تو را من چشم در راهم . . .

(بسم الله الرحمن الرحیم) 


باز هم خیابانِ آمدنت را چراغانی کردیم،

باز هم کوچه­ های قدومت را آذین بستیم،  تا میلاد امید بخشت را جشن بگیریم.
باز هم از پنجره­ های غبار­آلود روزهامان،  از روزنه­ های بسته شده­ ی دلهامان،  از پسِ باورهای به شک آلوده شده مان،  به جاده­ ی تیره­ ی غیبتت چشم دوختیم،
تا چشم هامان به رنگ سبز انتظارت روشن شود،  و قلب هامان به امید آمدنت آرام گیرد؛
اما نیامدی.
قرن­هاست که کلام پدرت، امیر مؤمنان، گوش جانمان را به درستیِ آن آزرده است که:
براستی افق­ها تیره گشته،  و راه­های روشن  گم شده است!
اما نمی­دانیم که به کدامین گناهمان، در پرده ­ی غیبتت، فرو نشانده­ اند.
و نمی­دانیم که به کدامین کارِ خیر, اجازه­ ی ظهورت، که وعده­ ی راستینِ خداوند است،  صادر خواهد شد.
آری نمی دانیم که رازِ پنهانی­ ات چه بوده و رمزِ پیدایی­ ات چیست؛

اما می­دانیم که می ­آیی . . .

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:3 تیر 1392 - 7:23

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد