قرآن صاعد چیست/ خدا چه نیازی به مسئلت بنده‌اش دارد!؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)

پروردگار عالم فرمود: موسی! همان زمانی که بنده‌ام از من درخواست می‌کند، همان لحظه، لحظه قرب او به من است

 

آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر مدرسه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت آغاز ماه بهار قرآن به شرح دعای ابوحمزه ثمالی می‌پردازد که بخش شانزدهم آن در ادامه می‌آید:

*امر به سؤال و منع عطیّه

پروردگار عالم خودش امر به درخواست «مِن ناحیة النّاس الی ناحیة اللّه» را تبیین فرمود.

خدا! قولت، قول حقّ است، وعده‌ات، وعده صدق است، خودت فرمودی: از خدا مسئلت کنید، آن هم از فضلش؛ چون پروردگار عالم به شما رحیم است.

جلساتی را راجع به قول حقّ و وعده صدق و فضل پروردگار عالم و اینکه این فضل در بستر رحمت است و باید از فضل خدا مسئلت کنیم، صحبت کردیم.

«وَلَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی» از صفات تو این نیست که امر به سؤال و درخواست کنی، بعد هم مانع عطاء بشوی، اصلاً مگر می‌شود؟! همان ‌گونه که فرمود: «اُدْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُم‏» اگر کسی از پروردگار عالم مسئلت کند، محال است که عطا نکند. اصلاً از صفات خدا دور است که خودش امر به سؤال کند و بعد عطا نکند. این اصلاً اهانت و جسارت به ساحت قدس پروردگار عالم است. پروردگار عالم عطا می‌کند، آن هم چه عطایی! خدایی که حتّی به کسی که درخواست نکرده باشد، عطا می‌کند، می‌شود به کسی که درخواست کند، عطا نکند؟! همان‌گونه که در دعای ماه رجب خواندیم: «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً»، حال می‌شود آن کریم، آن رحیم، آنکه فضلش هم در بستر رحمتش است و فرموده: «إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً» و خودش نیز می‌فرماید: از من مسئلت کنید؛ عطا نکند؟! خداوند حتّی به آن‌هایی هم که مسئلت نکردند، عطا، لطف و محبّت کرده است.

*کدام لحظه، بنده به خدا نزدیک‌تر است؟

لذا نکاتی را راجع به سؤال و مسئلت عرض کردیم که پروردگار عالم می‌فرمایند چه طور سائل باشید و اصلاً آن قدر هم خدای متعال حسّاس است که دوست دارد بنده‌اش فقط از خودش سؤال کند.

یک روایت شریف در کتاب احادیث القدسیه شیخ حرّ عاملی است که در کوه طور، موسای کلیم در حال مناجات بود، عرضه داشت: خدا! چه چیز من را به تو بیشتر نزدیک می‌کند؟ پروردگار عالم بیان فرمود: موسی! همان زمانی که بنده‌ام از من درخواست می‌کند، همان لحظه، لحظه قرب او به من است و قطعاً پروردگار عالم دوست دارد بنده‌اش بیاید و فقط به او اعلان کند که خدا! من نیاز دارم، همین! اولیاء خدا می‌گویند: حتّی چه نیاز دارد، مهم نیست.

عرض کردیم امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: از مکارم اخلاق نبیّ مکرّم(ص) این بود که دست رد به سینه هر سائلی که به محضر ایشان می‌آمد، نمی‌زد. حال مگر می‌شود پروردگار عالم، خودش دست رد بزند؟! فرمود: موسی! قرب فقط در محضر سؤال از من است. لذا فرمودند: حتّی ریز را هم از من بخواهید. خدا این‌قدر دوست دارد بنده‌اش با او صحبت کند.

*خدا چه نیازی به مسئلت بنده‌اش دارد؟!

آیت‌الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در جواب این مطلب که خدایی که خودش بر خودش فرض کرده رزق بنده‌اش را بدهد - که روایتش را خواندیم، هر آن کس که دندان دهد، نان دهد - چه نیاز دارد که انسان از او درخواست کند؛ یک نکته بسیار ظریف بیان فرمودند و آن، این است: حسب آن چیزی که در روایات هم به دست می‌آوریم، مردان خدا گفتند: دلیلش این است که خدا از بس بنده‌اش را دوست دارد، می‌خواهد از طریق شنیدن صدای او و درخواست او از پروردگار عالم اعلان کند: بنده من! راه قرب تو به من، همین است؛ یعنی خدا دوست دارد صدای ما را بشنود، خدا می‌داند در ذهن ما چه می‌گذرد، «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» پروردگار عالم به ما از رگ گردن نزدیک‌تر است و از آنچه که در فکر و سینه‌های ما است، خبر دارد؛ تازه بهتر از خودمان هم خبر دارد، امّا دوست دارد بندهاش درخواست کند و صدای بنده‌اش را بشنود.

چون همان طور که عرض کردیم، اولیاء خدا از جمله امام و آیت‌الله شاه آبادی فرمودند: اگر کتاب ‌الله، قرآن نازل است، دعا، قرآن صاعد است. پروردگار عالم دوست دارد بنده‌اش مسئلت کند، دوست دارد به واسطه این مسئلت صدای بنده خودش را بشنود و به این مطلب، عشق می‌ورزد و علاقه دارد.

اولیاء خدا یک مثال می‌زنند که خیلی زیباست. می‌گویند: دیدید یک طفلی وقتی راه می‌افتد، یک شیئی را جلوی او می‌گیرند که قدم‌ها را بردارد. تازه دو قدم راه افتاده، این بچّه مدام جلو می‌آید و مدام این شیء را عقب‌تر می‌برند که این راه برود، چرا؟ شما که قصد مردم ‌آزاری ندارید، به خصوص قصد آزار به یک طفل معصوم! امّا خوشت می‌آید که در مقابل تو راه برود، از راه رفتن او کیف می‌کنی و لذّت می‌بری.

پروردگار عالم هم از آن موقعی که بندگانش با او صحبت می‌کنند، لذّت می‌برد. چون عزیز دلم! معمولاً این است که تا ما گرفتار نشویم، با خدا سخن نمی‌گوییم و معمولاً سخن ما با پروردگارعالم، موقعی است که نیاز داریم و مسئلت می‌کنیم.

باز اولیاء الهی یک تمثیلی زدند که تمثیل خیلی قشنگی است، می‌گویند: دیدید یک موقعی فرزندت تصوّر می‌کند می‌خواهی منّت بگذاری، امّا در واقع تو نمی‌خواهی منّت بگذاری. مثلاً یک پولی نیاز دارد، شما یک مقدار به او می‌دهی و می‌گویی: حالا برو، مابقی‌اش را بعداً بیا بگیر؛ یعنی می‌خواهی دوباره بیاید از تو مسئلت کند، نه اینکه بخواهی خوارش کنی، نه اینکه بخواهی منّت بگذاری، دوست داری بدانی که او متعلّق به توست، از تو درخواست می‌کند.

*گرفتار کردن از شدّت حبّ

عزیز من! پروردگار عالم هم دوست دارد که ما از ساحت قدسش مسئلت کنیم و از او بخواهیم، آن‌قدر پروردگار عالم به واسطه این درخواست خوشحال می‌شود که بیان فرمود: «لَوْ یَعْلَمُ‏ السَّائِلُ‏ مَا فِی الْمَسْأَلَةِ مَا سَأَلَ أَحَدٌ أَحَداً» اگر سائل می‌دانست در سؤال کردن چه چیزی نهفته شده، از هیچ احدی درخواست نمی‌کرد، مگر پروردگار عالم. «وَلَوْ یَعْلَمُ‏ الْمَسْئُولُ‏ مَا فِی الْمَنْعِ مَا مَنَعَ أَحَدٌ أَحَدا» و اگر کسی از او سؤال و خواهش بشود و بداند که در نومید کردن آن سائل، چه چیزی نهفته شده؛ هیچ موقع او را ناامید برنمی‌گرداند. یعنی تا سائل، سؤال می‌کرد، او را ناامید برنمی‌گرداند و هیچ کسی را بی‌جواب نمی‌گذاشت و منعش نمی‌کرد.

خدایی که این ‌طور به لسان معصومینش بیان می‌کند، مگر می‌شود کسی از او درخواست کند و حضرتش آن شخص را ناامید کند؟! ابداً. خودش دوست دارد ما سؤال کنیم، امّا حالا که دوست دارد، خودش هیچ کسی را منع و ناامید نمی‌کند. «وَلَیْسَ مِنْ صِفَاتک یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ‏» تازه امر هم کردی که از من درخواست کن، «وَتَمْنَعَ الْعَطِیَّة»، می‌شود آن‌ وقت عطا نکند؟! اصلاً دور از ساحت قدس ذوالجلال و الاکرام است. «وَأَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِک» و حال آنکه تو عطاهای بی‌شماری بر اهل مملکتت داری.

خدا بندگانش را دوست دارد و اولیاء خدا می‌فرمایند: از شدّت حبّ، دلش می‌خواهد بنده‌اش دائم در خانه‌اش را بزند. حتّی به تعبیری نخ سوزنش را هم که در روایت آمده، از خدا بخواهد. این تمثیل است. یعنی ریزترین چیز را از پروردگار عالم بخواهد، تا بزرگترین چیز. از بس به بنده‌اش، عشق دارد؛ از بس به بنده‌اش، حبّ دارد. خودش هم فرمود: «یُحبِبکُمُ اللّه».

این پروردگار عالم، این‌ طور به ما عشق می‌ورزد، ولی ما متأسّفانه تا گرفتار نشویم که حرف نمی‌ز‌نیم. لذا بعضی مواقع خودش ما را گرفتار می‌کند تا با او حرف بزنیم. این‌ قدر به ما علاقه دارد که با او حرف بزنیم. لذا فرمود: بعضی‌ها را به حال خودشان رها کرده «وأمهِلهُم رویداً» و دیگر آن‌ها را گرفتار و دارای مشکل نمی‌کند و آن‌ها هم با خدا قهر می‌کنند و می‌روند. امّا آن بنده‌ای که را دوستش دارد، آن بنده‌ای را که به او عشق می‌ورزد، گرفتارش می‌کند، تا با او حرف بزند و مدام خدا خدا کند، مدام دستش را در دل شب بالا بیاورد، ناله بزند، فغان کند، اشک بریزد و در مقابل ذوالجلال و الاکرام اظهار عجر کند که خدا هم لذّت می‌برد و به این عجز او در مقابل ملائکه‌ الله مباهات می‌کند و می‌گوید: ملائکه من! بنده من را ببینید که چطور خاضعانه به درگاه من آمده است. لذا آن‌وقت است که دیگر لطف می‌کند، آن‌ وقت است که دیگر عنایت می‌کند و فضل و کرم و عطیّه‌اش را مرحمت می‌کند.

اصلاً همین اجازه سخن دادن با خودش، بالاترین عطیّه است. همین ‌قدر که انسان دیگر از همه جا ببرد، ناامید و مأیوس بشود و امیدش فقط یکی، آن هم خدا باشد؛ بالترین لطف خداست.

*پیغام خدا در شب‌های جمعه به بندگانش

لذا وقتی به درب خانه خدا بروی و بگویی: خدا! بیچاره شدم، گرفتارم، هیچ کس جوابم را نمی‌دهد، درب خانه تو آمده‌ام و ...؛ همان ‌قدر که ارتباط خیلی نزدیک می‌شود و قرب حاصل می‌شود، هم خدا لذّت می‌برد و هم بنده خدا. پس خدا این‌ طور دوست دارد.

لذا اینکه در شب‌های جمعه در طی سال، از غروب شب جمعه، منادی ندا می‌دهد: کیست توبه‌کننده؟ کیست درخواست‌کننده؟، برای همین است که درب خانه او بیایند و فریاد بزنند و ناله کنند. چون همه باب‌ها را باز گذاشته است و دیگر بدش می‌آید کسی گناه کند. لذا فرمود: اگر کسی در شب جمعه طی سال گناه کند، عقوبت گناه مضاعف می‌شود؛ چون می‌گوید: من همه درب‌ها را باز گذاشته‌ام و مدام دارم می‌گویم: بنده من! بیا، چموشی نکن.

حضرت باقر العلوم، امام محمّد باقر(ص) فرمودند: حق تعالی در هر شب جمعه به ملکی امر می‌کند که از بالای عرش، از اوّل شب تا آخر شب مِن ناحیه الله تبارک و تعالی و از جانب آن ربّ اعلی ندا دهد: آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح، برای آخرت و دنیای خود، مرا بخواند و من دعای او را مستجاب کنم؟ آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح، توبه کند و من توبه او را قبول کنم؟ آیا بنده مؤمنی هست که من روزی او را تنگ کرده باشم که از من سؤال کند که روزی او را زیاده بگردانم؟ آیا بنده مؤمنی هست که بیمار باشد و از من سؤال کند و من پیش از طلوع صبح، او را شفا دهم و عافیت مرحمت کنم؟ آیا بنده مؤمن غمگین و محبوسی هست که پیش از طلوع صبح، از من سؤال کند که او را از زندان رها کنم و برای غم او، فرجی حاصل کنم و سبب خلاصی اش را فراهم کنم - ای خدا! ما را از این زندان جسممان رها کن. مبتلای به گناهیم، از این زندان گناه رها کن - ؟ آیا بنده مؤمن مظلومی هست که از من پیش از طلوع صبح برای دفع ستم ظالم سؤال کند و من هم انتقام او را بگیرم؟ ... مدام می‌گوید و می‌گوید، ولی ما متأسّفانه گاهی آن‌قدر حواسمان نیست که گرفتاریم و گناه می‌کنیم.

*استفاده از شب قدر زودرس برای درک لیالی قدر

حضرت صادق القول و الفعل، حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: شب جمعه که می‌شود (البته منظور این روایات، شب جمعه‌های در طی سال است. شب جمعه ماه مبارک را که عرض کردم: شب قدر زودرس است، ولی گاهی بشر چه می‌کند؟!) ماهیان دریا سر از آب بیرون می‌آورند، وحشیان صحرا گردن می‌کشند و حق تعالی را صدا می‌زنند و ندا می‌کنند: پروردگارا! ما را به گناه آدمیان عذاب نکن!

شب جمعه، شب رحمت و شب مغفرت است و اگر در ماه مبارک رمضان باشد که نورٌ علی نور است. فرمودند: در شب جمعه و روز جمعه که بیست و چهار ساعت است، در هر ساعت، حق تعالی ششصدهزار نفر را از جهنّم آزاد می کند. ماه مبارک را هم که عرض کردیم و روایتش را خواندیم که هر لحظه‌اش، این‌گونه است و مضاعف می‌شود.

پس برویم از خدا مسئلت کنیم، از خدا درخواست کنیم، داریم به إحیاء و لیالی قدر نزدیک می‌شویم، «لیلة القدر خیرٌ من ألف شهر»، این شب جمعه تکلیفمان را با خودمان معلوم کنیم، تکلیفمان را با گناهانمان معلوم کنیم تا ببینیم در شب‌های قدر چه حالی خواهیم داشت.

ای خدا! به لطف و کرمت، گناهانمان را ببخش و بیامرز.


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:5 مرداد 1392 - 13:17

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد