الیگارشی یهودی و اسطوره انگیزیسیون (2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

خطر دیگر در درون جامعه یهودی که سلطه الیگارشی زرسالار اسپانیا را مورد تهدید جدی قرار می‌داد از سوی قرائیون بود.
از سده چهارم هجری/ دهم میلادی، گروهی از متفکرین و ادبای برجسته عربی‌نویس در میان قرائیون پدید شدند و این فرقه به نیرویی مقتدر در میان یهودیان بدل شد که بطور جدی یهودیت حاخامی را به معارضه ‌می‌طلبید.
در این زمان، کانون اصلی قرائیون در ایران، بین‌النهرین، فلسطین، مصر و شمال آفریقا بود. از این زمان است که حاخام‌های یهودی نگارش رساله علیه عنان و فرقه قرائی را آغاز کردند. جالب است بدانیم که هم نوشته‌های قرائیون به زبان عربی است و هم رساله‌هایی که حاخام‌ها علیه آنها می‌نگاشتند. (1) نکته مهم دیگر، استقرار برخی متفکرین بزرگ قرائی، چون بنیامین نهاوندی و نسیم بن نوح (سده یازدهم میلادی)، در ایران است. (2)
در زمان تهاجم الیگارشی صلیبی اروپا به فلسطین (نیمه دوم سده یازدهم میلادی)، کانون قرائیون در بیت‌المقدس به ‏وسیله شوالیه‌های صلیبی منهدم شد. یک واحد از این شوالیه‌ها، به فرماندهی فردی به نام گادفری بویلونی (3) رهبران دینی و پیروان فرقه قرائی را در کنیسه‌شان گرد آورد و همه را زنده به آتش کشید. (4) این حادثه عجیبی است و نمی‌دانیم به تحریک چه کسانی و چرا صورت گرفت. می‌دانیم که حادثه مشابهی برای حاخام‌های یهودی ساکن فلسطین رخ نداد. این ضربه سختی بر پیکر قرائیون بود تا بدان‌جا که در نیمه اول سده هفدهم میلادی تنها 27 نفر قرائی در بیت‌المقدس می‌زیستند و در سده هیجدهم قرائیون در این شهر حضور نداشتند. از زمان حادثه فوق تا سده پانزدهم میلادی مصر به پناهگاه اصلی قرائیون بدل شد. (5)
در سده‌های چهاردهم تا شانزدهم بخشی از قرائیون در آسیای صغیر مستقر بودند. در سده‌های هفدهم و هیجدهم کانون اصلی قرائیون به کریمه و لیتوانی انتقال یافت. در اواخر سده هیجدهم این سرزمین به امپراتوری تزاری روسیه منضم شد. در آغاز، حکمرانان روسیه تمایزی میان قرائیون و یهودیان حاخامی قایل نبودند و با هر دو به یکسان سلوک می‌کردند. از زمان کاترین دوم، تمایز قرائیون‌ و یهودیان کشف شد؛ قرائیون مورد توجه قرار گرفتند و به ایشان امتیازاتی ویژه اعطا شد. در زمان نیکلای اول، رهبران قرائی به نزد مقامات تزاری رفتند و اعلام نمودند که آنان، برخلاف یهودیان حاخامی، مردمی صنعتگر و درستکار و از نظر سیاسی اتباعی وفادارند. این تمایز مورد توجه بیشتر دولتمردان روس قرار گرفت و در سال 1863 به قرائیون حقوق کامل شهروندی روسیه اعطا شد.

کنیسه قرائیون در رمله

از این پس، قرائیون به شهروندانی کاملاً روسی بدل شدند. در سال 1932 تعداد قرائیون روسیه ده هزار نفر گزارش شده که بطور عمده در کریمه می‌‏زیستند. در این زمان حدود دو هزار نفر قرائی نیز در خارج از روسیه بودند: لهستان، استانبول، فلسطین، قاهره و عراق. در ژانویه 1939 دولت آلمان اعلام کرد که قرائیون یهودی به ‏شمار نمی‌روند. بدین‌سان، آنان از تهاجم آلمان آسیب ندیدند و در دوران جنگ دوم جهانی با مقامات آلمانی رابطه حسنه داشتند. در سال 1970 تعداد قرائیون ساکن اسرائیل هفت هزار نفر گزارش شده که بطور عمده در رمله سکونت دارند. (6)
تکاپوی قرائیون در شبه‌جزیره ایبری از اواخر سده یازدهم میلادی آغاز شد. برخی رهبران قرائی، چون ابوالفرج و سعید بن الطراس، به این سرزمین رفتند و تبلیغ خود را آغاز کردند. پایگاه آنان در اندلس اسلامی مستقر بود ولی پیروانی در کاستیل مسیحی نیز یافتند. گروش یهودیان فرودست کاستیل به قرائیون چشمگیر بود و پدیده‌ای جدی و خطرناک تلقی می‌شد زیرا الیگارشی یهودی کاستیل حکمرانان مسیحی را به سرکوب و اخراج آنان ترغیب کرد. پس از مرگ الطراس، زنش، که به “معلمه” شهرت داشت، کار او را دنبال نمود. (7)
خطر قرائیون برای الیگارشی زرسالار یهودی چنان بود که یهودا هالوی، متفکر بزرگ یهودی، کتاب خزری خود را برای مقابله نظری با آنان تدوین کرد. (8) ابراهیم بن داوود قرطبه‌ای، متفکر دیگر یهودی، کتاب معروف خود به ‏نام سِفر قباله را در دفاع از تاریخ حاخامیم یهودی و علیه قرائیون نوشت. (9) ابن‌میمون، بزرگترین فیلسوف یهودی، نیز در دوران اقامت در مصر مجادله‌های سخت با قرائیون داشت. (10) مقابله با قرائیون تنها به مجادلات نظری محدود نبود. ما حداقل در دو نمونه می‌دانیم که یوسف فریزوئل (نیمه اول سده یازدهم) و تودروس ابولافی (نیمه اول سده سیزدهم)، رهبران یهودی اسپانیا، برخوردی خشن و سرکوبگرانه با قرائیون داشتند. شدت عمل فریزوئل، وزیر مقتدر آلفونسوی ششم، با قرائیون چنان بود که ابراهیم بن داوود، به ‏رغم مخالفتش با قرائیون، از سلوک “بی‌رحمانه” و “مقابله شدید” فریزوئل با آنان یاد کرده و اشاره نموده است که وی ایشان را از سراسر سرزمین کاستیل اخراج کرد. ابن‌داوود فریزوئل را به سبب خشونتش در این زمینه نکوهش می‌کند. (11) تودروس ابولافی نیز “به شدت مخالف قرائیون” بود و با آنان برخوردی خشن و سرکوبگرانه داشت. (12)

inquisition ، انگیزیسیون

تأسیس انکیزیسیون به ‏وسیله “یهودیان نوکیش” و در زمان اقتدار الیگارشی یهودی / مارانو در دربار حکمرانان مسیحی اسپانیا و پرتغال می‌توانست حربه‌ای مناسب برای سرکوب “مرتدین” یهودی و قرائیون نیز باشد.
تأسیس محکمه تفتیش عقاید زمینه‌چینی‏‌ها و تمهیدات مفصلی را در پشت داشت. از این میان به ‏ویژه باید به کتاب کشیش اسپینای یهودی‌الاصل اشاره کرد که در سال 1460 میلادی منتشر شد و در آن “سنگرهای ایمان” را در معرض تهاجم و فروپاشی معرفی می‌کرد و توجه پاپ را به این “خطر” معطوف می‌داشت. این در حالی است که کشیشانی نامدار چون آلفونسو کارتاژنا (13) (1384-1456) در رساله‌های خود، چون “دفاع از وحدت مسیحیت”، مخالفت خویش را با تفتیش عقاید بیان داشتند؛ ولی راه به جایی نبردند.
آلفونسو کارتاژنا فرزند یک یهودی ساکن شهر بورگس است به ‏نام پابلو سانتا ماریا (14) (1350-1435) که در سال 1390 به مسیحیت گروید. او در زمره کسانی جای دارد که منابع یهودی از ایشان با عنوان مرتد (15) و نه مارانو یاد می‌کنند. سانتا ماریا با متون دینی یهودی و مسیحی و اسلامی آشنایی وسیع داشت. او مورد توجه پاپ بندیکت سیزدهم (16) قرار گرفت، در زمره نزدیکان او جای گرفت و به سرعت در دستگاه کلیسا رشد کرد. از سال 1403 اسقف شهر کارتاژنا و از 1415 تا زمان مرگ اسقف شهر مهم بورگس بود. (17)
پاپ سیکستوس چهارم، کسی که فرمان تأسیس انگیزیسیون را صادر کرد، نیز “ضد یهودی” نبود. به عکس، به تعبیر دایرة المعارف یهود او “پاپ عصر رنسانس” بود و بیانگر دورانی که “روح رنسانس در رم پیروز شده بود.” در این زمان، برخلاف تصور رایج، رابطه پاپ و دستگاه کلیسا با یهودیان بسیار دوستانه گزارش شده است؛ تا بدان حد که پاپ “با یهودیان رابطه شخصی نزدیک داشت.” او یهودیان را در کتابخانه واتیکان و نیز به عنوان پزشک شخصی خویش به کار گرفت و حتی زمانی‌که سخت بیمار شد پزشکان یهودی خون او را عوض کردند. (18)
در نیمه اول سده شانزدهم، رابطه حسنه الیگارشی یهودی با پاپ‌ها اوج گرفت و این در زمانی است که از دوران لئوی دهم (1513-1521) اعضای خاندان مدیچی به مقام پاپی رسیدند.
کلمنت هفتم (1523-1534)، از خاندان مدیچی، بیش از اسلاف خود با یهودیان رابطه دوستانه داشت تا بدان‌جا که به هواداری از یهودیان شهرت یافت. در زمان او بود که دیوید روبنی و سولومون مولخو “ظهور” کردند. (19) پاپ با آنان رابطه نزدیک و دوستانه برقرار نمود. پاپ جولیوس سوم (20) (1550-1555)، از خاندان مدیچی، نیز با یهودیان رابطه شخصی دوستانه داشت و پزشک مخصوص او، به ‏نام آماتوس لوسیتانوس (21) یهودی بود.
از نیمه دوم سده شانزدهم، با صعود خاندان کتخومنس (22) رابطه پاپ با یهودیان تیره شد. در سال 1567 پاپ پیوس پنجم (23) (1566-1572) طی فرمانی رباخواری را ممنوع اعلام کرد. از سال 1585 رابطه پاپ‌ها با یهودیان مجدداً حسنه شد و یهودیان، از جمله یکی از اعضای خاندان لوپز بار دیگر به دستگاه پاپ راه یافتند. در زمان کلمنت دوازدهم (1730-1740) این رابطه مجدداً تیره شد و پس از او باز حسنه شد. از اواخر سده هیجدهم، از زمان پیوس ششم (1775-1795)، رابطه پاپ با الیگارشی یهودی به تیرگی گرایید. در اوایل سده نوزدهم، لئو دوازدهم (24) (1823-1829) به مقابله شدید با یهودیان برخاست. این وضع تا سال 1846 ادامه داشت. از آن پس تا اواخر دهه 1870 رابطه حسنه بود. در این زمان لئو سیزدهم (1878-1903) به مقابله با یهودیان برخاست و در سال 1892 آنان را به همدستی با فراماسونرها و مشارکت در توطئه‌های ایشان متهم کرد. (25) چنان‌که می‌بینیم، رابطه یهودیان و دستگاه پاپ در رم سیری پر فراز و نشیب داشته است.
محکمه تفتیش عقاید در سپتامبر 1480 در شهر اشبیلیه (سویل) آغاز به کار کرد که یک کانون مهم مسلمان‌نشین به ‏شمار می‌‏رفت. در سال 1486، آلفونسو دلا کاوالریا از خاندان یهودی لاوی و وزیر مقتدر فردیناند، محکمه تفتیش عقاید (انگیزیسیون) را در بارسلونا بر پا کرد. دایرةالمعارف یهود پس از ذکر این مطلب بطور مشروح درباره رابطه دوستانه او با یهودیان سخن می‌گوید. (26) معنی این شیوه نگارش دقیقاً آن است که خوانندگان یهودی اشتباه نکنند و دریابند که او انکیزیسیون را برای پیگرد مسلمانان و مخالفین الیگارشی یهودی تشکیل داد.
از آن پس، انگیزیسیون یک نهاد رسمی کلیسایی تلقی می‌شد که مشروعیت خود را از پاپ می‌گرفت و بدنامی آن نیز به ‏نام کلیسای رم تمام می‌شد. ولی واقعیت این است که انکیزیسیون تنها یک نهاد سیاسی در خدمت الیگارشی غارتگر شبه جزیره ایبری بود و پوشش دینی آن ریاکاری‌ بیش نبود. (27)
هدایت دستگاه انگیزیسیون با اعضای خاندان‌های یهودی بود که اینک “مسیحیان متعصب” می‌نمودند:
توماس تورکوئه‌مدا (28) دادستان کل انگیزیسیون در سراسر اسپانیا (1483-1494) و دیه‌گو دزا (29) دادستان بعدی، هر دو یهودی‌الاصل بودند. (30) در سال 1507 کاردینال فرانسیسکو خیمنس (31) (1436-1517) دادستان کل انگیزیسیون شد و تا زمان مرگ در این سمت ماند. او همان اسقف پیشین طلیطله است که پس از فتح غرناطه به عنوان حکمران این شهر منصوب شد و کتاب‌سوزان و کشتار عظیمی به راه انداخت. تعداد کسانی که در دوران ریاست او بر انگیزیسیون سوزانیده شدند 2500 نفر گزارش شده است. دایرة المعارف یهود نام او را به عنوان غیر یهودی مشخص کرده ولی افزوده است که در سال 1509 به کمک یهودیان برای “توسعه مسیحیت” به شمال آفریقا لشکر کشید و منطقه اوران (32) را مدتی کوتاه به اشغال درآورد. (33) این بیانگر پیوند نزدیک کاردینال خیمنس با الیگارشی یهودی است. نام خاندان خیمنس مکرر در زمره شرکای اصلی خاندان یهودی / مارانوی مندس به ثبت رسیده است. در اواخر سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم، خانواده‌ای به ‏نام خیمنس را در انگلستان می‌یابیم که یهودی‌اند. سِر موریس خیمنس (34) (1763-1837)، که نام یهودی او موسس (موسی) است، از زرسالاران مهم انگلیس بود و از سرمایه‌گذاران اصلی در “تجارت” سواحل غرب آفریقا. او مسیحی شد. برادرش به ‏نام سِر دیوید خیمنس (35) (1777-1848) ) نیز مسیحی شد، به ارتش انگلیس پیوست و به درجه ژنرالی رسید. (36)

ادامه دارد…


پی‌نوشت‌ها:
1. ibid, vol. 10, pp. 768-769. / 2. ibid, vol. 13, p. 309. / 3. Godfrey of Bouillon / 4. ibid, vol. 10, p. 769. / 5. ibid, pp. 769-770./ 6. ibid, pp. 771- 777. / 7. ibid, vol. 2, p. 772; vol. 10, p. 770. / 8. ibid, vol. 10, p. 363. / 9. ibid, vol. 8, p. 1159. / 10. ibid, vol. 11, p. 759. / 11. ibid, vol. 2, p. 772; vol. 6, p.1236. / 12. ibid, vol. 2, p. 194. / 13. Alfonso de Cartagena / 14. Pablo de Santa Maria (Solomon Ha-Levi of Burgos) / 15. Apostate / 16. Bendict XIII / 17. ibid, vol. 13, pp. 3-4. / 18. ibid, p. 856.
19. درباره این ماجرای عجیب در آینده سخن خواهیم گفت.
20. Julius III / 21. Amatus Lucitanus / 22. Catechumens / 23. Pius V / 24. Leo XII / 25. ibid, pp. 856-860. / 26. ibid, vol. 5, p. 265. / 27. ibid, vol. 8, p. 1381. / 28. Thomas de Torquemada / 29. Diego Deza / 30. ibid, p. 1387; vol. 26, p. 863. / 31. Francisco Ximenes (Jimens) de Cisneros / 32. Oran / 33. ibid, vol. 16, p. 687. / 34. Sir Morris Ximenes / 35. Sir David Ximenes / 36. ibid, p. 686.

منبع: عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج 2، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)

- لینک کوتاه این مطلب

» jscenter.ir
تاریخ انتشار:9 تیر 1396 - 23:46

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد