سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مورد دجّال

(بسم الله الرحمن الرحیم)
حذیفة بن اسید گفت:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حجره ی خود به سوی ما متوّجه شد و ما درباره ی قیامت گفت و گو می کردیم. حضرت فرمودند:
«لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی تَکُونَ عَشرُ آیَاتٍ، الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ طُلُوعُ الشَّمسِ مِن مَغرِبِهَا وَ دَابَّةُ الأرضِ وَ یأجُوجُ وَ مَأجُوجُ وَ ثَلَاثٌ خُسوفٍ خَسفٌ بِالمَشرِقِ وَ خَسفٌ بِالمَغرِبِ وَ خَسفٌ بَجَزِیرَةِ العَرَبِ وَ نَارٌ تَخرُجُ مِن قَعرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَی المَحشَرِ تَنزِلُ مَعَهُم إِذَا نَزَلُوا وَ تُقِیلَ مَعَهُم إِذَا قَالُو؛ (1)
قیامت بر پا نمی شود تا ده نشانه پدید آید: دجّال، (بلند شدن) دود و طلوع خورشید از مغربش و جنبنده ی زمین و (خروج) یأجوج و مأجوج و فرو رفتن در زمین در سه جا، یکی در مشرق و دیگری در مغرب و دیگری در جزیرة العرب و آتشی که از قصر عدن (شهری است در یمن) بر می خیزد که مردم را به سوی محشرسوق می دهد، هرگاه منزل کنند آن نیز منزل کند و هرگاه در وسط روز بخوابند، می خوابد.»
هر کدام از اینها نشانه های قیامت است که به آنها اشراط السّاعة می گویند.
همچنین جنادة بن ابی امیّة از عبادة بن صامت نقل می کند:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «إِنِّی قَد حَدّثتُکُم عَنِ الدّجّالِ حَتّی خَشِیتُ أن لَا تَعقِلُوا، إِنّ مَسِیحَ الدّجّالِ قَصِیرٌ أفحَجٌ جَعِدٌ أعوَرُ مَطمُوسُ العَینِ، لَیسَ بِنَاتِئَةٍ وَ لَا حَجرَاءَ، فَأِن ألبِسَ عَلَیکُم فَإِنّ رَبّکُم لَیسَ بِأعوَرَ و أنَّکُم لَن تَرُوا رَبَّکُم حَتَّی تَمُوتُوا؛ (2)
آنقدر درباره ی دجّال برای شما گفتم که ترسیدم شما درک نکنید که او مردی کوتاه قد، کج خُلق، یک چشم و چشم گود رفته و در نیامده است. پس اگر امر بر شما مشتبه شد، بدانید که پروردگارتان یک چشم نیست. او را نمی بینید تا اینکه بمیرید.»
در «کنز العمّال» به نقل از پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
«رحم الله اخوانی بقزوین، قیل: یا رسول الله و ما قزوین؟ قال: بلدة یقال لعل قزوین الشهداء فیها یعدلون عندالله شهداء بدر؛
خدا رحمت کند برادران من را در قزوین، گفته شد: ای پیامبر خدا! قزوین چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شهری است که به آن لعل قزوین می گویند که شهدای آن نزد خدا با شهدای بدر برابری می کنند.»
ابن عبّاس روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«یَخرُجُ الدَّجَّالُ مِن یَهُودِیَّةِ أصبَهَانَ حَتَّی یَأتِیَ الکُوفَةَ، فَیَلحَقُهُ قَومٌ مِنَ المَدینَةِ، وَ قَومٌ مَنَ الطُّورِ، وَ قَومٌ مِن ذِی یَمَنٍ، وَ قَومٌ مِن قزوینَ، قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ، وَ مَا قَزوینُ؟ قَالَ: قَومٌ یَکُونُونَ بِأخَرَة یَخرُجُونَ مِنَ الدُّنیَا زُهدًا فِیهَا، یَرُدُّ اللهُ بِهِم قَومًا مِنَ الکُفرِ إِلَی الإِیمَانِ.»
قوله فیلحقه قوم، یعنی قاصدین له رادین علیه و قوله من ذی یمن یمکن أن یرید من جهة صاحب الیمن و ملوک الیمن؛
دجّال از یهودیّه ی اصفهان خروج می کند و به کوفه می آید و در آنجا گروهی از طور و گروهی از یمن و جمعی از قزوین به وی ملحق می شوند. گفته شد: ای پیامبر! قزوین چیست؟ گفت: قومی هست که در آخرالزّمان از دنیا روی گردانده و زهد پیشه می کنند و در آن شهر، خداوند به وسیله ی گروهی از آنان دیگران را از کفر به ایمان باز می گرداند».
منظور گروهی است که به وی می پیوندند؛ یعنی به سوی او می روند و این گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که می فرماید: از «ذی یمن»، ممکن است منظور از طرف، یمن یا صاحب یمن یا پادشاهان یمن باشد.
همچنین درباره ی او از احمد بن ابراهیم فقیه از قاسم بن زکریا از حسن بن سکن از ابوشیخ حرانی، از مخلد از مجاشع بن میسره از سفیان از پدرش، از میمون بن مهران از عکرمه از ابن عباس روایت شده که:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«سَیَکُونُ جِهَادٌ وَ رِبَاطُ بَقَزوینَ یَشفَعُ أحَدُهُم فِی مِثلِ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ؛ (3)
جهادی خواهد بود که از زاویه ای در قزوین که هر کدام از آنان شفاعت می کند به اندازه ی دو قبیله ی ربیعه و مفسّر شفاعت می کند.»
در «صحیح» مسلم از نواس بن سمعان آمده:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی دجّال گفت و گو می کردند، گفتیم: ای پیامبر خدا [فتنه ی او] چقدر طول می کشد، فرمودند: «إأربَعُونَ یَومًا: یَومٌ کَسَنَةٍ، وَیَومٌ کَشَهرٍ، و یَومٌ کَجُمُعَة، وَ سَائِرُ أیَّامِهِ کَأیَّامِکُم؛ چهل روز؛ یک روز آن مانند یک سال و یک روز آن مانند یک ماه و یک روز آن مانند جمعه و سایر ایّام آن مانند ایّام شماست.» گفتیم: ای پیامبر خدا آیا آن روز که مانند یک سال است، نماز یک روز در آن ما را کفایت می کند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لا أقدروا له قدره؛ نه، آن روز را [با روز عادّی] اندازه گیری و سنجش کنید.» (4)
از مروان بن معاویه از مجالد از ابوالوداک از ابوسعید خدری نقل شده:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أنَا أختُمُ ألفَ نَبِیٍّ أو أکثَرَ، مَا بَعَثَ اللهُ مِن نَبِیٍّ إِلَی قَومِهِ إِلَّا حَذَّرَهُمُ الدَّجَّالَ، وَ إِنَّهُ قَد بُیِّنَ لِی مَا لَم یُبَیَّن لِأَحَدٍ قَبلِی، إِنَّهُ أعوَرُ وَ إِنَّ اللهَ لَیسَ بِأعوَرَ، وَ إِنَّهُ أعوَرُ عَینِ الیُمنَی، لَا حَدَقَةَ لَهُ، جَاحِظَةٌ وَ الاُخرَی کَأنَّهَا کَوکَبٌ دُرِّیٌّ، وَإنَّهُ یَتَّبِعُهُ مِن کُلِّ قَنمٍ یَدعُونَهُ بِلِسَانِهِم؛ (5)
من هزارمین پیامبر یا بیش از هزارمین پیامبر هستم. خداوند پیامبری به سوی قومی نفرستاد؛ مگر اینکه آنان را از دجّال بر حذر داشت و چیزهایی برای من روشن شده که برای کسی پیش از من روشن نشده است. او یک چشم است و خداوند یک چشم نیست و اینکه دجّال چشم راستش نابیناست و حدقه ندارد و برآمده است. چشم دیگرش انگار ستاره ای درخشان است و اینکه از هر ملّتی، گروهی از وی پیروی و با زبان خویش تبلیغ او می کنند.»
از اسودبن عامر از حماد بن سلمه از خالد از عبدالله بن شقیق از عبدالله بن سراقه از ابوعبیده نقل شده است که گفت:
از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که گفت: «إنَّه لَم یَکُن نَبیُّ بعد نوح إلا و قد أنذر قومه الدّجال و إنّی أنذر کموه» و وصفه لنا رسول الله؛
پس از حضرت نوح پیغمبری نبود که قومش را نسبت به دجّال هشدار نداده باشد و من هم شما را از او آگاه می کنم.» سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صفات او را برایمان گفت.
حافظ ابوعبدالله محمّد بن یزید بن ماجه ی قزوینی در «سنن» خود گفت:
علیّ بن محمّد از عبدالرّحمن محاربی از اسماعیل بن رافع ابی رافع از ابوزرعه ی سیبانی از یحیی بن ابی عمر و از ابوامامه باهلی نقل کرده است که گفت: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه ای ایراد کردند که بیشتر آن مربوط به دجّال بود و او ما را از دجّال بر حذر می داشت و در ادامه فرمودند: إِنَّهُ لَم تَکُن فتنة فِی الأرضِ مُنذُ دُرَأ اللهُ ذُرِّیَّةَ آدَمَ اعظَمَ مِن فِتنَةِ الدَّجَّالِ وَ إِنَّ اللهَ لَم یَبعُث نَبِیًا إِلَّا حَذَّرَ أمَّتَهُ الدَّجَّالَ و انا آخِرُ الانبیاءِ و أنتُم آخِرُ الأُمَمِ وَ هُوَ خَارِجٌ فِیکُم لَا مَحَالَةَ وَ إِن یَخرُج وَ أنَا بَینَ ظَهرَانَیکُم فَأنَا حَجِیجٌ لِکُلِّ مُسلِمٍ وَ إِن یَخرُج مِن بَعدِی فَکُلُّ امرِیٍ حَجِیجُ نَفسِهِ وَ اللهُ خَلِیفَتِی عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ وَ إنَّه یَخرُجُ من حلّة بین الشّام و العراق فیعیث یمیناً و یعیث شمالاً یا عباد الله فأثبتوا فإنّی سأصفه لکم صفة لم یصفها إیّاه نبی قبلی: إنّه یبدأ فیقول أنا نبی ولا نبی بعدی، ثمّ یثنی فیقول أنا ربّکم و لا ترون ربّکم حتّی تموتوا و إنّه أعور و إنّ ربکم عزّو جلّ لیس بأعور و إنّه من فتنته أن معه جنة و ناراً، فناره جنة و جنته نار. فمن ابتلی بناره فلیستغث بالله و لیقرأ فواتح الکهف فتکون علیه برداً و سلاماً کما کانت النّار علی إبراهیم؛ (6)
از زمان خلقت آدم (علیه السلام) تا الآن، فتنه ای بزرگ تر از فتنه ی دجال در زمین نبوده و خداوند پیغمبری را به سوی مردمش نفرستاد، مگر اینکه مردمش را از دجّال بر حذر داشت و من آخرین پیغمبرم و شما آخرین امّت و دجّال لاجرم از میان شما خارج می شود. اگر هنگامی که من در میان شما هستم، خروج کرد، من حجّت برای هر مسلمان هستم و اگر بعد از من خروج کند، هر کسی حجّت خودش است و خداوند خلیفه ی من بر هر مسلمان است و او از حلقه ی بین «شام» و «عراق» خروج می کند و در راست و چپ فساد به بار می آورد. ای بندگان خدا! ثابت قدم و استوار باشید. من او را برایتان وصف می کنم که هیچ پیامبری پیش از من او را چنین توصیف نکرده است. او شروع می کند و می گوید: من پیامبر هستم و پیامبری بعد از من نیست و سپس دوباره می گوید: من پروردگار شما هستم و شما پروردگارتان را نمی بینید تا بمیرید و اینکه او یک چشم دارد و خداوند سبحان یک چشم نیست و بین چشمانش نوشته شده که کافر است. هر مؤمنی چه سواد دارد یا ندارد، می تواند آن را بخواند و از فتنه های او است که بهشت و جهنّم را به همراه دارد. آتش او بهشت و بهشت او آتش است و هر کس به این آتش مبتلا شد، به خدا پناه ببرد و آیات آغاز سوره ی کهف را بخواند که بر او خنک و سلامتی می شود؛ همانگونه که آتش برای ابراهیم (علیه السلام) سرد و سلامت گردید.
همچنین از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا که یاد فتنه ی دجّال را نزدش [نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)] به میان آوردند، روایت شده که فرمودند:
«لَأنَا لَفِتنَةُ بَعضِکُم أخوَفُ عِندِی مِن فِتنَةِ الدَّجّالِ؛ (7)
نه، هر آینه فتنه و شورشی شما را بگزد و فرو گیرد که من بر شما از فتنه ی دجّال در آن بیمناک تر و ترسان ترم.»
همچنین از زهری از عبدالرّحمن بن زید بن حادثه از مجمع بن جاریه روایت شده که گفت:
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «یقتل الدّجال دتون باب اللد بسبعة عشر ذراعاً و اللد: بالرملة بأرض الشام؛
دجّال در هفده ذرعی «دروازه ی لد» کشته می شود و لُد در «رمله»، در سرزمین «شام» است.»
از ابی سعید خدری نقل شده است که گفت:
«حَدَّثَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ یَومًا حَدیثاً طویلاً عَن الدَّجّالِ فَکَانَ فیمَا حَدَّثَنَا قَالَ یاتی وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیهِ أن یَدخُلَ نِقَابَ المَدِینَةِ فَینتَهِی إِلَی بَعضِ السِّبَاخِ الَّتِی تَلِی المَدِینَةَ فَیَخرُجُ إِلَیهِ یَومَئِذٍ رَجُلٌ هُوَ خَیرُ النَّاسِ أو مِن خَیرِ النَّاسِ فَیَقُولُ لَهُ أشهَدُ أنَّکَ الدَّجَّالُ الَّذِی حَدَّثَنَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ حَدِیثَهُ فَیَقُولُ الدَّجَّالُ أرَأیتُم إِن قَتَلتُ هَذَا ثُمَّ أحیَیتُهُ أتَشُکُّونَ فِی الأمرِ فَیَقُولُونَ لَا قَالَ فَیَقتُلُهُ ثُمَّ یُحییهِ فَیَقُولُ حِینَ یُحیِیهِ وَ اللهِ مَا کُنتُ فِیکَ قَطُّ أشَدَّ بَصِیرَةً مِنِّی الآنَ قَالَ فَیُریدُ الدَّجّالُ أن یَقتُلَهُ فَلا یُسَلَّطُ عَلَیهِ قاَلَ أبُو إِسحَقَ یُقَالُ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ هُوَ الخَضِرُ عَلَیهِ السَّلَام؛ (8)
حدیث فرمود ما را رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث طویلی از دجّال پس آنچه حدیث کرد ما را، آن حضرت و آن بود که: «دجّال بیاید و اجازه ی ورود به «مدینه» را ندارد، از همین رو به شوره زاری در نزدیک مدینه می رود. پس بیرون آید به سوی او در آن روز مردی که بهترین مردم باشد و گوید او را که گواهی می دهم که تو دجّالی که حدیث فرموده ما را رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث او را.» پس دجّال گوید اگر این را بکشم و باز زنده کنم او را، آیا شک می آرید در امر من؟ پس می گویند: نه پس بکشد او را و باز زنده گرداند. پس گوید در این هنگام که او را زنده کرد. آن مرد به دجّال می گوید: به خدا که من در شناختن تو از خودت بصیرترم (و می دانم سحر کردی). پس دجّال می خواهد که او را بکشد؛ ولی کاری از پیش نمی برد.» ابواسحاق ابراهیم بن سعید گوید که این مرد، خضر (علیه السلام) باشد.
همان گونه که از محمّد بن اسحاق، از محمّد بن ابراهیم از ابوسلمة بن عبدالرّحمن از ابوهریره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند:
«لَیَهبِطَنَّ الدَّجَّالُ خُوزَ وَ کَرمَانَ فِی ثَمَانِینَ ألفًا، کَأنَّ وُجُوهَهُمُ المَجَانُّ المُطرَقَةُ، یَلبَسُونَ الطَّیَالِسَةَ، وَ یَنتَعِلُونَ الشَّعرَ؛
دجّال با هشتاد هزار نفر در اطراف «کرمان» نزول می کند که صورت های آنها چون سپرهای عریض و پهن خواهد بود، پوستین و نعل های مویی می پوشند.»

پی‌نوشت‌ها:

1. شیخ صدوق، محمّد بن علیّ بن الحسین، خصال، ج 2، ص 431.
2. الفتن، ص 316.
3. الفتن، ص 316.
4. المجموع، محیّ الدّین نووی، ج 3، ص 47؛ حجاوی، موسی، الاقناع، ج 1، ص 102؛ حوای شروانی، الشروانی و العبادی، ج 1، ص 428؛ محمّد امین بن عرم دمشقی، حاشیه ردّ المختار علی الدرّ المختار شرح تنقویر الابصار، ابن عبادین، ج 1، ص 392.
5. الفتن، ص 648.
6. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء، تفسیر، ج 1، ص 593؛ عمرو بن ابی عاصم، کتاب السّنة ، ص 172.
7. کراجکی، ابوالفتح محمّد بن علی، کنز الفوائد، ج 1، ص 144.
8. اربلی، علیّ بن عیسی، کشف الغّمة فی معرفة الإئمّة ، ج 2، ص 489.

منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:6 بهمن 1394 - 17:28

نظر شما...
    • Unknown

      بسیار تشکر که درباره دجال مطالبی با ارزش و مفیدی قرار میدهید چون این مطلب به اندازه فهمیدن قرآن مهم است و باید خیلی مراقب حرکات و فعالیت های سینمایی چه در خارج و چه داخلی باشیم.
      هالیوود و کلا سینما برای معرفی منجی صهیون بوجود آمده حتی فیلم های عشقی و اجتماعی که در نگاه اول بی ربط هستند بازهم در راستای همین هدف است.
      هالیوود به شکل مرموزانه و قدرتمند و عجیب و برنامه ریزی شده ای این طرح شیطانیو اجرا میکند. خواهشا به این موضوع توجه کنید فساد ریشه دار شده و این موضوع به اومدن دجال کمک بسیاری میکند. چرا در ایران اینقدر لوازم آرایش استفاده میشود؟ چرا اخلاق در جوونا بخصوص دختر خانما اینقدر تغییر کرده و از شکل سنتی با هدف شوهرداری تبدیل به فمنیست غربی شده و ریشه ی این حرکات خطرناک و خانمان سوز از کجا نشات میگیره؟
      سینما به چه شکل شخصیت دجال را نشان میدهد. در یک فیلم خوده شخصو نشان میدهند . بعنوان مثال فیلم پسر جهنمی در نقش مامور سیا برای عوامل ماوراطبیعه بکارگیری میشود که حتما در سری بعد با شخصی مستقل همراه میشیم که یک تنه دنیارو نجات میدهد. در شخصیت پسر جهنمی به شکل یکجا دجال نشان میدهد. دو رگه انسان نما، به زنجیر کشیده شده، همراه با دخان ، بدن قرمز و با پشتیبانی سیستم یهود و اوانجلیستی همراه است.برای همین در فیلم دایما اشاره به صلیب این شخصیت دارد. افرادی که همراهیش میکنند شخصی شبیه به انیشتین که منظور دانشمندان یهود است، جنی آبی زنگ که منظور جنیان طبقه بالا سرمایه دار هستند(نام جن ابراهیم است!!) و زنی عفریته که آتش به همراه دارد. این زن مریم مجدلیه است. در قسمت اول دشمن پسر جهنمی را شخصی مذهبی کلیسایی نشان میدهند.
      در فیلم اسپلایس شخصیت اصلی فیلم دورگه انسان خزنده است. توجه کنید خزنده نه گونه ی دیگری. شخصیت اصلی دختر انتخاب شده تا شبیه به بافومت شیطان باشد و با رابطه جنسی تبدیل به نر بالدار میشود. در فیلم های هالیوودی زمانی که زن را ناجی نشان میدهند منظور بافومت است چون بافومت هم موجودی تقریبا دو جنسه است که هم اندام زنانه دارد هم اندام مردانه. مثلا در فیلم رزیدنت اویل آلیس دجال است و در فیلم های دیگر هالیوود همیشه یک زن نقش اصلیو بازی میکند. هالیوود خیلی تلاش کرد تا زن نقش اول شود اما بعلت فروش پایین و شکست فیلمی مثل زن گربه ای مجبور شدند زنو مکمل بازیگر مرد نشان دهند. در فیلم های تام رایدر با بازیگری آنجلینا جولی همین رویه بود و ما با زنی فراتر از زنانگی عادی طرف هستیم که هیچ مردی توانایی مقابله با او را ندارد. در آخر فیلم مکس عصبانی بازیگر زن بشکل تک چشم نشان داده میشود و مکس شبیه به فرشته نجات این سیستم در بین جمعیت محو میشود. در واقع مکس همون امام زمان ما است که یهود میگه بشریت طی یکسری مراحل متوجه میشود دجال ضد مسیح بر حق است و حتی ناجی مرد که امام مهدی است هم خودشو برای این حق فدا میکند.
    • Unknown

      در یکسری فیلم های دیگه دجال بشکل حیوان نشان داده میشود چون در انجیل به موجودی هیولایی اشاره شده. شیر و گوریل بزرگ در فیلمها و موسیقی های هالیوودی منظور The Beast است.
      مثلا در فیلم های کینگ کونگ، سیاره میمون ها، نارنیا ،کارتون شیر شاه و ماداگاسکار منظور از شیر و گوریل بزرگ دجال است.
      در بعضی از فیلمها دجال بشکل دورگه نشان داده میشود. دورگه انسان خدایان، انسان خون آشام ها، انسان میوتنت ها و انواع و اقسام مختلف دورگه ها است.
      مثلا در فیلم هرکول با دورگه ای طرف هستیم که سر شیر روی سرش قرار داده و در قسمتی از فیلم به زنجیر کشیده شده است و بدن عضله ای دارد. هرکول با بازیگری راک.
      فیلم بلید به منجی سیاه پوستی دورگه اشاره میکند. در فیلم های هالیوودی زیادی نقش سیاه پوست سفید پوست شاهد هستیم. سیاه پوست منظور همون The Beast است که عضله ای نشان میدهند و سفید پوست منظور بنی اسراییل است. مثلا در فیلم ماتریکس و جدیدا جنگ ستارگان است.
      یکدفعه میبینید بازیگری مثل دنزل واشنگتن ، سامویل جکسون و ویل اسمیت معروف میشوند و در فیلم های مارول و مردان سیاه پوش نقش ناجی را بازی میکنند. در مردان سیاه پوش 3 ویل اسمت سیاه پوست در زمان سفر میکند. و با شخصی ریشو و فضایی میجنگد. سوال اینجاست چرا این شخص اهریمنی ریش دار و چهره ای مدهبی دارد. در رابطه با سیاه پوست بودن عقاید نژاد پرستانه ای در یهود است که سیاه پوستان دورگه دیو هستند.
      در سینما خودمون هم که اکثرا به سمت ژوله و عطاران تمایل دارند و در بسیاری از فیلم ها به دجال اشاره دارند.جالب اینجاست این قشر خودشون روشنفکر میدونند و مثلا با دین کاری ندارند در حالیکه مردم متوجه نیستند.بعد رد صلاحیت میشود این جریان ناراحت میشوند. خدا میدونه عده ای چکار میکنند. مثلا در فیلم های مهران مدیری همیشه یک قهرمان است که بعنوان مثال در سریال قهوه تلخ به گدشته سفر میکند. این سفر در زمان مختص شخصیت دجال است.
      جدیدا تبلیغی از فیلم عطاران دیدم که پایین تنه ی شتر مرغ داشتند و شبیه به جنیان درآورده شدند. نیروهای حزب الهی واقعی و مذهبی ما مظلوم هستند چون همین صدا و سیما به اسم مذهب خیلی فیلم هارو میسازند. در کارتونی مثل فاینال فانتزی شخصیت کارتون در قزوین وارد میشود همون جاییکه در فیلم شاهزاده ایرانی اشاره میشود. علت اشاره به ایران برای این است که اولین برخورد خیر و شر آخرالزمان در اینجا اتفاق می افتد که در فیلم سیصد نشان داده شد. در واقع ایران و سیستم تشیع رو نظم نوین جهانی در فیلم سیصد معرفی کرد که تک چشم به همراه فرمانده اسپارتان ها برای نابودیش وارد عمل شدند. در این فیلم به شخصیت تک چشم اشاره شده.
      خیلی جالب هالیوود اشاره به جنیان مسلمان میکند که با پرچم سیاه ارتش ایران رو همراهی میکنند.
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد