بررسی ادعای ولادت مهدی موعود در آخرالزمان، در روایت أم هانی

(بسم الله الرحمن الرحیم)
  • محمد علی فلاح علی آباد
  • عزاالدین رضانژاد

چکیده

از شگردهای فرقه‌های انحرافی، بهره‌گیری از روایات، در جهت تثبیت اغراض فرقه‌ای است. ابوالفضل گلپایگانی، مبلغ بهائیت در کتاب «فرائد»، در بیان روایات مبشر ظهور «باب»، به روایتی از أم هانی تمسک می­کند و این روایت را که بر تعبیر «مولود فی آخر الزمان» در حق حضرت مهدی۴ مشتمل است؛ بر ادعای سید علی محمد شیرازی، ملقب به «باب» قابل تطبیق دانسته و آن را از اشارات ظهور و آیتی بر حقانیت ادعای وی شمرده است. در این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی ادعای مذکور پرداخته شده است. با تحلیل سندی و محتوایی این روایت و در نظر گرفتن دو روایت دیگر از أم هانی که همگی مشابه و در ذیل آیه ۱۵ و ۱۶ سوره تکویر وارد شده‌ است؛ و با در نظر گرفتن معنای تعبیر «آخرالزمان»؛ این نکته حاصل شد که این روایت بر حضرت حجت۴ قابل تطبیق است؛ در غیر این‌ صورت، در تعارض با دو روایت دیگر فاقد ارزش استناد علمی خواهد بود.

واژگان کلیدی: آخرالزمان، أم هانی، ولادت موعود، ابوالفضل گلپایگانی، بهائیت.
مقدمه

عقیده به امام غایب، یکی از اساسی ترین و مهم ترین عقائد شیعه­ اثنی عشریه می‌باشد. از این رو روایاتی که در شأن آن حضرت صادر شده، از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. از سویی دیگر، برخی از روایات، مورد دستبرد رهزنان و مدعیان دروغین قرار گرفته است. گروه‌ها و فرقه‌های انحرافی به دلیل جایگاه روایت در منظومه فکری مسلمانان و به غرض موجه جلوه دادن ادعاها همواره سعی دارند از گنجینه روایی شیعه، روایاتی را در راستای ادعاهای خود بهره برداری کنند. ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بهائیت در فصل دوم از کتاب «فرائد» در باب «کیفیت احتجاج به احادیث و بشارات» به چندین روایت در بشارت ظهور باب تمسک کرده است که روایت أم هانی یکی از این روایات می­باشد. این روایت که مشتمل بر تعبیر«مولود فی آخر الزمان» است، دستاویزی برای ابوالفضل گلپایگانی قرار گرفته تا آن روایت را بر علی محمد باب حمل و ادعا کند که علی محمد باب که مولود آخرالزمان و همان موعود اسلام است.

بررسی و نقد ادعای بهائیت در تمسک به این روایت در کتاب‌های ردیه­ای که بر کتاب فرائد نوشته شده به صورت عمومی و در کنار سایر ادعاها در دسترس می­باشد؛ اما امتیاز این مقاله در پژوهش مستقل این روایت با نگاهی جامع همراه با بررسی محتوایی و سندی این روایت می­باشد. در ادامه این نوشتار، پس از طرح ادعا به تحلیل و بررسی آن می­پردازیم و در جهت پاسخ به این شبهه و بیان مفهوم صحیح روایت أم هانی، این روایت را در کنار دو روایت دیگر از أم هانی که دارای مضامین مشترک بوده و همگی ازامام باقر۷در تفسیرآیه شریفه «فَلَا أُقْسِمُ بِالخُنَّسِ» «الجَوَارِالْکُنَّسِ» (تکویر: ۱۵و۱۶) واردشده است، مورد بررسی قرار می­دهیم و با مرجحات سندی و محتوایی صحیح‌ترین نقل را انتخاب، و به شبهه بهائیت در این روایت پاسخ داده خواهد شد.

ادعای گلپایگانی

ابوالفضل گلپایگانی در کتاب «فرائد» بعد از نقل روایات حداثت سن قائم بشارت دیگر بر ظهور باب را اینگونه نقل می‌کند:

و کذلک مجلسی در بحار، در باب ماروی عن الباقر ۷ از أم هانی ثقفیه روایت نموده است که بامدادی خدمت حضرت باقر مشرف شدم و عرض کردم: یا سیدی! آیه‌ای از کتاب الله برقلب من وارد شده است و مرا مضطرب کرده و از خواب باز داشته. فرمود بپرس آن را یا أم هانی! گفتم: قول خداوند عز و جل که فرموده است: «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْکُنَّسِ». فرمود: نیکو مسئله‌ای سؤال نمودی یا أم هانی! این کسی است که در آخر الزمان متولد شود و او مهدی این عترت است او را حیرت وغیبتی است که در آن گروهی گمراه شوند و گروهی هدایت یابند. پس، خوشا به حال تو اگر او را دریابی و خوشا بحال کسی که او را در یابد! (گلپایگانی، ۲۰۰۱م: ۵۸).

وی مدعی است این روایت که مشتمل بر تعبیر «مولود فی آخرالزمان» می‌باشد بر ظهور محمدعلی باب در سال ۱۲۶۰ مطابق است.

روایت أم هانی در آیینه روایات

در کل مجامع روایی شیعه تنها سه روایت از أم هانی نقل شده است که همگی در تبیین آیات ۱۵ و۱۶ سوره تکویر وارد شده است:

۱٫ عدّه من أصحابِنا عن سعد بنِ عبد اللّه عن أحمد بنِ الحسنِ عن عمر بنِ یزِید عنِ الحسنِ بنِ الرّبِیعِ الهمدانیّ قال حدّثَنا محمّد بن إِسحاق عنْ أَسید بنِ ثعلبه عن أمّ هانئٍ: قالت‏ لقیت أبا جعفرٍ محمّد بن علیّ۷ فسألته عن هذه الآیهِ و «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ»‏ قال الخنّس إِمام یخنس فی زمانه عند انقطاعٍ من علمه عندالناس سنه ستّین و مائتینِ ثمّ یبدو کالشهاب الواقد فی ظلمهِ اللّیلِ فإِن أدرکت ذلک قرّت عینک[۳].

ام هانى گوید: اباجعفرمحمدبن على را ملاقات کردم و راجع به آیه «۱۵ و ۱۶سوره تکویر» از آن حضرت سؤال کردم، فرمود: خنس (ستارگان غروب‏کننده) امامى است که در زمان خود هنگامى که مردم از او خبر ندارند [برخى از علمش از مردم گرفته شود] در سال۲۶۰ پنهان مى‏شود، سپس مانند شعله درخشان در شب تار ظاهر مى‏شود، اگر آن زمان رادرک کنى چشمت روشن شود (کلینی، ۱۳۶۹:ج‏۲: ۱۴۲).

۲٫ علیّ بن محمّد عن جعفرِ بنِ محمّد عن موسى بنِ جعفرٍ البغدادیّ عن وهبِ بنِ شاذان عنِ الحسنِ بنِ أبِی الرّبِیعِ عن محمد بنِ إِسحاق عن أمّ هانیٍ: قالت سألت أبا جعفرٍ محمّد بن علیّ۷ – عن قولِ الله تعالى‏ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ‏ الْجَوارِ الْکُنَّس»ِ‏ قالت فقال إِمام یخنس سنه ستّین و مائتینِ ثمّ یظهر کالشّهابِ یتوقّد فی اللّیلهِ الظّلماء فإِن أدرکت زمانه قرّت عینک[۴].

ام هانى گوید: از حضرت اباجعفر محمد بن على۸ راجع به قول خداى تعالى «سوگند به ستارگان غروب‏کننده، همان سیارات نهان شونده «آیه ۱۵ و ۱۶سوره تکویر» پرسیدم، فرمود: آن امامى است که در سال ۲۶۰ غایب شود؛ سپس مانند شعله‏اى در شب تاریک فروزان شود، اگر زمان او را درک کنى چشمت روشن شود (همان).

۳٫ و بِهذا الإسناد عن محمّد بنِ مسعود عن نصرِ بنِ الصّبّاحِ عن جعفرِ بنِ سهیلٍ قال حدّثنی أبو عبد اللّه أخو أبِی علیٍّ الکابلیّ عنِ القابوسیّ عن نصرِ بنِ السّندیّ عنِ الخلیلِ بنِ عمرٍو عن علیّ بنِ الحسینِ الفزارِیّ عن إِبراهیم بنِ عطیّه عن أمّ هانئٍ الثّقفیّهِ: قالت‏ غدوت على سیّدی محمّد بنِ علیّ الْباقرِ۷ فقلت له یا سیّدی آیه فی کتابِ اللهِ عزّ و جلّ عرضت بِقلبِی فأقلقتنی و أسهرت لیلی قال فسلی یا أمّ هانیٍ قالت قلت یا سیّدی قول اللّه عّز و جلَ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ»‏ قال نعم المسأله سألتینی یا أمّ هانئٍ هذا مولود فی آخرِ الزّمانِ هو المهدیّ من هذه العتره تکون له حیره و غیبه یضلّ فیها أقوام و یهتدی فیها أقوام فیا طوبى لک إِن أدرکتیه و یا طوبى لمن أدرکه[۵].

ام هانى ثقفیه گوید: بامدادان خدمت آقایم محمد بن على باقر۸ رسیدم و عرض کردم: اى آقایم! یک آیه از کتاب خداى عزوجل به دلم عرضه شده است و مرا پریشان دل ساخته و چشمم را بی‌خواب کرده؛ فرمود: اى ام هانى! بپرس! عرض کردم: اى آقاى من! گفته خداى عزوجل: «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّس ِالْجَوارِ الْکُنَّسِ». فرمود: اى ام هانى! چه مسئله خوبى از من پرسیدى! این مولودى است در آخرالزمان. او است مهدى از این خاندان. براى اویک حیرت و غیبتى باشد که مردمى در آن گمراه شوند و مردمى هدایت یابند. خوشا به حال تو اگر او را دریابى و خوشا به حال کسی که او را دریابد! (صدوق،۱۳۹۵، ج‏۱: ۴۴۶).

بررسی سندی ودلالتی روایات أم هانی

به لحاظ اعتبار سنجی سندی، هر سه روایت دارای ضعف است: دو روایت اول با این‌که در بسیاری از منابع روایی شیعه به طرق مختلف نقل شده است؛ برخی از راویان آن مجهولند. روایت سوم که مورد تمسک گلپایگانی و بهائیت قرار گرفته، تنها دارای یک طریق(کمال الدین) است و به مراتب دارای ضعف بیش‌تری می­باشد.

«أم هانی» که هر سه روایت به واسطه­ او از معصوم نقل شده است، مجهول است و به غیر از این سه روایت، هیچ حدیثی از او نقل نشده و در کتاب‌های رجالی نامی از او برده نشده است (خوئی،۱۴۰۳، ج۲۳: ۱۸۱). «اسید بن ثعلبه» مجهول است (خوئی،۱۴۰۳، ج۳: ۲۱۲) و «حسن بن الربیع» که نامش در ۷ طریق آمده، به اضطراب شدیدی از لحاظ شهرت دچار است؛ به نحوی که در سه جا با وصف «الهمدانی» و در دو جا «المدائنی» و در چهار جا «ابی الربیع» و در یک جا «حسین بن الربیع»[۶] آمده و مجهول است (خوئی، ۱۴۰۳، ج۴: ۳۲۹)؛ اما در مورد روایت سوم که مرحوم صدوق خود به ضعف روات آن حدیث تصریح کرده؛[۷] ضعف شدیدتری متوجه سند آن است؛ چراکه راویان این روایت، نه تنها مجهولند و هیچ شرح حالی از آن‌ها موجود نیست؛ بلکه روایات دیگری نیز از آن‌ها در کتاب‌های روایی وجود ندارد. به عنوان مثال، «ابو علی کابلی» و «خلیل بن عمرو» تنها در این روایت و «نصر بن سندی» و «علی بن الحسین الفزاری» غیر از این روایت تنها در سند یک روایت دیگر به چشم می­خورند (بحرانی، ۱۳۷۸: ۴۷۰؛ مفید، ۱۴۱۳: ۶۶).

تبیین دلالی روایات أم هانی

چنان‌که اشاره شد، روایات أم هانی در پاسخ به سؤالی از معنای آیه ۱۵ و ۱۶ سوره تکویر، وارد شده است: «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ؛ نه، نه! سوگند به اختران گردان؛ [کز دیده‏] نهان شوند و از نو آیند،» بنابراین، این سه روایت در چند چیز مشترک هستند :

۱٫ هر سه روایت در تفسیر آیه ۱۵ و۱۶ سوره تکویر وارد شده که از اختران نهان شونده سخن گفته‌اند.

۲٫ هر سه روایت این دو آیه را به حضرت حجت تأویل کرده‌اند.

۳٫ در هر سه روایت به غیبت امام عصر اشاره شده است.

۴٫ هر سه، سعادتمندی را در درک آن حضرت دانسته‌اند.

بنابراین، این روایات از لحاظ محتوایی و دلالی مشکلی ندارند. از لحاظ محتوایی و دلالی، روایت اول و دوم در کمال متانت وقوت قرار دارند و با قرآن، سنت و عقل و سایر معیار‌های سنجش هیچ تنافر و تنافی ندارند؛ اما روایت سوم با توجه به معنای آخرالزمان در روایات و قراینی که در این روایت وجود دارد؛ بر حضرت حجت۴ کاملاً منطبق است.

اما در صورت اصرار گلپایگانی بر مدعای خویش: این روایت در امر ولادت با دو روایت اول متعارض خواهد بود؛ چراکه در روایت سوم، ولادت حضرت را در آخر الزمان (زمانی متأخر از زمان ائمه) دانسته است. دو روایت اول و دوم به غیبت حضرت در سال ۲۶۰ه‍.ق تصریح دارند که حاکی از ولادت ایشان قبل از این تاریخ است.

حل تعارض (یکم):

این‌که تعارض بین روایت سوم و دو روایت دیگر، تعارضی بدوی است و مقصود از آخر الزمان، زمانی است که هم شامل حضرت حجت۴ می­شود؛ به چند قرینه:

۱٫ چنان‌که بحث خواهد شد، آخرالزمان در این روایت بر زمان ولادت امام زمان قابل تطبیق خواهد بود؛

۲٫ دو روایت اول به خاطر صراحت در زمان غیبت، قرینه بر آخرالزمان در این روایت باشد و این واژه گنگ توسط آن دو روایت تفسیر شود؛

۳٫ اماره هایی از متن روایت وجود دارد: اولاً، سؤال از ستاره‌های پنهان شونده­ بازگشت کننده است؛ ثانیاً، در روایت به «له غیبه» تعبیر شده که این دو تعبیر حاکی از آن است که حضرت غیبتی دارند و این البته با ولادت در آخرالزمان سازگار نیست.

حل تعارض (دوم):

بر فرض این‌که تعارض مستقر باشد و ما بخواهیم بین روایت سوم یا دو روایت دیگر، یکی را برگزینیم مرجّحات زیادی وجود دارد که باعث ترجیح دو روایت اول خواهد شد. در این‌جا به برخی از این مرجحات اشاره می­شود:

۱٫ مرجح سندی: مجموع دو روایت دارای ۷ طریق (روایت اول ۳ طریق: کافی، تأویل الآیات، هدایه الکبری و روایت دوم ۴ طریق: کافی، کمال الدین، غیبه طوسی و غیبه نعمانی) است؛ اما روایت سوم، تنها دارای یک طریق (کمال الدین) است و چنان‌که اشاره شد، برخی از راویان این روایت غیر از این روایت در سلسله سند هیچ روایتی واقع نشده­اند.

۲٫ چنان‌که اشاره شد، هر کدام از دو روایت اول و دوم در بیش از ده منبع از منابع شیعی وارد شده است؛ اما روایت سوم از کتاب‌های قدما تنها در کمال الدین وارد شده و مولف آن شیخ صدوق به ضعف روایت تصریح دارد. اما دو روایت اول و دوم در کتاب‌های شیخ طوسی، شیخ کلینی و شیخ صدوق و نعمانی وارد شده‌اند. بنابراین، اعتماد قدما دلیل بر ترجیح آن دو است.

۳٫ مرجّح دلالتی: دو روایت کاملاً با سایر روایات و اعتقاد شیعه مطابق است؛ اما روایت سوم با انبوهی از روایات که حاکی از ولادت امام زمان در سال ۲۵۵ه‍.ق و با اصل اعتقادی شیعه مبنی بر ولادت و غیبت آن حضرت، تعارض دارد که طبعاً چنین روایت ضعیفی تاب مقابله ندارد.

۴٫ مرجّح مخالفت با عامه: روایت سوم، مطابق نظر عامه در ولادت موعود در آخرالزمان است؛ اما آن دو روایت، خلاف آن است و ترجیح با روایتی است که با نظر عامه مخالف باشد.

حل تعارض (سوم):

بسیار بعید است أم هانی، سه مرتبه به محضر امام باقر (۷) مشرف شده وهر بار یک سؤال را مطرح کند و یک جواب بشنود و با توجه به این‌که غیر از این روایات، روایت دیگری از ام هانی وارد نشده است؛ ایشان قطعاً مکرر خدمت امام باقر ۷نرسیده و کسب روایت نکرده است و با لحاظ ضعف سندی ومحتوایی روایت سوم و مشترک بودن مضمون هر سه روایت، به این نتیجه می­رسیم که می‌تواند بازگشت سه روایت، به یک روایت باشد.

بنابراین، با توجه به این‌که روایت ۲۲ کافی، بیش‌ترین اشتراک رادر بین روایات دارد واز لحاظ سندی دارای مجهولین کم‌تری است، آن را انتخاب می‌کنیم واختلاف نقل سایر روایات را داخل پرانتز می‌آوریم:

سألت أبا جعفرٍ محمّد بن علیّ ۷ عن قولِ اللّه تعالى‏ «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ‏ الْجَوارِ الْکُنَّسِ» قالت فقال إِمام یخنس (أو یفقد أو یغیب أو یختنس) (نفسه فی زمانه عند انقطاع (أو أنقضاء)من علمه عند الناس) سنه ستّین و مائتینِ ثمّ یظهر کالشّهابِ یتوقّد (أو الواقد أو الوقاد او الثاقب) فی اللّیلهِ الظّلماء(أو ظلمه اللیل) فإِن أدرکت زمانه(أو ذالک الزمان) قرّت عینک(أو عیناک) (کلینی،۱۴۰۷، ج۱: ۳۴۱، ح۲۲).

آخرالزمان در روایات

«آخرالزمان» به معنای پایان زمان، تعبیری است که در فرهنگ ادیان بزرگ با منجی و موعود گره خورده و در فرهنگ دینی ما جایگاه عظیمی به خود اختصاص داده است؛ به صورتی که روایات بسیار زیادی در مورد آخر الزمان وارد شده و حتی ریشه هایی از آن را در سایر ادیان آسمانی مشاهده می‌کنیم. برای مثال، در «انجیل» آمده است:

… و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید؛ زیرا که خواهند بود مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متکبّر و کفرگو و نافرمان والدین و حق‏ناشناس و بی‏دین، و بی‌الفت و بی‌وفا و خبث کننده و بی‏پرهیز و بی‏حلم و با خوبان بی‏اعتنا، و خائن و کم حوصله و عبوس کننده و عیش را بر خدا ترجیح می‏دهند (سلیمیان،۱۳۸۳: ۱۵).

آخرالزمان، از لحاظ لغوی به معنای پایان دوران است؛ اما از لحاظ اصطلاحی در فرهنگ شیعی دارای معنایی وسیع است و از نبوت حضرت ختمی مرتبت تا برپایی قیامت را شامل می‌شود. کاربرد آخرالزمان در روایات به چند دسته تقسیم می­شود:

أ. منظور از آخرالزمان دوران نبوت خاتم الانبیا و دین اسلام باشد؛ چراکه بعد از پیامبر اسلام، پیامبری و بعد از دین اسلام، دینی نیست. پس، حضرت محمد۶، پیامبر آخرالزمان و دین اسلام، دین آخرالزمان، و امت اسلامی، امت آخرالزمان می‌باشد.این تعبیر در روایات زیادی وارد شده؛ از جمله:

۱٫ روایتی از ابن عباس که در ذیل آیه ۹۷ بقره وارد شده است:

قال ابن عباس کان سبب نزول هذه الآیه ما روی أن ابن صوریا و جماعه من یهود أهل فدک لما قدم النبی ۶  المدینه سألوه فقالوا یا محمد کیف نومک فقد أخبرنا عن نوم النبی الذی یأتی فی آخر الزمان فقال تنام عینای و قلبی یقظان قالوا صدقت یا محمد…؛ ابن عباس سبب نزول این آیه را این دانسته که گروهی از یهودیان اهل فدک، هنگام ورود پیامبر ۶ به مدینه نزد پیامبر ۶ آمدند و به پیامبر عرض کردند: ‌ای محمد! خوابت چگونه است؟ چرا که ما از خواب پیامبری که در آخرالزمان می‌آید، آگاهیم. پیامبر ۶ فرمودند: چشمانم می‌خوابد، در حالی که قلبم بیدار است. گفتند: راست گفتی‌ای محمد!….. (طبرسی،۱۳۷۲: ذیل آیه ۹۷ بقره، ج ۱: ۳۲۶).

۲٫ در روایتی یهود نشانه پیامبری را که در آخرالزمان مبعوث می‌شود، این دانسته اند که قبله اش کعبه است.[۸]

۳٫ بسیار شده در لسان پیغمبر ۶ و امیرالمؤمنین۷ که وقایع آخر الزمان را بیان می‏فرمودند و وقایعی را می‏شمردند که در زمان ائمه: متأخره و اواخر ازمنه ائمه واقع شده یا قریب به آن زمان، مانند غلبه بنی عباس و انقراض ایشان(شاهرودی،۱۳۳۳:۴۳۴).

۴٫ سایر روایاتی که صراحتاً پیامبر ۶ را پیامبر آخرالزمان دانسته است.[۹]

ب. آخرالزمان در بخشی از روایات به زمان ظهور حضرت ولی عصر ـ ارواحنا فداه ـ و احداث قبل و بعد از آن مربوط می­باشد. در روایات زیادی زمان ظهور حضرت، آخرالزمان دانسته شده از جمله این روایت:

قال أمیر المؤمنین۷ و هو علی المنبر : یخرج رجل من ولدی فی آخر الزمان؛امیرالمومنین۷ بر روی منبر فرمودند: مردی از فرزندانم در آخرالزمان خروج می‌کند (صدوق، ۱۳۹۵، ج۲: ۶۵۳).

ت. آخرالزمان در بخشی دیگر از روایت به زمانی خاص اشاره ندارد؛ بلکه به ضعف ایمان و تضعیف شعائر دینی در آینده اشاره دارد؛ از جمله این روایت از رسول اکرم۶:

یأتی فی آخر الزمان ناس من أمتی یأتون المساجد یقعدون فیها حلقا ذکرهم الدنیا وحب الدنیا؛ در آخرالزمان، مردمی از امت من می‌آیند در مساجد حلقه هایی می‌زنند. حرفشان دنیا و محبت به دنیاست( فیض کاشانى، ۱۴۱۵، ج۲: ۳۲۷).

ث. آخرالزمان در برخی از روایات به زمانی نزدیک به قیامت و وقوع نشانه‌های آن اشاره دارد. ذیل آیه «فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَلَا إِلَی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ» (یس:۵۰). این مسئله (صیحه اول ومرگ همه موجودات قبل از برپایی قیامت) به قدرى سریع و برق آسا و غافلگیرانه است که حتى بر وصیت و سفارش توانایی نخواهند داشت، و حتى فرصت مراجعت به سوى خانواده و منزل‌هاى خود را پیدا نمى‏کنند! (مکارم شیرازی،۱۳۸۲، ج۴: ۱۰۰).

علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه شریفه در تفسیرش می­گوید:

ذلک فی آخر الزمان، یصاح فیهم صیحه وهم فی أسواقهم یتخاصمون، فیموتون کلهم فی مکانهم، لا یرجع أحد إلى منزله ولا یوصى بوصیه (قمی،۱۴۰۴، ج‏۲: ۲۱۶).

یعنی این واقعه در آخر الزمان است که صیحه­ای بر مردم واقع می‌شود، در حالی که مردم در بازارها به تجارت و معامله مشغول هستند. پس، همگی در مکانی که حضور دارند، می‌میرند و کسی نمی‌تواند به منزلش برگردد و کسی نمی‌تواند وصیتی بکند.

خداوند در داستان ذوالقرنین، پس از ساختن سدی که قوم یأجوج و مأجوج را محصور کرد، در آیه ۹۸ سوره کهف  می‌فرماید:

قَالَ هَذَا رَحْمَهٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا؛ گفت: این رحمتى از جانب پروردگار من است، و [لى‏] چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سد] را درهم کوبد، و وعده پروردگارم حق است ( ترجمه فولادوند: ۳۰۴).

امیرالمومنین در روایتی مفصل که داستان ذوالقرنین را بیان می‌کنند، در ذیل این آیه می‌فرمایند:

….إذا کان قبل یوم القیامه فی آخر الزمان إنهدم ذلک السد….؛ قبل از قیامت در آخر الزمان، آن سد شکسته می‌شود….(قمی،۱۴۰۴، ج۲: ۴۱؛ و فیض کاشانی، ۱۴۱۵،ج۳: ۲۶۴).

آخرالزمان در روایت أم هانی

تا این‌جا نتیجه این‌که تعبیر «آخر الزمان» در روایات، دارای معنایی وسیع  و مصادیق چهارگانه‌ای برای آن متصور است؛ اما این‌که تعییناً کدام مورد مقصود است، به قراین حالی و مقالی روایت وابسته است.

بنا بر قرائن موجود، مقصود از آخرالزمان در روایت ام هانی، معنای اول، یعنی بازه زمانی دین مبین اسلام است. برخی از قرائن به این نحو است:

اول: تأویل «خنس» و «کنس» در آیه شریفه به مهدی موعود۴ است؛ چراکه او دارای غیبتی است، همانند ستارگان پنهان شونده. به این صورت که اگر آخرالزمان نزدیک قیامت باشد، دیگر غیبت و بازگشت از آن معنا ندارد.

دوم: تعبیر «هو المهدی من هذه العتره»؛ اولاً، حضرت را با نام معرفی کرده است؛ ثانیاً، مهدی این عترت، اشاره دارد به سلسله ائمه: و این‌که از خاندان امامت و ولایت مهدی۴ خواهد بود.

سوم: تعبیر «طوبی لک ان ادرکته؛ خوشا به حالت اگر او را درک کنی، به ام هانی که با حضرت امام باقر۷ معاصر است؛ به تحقق آن در آینده نزدیک اشاره دارد.

چهارم: در روایت اول و دوم، تعبیر« امام یخنس سنه ‌ستین و مأتین» آمده است؛ یعنی امامی که در سال ۲۶۰ غایب می‌شود، که این دو روایت قرینه بر این‌ نکته است که مراد از آخرالزمان در روایت سوم نیز، همان زمان ولادت حضرت مهدی است. این پیشگویی معجزه‌ای از امام باقر ۷ می‌باشد که بیش از۱۲۰ سال قبل از ولادت، آن را به أم‌هانی بشارت می‌دهد.

احتمالات دیگر

احتمالات دیگری نیز در معنای آخرالزمان در این روایت وجود دارد:

اول این‌که آخر الزمان به معنای زمان‌های متأخر باشد؛ اما متعلق «فی آخرالزمان»، یظهر یا یقوم باشد؛ به این معنی که «مولود فی آخرالزمان»؛ یعنی «مولود یظهر أو یقوم فی آخرالزمان»، مولودی که درآخرالزمان ظهور می‌کند یا قیام می‌کند به قرینه روایاتی که چنین مضمونی در آن وارد شده است (شاهرودی،۱۳۳۳: ۴۳۴).

دیگر این‌که تعبیر آخرالزمان را به معنای لغوی آن و «ال» آن عهد و اشاره به زمان ائمه معصومین دارد و منظور از آن مهدی‌ای است که در آخر زمان ائمه: متولد می‌شود؛ یعنی او آخرین امام از نسل ائمه :می‌باشد (حسینی شیرازی،۱۳۲۰: ۶۴).

بنابراین، فرمایش امام باقر۷: « مولود فی آخر الزمان»، طبق چندین احتمال، با مبانی کلامی شیعه مطابق بوده و  بر حضرت ولی عصر ـ روحی له الفدا ـ منطبق می‌باشد.

مروری دگربار بر ادعای ابوالفضل گلپایگانی و جواب آن

گلپایگانی به نقل حدیث و ترجمه آن بسنده کرده و از ذکر نحوه استدلال به این روایت امتناع کرده است؛ یعنی ایشان نحوه استدلال را به خواننده واگذار کرده است.گویا استدلال چنین است:

طبق بیان امام باقر۷، مهدی موعود۴، مولود آخر الزمان است؛ یعنی در آخر الزمان به دنیا می‌آید و علی محمد باب که متولد ۱۲۳۵هـ . ق. است، طبعاً متولد آخرالزمان است. پس، علی محمد باب مهدی موعود است!

البته این استدلال که تنها وجه تمسک به این روایت است، آن‌قدر سخیف است که گلپایگانی خود را به زحمت نینداخته و نخواسته شأن کتاب استدلالی خود را با آن ضایع کند.

جواب:

۱٫ با در نظر گرفتن مجموع روایات مهدی و ادله و قراین بی‌شمار بر ولادت حضرت حجت۴، دیگر جایی برای تمسک به روایتی ضعیف دال بر ولادت موعود در آخرالزمان نیست.

۲٫ این‌که هرکس در آخرالزمان متولد شود مهدی باشد، ادعایی است بدون دلیل. آخرالزمان عنوانی کلی است که بر افراد زیادی قابل تطبیق است. بنابراین، این تطبیق نمی‌تواند معیار صحت ادعای مدعیان باشد.

۳٫ این استدلال به روایت، زمانی درست است که منحصراً آن معنا، از روایت فهمیده شود؛ اما با وجود احتمالات در معنای آخرالزمان، قابل استدلال نیست: (اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال). جدا از این‌که با دقت در تعابیر این روایت وملاحظه قراین(که ذکر شد) انسان را به این یقین می‌رساند که قطعا مراد از مهدی، حضرت ولی عصر۴ است.

۴٫ چنان‌که در مباحث گذشته گفته شد، این روایت، با دو روایت دیگر از أم هانی تفسیر می­شود و یا این‌که در نهایت با آن دو تعارض می­کند و ذکر شد که در صورت تعارض ساقط می­شود.

۵٫ از آن‌جا که بهائیت سلسله ظهور مظاهر الاهی بعد از بها را مستمر می­داند؛[۱۰]تعبیر آخرالزمان برای آن‌ها بی‌مفهوم است و معنای حقیقی(نابودی دنیا) و حتی اصطلاحی آخرالزمان را مورد نظر ندارند. بنابراین، باید آخرالزمان را به معنای پایان اسلام به تأویل ببرند. در این صورت، تعبیر آخر الزمان مطابق عقیده شیعه به خاطر ظهور لفظی آن، بر معنای تأویلی اولویت دارد.

۶٫ اگر بهائیت در جواب بگوید با توجه به این‌که صد واندی سال از زمان امام باقر۷آخرالزمان محسوب نمی‌شود، اگر منظور از تعبیر «آخر الزمان» زمان‌های متأخر نباشد، ذکرش لغو است؛ یا این‌که بگوید در روایات حضرت مهدی۴ هر جا ذکر از آخرالزمان باشد، منظور زمان‌های متأخر از عصر معصومین است؛ در جواب می‌گوییم: علت تعبیر «مولود فی آخرالزمان» شبهه­ای بوده که موعود را از امت‌های پیشین می­دانسته‌اند. آیت الله جواد تهرانی می­فرماید:

مولود در ازمنه‏ سابقه بر زمان خاتم انبیا و از عترت پیشینیان که قبل از خاتم انبیا در دنیا متولد شده باشد (مثلا عیسی بن مریم؛ چنان که بعضی توهم نموده‏اند) نیست؛ بلکه او مولود در آخرالزمان (یعنی ازمنه نبوت خاتم انبیا) و مهدی از این عترت یعنی عترت و ذریه‏ی خاتم الانبیا ۶ می‏باشد(تهرانی،۱۳۴۶: ۱۰۳).

۷٫ اگر مدعای بهائیت در تطبیق این روایت بر سید علی محمد باب را بپذیریم و از ضعف سندی و دلالی آن چشم پوشی کنیم؛ این روایت با جمع کثیری از روایات که شامل روایات صحیحه نیز می­باشد متعارض است و در این صورت این روایت قطعاً ساقط خواهد شد.

نتیجه

روایتی از أم هانی که در آن از حضرت مهدی به «مولود فی آخر الزمان» تعبیر شده بود بر ولادت قائم موعود در زمان‌های متأخر از عصر امامت هیچ دلالتی ندارد و این تعبیر بر سال ولادت مهدی در سال ۲۵۵هـ .ق. کاملا قابل تطبیق خواهد بود. این امر با دقت در معنای «آخرالزمان» در روایات و وجود دو روایت دیگر از أم هانی که همگی دارای یک مضمون هستند و مفسر این روایت هستند؛ روشن خواهد بود؛ اما در صورت اصرار مدعی بر دلالت روایت بر ولادت در ازمنه اخیر، بین این روایت و دو روایت دیگر تعارض است که در این صورت مرجحات سندی و دلالی، حاکی از سقوط این روایت خواهد بود. بنابراین، هیچ مجالی بر این ادعای بهائیت نخواهد بود.


منابع

قرآن کریم.

۱٫ ابن بابویه، على بن حسین‏ (۱۴۰۴ه‍.ق). الامامه و التبصره من الحیره، اول، قم، مدرسه الإمام المهدى۴‏.

۲٫ ابن بابویه، محمد بن على‏ (۱۳۹۵ه‍.ق). کمال الدین وتمام النعمه، مصحح غفاری،علی اکبر، دوم، تهران، اسلامیه.

۳٫ استر آبادی، علی (۱۴۰۹ه‍.ق). تأویل الایات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، اول، قم، مؤسسه النشر الإسلامی.

۴٫ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان (۱۳۷۴). تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، اول، قم، قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه.

۵٫ تهرانی، جواد (۱۳۴۶). بهایی چه می گوید، سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

۶٫ حسین بن حمدان (۱۴۱۹هـ . ق). الهدایه الکبری، بیروت، ابلاغ.

۷٫ حسینی شیرازی، ابوطالب (۱۳۲۰). اسرارالعقائد در اثبات امامت دوازده امام ورد بر طائفه بابیه، اول، بمبئی، چاپخانه مظفری.

۸٫ خویی، ابوالقاسم (۱۴۰۳ه‍.ق). معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، دوم، بیروت، مدینه العلم.

۹٫ سلیمیان خدامراد (۱۳۸۳). فرهنگ نامه مهدویت، اول، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی۴٫

۱۰٫ شاهرودی، أحمد (۱۳۳۳). حق المبین، نشر الماهر، مشهدی خداداد، نسخه الکترونیک.

۱۱٫ طبرسى، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.

۱۲٫ طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۱ه‍.ق). کتاب الغیبه للحجه، اول، قم، دار المعارف الاسلامیه.

۱۳٫ عاملى(شیخ حر)، محمد بن حسن‏ (۱۴۲۵ه‍.ق). اثبات الهداه باالنصوص و المعجزات، اول، بیروت، اعلمی.

۱۴٫ عروسى حویزى، عبد على بن جمعه (۱۴۱۵ه‍.ق). تفسیر نور الثقلین، مصحح:رسولی محلاتی،هاشم، چهارم، قم، اسماعیلیان.

۱۵٫ فیض کاشانى، محسن (۱۴۱۵ه‍.ق). تفسیر الصافی، دوم، تحقیق: اعلمی حسین، تهران، مکتبه الصدر.

۱۶٫ فیض کاشانى، محسن (۱۴۱۶ه‍.ق). الوافی، اول، اصفهان، کتابخانه الامام امیر المومنین۷٫

۱۷٫ قمی، علی بن ابراهیم (۱۴۱۴ه‍.ق). تفسیر القمی، سوم، قم، دار الکتاب.

۱۸٫ کلینى، محمد بن یعقوب ‏(۱۴۰۷ه‍.ق). الکافی، اول، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

۱۹٫ کورانی، علی (جمعی از محققین)، معجم احادیث الام المهدی، نرم افزار مکتبه الشامله.

۲۰٫ گلپایگانی، ابولفضل (۲۰۰۱م). فرائد، هوفهایم، آلمان،موسسه مطبوعات امری آلمان، ۱۵۸بدیع،

۲۱٫ مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳ه‍.ق). بحارالانوار، دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

۲۲٫ مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۴ه‍.ق). مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏، دوم، رسولی محلاتی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

۲۳٫ مسعودى، على بن حسین (۱۴۲۶ه‍.ق). إثبات الوصیه للإمام علیّ بن أبی طالب۷، سوم، قم، انصاریان.

۲۴٫ مشهدی، محمد (۱۳۶۸). کنز الدقائق و بحر الغرائب، اول، تحقیق: در گاهی حسین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد.

۲۵٫ مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۸۲). برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

۲۶٫ نعمانی، ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم (۱۳۹۷ه‍.ق). الغیبه، تهران. صدوق.

۲۷٫ نیلى نجفى، بهاء الدین ‏(۱۳۶۰). منتخب الأنوار المضیئه فی ذکر القائم الحجّه۴‏، قم، مطبعه الخیام.

۲۸٫ یزدى حایرى، على‏ (۱۴۲۲ه‍.ق). إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب۴، اول، مصحح عاشور علی، بیروت، مؤسسه الاعلمی.

 

 

â دانش‌آموخته سطح۳ مرکز تخصصی مهدویت.  Mfallah193@gmail.com
ââ دانشیار گروه کلام اسلامی جامعه المصطفی العالمیه. rezanejad39@yahoo.com
.[۳] این روایت در منابع روایی زیر روایت شده است: (کافی، ج۱، ۳۴۱: ح۲۳؛ الامامه و التبصره من الحیره: ۱۱۹؛ الغیبه طوسی: ۱۵۹؛ کمال الدین وتمام النعمه، ج۱، ۳۲۴: ح۱؛ الغیبه نعمانی: ۱۵۰، ح۷ و: ۱۴۹، ح۶؛ الوافی، ج۲: ۴۱۸؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۴: ۱۵۳؛ مرآه العقول، ج۴: ۵۶؛ تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵: ۵۹۵، ش۱۱۴۲۳ و ش۱۱۴۲۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵: ۵۱۷، ح۲۰ ؛ منتخب الانوار المضیئه:۲۰؛ الزام الناصب، ج۱: ۹۹ و ۴۲۹ و بحار الانوار،  ج۵۱: ۵۱، ح۲۶ و ۱۳۷، ح۶).
[۴]. این روایت در منابع روایی زیر روایت شده است: کافی، ج۱: ۳۴۱، ح۲۲ ؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵: ۵۱۷، ح۱۹؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۴: ۱۵۳ و ۱۵۵؛ الوافی، ج۲: ۴۱۷ ؛ تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵: ۵۹۵، ش۱۱۴۲۴و: ۵۹۶، ش۱۱۴۲۷؛ مرآه العقول،  ج۴: ۵۵؛اثبات الهداه، ج۵: ۵۸، ح۳۲ و ۱۹۲؛ تفسیر صافی، ج۵: ۲۹۲ ؛ تأویل الایاتالظاهره فی فضائل العتره الطاهره: ۷۴۴؛ بحار الانوار، ج۲۴: ۷۸، ح۱۸؛الهدایه الکبری: ۳۶۲ و اثبات الوصیه للامام علی بن ابیطالب: ۲۶۵٫
[۵]. این روایت در کتاب‌های زیرهمگی به نقل از کمال الدین آمده است: (تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۴: ۱۵۲؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵: ۵۱۷؛ اثبات الهداه، ج۵: ۸۴  و بحار الانوار،  ج۵۱، ۱۳۷: ح۴٫
.[۶] حسن بن ابی الربیع در کافی، ح۲۲،حسن بن الربیع الهمدانی، در کافی، ح۲۳؛ حسین بن الربیع المدائنی در کمال الدین؛ حسن بن ابی الربیع الهمدانی در الهدایه الکبری؛ حسن بن الربیع در تأویل الایات و ابی الحسن بن ابی الربیع المدائنی در غیبه طوسی.
[۷]. «السند مشتمل على مجاهیل و مهملین»؛ شیخ صدوق، «کمال الدین»: ۳۳۰٫
[۸]. «…قد عرفوا أن النبی المبعوث فی آخر الزمان قبلته الکعبه…»الطبرسی، «تفسیر مجمع البیان» ج۱: ۴۲۸٫
.[۹] «…من أنه سیخرج فی آخر الزمان نبی من العرب…» الطبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج۹ : ۱۴۷٫

«…بأنه یبعث نبیا فی آخر الزمان یکون مخرجه بمکه…»  نورالثقلین، ج۴: ۲۴۷ و فیض کاشانى، تفسیر الصافی، ج۴: ۱۷۳٫

«…وقد مضى من ذلک سبعه ألف عام ومائتان وأنتم فی آخر الزمان…» تفسیر عیاشی، ج۱: ۳۲ و البرهان فی تفسیر القران، ج۱: ۱۶۷٫

«… اللهم انصرنا بالنبی المبعوث فی آخر الزمان الذی نجد نعته فی التوراه…» بحارالانوار، ج۲۲: ۶۳٫

«…هم أصحاب المهدی ( علیه السلام ) فی آخر الزمان…» تاویل الایات، ۳۲۷ و بحارالانوار، ج ۱۵: ۱۷۸٫
[۱۰]. تهرانی، جواد در صفحه۱۰۲ کتاب «بهایی چه می‌گوید»: می‌فرماید: پس‏ از گذشتن هزار سال دیگر از زمان حسینعلی بهاء، باز هم مظهر امری از جانب خدا پیدا خواهد شد؛ بلکه به همین قسم بعد از آن هم باز ظهورات آخری الی ما لا نهایه خواهد بود. پس سال تولد سید باب هم از آخرالزمان نمی‏باشد.


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:9 اردیبهشت 1395 - 23:44

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد