دولت حق

(بسم الله الرحمن الرحیم)
اداره ي سرزميني به گستردگي دنيا، کار دشواري است که تنها با برخورداري از رهبري الهي و کارگزاراني دلسوز و معتقد به نظام الهي و حاکميت اسلام امکان پذير است. آري، امام (عليه السلام) براي اداره ي سرزمين ها وزيراني را مي گمارد که پيشينه ي مبارزاتي داشته، در تجربه و عمل، پايداري و قاطعيت از خود نشان داده اند.
استانداراني با شخصيتي قوي، اداره ي امور استان ها را به عهده مي گيرند که جز مصالح کشور اسلامي و خشنودي خداوند، به چيز ديگري نمي انديشند. روشن است، کشوري که مسؤولانش داراي اين ويژگي ها باشند، بر دشواري ها پيروز مي شود و ويراني هاي حکومت هاي پيشين با موفقيت به اباداني تبديل مي گردد و وضع به گونه اي دگرگون مي شود که زندگاني آرزوي زندگي دوباره ي مردگان را مي نمايند.

 دولت حق

 

بايد توجه داشت که حضرت (عليه السلام) هنگامي زمام امور را به دست مي گيرد که دنيا وارث انبوهي از نابساماني هاست و ميليون ها معلول و بيمار جسمي و رواني وجود دارد. هاله اي از ويراني بر دنيا سايه افکنده است و ناامني همه جا را فرا گرفته است. شهرها در اثر جنگ و نبرد به ويرانه اي تبديل گشته است و نابودي کشتزارها در اثر آلودگي محيط زيست، کمبود ارزاق را به دنيا داشته است.
از سويي، مردم جهان، دولت ها، احزاب و سازمان هاي بسياري را ديده اند که مدعي بوده اند، اگر زمام امور را به دست گيرند، مي توانند به جهان و جهانيان خدمت کنند و آرامش و امنيت و بهبودي وضع اقتصادي را به ارمغان آورند؛ ولي در عمل هر کدام از ديگري بدتر رفتار کردند و جز فساد و کشتار و ويراني چيزي به ارمغان نياوردند.
کمونيسم متلاشي شد، مائونيسم مغضوب سران خود قرار گرفت و دمکراسي غربي جز شعاري مردم فريب چيزي بيش نبود.
سرانجام روزگاري فرا مي رسد که عدل و عدالت به دست تواناي مرد الهي در روي زمين مرده از ستم پياده مي شود. او آن چنان در اجراي اين شعار « يملاء الإرض قسطاً و عدلاً؛ زمين را پر از عدل و قسط مي کند ». جدي و مصمم است که آثار آن در همه جا نمايان مي شود.
حضرت، حکومت را به گونه اي سازماندهي مي کند و مردم را به گونه اي تربيت مي نمايد که ديگر واژه ستم از ذهن ها رخت بر مي بندد و به تعبير روايات، ديگر کسي به ديگري ستم نمي کند؛ حتي حيوانات نيز دست از تعدي و ستم بر مي دارند و گوسفند همنشين گرگ مي گردد.
ام سلمه مي گويد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چنان عدالتي در جامعه برپا مي کند که زندگاني آرزو مي کنند کاش مردگانشان زنده مي بودند و از آن عدالت بهره مند مي گرديدند ». (1)
امامباقر (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه ي ( إعلموا أن الله يحي الأرض بعد موتها؛ (2) بدانيد و آگاه باشيد که خداوند، زمين را پس از مرگش زنده مي کند )، مي فرمايد: « خداوند زمين را با حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زنده مي گرداند. آن حضرت در زمين به عدالت رفتار مي کند و زمين را با گسترش عدالت زنده مي نمايد؛ پس از آن که در اثر گسترش ستم مرده بود ». (3)
نيز امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « به خدا سوگند، به طور حتم عدالت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به درون خانه ها و اتاق هاي شان نفوذ مي کند؛ هم چنان که سرما و گرما در آن وارد مي شود ». (4)
از اين روايت استفاده مي شود که با وجود خواسته ي گروهي و حتي مخالفت آنان، عدالت همه ي جهان را بدون استثنا در بر مي گيرد.
امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه ي شريفه ( الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ...؛ (5) آنان که وقتي در زمين حاکميتشان بخشيم نمار را بپا مي دارند و... ) مي فرمايد: « اين آيه در شأن مهدي و يارانش فرود آمده است. خداوند به وسيله ي آنان، دين خود را آشکار مي کند و حاکم مي گرداند؛ به گونه اي که اثري از ستم و بدعت ديده نمي شود ». (6)
امام رضا (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد:« آن گاه که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، ترازوي عدالت را در جامعه برقرار مي کند و از آن پس، کسي بر ديگري ستم نمي کند ». (7)
نيز امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: « حضرتش در ميان کشاورزان و مردم به عدالت رفتار مي کند ». (8)
جابر بن عبدالله مي گويد: شخصي خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيد و عرض کرد: اين پانصد درهم زکات اموالم را از من تحويل بگير! امام (عليه السلام) فرمود: « خودت آن را داشته باش و به همسايگان و بيچارگان و نيازمندان مسلمان بده ». پس فرمود: « هنگامي که مهدي ما اهل بيت قيام کند، اموال را يکسان تقسيم مي کند و به عدالت با آنان رفتار مي نمايد. پس هر کس که از او پيروي کند، از خدا پيروي کرده است و کسي که نافرماني او کند، خدا را سرکشي نموده است و بدين سبب نام حضرتش را مهدي گذارده اند که به امور و مسائلي پنهان هدايت مي شود ». (9)
عدالت در روزگار مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چنان فراگير مي شود که حتي اولويت هاي شرعي رعايت مي گردد و کساني که مي خواهند واجبات خود را انجام دهند، بر کساني که در صدد انجام مستحبات هستند، در بهره گيري از امکاناتي که براي آن منظور است مقدم هستند. مثلاً در روزگار حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که اسلام و حکومت الهي در سراسر جهان برقرار مي شود، طبيعي است که شعاير الهي نيز با شکوهي وصف ناشدني برگزار مي شود.
حج ابراهيمي يکي از شعاير الهي است که بر اثر گسترش حکومت اسلامي، ديگر مانعي براي رهسپاري به سوي حج بر جاي نمي ماند و مردم براي انجام حج، مانند سيلي خروشان به سوي کعبه مي شتابند و در نتيجه گرداگرد کعبه شلوغ شده، براي همه ي حج گزاران کفايت نمي کند. امام (عليه السلام) دستور مي دهد که اولويت را به کساني دهند که حج واجب بر عهده دارند و به سخن امام صادق اين نخستين جلوه گاه عدالت مهدي موعود است.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « نخستين چيزي که از عدالت حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آشکار مي شود، اين است که اعلام مي کند، کساني که حج يا مناسک مستحب به جا مي آورند و حجر الاسود را استلام مي کنند و طواف مستحبي انجام مي دهند، آن را به کساني که حج واجب دارند واگذار کنند ». (10)

الف) حکومت بر دل ها

بديهي است، حکومتي که در مدتي کوتاه، بر دشواري ها چيره گردد و نابساماني ها را از بين ببرد و با برچيدن نااميد از دل ها، بذر اميد در آنها بکارد، از پشتيباني مردمي برخوردار خواهد شد. نظامي که آتش جنگ ها را خاموش کند و امنيت و آسايش را چنان به جامعه باز گرداند که حتي حيوانات نيز از آن بهره مند شود، اين چنين حکومتي، حکومت بر دل ها خواهد بود و آرزوي انسان ها اين است که در چنان حکومتي زندگي کنند. از اين رو، در روايات از پيوند مردم با امام و علاقه ي آنان به حکومت آن حضرت با سخنان دلپذيري ياد شده است.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « شما را به مهدي، مردي از قريش بشارت مي دهم که ساکنان آسمان و زمين از خلافت و فرمانروايي او خشنودند ». (11)
نيز آن حضرت مي فرمايد: « مردي از امت من قيام مي کند که مردم زمين و آسمان او را دوست مي دارند ». (12)
صباح (13) مي گويد: در روزگار حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خردسالان آرزو مي کنند که اي کاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزوي کودکي و خردسالي مي نمايند ». (14)
شايد براي اين آرزوي خردسالي مي کنند که دوست دارند زمان بيش تري را در حکومت آن حضرت به سر برند و خردسالان آرزوي بزرگسالي دارند، زيرا مي خواهند مکلف باشند و در اجراي برنامه هاي حکومت الهي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نقش داشته باشند و به پاداش اخروي دست يابند.
حکومت حضرت چنان تأثيري دارد که حتي مردگان نيز از آن بهره مي برند.
حضرت علي (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: « مردي از فرزندانم ظهور مي کند که در نتيجه ي ظهور و حکومتش هيچ مرده اي در گور نمي ماند، مگر اين که گشايش و برکاتي در گور برايش پديد مي آيد و آنان به ديدار يکديگر مي روند و قيام قائم را به يک ديگر مژده مي دهند ». (15)
در کامل الزيارات (16)، « الفرحه » به معناي شادي و خوش حالي آمده است و آوردن واژه ي ميت در روايت، شايسته ي دقت است؛ زيرا مي توان نتيجه گرفت که اين گشايش و آسايش همگاني است و ويژه ي گروه خاصي از ارواح نيست. اگر اين روايت را در کنار رواياتي که مي فرمايند: « روح کافران در بدترين شرايط در زنجير و زندان به سر مي برند » بگذاريم، معناي اين روايت روشن مي گردد؛ زيرا گويا با ظهور امام، حکم آزادي از عذاب به آنان داده مي شود و يا حالت « گشايش و رحمتي که در رفتار فرشتگان عذاب نيست »، دگرگون شده براي مدتي هر چند کوتاه به احترام تشکيل حکومت الهي بر روي زمين، از شکنجه ي روح کافران و منافقان دست مي کشند.

ب) پايتخت حکومت

ابوبصير مي گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: « اي ابا محمد! گويا مي بينم که قائم آل محمد با خانواده اش در مسجد سهله فرود آمده است ». گفتم: آيا خانه ي او مسجد سهله است؟ فرمود: « آري؛ همان جا که منزلگاه ادريس پيامبر بوده است و هيچ پيامبري برانگيخته نشده، مگر آن که در آن مسجد نماز گزارده است. کسي که در آن اقامت کند، مانند کسي است که در خيمه ي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است. هيچ مرد و زني مؤمني نيست، مگر آن که دلش به سوي آن مسجد است. هر شب و روزي که مي گذرد، فرشتگان الهي به آن مسجد پناه مي برند و خدا را مي پرستند. اي ابا محمدً اگر من هم نزديک شما بودم، هيچ نمازي را جز در آن مسجد به جا نمي آوردم.
آن گاه که قائم ما قيام کند، خداوند انتقام رسولش و همه ي ما را از دشمنان خواهد گرفت ». (17)
امام صادق (عليه السلام) از مسجد سهله ياد کرد و فرمود: « آن خانه ي ما ( حضرت مهدي ) است؛ زماني که با خاندانش در آن جا سکونت گزيند ». (18)
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام مي کند و به سوي کوفه مي رود و منزلش را آن جا قرار مي دهد ». (19)
نيز آن حضرت مي فرمايد: « هنگامي که قائم ما قيام کند و به کوفه برود، هيچ مؤمني نيست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سکونت مي گزيند يا به آن شهر مي آيد ». (20)
حضرت امير (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: « روزگاري فرا رسد که اين جا ( مسجد کوفه ) نمازگاه و مصلاي مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) گردد ». (21)
ابوبکر حضرمي مي گويد: به امام باقر (عليه السلام) يا به امام صادق (عليه السلام) گفتم: کدام سرزمين پس از حرم خدا و حرم پيامبرش با فضيلت تر است؟ فرمود: « اي ابابکر! سرزمين کوفه که جايگاه پاکي است و در آن مسجد سهله قرار دارد و مسجدي که همه ي پيامبران در آن نماز خوانده اند و از آن جا عدالت پديدار مي گردد و قائم خداوند و قيام کنندگان پس از او از همانجا خواهند بود. آن جا جايگاه پيامبران و جانشينان صالح آنان است ». (22)
محمد بن فضيل مي گويد: قيامت برپا نمي شود تا اين که همه ي مؤمنان در کوفه گرد آيند. (23)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نه يا ده سال حکومت مي کند و خوشبخت ترين مردم نسبت به او مردم کوفه هستند ». (24)
از مجموع روايات فهميده مي شود که شهر کوفه پايگاه اصلي فعاليت ها و مرکز فرمانروايي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. لذا امر به نگه داري خانه و زمين شده و از فروش آن گويا نهي شده باشد. (25 و 26)

ج) کارگزاران دولت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

طبيعي است که در حکومتي که امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) رهبري آن را به عهده دارد، کارگزاران و مسؤولان حکومت نيز بايد از بزرگان و نيکان امت باشند. از اين رو، مي بينيم در روايات ترکيب دولت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از پيامبران، جانشينان آنان، تقوا پيشگان و صالحان روزگار و امت هاي پيشين و از سران و بزرگان اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بيان مي کند که نام برخي از آنان بدين گونه است: حضرت عيسي (عليه السلام) ، هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع وصي موسي (عليه السلام) ، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابودجانه انصاري، مالک اشتر نخعي و قبيله ي همدان.
از حضرت عيسي (عليه السلام) درروايات با واژه هاي گوناگوني مانند وزير، جانشين، فرمانده و مسؤول در حکومت ياد شده است.
عيسي (عليه السلام) به حصرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي گويد: همانا من به عنوان وزير فرستاده شده ام؛ نه امير و فرمانروا. (27)
حضرت عيسي (عليه السلام) وزير حضرت قائم و پرده دار و جانشين آن حضرت است. (28)
... آن گاه عيسي فرود مي آيد و مسؤول دريافت اموال حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي شود و اصحاب کهف نيز درپشت سر او خواهند بود. (29)
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:« هنگامي که حضرت قائم ال محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام کند، هفده تن از پشت کعبه زنده مي گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسي (عليه السلام) ؛ آنان که به حق قضاوت کرده و با عدالت رفتار مي کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالک اشتر ». (30)
در روايتي تعداد آنان بيست و هفت نفر گفته شده است و قوم موسي را چهارده نفر بيان مي کند (31) و در روايت ديگري، از مقداد نام برده شده است. (32)
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: « ... سپاهيان در پيشاپيش حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قرارمي گيرند و قبيله ي همدان(33) وزيران او خواهند بود ». (34)
باز هم در اين باره چنين آمده است: « مردان الهي با مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همراه هستند؛ مرداني که به دعوت او پاسخ گفته اند و او را ياري مي کنند. آنان وزيران و دولاتمردان اويند که بار سنگين مسؤوليت هاي حکومت را بر دوش دارند ». (35)ابن عباس مي گويد: اصحاب کهف، ياران مهدي هستند. (36)
حلبي مي گويد: اصحاب کهف همگي از نژاد غير عربند و جز به عربي سخن نمي گويند. آنان وزيران مهدي هستند. (37)
از روايات و سخنان بالا نتيجه مي گيريم که بار سنگين حکومت و اداره ي سرزمين هاي پهناور اسلامي را نمي توان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادي بايد اين مسؤوليت را بپذيرند که بارها آزمايش شده، شايستگي خود را در ازمايش هاي گوناگون به اثبات رسانده باشند. از اين رو، مي بينيم که در رأس وزيران حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، حضرت عيسي (عليه السلام) قرار دارد که يکي از پيامبران اولوالعزم است. هم چنين از جمله مسؤولان برجسته ي حکومتي او سلمان فارسي، مقداد، ابودجانه و مالک اشتر مي باشند که شايستگي سرپرستي کارها را در روزگار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امير مؤمنان (عليه السلام) داشته اند و قبيله ي همدان که برگ هاي درخشاني را در تاريخ اسلام و در روزگار حکومت علي بن ابي طالب (عليه السلام) به خود اختصاص داده اند، از مسؤولان اين حکومتند.

د) مدّت حکومت

درباره ي مدت حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، روايات گوناگوني از طريق شيعه و اهل سنت وجود دارد. برخي از روايات، روزگار حکومت امام (عليه السلام) را به هفت سال محدود مي کنند. برخي احاديث ديگر هشت، نه، ده و بيست سال را يادآور مي گردند و برخي اخبار، حتي تا هزار سال را نيز يادآور گشته اند. آن چه مسلم است اين که حکومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) کم تر از هفت سال نيست و در برخي احاديث که از ائمه (عليه السلام) رسيده است، بر آن تأکيد فراواني شده است.
شايد بتوان گفت: مدت حکومت هفت سال است؛ ولي ساليان آن با سال هاي روزگار ما متفاوت است؛ چنان که در بعضي از روايات آمده است:
« حکومت حضرت، هفت سال است و هر سالي به مقدار ده سال از سال هاي شما مي باشد. پس ساليان حکومت آن حضرت به اندازه ي هفتاد سال شما خواهد بود ». (38)
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: « حضرت مهدي هفت سال حکومت مي کند که هر سال آن روزگار، ده سال شما خواهد بود ». (39)
حضرت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ماست... و هفت سال سرپرستي کارها را به دست مي گيرد ». (40)
نيز مي فرمايد: « آن حضرت هفت سال بر اين امت حکومت مي کند ». (41)
هم چنين آن حضرت مي فرمايد: « مدت عمر- حکومت- مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هفت سال، اگر کوتاه باشد وگرنه هشت سال يا نه سال خواهد بود ». (42) نيز آمده است: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نه سال در اين جهان حکومت مي کند ». (43)
جابر بن عبدالله از امام باقر (عليه السلام) پرسيد: « امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چند سال زندگي خواهد کرد؟ حضرت فرمود: « از روز قيام تا هنگام وفات، نوزده سال طول مي کشد ». (44)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيست سال حکومت مي کند و گنج ها را از زمين بيرون آورده، سرزمين هاي شرک را مي گشايد ». (45)
نيز مي فرمايد: « مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از فرزندان من است و بيست سال حکومت مي کند ». (46)
هم چنين آمده است: آن حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ده سال حکومت مي کند. (47)
حضرت علي (عليه السلام) در پاسخ اين پرسش که مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چند سال فرمانروايي خواهد کرد؟ فرمود: « سي يا چهل سال فرمانرواي مردم خواهد بود ». (48)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: « حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از فرزندان من و عمري برابر عمر ابراهيم خليل الرحمن خواهد داشت و در هشتاد سالگي ظهور مي کند و چهل سال فرمانروايي مي نمايد ». (49)
نيز آن حضرت فرمود: « مدت فرمانروايي حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نوزده سال و چند ماه است ». (50)
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: « حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سي صد و نه سال حکومت مي کند؛ چنان که اصحاب کهف نيز در غار همين اندازه ماندند ». (51)
مرحوم مجلسي (ره) مي فرمايد: رواياتي را که درباره ي مدت حکومت امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آمده است بايد به احتمالات زير توجيه کرد: برخي روايات بر تمام مدت حکومت دلالت دارد و برخي بر مدت ثبات و استقرار حکومت. بعضي بر طبق سال ها و روزهايي است که ما با آن آشناييم و بعضي احاديث ديگر بر طبق سال ها و ماه هاي روزگار حضرت است که طولاني مي باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه است. (52)
مرحوم آيه الله طبسي- پدر بزرگوارم- پس از گفتن اين روايات، روايت هفت سال را ترجيح مي دهد؛ ولي مي فرمايد: بدين معنا که هر سالي به قدرت خدا، به اندازه ي ده سال از ساليان ما خواهد بود. (53)

پي‌نوشت‌ها:

1- أم سلمه عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): « و يظهر من العدل ما يتمني له الأحياء أمواتهم ». مجمع الزوائد، ج7، ص 315؛ الاذاعه، ص 119؛ احقاق الحق، ج13، ص 294.
2- بقره (2) ايه 251.
3- عن الباقر (عليه السلام) : فيقوله تعالي: ( إعلموا أن الله يحي الأرض بعد موتها ) قال: « يحيها الله بالقائم، فيعدل فيها، فيحيي الأرض بالعدل بعد موتها بالظم ». کمال الدين، ص 668؛ المحجة، ص 429؛ نورالثقلين، ج5، ص 242؛ ينابيع الموده، ص 429؛ بحار الانوار، ج51، ص54.
4- عن الصادق (عليه السلام) :« أما والله: ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم کما يدخل الحر و القر ». نعماني، غيبة، ص 159؛ اثبات الهداة، ج3، ص 544؛ بحار الانوار، ج52، ص 362.
5- حج (22) آيه 41.
6- عن الباقر (عليه السلام) : ( الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ ...) قال: « نزلت في المهدي و أصحابه... و يظهر الله بهم الدين حتي لا يري أثر من الظلم و البدع... ». تفسير قمي، ج2، ص 87؛ المحجه، ص 143؛ احقاق الحق، ج13، ص 341.
7- عن الرضا (عليه السلام) :« فإذا خرج (عليه السلام)... و وضع ميزانت العدل بين الناس، فلا يظلم أحد أحداً ». کمال الدين، ص 372؛ کفاية الاثر، ص 270؛ اعلام الوري، ص 408؛ کشف الغمه، ج3، ص 314؛ فرائر المسطين، ج2، ص 336؛ ينابيع الموده، ص 448؛ بحار الانوار، ج52، ص 321؛ غاية المرام، ص 696؛ احقاق الحق، ج13، ص 364.
8- علي (عليه السلام) :« ... و يعدل في الرعية... ». اثبات الهداة، ج3، ص 496.
9- عن جابر بن عبدالله، قال: دخل رجل علي أبي جعفر محمد بن علي (عليه السلام) فقال له: اقبض مني هذه الخمسمائه درهم، فإنها زکاة مالي، فقال له أبو جعفر (عليه السلام):« خذها أنت، فضعها في جيرانک من أهل الإسلام، و المساکين من أخوانک المسلمين ». ثم قال: « إذا قام مهدينا أهل البيت قسم بالسويه، و عدل في الرعيه، فمن أطاعه، فقد أطاع الله و من عصاه فقد عصي الله، و إنما سمي المهدي، لأنه يهدي إلي أمر خفي ». عقد الدرر، ص 39؛ احقاق الحق، ج13، ص 186.
10-عن أبي عبدالله (عليه السلام) :« أول ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافله لصاحب الفريضه الحجر الأسود و الطواف ». کافي، ج4، ص 427؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 525؛ بحار الانوار، ج52، ص 374.
11- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :« ابشروا بالمهدي، رجحل من قريش... يرضي لخلافته، ساکن السمائ، و ساکن الأرض ». ينابيع الموده، ص 431؛ اثبات الهداة، ج3، ص 524.
12- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :« ... فيبعث رجلاً من أمتي يحبه ساکن الأرض و ساکن السماء ». فردوس الخبار، ج4، ص 496؛ اسعاف الراغبين، ص 124؛ احقاق الحق، ج19، ص 663؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص 216.
13- محتمل است صباح بن عبدالرحمن مرسي و يا صباح بن محارب کوفي باشد. سير اعلام النبلاء، ج4، ص12؛ تهذيب الکمال، ج9، ص 63.
14- عن صباح: يتمني في زمن المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) الصغير أن يکون کبيراً و الکبير أن يکون صغيراً. ابن حماد، فتن، ص99؛ الحاوي للفتاوي، ج2، ص 78؛ القول المختصر، ص 21؛ متقي هندي، برهان، ص86؛ ابن طاووس، ملاحم، ص70.
15- عن أبي جعفر (عليه السلام) :« قال أمير المؤمنين (عليه السلام) : يخرج رجل من ولدي... و لا يبقي ميت إلا دخلت عليه الفرح في قبره، و هم يتزاورون في قبورهم، و يتباشرون بقيام القائم ». کمال الدين، ج2، ص 653؛ بحار الانوار، ج52، ص 328؛ وافي، ج2، ص 112.
16-کامل الزيارات، ص 30.
17- عن أبي بصير، عن أبي عبدالله (عليه السلام) : أنه قال » « يا أبا محمد، کأني أري نزول القائم في مسجد السهله بأهله و عياله » قلت: يکون منزله؟ قال: « نعم، هو منزل إدريس (عليه السلام)، و ما بعث الله نبياً إلا و قد صلي فيه و المقيم فيه کامقيم في فسطاط رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)، و ما من مؤمن و لا مؤمنه إلا و قلبه يحن إليه، و ما من يوم و لا ليله إلا و الملائکه يأوون إلي هذا المسجد يعبدون الله فيه. يا أبا محمد؛ أما إني لو کنت بالقرب منکم ما صليت صلاة إلا فيه، ثم إذا قام قائمنا النتقم الله لرسوله و لنا أجمعين ».
و في رواية أخري عنه: قلت: - جعلت فداک- لا يزال القائم فيه أبداً؟ قال:« نعم ». کافي، ج3، ص 495؛ کامل الزيارات، ص30؛ راوندي، قصص الانبياء، ص80؛ التهذيب، ج6، ص 31؛ اثبات الهداة، ج3، ص 583؛ وسائل الشيعة، ج3، ص 524؛ بحار الانوار، ج52، ص 317، 376؛ مستدرک الوسائل، ج3، ص 414.
18- قال أبو عبدالله (عليه السلام) - و قد ذکر مسجد السهلة- « أما إنه منزل صاحبنا إذا قام بأهله ». کافي، ج3، ص 495؛ ارشاد، ص 362؛ التهذيب، ج3،ص 252؛ طوسي، غيبة، ص 282؛ وسائل الشيعه، ج3، ص 532؛ بحار الانوار، ج52، ص 331؛ ملاذ الاخيار، ج5، ص 475.
19- الباقر (عليه السلام) :« و يخرج المهدي... ثم يقبل إلي الکوفة، فيکون منزله بها ». کافي، ج4، ص 571؛ تهذيب، ج6، ص 34؛ قصص الائبياء راوندي، ص80؛ بحار الانوار، ج52، ص 225.
20- عن أبي جعفر (عليه السلام) :« إذا قام القائم و دخل الکوفه لم يبق مؤمن إلا و هو بها ». بحار الانوار، ج52، ص 385؛ طوسي، غيبه، ص 275 با اندکي تفاوت.
21-عن علي (عليه السلام) :« يا أهل الکوفه... و ليأتين عليه-أي مسجد الکوفة- زمان يکون مصلي المهدي ». روضة الواعظين، ج2، ص 337؛ اثبات الهداة، ج3، ص 452.
22- عن الخضرمي عن أبي عبدالله (عليه السلام) : أو عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: قلت له: أي بقاع الله أفضل بعدحرم الله عزوجل و حرم رسوله (صلي الله عليه و آله و سلم)؟ فقال: « الکوفة، با أبابکر؛ هي الزکيه الطاهره، فيها قبور النبيين المرسلين و غير المرسلين. و الأوصياء الصادقين، و فيها مسجد سهل الذي لم يبعث الله نبياً إلا و قد صلي فيه، و منها يظهر عدل الله، و فيها يکون قائمه و القوام من بعده، و هي منازل النبيين، و الأوصياء و الصالحين ». کامل الزيارات، ص 30؛ مستدرک الوسائل، ج3، ص 416.
23- محمد بن فضيل: « لا تقوم الساعه حتي يحتمع کل مومن بالکوفه ». طوسي، غيبه، ص 273؛ بحار الانوار، ج52، ص330، و عن الصادق (عليه السلام) :« دار ملکه الکوفه و مجلس حکمه جامعها... » بحار الانوار، ج13، ص 197.
24- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) :« يملک المهدي تسعاً أوعشراً، أسعد الناس من أهل الکوفه ». فضل الکوفه، ص 25؛ اثبات الهداة، ج3، ص 609؛ حليه الابرار، ج2، ص 719؛ اعيان الشيعة، ج2، ص 51.
25- عن سعد بن الأصبغ قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: « من کانت له دار بالکوفة فليتمسک بها ». بحار الانوار، ج52، ص 386؛ سفينة البحار، ج7، ص 547.
26- عن سعد، عن أبي محمد الحسن بت علي (عليه السلام) قال:« يموضع الرجل في الکوفة أحب إلي من دار في المدينة ».سفينة البحار، ج7، ص 547.
27- عن کعب: « يقول عيسي للقائم: فإنما بعثت وزيراً و لم أبعث أميراً ». ابن طاوسس، ملاحم، ص 83؛ ابن حماد، فتن، ص 160.
28- عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :« و هو- أي عيسي- الوزير الأمين للقائم، و حاجيه، و نائبه ». غاية المرام، ص 697؛ حلية الابرار، ج2، ص 620.
29- عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :« يتنزل عيسي.. و يقبض أموال القادئم و يمشي خلفه أهل الکهف ». حلية الابرار، ج2، ص 620؛ غاية المرام، ص 697.
30- عن الصادق (عليه السلام) :« إذا قام قائم آل محمئد استخراج من ظهر الکعبه سبعه عشر رجلاً: خمسه من قوم موسي الذين يقضون بالحق، و به يعدلون، و سبعه من أصحاب الکعف، و يوشع وصي موسي، و مؤمن آل فرعون، و سلمان الفارسي، و أبا دجانه الأنصاري و مالک الأشتر ». عياشي، تفسير، ج2، ص 32؛ دلائل الامامه، ص 274؛ مجمع البيان، ج2، ص 489؛ ارشاد، ص 365؛ کشف الغمه، ج3، ص 256؛ روضة الواعظين، ج2، ص 266؛ اثبات الهداة، ج3، ص 550؛ بحار الانوار، ج52، ص 346.
31-اثبات الهداة، ج3، ص 573.
32- مقداد از ياران پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و علي (عليه السلام) است. در بزرگي شأن او همين بس که طبق يکي از روايات، خداوند به سبب هفت نفر که يکي از آنان مقداد است- به شما رزق و روزي مي دهد و به شما ياري مي رساند و باران مي فرستد.
او در موضوع خلافت و امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) پافشاري داشت و کوشش فراوان کرد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره ي او فرمود: « خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدام: علي (عليه السلام)، مقداد، ابوذر و سلمان ». در روايت ديگر آمده است: « بهشت مشتاق مقداد است ». ( معجم رجال الحديث، ج8، ص 314 ).
او دوبار هجرت کرد و در جنگ هاي گوناگوني شرکت جست و در جنگ بدر به پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کرد: ما سخن بني اسرائيل به حضرت موسي را به تو نمي گوييم؛ بلکه مي گوييم در کنار تو و در رکابت با دشمن مي جنگيم. مقداد در روزگار حکومت امير (عليه السلام) جزئ شرطة الخميس بود.
سرانجام مقداد در هفتاد سالگي در سرزميني به نام « جرف » در فاصله سي ميلي از مدينه به سراي جاودانه شتافت و پيکرش را مردم به دوش گرفته و تا بقيع تشييع کردند و در آن جا به خاک سپردند. ( تنقيح المقال، ج2، ص 245؛ اسد الغايه، ج4، ص 409 ).
33- همدان قبيله اي بزرگ در يمن است. آنان پس از جنگ تبوک، نمايندگاني را به حضور پيامبر فرستادند و حضرت در سال نهم امير مؤمنان (عليه السلام) را به يمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. پس از قرائت پيام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همه ي آنان اسلام آوردند. علي (عليه السلام) در نامه اي خبر اسلام آوردن طايفه ي همدان را به پيامبر نوشت و در آن نامه سه بار بر همدان درود فرستاد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پس از خواندن نامه به شکرانه اين خبر، سجده ي شکر به جاي آورد. ( کامل ابن اثير، ج1، ص 26، 29، 30).
علي (عليه السلام) در مدح آنان چنين سروده است: « همدانيان صاحبان دين و اخلاق نيکند، دينشان، شجاعت آنان و قهرشان بر دشمنان به هنگام رويارويي، آنان را زينت بخشيده است. اگر من دربان بهشت مي بودم، به همدانيان مي گفتم: به سلامت به آن وارد شويد ». ( عقد الدرر، ج4، ص 339؛ وقعه صفين، ص 274 ).
آن حضرت در پاسخ به تهديدات معاويه، توانايي و نيرومندي قبيله ي همدان را به رخ او کشيد و فرمود: « هنگامي که مرگ را مرگي سرخي يافتم، پس طايفه همدان را بسيج کردن و آنان نيز قبيله حمير را ». (وقعه صفين، ص 43).
هنگامي که علي (عليه السلام) مردم را براي جنگ با معاويه بسيج مي کرد، فردي به حضرت اعتراض کرد. و چون ممکن بود در گردآوري سپاه اختلال پديد آيد شاهدان واقعه با مشت و لگد به زندگاني او پايان دادند و حضرت ديه او را پرداخت. (همان، ص 290 ).
طايفه ي همدان يکي از سه طايفه اي بود که بالاترين تعداد رزمندگان لشکر حضرت علي (عليه السلام) را تشکيل مي دادند. ( همان، ص 290 )
در يکي از پيکارهاي صفين آنان در جناح راست، پايداري بي مانندي از خود نشان دادند؛ به ويژه هشت صد تن از جوانان همدان که تا پاي جان پايداري کردند و صد و هشتاد نفر از آنان شهيد و زخمي شدند و يازده فرمانده از آن به شهادت رسيد. پرچم از دست هر يک از آنان که به زمين مي افتاد، ديگري آن را به دست مي گرفت و در پيکار با رقيب خود « ازد » و « بجيله » سه هزار از آنان را کشتند.
هنگامي که در يکي از شب هاي جنگ صفين، معاويه با چهار هزار نفر قصد شبيخون زدن به لشکر علي (عليه السلام) داشت، طايفه ي همدان از آن آگاهي يافت و تا صبح به صورت آماده باشد به نگهباني پرداخت. ( همان، ص 252، 329،330 ).
روزي معاويه با لشکريانش وارد جنگ با اين طايفه شد؛ ولي او نيز با شکستي چشمگير ميدان نبرد را ترک کرد و گريخت. معاويه، طايفه ي « عک » را به پيکار با آنان فرستاد و همدانيان چنان بر آنان هجوم آوردند که معاويه چاره اي جز دستور عقب نشيني نداشت. علي (عليه السلام) ازآنان خواست تا سپاهيان سرزمين حمص را سرکوب کنند. همدانيان بر آنان يورش بردند و پس از نبردي دلاورانه آنان را شکست داده تا نزديکي جايگاه و چادر معاويه به عقب راندند.
طايفه ي همدان هميشه فرمانبردار آن حضرت بودند و هنگامي که با برافراشتن قرآن بر نيزه در ميان لشکريان علي (عليه السلام) اختلاف نظر پديد آمد، فرمانده ي اين قبيله به حضرت گفت: ما هيچ اعتراضي نداريم و هر دستوري بدهي، اجرا مي کنيم. ( همان، ص 434، 436، 437، 520).
34- عن علي (عليه السلام) :« و تقبل الجيوش أمامه، و يکون همدان وزراهءه ». عقد الدرر، ص 97.
35- ابن العربي « له رجال إلهيون، يقيمون دعوته، و ينصرونهم، هم الوزراء، يحملون أثقال المملکه، و يعينونه علي ما قلده الله تعالي ». نور الابصار، ص 187؛ وافي، ج2، ص 471. چاپ جديد به نقل از: « فتوحات مکيه ».
36- عن ابن عباس: قال رسول الله 0ص):« أصحاب الکهف أعوان المهدي ». الدرر المنثور، ج4، ص 215؛ متقي هندي، برهان، ص 150؛ العطر الوردي، ص70.
37- يقول الحلبي: « إن أهل الکهف کلهم أعجام، و لا يتلکون، إلا بالعربيه و إنهم يکونون وزراهء المهدي ». السيرة الحليه، ج1، ص 22؛ منتخب الاثر، ص 485.
38- عن عبدالکريم الخثعمي، قال: قلت لأبي عبدالله (عليه السلام) : کم يملک القائم؟ قال « سبع سنين تطول به الأيام و الليالي حتي تکون السنه من سنيه بمقدار عشر سنين من سنيکم. فتکون سنيه مقدار سبعين سنه من سنيکم هذه ». مفيد، ارشاد، ص 363؛ طوسي، غيبه، ص 283؛ روضه الوعظين، ج2، ص 264؛ صراط المستقيم، ج2، ص 251؛ الفصول المهمه، ص 302؛ الايقاظ، ص 249؛ بحار الانوار، ج52، ص 291؛ نور الثقلين، ج4، ص 101.
39- علي (عليه السلام) :« فيمکث علي ذلک سبع سنين مقدار کل سنه عشر سنين من سنيکم هذه ».عقد الدرر، ص 224، 238؛ اثبات الهداه، ج3، ص 624.
40- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) :« المهدي منا...يملک سبع سنين: الفصول المهمه، ص 302؛ ابن بطريق، عمده، ص 435؛ دلائل الامامه، ص 258؛ حنفي، برهان، ص99؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 314؛ فرائد السمطين، ج2، ص 330؛ عقد الدرر، ص 20، 236؛ شافعي، بيان، ص50، حاکم، متسدرک، ج4، ص 557؛ کنز العمال، ج14، ص 264؛ کشف الغمه، ج3، ص 262؛ ينابيع الموده، ص 431؛ غايه المرام، ص 698؛ بحار الانوار، ج51، ص 82.
41- و عنه:« يعمل سبع سنين علي هذه الأمه ». عقد الدرر، ص20؛ بحار الانوار، ج51، ص 82.
42- و عنه (صلي الله عليه و آله و سلم) :« يکون المهدي عمره إن قصر فسبع، و إلا فثمان و إلا فتسع ». ابن طاوسس، ملاحم، ص 140؛ کشف الأستار، ج4، ص 112؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 314.
43- قال رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) :« يملک المهدي تسع سنين ». ابن طاووس، طرائف، ص177.
44- عن جابر، قلت لأبي حعفر (عليه السلام) :« ... و کم يقوم القاادم في عالمه حتي يموت؟ قال: « تسع عشره سنه من يوم قيامه إلي يوم موته ». عياشي، تفسير،؛ ج2، ص 326؛ نعماني، غيبه، ص 331؛ اختصاص، ص 257؛ بحار الانوار، جح52، ص 298.
45- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) :« ... يملک عشرين سنه يستخرج الکنوز و يفتح مدائن الشرک ». فردوس الاخبار، ج4، ص 221؛ العلل المتناهيه، ج2، ص 858؛ دلائل الامامه، ص 233؛ اثبات الهداه، ج3، ص 593؛ بحار الانوار، ج51، ص91؛ ر.ک: طبراني، معجم، ج8، ص 120؛ اسد الغايه، ج4، ص 353؛ فرائد السمطين، ج2، ص 314؛ مجمع الزوائد، ج7، ص 318؛ لسان الميزان، ج4، ص 383.
46- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) :« المهدي من ولدي... » يملک عشرين سنه ». کشف الغمه، ج3، ص 271؛ ابن بطريق، عمده، ص 439؛ بحار الأنوار، ج51، ص1، ابن طاووس، ملاحم، ص 142؛ فردوس الخبار، ج4، ص 6؛ دلائل الامامه، ص233؛ عقد الدرر، ص 239؛ ينابيع الموده، ص 432.
47- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) :« يملک عشر سنين ». نور الابصار، ص 170؛ الشيع و الرجعه، ج1، ص 225؛ ر.ک: فضل الکوفه، ص 25؛ اعيان الشيعه، ج2، ص 51؛ ينابيع الموده، ص 492.
48- عن علي (عليه السلام) :« يلي المهدي أمر الناس ثلاثين أو أربعين سنه ». ابن حماد، فتن، ص 104؛ کنز العمال، ج14، ص591.
49- عن أبي عبدالله (عليه السلام) :« القائم من ولدي، يعمر عمر خليل الرحمن، يقوم في الناس و هو ابن صمانين سنه، و يملک فيها أربعين سنه ». اثبات الهداه، ج3، ص 574.
50- عن أبي عبدالله (عليه السلام) :« ملک القائم تسع عشره سنة و أشهر ». نعماني، غيبة، ص 331؛ بحار الاانوار، ج52، ص 298 و ج53، ص3.
51- عن أبي الجارود، قال أبو جعفر (عليه السلام) :« إن القائم يملک ثلاثمائة و تسع سنين، کما لبث أهل الکهف في کهفهم » طوسي، غيبه، ص 283؛ بحار الانوار، ج52، ص 390؛ اثبات الهداه، ج3، ص 584.
52- قال المجلسي: الأخبار المختلفة الواردة في أيام ملکه (عليه السلام) بعضها محمول علي جميع مدة ملکه و بعضها علي زمان استقرار دولته، و بعضها علي حساب ما عندنا من السنين و الشهور، و بعضها علي سنيه و شهوره الطويلة، و الله يعلم. بحار الانوار، ج52، ص 280.
53- قال المرحوم آيه الله الوالد: و هذه الأقوال بظاهرها متناقضه لا يعتمد علي شيئ منها. نعم. رواية السبع تکررت في أخبارهم و أخبارنا. و ربما ترجح هذا القول علي بقيه الروايات؛ لکونها مطابقه لأخبارنا الدالة بأن المراد منها ( سبعين ) سنه، و أنه بقدره الله تعالي يعيش بعد ظهوره بهذا العدد، فکان کل سنه مقدار عشر سنين من سنينا، و يبين ذلک أخبارنا المروية علي مات ذکره أئمة الحديث و حفاظ علم الدراية و الرواية. الشيعة و الرجعه، ج1، ص 225.

منبع مقاله :
طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:2 بهمن 1393 - 2:53

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد