آيين منتظران در عصر غيبت (1)

(بسم الله الرحمن الرحیم)
دانشمندان ديني براساس فرهنگ اصلاح طلبي در راستاي ظهور مصلح بزرگ و براساس احاديث وارده از معصومين – عليهم صلوات الله – وظايفي را براي خود و مردم به ويژه علاقه مندان و منتظران منجي عالم بشريت، معين کرده اند. اين وظايف شاخص هاي بسيار روشن و بزرگي براي دين داران در دوره غيب کبري است تا انسجام و سازمان دهي جامعه ديني را فراهم آورند و قوّت و قدرت ژرفي را ايجاد کنند و در برابر همه ي تشکل هاي غير الهي از هويت و سلامت و استحکام خاصّي برخوردار باشند و هرگز مرعوب تهديد دشمنان نگردند و پيرو حقيقي مولاي خويش، اميرمؤمنان (عليه السلام) باشند؛ همان طور که خضر پيامبر (عليه السلام) در زيارت مولي الموحّدين، علي بن ابي طالب (عليه السلام) گفته است: کُنتَ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُکَ العَواصِفُ وَ لا تُزيلُکَ القَواصِفُ...؛ تو همانند کوه عظيم و استواري هستي که تندبادها تو را از پاي در نياورد و موج هاي شکننده در تو لرزه ايجاد نکرد. (1)

 آيين منتظران در عصر غيبت (1)

 

حال بعضي از تکاليف و وظايف را جهت نزديک تر شدن منتظران به منتظَر خويش ذکر مي کنيم؛ به اميد آن که خداوندِ منّان توفيق انجام وظيفه به همه ما عنايت فرمايد.

1. شناخت امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

شناخت ما نسبت به هر موجودي باعث تقرّب و يا دور شدن از آن موجود مي شود و تکاليفي را بر دوش ما مي گذارد که به صورت طبيعي انجام آن وظايف، موجب آرامش و سکينه ي روح و قلب مي گردد. عثمان بن سعيد عمري که خود وکيل امام هادي، عسکري و قائم آل محمد (عليهم السلام) بوده است، مي گويد در محضر امام حسن عسکري (عليه السلام) بودم. از آن حضرت نسبت به روايت معروفِ نقل شده از پدرانش سؤال کردند: آيا صحيح است که آنان فرموده اند: أَنَّ الأَرضَ لا تَخلُو مِن حَجَّةِ اللهِ عَلَي خَلقِهِ إِلَي يَومِ القِيَامَةِ وَ مَن مَاتَ وَ لَم يَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيِّةً؛ همانا زمين از حجّت الهي تا روز قيامت خالي نخواهد بود و او در ميان مردم است و هر کسي که بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است؟
امام عسکري (عليه السلام) پاسخ داد: اين مطلب حق است و همانند روزِ روشن، حق است و نمي توان آن را انکار کرد. آن گاه پرسيد: يابن رسول الله! حجت و امام زمان پس از شما چه کسي است؟ فرمود: ابنِي محمد هُوَ الإِمَامُ وَ الحَجَّةُ بَعدِي، مَن مَاتَ وَ لَم يَعرِفهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ امام زمان پس از من پسرم، محمد است. او امام و حجّت بعد از من است.هر کس بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهليت (2) مرده است. سپس فرمود: أَمَّا إِنَّ لَهُ غَيبَةً يَحَارُ فِيهَا الجَاهِلُونَ وَ يَهلُکُ فِيهَا المُبطِلُونَ وَ يَکذِبُ فِيهَا الوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخرُجُ فَکَأَنِّي أَنظُرُ إِلَي الأَعلامِ وَ راياتٍ تَخفُقُ فَوقَ رَأسِهِ؛ آگاه باشيد براي آن حجّت الهي غيبت شگفت انگيزي است که در آن دوران، انسان هاي ناآگاه در سرگرداني و اضطراب شديدي به سر مي برند و آناني که راه باطل را پيموده اند [عَلَم مخالفت را در دست دارند و يا همراهي مي کنند] نابود مي گردند و عده اي که براي فريب مردم، زمان خاصي را معين مي کنند، دروغ مي گويند. سپس از پرده ي غيبت خارج خواهد شد و ظهور مي کند. آن گاه فرمود: پس گويا از هم اکنون پرچم ها و علائمي را مي بينم که بر بالاي سرش حرکت مي کنند. (3)
شناخت امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از جنبه نَسَب و حَسَب و برنامه هاي انسان سازش جهت مدينه فاضله و برچيده شدن ستم و استقرار عدالت، حائز اهميت است. آن روز مدّعيان دروغين جايگاهي نخواهند داشت و سبب شک و ترديد براي مردم نخواهند شد؛ همان طور که روايات فراواني در اين باب وارد شده است و ما هم برخي از آن ها را در ابتدا نقل کرده ايم.
او با برنامه هاي انسان ساز و سعادت بخشش که در بردارنده ي عدالت عمومي، حاکميت مطلقه بندگان برگزيده خدا، صلاح، تقوا، صلح، آزادي و صداقت مي باشد، همه ي مشتاقان و انسان هاي آزاده جهان را در صف واحد قرار مي دهد و ظلم ستيزي خويش را آغاز مي کند و حاکميت مستضعفان را در دست مي گيرد و عدالت را بر تارک جهان و جهانيان به اجرا در مي آورد.
امام خميني (رحمه الله) درباره حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمود: «مهدي منتظر در لسان اديان و به اتفاق مسلمين از کعبه ندا سر مي دهد و بشريّت را به توحيد مي خواند. براي چنين کار بزرگي که در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا بشود، در تمام بشر کسي به جز مهدي موعود – سلام الله عليه – نبوده است. کسي که... عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد کرد، حضرت مهدي (عليه السلام) است. آن همه عدالت نه در زمين براي رفاه مردم بلکه عدالت در تمام مراتب انسانيّت. اگر انسان هر انحرافي پيدا کند، انحراف عملي، روحي... عقلي، برگرداندن اين انحراف ها، ايجاد عدالت در انسان است. وقتي ايشان ظهور کند... تمام بشر را از انحطاط بيرون مي آورد و تمام کجي ها را راست مي کند.» (4)
شناخت امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن قدر مهم و پراهميت است که از ده ها و صدها سال قبل، پيشوايان معصوم، مردم را بدان ترغيب مي کردند و ادامه ي زندگي معنوي و استمرار هدايت را مربوط به آن مي دانستند. زراره از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: چنان چه در عصر غيبت واقع شدم و دست رسي به امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نداشتم، بهترين کار جهت تلاش براي رسيدن به او چيست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: خواندن دعاي ذيل [که در بردارنده ي شناخت و نقش معرفت امام زمان (عليه السلام) است]:
اللَّهُمَّ عَرِّفنِي نَفسَکَ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنِي نَفسَکَ لَم أَعرِف نَبِيِّکَ. اللهُمَّ عَرِّفنِي رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنِي رَسُولَکَ لَم أَعرِف حُجَّتَکَ. اللّهُمَّ عَرِّفنِي حُجَتِّکَ فَإِنَّکَ إِن لَم تُعَرِّفنِي حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دِينِي؛ بار خدايا! خودت را به من بشناسان، چنان چه « توفيق شناخت تو را پيدا نکنم و » خودت را به من نشناساني پيامبرت را نخواهم شناخت. بار خدايا! پيامبرت را به من بشناسان، چنان چه توفيق شناخت پيامبرت را به من عنايت نکني حجت تو را نخواهم شناخت. بار خدايا! حجت و وليت را به من بشناسان، چنان چه وليت را به من نشناساني از دين و فطرتم « که به من عنايت کرده اي » منحرف گشته و گمراه خواهم شد. (5)

2. انتظار فرج

انتظار فرج، چشم داشتن به حاکميتي است که به وسيله آن ناپاکان، ستم پيشگان، متظاهران بي اعتقاد و معتقدان بي کردار به شمشير عدالت و ديانت سپرده شوند و دين از بدعت ها، کجي ها و ناروايي هاي بشري پيراسته گردد. از سوي ديگر توسط پاک ترين انسان ها که اسوه زيبايي ها و صفات جمال حق است عدالت، راستي، حقيقت، دانايي، صفا و صميميت و مجموعه فضائل، حاکم گردد. (6)
انتظار فرج بدون بازتاب عملي و بدون آشنايي با الفباي مبارزه و جهاد و باطل ستيزي، مفهوم و معنا ندارد. پس آناني را که به صرف ذکر و دعا، دل خويشتن را خوش مي دارند و گاهي هم مجلس جشن و دعايي برگزار مي کنند ولکن از زندگي مجاهدان في سبيل الله و آوارگي و دربه دري آنان و محروميت ها و زندان هاي آنان بي خبرند، نمي توان منتظر ناميد، زيرا منتظران، هميشه با آگاهي و آمادگي خاصي به سر مي برند و از ترفندها و شگردهاي مختلف فرهنگي، سياسي و نظامي دشمنان دين و بشريّت نه تنها بي خبر نيستند بلکه درباره عکس العمل هاي سريع و مناسب آن مي انديشند و در جاي خود وارد عمل مي گردند و خسارت هاي جبران ناپذيري را بر دشمنان اسلام و انسانيّت وارد مي سازند.
پيامبر گرامي اسلام و امامان معصوم، انتظار فرج را در زمان غيبت کبري يک امر عبادي دانسته اند و تلاش کرده اند ياران خويش را در چنين حالتي نگه دارند و از آناني که مثل بعضي از ياران موسي بن عمران (عليه السلام) [که گفتند: (فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ)؛ (7) پس تو و پروردگارت برويد و با دشمنان بجنگيد، ما در اين جا نشسته ايم] حرف مي زدند، اظهار تنفّر و انزجار داشته اند. حال بر برخي از احاديث انتظار فرج مروري مي کنيم:
1. قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): أَفضَلُ أَعمَالِ أُمَّتِي انتِظَارُ الفَرَجِ؛ برترين اعمال امت من انتظار فرج است. (8)
2. امير مؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود: أَفضَلُ عِبَادَةِ المُؤمِنِ انتِظَارُ فَرَجِ الله؛ بهترين عبادت انسان مؤمن، انتظار فرج از سوي خداوند است. (9)
3. امام صادق (عليه السلام) فرمود: تَوَقَّع أَمرَ صَاحِبِکَ لَيلَکَ وَ نَهَارَکَ؛ در شب ها و روزهايت انتظار فرج مولايت را داشته باش. (10)
4. امام صادق (عليه السلام) فرمود: المُنتَظِرُ لِلثَّانِي عَشَرَ کَالشَّاهِرِ سَيفَهُ بَينَ يَدَي رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و آله و سلم) يَذُبُّ عَنهُ؛ کسي که منتظر امام دوازدهم باشد، همانند کسي است که در رکاب پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شمشير مي کشد و از آن حضرت دفاع مي کند. (11)
5. امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود: مَن ثَبتَ عَلَي مُوالاتِنَا فِي غَيبَةِ قَائِمِنَا، أَعطَاهُ اللهُ أَجرَ أَلفِ شَهِيدٍ مِثلَ شُهَدَاءِ بَدرٍ وَ أُحُدٍ؛ هر کس در دوران غيبت قائم ما بر ولايت [محبّت و حاکميت] ما ثابت قدم باشد، خداوند پاداش و اجر هزار شهيد همانند شهداي بدر و اُحد را به او عطا خواهد نمود. (12)
6. عن أبي بصير عن أبي عبدالله (عليه السلام) أنّه قال ذات يوم؛
ألا أُخبِرُکُم بِمَا لا يَقبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ العِبَادِ عَمَلاً إِلّا بِهِ؟ فَقُلتُ بَلَي. فَقَالَ: شَهَادَةُ أَن لا إلَهَ إِلّا اللهُ وَ أَنَّ محمداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ و الإقرَارُ بِمَا أَمَرَ اللهُ وَ الوَلايَةُ لَنَا وَ البَرَاءَةُ مِن أَعدَائِنَا – يَعنِي الأئِمَّةَ خَاصَّةً – وَ التَّسلِيمُ لَهُم وَ الوَرَعُ وَ الإِجتِهَادُ وَ الطُّمَأنِيَنَةُ وَ الإنتِظَارُ لِلقَائِمِ – عَلَيهِ السَّلام – ثُمَّ قَالَ: إِنَّ لَنَا دَولَةً يَجِيء اللهُ بِهَا إِذَا شَاءَ. ثُمَّ قَالَ: مَن سَرَّه أَن يَکُونَ مِن أَصحَابِ القَائِمِ فَليَنتَظِر وَ ليَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الأَخلاقِ وَ هُوَ مُنتَظِرٌ فَإن مَاتَ وَ قامَ القَائِمُ بَعدَهُ کَانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أَجرِ مَن أَدرَکَهُ فَجِدُّوا وَانتَظِرُوا هَنِيئاً لَکُم أَيَّتُهَا العِصَابَةُ المَرحُومَةُ؛ ابوبصير مي گويد روزي امام صادق (عليه السلام) فرمود: آيا خبر دهم به امري که عبادت بندگان قبول نمي شود مگر آن که به آن توجه شود؟ عرض کردم: بفرماييد. امام فرمود: آن ها عبارتند از: گواهي بر شهادتين (لا اله الّا الله – محمد رسول الله)، اقرار بر آن چه خداوند دستور داده، ولايت و حاکميت ما، بي زاري از دشمنان ما [ائمه معصومين] و تسليم در برابر آنان، تقوا، تلاش، اطمينان و انتظار فرج براي قائم ما. سپس فرمود: همانا براي ما، دولت و حاکميتي است که هر گاه خدا بخواهد، آن را مي آورد. آن گاه فرمود: هر کس بخواهد از ياران قائم – عليه السلام – باشد پس انتظار او را بکشد و با تقوا کارهايش را انجام دهد و محاسن اخلاقي را رعايت نمايد، در اين صورت مي توان او را « منتظِر » ناميد و چنان چه آن کس بميرد و بعد از مردن او، قائم ما ظهور کند براي او اجر و ثواب کسي است که در خدمت اوست و زمان حکومتِ او را درک کرده است. پس بکوشيد و منتظر باشيد. گوارا باد بر شما اي ياراني که مورد لطف خدا قرار گرفته ايد! (13)
7. امام جواد، محمد بن علي (عليهما السلام) فرمود:
إِنَّ القَائِمَ مِنَّا هُوَ المَهدِيُّ الَّذِي يَجِبُ أن يُنتَظَرَ فِي غَيبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِن وُلدِي؛ همانا قائم ما همان مهدي است. آن کس که واجب است در زمان غيبت او انتظار کشيده شود ودر هنگام ظهورش فرمان او اطاعت شود. او سومين نفر از فرزندان (سومين امام بعد از) من است. (14)
شيخ عطار نيشابوري چنين سروده است:

صد هزاران اولياء روي زمين * * * از خدا خواهند مهدي را يقين
يا الهي مهديم از غيب آر * * * تا جهان عدل گردد آشکار
اي تو ختم اولياء اين زمين * * * وز همه معني نهاني، جان جان
اي تو هم پيدا و پنهان آمده * * * بنده « عطار »ت ثناخوان آمده (15)

3. دعا براي سلامتي و ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

درخواست صحت و سلامتي براي وجودي که منبع فيض الهي است و خداوند منّان او را واسطه نعمت ها به بندگان قرار داده است، وظيفه اي عقلايي است که هر انديشمندي را بدان توجه مي دهد، زيرا دعا براي آن وجود [واسطه در فيض] دعا براي خود انسان هاست و بدون عنايت هاي او، ادامه حيات ممکن نيست و انسان بدون همراهي حجّت خدا نمي تواند به سوي کمالات و معنويات سير کند و حقايق هستي را همان گونه که هست دريابد. از اين رو امام زمان (عليه السلام) به اسحاق بن يعقوب سفارش کرد و فرمود: أَکثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعجِيلِ الفَرَجِ فَإِنَّ [فِي] ذَلِکَ فَرَجُکُم؛ براي فرج و ظهور بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بسيار دعا کنيد و آن را از خدا بخواهيد، زيرا ظهور او، فرج و گشايش در کارهاي شماست. (16)
يونس بن عبدالرحمان گفته است: در محضر امام هشتم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام) بودم. آن حضرت به ما دستور مي داد تا براي فرج امام دوازدهم، صاحب الزمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف) دعا کنيم. بعد چگونگي دعا و جملات آن را آموزش داد: إنُّه (عليه السلام) کان يأمر بالدعاء للحجّة صاحب الزمان ( عليه السلام) فکان من دعائه له [صلوات الله عليهما]:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَي محمد وَ آلِ محمد وَ ادفَع عَن وَليِّکَ وَ خَلِيفَتِکَ وَ حُجَّتِکَ عَلَي خَلقِکَ وَ لِسَانِکَ المُعَبِّرِ عَنکَ بِإِذنِکَ النَّاطِقِ بِحِکمَتِکَ وَ عَينِکَ النَّاظِرَةِ فِي بَرِيَّتِکَ وَ شاهِداً عَلَي عِبَادِکَ الجَحجَاحِ المُجَاهِدِ المُجتَهِدِ عَبدِکَ العَائِذِ بِکَ. اللَّهُمَّ وَ أَعِذهُ مِن شَرِّ مَا خَلَقتَ وَ ذَرَأتَ وَ بَرَأتَ وَ أنشَأتَ وَ صَوَّرتَ وَ احفَظهُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ وَ عَن يَمِينِهِ وَ عَن شِمَالِهِ وَ مِن فَوقِهِ وَ مِن تَحتِهِ بِحِفظِکَ الَّذِي لا يَضِيعُ مَن حَفِظتَهُ بِهِ؛ (17) همانا علي بن موسي الرضا (عليه السلام) به ما دستور مي داد تا براي حجّت خدا صاحب الزمان – عليه السلام – دعا کنيم و خود آن حضرت با کلمات ذيل دعا مي نمود:
بار خدايا! درود بر محمد و آل محمد فرست و بلاها و گرفتاري ها را از حجّت و وليّت دفع نما؛ کسي که جانشين و حجت تو در ميان خلق است و زبان گويايي است که با اذن تو از تو سخن مي گويد و سخن از حکمت تو گويد. او چشم نظاره گر تو در ميان بندگان است و گواه بر اعمال آنان مي باشد؛ سرور و پيشگام به سوي اخلاق، پرتلاش خستگي ناپذير و بنده اي که به تو پناه مي برد. پروردگارا! او را از شرارت موجودات آشکار و پنهان و آن چه ايجاد کردي حفظش کن. او را از [جميع جهات] روبه رو، پشت سر، طرف راست، طرف چپ، از بالاي سر و از زير قدم ها نگاه دار و حافظ باش؛ آن حفاظتي که هرگز در دائره اش چيزي ضايع نگردد.
دعاهايي هم چون عهد، فرج، آل يس، ندبه و... بيان گر درخواست سلامتي خلق براي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. در اين جا اشاره به دعاي معروف فرج مي کنيم؛ دعايي که براي سلامتي و ظهور بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) وارد شده است و قرائت آن در زمان هاي حسّاس هم چون شب قدر (بيست و سوم ماه رمضان) سفارش گرديده است. اين دعاي پربرکت ورد زبان هر مرد و زن مسلمان و منتظر واقعي است که با واژه هاي وحي گونه، عشقش نهان و سوز دل خويش را اظهار مي دارد.
امامان معصوم (عليهم صلوات الله) فرمودند: در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان اين دعا را تکرار کنيد:
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ [صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ] في هذِهِ السّاعَةِ وَ في کُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً ‏وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَکِّنَهُ (تُمَتِّعَهُ)(18) فيها طَويلا. (19)
سه نکته بسيار مهم در دعا براي وجود بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در زمان غيبت مطرح شده است:
1. درخواست ولايت، نگه داري، رهبري، ياري و راهنمايي و چشم همه جا نگر بودن خداوند براي حفظ امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در آن لحظات حسّاس و در همه زمان ها؛
2. آرامش بخشي به همه ي زمينيان در سايه وجود پربرکت به هنگام ظهور که اين وعده بزرگ الهي است؛ اين وعده در کتاب هاي آسماني و احاديث منقوله از ائمه عليهم صلوات الله – و ديگران به صورت متواتر وارد شده است.
3. درخواست حاکميّت گسترده و همه جانبه ي حق در همه کره زمين.

4. آماده کردن زمينه ظهور و برداشتن موانع

مبارزه با تهديدها و موانع ظهور از جمله اموري است که يک انسان منتظر به آن توجه دارد و از فرصت هايي که موجب سرعت بخشيدن و گشايش در پديدار شدن آن مصلح بزرگ است بيشترين بهره برداري را مي کند. انسان منتظر با ديدگاه ها و مواضع حکومت هاي طاغوتي که در جهت گسترش ظلم گام بر مي دارند مبارزه مي کند و توسعه بي دادگري آنان را تهديد و مانع ظهور مي داند و براي آشنايي مردم با فرهنگ انتظار و ذوب نشدن در عادات و رسومي که توسط حکومت هاي باطل اشاعه مي يابد تلاش مي کند و هرگز خسته نمي شود. او پرتلاش ترين مبلّغي است که خود تجسّم تقوا، عدالت، راستي و صداقت است که با کردار صحيح خويش و دعوت مردم به مدينه ي فاضله ي زمان ظهور، اصلاح گري را محقق مي سازد و مردم جهان را عاشق و دل باخته ي آن عدالت گستر الهي مي نمايد تا آن لحظه شمار ظهورش باشند.
تبيين و آگاه سازي از برنامه هاي آن مصلح بزرگ مي تواند زيباترين زمينه ظهور حجّت الهي را فراهم آورد؛ همان طور که جهل و ناآگاهي سبب تأخير مي گردد. به راستي اگر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مصلحي است که با حقائق و خزائن الهي سيطره پيدا مي کند و احکام فطري [که هم آهنگ با ذات و فطرت انسان هاست] را به اجرا درمي آورد و آنان را بار ديگر زنده مي کند تا مردم حيات سعادت مندي را آغاز کنند، چرا در اين راه تلاش نگردد و براي آمدنش روز و شب دعا نشود؟
امام صادق (عليه السلام) از جدّ گرامي اش، امير مؤمنان (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود: انتَظِرُوا الفَرَجَ وَلا تَيأَسُوا مِن رَوحي اللهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الأَعمَالِ إِلَي اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ انتِظَارُ الفَرَجِ مَا دَامَ عَلَيهِ العَبدُ المُؤمِنُ وَ المُنتَظِرُ لأَمرِنَا کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللهِ؛ منتظر و آماده فرج باشيد و از رحمت الهي مأيوس نگرديد که بهترين اعمال نزد خداوند متعال انتظار فرج است و مادامي که بنده ي مؤمن منتظر و آماده فرج باشد و منتظر و آماده امر [فرج] ما [اهل بيت] باشد، مانند کسي است که در راه خدا در خون خود غلت زند و به شهادت برسد. (20)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لِيُعِدَّنَّ أَحَدُکُم لِخُرُوجِ القَائِمِ وَ لَو سَهماً فَإِنَّ اللهَ تَعالي إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِن نِيَّتِهِ رَجَوتُ لأَن يُنسِيءَ فِي عُمُرِهِ حَتِّي يُدرِکَهُ فَيَکُونَ مِن أَعوَانِهِ وَ أَنصَارِهِ؛ بايد هر يک از شما مردم براي ظهور و خروج قائم [آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)] اسلحه اي آماده کند هر چند يک تير باشد چون وقتي خداوند ببيند کسي به نيت ياري مهدي اسلحه تهيه کرده است، اميد مي رود خداوند عمر او را طولاني و دراز کند تا ظهورش را درک نمايد تا از ياران او محسوب گردد. (21)

5. سازمان دهي و تمرين امور جهادي و دفاعي

جهت سامان دهي نيروي موحّد و خداشناس در راستاي توسعه و گسترش عدالت جهاني بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نياز به تشکل و سازمان دهي نيرومندي است. اين حرکت بزرگ بدون تمرين و آشنايي با تکنيک و تاکتيک هاي مربوطه و ديگر نيروهاي توان مند جهان اسلام ممکن نيست. خداوند سبحان اين دستور اکيد را به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديگر مسلمانان در قالب وحي چنين فرمود: (وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ)؛ هر چه نيرو و توان داريد براي مقابله با آنان [دشمنان] آماده سازيد و [هم چنين] اسب هاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمنان خويش را بترسانيد و هم چنين گروه هاي ديگري را که شما نمي شناسيد ولکن خدا آنان را مي شناسد و هرچه در راه خدا (تقويت بنيه دفاعي) انفاق کنيد به طور کامل به شما بازگردانده مي شود و به شما ستم نخواهد شد. (22)
آيه ي شريفه ي فوق در بردارنده دستور سامان دهي نيروهاي مسلّح (منظّم و نامنظّم) است تا با پيشرفته ترين ابزار روز آشنا گردند و از آن بهترين بهره برداري را کنند.
کتاب هاي تفسيري و روايي در ذيل آيه شريفه، دو واژه را مورد بررسي قرار داده اند که به صورت فشرده مي آوريم:

قوّة:

توان تيراندازي و قدرت شمشيرزني و به کارگيري و بهره گيري از سلاح هاي مدرن و مختلف روز و توجه به تاکتيک ها و صيانت در مقابل تحرک دشمن و بهره برداري از هر چيزي که در پيروزي نقش دارد [مادي و معنوي] را «قوة» مي نامند.

رباط الخيل:

اسب و هر چيزي که قدرت جابه جايي و ارتباط بين يگان هاي رزمنده را ايجاد کند « رباط الخيل » مي نامند؛ گرچه بعضي گفته اند ذکر خاص بعد از عام است و آن يکي از مصاديق « قوة » است که آن روز مورد بهره برداري قرار مي گرفته است.
در ذيل آيه شريفه فوق بعد از فرمان آماده سازي و سامان بخشي به نيروهاي رزمنده، نتيجه را ذکر مي کند و آن ايجاد رعب و وحشت در دل دشمنان شناخته شده و پشت پرده است [و سپس دستور انفاق به همگان مي دهد]. حال زماني که اين نتيجه بزرگ حاصل شد کسي تجاوز و تعدّي به حدود و ثغور کشورهاي اسلامي نخواهد کرد و امنيّت روحي و معنوي ايجاد خواهد شد.
به چند روايت در ذيل آيه شريفه که به آمادگي و تمرين نظامي مربوط مي شود توجه کنيد:
1. عَن عَليّ بن أبي طالب (عليه السلام) عن رَسُولُ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قالَ: عَلِّمُوا أَبنَاءَکُمُ الرَّميَ وَ السِّبَاحَةَ؛ فرزندان خويش را آموزش تيراندازي و شنا دهيد. (23)
2. عَن حَفصٍ عَن أبي عَبدِ اللهِ (عليه السلام) قَالَ: لا سَبقَ إِلّا فِي خُفٍّ أو حَافِرٍ أَو نَصلٍ؛ مسابقه و برد و باخت جايز نيست مگر در سه چيز: شترسواري، اسب سواري [سوارکاري] و پرتاب نيزه. (24)
3. قَال الصَّادِقُ (عليه السلام): إِنَّ المَلائِکَةَ لَتَنفِرُ عِندَ الرِّهَانِ وَ تلعَنُ صَاحِبَهُ مَا خَلا الحَافِرَ وَ الخُفَّ وَ الرِّيشَ وَ النَّصلَ؛ همانا فرشتگان تنفر و انزجار دارند آن گاه که مسابقاتي برگزار شود و در آن شرط بندي براي برد و باخت در مسابقه باشد و نيز صاحب آن را لعن کنند و لکن در چهار چيز چنين نيست بلکه مسابقه جايز است: شترسواري، اسب و الاغ سواري [سوارکاري] پرتاب نيزه و تيراندازي. (25)

نکات مهم فقهي

بعضي فقها در ذيل آيه ي شريفه ي (وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ...) نکات زيبايي را نوشته اند که به برخي از آن ها اشاره مي کنيم:
1. لازم است نيروها آمادگي کامل را پيدا کنند و هر چيزي که سبب تقويت حکومت اسلامي و دفاع از آن مي شود ايجاد نمايند؛ همانند ساخت سلاح هاي گوناگون، احداث دانشگاه و مراکز آموزش جنگي، صنايع هواپيمايي و هلکوپترهاي نظامي، آموزش متخصصين در رشته هاي مختلف نظامي که هر کدام بر حسب وضعيت کشور، حالات متفاوتي خواهد داشت.
در صدر اسلام اسب، قوي ترين و سريع ترين وسيله جابه جايي و حمله به دشمن بوده است که در حفظ مرزهاي کشور نقش به سزايي داشته و امروز هم توجه به امنيت مرزها از اهمّ امور است که مجموعه اين امور در واژه ي « قوّة و رباط الخيل » ديده مي شود.
2. مخاطب در آيه ي شريفه، « امت اسلامي » است، نه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام معصوم (عليه السلام) پس آحاد مسلمانان مسئوليت چنين توان مندي را دارند که بايد در امور نظامي تمرين کنند و در اين راه از هيچ گونه انفاقي خودداري ننمايند؛ گرچه حکومت اسلامي به عنوان نماينده مردم بايد بعضي از کارها و برنامه ها را به عهده بگيرد و برنامه ريزي کند؛ همانند سامان دهي به امور سربازي، تمرين هاي نظامي، تهيّه سلاح و ديگر اموري که به صلاح اسلام و مسلمانان است.
3. آمادگي و مهيا کردن نيروي قدرت مند در قالب ارتش و سپاه و [بسيج و] غيره به هدف جنگ افروزي و درگيري هاي بي اساس نيست و نخواهد بود و هميشه براي درگيري با دشمن نيست؛ بلکه مقصود برتر که در آيه ذکر شده، آن است که دشمن موجود و يا فرضي برخود بلرزد و هرگز فکر تجاوز و تعدّي ننمايد تا امنيت صد در صد به وجود آيد و مردم در ميان منازل خويش از آرامش خوبي برخوردار گردند که اين « صلح در سايه قدرت » است. (26)
4. آيه شريفه را نمي توان مقيّد به زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمود، بلکه با اطلاق موجود در آن، در هر زماني قابل اجرا است. به ويژه در زمان غيبت. چنان چه به آيه ي فوق عمل گردد امت اسلامي براي ظهور بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آمادگي بيشتري خواهند داشت و پذيراي قدوم مبارک حجّت خدا خواهند شد و موجب عزّت و انسجام و نشر فرهنگ اسلامي در ميان ديگر افراد جهان خواهد گرديد؛ با توجه به اين که دشمنان اسلام هر روز در فکر توطئه اي جديد هستند و به هر نحوي بتوانند براي انهدام اسلام ناب برنامه ريزي مي کنند. پس براساس آيه فوق وظيفه ي دشوار و حسّاسي داريم و حفظ نظام اسلامي و امت اسلامي از اوجب واجبات خواهد بود.

6. ايستادن و احترام به هنگام شنيدن نام « قائم »

از سنت هاي کهن و زيبا که در ميان شيعيان و علاقه مندان به حضرت مهدي (عليه السلام) در بسياري از کشورهاي اسلامي مطرح است اين است آن گاه که کسي نام « قائم » (27) را ببرد و مقصود حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) باشد، گر چه قرائن کوچکي بر آن دلالت کند مردم به احترام آن بزرگوار به پا مي خيزند و مي ايستند و دست بر سينه يا روي سر خويش مي گذارند يا به نشانه تعظيم در برابرش خم مي شوند و يا درود و صلوات بر محمد و آل محمد مي فرستند؛ همان طور که در ميان اهل سنت آن گاه که نام رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را مي شنوند نوعي احترام مي کنند و به پا مي خيزند.
درباره سنت زيباي فوق از فقها و مراجع چنين سؤال شده است:
- هنگامي که نام مقدس هر کدام از چهارده معصوم (عليهم السلام) برده مي شود کدام تعظيم و يا اداي احترام مناسب تر و جايز است؟
الف) فقط در دل به آنان احترام بورزيم.
ب) در دل احترام بورزيم و سر را هم از ناحيه گردن خم کنيم.
ج) هم در دل و هم با خم کردن بدن از ناحيه کمر اداي احترام کنيم.

جواب:

احترام بايد به صورت متعارف و عملاً انجام گيرد و در هر ملّتي يا قومي به نحوي خاص انجام مي گيرد. (28)
حال درباره ي واژه « قائم » دو روايت مي آوريم که زيربناي سنت حسنه گرديده است:
1. علامه ميرزا محمد حسين نوري از سيد عبدالله سبط محدث جزائري نقل کرده است: روزي در مجلس امام صادق (عليه السلام) اسم مبارک حضرت بقيّة الله، « قائم » برده شد. پس حضرت صادق به جهت تعظيم و احترام آن بزرگوار از جا برخاست. (29)
2. دعبل خُزاعي به همراه ابراهيم بن عباس و رزين بن علي جهت ديدار علي بن موسي الرضا (عليه السلام) به خراسان رفت. وقتي به محضر آن بزرگوار رسيد قصيده ي تاريخي خود را براي اولين بار براي آن حضرت خواند. دعبل خزاعي به بند 102 قصيده خويش رسيد و سروده خود را چنين قرائت کرد:

خُرُوجُ إِمَامٍ لا مَحَالَةَ خَارِجٌ * * * يَقُومُ عَلَي اسمِ اللهِ بِالبَرَکَات

ظهور امام زمان (معصوم چهاردهم) حتمي است. او با نام خداوند، قيام پربرکتي [براي جهان] خواهد داشت.
در اين هنگام حضرت امام رضا (عليه السلام) از جابرخاست و بر روي پاهاي مبارک ايستاد و سرِ نازنين را به احترام بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به طرف زمين خم کرد. سپس کف دست راست خود را بر روي سر گذاشت و فرمود: «اللهُمّ عجّل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزيزاً؛ بار خدايا! فرج و ظهور او [قائم ما] را نزديک فرما و ما را توسط او ياريِ مقتدرانه نما. (30)

7. انجام امور عبادي به نيابت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

انسان هاي عاشق در همه حال به فکر معشوق خويش هستند؛ آن هم معشوقي که هستي آنان در گروِ وجود اوست و نه تنها نجات آنان بلکه نجات بخشي جهان در دست اوست. شادابي، آرامش، سلامتي و تن درستي او سبب آرامش ديگران است و به عبارت ديگر روند تکامل جامعه و بشريّت در سايه وجود پرکفايتِ اوست. ازاين رو صدقه دادن و هديه کردن اعمال عبادي به بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از جمله اموري است که تأثير به سزايي دارد و عاشق با اهداي اين گونه امور و به جا آوردن حج و عمره و صدقه دادن و هديه کردن آن، محبت و عشق دروني خود را نشان مي دهد و به خود آرامش مي بخشد.
اميرمؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) با انجام چنين اعمالي نسبت به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و پدرش ابي طالب به اين حرکت مشروعيّت داد و آن را براي آيندگان، اعمالي زيبا و خداپسندانه معرّفي کرد. از امام باقر (عليه السلام) سؤال شد: مردم مي گويند همانا ابوطالب [پدر امام علي بن ابي طالب (عليه السلام)] در ميان امواج آتش جهنم به سر مي برد، آيا صحيح است؟
فقال (عليه السلام): لَو وُضِعَ إِيمَانُ أَبِي طَالِبٍ فِي کِفَّةِ مِيزَانٍ وَ إٍيمَانُ هَذَا الخَلقِ فِي الکِفَّةِ الأُخرَي لَرَجَحَ إِيمَانُهُ؛ فرمود: چه مي گوييد!! چنان چه اعتقاد و ايمان ابوطالب در کفه اي از ترازو قرار گيرد و ايمان ديگر مردم را در آن کفه ديگر قرار دهند، ايمان او بر آن ها برتري خواهد يافت. سپس فرمود: أَلَم تَعلَمُوا أَنَّ أَمِيرَ الُؤمِنيِنَ عَلِيّاً – عَليهِ السَّلامُ – کَانَ يَأمُرُ أَن يُحَجَّ عَن عَبدِ اللهِ وَ ابنِهِ طَالِبٍ فِي حَيَاتِهِ ثُمَّ أَوصَي فِي وَصِيَتِهِ بِالحَجِّ عَنهُم؛ آيا نمي دانيد همانا أميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب (عليه السلام) بر اين سيره عمل مي کرد: دستور مي داد از سوي عبدالله [پدر پيامبر خدا] و فرزندش [محمد بن عبدالله] و نيز از سوي ابوطالب حجّ نيابتي به جا آورند. اين کار را در زمان حيات خويش ادامه مي داد و سپس وصيت کرد بعد از مرگش نيز اين گونه حجّ نيابتي را در حق آنان ادامه دهند. (31)

8. توجه به خواسته هاي مرجعيت عامه شيعه در بحران هاي مختلف

براساس اعتقاد بالنده ي تشيع و اسلام ناب، بعد از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) زمام امور امت اسلامي در دست امامان معصوم (عليهم السلام) است. بعد از غيبت کبراي امام عصر، حجة بن الحسن المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) زمام داري جامعه بر عهده فقها و مراجع بزرگ نهاده شده است.
احاديث معتبر زيادي بيان گر موضوع فوق است که برخي از آن ها را ذکر مي کنيم. در اين روايات ابتدا لزوم مراجعه به آنان و سپس اطاعت کردن از آن ها در عصر غيبت مطرح شده است:
الف) علامه طبرسي از يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيار حديثي را نقل کرده است که آنان خدمت امام حسن عسکري (عليه السلام) بودند و پرسش هاي تفسيري داشتند و چگونگي تقليد کورکورانه ي بعضي از يهود را پرسيدند. حضرت آن را محکوم کرد و فرمود: خداوند مي فرمايد: (فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ)؛ (32) پس واي بر آنان [عوام يهود] از آن چه در دست دارند و واي بر آنان [عالمان بي تقوايشان] از آن چه به دست مي آورند.
سپس امام عسکري (عليه السلام) نسبت به ويژگي ها و صفات برجسته فقهاي شيعه و وظايف امت اسلامي در عصر غيبت چنين فرمود:
فَأَمَّا مَن کَانَ مِنَ الفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَي هَوَاهُ مُطِيعاً لأَمرِ مَولاهُ فَلِلعَوَامِّ أَن يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لا يَکُونُ إِلّا بَعضُ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعهم... ؛ پس فقيهان برجسته ما آناني هستند که نفس را خويش نگه داري کنند و در پاسداري از دين خويش کوشا باشند و هواي نفس را سرکوب نمايند و در برابر مولاي خود تسليم باشند. پس بر عوام واجب است که از آنان تقليد کنند و در برابر اوامر آنان از دل و جان بکوشند. اين منصب والا لايق برخي از فقها و عالمان ديني است، نه همه آنان. (33)
ب) محمد بن عثمان عمري نامه اي را به محضر بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارسال داشت و وظايف امت اسلامي را در عصر غيبت صغري و کبري پرسيد. آن حضرت پاسخ داد:
وَ أَمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَةُ فَارجِعُوا فِيهَا إِلَي رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُم حُجَّتِي عَلَيکُم وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ وَ أَمَّا محمدبنُ عُثمانَ العَمرِيُّ رَضِيِ اللهُ عَنهُ أَبيِهِ مِن قَبلُ – فَأِنَّهُ ثِقَتِي وَ کِتَابُهُه کِتَابِي... ؛ همانا در بحران ها و حوادث [در ميان امت اسلامي] به راويان حديث و ناقلان گفتار ما مراجعه کنيد [تا تکليف و وظايف شما را در عصر غيبت مشخص کنند]. همانا آنان حجّت و راهنما از سوي من براي شما هستند و من نيز حجّت و راهنماي آنان از سوي خداوند خواهم بود و اما نسبت به زمان حال [غيبت صغري] محمد بن عثمان – خداوند از او و پدرش خشنود گردد – مورد اطمينان ماست و نوشته او، نوشته ما خواهد بود. (34)
ج) عمر بن حنظله گفته است خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيدم و سؤال خود را چنين آغاز کردم:
دو نفر از صحابه و ياران ما درباره ي قرض يا ارثي اختلاف کرده اند و در اثر نزاعي که به وجود آمده، به نتيجه نرسيده اند. آنان شکايت خويش را در نزد سلطان و يا قاضي حکومت جور مطرح کرده اند. آيا اين کار جايز است؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: سلطان يا قاضي حکومت طاغوت در حکم خود به هر نتيجه اي برسد، گرچه حکمش صحيح [مطابق با واقع] باشد، حکم او طاغوتي است و آن چه را دستور داده است، گرفتنش حرام خواهد بود، زيرا خداوند سبحان دستور داده است جهت گرفتن حق خويش به حکومت طاغوت پناه نبريد و بدان مشروعيت نبخشيد: (يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ)، (35) آنان مي خواهند حکومت طاغوتي فرمان دهد در حالي که دستور داده شده است که حکمش را نپذيرند و به آن کافر شوند.
عمربن حنظله مي گويد: عرض کردم پس چه کنندو چگونه به حق خويش برسند؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: يَنظُرَانِ إِلَي مَن کَانَ مِنکُم مِمَّن قَد رَوَي حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحکَامَنَا فَليَرضُوا بِهِ حَکَماً فَإِنِّي قَد جَعَلتُهُ عَلَيکُم حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکمِنَا فَلَم يَقبَلهُ مِنهُ فَإِنَّمَا استَخَفَّ بِحُکمِ اللهِ وَ عَلَينَا رَدَّ وَ الرّادُ عَلَينَا الرَّادُ عَلَي اللهِ وَ هُوَ عَلَي حَدِّ الشِّرکِ بِاللهِ...؛ آن دو در نزاع خويش بر رأي کسي [فقيهي] تکيه کنند که احاديث ما را نقل مي کند و در حلال وحرام ما نظر مي دهد و احکام صادره از سوي ما را مي شناسد. پس به قضاوت او خشنود باشيد، زيرا ما آن شخص را قاضي و حاکم [مشروع] مي دانيم. حال چنان چه آن قاضي [براساس معيارهاي نزد ما] حکمي نمود ولکن نپذيرفتند، پس همانا حکم خدا را کوچک شمرده اند و دست رد بر حاکم ما زده اند و آن کس که حکم ما را رد کند، حکم خدا را رد کرده است و چنين عملي برابر شرک به خدا خواهد بود. (36)
ممکن است نسبت به روايت عمربن حنظله دو اشکال مطرح شود:
1. آن چه در روايت فوق مطرح است مربوط به زمان حضور است، نه عصر غيبت صغري و کبري.

پاسخ:

پرسش عمر بن حنظله ربطي به زمان حضور و غيبت ندارد، زيرا پرسش از موضوع کلي « جواز و عدم جواز ارجاع حکم به قضات و حکومت طاغوت » است که امام صادق (عليه السلام) فرمود: جايز نيست و ارجاع حکم به آنان حرام است و هر چه از آن جهت گرفته شود، نجس و آلوده است. حال ممکن است اين امر در زمان امام معصومي که حاکميت ندارد و يا در زمان غيبت صغري و کبري اتفاق افتد.
2. روايت عمر بن حنظله درباره قضاوت راويان است، نه اعلان نظر مجتهد و فقيه جامع الشرايط جهت اجرا و تنفيذ.

پاسخ:

قضاوت، بيشترين و مشهورترين کاري است که عموم مردم نيازمند آن هستند و در آن روز کارهاي جاري مردم توسط عمّال حکومتي انجام مي شد و آن چه را که بيشتر مردم سهيم بودند، کارهاي قضائي بود. لذا بعضي فکر کرده اند جمله «قَد رَوَي حَدِيثَنَا» مؤيّد است و در ديگر کارها نبايد اعلان نظر و يا اجرا نمود. از سوي ديگر جمله ي «نَظَرَ فِي حَلالِنَا وَ حَرَامِنَا و عَرَفَ أَحکَامَنَا» نه تنها راوي را مطرح نمي کند، بلکه راوي و ناقل صاحب نظري است که رأيش مورد توجه باشد، حال چه در زمان معصوم (عليه السلام)باشد، چه در عصر غيبت.
با ضميمه کردن دو روايت گذشته معلوم مي شودکه مردم موظفند در بحران هاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و حکومتي، فقها و مجتهدين جامع شرايط زعامت را ملجأ خويش قرار دهند و به رأي آنان اعتماد کنند. اينان دين شناساني هستند که قرآن، مردم را در عصر غيبت به آنان ارجاع داده و فرموده (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)؛ (37) شما مسائل بحراني خويش را از دين شناسان، سؤال کنيد؛ چنان چه نمي دانيد.
بحرانهاي سياسي حکومت در عصر ناصرالدين شاه و آية الله سيد محمد حسن معروف به ميرزا شيرازي در سال 1309 هـ.ق از مصاديق روشني است که اطاعت همه جانبه ي مردم، کشور اسلامي را از چنگ استعمار نجات بخشيد. (38)
و نيز بيانيه ها و فتواهاي پرشور مؤسس انقلاب اسلامي، امام خميني (رحمه الله) و اطاعت همه جانبه مردم، پشت صهيونيسم و ابرقدرت آمريکا را شکست و در هشت سال دفاع مقدس پيروزمندانه سربلندي و عزّت را به ارمغان داشت. (39)

ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب (عليه السلام)، ج 2، ص 347.
2. مرگ جاهليت به فرمايش امام صادق (عليه السلام) همان مرگ در گمراهي است و بعضي آن را مردن به آيين يهود و نصاراي منسوخ دانسته اند که نتيجه يکي است.
3. طبرسي، اعلام الوري، ص 443؛ أربلي، کشف الغمة، ج 2، ص 528؛ القمي، کفاية الأثر، ص 296 و شيخ صدوق کمال الدين، ج 2، ص 409. اختلاف مختصري در بعضي نسخه ها است که رؤيت پرچم ها در نجف و کوفه مطرح شده و در آدرس اول به صورت مطلق ذکر شده است.
4. کوثر، ج 2، ص 59.
5. اصول کافي، ج 1، ص 337، باب في الغيبة، ح 5؛ کتاب الغيبة، نعماني، ص 167 و شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص 885 (ملحقات).
6. جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهدويت (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 222.
7. مائده، آيه 24.
8. صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 644.
9. البرقي، المحاسن، ج 1، ص 291.
10. بحارالانوار، ج 95، ص 157؛ سيد بن طاووس، الاقبال، ص 200.
11. صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 647.
12. همان، ج 1، ص 323.
13. نعماني، کتاب الغيبة، ص 200.
14. کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 377 و طبرسي، اعلام الوري، ص 435.
15. خورشيد مغرب، ص 163.
16. بحارالانوار، ج 53، ص 180، ب 31 و الخرائج، ج 3، ص 1113.
17. بحارالانوار، ج 92، ص 332، ح 5 و مصباح الکفعمي، ص 548، فصل 44.
18. بنابر نسخه مصباح المتهجد، شيخ طوسي، ص 630 « تمتعه » مي باشد.
19. تهذيب الاحکام، ج 3، ص 102، ح 37، ب 13. (در برخي از احاديث به جاي « الحجة بن الحسن (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» جهت تقيّه خوفي « فلان بن فلان » آمده است که مراد همان « حجة بن الحسن (عجل الله تعالي فرجه الشريف) » است).
20. معجم احاديث المهدي، ج 3، ح 619 و نيز مي توان به آيه 200 سوره ي آل عمران، مراجعه نمود.
21. نعماني، کتاب الغيبة، ص 320، ح 10 و بحارالانوار، ج 52، ص 366، ب 27.
22. أنفال، آيه 60.
23. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 77، ح 16140.
24. الفروغ من الکافي، ج 5، ص 50، ح 14.
25. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 59، ح 5094.
26. احمد زماني، النظام العسکري في الاسلام، ص 111.
27. واژه « القائم » بر ديگر ائمه معصومين (عليهم السلام) هم اطلاق گرديده است. در زيارت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) و امام نهم و امام دهم و...مي خوانيم اللهمّ صلّ علي عليّ بن موسي الرضا المرتضي عبدک و وليّ دينک القائم بعدلک و الداعي الي دينک و دين آباءه الصادقين صلاة لا يقوي احصائها غيرک... (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 603 و کامل الزيارات، ص 165، ب 102).
28. جامع المسائل (استفتائات آية الله شيخ محمد فاضل لنکراني)، ج 2، ص 491، سؤال 1288.
29. نجم الثاقب، ص 775.
30. شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 865 و منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، ص 641، ح 4.
31. علامه اميني، الغدير، ج 7، ص 380.
32. بقره، آيه 79.
33. الطبرسي، احتجاج، ج 2، ص 458 و وسائل الشيعه، ج 27، ص 131. (در نسخه ي وسائل الشيعه آمده است: لاکُلُّهُم...).
34. وسائل الشيعة، ج 27، ص 140 و قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1114.
35. نساء، آيه ي 60.
36. الاصول من الکافي، ج 1، ص 67، ح 10 و تهذيب الاحکام، ج 6، ص 301 – 302، ح 52.
37. نحل، آيه 43.
38. نهضت روحانيون ايران، ج 1، ص 89 – 93. (اصل فتواي ميرزاي شيرازي و تحريم تنباکو در کتاب النظام العسکري في الاسلام، ص 52 موجود است).
39. در برخي کتاب ها به هدف تخريب پايگاه بنيادين تشيّع مرجعيّت عامه، با کمک بيگانگان مطالبي نوشته شده است؛ مثل: احمد الکاتب تطوّر الفکر الشيعي من الشوري الي ولاية الفقيه.
نام اصلي نويسنده ي اين کتاب، عبدالرسول لاري مي باشد. نامبرده مدّت ها در عراق بود و منکر امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شد. سپس از لندن تقاضاي پناهندگي کرد و پس از ورود به لندن در مدّت کوتاهي او را مطرح کردند و کنفرانس ها ترتيب دادند تا وي را به عنوان انديشمند برجسته شيعي معرفي کنند و به واسطه ي او بر پيکره اسلام و تشيّع آسيب وارد نمايند. او در راستاي تخريب مرجعّت عامه، زير ساخت هاي کلامي را تخريب کرد و نوشت:
« ولايت داشتن فقيه جامع الشرايط بر جامعه ي اسلامي براساس نيابت عامه امام مهدي در عصر غيبت است، اگر ثابت شود امام عصري به دنيا آمده و غيبتي در کار بوده است؛ ولي ولادتش ثابت نيست، پس تمام اين نظريه نابود است ». ص 424.
با توجه به آن چه گذشت روشن شد که پايگاه مرجعيت عامه و اعتقاد شيعه به ولايت فقيه همراه با روايات و ادلّه عقليه عجين است و ولادت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ثابت شده است؛ همان طور که در ابتداي نوشتار ما گذشت و نيز شيعه براي ولايت فقهي اهميّت خاصي قائل است و مصونيت جامعه خود را در پرتو آن مي داند.
نسبت به کتاب فوق دو نقد در مرکز تحقيقات ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سوي محقّق وارسته، آقاي سيد ثامر هاشم العميدي به نام هاي ذيل منتشر شده است: «المهدي المنتظر في الفکر الاسلامي» و «الامامة و المهدي في تطوّر الفکر السياسي الشيعي من الشوري الي ولاية الفقيه». (نشريه موعود، شماره 25، ص 20).

منبع مقاله :
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:21 بهمن 1393 - 2:19

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد