الیگارشی حاخامی و یهودیت جدید (قسمت نهم) / یهودیان، جهان اسلام و بغداد (2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

سرآغاز ایجاد شبکه جهانی تجاری یهودیان پس از اسلام به اواخر سده دوم هجری/سده هشتم میلادی می رسد.
در سال 797میلادی شارلمانی (58)، شاه فرانک ها و امپراتور بعدی «روم مقدس»، دو سفیر به دربار هارون الرشید، خلیفه عباسی (170-193ق/786-809م.) اعزام داشت. می دانیم که یک تاجر یهودی به نام اسحاق (59) راهنما و مترجم آنان بود و با ایشان به اروپا بازگشت. (60) اسحاق در بازگشت هدایای گران‌قیمتی، از جمله یک فیل، از سوی خلیفه برای امپراتور اروپا برد. این نخستین گزارش از حضور یهودیان در سرزمین آلمان است. گفته می شود یک حاخام یهودی، به نام ماکیر (61)، برای تأسیس یک حوزه یهودی در بندر ناربون (62) (جنوب فرانسه) با وی به اروپا رفت. (63) به نوشته واسیلی بارتولد، مناسبات تجاری مملکت شارلمانی با سرزمین های اسلامی، «به تقریب دربست در اختیار یهودیان بود. به طوری که می دانیم یهودیان در قلمرو دولت شارلمانی، که منافع بازرگانی را بسیار ارج می نهاد، از امتیازات بزرگی برخوردار بوده اند.» (64)

شارلمانی و هارون الرشید

در سده سوم هجری/نهم میلادی حضور یهودیان در اروپا اوج گرفت و برخی حکمرانان اروپا به تجارت برده، که در این زمان عرصه اصلی تکاپوی یهودیان بود، به عنوان منبعی برای کسب درآمد علاقه نشان دادند. (65) آنان فروش اتباع خویش را بهترین وسیله برای پرداخت بهای کالاهای گرانقیمتی که یهودیان از شرق می آوردند شناختند. (66) لویی اول، پسر شارلمانی و امپراتور فرانک ها (814-840)، در سال 825 میلادی به یهودیان اجازه داد تا بردگان خارجی را به سرزمین او وارد کنند و بفروشند. (67) این شاه فرانک به «لویی پرهیزکار» شهرت داشت ولی به رغم نامش سخت قسی بود.
بدین‌سان، در سده نهم میلادی بنادر ایتالیا به کانون مهم تجارت یهودی برده بدل شد و محل استقرار و تکاپوی گسترده تجار یهودی. تجارت یهودی برده چنان بی رحمانه بود که آگوبار (68)، اسقف لیون (814-840)، را به اعتراض واداشت. اگوبار فعالیتی سخت را آغاز کرد. او شش رساله علیه یهودیان نوشت که دو تای آن به فروش بردگان، به ویژه کودکان مسیحی، به وسیله یهودیان اختصاص داشت و عنوان یکی چنین بود: «درباره ضرورت اجتناب از همکاری با یهودیان». او عرایضی به امپراتور «پرهیزکار» نوشت که بی حاصل بود. دفاع آگوبار تنها از بردگان مسیحی نبود؛ او درباره بی پناهی بردگان غیرمسیحی نیز مطالبی نوشت و خواستار حمایت کلیسا از آنها شد. آگوبار می گفت یهودیان در زیر پوشش «کتاب مقدس» سنن قومی خود را ادامه می دهند. (69)
ابراهیم بن یعقوب یهودی در سفرنامه اش از حضور تجار یهودی برده در سال 970 میلادی در شهر پراگ خبر داده است. آدالبرت (70)، اسقف پراگ، نیز کوشید تا تعدادی از بردگان را از یک تاجر یهودی بخرد و آزاد کند و چون موفق نشد در سال 988 میلادی از سمت خود استعفا داد. در سال 1004 میلادی، در تعرفه گمرکی شهر کوبلنز (71) (غرب آلمان) نام تجار یهودی برده وارد شده است. در سال 1085میلادی یکی از اشراف لهستانی در شهر سیلسیا (72) تعدادی برده را از یک یهودی خرید و آزاد کرد و به این دلیل مورد تقدیر کلیسا قرار گرفت. (73)
فقه تلمودی برده‌داری را مجاز می شمرد و بردگان را به دو گروه «بردگان عبرانی» و «بردگان کنعانی» تقسیم می کند.
منبع برده شدن یک «عبرانی» (بنی‌اسرائیلی) از دو طریق است: مرد عبرانی که به جرم سرقت به بردگی محکوم می شود و مرد بینوایی که خود را به عنوان برده می فروشد. یک پدر عبرانی می تواند دختر زیر 12 سال خود را بفروشد. این بردگان اود اوری (74) (عبد عبرانی) نامیده می شوند. (75) گفتیم که سرآغاز بردگی اعضای قبایل بنی‌اسرائیل به وسیله یهودیان به زمان انهدام دولت قبایل ده‌گانه شمالی به وسیله امپراتوری آشور و با همدستی دولت یهود می رسد.
مفهوم فقهی «عبد کنعانی» به «کنعانی ها» اختصاص ندارد و به معنای تمامی بردگان غیرعبرانی است. این بردگان را از سه طریق می توان تملک کرد: خرید نقدی، خرید از طریق قباله، تملک به مدت سه سال مشروط بر اینکه کس دیگری ادعای مالکیت او را نکند. بعدها، دو مورد دیگر نیز به فقه یهودی افزوده شد: معاوضه و تصرف. (76)
در فقه یهودی بحث مفصلی وجود دارد در این باره که آیا برده جزء اموال منقول است یا غیرمنقول (77). این بحث واجد اهمیت جدی است و نشان می دهد که برده در نزد یهودیان «غلام خانگی» نبوده بلکه از ابزار مهم تولید به شمار می رفته است. در واقع، در فقه یهودی، برده در ردیف سایر ابزار تولید، یکی از «وسایل استحصال» است. بحث فوق بدین معناست که با فروش مِلک آیا فروشنده حق دارد برده خود را به همراه خویش به محل دیگر انتقال دهد یا او باید به ملکیت مالک جدید درآید.
در سده سوم هجری/نهم میلادی، ابن خردادبه تکاپوی یهودیان را در راذان (78) در حوالی مداین، چنین توصیف کرده است:
اینان یهودیانی هستند که زبان های عربی و فارسی و رومی و فرنگی و اندلسی و صقلبی [ترکی] را صحبت می کنند؛ و از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق صحراها و دریاها را درمی نوردند. و از مغرب بردگان و کنیزان و غلام بچگان[زیبارو] و پارچه های ابریشمی و پوست خز و چرم و پوست سمور و شمشیرها می آورند. و از فرنگستان در دریای غربی سوار کشتی می شوند و به فَرَما پیاده می گردند؛ و کالاهای بازرگانی خود را به دریای قلزم [بحر احمر] می برند… پس از آن به سوی دریای شرقی سوار کشتی شده، از قلزم به جار و جده و از آنجا به سند و هند و چین می گذرند. از چین مشک و عود و کافور و دارچین و غیره می آورند. آنچه را از آن نواحی آورده اند به دریای قلزم وارد کرده، پس از آن به فَرَما می رسانند. سپس به سوی دریای غربی سوار کشتی می شوند، گاهی امتعه خود را به قسطنطنیه می برند و آنها را به رومیان می فروشند و گاه به سرزمین فرنگ در دریای غربی می برند و در آنجا می فروشند. پس از آن به انطاکیه مراجعت می کنند و از راه زمین پس از طی سه مرحله به جابیه می رسند. پس از آن در فرات سوار کشتی می شوند و به بغداد می آیند. از بغداد با کشتی از راه دجله به ابله می رسند و از ابله به سوی عمان و سند و هند و چین حرکت می کنند. تمام این راه ها به یکدیگر متصل اند. (79)
تصویر فوق، شکل گیری شبکه تجارت جهانی یهود را در این زمان به روشنی نشان می دهد.
این شبکه بازتاب فعالیت کانون بسیار ثروتمند و متنفذی است که در این زمان در بغداد شکل گرفته و در رأس آن یوسف بن فیناس (80) (متوفی قبل از 928میلادی)، هارون بن عمرام (81) و نتیرا (82) (متوفی 916میلادی) جای دارند. نتیرا داماد یوسف بن فیناس است و یوسف شریک هارون. این سه از نیمه دوم سده سوم هجری/نهم میلادی به صرافان دولتی خلفای عباسی و خاندان های اشرافی بغداد بدل شدند. سایر تجار و صرافان یهودی نیز به شراکت با آنها پرداختند و بدین‌سان بزرگترین کانون مالی/تجاری جهان آن روز را بنیان نهادند. دوران ده ساله خلافت المعتضد (279-289ق/ 892-902م.) اوج اقتدار نتیرا در دربار عباسی به شمار می رود. پس از او پسرانش، سهل و اسحاق، جانشین پدر شدند. (83)
در زمان معتضد، به تبع نفوذی که یهودیان در دستگاه خلافت عباسی به دست آوردند، دو حوزه سورا و پامبدیتا نیز به بغداد منتقل شدند. (84) از این پس، تا اقتدار الیگارشی زرسالار یهودی در اسپانیا،‌ بغداد مرکز سیاسی و دینی و اقتصادی یهودیان جهان به شمار می رفت. به نوشته دیوید ساسون، از سده دهم میلادی بغداد «مهم ترین مرکز سیاسی و فرهنگی دنیای یهود» بود. (85) یهودیان در محله ای جداگانه می زیستند که به دارالیهود شهرت داشت. (86)
در اوایل سده دهم میلادی، بر سر درآمد موقوفات حوزه پامبدیتا در خراسان میان سران یهودی نزاعی سخت درگرفت. سران یهودی به دو گروه تقسیم شدند. در یکسو اوکبا (87) «شاه داوودی» (900-915م.) قرار داشت و در سوی دیگر کوهن زادق (88) رئیس حوزه پامبدیتا. سه زرسالار یهودی بغداد (یوسف بن فیناس، هارون بن عمرام و نتیرا) به حمایت از زادق برخاستند و با اعمال نفوذ آنان المقتدر، خلیفه عباسی (295-320ق/908-932م.) اوکبا را به کرمانشاه تبعید کرد. منصب «شاه داوودی» چند سال خالی بود تا سرانجام داوود بن ذکایی (89)، برادرزاده اوکبا، در آن جای گرفت (918-940م.) او رئیسی مقتدر بود و توانست سلطه خود را بر روسای حوزه های سورا و پامبدیتا برقرار کند. (90)
داوود بن ذکایی با سعدیه بن یوسف گائون (91) (882-942م.) معاصر است.
سعدیه را بزرگترین حاخام و اندیشمند یهودی عصر «گائونی» می شناسند. او در مصر به دنیا آمد. در فلسطین تحصیل کرد. در سال 310ق/922م. به بغداد رفت و ریاست حوزه پامبدیتا را به دست گرفت. در این زمان با سهل بن نتیرا (92)، زرسالار بزرگ یهودی بغداد، رابطه نزدیک برقرار نمود و سمت معلمی او را به دست گرفت. شش سال بعد، داوود بن ذکایی سعدیه را به ریاست حوزه مهم سورا منصوب کرد.
زندگینامه سعدیه او را مردی جاه طلب و دسیسه گر می شناساند. به همین دلیل، ذکایی در زمان انتصابش از او تعهد گرفت که «از اطاعتش سرنپیچد، علیه اش توطئه نکند، کس دیگر را به عنوان شاه داوودی به رسمیت نشناسد و با دشمنانش همراهی ننماید.» مع‌هذا، سعدیه آرام نماند و از اطاعت داوود بن ذکایی سرپیچید. «شاه داوودی» او را از سمتش معزول کرد و حاخام دیگری را در ریاست حوزه سورا گمارد. سعدیه نیز با اتکاء به حمایت سهل بن نتیرا و زرسالاران بغداد با صدور فتوایی داوود را از ریاست یهودیان معزول نمود و برادر او را در سمت «شاه داوودی» منصوب کرد. اختلاف بالا گرفت و سرانجام کار به حکمیت علی بن عیسی، وزیر خلیفه عباسی، کشید. در سال 326ق/937م. در حضور علی بن عیسی توافقنامه ای میان طرفین به امضا رسید. پس از این حادثه، داوود بن ذکایی به مقامی شامخ در دربار المقتدر منصوب شد، خلیفه در برابر دشمنانش به حمایت از او پرداخت و به وی در گردآوری مالیات از اتباعش یاری رسانید. (93)
از سعدیه گائون نامه هایی موجود است که به روسای جوامع یهودی آلمان و اندلس (اسپانیا) نگاشته است. لحن این مکاتبات بسیار آمرانه و مقتدرانه است و با خطاب «فرزندان اسرائیل» آغاز می شود. او در این نامه ها اقتدار مرکزیت بغداد را به رخ می کشد و بر جایگاه رهبری دینی خود تأکید می کند. محتمل می دانند که او نامه هایی مشابه به سایر جوامع یهودی جهان نیز نگاشته است که در دست نیست. سعدیه در این نامه ها از اعضای خاندان های زرسالار هارون و نتیرا با عنوان محترمانه «پسران مر راو نتیرا و مر راو هارون»، یاد می کند و می افزاید که آنان کمک می کنند تا هر درخواستی که وی دارد توسط حکومت برآورده شود. (94)
مطالب پیش گفته چهار نکته را روشن می کند:
1- تا سده دهم میلادی الیگارشی یهودی مستقر در بغداد با اقتدار تمام رهبری سایر جوامع یهودی را به دست داشت. به عبارت دیگر، یهودیان در سراسر جهان از یک مرکزیت واحد و ساختار منسجم برخوردار بودند.
2- از اواخر سده سوم هجری/نهم میلادی (از زمان خلافت المعتضد) یهودیان به جایگاهی مهم در اقتصاد و سیاست خلافت عباسی دست یافتند.
3- از سده سوم هجری/نهم میلادی یک الیگارشی زرسالار یهودی در بغداد شکل گرفت که به عملیات تجاری گسترده، در سطح جهانی، اشتغال داشت و یک کانون قدرتمند مالی (بانکی) به شمار می رفت. دستگاه دولتی (خلافت عباسی) برای تأمین نقدینگی خود به این کانون نیازمند بود و به تبع آن زرسالاران یهودی از قدرت سیاسی فراوان برخوردار بودند.
4- این زرسالاری به رغم پیوند با ساختار سیاسی و دینی یهودیت جدید، نه تنها از استقلال برخوردار بود بلکه بر «رش گلوتا» (شاه داوودی) و «گائون» (رهبری دینی) یهودیان نیز سیطره کامل داشت. به عبارت دیگر، رهبری واقعی یهودیان با او بود.
از اواخر سده دهم میلادی و همپای تجزیه خلافت عباسی، شاخه های «خاندان داوودی» در تمامی دولت های مستقلی که به پا می شد استقرار می یافت و ریاست جوامع یهودی این کشورها را به دست می گرفت. آنان، چون بغداد، کارکرد اداره امور سیاسی و قضایی، گردآوری عشریه برای «دولت در مهاجرت» یهود و نمایندگی یهودیان را در نزد دولت های میزبان به دست داشتند. این روسا «ناسی» و در برخی مناطق، چون مصر و یمن و غرناطه، «نقید» نامیده می شدند.
در سده دوازدهم میلادی «نقید» یهودیان یمن از سوی «شاه داوودی» مستقر در بغداد و حاخام های مستقر در بیت المقدس منصوب می شد و از اعضای «خاندان داوود» بود. (95)
شاخه «خاندان داوود» مستقر در فلسطین از تبار زوترا بود؛ همان کسی که در زمان قباد ساسانی در ماحوزا «سلطنت مستقل یهود» به پا کرد. اعقاب زوترا شاخه «شاهزادگان داوودی» مستقر در فلسطین را بنیاد نهادند. (96) یکی از دودمان های «داوودی» فلسطین خاندان کوهن بود که بسیاری از آنان به ریاست یهودیان منطقه رسیدند. (97)
در نیمه دوم سده چهارم هجری/دهم میلادی «شاهزادگان داوودی» در تونس و مصر نیز مستقر شدند.
در این زمان فردی به نام ابوالفرج یعقوب بن خلیس (98) (318-318ق/930-991م.) را در دستگاه خلفای فاطمی، که در آغاز در تونس مستقر بود، می یابیم. او یک یهودی جدیدالاسلام است و امور مالی دربار خلفای فاطمی را سامان می داد. دایرة المعارف یهود می نویسد ابن خلیس خلفای فاطمی را به اشغال مصر تحریک کرد و اطلاعات ارزشمندی درباره وضع این کشور در اختیارشان گذارد. او پس از اشغال مصر (358ق./ 968م.) و استقرار خلافت فاطمی در این سرزمین به عنوان مسئول گردآوری مالیات منصوب شد. ابن خلیس در سال 367ق/977م. به وزارت رسید. (99)
همزمان با اقتدار ابن خلیس یک یهودی به نام موسی بن الیازار (پالتیل) (100) (متوفی 365ق/975م.) به عنوان طبیب و منجم به دستگاه خلفای فاطمی راه یافت و به زودی به چهره ای مقتدر بدل شد. او، که با ابن خلیس رابطه نزدیک داشت، به عنوان «واسطه» دربار فاطمی شناخته می شد، در امور نظامی دخالت داشت و «نقید» یهودیان مصر بود. فرزندان پالتیل تا چهار نسل پزشکان خلفای فاطمی بودند. (101) در نیمه دوم سده دهم میلادی یکی از پسران نتیرا، زرسالار بزرگ بغداد، به نام یوسف بن نتیرا، از روسای یهودیان فسطاط بود. (102)
برخی خلفای فاطمی مصر، چون المستنصر (427-487ق./1036-1094م.) با «شاهزادگان داوودی» سلوکی محترمانه داشتند. خاندان لوی (هالوی) (103) از این گروه اند که از اواخر سده دوازدهم میلادی بسیاری از آنان به ریاست یهودیان مصر رسیدند. (104)
افول خلافت عباسی در بغداد و کاهش ثروت و اهمیت سیاسی یهودیان بین النهرین و در مقابل شکوفایی یهودیان در اندلس سبب شد که به تدریج و به شکلی طبیعی مرکز دینی و سیاسی یهودیان به شبه جزیره ایبری انتقال یابد. در این دوران، بخش مهمی از الیگارشی حاخامی بغداد و اعضای «خاندان داوود» به اندلس مهاجرت کردند و پایه های یک الیگارشی زرسالار همبسته با الیگارشی صلیبی قاره اروپا را در شبه جزیره ایبری بنیان نهادند. در نیمه دوم سده یازدهم میلادی و مقارن با آغاز جنگ‌های صلیبی کانون اصلی ساختارهای سیاسی یهودیان در شبه جزیره ایبری قرار داشت.
در سده یازدهم در غرب آلمان نیز حاخام های بزرگی پدید شدند چون گرشوم بن یهودا (105) (960-1028م.) معروف به «ربنا گرشوم»، و سلیمان بن اسحاق راشی (106) (1040-1105م.) که از اقتدار فراوان برخوردار بودند. (107) این امر برای یهودیانی که به تدریج در اروپا مستقر می شدند استقلال سیاسی و قضایی به ارمغان می آورد. ولی قطعاً آنان منکر تبعیت خود از «شاه داوودی» نبودند.
در نیمه اول سده پنجم هجری/یازدهم میلادی، حزقیا بن داوود (108) (حزقیای دوم)، «شاه داوودی» (1018-1058م.) و در عین حال حاخامی بزرگ بود. او 40 سال بر یهودیان حکومت کرد و در عین حال مرجع دینی ایشان نیز بود. (109) به نوشته دایرة المعارف یهود، در زمان جنگ صلیبی اول (1096-1099م.) ریاست یهودیان اروپا همچنان با «شاه داوودی» بود. (110) در این زمان «شاه داوودی» حزقیا بن داوود (حزقیای سوم) است. مع‌هذا، بنظر می رسد که در این زمان نقش اصلی در رهبری یهودیان با الیگارشی زرسالار مستقر در اندلس بوده است.
بنیامین تودلایی در سفرنامه معروف خود وضع یهودیان بغداد را در زمان خلافت المستجد عباسی (555-566ق./1160-1170م.) توصیف کرده است. او در بغداد 40 هزار یهودی را ساکن می بیند که «با امنیت، سعادت و شرافت در سایه خلیفه بزرگ زندگی می کنند» و در میان آنان ثروتمندان فراوانی وجود دارد. بسیاری از دانشمندان و پزشکان و شاعران یهودی در دربار خلیفه حضور دارند. بغداد دارای 28 کنیسه است. کنیسه بزرگ بنایی باشکوه است با ستون هایی از سنگ مرمر که بر روی آن با طلا و نقره نقش شده. در بغداد ده حاخام بزرگ وجود دارد. آنان هر یک ریاست حوزه ای را به دست دارند و به طور تمام وقت به تدریس و امور دینی مشغول اند. حوزه اصلی مدرسه «حضرت یعقوب» نام دارد و ریاست آن با حاخام بزرگ شموئیل بن علی (111) است. «او یک لاوی است و تبارش به موسی، آموزگار ما، می رسد.» (شموئیل بن علی، از خاندان لوی، در سال های 1164-1193میلادی حاخام بزرگ یهودیان بود).
در این زمان دانیال بن حسدای چهارم (112) «شاه داوودی» (1150-1174م.) است. مسلمانان او را «سیدنا ابن داوود» خطاب می کنند. او «با اقتدار» امور یهودیان را اداره می کند. خلیفه دستور داده به هرجا وارد شود، همگان به احترامش برخیزند و به او سلام کنند. هر کس چنین نکند، مسلمان و غیرمسلمان، یکصد ضربه شلاق می خورد. «شاه داوودی» هر پنجشنبه به دیدار خلیفه می رود. در این زمان او لباس ابریشمی می پوشد؛ سوار بر اسب است و عمامه ای بزرگ بر سر دارد. فراشان در جلویش می دوند و چنین جار می زنند: «راه را برای آقای ما، سیدنا ابن داوود، باز کنید». ابتدا دست خلیفه را می بوسد. سپس خلیفه از جای برمی خیزد و وی را در تختی در کنار خویش جای می دهد.
دانیال بن حسدای بر تمامی یهودیان عراق و ایران و خراسان و یمن و دیار بکر و سکنه کوه آرارات (ارمنستان و گرجستان) و آلان و ترکستان و گرگان و ساکنین کناره رود جیحون تا سمرقند و تبت و هند ریاست دارد و یهودیان از همه جا با تحف و هدایا نزدش می روند. باغ های فراوان دارد و میراث بزرگی از پدرانش به او رسیده است. هر ساله تجار و مغازه داران یهودی بغداد مالیاتی به مبلغ 200 هزار دینار طلا به او می دهند و این غیر از درآمد او از سایر مناطق است. (113)
در سده ششم هجری/دوازدهم میلادی، مهم ترین شهرهای یهودی نشین در جهان اسلام عبارت بودند از: بغداد، کوفه، بصره (عراق)، قاهره، فسطاط، اسکندریه (مصر)، فاس (مغرب)، قرطبه و طلیطله (اندلس).
اسناد مکشوفه در کنیسه قدیمی قاهره در سال های اخیر توجه پژوهشگران را به خود معطوف ساخته است. این اسناد، که در سال 1973 به وسیله دانشگاه پرینستون آمریکا منتشر شد، مجموعه ای است از نامه های تجار یهودی در سده های پنجم تا هفتم هجری/یازدهم تا سیزدهم میلادی. این اسناد بیانگر فعالیت یک شبکه بسیار متنفذ تجارت بین المللی از یهودیان است که در تمامی مراکز مهم تجاری جهان آن روز – در گرداگرد دریای مدیترانه، یمن و جنوب شبه جزیره عربستان، ایران و خلیج فارس و سواحل هند – در تکاپو بود و به تجارت همه نوع کالا، از وسایل مصرفی تا طلا و نقره و گوسفند و برده، اشتغال داشت. یکی از این تجار ابن حوقل (یوسف بن یعقوب)، ساکن فسطاط، است. (114) او در اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم میلادی می زیست و زرسالاری چنان بزرگ بود که گویتین، محقق دانشگاه پرینستون، او را «شاهزاده تجاری» (115) می خواند. (116)
هلاکو خان مغول در زمان حمله به بغداد و پایان دادن به خلافت عباسی (656ق/1258م.) با یهودیان بغداد و «شاه داوودی» که در این زمان شموئیل بن داوود (1240-1270م.) بود، سلوکی خصمانه نداشت. جامعه یهودی بغداد به فعالیت خود ادامه داد و «شاه داوودی» حتی وضعی بهتر از گذشته یافت. (117)
پس از مرگ شموئیل بن داوود، «شاه داوودی» یهود دیگر در بغداد مستقر نیست. معهذا، در همین دوران روسای یهودیان شبه جزیره ایبری را می شناسیم که خود را «شاهزاده داوودی» می خوانند و در مقام ریاست یهودیان جای دارند. در واقع، در این زمان مدت ها از انتقال نهادهای تعیین کننده رهبری جامعه جهانی یهود به اندلس می گذشت.

ادامه دارد…


پی‌نوشت‌ها:
58. Charlemagne
59. Isaac
60. ibid, vol. 15, p. 1297
61. Machir
62. Narbonne
63. ibid, vol. 9, p. 8
64. واسیلی بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه کریم کشاورز، تهران: امیرکبیر، 1358، صص 237-238. درباره سفارت اسحاق یهودی بنگرید به مأخذ فوق، صص 231-263.
65. ibid, vol. 8, p. 662
66. ibid, vol. 14, p. 1660
67. ibid, p. 1661
68. Agobard of Lyons
69. ibid, vol. 2, pp. 371-372
70. Adalbert
71. Koblenz
72. Silesia
73. ibid, vol. 14, p. 1662
74. eved Ivri
75. ibid, p. 1657
76. ibid, pp. 1657-1658
77. ibid
78. Radaniya
79. ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ترجمه حسین قره چانلو، تهران: مترجم، 1370، صص 128-129.
80. Joseph ibn Phinehas
81. Aaron ibn Amram
82. Netira
83. ibid, vol. 2, p. 9;vol. 12, pp. 999-1000
84. ibid, vol. 4, p. 86;vol. 13, p. 1385;vol. 15, p. 522.
85. David Solomon Sasson, A History of the Jews in Baghdad, London:Solomon D. Sasson, 1949, p. 41
86. Judaica, vol. 4, p. 86
87. Ukba
88. Kohen Zadek
89. David ibn Zakkai
90. ibid, vol. 6, p. 1029
91. Saadiah ibn Joseph Gaon
92. Sahl ibn Netira
93. ibid, vol. 6, p. 1029;vol. 12, pp. 999-1000;vol. 14, pp. 543-546
94. ibid, vol. 8, p. 664;vol. 14, p. 546
95. ibid, vol. 6, p. 1032
96. ibid, p. 1032
97. ibid, p. 1033
98. Yaqub ibn Killis
99. ibid, vol. 8, pp. 1188
100. Muas ibn Aleazar(Paltiel)
101. ibid, vol. 13, pp. 49-50
102. ibid, vol. 12, p. 1000
103. Ha-Levi
104. ibid, vol. 6, p. 1033
105. Gershom b. Judah
106. Solomon b. Isaac Rashi
107. ibid, vol. 8, p. 663
108. Hezekiah b. David
109. ibid, vol. 6, p. 1029
110. ibid, vol. 8, p. 663
111. Samuel ibn Ali(Ha-Levi)
112. Daniel ibn Hisdai IV
113. Nissim Rejwan, The Jews of Iraq, London:Weidenfeld and Nicolson, 1983, pp. 101-102;Judaica, 1971, vol. 4, p. 80
حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، تهران: بروخیم، 1339، ج3، ص 33.
114. این «ابن حوقل» با ابوالقاسم محمد بن حوقل بغدادی، مولف سفرنامه معروف (صوره الارض) یکی نیست.
115. Merchant Prince
116. S. D. Goitein[ed.], Letters of Medieval Jewish Traders, Princeton:Princeton University Press, 1973, p. 26
117. Judaica, vol. 6, p. 1033.

منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج 1، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم 1390.

- لینک کوتاه این مطلب

» jscenter.ir
تاریخ انتشار:9 تیر 1396 - 23:34

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد