کم الحلقه؟ قال: « عشرة آلاف ». نعماني، غيبة، ص 307؛ اثبات الهداة، ج3، ص 545.
14- اثبات الهداة، ج3، ص 57؛ بحار الانوار، ج52، ص 307؛ بشارة الاسلام، ص 190.
15- کعب الأخبار: ينزل رجل من بني هاشم ببيت المقدس حرسه أثنا عشره ألفاً. و في نقل آخر عنه: حرسه ستة و ثلاثون ألفاً علي کل طريق لبيت المقدس اثنا عشر ألفاً ». ابن حماد، فتن، ص106؛ عقدالدرر، ص 143.
16- قال أبوعبدالله (عليه السلام): « إذا إوذن الإمام، دعا الله باسمه العبراني، فاتيحت له أصحابه الثلاثمائة و ثلاثة عشر. قزع کقزع الخريف. و هم أصحاب الألوية، منهم من يفقد عن فراشه ليلاً فيصبح بمکه، و منهم من يري يسير في السحاب نهاراً يعرف باسمه و اسم أبيه و حليته و نسبه ». قلت: - جعلت قداک- إنهم أعظم أيماناً به قالک « الذي يسير في السحاب نهاراً، و هم المفقودون، و فيهم نزلت هذه الآيه ( أَينَ مَا تَكُونُوا يأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ) ». کمال الدين، ج2، ص 672؛ عياشي، تفسير، ج1، ص 67؛ نعمان، غيبة، ص 315؛ بحار الانوار، ج52، ص 368؛ کافي، ج8، ص 313؛ المحجة، ص 19.
17- بقره ( 2 ) آيه 148.
18- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): « سيکون بعدکم أقوام تطوي لهم الأرض و تفتح لهم الدنيا، و تخدمهم بنات فارس و أبناؤهم. تطوي لهم الأرض في أسرع الطرق. حتي لو شاءحدهم أن يأتي مشرقها أو مغربها في ساعه فعل، ليسوا من الدنيا و ليست الدنيا منهم في شيء ». فردوس الاخبار، ج2، ص 449.
19- عن الباقر (عليه السلام): « و تسير إليه- أي المهدي- شيعته من أطراف الأرض تطوي لهم طياً، حتي يبايهوه ». روضة الواعظين، ج2، ص 263؛ عقد الدرر، ص 65؛ متقي هندي، برهان، ص 145.
20- عبدالله بن عجلان، قال: ذکرنا خروج القائم عند أبي عبدالله (عليه السلام): فقلت له: کيف لنا بعلم ذلک؟ فقال: « يصبح أحدکم و تحت رأسه صحيفه عليها مکتوب: طاعه معروفه ». بحار الانوار، ج52، ص 324؛ اثبات الهداة، ج3، ص 582؛ ترجمه جلد 13، بحار الانوار، ص 916.
21- الرضا (عليه السلام): « ... و الله أن لو قام قائمنا لجمع الله إليه جميع شيعتنا من جميع البلدان:. مجمع البيان، ج1، ص 231؛ اثبات الهداة، ج3، ص 524؛ نور الثقلين، ج1، ص 140؛ بحار الانوار، ج52، ص 291.
22- قال أبو عبدالله (عليه السلام): « بينا شباب الشيعة علي ظهور سطوحهم نيام : إذا توافوا إلي صاحبهم في ليلة واحدة علي غير ميعاد فيصحبون بمکة ». نعماني، غيبة، ص 316؛ بحار الانوار، ج52، ص 198؛ بشاره الاسلام، ص 198.
23- قال أميرالمؤمنين (عليه السلام) في خطبه البيان- بعد ما بين أصحابه الثلاثمائة و ثلاث عشر-:
« يقال: إنهم بمضون إلي المهدي (عليه السلام) و هو مختف تحت الناتره، فيقولون له: أنت المهدي، فيقول: نعم، يا أنصاري، ثم يخفي نفسه عنهم لينظر کيف هم في طاعته، فيمضي إلي المدينه فيخبرونهم أنه لا حقٌ بقبر جده رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فيلحقونه بالمدينه؛ فإذا أحس بهم رجع إلي مکه فلا يزالون علي ذلک ثلاثاً ثم يتراءي لهم بعد ذلک بين الصاف و المروة، فيقول لهم: إني لست قاطعاً أمراً حتي تبايعوني علي ثلاثين خصلة: ألزمکم أن لا تغيروا منها شيئاً و لکم علي ثمان خصال، فقالوا: سمعنا و أطعنا، فاذکر ما أنت ذاکره يابن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): فيخرج إلي الصفا فيخرجون معه، فيقول: أبايعکم أن لا تولوا دابراً. و لا تسرقوا، و لا نزنوا، و لا تفعلوا محرماً، و لا تأتوا فاحشه. و لا تضربوا أحداً إلا بحق، و لا تکنزوا ذهباً، و لا فضه، و لا براً و لا شعيراً، و لا تخرجوا مسجداً، و لا تشهدوا زوراً، و لا تقبحوا علي مومن و لا تأکلوت رباً، و أن تصبروا علي الضراء، و لا تلعنوا موحداً، و لا تشربوا مسکراً، و لا تلبسوا الذهب و لا الحرير و لا الديباج. و لا تتبعوا هزيماً، و لا تسفکوا دماً حراماً. و لا تغدروا بمسلم، و لا تنفقوا علي مافر و لا منافق. و لا تلبسوا الخز من اثياب، و تتوسدون التراب، و تکرهون الفاحشه، و تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر. فإذا فعلتم ذلک فلکم علي أن لا أتخذ سواکم و لا ألبس إلا ما تلبسون، و لا آکل إلا مثل ما تأکلون. و لا أرکب إلا مثل ما ترکبون، و لا أکون إلا مثل ما تأکلون، و لا أکون إلا حيث تکونون، و أمشي حيثما تمشون، و أرضي بالقليل، و أملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلمآً و جوراً. و نعبد الله حق عبادته، و أوف لکم و أوفوا لي. فقالوا: رضينا و بايعناک علي ذلک، فيصافحهم رجلآً رجلاً ». الشيعة و الرجعه، ج1، ص 157؛ عقد الدرر، ص 96.
24- مرحوم والدم در پاورقي جلد اول الشيعة و الرجعه، درباره ي خطبه البيان چنين فرموده اند: ما اين خطبه را از کتاب دوحه الانوار شيخ محمد يزدي نقل کرده ايم؛ ولي منحصر به اين کتاب نيست، بلکه در کتاب هاي ديگري نيز درج شده است. چنان چه آقا بزرگ طهراني در جلد 7 الذريعه نام چند کتاب را ذکر مي کند:
1. قاضي سعيد قمي در شرح حديث غمامه م. 1103هـ ق؛
2. محقق قمي در جامع الشتات، ص 772؛
3. نسخه اي در کتابخانه ي امام رضا (عليه السلام) به تاريخ 729 هـ ق؛
4. نسخه اي به خط علي بن جمال الدين به تاريخ 923 هـ. ق؛
5. خلاصه الترجمان؛
6. معالم التنزيل.
اين خطبه عباراتي دارد که با توحيد نمي سازد، ولي در همه ي نسخه ها اين عبارات نيست و بدون شک از ساخته هاي غلات مي باشد.
اما عباراتي هم چون: « انا مورق الاشجار و مثمر الثمار » مانند آن در روايت ديگر فراوان است؛ هم چون « بنا أثمرت الاشجار و أينعت الثمار، و جرت الأنهار و بنا تنزل الغيث و تنبت عشب الأرض » و در زيارات مطلقه چنين آمده است:
« و بکم تنبت الأرض أشجارها و بکم تخرج الأشجار و أثمارها... ».. و در زيارت رجبيه: « أنا سائلکم و آملکم فيما إليکم التفويض و عليکم التعويض، فبکم يجبر المهيض و يشفي المريض و... »
بنابراين، هر عبارتي که مخالف ظاهر قرآن بود و قابل تأويل و توجيه صحيحي نبود، معصومين از آن بري و منزه هستند؛ اما جعلي بودن عبارات اين خطبه، سبب نادرستي همه ي خطبه شريف نمي شود. اين بود سخن مرحوم والد. ولي اشکالي که در آن به نظر مي رسد اين است که خطبه را ابن مسعود از حضرت امير مؤمنان نقل مي کند و حال آن که او سال 32 قمري و پيش از خلافت حضرت فوت شده است؛ ولي ممکن است مراد شخص ديگري به اين نام باشد!
25-عن أبي عبدالله (عليه السلام): « ... رجال لا ينامون الليل، لهم دوي في صلاتهم کدوي النحل. يبيتون قياماً علي أطرافهم، و يصبحون علي خيولهم، رهبان باليليل ليوث بالنهار.... و هم خشيه الله مشفقون بهم ينصر الله إمام الحق ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
26- حجر ( 15 ) آيه 75.
27- وعنه (عليه السلام): « کأني أنظر إلي القائم و أصحابه في نجف الکوفه کأن علي رؤسهم الطير. قد فنيت أزوادهم و خلقت ثيابهم. قد أثر السجود بجباههم. ليوث بالنهار رهبان بالليل. کأن قلوبهم زبر الحديد، يعطي الرجل منهم قوه أربعين رجلآً، لا يقتل أحداً منهم إلا کافراٌ أو منافق، و قد وصفهم الله تعالي بالتوسم في کتابه ( إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ). بحار الانوار، ج52، ص 386.
28- قال أبو جعفر (عليه السلام): « يکون لصحاب هذا الأمر غيبة في بعض الشعاب- ثم أمأ بيده إلي ناحيه ذي طوي- حتي إذا کان قبل خروجه بليلتين، انتهي المولي الذين يکون بين يديه حتي يلقي بعض أصحابه. فيقول: کم أنتم ههنا؟ فيقولون: نحو من أربعين رجلاً، فيقول: کيف أنتم لو قد رأيتم صاحبکم؟ فيقولون: والله لو يأوي بنا الجبال، لآويناها معه، ثم يأتيهم من القابله فيقول لهم... ». عياشي، تفسير، ج2، ص 56؛ بحار الانوار، ج52، ص 341.
29- عن أبي عبدالله (عليه السلام): « يتمسحون بسرج الإمام (عليه السلام) يطلبون بذلک البرکه و يحفون به، يقونه بأنفسهم في الحروب، و يکفونه ما يريد منهم ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
30- و عنه (عليه السلام): « له... رجال کأن قلوبهم زبر الحديد، هم أطوع له من الامه لسيدها ». همان.
31- النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): « يجمع الله له من أقاصي البلاد علي عداه أهل بدر، کدادون، مجدون في طاعته ». همان، ص 310.
32- عن الصادق (عليه السلام): « کأني أنظر إلي القائم و أصحابه في نجف الکوفه، کأن علي رؤوسهم الطير ». اثبات الهداه، ج3، ص 585.
33- عن أمير المؤمنين (عليه السلام): « أصحاب المهدي شباب لا کهول فيهم إلا مثل محل العين، و الملح في الزاد، و أقل الزاد الملح ». طوسي، غيبة، ص 284؛ نعماني، غيبة، ص 315؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 145؛ کنز العمال، ج14، ص 592؛ بحار الانوار، ج52، ص 334؛ اثبات الهداة، ج3، ص 517.
34- الصادق (عليه السلام): « ما کان قوله لوط (عليه السلام) لقومه ( لو أن لي بکم قوه أو آوي إلي رکن شديد ) إلا تمنياً لقوه القائم، و شده و لو مروا بجبال الحديد لتدکدکت، لا يکفون سيوفهم حتي يرضي الله عزوجل ». کمال الدين، ج2، ص 673؛ بحار الانوار، ج52، ص 317 و 327.
35- علي بن الحسين (عليه السلام): « إذا قام قائمنا، أذهب الله عزوجل من شيعتنا العاهة، و جعل قلوبهم کزبر الحديد. و جعل قوه الرجل منهم قوه أربعين رجلاً، و يکونون حکام الأرض و سنامها ». کمال الدين، ج2، ص 673؛ بحار الانوار، ج52، ص 317، 327، 372؛ ينابيع الموده، ص 424؛ احقاق الحق، ج13، ص 346.
36- الصادق (عليه السلام): « يکون شيعتنا في دوله القائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سنام الأرض و حکامها، يعطي کل رجل منهم قوه أربعين رجلاً ». مفيد، اختصاص، ص 24؛ بحار الانوار، ج52، ص 372.
37- قال أبو جعفر (عليه السلام): « القي الرعب في قلوب شيعتنا من عدونا فإذا وقع أمرنا، و خرج مهدينا کان أحدهم أجري من الليث، و أمضي من السنان، يطأ عدونا بقدميه و يقتله بکفيه ». مفيد، اختصاص، ص 24؛ بصائر الدرجات، ج1، ص 124؛ ينابيع الموده، ص 448، 489؛ اثبات الهداة، ج3، ص 557؛ بحار الانوار، ج52، ص 318، 372.
38- عن عبدالملک بن أعين، قال: قمت من عند أبي جعفر (عليه السلام) فاعتمدت علي يدي فبکيت، و قلت: کنت أرجو أن أدرک هذا الأمر و بي قوه، قال: « أما ترضون أن أعواء کم يقتل بعضهم بعضاً و أنتم آمنون في بيوتکم. إنه لو کان ذلک، أعطي الرجل منکم قوه أربعين رجلآً، و جعل قلوبکم کزبر الحديد لو قذفتم بها الجبال فلقتها، و أنتم قوام الأرض و خزانها ». کافي، ج8، ص 282؛ بحار الانوار، ج52، ص 335.
39- عن أبي عبدالله (عليه السلام): « إن الله نزع الخوف من قلوب أعدائنا، و أسکنه قلوب شيعتنا، فإذا جاء أمرنا نزع الخوف من قلوب شيعتنا و أسکنه في قلوب أعدائنا. فواحدهم أمضي من سنان. و أجري من ليث، يطعن عدوه برمحه، و يضربه بسيفه، و يوسه بقدمه ». خرائج، ج2، ص 840؛ بحار الانوار، ج52، ص 336؛ ر. ک: حلية الاولياء، ج3، ص 184؛ کشف الغمه، ج، ص 345؛ ينابيع الموده، ص 448؛ مانند اين روايت از امام باقر (عليه السلام) رسيده است: بصائر الدرجات، ص 24؛ بحار الانوار، ج2، ص 189.
40- و عنه (عليه السلام): « و له (عليه السلام): ... رجال کأن قلوبهم زبر الحديد، لا يشوبها شک في ذات الله أشد من الحجر، لو حملوا علي الجبال، لأزالوها، لا يقصدون براياتهم بلده إلا خربوها، کمأن علي حيولهم العقبان ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
41- عن أبي جعفر (عليه السلام): « کأني بأصحاب القائم (عليه السلام) و قد أحاطوا بما بين الخافقين، فليس شيء إلا و هو مطيع لهم حتي سباع الأرض و سباع الطير. يطلب رضاهم في کل شيء حتي تفخر الارض علي الأرض، و تقول: مربي اليوم رجل من أصحاب القائم ». کمال الدين، ج2، ص 673؛ اثبات الهداه، ج3، ص 493؛ بحار الانوار، ج52، ص 327.
42- عن أبي عبدالله (عليه السلام): في حديث أصحاب القائم (عليه السلام): « و هم من خشيه الله مشفقون، يدعون بالشهاده، و يتمنون أن يقتلوا في سبيل الله شعارهم « يا لثارات الحسين »، إذا ساروا يسير الرعب أمامهم مسيرة شهر ». مستدرک الوسائل، ج11، ص 114.

منبع مقاله :
طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:28 دی 1393 - 2:35

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد