یک آیه قرآن بخوانیم

(بسم الله الرحمن الرحیم)

اعوذبالله‌من‌الشیطان‌الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ‌ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ‌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ

آیـا وقـت آن نـشـده آنـانـکـه ایـمـان آورده انـد دلهـایـشـان بـه ذکـر خـدا و مـعـارف حـقى که نـازل کـرده نـرم شـود؟ و مـانـند اهل کتاب که پیش از این مى زیستند نباشند، ایشان در اثر مهلت زیاد دچار قساوت قلب شده بیشترشان فاسق شدند

در تفسیر المیزان در ذیل این آیه آمده است:

کلمه (یان) در اصل (یاءنى ) (مضارع انى ) بوده، به خاطر حـرف (لم ) کـه کـارش جـزم دادن است حرف (یاء) از آن افتاده، و این ماده به معناى رسـیـدن وقـت هـر چـیـز اسـت، و خـشـوع قـلب آن تـاثـیـرى اسـت کـه قـلب آدمـى در قـبـال مشاهده عظمت و کبریایى عظیمى به خود مى گیرد، و منظور از ذکر خدا هر چیزى است کـه خـدا را بـه یاد آدمى بیندازد، و منظور از (مانزل من الحق ) قرآن است، که از ناحیه خـداى تـعـالى نـازل شـد، و کـلمـه (مـن الحـق ) بـراى بـیـان آن نـازل شـده است، و آیه شریفه مى خواهد بفرماید: شأن یاد خدا چنین شانى است، که هر گـاه نـزد مؤمن بـه مـیـان آیـد بـلادرنـگ دنـبـالش خـشـوعـى در دل مؤمن مـى آیـد، هـمـچـنـان کـه حـق نـازل از نـاحـیـه خـدا هـم، چـنـیـن شـانـى دارد، کـه در دل کسانى که به خدا و رسولان او ایمان دارند ایجاد خشوع مى کند.

بـعـضـى گـفـتـه انـد: مـراد از ذکـر خـدا و آن حـقـى کـه نـازل شـده قـرآن است ، و بنابه گفته وى بردن نام قرآن با وصف حق بودنش و ذکر خدا بـودنـش اشـاره بـه است که هر یک از این دو وصف قرآن کافى است که مؤمن را به خشوع وادارد، پـس قرآن بدینکه ذکر خداست مقتضى خشوع است، همچنان که بدین جهت که حق است و از ناحیه خدا نازل شده مقتضى خشوع است.

و در این آیه شریفه عتابى است به مؤمنین به خاطر قساوتى که دلهایشان را گرفته ، و در مـقـابـل ذکـر خـدا خـاشـع نـمـى شـود، حـقـى هـم کـه از نـاحـیـه او نـازل شـده آن را نـرم نـمـى کـنـد، و در آخـر حـال ایـشـان را بـه حـال اهـل کـتـاب تـشـبـیـه مـى کـنـد، کـه کـتـاب خـدا بـر آنـان نازل شد، و در اثر آرزوهاى طولانى دلهایشان دچار قساوت گردید.

(و لا یـکـونـوا کـالذیـن اوتـوا الکـتـاب مـن قـبـل فـطـال عـلیـهـم الامـد فـقست قلوبهم ) – این قسمت از آیه عطف است بر جمله(ان تخشع…) و مـعـنـاى آیـه ایـن اسـت کـه : آیا وقت آن نرسیده که (تخشع قلوبهم ) دلهایشان خـاشـع شـود (و لا یـکونوا) و مانند اهل کتاب نباشند…، و کلمه (اءمد) به معناى زمان است.

راغـب مـى گـوید: فرق بین (زمان ) و (اءمد) این است که زمان عام است ولى اءمد به مـعـنـاى زمـان خـاصى است، اءمد عبارت است از لحظه اى که عمر و مهلت چیزى به سر مى رسـد، ولى زمـان بـه مـعناى از آغاز تا انجام عمر آن است. و لذا بعضى گفته اند: که دو کلمه (مدى ) و (اءمد) معنایى نزدیک بهم دارند.

خـداى تـعـالى بـا ایـن کـلام خـود ایـن حـقـیـقـت اشـاره نموده که دلهاى مسلمانان مانند دلهاى اهـل کـتـاب دچـار قـسـاوت شـده، و قـلب قـاسـى از آنـجـا کـه در مـقـابـل حـق خـشوع و تاثر و انعطاف ندارد، از زىّ عبودیت خارج است، و در نتیجه از مناهى الهـى متاثر نمى شود، و با بى باکى مرتکب گناه و فسق مى شود، و به همین مناسبت در آیه شریفه در ردیف جمله(فقست قلوبهم ) جمله (و کثیر منهم فاسقون ) را آورد.



- لینک کوتاه این مطلب

» فاراقلیط
تاریخ انتشار:21 تیر 1394 - 19:50

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد