فلسفه کمک امام علی به خلفا (ع) چه بود؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

متن زیر پاسخ به سوالاتی درباره چرایی مشاوره و کمک امیرالمؤمنین علیه السلام به خلفا است که مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در اختیار شبستان گذاشته است:

پرسش: چرا امام علی علیه السلام، خلفاء را در حکومت شان کمک می کردند؟

پاسخ:  تمام آنچه كه از آن با عنوان همكاري امير مؤمنان (ع) با خلفا ياد مي‌شود به سه دسته تقسيم مي شود: مشورت در امور قضائی، مشورت در امور دفاعي و جنگي، مشورت در مسائل علمي و حلّ مشكلات اعتقادي.

نقش امير المؤمنين در اين موارد حد اكثر به اندازه پاسخ  به درخواست ارشاد و راهنمائي طرف مقابل است كه وظيفه هر مسلماني است. حتي اگر طرف مشورت غير مسلمان باشد، باز هم وظيفه دارد كه با نهايت امانت‌داري وي را راهنمايي كند؛ چه رسد به اين كه اگر مسأله، حفظ اساس اسلام و دين خدا در ميان باشد.

مرحوم سيد مرتضي در اين باره مي‌فرمايد: ادعاي شما مبني بر كمك و همكاري علي علیه السلام با خليفه، مانند راهنمائي ابوبكر بر جنگيدن با اهل ردّه، صرف ادعا است و اگر تفصيل آن بيان مي شد بهتر مي توانستيم پاسخ دهيم، و اگر مقصود ارشاد در احكام الهي باشد اين امر بر عالم به مسائل دين واجب است و بايد وظيفه درست را بيان كند، از اين مطلب نمي توانيد همكاري با آنان را استفاده كنيد، و اگر مقصود شما مشاوره با علي (ع) در دفاع از مردم مدينه و جان و ناموس مردم است اين هم نيز واجب است چون علاوه بر دفاع از حريم مردم، از جان خودش نيز دفاع كرده است و اين مسائل ربطي به تأييد خلافت و امامت آنان ندارد.

و اما مشورت ابوبكر با علي (ع) در جنگ با اهل ردّه را  قبول نداريم و يا لا اقل براي ما روشن نيست، و بايد اين موضوع روشن شود، و اگر دلالت بر مقصود شما نداشته باشد، اصل مشورت و راهنمائي درست است، چون جنگ با گروه­هايي مانند اهل ردّه بر تمام مسلمانان واجب است.(1)

حفظ دين، بزرگترين وظيفه امير مؤمنان

در بين وظایف و شئونات امام و پيشواي منصوب و برگزيده از جانب خداوند، حفظ شريعت و نگاهباني از حوزه دين از مهمترين وظايف او است كه اگر احساس كند، اصل و اساس دين در خطر است، به هر صورت ممكن بايد از آن جلوگيري كند.

البته اين مسئوليت با در نظر گرفتن شرائط زماني و مكاني متفاوت است و بايد متناسب با آن شرایط تصميم نهایي را بگيرد، كه گاهي اوقات اين مهم با تحمل و بردباري و صبر كردن در برابر مصائب و سكوت در برابر حقوق غصب شده به دست مي آيد و گاهي هم نيازمند رويارويي و دخالت مستقيم و برخورد قاطع خواهد بود.

ابن حجر هيثمي به نقل از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مي‌نويسد‌: در هر قرني افراد عادلي از اهل بيت من در بين امتم خواهند بود كه تحريف گمراهان و نسبت­هاي ناروا و باطل و تآويل­هاي نادانان را از دين پاك و دور مي كنند، آگاه باشيد! پيشوايان شما فرستادگان شما نزد خداوند مي باشند، پس بنگريد كه چه كساني را مي فرستيد. (2)

امير مؤمنان علیه السلام اگر چه از منصب خلافت و جانشيني به حق رسول خدا صلّي الله عليه وآله بازماند و در واقع حق مسلم ايشان را غصب كردند؛ ولي اين موضوع دليل نمي‌شود كه به ديگر وظايف خود عمل نكند؛ زيرا گاهي تدبير‌ها و تصميم‌گيري‌هاي غلط خلفا سبب مي‌شد، اساس اسلام به خطر بيفتد؛‌ در اين موارد امام وظيفه داشت كه اجازه ندهد شريعت اسلامي قرباني ندانم كاري‌ها شود؛ مثلاً در قضيه جنگ نهاوند، پادشاه ايرانيان لشكر عظيمي را براي نابودي اسلام فراهم كرده بود و اگر تدبير امير مؤمنان (ع) نبود‌، نه تنها لشكر عمر كه به طور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بين مي‌رفت. در چنين موقعيتي امير المؤمنين (ع) وظيفه دارد كه نظام اسلامي و دين نوپا را حفظ كند؛ چون وظيفه او همانند هر فرد مسلمان ديگر، حفظ دين است.

خود حضرت در نامه ای علت همکاری خود را با دستگاه حکومتی زمان این چنین بیان می کند: «به خدا سوگند هرگز فکر نمی‌کردم و به خاطرم خطور نمی‌کرد که عرب بعد از پیامبر، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند - و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی‌کردم- آنها آن را از من دور سازند! ... دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‌خواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. - در این جا بود- که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ‌تر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام می‌شود. همان طور که «سراب» تمام می‌شود و یا هم چون ابرهایی که از هم می‌پاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید».(3)

از این کلمات استفاده می شود که در همین راستا در جنگ هایی که برای دفاع از اسلام و برای گسترش آن در زمان خلفا صورت گرفت چون پای حیات اسلام در کار بود امام علی علیه السلام در مسایل کلی جهاد به آنان مشاوره می داد.


پی نوشت­ها:

1. الشافي في الامامة، علي بن الحسين الموسوي معروف به الشريف المرتضى (متوفاي436 هـ)، ج 3، ص 251، ناشر: مؤسسة إسماعيليان - قم، چاپ : الثانية، 1410.

2. الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي (متوفاي973هـ)، ج 2، ص 441، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط .

 3. نهج البلاغه، نامه 62.

 

- لینک کوتاه این مطلب

» شبستان
تاریخ انتشار:2 مرداد 1394 - 14:35

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد