(بسم الله الرحمن الرحیم)
در مورد مشروعیت حکومتهای پیش از ظهور، دو نظریه متفاوت وجود دارد. گروه اندکی، هر قیام و نهضتی پیش از ظهور امام مهدی علیهالسلام را جایز نمیدانند و عده فراوانی، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نهتنها جایز، بلکه واجب، و سکوت و خانهنشینی را خیانت به اسلام و مسلمانان میدانند. به همین دلیل، بررسی دیدگاه دو طرف و ارزیابی دلائل آنان، امری ضروری به نظر میرسد؛ زیرا، هر دو گروه، سخن از اسلام میگویند و مدعی هستند که نظر آنان موافق با شرع مقدس اسلام است.
دلائل مخالفان قیام
الف. دلایل مخالفان قیام از اهل سنت
در بینش اهل سنت، هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه نماز کند و کفر صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر و فسق و فجور باشد. اینان، برای مدعای خود، به روایاتی تمسک میکنند که برخی از آنها عبارت است از:
۱. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که میگوید: خدمت رسول خدا بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا کردیم. حضرت فرمود: «حاکمانی بعد از من میآیند که نه به سنت من عمل میکنند و نه به هدایت من هدایت یافتهاند. صورت انسانی دارند، ولی قلبشان، قلب شیطان است».
حذیفه میگوید: من از رسول خدا نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟
حضرت در جواب فرمود: «شما، جز اطاعت، چارهای دیگر ندارید و موظف به اطاعت هستید. گرچه به پشتتان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه شما، اطاعت است».[۱]
۲. از احمد حنبل نقل شده که گفت: «... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه اسلامی مسلط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فردفرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال میخواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیر مؤمنین است».[۲]
۳. در واقعه حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد اعلی رسانده بودند. عبداللهبنمطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبداللهبنعمر به عنوان نصیحت به عبداللهبنمطیع گفت: «از پیامبر شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند [و علیه او قیام کند]، در قیامت، حجتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».[۳]
در بررسی این گونه روایات، میتوان گفت مسأله اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایتها، مانند روایت عبداللهبنعمر را میتوان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزیدبنمعاویه؛ زیرا ما، نهتنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمیدانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب میشماریم و در مورد روایات فوق میگوییم:
اولاً، کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه گانه و حکام بنیامیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، میداند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته جاعلان حدیث در دستگاههای خلفای بنیامیه است. این روایات، برای حفظ حکومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذبها، فراوان دیده است.[۴]
ثانیاً، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او نارواست، برخلاف صریح قرآن است. خداوند میفرماید:
«یاایها النبی اتق الله و لا تطع الکافرین و المنافقین ان الله کان علیما حکیما؛ ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است».[۵]
ثالثاً، روایات بسیاری از پیامبر و اهل بیت به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر اینگونه از حکومتها، فرمان میدهد:
۱. پیامبر اسلام فرمود: «پس از من، فرمانروایانی بر سر کار میآیند، هرکس در جرگه آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض [کوثر] بر من وارد نشود».[۶]
۲. رسول خدا فرمود: «هرکس برای خدمت سلطانی، تازیانهای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر میشود که در آتش دوزخ بر او مسلط میگردد».[۷]
۳. پیامبر اسلام فرمود: روز رستاخیز، منادی ندا میکند: «دستیاران کجایند؟ حتی کسی که مرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سر کیسهای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید».[۸]
بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر اینکه از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر نیز مردود میباشد.
ب. دلایل مخالفان قیام از شیعه
دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده میشود که هر قیامی پیش از حضرت مهدی علیهالسلام باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است؛ روایاتی از این قبیل:
۱. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «کل رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عزوجل؛ هر پرچمی قبل از قیام مهدی برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است».[۹]
در بررسی این گونه روایات میتوان گفت:
اولاً، از دید امامان قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
۱. قیامی که برای احیای حق امامان صورت میگیرد؛
۲. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت میگیرد.
برای توضیح بیشتر، به نقل حدیثی از امام رضا علیهالسلام پرداخته میشود:
مؤلف عیون اخبار رضا علیهالسلام از محمدبنیزید نحوی و او هم از ابنابیعیدون و وی نیز از پدرش نقل میکند که هنگامی که زیدبنموسیبنجعفر علیهمالسلام را نزد مأمون آورند ـ البته بعد از آنکه این شخص، پیشتر در بصره قیام کرده و خانههای بنیعباس را به آتش کشیده بود ـ مأمون جرم او را به خاطر امام بخشید و گفت: «پیش از آنکه برادر تو قیام کند و آنچه را که کرد، انجام دهد، زیدبنعلی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم میکشتم؛ چراکه آنچه او انجام داده، کوچک نیست».
امام رضا علیهالسلام فرمود: برادرم زید را با زیدبنعلی مقایسه نکن؛ چراکه زیدبنعلی، از علمای آلمحمد بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا اینکه در راه معبود کشته شد. پدرم، موسیبنجعفر، به من میگفت که از پدرش شنیده که آن حضرت میفرمود: «خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او مردم را به رضای آلمحمد دعوت میکرد و اگر پیروز میشد، به آنچه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا میکرد».[۱۰]
بنابراین، امام رضا علیهالسلام میان قیام زیدالنار و قیام زید شهید، فرق میگذارند و قیام زید شهید را به دلیل آنکه برای احیای حق ائمه معصوم بود، تأیید میکنند.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
لاتقولوا خرج زید فإن زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه إنما دعا الی الرضا من آل محمد ...؛ نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرانمیخواند، بلکه شما را به سوی رضای آلمحمد، دعوت میکرد…[۱۱]
بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیردینی باشد، ولی قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت و برای ادامه راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقانیت است.
ثانیاً، روایاتی که قیام پیش از قیام امام موعود را باطل میدانند، با روایات دیگری که خبر از قیامهای بعد داده و آنها را تأیید میکنند، تعارض پیدا میکنند. امام موسی کاظم علیهالسلام در روایتی میفرماید:
رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزیر الحدید لاتزلهم الریاح العواصف و لایملون من الحرب و لایجنبون و علیالله یتوکلون و العاقبه للمتقین؛ مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا میخواند. مردمی دور او جمع میشوند که مانند پارههای آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمیلرزاند و از جنگ نمیهراسند و خسته نمیشوند و بر خدا توکل میکنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند.[۱۲]
بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نهتنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه نیز هست. روایاتی که مخالفان ذکر کردهاند، تنها قیامهایی را شامل میشود که برای منافع شخصی و غیردینی صورت میگیرد.
ثالثاً، اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کردهاند، تمام قیامها، اعم از حق و غیرحق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کردهاند، تعارض پیدا میکند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه آن، قیام علیه ستمگران است.
پس معلوم میشود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیامها نیست، بلکه تنها قیامهای غیرالهی را شامل میشود، قیامهایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت میگیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند.
پینوشتها
۱. صحیح مسلم، ج3، كتابالامارة، الباب13، ص1476، ح1847.
۲. الاحکام السلطانیة، القاضی ابییعلی، ص20.
۳. صحیح مسلم، ج6، ص22.
۴. الغدیر، علامه امینی، ج5، ص275و334.
۵. احزاب: 1؛ و نیز میتوان به آیات: شعراء: 151؛ قلم: 8؛ کهف: 28؛ انسان: 24، استناد کرد.
۶. سنن نسائی، ج7، ص160.
۷. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج12، ص136.
۸. همان، ص131.
۹. همان، ج۱۱، ص۳۷.
۱۰. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۴۸.
۱۱. کافی، کلینی، ج۴، ص ۲۲۴.
۱۲. سفینةالبحار، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۴۴۲.
آیا قیام و انقلاب قبل از قیام امام مهدی علیهالسلام صحیح و مشروع است یا نه؟
در مورد مشروعیت حکومتهای پیش از ظهور، دو نظریه متفاوت وجود دارد. گروه اندکی، هر قیام و نهضتی پیش از ظهور امام مهدی علیهالسلام را جایز نمیدانند و عده فراوانی، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نهتنها جایز، بلکه واجب، و سکوت و خانهنشینی را خیانت به اسلام و مسلمانان میدانند. به همین دلیل، بررسی دیدگاه دو طرف و ارزیابی دلائل آنان، امری ضروری به نظر میرسد؛ زیرا، هر دو گروه، سخن از اسلام میگویند و مدعی هستند که نظر آنان موافق با شرع مقدس اسلام است.
دلائل مخالفان قیام
الف. دلایل مخالفان قیام از اهل سنت
در بینش اهل سنت، هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه نماز کند و کفر صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر و فسق و فجور باشد. اینان، برای مدعای خود، به روایاتی تمسک میکنند که برخی از آنها عبارت است از:
۱. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که میگوید: خدمت رسول خدا بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا کردیم. حضرت فرمود: «حاکمانی بعد از من میآیند که نه به سنت من عمل میکنند و نه به هدایت من هدایت یافتهاند. صورت انسانی دارند، ولی قلبشان، قلب شیطان است».
حذیفه میگوید: من از رسول خدا نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟
حضرت در جواب فرمود: «شما، جز اطاعت، چارهای دیگر ندارید و موظف به اطاعت هستید. گرچه به پشتتان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه شما، اطاعت است».[۱]
۲. از احمد حنبل نقل شده که گفت: «... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه اسلامی مسلط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فردفرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال میخواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیر مؤمنین است».[۲]
۳. در واقعه حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد اعلی رسانده بودند. عبداللهبنمطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبداللهبنعمر به عنوان نصیحت به عبداللهبنمطیع گفت: «از پیامبر شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند [و علیه او قیام کند]، در قیامت، حجتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».[۳]
در بررسی این گونه روایات، میتوان گفت مسأله اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایتها، مانند روایت عبداللهبنعمر را میتوان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزیدبنمعاویه؛ زیرا ما، نهتنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمیدانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب میشماریم و در مورد روایات فوق میگوییم:
اولاً، کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه گانه و حکام بنیامیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، میداند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته جاعلان حدیث در دستگاههای خلفای بنیامیه است. این روایات، برای حفظ حکومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذبها، فراوان دیده است.[۴]
ثانیاً، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او نارواست، برخلاف صریح قرآن است. خداوند میفرماید:
«یاایها النبی اتق الله و لا تطع الکافرین و المنافقین ان الله کان علیما حکیما؛ ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است».[۵]
ثالثاً، روایات بسیاری از پیامبر و اهل بیت به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر اینگونه از حکومتها، فرمان میدهد:
۱. پیامبر اسلام فرمود: «پس از من، فرمانروایانی بر سر کار میآیند، هرکس در جرگه آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض [کوثر] بر من وارد نشود».[۶]
۲. رسول خدا فرمود: «هرکس برای خدمت سلطانی، تازیانهای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر میشود که در آتش دوزخ بر او مسلط میگردد».[۷]
۳. پیامبر اسلام فرمود: روز رستاخیز، منادی ندا میکند: «دستیاران کجایند؟ حتی کسی که مرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سر کیسهای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید».[۸]
بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر اینکه از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر نیز مردود میباشد.
ب. دلایل مخالفان قیام از شیعه
دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده میشود که هر قیامی پیش از حضرت مهدی علیهالسلام باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است؛ روایاتی از این قبیل:
۱. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «کل رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عزوجل؛ هر پرچمی قبل از قیام مهدی برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است».[۹]
در بررسی این گونه روایات میتوان گفت:
اولاً، از دید امامان قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
۱. قیامی که برای احیای حق امامان صورت میگیرد؛
۲. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت میگیرد.
برای توضیح بیشتر، به نقل حدیثی از امام رضا علیهالسلام پرداخته میشود:
مؤلف عیون اخبار رضا علیهالسلام از محمدبنیزید نحوی و او هم از ابنابیعیدون و وی نیز از پدرش نقل میکند که هنگامی که زیدبنموسیبنجعفر علیهمالسلام را نزد مأمون آورند ـ البته بعد از آنکه این شخص، پیشتر در بصره قیام کرده و خانههای بنیعباس را به آتش کشیده بود ـ مأمون جرم او را به خاطر امام بخشید و گفت: «پیش از آنکه برادر تو قیام کند و آنچه را که کرد، انجام دهد، زیدبنعلی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم میکشتم؛ چراکه آنچه او انجام داده، کوچک نیست».
امام رضا علیهالسلام فرمود: برادرم زید را با زیدبنعلی مقایسه نکن؛ چراکه زیدبنعلی، از علمای آلمحمد بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا اینکه در راه معبود کشته شد. پدرم، موسیبنجعفر، به من میگفت که از پدرش شنیده که آن حضرت میفرمود: «خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او مردم را به رضای آلمحمد دعوت میکرد و اگر پیروز میشد، به آنچه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا میکرد».[۱۰]
بنابراین، امام رضا علیهالسلام میان قیام زیدالنار و قیام زید شهید، فرق میگذارند و قیام زید شهید را به دلیل آنکه برای احیای حق ائمه معصوم بود، تأیید میکنند.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
لاتقولوا خرج زید فإن زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه إنما دعا الی الرضا من آل محمد ...؛ نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرانمیخواند، بلکه شما را به سوی رضای آلمحمد، دعوت میکرد…[۱۱]
بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیردینی باشد، ولی قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت و برای ادامه راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقانیت است.
ثانیاً، روایاتی که قیام پیش از قیام امام موعود را باطل میدانند، با روایات دیگری که خبر از قیامهای بعد داده و آنها را تأیید میکنند، تعارض پیدا میکنند. امام موسی کاظم علیهالسلام در روایتی میفرماید:
رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزیر الحدید لاتزلهم الریاح العواصف و لایملون من الحرب و لایجنبون و علیالله یتوکلون و العاقبه للمتقین؛ مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا میخواند. مردمی دور او جمع میشوند که مانند پارههای آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمیلرزاند و از جنگ نمیهراسند و خسته نمیشوند و بر خدا توکل میکنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند.[۱۲]
بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نهتنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه نیز هست. روایاتی که مخالفان ذکر کردهاند، تنها قیامهایی را شامل میشود که برای منافع شخصی و غیردینی صورت میگیرد.
ثالثاً، اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کردهاند، تمام قیامها، اعم از حق و غیرحق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کردهاند، تعارض پیدا میکند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه آن، قیام علیه ستمگران است.
پس معلوم میشود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیامها نیست، بلکه تنها قیامهای غیرالهی را شامل میشود، قیامهایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت میگیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند.
پینوشتها
۱. صحیح مسلم، ج3، كتابالامارة، الباب13، ص1476، ح1847.
۲. الاحکام السلطانیة، القاضی ابییعلی، ص20.
۳. صحیح مسلم، ج6، ص22.
۴. الغدیر، علامه امینی، ج5، ص275و334.
۵. احزاب: 1؛ و نیز میتوان به آیات: شعراء: 151؛ قلم: 8؛ کهف: 28؛ انسان: 24، استناد کرد.
۶. سنن نسائی، ج7، ص160.
۷. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج12، ص136.
۸. همان، ص131.
۹. همان، ج۱۱، ص۳۷.
۱۰. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۴۸.
۱۱. کافی، کلینی، ج۴، ص ۲۲۴.
۱۲. سفینةالبحار، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۴۴۲.
- لینک کوتاه این مطلب
»
پورتال جامع مهدویت
تاریخ انتشار:15 فروردین 1394 - 20:21
مطالب مرتبط...
- نظر اهل سنت، درباره قیام و انقلاب قبل از ظهور منجی چیست؟
- اماممهدی علیهالسلام با کدام دین بر عالم حکومت میکند؟
- آیا صحیح است که امام موعود ظهور نموده اما قیام نکرده است؟
- در عصر ظهور حضرت مهدی علیهالسلام، جامعه از لحاظ رشد تربیتی چگونه خواهد بود؟
- چرا به امام مهدی علیهالسلام «قائم» میگویند؟
همچنین ببینید...
نظر شما...