رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن گفت: در دین اسلام بحث لذت و شادی بسیار مطرح شده است، اگر کسی آیاتی که درباره فرح، انبساط، بهجت، عدم خوف، عدم حزن و امثال این کلمات را جمعآوری کند، تعدادش از آیاتی که درباره گریه است، بیشتر میشود.
حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی، استاد درس خارج حوزه علمیه و رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در سلسله جلسات سخنرانی به نقد و بررسی عرفانهای نوظهور پرداخته است که بخش شانزدهم آن در ادامه میآید:
جلسه قبلی توضیح مختصری درباره ی دین بودا بیان شد، هدف نیز این بود که توضیحی درباره عرفان دالایی لاما (عرفانی که در منطقه تبت است) بدهیم.
در عرفان دالایی لاما مردم بسیار به دالایی لاما احترام می گذارند، طوری که معمولاً هیچ کس اسم بچه خودش را دالایی لاما نمی گذارد، به خاطر اینکه می گویند وقتی اسم دالایی لاما(البته لقب آن آقا) این است دیگر کسی اسم بچهاش را دالایی لاما نمیگذارد، مثلاً ما این طور هستیم که به مرجع تقلید که میگوییم آیتالله، بعضی از لرها اسم بچههایشان را میگذارند آیتالله.
اما آنها می گویند اگر این اسم درباره آن آقا که رهبر آن عرفان است به کار رفت، دیگر درباره هیچ کس به کار نمیروند، حتی این طور هستند که در خیابانی که دالایی لاما راه رود، دیگر آنجای خیابان کسی راه نمیرود و میگویند غرقگاه است و دالایی لاما برای پیروان بوداییها خیلی مورد احترام است، همچنان که شبیه این را خود بودا درباره خدا گفته است یعنی این طور است که هیچ وقت یک بودایی اسم خدا را به زبان نمیآورد، به طوری که بعضیها میگویند بوداییها خدا را قبول ندارند، در حالی که قبول دارند ولی هیچ وقت اسمش را نمیآورند و میگویند اگر بودا اسم خدا آورد، دیگر ما نباید اسم خدا را به زبان بیاوریم.
*تناسخ
در جلسه قبل بیان شد که بودا، یک بودای نوعی است نه شخصی، یعنی میگویند هر کسی به آن درجه و به آن کمال برسد بودا میشود، جاهای مختلف که میرفتند، به آدمهای بزرگ آنجا بودا میگفتند یعنی بوداییها به حضرت عیسی میگویند بودای مسیح یا حضرت موسی را میگویند بودای یهودیها و آدمهای بزرگ هر جایی را میگویند بودا، نه اینکه چند بودا داریم، یک بودا است در جاهای مختلف به شکلهای مختلف ظاهر میشود، یعنی ریشه در همان عقیده تناسخ دارد و قبلاً نیز عرض کردیم که دو بودا داریم، یک بودایی که این دین را آورد که تناسخ را قبول نداشته است، یکی دیگر بودایی است که تناسخی است که کافر بوده و دین نداشته و با بودای اول خلط شده است، یعنی الان حرفهای این بودای کافر در دین بودا که فیلسوف بوده با بودایی که دین آورده است خلط و اشتباه شده است.
وقتی بودا مرد، پیروانش به کشور دیگر رفتند و دیدند در آن کشور نیز آدمی با همین ویژگیهایی که ما درباره بودا میشناختیم، هست و گفتند: پس همان بودا بوده که اینجا این طور ظاهر شده است و میگفتند بودا در بدنهای مختلف ظاهر میشود و این اعتقاد که تناسخ بود به عرفان دالایی لاما که فرقهای از این بوداییها است آمد.
*شیوه انتخاب رهبر در عرفان دالایی لاما
وقتی که رهبر این تبتیها میمیرد، میگویند تا چهل و نه روز دیگر هر بچهای که متولد بشود در این چهل و نه روز باید بگردیم ببینیم روح دالایی لاما در بدن کدامیک از این نوزادها حلول کرده است.
و تا چهل و نه روز روی هر بچهای که متولد بشود، مطالعه میکنند و خصوصیات و ویژگیهایش را بررسی میکنند، بعد یکی از این بچهها را میگویند روح دالایی لاما در بدن او است و از پدر و مادرش میگیرند و میبرند بزرگش میکنند و وقتی بزرگ شد، رهبر عرفان دالایی لاما میشود، فعلاً تا بچگیاش را انجام دهد و کم عقلیاش را دارد طبق دستورات دالایی لامای قبلی عمل میکنند و وقتی عاقل شد از وی (دستور میگیرند) و اعتقاد به علم غیب و معجزه و این چیزها نیز برایش دارند.
بعضی مواقع نیز این طور است که خود رهبر، وقتی میخواهد بمیرد پیشگویی میکند که در فلان روستا یا فلان شهر یک بچهای فردا متولد میشود و روح من در بدن آن میرود! و اگر این آقا امروز یا فردا مرد آن بچه رهبر تبتیها و دالایی لاما میشود.
این شکل انتخاب رهبرشان است. این اعتقاد به تناسخ نیز تا هزار و یک بار تکرار میشود، حالا چرا هزار و یک بار و روایاتی که ما درباره گناهان و ... داریم که چیزهای عجیبی در آن است که در اینجا کاری با آنها نداریم.
*شادی و لذت در دالایی لاما
اولاً خود بودا مدعی بود که جهان همراه با رنج و غصه و گرفتاری است و این رنجها ذاتی انسان نیست، قابل از بین بردن و زوال است و دین بودا و عرفان دالایی لاما می خواهند این رنجها را از بین ببرند و کارهایی که برای تقویت روح انجام میدهند، برای این است که رنج را از بین ببرند، دالایی لاما میگوید رنج همیشه از جهل ناشی میشود و اگر رنج برای جهل است، جهل قابل از بین بردن است و انسان میشود، عالم شود.
بنابراین دنیایی که همراه با رنج است قابل تبدیل شدن به شادی و لذت بشود، در کلمات بودا شادی و لذت به یک معنا به کار رفته است، ولی دالایی لاماها، لذت و شادی را دو چیز میدانند، مثلاً میگویند در شهوت و مسائل جنسی، کسی که به شهوت میرسد و در حال ارضاء شهوت خودش است در حال لذت است نه در حال شادی یا کسی که گرسنهاش است و غذایی را میخواهد، موقعی که غذا را دارد میخورد در حال لذت است نه در حال شادی،
بعد میگویند آنکه شادی است عبارت از علم، معرفت، دانش و قدرت روحی است، و اگر کسی بتواند بدون درس خواندن عالم شود میگویند به شادی رسیده است، کسی که به پول و مقام و ریاست رسید به لذت رسیده است و در واقع لذت را امری حسی میدانند و شادی را یک امر معنوی میدانند.
در عرفان دالایی لاما میگویند ما باید کاری کنیم که عرفان خیلی ساده بشود و در زندگی مردم بیاید و نباید امری ذهنی، برای افراد خاصی و نیمه شب و این مسائل باشد، عرفان این است که مردم دارای نشاط شوند و باید از لذت بگذریم چون لذت نیز نوعی رنج است، کسی که مواد مخدر استفاده میکند، آن لحظه لذت دارد ولی یک رنج طولانی بعدی خواهد داشت، چون مواد مخدر بعدش این لذت دوام ندارد بنابراین شادی نیست، لذت جنسی نیز شادی نیست، مقام و ریاست نیز شادی نیست، اما آنکه شادیآور است چیز روحی است که همیشه میماند مثل علم یا مثل تقوا و حیا و امثال اینها، البته اینها تقوا و حیا و عفت را زیاد به کار میبرند اما یک معنای خاصی دارند.
اگر در عرفان سرخپوستی که در آمریکای جنوبی وجود دارد را استثنا کنیم تنها جای دنیا که میگویند می شود یک زن چند شوهر داشته باشد همین عرفان دالایی لاما است و معمولاً این طوری است که چهار پنج تا پسر در یک خانه یک زن میگیرند، یعنی یک زن برای چهار برادر، البته وقتی که چند برادر با یک دختر ازدواج کنند، بچه که متولد شود برای برادر بزرگ است و برادر کوچک نیز حق همبستر شدن با این زن که زن خودش نیز حساب میشود ندارد و لذا معمولاً در دالایی لاما این طوری است که در هر خانهای که چند پسر است، پسر کوچک میرود برهما میشود(راهب).
شبیه همین چیزی که الان در مسیحیت وجود دارد، یعنی احتمال این است که پاپ چون نتوانست مسئله همجنس بازی را حل کند، احتمال است پاپ جدید بیاید بگوید همجنس بازی حلال است، در دالایی لاما نیز این طور است که یک زن با چند شوهر ازدواج میکند البته این خیلی عادی است ولی عکسش بسیار کم است که یعنی یک مرد چند زن بگیرد خیلی کم است و فقط برهمنان میتوانند همچنین کاری کنند، یا دالایی لاما میتواند چند زن بگیرد، و اگر دالایی لاما چند زن بگیرد آن را گناه حساب نمیکنند اما یک آدم عادی چند زن بگیرد، آن را گناه حساب میکنند.
از همین جا آدم این احتمال را میدهد شاید کسانی که دارند ترویج عرفان بودایی، عرفان دالایی لاما را میکنند، شاید به خاطر مسائل فحشا و منکراتی باشد، یعنی احتمال دارد یک غرض سیاسی یا شیطانی دنبال این باشد که هدف ترویج فحشا و منکرات باشد.
عرفان بودایی خیلی دم از عفت و حیا میزنند ولی عفت و حیا را آن طور که خودشان معنا میکنند نه این طور که ما معنا می کنیم و بعد می گویند در عفت یا در تقوا یا در علم شادی است، بعد راه رسیدن به این شادی را بحث میکنند: اگر کسی دنبال علم برود اما علم را بخواهد از طریق عادی به دست بیاورد، یعنی با کلاس درس و کتاب خواندن این طور چیزها، میگویند این طور علمی شادیآور نیست، اما اگر کسی برود دنبال علم از طریق غیر عادی شادیآور است، مثلاً علمی که با خواب یا با سحر به دست بیاید را میگویند شادی آور است.
در دین ما بحث شادی و لذت خیلی زیاد مطرح شده است، اگر کسی آیات شریفه قرآن را جمع آوری کند، آیاتی که درباره فرح، انبساط ، بهجت، عدم خوف، عدم حزن، یستبشرون، و امثال اینطور کلمات را کسی در قرآن جمع آوری کند تعداد اینها از آیاتی که درباره گریه و حزن و اندوه است بیشتر است، اینکه مثلاً فرض کنید آیاتی که میگوید «وجلت قلوبهم» و آیاتی که میگوید «بذکرالله تطمئن القلوب»، اینها را کنار همدیگر بگذارد، میبینید بیشتر درباره فرح و انبساط و شادمانی و اینها است.
البته برای افراد مختلف است، برای یک کس گریه خوب است و برای یک نفر شادی، اما اینکه آیا دین سفارش به کدام بیشتر کرده حرف دیگری است، ولی کلمه بهجت، سعادت و امثال اینها در قرآن خیلی زیاد است، و یک بخشی از عرفان درباره شادمانیهای روح است اینکه در کتابها، مثلاً در «منیة المرید» میگوید اگر بچههای پادشاهها میفهمیدند که لذت دنیا در علم است، آن وقت علما را میکشتند و سر میبریدند و باید خدا را شکر کنیم که نمیفهمند لذت کجا است و معنیاش این است که در دین ما طرفداری از لذت است، ولی لذت را در علم میبیند.
اینکه دالایی لاما بین علم عادی و غیر عادی فرق میگذارد در دین ما نیز است اما اینکه بخواهد از این طریق بخواهد به یک مسائلی که قدرت نفس است برسد، نتیجه قدرت نفس خودنمایی و خلاف میشود، یعنی در دالایی لاما میخواهد کاری کند که شما قدرتمند بشوید و این قدرت باعث شود که مردم به سوی شما جذب بشوند اینها است که بد است، شادمانی در دین ما این است که آدم اگر قدرتمند نیز شد، کسی را به سوی خودش دعوت نکند بلکه مردم را به سوی خدا دعوت کند.
- منبع: فارس