- سید مجتبی فلاح
نویسنده در مقاله مقدمات ظهور سعی کرده با استمداد از آیات و روایات و سنتهای الهی حاکم بر هستی، گامی در راستای این که هواداران جبههی حق در عین امیدواری و دلدادگی به بشارتهای پیروزی حق علیه باطل باید حرکتی در جهت فراهم آوردن و زمینهسازی آن روز موعود داشته باشند، به موارد ذیل پرداخته است:
– انقلاب از طرق طبیعی – ضرورت مقدمات – فراهم بودن زمینههای اجتماعی – دو نمونه حکومت رسول خدا و حضرت علی(ع) – وجود یاران کارآمد.
مقدّمات ظهور
هرگز آنقدر ندارم که شوم مِسکینت این شرف بس که به مسکین درت مِسکینم
<اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم>!
دنیا،
میدان تنازع حق و باطل، و سرای پیروزیها و شکستهای گذرای این دو
جبهه بوده و خواهد بود: (وتلک الایّام نُداوِلُها بین النّاس)؛ این
روزگار [گاهی فتح و غلبه، گاهی شکست و مغلوبیّت] را ما میان خلایق
میگردانیم.۱
آن چه در این میان، امید بخشِ دل خستهی مؤمنان
است، فرجام گرم و شیرینی است که قرآن کریم برای این درگیری نوید
داده است: (اِنّ الذین یُحادّونَ اللّهَ ورَسولَهُ اولائک فی الاذلّین
کتب اللّهُ لاَغلِبَن انا و رُسُلی) کسانی که با خدا و رسولاش مخالفت
میکنند، آنان در پَستترین مرتبهی ذلّتاند. خداوند، چنین حتم
گردانید که البته من و فرستادگانام، [بر دشمنان] غالب میشویم.۲
زبانِ <کتب اللّه…>، نشانهی ارادهی حتمی خدا است.
گویا،
مسیر سربلندی و غلبهی حق و تحقّق آن فرجام روشن، تنها از راه آن
میدان درگیری و نزاع میگذرد. که در آیه دیگری چنین آمده است:
(بَل نَقذِفُ بالحقّ علی الباطِل فَیَدمِغُهُ فاِذا هو زاهقٌ)۳؛ بلکه
ما، همیشه، حق را بر باطل پیروز میگردانیم تا باطل را محو و نابود
سازد.
در این باره، آن چه حایز اهمّیّت است، این است که <آیا
نوید چنین فرجام زیبایی، کُشندهی مسئولیّتهای انسانی و تاریخی
پیروان حق خواهد بود. و یا این که هواداران جبههی حق، در عین
امیدواری و دل دادگی به این قبیل بشارتها، باید حرکتی هماهنگ با
قانونها و سنّتهای حاکم بر هستی، در جهتِ فراهم آوردن و زمینه سازی
آن روز موعود داشته باشند؟>. این جا است که ضرورت بحث از،
عوامل، مقدمات و زمینههای ظهور، آشکار میشود و آدمی را در پی کنکاش
از آنها وادار میسازد.
مقدمات ظهور، نوشتاری است که سعی کرده با
استمداد از آیات و روایات و سنّتهای الهی حاکم بر هستی، گامی در
این جهت بردارد.
فصل یکم – کلّیات
الف) تعریف:
واژهی
<مقدمات>، که جمعِ <مقدمه> میباشد، در لغت عبارت است از
<اموری که برای شروع در امری لازم هستند>،۴ و در اصطلاح،
<مقدمات ظهور> به اموری گفته میشود که وجود آنها پیش از ظهورِ
منجی موعود، حضرت حجهبن الحسن العسکری(علیهماالسلام)، بایسته است؛
چرا که با فراهم آمدن این مقدمات، مقتضیات ظهور فراهم گشته و موانعِ
آن برطرف میگردد.
گفتنی است عرصهی پژوهش در نوشتهی حاضر، در
دایرهی فرهنگ لغات عربی رقم خورده است، بر همین اساس باید دانست
که واژگان ذیل در بردارندهی معنای مورد نظر میباشند:
۱- وطاء؛
که در بردارندهی معنای هموار سازی است. و عبارتِ <وَطاءَ
الشیءَ> به معنای <آن چیز را آماده و مهیّا ساخت>5 آمده و در
حدیث نیز چنین آمده است: <یخرج [اُ]ناس من المشرق فَیُوطِّئونَ
للمهدی یعنی سلطانه>6 (از مشرق زمین مردانی خروج میکنند و برای
حضرت مهدی(علیهالسّلام)، حکومتش را آماده میسازند)
۲- مهد؛ که در
بردارندهی معنای آماده سازی است، و عبارت <مَهدتُ الامر>
یعنی <آن کار را آماده کردم>7، چنان که این آیه شریفه
میفرماید: <مَن عمل صالحاً فلانفسهم یَمهدون>8 (آنها که کار
شایسته انجام میدهند، سود خود را آماده میسازند).
۳- هیء: که
متضمن معنایِ، اصلاح و برطرف کردن نواقص، حاضر نمودن، و فراهم سازی
است. همانطور که در آیه شریفه آمده: <فقالوا ربّنا آتنا من لدنک
رحمه و هیّیء لنا مِن اءمرِنا رَشَداً> (و گفتند: پروردگارا ما را از
سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز).۹
ب) انقلابی از طرق عادی (طبیعی)
یکی
از مطالب مهمّی که در میان آیات نورانی قرآن، بارها، مورد تصریح
قرار گرفته، مسئلهی <قانونهای حاکم بر جهان هستی و تاریخ و
جامعه> است.
طبق آیات فروانی، تاریخ بشر و سرنوشت انسانها در
دایرهی نظام خاصّی رقم میخورد که در آن، هرگونه دگرگونی و
انقلابی، تابعِ یک سلسله قوانین مشخّص و معیّنی است که به ارادهی
خداوند برای تدبیر جهان به اجرا در آمده است. در تعابیر قرآنی، از
آنها، با عنوان <سنّتهای الهی> یاد شده است.۱۰
شاید بتوان
یکی از این سنّتها را <سنّتِ دریافت پاداش به اندازهی تلاش و
کوشش> نامید. طبق این سنّت، بهرهمندی از نعمتهای الهی به میزان
سعی و تلاش آدمی بستگی دارد و این انسان ست که در پرتو اختیار، با
عملِ خویش، یا جامعه را به پیش میبرد و تاریخ را تکامل میبخشد و یا
به خاطر سستی و عدم تلاش، قابلیّت دریافت نعمتهای الهی را از دست
میدهد و در سرازیری سقوط قرار میگیرد. قرآن کریم، در رابطه با این
سنّت، چنین میفرماید: (وَ ان لیسَ للاِنسانِ اِلاّ ما سَعی وان سَعیَهُ
سوفَ یُری ثم یُج زاهُ الجَزاءَ الاو فی)۱۱؛ (برای انسان، بهرهای جز
سعی و کوشش او نیست، و تلاش او، به زودی، دیده میشود سپس به او
جزای کافی داده خواهد شد). بنابراین، اعطای نعمتهای الهی، اعم از
مادّی یا معنوی، در زندگی دنیا و یا در سرای آخرت، بسته به چگونگی
تلاش و کوشش انسان است. این، قانونی است که برای تمامی امّتها،
یک سان است و هیچ قومی از این قانون استثنا نشده است.
البته
باید در نظر داشت که در کنار این سنّت، قانونِ امداد رسانی و تأییدات
غیبی خداوند که در مواقع لزوم برای یاریِ انسانهای پاک و مصلح به
اجرا در میآید، تحت الشعاع واقع نمیشود، بلکه هر گاه ایشان به
وظایف خویش در قبال تکالیف الهی عمل کنند، آن سنّت نیز به اجرا در
خواهد آمد. خداوند متعال، در آیهی هفتم سورهی
محمّد(صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: (یا اَیُّها الذین ءامنُوا
اِن تَنصرُوا اللّهَ یَنصُر کم و یثبّت اقدامکم)؛ (ای کسانی که
ایمان آوردهاید! اگر [آیین] خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و
گامهایتان را استوار میدارد.)
در این آیهی شریف، خداوند متعال،
مرحلهی فعلیّت رسیدنِ سنّتِ نصرت و یاری مؤمنان را مشروط به
انجام دادن وظیفهی ایشان – که همان نصرت دین خدا و تحمّل سختیها
است – کرده است.
بنابراین، یک انسان مؤمن، در عین حال که
معتقد به امدادهای غیبی و یاری رسانی خداوند متعال است، هیچ گاه
این مطلب اساسی را فراموش نمیکند که جهان هستی، عالم اسباب و
مسبّبات است و انسان برای رسیدن به مقصود خویش باید کمر همّت را
ببندد و از طریقی که سنّت الهی است، مطلوب خویش را به دست آورد.
امام صادق (علیهالسّلام) در این باره میفرماید: <ابی الله ان
یجری الاشیاءَ اِلا ّ بأسبابٍ۱۲؛ ارادهی خداوند، چنین تعلّق گرفته
که هیچ چیزی جز بواسطهی اسباباش محقق نشود.>.
بر همین
اساس، شکستن شوکت متجاوزان و از بین بردن صاحبان ستم و گمراهی، محو
کردن شبکههای دروغ پراکنی و انحراف و ویران ساختن مراکز بی دینی و
بیدادگری، هدفی است که جز با پیمودن مسیری که قانون حاکم بر هستی
پیش روی انسانهای شایسته قرار داده، ممکن نخواهد بود.
این
قانون، همان فراهم کردن اسباب و شرایط پیروزی حق بر باطل است که
به تحقیق، مسیری است آکنده از سختیها و دشواریها. در روایتی از
امام باقر (علیهالسّلام) چنین رسیده است:
<… لیس مِنّا اهلَ
البیت احدٌ یَدفعُ ضَیماً و لایَدعوا اِلَی حق اِلاّ صَرَعتهُ
البلّیه…؛۱۳ کسی از ما خاندان نیست که به دفع ستم یا فراخواندن به
سوی حقّی برخیزد، مگر این که گرفتاری دامن گیرش میشود>.
بنابراین،
همان طور که حاکمانِ ستم پیشهی دنیا، از ابتدای تاریخ تا کنون و
از اینک تا هنگام برپایی حکومت عدالت پیشهی حضرت مهدی
(علیهالسّلام) با ابزار معمولی و از مسیر طبیعیِ حوادث (رویدادهای)
روزگار، به قدرت رسیدهاند و تازیانهی ستمهای پنهان و آشکار خویش
را بر گُردهی انسانهای پاک سیرت فرود آوردهاند،۱۴ سقوط و نابودی و
ذلّت آنان به دست حضرت مهدی موعود (علیهالسّلام) نیز با ابزار و
وسایل موجود در عالم هستی صورت خواهد گرفت.
آخرین فرستادهی خدا،
پیامبر گرامی اسلام (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) برای برپایی و
تأسیس حکومت اسلامی خویش، همین مسیر را پیمود و با تلاش و کوشش،
مشکلات و سختیها را پشت سر نهاد و عزّت بندگان شایستهی خدا را به
ارمغان آورد. این، نکتهای است که امام باقر (علیهالسّلام) در بخشی
از سخنان خود به بشیر نبّال متذکّر آن میشوند. بشیر میگوید:
…
لمّا قدمتُ المدینه، قلتُ لابی جعفر (علیهالسّلام): <اًنهم یقولون
اًن المهدی لوقام لاستقامَت لَهُ الاُمورُ عفواً، و لایُهریق محجمه
دمٍ.>. فقال: <کلاّ ! والذی نفسی بیده! لواستقامت لاِ ِحدٍ عفواً،
لاستقامت لرسول اللّه (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) حین اُدمیت
رباعیتُه، و شُج فی وجهِهِ! کلاّ! والذی نفسی بیده! حتّی نمسَح نحن و
انتم العرق والعلق، ثم مسح جبهتَه>.15
هنگامی که به مدینه
رسیدم، به امام باقر (علیهالسّلام) عرض کردم: <آنان میگویند:
"هنگامی که مهدی (علیهالسّلام) قیام کند، کارها، به خودی خود، برای
او سامان میگیرد و حتّی به اندازهی حجامتی هم خون
نمیریزد”.>. حضرت فرمود: <هرگز چنین نیست! سوگند به آن که
جانام به دست او است! اگر قرار بود کارها برای کسی به خودی خود
سامان بگیرد، هر آینه، برای رسول خدا سامان میگرفت، در آن روز که
دندانهایش شکست و صورتاش مجروح گشت! نه! قسم به آن که جانام
به دست او است! چنین نخواهد شد تا آن که ما و شما، عرق و خون را از
چهرهی خود پاک کنیم.>، سپس به پیشانی خود دست کشید.
البتّه
باید توجّه داشت که آن چه در این روایت شریف مورد اشاره قرار
گرفته، گوشهای از سختیها و مشقّاتی است که یاوران امام زمان
(علیهالسّلام) باید به جان بخرند؛ چرا که سنّت جاری بر عالم هستی
چنین اقتضا میکند که هدف، هر قدر بزرگتر و با ارزشتر باشد، رسیدن به
آن نیز سختتر و مشکلتر خواهد بود و آدمی به اندازهای که تلاش
کند، نتیجه برداشت میکند. اگر قرار باشد که انسانهای صالح، به
دنبال برپایی حکومت عدلی – که ولایت الهی را در سرتاسر جهان محقق
سازد – باشند، باید به اندازهی این هدف والا نیز تلاش کنند و سختیها
را هموار کنند؛ چرا که بدون شک، حکومتی با چنین آرمان بلند، آن هم
در گسترهی جهان، به آسانی شکل نمیگیرد؛ زیرا، پر واضح است که
حاکمان جهان خواری که زیر سایهی سرپرستی شیطان، در طول تاریخ،
ظلمها و بیدادگریهای خود را در پهنهی زمین به اجرا در آوردند، در
راه پایداری و استمرار تشکیلات شیطانی خویش، از هیچ کوششی دریغ
نکنند و در برابر برپا کنندگان حکومت الهی به مخالفت برخواهند خاست و
با ایشان به ستیز میپردازند، آن هم در موقعیّتی که شبکهی
بیدادگری متمردان و مستکبران دنیا، هر چه به زمان قیام امام عصر
(علیهالسّلام) نزدیکتر میشود، گستردهتر و قویتر میگردد.
از سوی
دیگر نیز هدف و آرمان لشکریان امام زمان(علیهالسّلام) به مراتب
بزرگتر از هدفِ اطرافیانِ پیامبر اکرم (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)
است؛ چرا که انقلاب حضرت مهدی (علیهالسّلام) در ادامهی همهی
انقلابهای انبیا است و تحقّق کامل همهی آرمانها، نویدها، و
بشارتهای آنان خواهد بود.
در حدیثی از امام باقر (علیهالسّلام) این نکتهی حایز اهمّیّت، چنین مورد اشاره قرار گرفته است:
<عن
ابی حمزه الثمالی، قال: سمعتُ ابا جعفر (علیهالسّلام) یقول: <اِنّ
صاحب هذا الامر لوقد ظَهَر لَقِیَ مِن الناسِ مثلَ ما لقی رسولُ اللّهِ
(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) واکثر.>16؛
ابوحمزه ثمالی میگوید:
از امام باقر (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: <همانا، هنگامی که
صاحب این امر [حضرت مهدی (علیهالسّلام)] ظهور کند، از جانب مردم؛ با
همان چیزی روبهرو میشود که رسول خدا روبهرو شد، بلکه ناملایماتی
را که او میبیند بیشتر است.>.
افزون بر این، باید دانست که
تحمل این ناگواریها، برای کسانی که میخواهند در دولت حضرت امام
مهدی (علیهالسّلام) از جملهی یاران نزدیک آن حضرت باشند، شبانه
روزی و به طور مستمر خواهد بود و این طور نیست که فقط در ابتدای
نبرد با ستمگران و خون خواران جهان، مدّتی سختی بکشند و بعد از
استقرار حکومت، در خوشی و نعمت به سر برند.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) چنین وارد شده است:
…
عن مفضل بن عمر، قال: کنتُ عند ابی عبداللّه (علیهالسّلام) بالطّواف
فَنَظَر اِلیَّ و قال لی: <یا مفضّل! مالی اراک مهموماً متغیِّر
اللون؟>.
قال: قلتُ له: <جعلتُ فداک! نظری اِلی بنی عباس و ما
فی ایدیهم من هذا المُلک والسلطان والجبروت، فلوکان ذالک لکم لکُنّا
فیه معکم.>. فقال: یا مفضّل! اما لوکانَ ذالک لم یکن اِلاّ سیاسه
اللیل و سَباحه النهار، واکلُ الجشب ولبس الخشن شبه امیرالمؤمنین
(علیهالسّلام)، واِلاّ فالنّار…۱۷!>؛
مفضل میگوید: هنگام طواف
نزد امام صادق (علیهالسّلام) بودم که آن حضرت نگاهی به من کرد و
فرمود: ای مفضّل چه شده تو را غمزده و رنگ پریده میبینم؟ مفضل
میگوید: عرض کردم: <فدایت شوم! در فکر بنی عباس و آن چه از
پادشاهی و سلطنت و بزرگی در اختیار آنان است، بودم. میاندیشیدم که
اگر آنها در اختیار شما بود ما نیز در آن با شما شریک بودیم.>. در
این هنگام حضرت فرمود: <ای مفضّل! آگاه باش که اگر ما در چنین
موقعیتی بودیم، نمیبود مگر بیداری شب و تلاش و رفت آمد روز، و خوردن
غذای غیر مرغوب و پوشیدن لباس خشن، درست همانند امیرالمؤمنین [علی]
(علیهالسّلام)، و در غیر این صورت به آتش عقوبت میشدیم.>.
در بیان دیگری از امام رضا (علیهالسّلام) این طور رسیده است:
عن
معمّر بن خلاّ د قال: ذکر القائم (علیهالسّلام) عند ابی الحسن الرضا
(علیهالسّلام) فقال: <انتم الیوم ارخی بالاًمنکم یومئذٍ.>.
قالوا: <کیف؟>.
قال: <لو قد خرج قائمنا (علیهالسّلام) لم
یکن الاّ العَلَق والعرق، والنوم علی السُّروج…۱۸>؛ معمر بن خلاد
میگوید: در مجلس امام رضا (علیهالسّلام) از امام قائم (علیهالسّلام)
یادی به میان آمد، آن حضرت فرمود: <شما، امروز [که امامتان
قیام نکرده و حکومت را به دست نگرفته] در آسودگی و آسایش بیشتری
نسبت به آن روز [که امامتان قیام میکند] قرار دارید.>. از آن
حضرت پرسیدند: <چهطور چنین است>. فرمود: <هنگامی که قائم ما
[اهل بیت] خروج کند، چیزی جز عرق ریختن و خون بسته شدهای [که از
سختی کار بر پوست دست و صورت ظاهر میشود] و نیز خواب و استراحت بر
روی مرکبها نخواهد بود.>.
بنابراین، جای دارد کسانی که در
انتظار فرا رسیدن روزگار رهایی از چنگال زورگویان خون آشام و خوار
کنندگان انسانیّت هستند، با بصیرتی تمام، دیده به راه آیندهای زیبا
و روشن داشته باشند و با نور حاصل از این بصیرت، زیستن خویش را
تکامل بخشیده و زندگی خود را مهیّای درک آن زمان سازند؛ چرا که
حکومت سربلند دولت حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز باید منزلها و
مراحلی را که قوانین و سنّتهای الهی برای نظام آفرینش قرار داده
است، طی کند، هر چند که در تمامی این مراحل، انقلاب و حکومت امام
عصر (علیهالسّلام) توام با تأییدات غیبی نیز خواهد بود، همان طور که
این امدادهای الهی برای امّتهای پیشین که همسو با دین خدا حرکت
میکردند نیز بوده است.۱۹
ج) ضرورت:
با اینکه اساسیترین
وظیفه انبیاء و اولیاء و حجتهای الهی را، هدایت جامعهی بشری به
سوی کمال مقصود و رهایی از منجلاب پست حیوانی و نجات از چنگال
حاکمانِ ستم پیشهی شیطان مدار، باید ارزیابی کرد و یکی از مهمترین
راههای رسیدن و پیش رفت در جهت نیل به آن را از طریق به دست
گرفتن زمام امور جامعه باید دانست، امّا باز هم مشاهده میشود که
وقتی برای برخی از امامان معصوم(علیهمالسلام) مسألهی عهده داری
حاکمیت ظاهری بر مردم مطرح میشود، ایشان از پذیرش آن سر باز زده و
از قبول آن امتناع میکنند؛ با دقّت در روایات و بررسی منابع
تاریخی، به این نکته میتوان پی برد که یکی از اساسیترین و
عمدهترین علتهای عدم پذیرش حاکمیت و به دستگیری زمام امور جامعه
در برهههای خاصی از زمان توسط امامان از اهل بیت
پیامبر(علیهمالسلام)، عدم وجود زمینهی مناسب بوده است؛ چرا که
اقدام به تشکیل و برپایی حکومت، پیش از فراهم آمدن زمینههای
مناسب و مقدمات لازم آن، ثمرهای جز برباد رفتن طرح و نقشههای سرّی
و روبهرو شدن با شکست و ناکامی را در پی نخواهد داشت که به دنبال
آن از بین رفتنِ نخبگان نهضت، و قدرت و صلابت و هیبتِ بیشتر یافتنِ
جبههی ستمگران نمایان میشود.
ایشان در برخی از روایات، اقدامِ
پیش از موعِد و بدون ایجاد تمهیدات لازم را، به پرواز کردن جوجهای
نورس که هنوز پر و بال لازم جهت پریدن را پیدا نکرده، تشبیه
نمودهاند:
امام باقر(علیهالسّلام) میفرماید: <مَثَلُ خروج
القائِمِ مِنّا اهل البیت، کَخُروجِ رسول اللّه(صلّیاللّهُ
علیهوآلهوسلّم)، و مَثَل مَن خَرَج مِنّا اهل البیت قبل قیام
القائِمِ، مَثَل فَرخٍ طارَ فَوَقَع مِن وَکرِهِ فَتلاعَبَت بِهِ
الصبیان> (قیام قائم ما اهلبیت، همانند قیامِ رسول خدا(صلّیاللّهُ
علیهوآلهوسلّم) است [که آن حضرت بعد از انجام مقدمات لازم، از
مردم یثرب پیمان بر ایجاد حکومت در مقابل مشرکان را گرفت] و آن کس
که از ما خاندان، قبل از قیام قائم، به پا خیزد، بسان جوجهای
میماند که [بدون داشتن بال پرواز] پرواز کند و از آشیانهی خود فرو
افتد و در نتیجه دستخوشِ بازیچهی کودکان گردد).۲۰
و در همین راستا
نیز روایاتی که شیعیان را از عجله و شتابزدگی در امر
اهلبیت(علیهمالسلام)، باز میدارند، مورد تحلیل قرارمی گیرند؛ چرا که
تعجیل به معنای طلبِ پیش از موعد و قبل از فراهم آوری زمینههای
لازم است که نتیجهاش ناکامی و دوری از هدف خواهد بود؛
عبدالرحمن
بن کثیر میگوید: نزد امام صادق(علیهالسّلام) بودم که مهزم اسدی
به محضر حضرت شرف یاب شد و عرض کرد: جانم فدای شما باد! زمان این
امری که در انتظارش هستید [قیام قائم(علیهالسّلام) ] چه وقت خواهد
بود؟ به درستی که مدت آن طولانی گشت. حضرت در پاسخ فرمودند: <یا
مهزم کذب الوقّاتون و هلک المستعجلون، و نَجا المُسلِّمون، واِلینا
یصیرون> (ای مهزم! دروغ گفتند آنان که [برای امر ما] وقت تعیین
نمودند، هلاک شدند آنان که عجله کردند، و نجات یافتند کسانی که خود
را تسلیم کردند و به سوی ما برگشتند).۲۱
آن چه گذشت به روشنی
حکایت گر آن است که وجود زمینه برای اقدام جهتِ به دستگیری زمام
جامعهی بشری، از ضرورتی انکارناپذیر برخوردار بوده و دست زدن به هر
گونه اقدام نابجایی ثمرهای جز ناکامی را به دنبال نخواهد داشت.
امّا
در این باره باید توجه داشت که <برپایی یک حکومت جهانی با
رنگ الهی، آن هم در تمام زمینهها، نیازمند چه عوامل و شرایط و
اسباب و زمینههایی است که با حاصل شدن آنها، پیریزی و تشکیل
چنین حکومتی امکان خواهد داشت؟>.
شاید بتوان شرایط ظهور و اسباب برپایی حکومت عدل جهانی را در چهار عامل خلاصه کرد:
۱- قانون مدوّن و جامع و حکیمانهای که بتواند منشورِ ادارهی جامعهی بشری قرار گیرد.
۲-
رهبر عادل و مدبّر و توانمندی که انقلاب را هدایت کند، به پیروزی
برساند و پیرو آن ادارهی حکومت جهانی را بر عهده گیرد.
۳- آمادگی پذیرش جامعهی جهانی و فراهم بودن زمینههای مناسب اجتماعی در جهت پشتیبانی از حکومت.
۴- تعداد کافی فرمانبرداران ویاوران آگاه و کارامد برای کمک رسانی به رهبری و تشکیل و ادارهی هستهی مرکزی حکومت.
در
این میان، دو عامل نخست، با نزول قرآن و وجود آخرین وصیِّ بر حق
پیامبر مکرّم اسلام، یعنی حضرت بقیّهاللّه الاعظم مهدی موعود
(علیهالسّلام) تاءمین شده است، امّا دو عامل دیگر، شرایطی هستند که
باید تحقّق پیدا کنند.
فصل دوم – فراهم بودن زمینهی اجتماعی
در
فلسفهی تاریخ اسلامی، انسانها، معمار سرنوشت جامعه و تاریخاند.
ایشان، محور دگرگونیِ اوضاع اجتماعی هستند. با خودِ آنان است که
بتوانند جامعهی خویش را از وضع بد و نامناسب به کیفیّت خوب و
مناسب برسانند و یا برعکس.
با دقّت در آیات قرآن کریم و بررسی
سرگذشت اقوام پیشین، به روشنی مییابیم که سنّت الهی چنین مقرّر
شده که ایجاد هر گونه تغییر و تحوّلی برای جوامع انسانی، به دست
خود انسانها و با اراده و خواست آنان امکانپذیر است. همان طور که
سرنوشت یک انسان، در گروِ چگونگی فعّالیّتها و کارهای او است، سرنوشت
یک جامعه نیز بسته به کارکرد جمعی افراد است. خداوند متعال در
آیهی یازدهم از سورهی مبارک رعد، این قانونِ حاکم بر جوامع بشری
را چنین بیان میفرماید: (اِنّ الله لایُغیِّر ما بقومٍ حتّی یغیِّروُا
ما بأنفسهم)؛ خداوند، سرنوشت هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد، مگر
آن که آنان آن چه را در جانشان است، تغییر دهند.
نیز در
آیهیپنجاهو سوماز سورهیشریفانفالمیفرماید: (ذالک بأنّ
اللهلمیکمُغیِّراً نعمه انعَمَها علیقومٍ حتّییُغیِّروا ما بأنفسهم)؛
اینبهخاطر آناستکهخداوند، هیچنعمتیرا کهبهگروهو امّتیداده،
تغییر نمیدهد جز آنکهآنانآن چه در جانشان است را تغییر دهند.
از
کلمات<قوم> و <انفسهم> در ایندو آیهشریف،
میتوانچنیناستفادهکرد کهارادهیجمعیجامعه،
فراهمکنندهیبسترهایگوناگونیاستکهدر سرنوشتآناجتماع تأثیر
بسزاییدارد. در واقع، تغییر زیرساختهایارزشیجامعه، بستر و
زمینهیمهمّیدر دگرگونیاوضاعِ اجتماعیاست. اینتغییر از دروناندیشهو
جانانسانها نشئتمیگیرد و آغاز میشود و سپسارادهینوِ اجتماعیِ
مناسببا آناندیشهو آرمان، بهدنبالشبروز پیدا میکند.
بنابراین،
جهتتکاملجامعهو در نهایترسیدنبهیکنتیجهیمطلوباجتماعی،
فراهمآوردنبرخیاز زمینههایاجتماعی، امریاجتنابناپذیر است.
زمینههایاجتماعی: آثار و نتایج
۱- ابتلا بهعذاب
مطالعهیسرگذشتاُمّتهایگذشتهنیز
بهما مینمایاند کهجوّ حاکمبر فضایجامعه، بستر ساز ابتلا بهسختیها و
عذابها یا بهرهمندیاز آسایشها و نعمتها بودهاست. در
ماجرایقومحضرتصالح، علی نبینا و علیه السلام، میبینیمکهمباشرتِ
بهگناه- کههمانپیکردنشتر الهیبود – بهدستیکنفر صورتگرفت،
ولیاز آنجا کهفضایکلّیجامعه، حاکیاز رضایتعموممردماز کار او بود،
عذاببر تمامقومنازلشد.۲۲
۲- تعیینحاکمو نوعحکومت
تشکیلحکومتو
تعیینحاکمو چگونگیادارهیامور جامعهنیز از جملهاموریاستکهدر
مکتباسلامِ اصیلکهبر مبنایقوانینو سنّتهایالهیشکلگرفته، بر
عهدهیخواستمردمگذاشتهشدهاست. اینمردمهستند کهدر پرتو
ارادهیخویش، حکمرانِ جامعهرا تعیینمیکنند. در اینرابطه، اسلام، از هر
گونهتحمیلی کهمنجر بهاستبداد و سلباختیار از جامعهشود،
دوریمیجوید. همچنانکهدر قانونِ حاکمبر هستی،
چنینثبتشدهاستکهتکتکافراد بشر در تعیینمسیر زندگیو سرنوشتخود،
مختار هستند و هیچگونهجبریبر آناننیست، جامعهیبشریهمدر
تعیینسلطانو ولیّ خویشکهمسیر حرکتِ اجتماعرا مشخّصمیکند، مختار است.
(البتهلازمبهیادآوریاستکههیچگاه، تعلّقارادهیجمعیجامعهبر
امری، دلیلبر حقّانیتآنامر نیست).
بر همیناساس، ضروریترینامر،
قبلاز تشکیلهر نوعحکومتیدر جامعه، فراهمکردنزمینهها و
بسترهایمتناسببا آنحکومت، جهتپذیرشمردمیاست؛ چرا کهساختار حکومتِ
مطلوبِ مردم، در جامعهبهنحویشکلمیگیرد کهافکار عمومیاجتماع،
تحمّلپذیرشآنرا داشتهباشند. قرآنکریمدر آیهییازدهماز سورهیرعد
هر گونهتغییر و تحوّلاساسیدر جامعهرا
منوطبهتحوّلجانانسانهایآنجامعهمیداند و این،
نشانآناستکهنظامنامهیدگرگونیها و انقلابها، پیریزیشدهبر
اساسارادهیانسانها است، ارادهایکهاز حالاتروحیمتناسببا آنان،
نشئتگرفتهاست. کلمهی(حتّییغیّروا ما بأنفسهم) بهایننکتهاشارهدارد.
بیگمانمراد
از <نفس> در اینآیهشریفه، <شخصآدمی> کهتشکیلیافتهاز
پیکر و روحاست، نمیباشد – چنانکهدر آیه۲۳۳۲ سورهمبارکهمائدهمورد
اشارهقرار گرفتهاست- بلکهمعناییکهاز اینکلمهدر آیهیازدهمسورهرعد
ارادهشده، همان<روح> و <جان> انساناستکهبدونبدننیز
بهموجودیتخود ادامهمیدهد و در مراحلمختلفزندگیحالاتگوناگونیبهخود
میگیرد و همینامر سببتغییر اندیشهها و خواستها بهتناسبتغییر
حالاتروحیمیشود. آنچهمحلدقتمیباشد، ایناستکه<تغییر جان>
در مرحلهینخست، تغییر حالاتروحیاست. وقتیچنینتغییریدر
انسانانجامپذیرفت، بیتردید، تغییر نظامارزشیرا بههمراهدارد و
همینامر، در خواستهایمتناسببا خود را نیز بهدنبالخواهد داشتو در
ادامه، امواجاینتغییر به جامعهو در نهایتبهساختار حکومتنیز
تسرّیپیدا میکند.
این، امریاستکهاز آغاز حکومتاسلامتا
کنونبهروشنیقابلمشاهدهاست. ما، بهاندازهیمجالایننوشتار، بهدو
نمونهیتاریخی، اشارهمیکنیم:
الف) حکومترسولخدا صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم
رسولخدا،
صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم، برایپیریزیارکانحکومتاسلامیدر یثرب،
نخست، زمینهیپذیرشآنرا با بیعتعقبهیاوّل، در میانمردمِ
آنسامانایجاد فرمود۲۴ – بیعتیکهمفاد آن، دایر مدار
مسائلاخلاقیاسلامبود – و بعد از آنکهمردمو سرانِ قبایل-
کهنبضاجتماعرا بهدستداشتند – آمادگیخویشجهتپذیرشبیشتر احکامِ
اسلامرا نشاندادند، آنحضرتبا پیمانِ عقبهیدوم، ارکانحکومتاسلامیرا
پایهگذاریکردند.۲۵
ب) حکومتحضرتعلیعلیه السّلام
بعد از
رحلتپیامبر بزرگوار اسلام، صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم، نیز ساختار
حکومتو تعیینحاکمانجامعه، بهگونهایشکلگرفتکهارادهیمردمدر
آندخیلبود. با اینکهبدونهیچمبالغهایمیتوانگفت،
همهیمردمیقینداشتند کهجانشینبر حقِ رسولخدا (صلّیاللّهُ
علیهوآلهوسلّم)، حضرتعلی(علیهالسّلام) استو هیچکسمانند او لیاقتو
شایستگیبهدستگرفتنزِمامامور مسلمانانرا ندارد، امّا از آنجا
کهبهعللگوناگون، عزمِ خویشرا بر قبولِ حاکمیّتآنحضرت، جزمنکردند،
حضرتعلی(علیهالسّلام) با تمامشایستگی، خانهنشینشد.
جنابسلمانفارسی،رحمهاللّه،
در ضمنِ گزارشیاز اوضاعجامعهیمدینه، پساز
رحلترسولاکرم(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)، علتِ رویکار نیامدنِ
امیرالمؤمنینعلی(علیهالسّلام) را چنینبیانمیکند:
… و کانَ علی
ابنابیطالب(علیهالسّلام) لمّا رایخذلانالناسلهو تَرکهمنصرتهو
اجتماعکلمه الناسمعابیبکر و طاعتهملهو تعظیمهمله، جلسفی بیتهِ۲۶؛
هنگامیکهحضرتعلی(علیهالسّلام) بیاعتناییمردمنسبتبهخویش را
مشاهدهکرد و دید کهایشاناز یاریاشکنارهگیریکردند و همگیبهگِرد
ابوبکر جمعشدند، و سر بهطاعتو بزرگداشتاو فرود آوردند، ناگزیر شد کهدر
خانهبنشیند و زمامحکومترا واگذارد.
این، در حالیاستکهوقتیبعد
از گذشتبیستو پنجسال، امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) زمامحکومتو امور
جامعهرا بهدستگرفت، طیّ سخنانیشیوا، یکیاز عمدهترینعلّتهایآنرا
حضور مردمو خواستِ جامعهیمعاصر معرفیکرد و فرمود:
… فما راعَنی
اِلاّ والنّاسُ کعُرفِ الضبُعاِلی، یَنثالونعَلیّ مِنکُلّ جانبٍ،
حتّیلَقَد وُطِیءَ الحَسَنان، وَشُق عِطفَایَ، مجتمعینحَولی کرَبیضَه
الغنم…۲۷؛ ازدحامفراوانیکهمانند بالهایکفتار بود، مرا
بهقبولخلافتوا داشت. آنان، از هر طرفمرا احاطهکردند، چیزینماندهبود
کهدو نور چشمام، دو یادگار پیغمبر، حسنو حسین(علیهماالسلام) زیر پا
لگدمالشوند! چنانجمعیّتبهپهلوهایمفشار آورد کهسختمرا
بهرَنجانداختو ردایماز دو جانبپارهشد! مردم، همانند
گوسفندانیگرگزدهکهدور چوپانجمعشوند، مرا در میانگرفتند…
و در قسمتدیگریاز همینخطبهمیفرماید:
…
لولا حضور الحاضر… لاَ ِلقیتُ حَبلَهَا علی غارِبِها و لَسَقیتُ آخِرها
بکأسِ اوّ لها…؛ اگر نهاینبود کهجمعّیّتبسیاریگِرداگِردمرا گرفتند…
هر آینه، مهار شتر خلافترا رها میساختمو از آنصرفنظر میکردمو آخر
آنرا با جامآغازشسیرابمیکردم…
آری! همانزمینهیاجتماعیو
اراهیعمومیمردمکهباعثشد آنحضرتبیستو پنجسالاز ادارهیامور
جامعهکنار بنشیند، در زمانِ دیگری، سببشد کهحجّتخدا، حجّترا بر
خویشتمامشدهبیابد و وظیفهرا در ورود بهعرصهیحکومتبداند.
زمینههایاجتماعیو دولتحضرتمهدی(علیهالسّلام)
با
اینبیانروشنشد کهسنّتو قانونِ الهیبر جوامعِ بشریچنینمقرّر
گشتهکهسرنوشتهر جامعهایبستهبهرویکرد و ارادهیآنجامعهباشد،
بدینمعنا کهارادهیجمعیمردمسببِ پدید آمدنِ زمینهها و
بسترهاییمیشود کهاینزمینهها فضایمتناسببا خود را بهدنبالمیآورند و
در نتیجه، سرنوشتجامعهبه گونهایرقممیخورد کهفضایحاکمبر
جامعهمقتضیآناستو از آنجا کهلازمهیهر قانونی، قابلیّتتکرار
آناست، بدینمعنیکههر گاهسببمحققشود، اقتضایقانون، آناستکهمسببو
نتیجهنیز تحقّقیابد، در مییابیمکهاگر انسانهایصالحو
پاکسیرتبهدنبالِ برقراریحکومتجهانیعدلگستریهستند کهریشهیهر
گونهظلمو ستم را برکند و پرچمزیبایولایتاللّهرا در سراسر
گیتیبهاهتزاز درآورد، باید در نخستینگامزمینههایاجتماعیلازمرا
فراهمسازند؛ چرا کهآخرینپیشوایالهیِ انسانها، بهمنظور
هدایتمردمبهسر منزلو کمالمطلوب، زمامچنینحکومتِ جهانیرا
بهدستمیگیرد، و اینامر در صورتیامکانخواهد
داشتکهمردمآمادهیبهرهگیریاز اینهدایتالهیباشند، و در
صورتیکهچنینزمینهمساعدیدر اجتماعوجود نداشتهباشد و مردمدر مقامِ
پذیرشِ دستورهایهدایتکنندهیآنامامِ همامنباشند، ظهور پیشوایآسمانیو
منجیامّتها در میانچنینمردمی، ثمرینخواهد داشت، همانطور کهوجود
حضرتعلی(علیهالسّلام) در میانِ مردمزمانخود، بدونو جود زمینهیمساعد
برایبهرهگیریاز هدایتهایآنحضرت، نتیجهایبهدنبالنداشت.
در
برخیاز روایات، با زبانِ خبر از آینده، بهاینزمینهسازیاشارهشدهاست.
از جملهیآنها حدیثیاستاز رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)
کهدر آنچنینآمده:
یَخرُجُ اُناسٌ مِنالمشرق، فیُوَطؤونللمهدی
یعنیسلطانه۲۸ از مشرقزمین، مردمانیخروجمیکنند و زمینهساز
حاکمیّتمهدیموعود (علیهالسّلام) میگردند.
همانطور
کهملاحظهمیشود، پیامآور خدا با اینبیاننورانی، در ضمنِ خبر از آینده،
ظهور مهدیموعود (علیهالسّلام) را مترتّببر
فراهمبودنزمینههایلازمجهتحکومتو سلطهیآنحضرتبر
کُرهیخاکیمیداند و ایندر حالیاستکههر انقلابو
حکومتیکهبرایهدفیمعیّنبرپا میشود، در صورتیامکانِ پیروزیدارد
کهزمینهیآناز هر جهتفراهمباشد و اوضاعبهطور کاملآمادهو مهیّا
باشد.
یکیاز عواملو زمینههایمهمپیروزی، آناستکهعمومملّت،
خواهانآنحکومتباشند و ارادهیجمعیایشانبر تاءیید و پشتیبانیآنقرار
گرفتهباشد، و از آنجا کهحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام)
یکحکومتجهانیاست، بهتبع، مساعد بودنِ زمینهیعمومیجهانرا نیز
میطلبد.
در ادامه، بهبرخیاز نشانههایفراهمآمدناینزمینه، که در واقع مراحل مختلف ایجاد زمینه اجتماعیهستند، اشارهمیکنیم:
۱- محبوبیّتاجتماعی
در
دورانپیشاز ظهور کهیأس، سایهیسیاهخویشرا بر وجودِ
بشریتمیگستراند، خصیصهیآیندهنگریِ انسان، حسِّ امید را، ناخودآگاه، از
دلِ انسانیّتهایمدفونمیرویاند و آدمیرا به<روزیدیگر>
بشارتمیدهد.
بیگمان، نسلیکهدچار یأسها و سرخوردگیها است، در پیِ
دیدنِ روزیخواهد بود کهتمامیاستعدادهاینهفتهاششکوفا شود، و
همهیانسانها در پهنهیزمینبهجایگاهحقیقیشانبرسند.
رهاورد
بررسیها نشانمیدهد کهتمامِ تلاشِ امامانهدایت(علیهمالسّلام)، در
اینجهتمصروفمیشدهکهدر زمانیکهیأسِ از دنیا و حاکمانآنبر
شیعیانسیطرهپیدا میکرده، مراقبباشند تا نهتنها
اینناامیدیبهناحیهیرحمتالهیسرایتنکند، بلکهچراغامید بهکارسازیو
فرجو گشایشامور از جانبپروردگار متعالرا در دلپیروانشانفروزانتر
کنند. در روایتیاز امامهشتم(علیهالسّلام) چنینرسیده:
ما
احسنالصبر، وانتظار الفرج… فعلیکمبالصبر؛ فاِنّهاِنّما یَجییءُ
الفرجعلیالیأس…؛۲۹ چهنیکو استصبر و انتظار گشایشامور را کشیدن… پسبر
شما استکهصبر پیشهکنید؛ بهدرستیکهفرج، آنگاهمیآید
کهناامیدیفراگیر گشتهباشد.
در فضایمالامالاز یأسو ناامیدیو
سرخوردگیانسانها، آشناییبا آیندهیسبز و پر نشاطاز مجرایبشارتها و
پیشبینیهایقطعیو تخلّفناپذیر انبیا و اولیایالهی، آدمیرا در
پیرسیدنبهمنجیو مُصلحیحقیقیمیدارد. اینحالت، در مرحلهینخست،
<تمایلی> بیشنیست، امّا با شناختبیشتر نسبتبهاوصافمتعالیو
آرمانیآنمصلحِ موعود و حکومتاش، در کنارِ رویاروییبا
واقعیّتهایوحشتناکو تلخو نابههنجار عصر پیشاز ظهور،
رفتهرفتهبه<محبّت> و <دوستداشتن>
رکناصلیآنحکومتاصلاحگر، یعنیقائد و رهبر نهضت، مبدّلمیشود. اینجا
استکهاینسخندر جایگاهمعنا و مفهومواقعیخویشقرار میگیرد:
<اِنّهلایخرجحتّیلایکونغائبٌ
احبّ اِلیالناسمنه، مِمّا یلقونمنالشر۳۰؛ بهدرستیکه[مهدیموعود
(علیهالسّلام)] قیامنمیکند تا زمانیکههیچغایبینزد مردممحبوبتر از
وینباشد. و اینبهخاطر شرارتها و نارواییهاییاستکهمردمدیدهاند.
اهمّیّتعنصر
محبوبیّتاجتماعیتا بهآنجا استکهوقتیبهتاریخمینگریم،
هیچحکومتیرا نمییابیمکهگفتهباشد: <متکیبر ستمو سرکوب، بر
مردماِعمالحاکمیّتمیکند.>.
محبوبیّتاجتماعیکهآمد،
بهدنبالخود مقبولیّترا میآورد و با آمدنمقبولیّت، مردم، مُلتمِسانه،
حاکمرا بر اِعمالحکومتبر خویشدعوتمیکنند. نمونهیبارز اینمطلبرا
در ماجرایبیعتمردمبا حضرتعلی(علیهالسّلام)، مشاهدهمیکنیم.۳۱ البته،
متونرسیدهدربارهینحوهیبیعتمردمبا حضرتمهدی(علیهالسّلام) نیز
خالیاز اینمعنا نیست.۳۲
بهخاطر فراهمبودنهمینزمینهیاجتماعیِ
مناسب، وقتیامامعصر (علیهالسّلام) ظهور میکند، مردم، با
تمامخوشحالیو در نهایتاحترام، از آنحضرتاستقبالمیکنند. مرحومسید
بنطاووس، رحمهاللّه، در نقلیچنینآورده:
لایخرجالمهدی
حتّییُقتلالنفسُ الزکیّه. فاِذا قتلتِ النفسُ
الزکیّهغضبعلیهماهلالسماء و اهلالارض، فأتی الناسُ المهدی و زفوّها
اِلیهما تزّفالعروساِلی زوجها لیله عِرسها۳۳؛ حضرتمهدی(علیهالسّلام)
قیامنمیکند تا زمانیکهنفسزکیّهبهشهادتمیرسد.
پسهنگامیکهنفسزکیهکشتهشد، اهلآسمانو زمین، بر قاتلاناو
خشمناکمیشوند. در اینهنگاماستکهمردم، گِرد مهدی(علیهالسّلام)
جمعمیشوند، و او را همانند عروسیکهشبزفافبهسویخانهیشوهر میبرند،
برایحکومتمیآورند.
بیگمانتعبیر <زفوها اِلیه…> حاکیاز
اشتیاقشدید مردمبهحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) و
فراهمبودنزمینهیبینظیر اجتماعیقبلاز ظهور استکهبههنگامظهور،
اینگونهاز حکومتآنحضرتاستقبالمیشود. و همانطور کهاز متنروایتظاهر
استاینزمینهیاجتماعیپساز بروز ظلمیآشکار کهدر
قالبشهادتنفسزکیهپدید آمده، در جامعهایجاد میگردد، بر
همیناساسمیتوانعلترویکرد مردمبهحکومتمهدویرا در
ادامهسرخوردگیایشاناز ظلمو فساد دیگرانارزیابیکرد.
مرور
روایاتیکهدر اینبارهوارد شدهاند بهما مینمایاند کهعنصر محبوبیّت،
در بستر سازیبرایحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام)، از
جایگاهویژهایبرخوردار است. در بیانیاز قتادهچنینرسیدهاست:
المهدی خیرالناس… محبوبٌ فی الخلایق…۳۴؛ حضرتمهدی(علیهالسّلام) بهترینمردماست… او، محبوبنزد خلایقاست.
در تعبیر دیگریاز اهلسنّتاینطور آمدهاست:
اِذا
نادیمنادٍ منالسماء: <اِن الحقفی آلمحمد>، فعند ذالک یظهرالمهدی
علیافواهالناسو یشربونحُبّهفلایکونلهمذکر غیره؛۳۵ هنگامیکهندا
دهندهایاز آسمانفریاد زند: <حقدر آلمحمد (صلّیاللّهُ
علیهوآلهوسلّم) است.>، پسدر آنزمانمهدیظاهر میشود و محبّتاو در
دلمردمجایمیگیرد بهطوریکهدر یاد هیچکس، غیر او نخواهد بود.
در نقلدیگری، مقدار اشتیاقمردمبهآنحضرت، با تشبیهبهشدتشوقو دلبستگیشتر مادهایبهفرزندشبیانشده:
…
فیبلغالمؤمنینخروجهفیأتونهمِنکلّ ارض، یحنّونالیهکما تحنّ
الناقهالیفصیلها…؛۳۶ هنگامیکهخبر خروجحضرتمهدی(علیهالسّلام)
بهانسانهایمؤمن میرسد، از هر سرزمینیبهسویاو روانهمیشوند و با
اشتیاقبهسویاو میشتابند، همانطور کهشتر مادهبهطرففرزند خود
میرود.
۲- عطشو شیفتگی
انسانیکهبرایرسیدنبهسعادتو
خوشبختیبههر دریزدهو هر راهیرا پیشِ رو گرفته،ولی هر چهبیشتر
تلاشکرده، بستهبودندرها و بنبستبودنراهها برایاشیقینیتر
گشتهاست، اشتیاقبهبرپاییحکومتمنجیموعود (علیهالسّلام) در
وجودششعلهورتر میشود. تداوماینحالت، روحآدمیرا بهمرحلهایجدید
میرساند کهآن، عطشو شیفتگیاست. اگر در جامعهیبشری، اینعطشپدید آید،
مرحلهایمهماز زمینههایاجتماعیِ ظهور، فراهمشدهاست.
شاید
بتوانسببتکرار جملهی<یملاالارضقسطاً و عدلاً کما مُلِئت جوراً و
ظلماً> را در همیننکتهدانست؛ چرا کهبشر، از روزیکهپا
بهعرصهیزمینگذاشتهو در پرتو زندگیاجتماعی خود، برایپیشبُرد
اهدافانسانیخویش، سر بهفرمانحاکمانو زمامداراننهادهاست، امیدوار
بودهکهاینحاکمانِ زورمند جلو تعدّیاترا بگیرند و جامعهایصالحو
بهدور از هر گونهظلمو ستمِ پیدا و پنهانبسازند، امّا نهتنها
بهاینخواستهیبرخاستهاز عمقِ جانِ خویشنرسیده، بلکهروز بهروز شاهد
گسترشظلمو ستمهایگوناگونیبودهاست. از اینرو، هر گاهکهبا
پدیدهینارواییروبهرو میشود، از اعماقوجود آرزویدرکروزگاریرا
میکند کهبا رویکارآمدنمردیالهی، روحِ عدالتدر کالبد
جامعهیبشریدمیدهشود. این، همانزمینهیمساعد و بستر
مناسببرایپذیرشحکومتجهانیحضرتمهدیموعود (علیهالسّلام) استکهباید
در وجود تمامیجامعهیبشریرسوخکند.
هر چند که روبهرو شدن با
پدیدهینابههنجار ظلمو جور، انسانرا از سوییآزردهخاطر و رنجور
میکند، امّا از سویدیگر، نور امید و عطشزندگیدر آیندهایحتمیو موعود
کهاثریاز ظلمو جور نخواهد داشترا در دلاو فروزانمیکند و همینامر
سببمیشود تا لحظهبهلحظه، محبّتو دوستیو اُنسبا
حضرتمهدی(علیهالسّلام) و حکومتاو در جانِ آدمیشدّتیابد، و
رفتهرفتهاینشدّتبهعطشو شیفتگیمبدّلشود.
در روایتیاز رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)، چنینآمده:
<ینزلباُمّتی
فی آخِرالزمانِ بَلاءٌ شدیدٌ مِنسُلطانِهِملمیُسمَعببلاءٍ اشد
منهحتّیتضیقعلیهمالارضالرحبهحتّیتملاء الارضجوراً و ظلماً،
لایجدالمؤمنملجاءً یلتجیء الیهمِنالظلم، فیبعثاللّهُ عزوجلّ رجلاً
مِنعترتی فیملاالارضقسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً
یرضیعنهساکنالسماء و ساکنالارض۳۷؛ در آخر الزمان، بر امّتمن،
بلایشدیدی- کهتا آنزمانبلاییشدیدتر از آنشنیدهنشده- از
جانبسلطانو حاکمایشانوارد میشود، بهحدّیکهزمینبا
آنهمهگستردگیاشبر آنانتنگمیشود و مالامالاز ستمِ آشکار و
پنهانمیگردد. انسانمؤمن، پناهگاهیپیدا نمیکند کهبدانپناهبرد. در
اینوقتاستکهخداوند عزّوجلّ، مردیاز خاندانمرا بر میانگیزد تا
زمینرا پُر از قسطو عدلسازد، همانگونه کهلبریز از ظلمو جور گشتهبود،
بهطوریکهساکنینآسمانو زمین، از ویراضیمیشوند.
اینروایت،
بهروشنی، نشانمیدهد کهدوریجامعهاز رهبر الهیِ عادل، و گرفتار
آمدنآندر چنگالسردمدارانبیدادگر، موجببروز ظلمو فساد در
همهیزمینهها میشود و همینفساد، باعثسختیو مشکلیو پدید
آمدنتنگناهایغیر قابل رفعدر زندگیبشر میگردد. در نتیجه،
سببتشنگیانسانهایمؤمنبهظهور مصلحواقعیمیگردد.
از حدیفه، دربارهیوضعیّتجامعهیبشریدر هنگامقیامحضرتمهدی(علیهالسّلام) چنینرسیده:
…
انّه لایخرجحتّیلایکونغایباحب اِلیالناسمِنهمِمّا
یلقونمِنالشّر؛۳۸ بهدرستیکه[مهدیموعود (علیهالسّلام)] قیامنمیکند
تا زمانیکههیچغایبینزد مردممحبوبتر از وینباشد، و اینبهخاطر
شرارتها و نارواییهاییاستکهبهمردمرسیدهاست.
۳- اضطرار
از
بررسیروایاتمیتوانچنینبهدستآورد که<اضطرار>، تبلور
فراهمآمدنِ همهیآمادگیها و زمینهها است. انسانِ مضطر، دنیا را
باتماموسعتاش، تنگاحساسمیکند و زرقو برقِ فریبندهیظاهرِ
قدرتهایشیطانی، او را غافلنمیکند. بر عکس، انسانهاییکهزندگیدر
کاخهایسر بهفلککشیدهو بهرهمندیاز مالو منالفانیو عیشو
نوشزودگذر دنیا، خطپایانآرزوهایشانرا ترسیمکردهاست، کجا
بهدنبالجایگاهیدر کنار مهدیموعود (علیهالسّلام) خواهند بود؟
انسانیکهخود
را یافتو ارزشجانخویشرا بیشتر از آندید کهدر چند روزهیدنیا
تباهاشسازد، قدمنهادندر خیمهیمحبوبدلها و زندگیدر روزگار
شیرینظهور را پایانآرزوهایشقرار میدهد و اینحالت،
نهفقطیکآرزویبیریشه، بلکهفراتر از عطشیاستکهجانآدمیرا
بهلرزهدر میآورد و لحظهبهلحظهاو را در پیرها شدناز
وضعیّتکنونیمیدارد.
در کلامیکهاز رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) پیشاز ایننقلشد ایننکته، نمایاناست. آنحضرتفرمود:
ینزلبأُمتی
فی آخر الزمانبلاءٌ شدیدٌ مِنسلطانِهِملمیُسمَعبِبَلاءٍ اشدّ
مِنهحتّیتضیقعلیهمالارضالرحبَهحتّیتملاالارضجوراً و ظلماً لایجد
المؤمنمَلجاءً یلتجیءُ اِلیهمِنالظلم، فیبعثاللّهعزوجلرجلاً
مِنعترتی…۳۹؛ در آخر الزمان، بر امّت، منبلایشدیدی- کهتا
آنزمانبلاییشدیدتر از آنشنیدهنشده- از جانبسلطانو حاکمِ ایشانوارد
میشود، بهحدّیکهزمینبا آنهمهگستردگیاشبر آنانتنگمیشود و
مالامالاز ستمِ آشکار و پنهانمیگردد. انسانمؤمن، پناهگاهیپیدا
نمیکند کهبدانپناهبرد. در اینوقتاستکهخداوند عزّوجلّ، مردیاز
خاندانمرا بر میانگیزد… .
در اینبخشاز حدیثشریف، ظهور حضرتمهدی(علیهالسّلام) بر اینمترتبشدهکهانسانمؤمنبیابد کههیچپناهیبرایاو وجود ندارد!
از
اینسخن، چنیناستفادهمیشود کهزمینهیاجتماعیکهعاملِ فرا
رسیدنزمانظهور است، وقتیکار ساز
استکههمراهخواستقلبیانسانهایمؤمن، باشد. بهعبارتدیگر،
انسانهایمنتظر، باید بهمرحلهایبرسند کهبهتحقیقیقینکنند
براینجاتاز گردابمهالک، هیچپناهیجز حکومتمهدیِ آلمحمد،
(علیهمالسّلام) نیست.
این، مطلبیاستکهبا تعبیرهایگوناگونیدر
روایاتمورد تأیید قرار گرفتهدر روایتیابوسعید خدریاز وجود مقدّسپیامبر
گرامیاسلام(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) چنیننقلمیکند:
تأوی
الیهاُمّتُهکما تأوی النحلاِلی یعسوبها۴۰؛
امّتحضرتمهدی(علیهالسّلام) بهسویاو پناهمیبرند، همانطور کهزنبور
[از ترسدیگران] بهملکهیخویشپناهمیبرد.
بنابراین، رسیدنِ
جامعهبهمرحلهایکهدر آن، همهیمردمیکدلو یک صدا، خواهانِ
حکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) باشند و با تماموجود، اضطرار خویشرا
بهحضرتاش فریاد زنند و آمادهییاریو جانبازیدر رکاباو
برایرسیدنبهاهدافوالایویباشند، از جملهعواملیاستکهتوقّعظهور،
بدونِ آن، امریاستنهچنداننزدیکبهواقع.
بر همیناساساستکهوجود مبارکاشدر توقیعشریفچنینمیفرماید:
ولو
ان اشیاعَنا – وَفّقَهُماللّهلِطاعتِهِ – علیاجتِماعِ القلوبفی
الوفاءِ بالعهد علیهملَما تأخر عَنهمالیُمنُ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجلَت
لهمالسعاده بمشاهدتنا علی حقالمعرفهوصِدقِها مِنهمبِنا۴۱؛ اگر
دلهایشیعیان- کهخدا بر طاعتخویشموفقشاندارد – بر
وفایبهعهدیکهبر آنانبود، متّحد و استوار میبود، هرگز یُمندیدار [و
همنشینی] ما از ایشانبهتأخیر نمیافتاد و بهتحقیقکهخوشبختیدیدار ما
با معرفتیثابتو پا برجا بهسویآنانرویمیآورد.
این، در
حالیاستکهاگر زمینهمردمیمناسب، بهوجود نیاید، بهطور کلّی، جامعه،
لیاقتو قابلیّتبهرهمندیاز ایننعمتبسبزرگالهیرا بهدستنمیآورد؛
چرا کهقانونحتمیالهیاینگونهاستقرار یافتهکهنعمتو رحمتخداوند بر
حسباقتضایمحلّ و بر وفقاستعداد و متناسببا قابلیّتِ دریافتکننده، فرود
آید.۴۲ ظهور زمامدار عادلیمانند امامزمان(علیهالسّلام)،
بزرگتریننعمتیاستکهتا کنونهیچامّتیلیاقتدریافتآن را نداشتهو
اگر قرار باشد کهآنحضرتبدونوجود زمینهیلازمِ اجتماعیظهور کند،
بهتحقیقکهاز مردمهمانچیزیرا خواهد دید کهدیگر پیشوایانالهیدیدند و
همینمردمیکهدر صورتایجاد زمینهیپذیرشِ
حکومتامامزمان(علیهالسّلام) از یارانو هوادارانآنحضرتمیشوند، در
صورتعدموجود زمینهیلازمدر میانشان، آلتدستِ حاکمانِ جایر و
ستمپیشهگشتهو علیهآنامامهمامبهمقاومتبر خواهند خواست!
بنابراین،
یکیاز مهمترینزمینههایظهور امامزمان(علیهالسّلام)، و بر
پاییحکومتعدلجهانی، فراهمآمدنبستر اجتماعیلازماست. و در همینراستا،
یکیاز با اهمیّتترینوظایفانسانهایصالحیکهدر انتظار
برپاییدولتکریمهیامامعصر(ارواحنالترابمقدمهالفداء) هستند،
ایناستکهزمینههایاجتماعیلازمبرایپذیرشو
درخواستحکومتحضرتمهدی(علیهالسّلام) را در میانتودههایمردمپدید
آورند.
فصلسوم- وجود یارانکارآمد
الف) ضرورتوجود یاران
روشناستکهمهمترینوظیفهیدولتاماممهدی(علیهالسّلام)
ریشهکنکردنستمو ستمگراناز سطحجامعهو ساختنجامعهایپاکو با
طراوتدر سراسر کرهیزمیناست. و نیز
روشناستکهپاکسازیچنینجامعهایاز لوثوجود پلیدیهایناشیاز
دوریانسانها از کرامتانسانیخویش، آنهمبدونهیچگونهسُستیو
کوتاهآمدندر اجرایدستورهایحیاتبخشخدایی، مستلزمِ درگیریبا
پایگاههایسلطهیاهریمنانیاستکهمنافعخویشرا فقطدر دلِ
سیاهجامعهیدور از اولیایخدا یافتهاند.
اصلاحِ
چنینجامعهایکهلبریز از بیدادگریو فساد است، کاریبسدشوار خواهد بود؛
زیرا، همانطور کهدر گذشتهبداناشارهشد،امام(علیهالسّلام)
برنامههایخود را از راههایعادیو در چهارچوبملاکها و
قانونهایطبیعیبهاجرا درمیآورد کهیکیاز آنها پیشرفتدینو آیینخدا
از طریقیاریبندگانصالحاست.
از سویی، ادارهیجامعهایرهیدهاز
بندهایبردگیشیطانپرستان، آنهمبهگستردگیتمامزمین، دولتیقویو
کارآمد میطلبد، دولتیکهاز یارانو دستیارانیویژهتشکیل شده باشد،
یاورانیکهاز هر
جهتشایستگیهایلازمبرایتحمّلمبارزاتطاقتفرسایاوّلیهو
سختیهایادارهیجامعهیپساز ظهور را داشتهباشند تا در کنار ایشان،
ناهمواریها، هموار گردد و آنرهبر یگانهاز بیابانغربتو تنهاییرها شود و
زمینرا لبریز از عدلو داد کند.
این، مطلبیاستکهعلاوهبر،
برخورداریاز پشتوانهیعقلی، در برخیاز روایاتهممورد اشارهقرار
گرفتهاست. فضیلبنیساراز امامصادق(علیهالسّلام) نقلمیکند
کهدربارهِحضرتمهدی(علیهالسّلام) فرمود:
لهکنز بالطالقانما هو
بذهبولافضّه…، و رجالٌ کأنّ قلوبهمزبرالحدید… بهمیَنصُرُاللّهُ اِمامَ
الحق؛ ۴۳ برایحضرتمهدی(علیهالسّلام) گنجیاستدر طالقانکهاز جنسطلا و
نقرهنیست… مردانیهستند کهاستواریدلهایشانبرایدین خدا، همانند
آهناست… خداوند متعال، بهدستایشان، امامو پیشوایحقرا یاریمیکند.
در
حدیثدیگریمفضّلبنعمر از امامششم، حضرتجعفر
بنمحمدصادق(علیهماالسّلام)، روایتمیکند کهآنحضرتفرمود:
وقتیاماممهدی(علیهالسّلام) ظهور میکند، از
جملهاوصافیکهبراییارانخویش، هنگامِ فراخواندنایشان، بیانمیکند،
اینصفتاست: <ومَنذخرهملِنُصرتی… ایکسانیکهخداوند شما را
براییاریو نصرتمنذخیرهکردهاست>.44
در روایتیاز اهلسنّتآمدهاست:
عنابیجعفر
قال: یظهر المهدی فی یومعاشوراء…، قائمٌ بینالرُّکنوالمقام، و جبریلُ
عنیمَینِهِ ومیکائیلعنیساره، و تصیر اِلیهِ شیعتُهمِناطرافِ
الارضتطوی لهمطیّاً حتّی یبایعوه، فیَملاءُ بِهمُ الارضَ عدلاً، کما
مُلِئَت جوراً و ظُلما۴۵؛ مهدی(علیهالسّلام) در روز عاشورا ظهور
میکند… او، کنار خانهیخدا بینرکنو مقاممیایستد. جبرییل، در
سمتراستاو، و میکاییل، در سمتچپ او قرار میگیرد. شیعیاناو، از
مناطقمختلف(گوشهو کنار) زمینبهسویاو روانهمیشوند،
بهگونهایکهگویا زمینزیر گامهایشانحرکتمیکند، تا اینکهبا او
بیعتمیکنند. او، با کمکایشان، زمینرا پر از عدلو داد میکند همانطور
کهمالامالاز ستمآشکار و نهانگشتهبود.
همانگونهکهمشاهدهمیشود،
در اینچند روایتشریف بعد از، تصریحبه جایگاه نصرت رسانی اطرافیان
امامزمان(علیهالسّلام) با عبارت <یملاء بهم الارض عدلاً> این
مطلب خاطر نشان گشته که آن حضرت با کمکیارانِ با وفایش، زمینرا پُر از
عدلو داد میکند. و باید دانستکهاین، مسیریاستکهبا مرور تاریخو
بررسیسرگذشتاولیایخدا در امّتهایپیشین، بهروشنی، بهما
رُخمینمایاند. آری! سنّتالهیبرایپیشبرد اهدافدینو آیینحق، بر
پایهییاریو مدد رسانیانسانهایصالحبهاولیایاللّهاستوار شدهاست.
اکنون، با مروریکوتاهبر تاریخ، موضِعِ مرکزی مسئلهی<استنصار> را در دعوتبرخیاز انبیا و اولیا مورد توجهقرار میدهیم:
ب) نیاز پیامبرانبهیاران
۱- حضرتلوط(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)
لوط،
آنپیامبر عظیمالشاءنخداوند، با آنکهفرستادهیخدا بود و
حقّانیّتخویشرا بر مردماز طریقمعجزهثابتکردهبود، ولیبرایمبارزهبا
فرومایگانقومخویش، آرزویداشتنهمپیمانانیرا کرد تا با تکیهبر
ایشانبر منحرفانلجوجچیرهگردد. آیهیهشتاد سورهیمبارکهود، حاکیاز
آرزویاو استکهمیفرماید:
(قاللو انّ لیبکمقوّهاو آوی اِلی رکنشدید)؛ ایکاشمرا بهشما اقتداریبود یا آنکهاز شرّ شما بهرکنمحکمیپناهمیبردم.
بیگمانسخناز
یاورانگفتنبا تعبیر <قوّتو قدرت، و رکنمحکمیکهتکیهگاهپیامبر
خدا> باشد، نشانهیاهمّیّتو جایگاهرفیعنیروهایمدد رساندر
مقامرویاروییبا دشمناناست.۴۶ علاوهبر آنکهباید
توجهداشتکهاینسخنحضرتلوط(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)
نهفقطآرزویاو در بُرههایاز زمانکهفریاد استنصار و
یاریطلبیتمامانسانهاییاستکهدر جهتپیشبرد
جامعهیبشریبهسویاهدافوالایالهی، روزها و شبهایعمر خویشرا
سپریکردهاند.
سرگذشتلوط، نهیکداستانکهسنّتجاریخداوند در حقِ تمامیپیشوایانهدایتدر میانامّتهایخویشاست.
۲- حضرتموسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)
در
سرگذشتحضرتموسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) میبینیمکهبلافاصله،
بعد از مبعوثشدنبهرسالت، دستبهدرگاهپروردگار متعالبلند کردهو از او
یاریکنندهایرا طلبمیکند کهدر بهانجامرساندنآنمسئولیّتِ
عظیمیاریاشکند:
(قالربِّ… واجعَل لی وزیراً مِناهلی
هاروناخیاُشدُد بهِ اَزری واشرک هُ فی امری)۴۷ موسیعرضکرد:
<پروردگارا!… و از اهل بیتمن، یکیرا وزیر و معاونمن قرار بده، کهاو
برادرمهاروناست، و بهوسیلهیاو پشتمرا محکمکن، و او را در انجام
دادنکارهایمبا منشریککن.>.
علامهیطباطبایی، رحمهاللّه، ذیلاینآیاتشریفچنینمیفرماید:
<وزیر>
از مادّهی<وِز ر> بهمعنای<بار سنگین> است. وزیر را از
آنجهتوزیر نامنهادند کهاو سنگینیمسئولیّتملکرا تحمّلکردهو
بهدوشمیکشد… و موسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) بدانجهتاز خداوند
متعالدرخواستوزیر کرد کهمسئولیّتاو دارایجوانبگستردهو
پراکندهایبود و او بهتنهاییتواناییبر آمدناز عهدهیآنرا نداشت، لذا
نیازمند وزیریبود کهاو را یاریکردهو مقداریاز مسئولیّترا بر
عهدهبگیرد و موسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) را پشتیبانیکند تا
اندکیاز سنگینیکار موسی (علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) کاستهشود.
در
تأیید همینمطلب، جملهی<اُشدُد بهِ ازری واشرک هُ فی امری> در
ادامهیآیات، بهمنزلهیتفسیر و بیانیاستبرایدرخواستوزیر. اینآیه،
مسئولیّتوزیر را بیانکردهاست.۴۸
اینآیات، بهصراحت،
اهمّیّتجایگاهیاورانکارامد در مسیر پیریزییکحرکتو نهضتِ ضدّ
شیطانیدر برابر سردمدارانستمرا بیانمیکند و
رهپویانطریقهدایتبشریرا بهلزومبرخورداریاز
تشکیلاتیکهتواناییبدوشکشیدنبخشیاز
مسئولیّتسنگینرهبرییکنهضتانقلابیرا داشتهباشد، متذکّر میشود.
۳- حضرتعیسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)
حضرتعیسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)
نیز در گردشهمینقانونحتمیپروردگار، رویارویقومحقناشناسِ یهود قرار
گرفتو برایپشتسرگذاشتندشمنیهایایشان، نداییارخواهیسرداد.
جمعیّتیهود
کهقبلاز آمدنعیسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) طبقبشارتهایپیامبر
خویشحضرتموسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)، در انتظار ظهور
مسیحبودند، هنگامیکهظهور ویرا در تضاد با منافعِ جمعیاز
ستمگرانبنیاسراییلدیدند، از او رویبرگرداندند و تنها عدّهایمحدود،
گرد او حلقهزدند.
عیسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) پساز
دعوتمستدلّ و متقَن، دریافتکهگروهیهود اِصرار در مخالفتو انکار و
کجرویدارند، لذا در صدد جمعآورییاورانیبر آمد
کهپشتوانهیحرکتانقلابیویرا تأمینکنند، یاورانیکههمخود پاکباشند و
نورانیو همبرایبیرونکشیدندیگراناز مُردابمهالکدنیویکوششکنند،
لذا صدا زد:<(مَنانصاری اِلیاللّه)۴۹ کیستکهاز آیینخدا
حمایتکردهو از مندفاعکند.>. حواریوندر پاسخعرضکردند:
<(نحنانصاراللّه)۵۰؛ ما یاورانخدا هستیم.>، و در مسیر
یاریمسیح(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام) با دشمنانبهمبارزهبرخاستند،
تا اینکهگروهیاز بنیاسراییلبهایشانپیوستهو عدّهایدیگر بر کفر
خویشباقیماندند. (فامنَت طائِفَه مِنبنیاِسرائیلو کفرَت طائفه)۵۱٫
افزونبر
این، خداوند تبارکو تعالیدر ابتدایآیهیچهاردهمسورهیمبارکصف،
تماماهلایمانرا بهیاریخویشفرا میخواند: (یا ا یُها الذینءامَنُوا
کُونُوا انصاراللّه)؛ ایاهلایمان! یارانخدا باشید.
بهراستیخداوندیکهقِوامهر
قدرتیبهقدرتاو بستهاست، چرا ندایاستنصار و یاریطلبیسر میدهد؟ آیا
غیر از ایناستکهاولیایبرگزیدهیخدا کههدایتجامعهبهدستایشاناست،
با تکیهبر نیرویچنینیاورانیبار هدایتو سعادتانسانها را بهسر
منزلمقصود میرسانند؟
بیتردید، قرآنمجید، با بیاناینمطالب، در صدد
پیوند دورانهایگذشتهبا زمانحاضر است، و در حقیقت، پیوند فکریو
فرهنگینسلحاضر را با گذشتگان، برایدرکحقایق، لازمو ضروریمیداند؛
زیرا از ارتباطو گرهخوردنایندو زمان(گذشتهو حال) وظیفهو
مسئولیّتآیندگانروشنمیشود. در اینآیاتو نظایر آنها، سنّتهایخداوند
در اقوامگذشته، خود نماییمیکند کههرگز جنبهیاختصاصینداشتهو
بهصورتیکسلسلهقوانینحیاتیدربارهی همگان، گذشتگانو آیندگان، اجرا
میشود.
۴- پیامبر اسلام(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)
با
توجهبهآنچهگذشت در مییابیمیکیاز ویژگیهایانقلابهایتوحیدی،
ایناستکهدر کنار موسی (علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)، هارونرا داریم،
در پیرامونعیسی(علینبیّناوآلهوعلیهالسّلام)، حواریونرا، و در
نهضترسولالله(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) افراد ساختهشدهدر
دورانپنهانیو تنهاییرا مانند علیمرتضی(علیهالسّلام) کهخداوند
متعالدر آیهیچهارمسورهیمبارکتحریمنقشویدر
یاریکردنفرستادهیخویشرا متذکّر شدهو فرموده:
(فاِنتَظاهَرا
علیهفاِنّ اللّههو مَولیهو جبریلُ و صالحُ المؤمنینوالملائکه بعد ذالک
ظهیر)؛ اگر شما دو زنبر آزار پیامبر اتّفاقکنید [هرگز بر او غلبهپیدا
نخواهید کرد]؛ زیرا خدا، یار و نگهبان او استو جبریلامینو مردانصالحو
با ایمانو فرشتگانحق، یار و مددکار اویند.
بهاتّفاقمفسرانشیعهو
سنّی، مصداقبارز و مستقیم<صالحُ المؤمنین>
امیرالمؤمنینعلی(علیهالسّلام) است. گذشتهاز
آنکهنقشحیاتیآنحضرتدر پشتیبانیرسولمکرماسلام(صلّیاللّهُ
علیهوآلهوسلّم) در جنگها، درگیریها، نشیبو فرازهایسختو
طاقتفرسایدورانخفقانمکهو روزهایپرالتهابمدینه، بر کسیپوشیدهنیست.
ج) نقشیاراندر زندگانیامامان
در
تاریخامامانمعصوم(علیهمالسلام) نیز نیازمندیبهچنینپشتوانهایرا
بهصورتمتعدّد در دورهیهر امامیمشاهدهمیکنیم. شواهد بسیاریوجود دارد
کهدلالتمیکند بر اینکهاگر امامان(علیهمالسّلام) پیرواننیرومند و
یارانمتعهد و کاراییداشتند، در برابر دشمناندست
بهاقداماتنظامیمیزدند و حکومتحقّ اسلامیرا تشکیلمیدادند،
ولیاینوظیفهرا بهطور نامعیّنیبهتأخیر انداختند تا
زمانیکهفعّالیّتهایفکریپیروانشانبهبار بنشیند و
ترجمانآگاهیسیاسیو مذهبیآنانشود و در همینمسیر، بالاخره، یکیاز
امامانمعصوم(علیهمالسّلام) قادر شود با ابزار نظامی،حکومترا
بهدستگیرد.
۱- حضرتعلی(علیهالسّلام)
در رابطهبا
حکومتحضرتعلی(علیهالسّلام) کهبلافاصلهبعد از رحلتپیامبر
گرامیاسلام(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) برپا نشد، در روایتیاز
فضلبنشاذانکهبهامامباقر (علیهالسّلام) منتهیمیگردد،
چنینآمدهاست:
رسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)
بهامیرمؤمنانعلی(علیهالسّلام) خطابفرمود: <یا علی! اِنقریشاً
ستُظهَر علی ما استَب طنَت هو تجتمعکلمتُهمعلی ظُلمک و قهرک. فاِن
وَجدتَ اعواناً فجاهِدهُم، وَاِن لمتجد اعواناً فکُف یدک واَحقِن
دَمَک؛ فاِنَّ الشهادَه مِنوَرائک. وَاعلَمانّ ابنییَنتقِمُ مِنظالمیک و
ظالمی اولادِک و شیعتک فی الدنیا، و یُعَذّبهماللّهفی الاخِرهعذاباً
شدیداً.>؛ ایعلی! همانا قریش، بهزودی، علیهتو برخواهند خاستو
بهخاطر ظلمو غلبهبر تو، دستبهدستهمخواهند داد. اگر یاورانییافتی،
پسبهجهاد با ایشانبرخیز، واگر نیافتیکسانیرا کهتو را یاریکنند،
پسدستنگهدار و خونخویشرا حفظکن. بهدرستیکهشهادت، در انتظار تو است.
بدانکهفرزند من[مهدی(علیهالسّلام)] از ستمگرانبر تو و بر فرزندانو
شیعیاناتدر دنیا انتقامخواهد گرفت، و خداوند در آخرتایشانرا
بهعذابسخت مبتلا خواهد کرد.
در اینهنگام، سلمانفارسیاز آنحضرتپرسید: <ایرسولخدا! (آنفرزندیکهاز دشمنانانتقامخواهد گرفت) کیست؟>. حضرتفرمود:
التاسعمِنوُلدِ
ابنیالحسین، یظهر بعد غیبتِهِ الطویله، فَیُعلِنُ امرَ اللهویظهر
دیناللهو ینتقممِناعداء اللهو یملاالارضقسطاً و عدلاً کما
مُلِئَتجوراً و ظلماً۵۲ نهمیناز فرزندانپسرمحسین(علیهالسّلام) کهبعد
از غیبتیطولانی، آشکار میشود، پسامر خدا را ظاهر میگرداند و دیناو را
پیدا میسازد، و از دشمنانخدا انتقاممیگیرد، زمینرا پر از عدلو داد
میکند، همچنانکهلبریز از ظلمو جور شدهاست.
بهراستیچرا
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) کهخود <در کودکی، بزرگانو شجاعانعربرا
بهخاکافکند و شاخههایبلند درختقبیلههایبتپرستیرا درهمشکست>53
حال، برایستاندنِ حقخویش، مأمور میشود کهاگر یاوریپیدا کرد، اقدام
کند؟
اینحدیثشریف، بهروشنی بیانمیکند کهمسئولیّتجلوگیریاز
ریختهشدنِ خونولیٍّ خدا، بر عُهدهیانسانهایلایقو
کارامدیاستکهتواناییحفاظتاز جانامامخویشرا داشتهباشند. در پرتو
وجود چنینیارانیاستکهحجّتخدا مجالِ قد عَلَمکردندر برابر
دشمناندینخدا را خواهد یافت. در صورتفقداناینعنصر حیاتیاز
پهنهیزندگیسیاسیولیّ خدا، او، مأمور بهسکوتاست، حتّیدر
مقابلاساسیترینانحرافاتپدید آمدهدر مسیر سعادتبندگانخدا، کهخلافتو
جانشینیرسولخدا باشد.
بهراستی، چرا آنعلی(علیهالسّلام)
کهبهفرمودهیپیامبر اسلام(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) <اگر
مردمشرقو غربعالمدر برابرشبایستند، بر همهیآنانغلبهمیکند۵۴ در
خطبهییکصد و هشتاد و یکمنهجالبلاغه۵۵، پساز یادِ مهدیموعود
(علیهالسّلام) لببهگلایهاز اطرافیانخود میگشاید، با حالگریهدستبر
محاسنسپیدشمیزند و خاطرهییارانبا وفایش، عمّار و ابنتّیهانو
ذوالشهادتینو… را زندهمیکند؟ آیا پاسخ، جز
ایناستکهمردیچونعلی(علیهالسّلام) نیز برایدستیابیبهاهدافبلند
خویش، بهیاورانیچونمالکاشترها کهجانبر کف، در
پیتحققاهدافامامخویشهستند، نیازمند است؟
مرور خطبههای۲۷ و ۶۹ و
۷۰ و ۹۶ و ۱۸۱ نهجالبلاغه۵۶ و نیز دقّتدر ماجراهایکوچکو
بزرگدورانحکومتاماماوّل(علیهالسّلام) بهما مینمایاند کهکمیِ
اطرافیانلایقو کارامد، در کوتاهیِ عمر دولتآنحضرتتأثیر زیادی
داشتهاست.
۲- امامحسنمجتبی(علیهالسّلام)
تا کنونروشنشد
کهدر هر انقلابو حکومتی، پساز رهبری، جریاناصلیمقاومتو ادارهیامور،
بر عهدهینیروهایمخلصو کارامدیاستکهبیشترینفشار و بار حرکترا بر
شانهکشیدهو هستهیمرکزیِ نظامرا تشکیلمیدهند.
آنچهاز
خلالروایاتبهدستمیآید، ایناستکهاگر امامدوم،
حضرتحسنبنعلی(علیهماالسلام) اطرافخویش، چنینیاورانو مدیرانیرا
مییافت، دستاز حکومتنوبنیانخویشنمیکشید. خیانتسهتناز
سرلشکرانآنحضرتو طاقتنیاوردنایشاندر مقابلسیمو
زَرهایمعاویهلعنهاللّهکهدر نهایتبهترکلشکرگاهِ امامخویشو
پیوستنبهسپاهیاندشمنمنجر شد، از سختیامتحاناتیحاکی
استکهشیعیانبراینشاندادنمیزانپایداریو صداقتخویشنسبتبهحقبا
آنروبهرو هستند،۵۷ آزمایشاتیکهحکمغربالمدعیانطرفداریاز حجّتخدا را
دارند، و در صورتسربلند بیرونآمدناز آن، حجّترا بر ولیّ خدا،
برایرویاروییبا دشمنانتماممیکند.
مرور
تاریخزندگیامامحسنمجتبی(علیهالسّلام) بهما نشانمیدهد
کهعمدهترینعلتدر کنارهگیریآنحضرتاز میدانجنگبا
معاویهلعنهاللّه، و واگذاریزمامحکومتبهوی، نداشتنیارانبا وفاییبود
کهآناماممظلوم(علیهالسّلام) را در مقابلدشمننصرتدهند.
حضرتحسنبنعلی(علیهماالسّلام)
در کلامینورانیعلتقبولصلحرا چنینبیانمیفرماید: وَاللّهما سلمتُ
الامر اِلیهاِلاّ انّیلماجِد انصاراً، ولو وَجدَتُ انصاراً لقاتَلتُهُ
لیلیو نَهاری…۵۸ بهخدا سوگند! منکار را بهمعاویهواگذار نکردممگر
بهایندلیلکهیاور نیافتم، و اگر مییافتمکسانیرا کهیاریاممیکردند،
در طولشبو روزامبا او میجنگیدم.
۳- امامحسین(علیهالسّلام)
تأثیر
فراوانبرخورداریاز یارانکارامد و هواداراناستوار گامو مخلص، تا
آنجاستکهدر بررسیتاریخحضرتحسینبنعلی(علیهماالسّلام)
بهایننتیجهمیرسیمکهوجود چنینیارانی،
درورودآنحضرتبهمیدانخونیندفاعاز اصولشریعت، ایفا کردهاست.
در
نقلی، مهمتریندغدغهیجنابعقیلهیبنیهاشمحضرتزینبکبری
(علیهاالسلام) که در شبعاشورا، در رابطهبا
یارانامامحسین(علیهالسّلام) بروز کرده، او، بهآنحضرتعرضمیکند:
اخی!
هلاستعلمتَ مِناصحاب نیّاتهم؟ فاِنّی اخشی ان یسلموک عندالوثبهو
اصطکاک اسنه؛ برادر جان! آیا از مقاصد و نیّتهاییاراناتآگاهیپیدا
کردهای؟. مناز آنمیترسمکهایشانتو را در سختیجنگرها کنند.
سیدالشهداء (علیهالسّلام) در پاسخ، گریستو فرمود:
اما
وَاللّهِ! – لقد نهرتُمو بَلَو تُهمو لیسفیهمالاشوَشالاقعسَ،
لَیستاءنِسوُنَ بالمَنّیه دونی استیناسالطفلبِلَبنِ اُمّه؛ ۵۹ بهخدا
سوگند! منایشانرا از خودمراندمو آزمایشکردم. در میانآنان،
کسیکهمُتکبر و فراریاز کار باشد، نیست.
بهدرستیکهاُنسایشانبهکشتهشدندر رکاب من، بیشتر استاز
اُنسطفلشیرخوار بهشیر مادر.
آزمایشاطرافیاناز
سویحضرتامامحسین(علیهالسّلام)، حاکیاز
رابطهتنگاتنگنحوهِتصمیمگیریرهبر با موقعیتروحیو روانیو اخلاقیو
اعتقادییاراناست. همانگونه کهاعلامِ برداشتنبیعتاز ذمّهاطرافیاندر
منازلمختلفِ سفر بهکربلا، بهخصوصدر شبعاشوراء، خبر از آنمیدهد
کهسیدالشهداء (علیهالسّلام) بهطور مستمر، در پیپاکسازیاطرافیانخود
بودند تا در نهایتکسانیبهعنوانیار در کنار آنحضرتباقیبمانند
کهنابنابو در بالاتریندرجهخلوصباشند.
در بیاندیگری، آنحضرتیارانخویشرا چنینتوصیفمیکند:
فاِنّیلا اعلماصحاباً اوفی ولاخیراً مِناصحابی۶۰ بهدرستیکهمن، یارانو همراهانیبا وفاتر و بهتر از اصحابخویشنمی شناسم.
این،
خود، نشانهیآناستکهبودنو نبودنچنیناصحابی، در
تصمیمسازیبرایرهبرییکنهضتِ پایدار، بسیار حایز اهمّیّتاست.
بهدرستیکهعدموجود یارانیجانبر کفدر
اطرافحضرتحسنبنعلی(علیهماالسّلام) باعثشد تا حضرتاشرویاروییِ
نظامیبا معاویهلعنهاللّهرا کهبهمنزلهیبهکارگیریآشکار تمامقوا
برایریشهکنیباطلو پیریزیو حفاظتاز حکومتحقاست، امرینابهجا
بهشمار آورد، و در مقابل، وجود همینیاران،هر چند اندک،
پیرامونحضرتحسینبنعلی(علیهماالسّلام)، عاملیمهمگشتتا قیامبهشمشیر
بهترینراهِ احیایآیینرو بهاُفولِ اسلامناببهحسابآید.
بهراستی،
آیا یارانحضرتمهدی(علیهالسّلام) میتوانند کمتر از یاورانسیدالشهداء
(علیهالسّلام) باشند کهظهر عاشورا، جسمخویشرا سپر تیرهایبلا کردند تا
حجّتخدا، در امنیّت، به اقامهینماز بپردازد؟
ضرورتعبرتآموزیاز
عملکرد پیشینیان، طرحاینپرسشرا بایستهمیکند کهآیا اگر
اهلکوفهبهجایپایمالنمودنبیعتخویشبا سبطپیامبر اکرم(صلّیاللّهُ
علیهوآلهوسلّم)، حضرتامامحسین(علیهالسّلام)، بر عهد
خویشدربارهییاریآنحضرت، ثابتو استوار باقیمیماندند، آیندگانشاهدِ
رقمخوردنِ صفحاتتاریخبا چهمحتوا و مطالبیبودند؟
۴- امامصادق(علیهالسّلام)
بعد
از شهادتامامسوم(علیهالسّلام) نیز اماماندیگر، از
اینرکناساسیغافلنبودند و بر حسباقتضایزمان، در صدد
تربیّتمُهرههاییبر آمدند تا در صورتتشکیلدولتحقالهی، ایفاینقشکنند
و تواناییعهدهگیریبخشیاز مسئولیّتنهضترا داشتهباشند.
اینبرنامه،
بهطور پنهانیادامهداشتتا آنکهتوقّعزود هنگامبرخیاز
یارانامامصادق(علیهالسّلام) در
برپاییحکومتناباسلامیبهدستآنحضرت، سببشد تا
حضرتاشضمنپردهبرداریاز ایناستراتژی، ناکاراییِ اطرافیانرا
علّتیمهمدر عدمتشکیلحکومتاصیلتوحیدیبهدستخویش برشمارَد.
در
روایتی، وقتیکه برخیاز اصحابامامششم(علیهالسّلام) بهآنحضرتابراز
محبّتکردند و با بیانکثرتِ جمعیّتشیعیان، بهصورتکنایه، از
زمانقیامآنحضرتو تشکیلحکومتحقالهیمیپرسند
امامصادق(علیهالسّلام) میفرماید:
<اما لوکَمُلَت العدّه
الموصوفه ثلاثمئهو بضعهعشر، کانالذی تریدون…>61؛ آگاهباش!
هرگاهآنعدّهیوصفشده[کهتوانایییاریما را، در
تشکیلدولتالهیدارند] بهسیصد و اندینفر برسند، آنزمان، آنچهشما در
خواستمیکنید، محقّقخواهد شد.
در روایتدیگری، هنگامیکهسُدیر
صیرفیوارد بر امامصادق(علیهالسّلام) شدهو عرضکرده: <وَاللّهِ ما
یَسعُکَ القعود؛ بهخدا سوگند! اکنونزماننشستنشما نیست[بلکهباید
قیامکنید و حکومتتشکیلدهید]>، آنحضرت، علّتِ اینسخنسدیر را جویا
میشود. ویدر پاسخمیگوید: <لکثرهموالیک و شیعَتِک وانصارک.
وَاللّهِ! لوکانَ لامیرالمؤمنین(علیهالسّلام) مثلما لک مِنالانصار
والموالی والشیعه، ما طَمعَ فیهتَیمٌ ولاعُدیّ؛ بهخاطر
فراوانیدوستدارانو پیروانو یاورانشما. بهخدا سوگند! اگر
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) بهاندازهیشما کمککار و دوستدار و پیرو
داشت، هرگز قبایلقریش(تیمو عدی)۶۲ در خلافتو حکومتطمعنمیکردند.>.
امامصادق(علیهالسّلام)
در ادامه، از تعداد یارانو موالیانیکهسُدیر از آنانسخنمیگفت، پرسید.
او در پاسخمیگوید: <تعداد آنان، صدهزار نفر است.>. حضرتبا
تعجّببهگفتهویمینگرد، ولیاو در جوابمیگوید: <بلکهدویستهزار
نفر> و در ادامه، برایتأکید بر اینتخمینخویشاضافهمیکند: <بله؛
حتّینیمیاز مردمدنیا از یارانشما هستند.>. امامصادق(علیهالسّلام)
در پاسخسدیر میفرماید: <بر تو استکهبههمراهما به<ینبع>
[نامروستاییدر نزدیکیمدینه] بیایی>… در دنبالهیحدیث، سدیر
میافزاید:
بههمراهحضرترفتمتا آنکهوقتنماز در سرزمینیپیادهشدیم.
امامصادق(علیهالسّلام) در اینهنگام، نگاهیبهجوانیکهدر
آننزدیکیبُز میچراند، افکند و فرمود: <یا سدیر! وَاللهِ! لوکانَ لی
[شیعه] بعددِ هذهِ الجدیانما وسعِنیالقعود؛ ایسدیر! بهخدا قسم! اگر
پیروانمنبهتعداد اینبُزها بودند، بر پاینمینشستم[و قیاممیکردم].
سدیر میگوید: <بعد از تمامشدنِ نماز، حیواناتآنگلّهرا شمردمو یافتمکهعدد آنها از هفدهتجاوز نمیکند!>.63
آنچهاز
اینروایتشریفبهروشنیقابلاستفادهاست، ایناستکهسدیر صیرفی، با
نگاهسطحیخویشبهجامعهیآنروز، عاملاساسیدر قیاممسلّحانهو
پیریزیحکومتظلمستیز توحیدیرا فقطبرخورداریاز مقبولیّتمردمیو
پشتیبانیظاهریتودهها میدانست: در حالیکهاز نگاهنافذ
امامصادق(علیهالسّلام)، مهمتر از چنینزمینهیمردمی، در اختیار
داشتنمُهرههایکلیدیو نیروهایمشکلگشاییاستکهدر مواقعو
مراحلحسّاسِ نهضت، رهبریرا از قرار گرفتندر بنبستبرهانند و با
کارسازیِ بهموقع، سنگینیمسئولیّتهایمختلفاجراییرا از
دوشپیشوایقیاممیکاهند.
یاورانیکهاز ایشانسخنگفتهمیشود،
انسانهاییهستند وارستهکهبر اساسعقاید استوار خویش، سرپرستیِ
اماممعصوم(علیهالسّلام) را ناشیاز ولایتاللّهبر
تمامیموجوداتمیدانندهیچچیزیرا بر امر امامخود مقدّمنمیدانند،
سعادترا در گروِ رضایاو یافتهاند، و از خود در برابر
ارادهیمعصوم(علیهالسّلام) تدبیریارائهنمیدهند و در کار او چونو چرا
نمیکنند.
این، نکتهایاستکهدر روایتسهلبنحسنخراسانی، از امامصادق(علیهالسّلام) بهروشنی، نمایاناست.
ویهنگامیکهبهآنحضرتعرضمیکند:
<چهچیز شما را واداشتهتا آنکهاز حقمسلّمِ خویش(حکومت) باز
بنشینید؟ در حالیکهصد هزار شیعهیپا در رکابو شمشیر زندر اختیار
شماست؟>، امامصادق(علیهالسّلام) دستور میفرمایند تا تنور آتشرا
روشنکنند، وقتیشعلهیآتشبرافروختهشد، حضرت بهاو دستور میدهند
کهوارد تنور شود! او کهگمانکردهبود، امام(علیهالسّلام) از
سخناناشغضبناکشدهو قصد مجازاتاشرا دارد، عرضمیکند: <آقا! مرا
ببخشید! بهآتشعذابامنکنید!>، در همینوقت، هارونمکّیدر
حالیکهکفشهایشرا بهدستگرفتهبود وارد میشود و
خدمتامامخویشسلامعرضمیکند. حضرتبدونهیچمقدّمهایبهاو میفرماید:
<کفشهایترا بگذار و درونتنور بنشین!>. هارونمکّینیز
بدونهیچگونهدرنگو پرسشی، اینکار را انجاممیدهد. امام(علیهالسّلام)
در اینحالبهگفتوشنودِ خود با مرد خراسانیادامهمیدهد و مطالبیرا
دربارهیخراسانبهاو میفرمایند کهگویا از نزدیکدر جریانآنها
بودهاست. پساز آن، رو بهسهلبنحسنخراسانیکردهو میفرماید: <برخیز
و داخلتنویر را بنگر!>. او میگوید: <هنگامیکهبهدرونِ آتشِ در
حالزبانهکشیدننگاهکردم، هارونرا در حالیدیدمکهچهار زانو نشستهبود و
با دیدنما سلاممیکند>. در اینوقتامامصادق(علیهالسّلام) از مرد
خراسانیمیپرسد: <در خراسان، چهتعداد مثلاینشخصمیشناسی>.
سهلدر پاسخمیگوید: <بهخدا قسم! یکنفر هماینگونهنداریم.>. در
اینهنگامحضرتمیفرمایند:
اما اِنّا لا نخرجفیزمانٍ لا نجد
فیهخمسهمعاضدینلنا! نحناعلمبالوقت!۶۴ (آگاهباش! ما، در
زمانیکهپنجتنیاور و کمککار پیدا نکنیم، قیامنمیکنیم! [آری] ما
آگاهتریمکهوقتقیامچهزماناست!>.
مشاهدهمیشود کهدر
اینروایت، امامششم(علیهالسّلام)، فقط، امثالهارونمکیرا لایقو
شایستهیمعاضدتو مددکاریو یاریخویشمیداند،
یعنیانسانهاییکهبهدستور امام(علیهالسّلام) همانند دستور خدا
توجّهمیکنند و بههمینجهت، پیشاز آنکهدشواریامر مولایشاندر
نظرشانجلوهکند، مقامرفیعو بلندِ امر کننده، نظرشانرا جلبمیکند و
هیچگاه،راضیبهزمینماندنِ دستور امامخویشنمیشوند.
نکتهیدیگریکهشاید
بتواناز اینحدیثاستفادهکرد، ایناستکهمرد خراسانی، با
نگاهسطحیخویش، فقطتعداد انسانهاییرا کهبدونبهمیانآمدنپایامتحان،
دماز یاریاهلبیت(علیهمالسّلام) میزدند، دیدهبود. در
حالیکهامامصادق(علیهالسّلام) بهاو فهماند کهنهتنها امر برپایی
حکومتبهدستحجتخدا، بدونامتحانو جداسازیو غربالیاورانبا وفا از
دیگران، تحقّقنمییابد، بلکهدر اینوادی، امتحانیسختو دشوار صورتخواهد
گرفت.
۵- حضرتمهدی(علیهالسّلام)، (علتغیبت، مانعِ ظهور)
تا
کنونبا آنچهگذشت، روشن شد کهسنّتقطعیالهیچهدر میانپیامبرانو
چهدر میانامامانمعصوم(علیهمالسّلام)، چنیناستوار شده کههر
پیشوایعادلیبرایپیشبرد اهدافاشنیازمند
بهیاورانیاستکهپشتگرمیرهبر خویشرا فراهمکنند؛ بهگونهای
کهآنرهبر، ایشانرا تکیهگاهخویشبداند، اکنونباید بگوییم، رهاورد
بررسیِ احادیثیکهعلّتیا علتهایغیبتامامدوازدهم(علیهالسّلام) را
بیانمیکند، بهما نشانمیدهد کهیکیاز بارزترینعلّتهایعدمظهور،
خوفآنحضرتبر جانخویشاست. این،
نشانهیآناستکهامامزمان(علیهالسّلام) نیز در زمانیقیاممیکند
کهاینمانعاز میانبرداشتهشدهباشد؛ چرا کهاگر
حضرتمهدی(علیهالسّلام) پیشاز برطرفشدنِ اینمانع،ظهور کند، یقیناً،
مورد آزار و اذیّتدشمنانقرار میگیرد و همانعاقبتیکهدیگر
امامانداشتند در انتظار امامدوازدهم(علیهالسّلام) همخواهد بود.
در
حدیثی، زراره، یکیاز یارانامامصادق(علیهالسّلام) میگوید:
امامششم(علیهالسّلام) فرمود: <امامقائم(علیهالسّلام) پیشاز ظهور
خویش، مدّتیاز چشمها غایبخواهد شد.>. عرضکردم:
<علّتآنچیست؟>. فرمود: <یخافالقتل>؛ بر
جانخویشبیمناکاست>.65
در روایتدیگری، زمانپایانخوفو پنهان
شدنآنحضرتاز دید صاحبانقدرت، بهوقتیموکولشدهکهاذنبر نصرتو
یاریاشاز جانبخداوند متعالمورد تأیید قرار گرفتهباشد.۶۶
در کنار
همقرار دادنایناحادیث، بهما مینمایاند کهنبودناصحابلایقو
کارامدیکهمسئولیّتحفاظتاز جانامامدوازدهم(علیهالسّلام) و یاریو
نصرتویدر اوجتشکیلحکومتجهانیرا بر عهدهبگیرند، مانعاساسیدر
غیبتآنحضرتاست.
مرحومشیخطوسی، بعد از آوردنروایات،اینچنین، میافزاید:
ولمِثلذالک
اختفیرسولاللّه(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) فی الشعبتارهواُخری
فیالغار و قعداءمیرالمؤمنین(علیهالسّلام) عنالمطالبهبحقّه۶۷؛ بهخاطر
خوفاز قتلبود کهرسولخدا (صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم)
زمانیبهشعبپناهبرد و هنگامیهمدر غار مخفیشد، و بههمیندلیلبود
کهامیرالمؤمنین(علیهالسّلام) از مطالبهو ستاندنحقخویشصرفنظر کرد.
بهراستی،
آیا رفعاینمانع، یعنیزایلشدنخوفامامدوازدهم(علیهالسّلام) بر
جانخویش، قبلاز فراهمآمدنیارانبا وفا و کارامدیکهمیثاقبر
پاسداریاز آنحضرتبستهباشند، با ایثار و جانبازیخویش، دشمنانرا از
اطرافامامزمان(علیهالسّلام) پراکندهکنند و با شجاعتو سلحشوریاز
آنحضرتدفاعکنند، ممکنخواهد بود؟ در حدیثی، امامسجاد (علیهالسّلام)،
ایننکتهرا مورد تاءیید قرار داده، فرموده:
… ثمیخرجالی
مکّهوالناسیجتمعونبها… فیقومهو بنفسِهِ، فیقول: <ایّها الناس! انا
فلانبنفلان؛ انا ابننبیالله؛ ادعوکمالیما دعاکماِلیهنبیالله.>،
فیقوموناِلیهلیقتلوه، فیقومثلاثمئهو
ینیفعلیالثلاثمئهفیمنعونهمنه…۶۸؛ پساز آنکهامامزمان(علیهالسّلام)
بهسویمکهروانهگشتهو مردمدر آنجا گِرداگرد آنحضرتجمعشوند…
حضرتایستادهو میفرماید: <ایمردم! من، فلانیفرزند فلانیهستم. من،
پسر نبیخدا هستم. شما را بهسویآنچهپیامبر خدا بدانخواند، فرا
میخوانم.>. در اینهنگام، عدّهایبر میخیزند تا آنحضرترا
بهقتلبرسانند، امّا سیصد و اندیاز یارانحضرتمهدی(علیهالسّلام)
مانعاینکار شده[و از آنحضرتحفاظتمیکنند].
ایننکته، در
احادیثیکهاز طرقاهلسنّتبهما رسیده، نیز مورد اشارهقرار گرفتهاست.
در حدیثی، محمّد بنحنفیهمیگوید: نزد حضرتعلی(علیهالسّلام)
بودیمکهمردیدربارهیحضرتمهدی(علیهالسّلام) از آنحضرتپرسید.
امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) در پاسخفرمود:
… ذاک یخرجفی آخر الزمان.
اِذا قالالرجل: <اللّه! اللّه!>، قُتل، فیَجمعُ اللهتعالی
لهقوماً…۶۹؛ او، در آخر الزمانخروجمیکند، هنگامیکهآنمرد بگوید:
<خدا! خدا!>، بهقتلمیرسد، امّا خداوند متعالبرای[دفاعاز] او
گروهیرا جمعمیکند.>
در اینرابطهمرحومشیخطوسی، در
ابتدایفصلپنجماز
کتابالغیبهکهدربارهیعلّتغیبتامامزمان(علیهالسّلام)
نوشتهشدهاست، چنین میفرماید:
هیچعلّتیمانعاز ظهور آنحضرتنیست،
مگر خوفو بیمناکیویبر جانخویش؛ چرا کهاگر هر عاملیغیر از ایندر
میانبود، هرگز جایز نبود کهامامزمان(علیهالسّلام) از دیدهها
مخفیبماند، بلکهبر او بود کهمشقّتها و اذیّتها را تحمّلکند؛ زیرا،
جایگاهو مقامامامانو انبیاء (علیهمالسّلام) نزد خداوند با
بهجانخریدنسختیها رفیعو بلند میگردد.۷۰
ایننکته، از منظر
دانشمنداندیگریمانند سید بهاءالدیننجفی،
نویسندهیکتاب<منتخبالانوار المضیئه> مخفینماندهاست. او نیز در
اینبارهمیگوید:
از آنجا کهظهور حضرتمهدی(علیهالسّلام)
سبببرپاییحدود و اجرایبسیاریاز احکاممیشود، و غیبتو
نهانبودنویباعثتعطیلشدنو کنارماندنبسیاریاز حدود شریعتپیامبر
اسلام(صلّیاللّهُ علیهوآلهوسلّم) شدهاست، پیمیبریمکهسبباصلیدر
غیبتآنحضرتاز ناحیهیخداوند متعالو امامزمان(علیهالسّلام) نیست؛
چرا کهدر اینصورت، لازممیآمد کهخدا و امام(علیهالسّلام)،
واجبیراکههماناقامهیحدود و
اجرایدستوراتاصیلاسلامیاست،ترککردهباشند و
چنینچیزیبرایشانمحالاست. بنابراین، باید بگوییم، سبباساسیدر
مخفیبودنامامعصر (علیهالسّلام) از دیدهها، نبودنیاور و
صلاحیّتنداشتنجامعهو نسلحاضر برایپذیرشآنامامهماماست.۷۱
در
روایتیذیلاینآیهیشریف(یا ایّها الذینءامنوُا مَنیرتد
منکمعندینِهفسوف یأتِیاللّهُ بقومٍ یحبُّهمو
یحبُّونهاذلّهعلیالمؤمنیناعِزه
علیالکافرینیجاهدونفیسبیلاللّهولایخافونلومهلائمذالکفضلُ
اللهیؤتیهِ مَنیشاء واللّهواسععلیم)۷۲
امامصادق(علیهالسّلام) چنینمیفرماید:
صاحباینامر[حضرتمهدی(علیهالسّلام)] در پرتو اینآیه، در حمایتچنینیارانآگاهو دلاور محفوظمیماند.۷۳
اینروایتشریف،
در ضمنآنکهویژگیهاییارانامامدوازدهم(علیهالسّلام) را در پرتو
آیهیفوقمورد اشارهقرار میدهد، یکیاز وظایفمهمو غیر
قابلاغماضایشانرا حمایتو حفاظتاز حضرتمهدی(علیهالسّلام) برمیشمرد و
آنرا مورد تأکید قرار میدهد.
بهراستی، امامموعود، انقلابخویشرا
با یاریکدامینیاورانآغاز میکند و با پشتیبانیچهمردانیحکومتخویشرا
استمرار میبخشد؟ آیا او کهآخرینذخیرهیخدا و یگانهمنجیبشریتاست،
میتواند بهامید یارانیکه<همچونیارانعلی(علیهالسّلام) از
مردانگیجز صورتو قیافهایرا بهارثنبردهبودند و در
صفتبهکودکانبیخرد میماندند و در حقیقتهمانند
عروسانحجلهنشینبودند>74، قیامکند؟
مهدی(علیهالسّلام)
کهقیامخویشرا در نهایتعزّتو اقتدار آغاز میکند و با
هدفگسترشآیینخدا در پرتو حکومتبلا منازعالهیادامهمیدهد،
دشمنانیکینهتوزتر از خوارج، مکّارتر از معاویهلعنهاللّهو قدرتمندتر
از عمروبنعبدُود پیشرویدارد در اینمیدان، نیازمند یاورانیاستکهدر
شجاعتو بصیرتو شیفتگی، مانند مالکو عمّار و میثمباشند،
کارگزارانیکهبازواناجراییحکومتاشباشند و عاملاناقامهیعدلو بسطِ
شریعتِ حیاتبخشالهیدر جامعه. شایستگی، توانمندی، استوار گامیو
سلامترفتاریآنان، بیگمان، مهمتریننقشرا در سامانیابیجامعهیپساز
ظهور در ابعاد مختلفایفا خواهد کرد. بهجهتکارایی، نیرومندی،
شکستناپذیریو جمعشدنبسیاریاز اوصافوالایاخلاقیو اعتقادیدر ایشان،
هنگامیکهامامزمان(علیهالسّلام) ظهور میکند، یاراناش را نهفقطبا
نامِ یار و یاور کهبا عنوان<خاصّان، و نزدیکانارجو قربدار>
براییاریخویشفرا میخواند.
در حدیثمفضّلاز امامصادق(علیهالسّلام) اینطور آمده:
…
فیصرخصرخه فیقول! <یا معاشر نقباییو اهلخاصّتی و
مَنذخرهماللّهلنُصرتی قبلَ ظهوری علی وجهِ الارض! ائتونی طائعین…؛۷۵
ایگروهنزدیکانمنو ایخاصّانمنو ایکسانیکهخداوند براییاریمن، بر
رویزمینپیشاز ظهورم، ذخیرهشانکردهبود! با رغبتنزد منآیید…>.
نکتهیجالبتوجهدیگریکهدر
اینحدیثشریفنمایاناست، و نباید مورد غفلتقرار گیرد، ایناستکهاز
عبارت: <وَمنذخرهملنصرتی قبلظهوری علیوجهالارض>
چنیناستفادهمیشود کهیارانامامزمان، باید پیشاز ظهور و در
دورانغیبتساختهشوند. از اینرو، زمانپیشاز ظهور را باید فرصتتکامل
روحی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگیشیعیاندر
جهتآمادگیبراییاریامامدوازدهم(علیهالسّلام) دانست.
ایننکته، با
بررسیاحادیثیکهدر اینبارهبهدستما رسیدهاند، تکمیلمیشود؛ چرا
کهدر برخیاز روایات، ساعتظهور آنمُصلحکلّ،
چنینگزارششدهاستکهآنحضرتقبلاز آنکهکنار کعبهبرود و با تکیهبر
آن، باصدایدلآرایخود، آغاز حکومتو قیامخویشرا بهگوشجهانیانبرساند،
در مکانیبهنام<ذیطوی> در انتظار آنسیصد و سیزدهیارِ خاصّاش،
توقّفمیکند و بعد از آمدنو پیوستنایشانبهامامخویش،
اماممهدی(علیهالسّلام) بههمراهآنانبهکنار کعبهرفتهو ظهور و بروز
خویشرا اعلاممیکند.۷۶
علاوهبر آن، حضرتاش،
دستبههیچگونهاقدامنظامینخواهد زد، مگر آنکهحدّاقلّ دههزار نفر
هوادارِ پا در رکاببرایسپاهشجمعشوند.۷۷
تمامیاینروایاتو
مطالبگهر بار نهفتهدر لابهلایاحادیث، بهما مینمایاند کهاز
جملهعواملاساسیو غیر قابلچشمپوشیدر تشکیلیکحکومتجهانیکهقصد
بنیانکنیریشههایظلمو فساد و پیریزینظامآرمانیتماماولیایخدا، از
آدمتا خاتمرا دارد، برخورداریاز یاورانیکارامد، استوار گام، نستوه،
جانبر کفاستکهدر جریانمبارزهبا سرانکفر و طغیانو ستمو
دگرگونساختناوضاعِ نابههنجار جامعهیبشریِ پیشاز ظهور، از
یگانهذخیرهیالهیبر رویزمینحفاظتو حمایت، و او را در
رسیدنبهاهدافاشیاریکنند.
افزونبر اینباید در نظر
داشتکهوظیفهیاینیاران، منحصر بهروزهاینخستینِ
قیامامامزمان(علیهالسّلام) کهسپاهیانحضرتاشدر گیر و دارِ مبارزهبا
سردمدارانستمپیشهیجهانهستند، نمیشود، بلکهایشان، بعد از برپاییو
استقرار حکومتعدلالهیدر سرتاسر گیتی، در
ادامهیفعّالیّتهایشبانهروزیخویش، ادارهو سرپرستیبخشیاز
جامعهیپساز ظهور را بر عهدهخواهند گرفتو در حقیقت،
بهمنزلهیبازواناجراییحکومتامامدوازدهم(علیهالسّلام) خواهند بود.
در حدیثیامامصادق(علیهالسّلام) میفرماید:
گویا،
امامقائم(علیهالسّلام) را بر فراز منبر کوفهمشاهدهمیکنمکهسیصد و
سیزدهتناز یاراناش، بهتعداد جنگاورانبدر، پیرامونشرا گرفتهاند.
اینیاران، پرچمدارانو حاکمانبر مردمدر زمیناز جانبخدا هستند.۷۸
در حدیثدیگرینیز امامسجّاد (علیهالسّلام) چنینمیفرماید:
اِذا
قامقائمنا اذهباللهعزّوجلّ عنشیعتنا العاههو جعلقلوبهمکزبرالحدید و
جعلقوّهالرجلمنهمقوّهاربعینرجلاً و یکونونحکّامالارضو سنامها۷۹؛
هنگامیکهقائمما اهل بیت(علیهمالسّلام)، قیامکند، خداوند متعال،
حزنو اندوهرا از شیعیانما برمیدارد و دلهایایشانرا [در ایمان]
پولادینمیکند، و نیروییکمرد از ایشانرا بهازایچهلمرد قرار میدهد.
ایشانهستند کهحاکمانبر رویزمین.
بنابراین، بر منتظرانیکهامید ظهور
مهدیآلمحمد (علیهمالسّلام) را روشناییبخشِ دیدگانو
حیاتبخشقلبهایشانقرار دادهاند، واجباستکهخطمشیانتظار خویشرا از
میاندستور و رهنمونهایامامانهدی (علیهمالسّلام) پیدا کردهو
سرمایهیعمر خویشرا در راهیصرفکنند کهبهطور قطعو یقین، بهپیریزیو
برپاییحکومتِ امید دلها و مصلحدنیا میانجامد.
پینوشتها:
۱٫ آلعمران: ۱۴۰٫
۲٫ مجادله: ۲۱-۲۰٫۳٫ انبیا: ۱۸٫
۴٫ فرهنگمعین، فرهنگعمید.
۵٫ معجمالوسیط، العین، مقاییساللغه، ذیلمادهوطیء.
۶٫ بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۷٫
۷٫ مصباحاللغه، مقاییساللغه.
۸٫ روم: ۴۴٫
۹٫ کهف: ۱۰٫
۱۰٫ (قد خلتمِنقبلکمسننفسیروا فیالارضفانظروا کیفکانعاقبهالمکذّبین) آلعمران: ۱۳۷؛ احزاب: ۳۸؛… .
۱۱٫ نجم: ۴۱-۳۹٫
۱۲٫ کافی، ج۱، ص۱۸۳؛ بحار، ج۲، ص۹۰؛ میزانالحکمه، ج۴، ص۳۵۴٫
۱۳٫ الغیبه، نعمانی، باب۱۱، ح۳، ص۲۸۳٫
۱۴٫
امیرالمؤمنین۷ در خطبهی۹۷ نهجالبلاغهخطاب
بهیارانخویشچنینمیفرماید: <والذی نفسی بیده! لیظهرَن هؤلاء
القومعلیکم، لیسلانهماءولی
بالحقمنکمولکنلاًسراعِهِماًلیباطلصاحبهموابطائکمعنحقّی.>.
۱۵٫ الغیبه، نعمانی، باب۱۵، ح۲، ص۴۰۸٫
۱۶٫ الغیبه، نعمانی، باب۱۷، ص۴۲۴٫
۱۷٫ الغیبه، نعمانی، باب۱۵، ح۷، ص۴۱۱٫
۱۸٫ الغیبه، نعمانی، باب۱۵، ح۵، ص۴۰۹٫
۱۹٫ آلعمران: ۱۲۵ (بلی اًنتصبروا و تتّقوا ویاءتوکممنفَورهمهذا یمددکم ربّکمبخمسهآلافمنالملائکهمسوّمین) و آیاتدیگر.
.۲۰ الغیبه، نعمانی؛ ص۲۹۱، باب۱۱، ح۱۴٫
۲۱٫ الغیبه، طوسی؛ ص۴۲۶، فصل۷، ح۴۱۳٫
۲۲٫
حضرتعلی، علیه السلام، در خطبهی۲۰۱، نهجالبلاغه، دربارهیقومثمود
چنینمیفرماید: <ایّها الناس! اِنّما یجمعالناسالرضیوالسُّخطو
انّما عَقَر ناقهثمود رجلواحد، فعَمهُماللهبالعذاب، لمّا
عمّوهبالرّضی، فقالسبحانه: (فعقروها فاءصبحوا نادمین).>.
۲۳٫
مَنقَتَلنفساً بغیر نفسٍ او فَسادٍ فیالارضفکأنّما
قَتَلالنّاسجمیعاً هر کسانسانیرا بدونقصاصیا بیآنکهفسادیدر
زمینکردهباشد، بکشد، چنانباشد کههمهمردمرا کشته.
۲۴٫ انّ
اءوّلبیعهجرتفی الاِسلام، بیعهعقبهالاولی. اخبر عنها
عبادهبنالصامتو قال: <وافیموسمالحجمنالانصار اثنا عشر رجلاً ممن
اسلممنهمفی المدینه.> و قالعباده: <بایعنا
رسولاللّهبیعهالنساء و ذالک قبلانیفترضعلینا الحرب، علیان لانشر ک
باللّهشیئاً، و لانسرق، و لانزنی، ولانقتلاولادنا…>.
معالمالمدرستین، سید مرتضیعسکری، ج۱، ص۱۹۶ (بهنقلاز سیرهیابنهشام،
ج۲، ص۴۰ – ۴۲).
۲۵٫ رویکعببنمالک و قال: خرجنا منالمدینهللحجو
تواعدنا معرسولاللّه، صلّی اللهُعلیهوآله وسلّم، العقبه،
اواسطایامالتشریق… فتکلّمرسولاللّه، صلّی اللّهُعلیهوآلهوسلّم، فتلا
القرءانو دعا الیاللهو رغبفیالاسلام.>. ثمقال:
<اُبایعکمعلیان تمنعونی ممّا تمنعوننسائکمو ابنائکم.>. فأخذ
البَراء بنمعرور بیدهثمقال، <نعموالذی بعثک بالحقلنمنعن ممّا
نمنعبهاُزُرَنا. فبایعنا یا رسولاللهفنحنو اللهاءهلالحروب>.
معالمالمدرستین، سید مرتضیعسکری، ج۱، ص۱۹۷ (بهنقلازسیرهیابنهشام، ج
۲، ص۴۷ – ۵۶).
۲۶٫ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۲۰۹٫
۲۷٫ نهجالبلاغه، خ۳، (شقشقیه)
۲۸٫
عقدالدرر، ص۱۶۷، بابالخامس؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۸۶؛ بحارالانوار، ج۵۱،
ص۸۷؛ سننابنماجه، ج۲، ۱۳۶۸ – بابخروجالمهدی، منکتابالفتن.
۲۹٫ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۱۰؛ بحارالانوار، ج۵۲، باب۲۲، ح۷ و…
۳۰٫ عقدالدرر، ص۹۴٫
۳۱٫ مراجعهشود بهخطبه۳ (شقشقیه)، نهجالبلاغه.
۳۲٫ عقدالدرر، ص۹۶ و ص۱۴۲، بابالرابع؛ سننالدّانی، ابوعمروالدّانی؛ لوحه۸۵ و ۹۵٫
۳۳٫ ملاحمو فتن، سید بن طاووس؛ باب۶۳، ص۱۳۹؛ معجماحادیثالاِمامالمهدی (علیهالسّلام)، ج۱، ص۴۷۸، ح۳۱۹ (با کمیتفاوت).
۳۴٫ عقدالدرر، ص۲۰۲٫
۳۵٫ همانمدرک، ص۸۳٫
۳۶٫ همانمدرک، ص۱۱۳، باب۴٫
۳۷٫ عقدالدرر، ص۷۳٫
۳۸٫ عقدالدرر، ص۹۴٫
۳۹٫ عقدالدرر، ص۷۳٫
۴۰٫ معجمالملاحموالفتن، ج۴، ص۳۵۲ (بهنقلاز الملاحم، سید بنطاووس، ص ۷۰، باب۱۴۶)؛ مهر بیکران، ص۵۱٫
۴۱٫ احتجاج، طبرسی، ج۲، ص – بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۷٫
۴۲٫ (انزلمِنالسّماء ماءا فَسالتاءودیه بِقَدَرِها) رعد: ۱۷٫
۴۳٫ بحارالانوار، ج۵۲، باب۲۶، ح۸۲، ص۳۰۷ – ۳۰۸٫
۴۴٫ بحارالانوار، ج۵۳، ص۷؛ مکیالالمکارم، ج۱، ص۳۶۰، ح۶۳۲٫
۴۵٫ عقدالدرر، ص۹۸٫
۴۶٫
لازمبهاضافهاست، در روایاتِ رسیدهاز جانباهلبیت(علیهمالسلام)،
تأویلاینآیهشریفه، یارانامامزمان(علیهالسّلام)، ذکر شدهاند.
۴۷٫ طه: ۳۰٫
۴۸٫ المیزان، طباطبایی، محمد حسین؛ ج۱۴، ص۱۴۶ – ۱۴۷٫
۴۹٫ صف: ۱۴٫
۵۰٫ صف: ۱۴٫
۵۱٫ صف: ۱۴٫
۵۲٫
چهلحدیثاز غیبتفضلبنشاذان، علیاکبر مهدیپور، ص۴۱ (بهنقلاز مختصر
اثباتالرجعه، حسوم؛ کفایهالمهتدی، برگ۲۱، منتخبکفایهالمهتدی، ص۱۱۵٫
۵۳٫
نهجالبلاغه، خ۱۹۲؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۳۳؛ صحیحمسلم، ج۱۵، ص۱۷۸:
<اءنا وضعتُ فی الصغر بکلاکِلِ العربو کسرتُ نواجِمَ قرونربیعهو
مُضَر>.
۵۴٫ <واللّه! – یا علی! – لو بارز اهلالشرقو الغربلقتلتهمجمیعاً.> سفینهالبحار، ج۴، ص۳۹۷، مادّهی<شجع>
۵۵٫ براساسنهجالبلاغهفیضالاسلام.
۵۶٫ همان.
۵۷٫
در منابعروایی، احادیثمتعددیپیرامونتمحیصو امتحانشیعیاندر
زمانغیبتنیز وارد شدهکهجهتاطلاعرجوعشود بهغیبتنعمانی، ص۲۸۹،
باب۱۲٫
۵۸٫ بحارالانوار ، ج ۴۴، ص ۱۴۷، احتجاج، ج ۲، ص ۷۱٫
۵۹٫ موسوعهکلماتالاًمامالحسین(علیهالسّلام)، ص۴۰۷؛ مقتلالحسین(علیهالسّلام)، مقرّم، ص۲۶۲٫
۶۰٫ موسوعهکلماتالاًمامالحسین(علیهالسّلام)، ص۳۹۴٫
۶۱٫ الغیبه، نعمانی، ص۲۹۶، باب۱۲، ح۴٫
۶۲٫ لازمبهتوضیحاستکهابوبکر از قبیلهتیمو عمر از قبیلهعدیبودهاست.
۶۳٫ اعلامالدین، دیلمی، ص۱۲۳؛ کافی، ج۲، ص۱۹۰، ح۴٫
۶۴٫ بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۲۳ – ۱۲۴ (بهنقلاز المناقب، ج۲، ص۳۶۲).
۶۵٫ الغیبه، طوسی، فصل۵، ص۳۳۲، ح۲۷۴٫
۶۶٫ همان، ص۳۳۲، ح۲۷۵٫
۶۷٫ الغیبه، طوسی، فصل۵٫
۶۸٫ اِثباتالهداه، ج۷، ص۱۶۵، ح۷۷۱؛ بحار؛ ج۵۲، ص۳۰۶، ح۷۹، باب۲۶؛ مکیالالمکارم، ج۱، ص۳۵۸٫
۶۹٫ عقدالدرر، ص۱۷۵، باب۵٫
۷۰٫ الغیبه، طوسی، ص۳۲۹٫
۷۱٫ منتخبالانوار المضیئه، ص۱۳۸ – ۱۳۹٫
۷۲٫
مائده: ۵۴٫ ایاهلایمان! هر کهاز شما از دینخود مرتد شود، بهزودیخدا،
قومیرا میآورد کهایشانرا دوستدارد و آناننیز خدا را دوستدارند و
نسبتبهمؤمنانفروتناند، بر کافرانسرفراز و مقتدرند، در راهخدا جهاد
میکنند [و بهنصرتاسلامبر میانگیزند] و در راهدین، از ملامتو
نکوهشاحدیباکندارند. ایناستفضلخدا کهبههر کهخواهد عطا کند و خدا
را رحمتیوسیعو نامنتها استو بهاحوالهر کهاستحقاقآنرا دارد دانا
است.
۷۳٫ تفسیر برهان، ج۱، ص۴۹۷٫
۷۴٫ نهجالبلاغه، خطبه۲۷٫
۷۵٫ بحارالانوار، ج۵۳، ص۷، س۱۱ – ۲۰؛ مکیالالمکارم، ج۱، ص۳۶۰، ح۶۳۲٫
۷۶٫ بحارالانوار، ج۵۲، باب۲۶، ح۱۰، ص۲۸۳ و ح۷۲، ص۳۰۳ و ح۸۰، ص۳۰۶٫
۷۷٫
فاِذا اجتمعتلههذهالعدّهمناهلالاِخلاصاظهراللّهاءمره، فاِذ اکمل
لهالعقد و هو عشرهآلافرجلخرجباِذناللّهعزّوجلّ،
فلایزالیقتلاءعداءاللهحتّییرضیاللهعزّوجلّ. کمالالدین، ج۲، ص۳۷۸
باب۳۶، ح۲؛ بحار، ج۵۲، ص۲۸۳، ح۱۰٫ و نیز رجوعشود به: بحار، ج۵۲،
باب۲۶، ح۸۱، ص۳۰۷٫
۷۸٫ بحارالانوار، ج۵۲، ص۴۳۶٫
۷۹٫ بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۱۷٫
مطالب مرتبط...
- زندگی بشر پس از ظهور چقدر ادامه خواهد یافت؟
- در چه مدتی مقدمات ظهور حضرت مهدی علیهالسلام فراهم میگردد؟
- آیا در میان این همه مسلمان و شیعه، 313 نفر یار برای حضرت وجود ندارد؟
- آیا دعا برای ظهور حضرت مهدی علیهالسلام، با نهی از عجله در ظهور منافات دارد؟
- چرا بیشتر انسانها هیچحرکتی در جهت اعلام آمادگی و پذیرفتن منجی نکردهاند؟