(بسم الله الرحمن الرحیم)
اشاره
فرآيند جهاني شدن، خواسته يا ناخواسته در حال شكلگيري است. اين فرآيند در همة عرصههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و ... به وقوع ميپيوندد و در اين بين عرصة فرهنگ كه به طور عمده با توليدات مادي و ملموس همچون فيلم، عكس، موسيقي، مد و ... همراه است، اهميتي ويژه مييابد. در حقيقت، فرهنگ برخلاف حوزههاي ديگر، جرياني مرتبط با نهادينه شدن هنجارها و رسوم يك كشور در طول تاريخ به شمار ميآيد؛ به همين دليل، زماني كه از جهاني شدن در عرصة فرهنگ سخن به ميان ميآيد، همواره اين دغدغه وجود دارد كه مبادا همگراييهاي جهاني به دليل ويژگي فرهنگهاي بومي در هم بشكند و يا جهاني شدن معكوس رخ دهد. به عبارت ديگر، فرهنگهاي ساير كشورها در برابر فرهنگ كشورهاي پيشرفته به تقويت وجوه خاص فرهنگي خود اهتمام ورزند. با وجود اين، دو ديدگاه كلي درباره روند جهاني شدن وجود دارد؛ «ديدگاه اول متعلق به كساني است كه اعتقاد دارند فرآيند جهاني شدن به طور طبيعي ايجاد شده و اگرچه نابرابريهايي در آن وجود دارد، اما كشورها امكان تأثيرگذاري بر آن را دارا ميباشند. ديدگاه دوم از اين روند به جهاني كردن تعبير ميكنند و معتقدند جهاني كردن، پروژهاي طراحي شده توسط كشورهاي توسعه يافته به خصوص آمريكا ميباشد كه در حقيقت دنبالهرو امپرياليسم است.»1
هاليوود؛ نجات دهندة آمريكا
پس از واقعة يازده سپتامبر، زماني كه همه به دنبال تروريستها و مسؤولان انفجار و انهدام برجهاي دوقلو ميگشتند، در شركتهاي فيلمسازي هاليوود جلساتي برگزار ميشد تا تئوريهاي كاخ سفيد را به پردههاي سينما بكشاند.
واگذاري اين كار به شركتهاي فيلمسازي هاليوود از طرف آمريكا، اقدامي سنجيده و زيركانه بود؛ چرا كه در بين تمامي شركتهاي سينمايي جهان، سينماي هاليوود در سه مرحلة توليد، توزيع و نمايش فيلم با شكلگيري استوديوهاي بزرگ فيلمسازي و ادغام استوديوها در دهة 80 و بهرهمندي از حضور شركتهاي چند مليتي توانسته است به جهاني شدن سينما جامة عمل بپوشاند.
رابرت رد فورد، بازيگر 70 سالة آمريكايي و كارگرداني كه هم اكنون پرچمدار سينماي مستقل نام گرفته و در سالهاي اخير به يكي از ستونهاي مهم سينماي آمريكا و پل ارتباطي آن با سينماي جهان مبدل شده، اعتقاد دارد «هاليوود نمايندة جريان اصلي سينماي آمريكاست. اما اين جريان نه نمايندة تمام فيلمهاست و نه نمايندة بهترين فيلمها و فيلمهايي كه به هر دليل با اين جريان اصلي همخوان نباشند، هيچ شانسي براي پخش و نمايش به دست نميآورند و محكوم به شكست يا فراموشي ميشوند.»2
آمارها چه ميگويند؟
طبق آمار موجود در سايت IMDB، فيلمهاي پرفروش جهان در سالهاي 2000 تا 2006 به ترتيب عبارتند از: 1. ارباب حلقهها 2. هري پاتر 3. دزدان دريايي كاراييب (2) 4. راز داوينچي 5. در جستجوي نمو.
«با مشاهدة اين فيلمها ميتوان دريافت تمامي آنها داراي تبليغات بين المللي بودهاند، اكثر اين فيلمها برنده يا نامزد جشنوارههاي معتبر همچون اسكار بودهاند، بيشتر اين فيلمها چند قسمتي هستند كه باعث به وجود آمدن سابقهاي ذهني در مخاطبان براي فروش ساير قسمتها ميشوند، در اين فيلمها كه عمدتاً محصول كمپانيهاي مطرح هستند، نقشي از قهرمانان را ستارگان هاليوود بازي ميكنند و پيروزي خير بر شر محقق ميگردد. در اين فيلمها با وجود تفاوتهاي نژادي، طبقهاي، قومي و ... بر اين نكته تأكيد ميشود كه در هر شرايطي ميتوان همكاري جهاني را برقرار كرد و اين يعني تأكيد بر جهاني شدن.»3
قواعد ششگانه سينماي هاليوود
جواد شمقدري - محقق، نويسنده و مشاور هنري رئيس جمهور - در مقالهاي با نام قواعد ششگانة سينماي هاليوود مينويسد: «سينماي هاليوود و دنياي رسانهاي غرب در ترسيم جايگاه خود در تضاد خير و شر دچار ترديد و شك، پنهانكاري و انحراف نميشود؛ يعني هميشه خود را مظهر خير و سفيدي و ديگران را مظهر شر و سياهي قلمداد ميكند. اين قاعدة اول سينماي هاليوود ميباشد. اما قاعدة دوم اين سينما آن است كه سينماي هاليوود هيچگاه مرتكب اين اشتباه نميشود كه خير برتر يعني حاكميت نظام و قدرت سياسي، نظامي و ... آمريكا را مظهري از شرّ كل نشان دهد. فيلمساز هاليوود و صاحبان رسانهاي آمريكا در نشان دادن نابسامانيها و ناهنجاريها به گونهاي وارد عمل ميشوند كه اگر يك شرّ جزيي را نشان دهند، در مراتبي بالاتر از آن يك خير را كه ميتواند مأمن رواني و فكري مخاطب باشد، آرايش ميدهند و آمريكا را مظهر خوبي و هر آنچه يا هر آنكس را كه با آمريكا نيست، مظهر بدي جلوه ميدهند.
در قاعدة سوم اين سينما نيز هاليوود در ايجاد جوّ ناامني و اضطراب كه مقدمة پذيرش قدرت برتر و حاكميت خشن است، به خارج از مرزهاي خويش پناه ميبرد. به عبارت ديگر، عوامل توليد ناامني را در خارج از هويت، نظام و حكومت آمريكايي ترسيم ميسازد؛ چنانكه ميبينيم در اكثر فيلمهاي هاليوود آمريكا از سوي يك دشمن فرضي و يا موجود خيالي مورد تهديد و هجوم قرار ميگيرد و سپس دنيا و تمدن بشري هم در مرز نابودي قرار ميگيرند.
قاعدة چهارم سينماي هاليوود، انبوهسازي، تكرار، استمرار هدفمند و بالندة غربيهاست؛ فعاليتي مستمر و از پيش تعيين شده. به طور مثال، هاليوود در ساختن فيلمهاي سينمايي عليه اسلام و مسلمانان به يك ژانر يا توليد چند فيلم بسنده نميكند و از همة ژانرهاي سينمايي اعم از رمانتيك، حماسي، سياسي و ... كمك ميگيرد. مثلاً فيلم «بدون دخترم هرگز» كه با حمايت هاليوود و اسرائيل عليه مردم ايران و جامعة ايراني ساخته شد، تصوير تلخي را از زندگي يك زن خارجي در جامعة ايراني بعد از انقلاب ارائه نمود. همين فيلمسازان پس از مواجهه با اعتراض برخي زنان خارجي كه همسران ايراني داشتند، در اقدامي زيركانه، آنان را به ميزگردي دعوت نمودند كه ابتداي ميزگرد دو فيلم «نرگس» از رخشان بنياعتماد و «دندان مار» از مسعود كيميايي به نمايش درآمد تا نشان دهد زن ايراني با مشكلات و ناهنجاريهاي بسياري در جامعة خود مواجه است. اين اقدام يعني استفاده از روش انبوهسازي كه گاه بسيار مؤثر ميافتد.
قاعدة پنجم اين سينما، برنامهريزي درازمدت و پيشه كردن صبر و انتظار است. سينماي هاليوود و جريان رسانهاي آمريكا حداقل از سال 1991 به قصد حذف صدام حسين وارد ميدان توليد فيلم، خبر و ... شد كه بالاخره پس از 10 سال توانست به هدف خود نايل آيد.
اما قاعدة ششم در سينماي هاليوود محقق كردن اهداف اصلي و گاه قرباني ساختن برخي ارزشها ميباشد. به طور مثال اگرچه براي دنياي غرب و هاليوود، اقتصاد و سرمايه بسيار ارزشمند است و پول در اهداف و برنامهريزيهايشان جايگاه مهمي دارد، اما اين سياستهاي فرهنگي هستند كه بر جريانهاي اقتصادي حاكميت دارند.»4 پس اگر زماني در فيلمهاي هاليوود به فيلمي برخوريم كه نتوانسته باشد به سرماية اولية خود دست يابد، بيگمان هدف ديگري جز بازگشت سرمايه، مدّ نظر بوده است.
با چنين سياستهايي پس از حادثة يازدهم سپتامبر، صهيونيستيترين شركتها (برادران وارنر، مترو گلدن ماير، قرن بيستم، كلمبيا، تري استار) وارد عمل شدند. اولين متهم اين حادثه، مسلمانان بودند. در نتيجه فيلمهاي ضد اسلامي در عرض كمتر از پنج سال به شدت رشد كرد. صراحت بيحرمتي و توهين به اسلام و يك و نيم ميليارد مسلمان به خوبي مشهود بود. فيلمهايي از قبيل اسامه، سه پادشاه، جنگ دنياها، مونيخ و ... كه البته در اين ميان فيلمهاي خاصتري هم ساخته شدند كه به نوعي فصل مشترك فيلمهاي ضد اسلامي و فيلمهاي ضد شرارت را تشكيل ميدادند.
«اسكندر» اولين كليد بود كه اليور استون زحمت طراحي و به كار اندازي آن را بر عهده گرفت. فيلمي 175 دقيقهاي از زندگي اسكندر مقدوني، اما محور اين فيلم اسكندر نبود بلكه «ايران» بود. ايرانِ محور شرارت كاخ سفيد، كه توسط اسكندر مقدوني به سادگي فتح شد و تمامي مردم به بردگي و بندگي گرفته شدند.
فيلم دوم نيز همان سبك اسكندر را در پيش گرفت. دوباره روايتي از تاريخ كه اين بار جاي پيروزي، غرب را شكست خورده جلوه ميدهد. خشاياري كه به غرب ميرود تا به تلافي اسكندر، قلب تمدن غرب را فتح كند. فيلم «زك اسنايدر»، داستان به اصطلاح سيصد نفر اسپارتي است كه نمايندگان آزادي و دموكراسي تمدن غرب هستند.
بازتاب فيلم سيصد در رسانههاي غربي
گاردين در توصيف صحنههاي گرافيكي سيصد ميگويد: «300، فيلمي است با داستان گرافيكي و صحنههاي ديگر كه همگي به وسيلة كامپيوتر طراحي شدهاند. سربازان سپرهايشان را مانند سطل آشغال و نيزههايشان را مانند ميله نرده پارك حمل ميكنند... با آن بدنهاي تيرة درخشان كه كاتاليزور شدهاند و شنلهاي كوتاه قرمز كه گويا براي شركت در يك مجلس بالماسكه آماده شدهاند.»5
ريل ريوو، توصيف گاردين را دنبال ميكند و مينويسد: «واقعاً سخت است بين خودتان و بازيگران ارتباط برقرار كنيد؛ چون همه چيز بين شما و پردة سينما كامپيوتري است. 300 تنها يك بازي كامپيوتري ميباشد.»6
هر چند نمايش فيلم 300 در 33 كشور جهان، ركورد نمايش فيلمهاي 2007 را شكست و فروش بيش از 71 ميليون دلار فيلم مزبور، گيشههاي سينماهاي غرب و آمريكا را رونق داد اما اين فروش، كارشناسان سينمايي اروپايي و منتقدان را شگفت زده كرد.
نيويورك تايمز در 11 مارس 2007 اعلام كرد: «300 فيلمي است كه به اندازة آپوكاليتوي، ميل گيبسون خشن است اما دو برابر احمقانهتر.»7 واشنگتن پست هم دو روز بعد نوشت: «300 فيلمي است براي افرادي با بهرة هوشي پايين.»8
ناگفتههاي فيلم سيصد
آنچه فيلم سيصد و فيلمهاي مشابه نميخواهند بگويند:
-وضعيت ظاهر و خوي و منش ايرانيان
- قدرت فرماندهي و راهبري نظامي فرماندهان
- صلحطلب بودن ايرانيان و پرهيز آنان از غارت، تخريب و كشتار در سرزمينهاي زير سلطه.
مزاح برادران وارنر
برادران وارنر پس از اعتراض به موضوع فيلم ادعا كردند «اين فيلم حقيقاً يك تريبون سياسي نيست»9؛ اما چگونه ميتوان اين اظهارات را باور كرد در حالي كه فيلم موضوعي سياسي با ظاهري خشن و هتاكانه دارد؟! جدا از اين، سياهنمايي و القاي اهداف از پيش تعيين شده در هر برهه از زمان و در هر شرايطي سودمند نخواهند بود، چنانكه ميبينيم گاه ارزشها و قيامهاي ما الگوي هاليوود ميشوند.10
برداشت نمادين هاليوود از عاشورا
قيام حماسي عاشورا با راز و رمزهايش اين بار توجه صهيونيسم جهاني را به خود جلب كرده است تا آنجا كه آنان درصدد برآمدهاند تا با شبيهسازي و بهرهگيري از اين واقعه، براي دنياي پوشالي و خيالي خود، جلوه مقدس و آسماني بيافرينند.
«فرانسيس فوكوياما» در ارائه كتاب «پايان تاريخ» خود در سه كنفرانس جهاني تورنتو، واشينگتن و اورشليم مدعي شد كه خرده تمدنها و فرهنگهاي جزئي به دست فرهنگ غالب بلعيده ميشوند و رسانهها، دنيا را به سمت دهكدهاي واحد پيش ميبرند كه نبردي خانمانسوز رخ ميدهد. وي ميگويد: «اين نبرد حتمي است؛ اما برندگان اين نبرد آخرالزمان شيعيان هستند. پرندگاني كه افق پروازشان بالاتر از تيرهاي ماست. پرندگاني با دو بال: يك بال سبز و يك بال سرخ.» وي بال سبز اين پرنده را مهدويت وعدالتخواهي و بال سرخ را شهادتطلبي معرفي ميكند كه ريشه در كربلا دارد و شيعه را فنا ناپذير كرده است.
فوكويا به طرفداران مكتب خود كه اونجليس نام دارد و معتقدند كه عيساي (ع) ناصري خواهد آمد، توصيه ميكند فيلمهايي براساس مدل «روايت فتح» شهيد آويني، با همان اسلوب، متن، تيپ و ديالوگها بسازند.
بر همين اساس فيلمهايي همچون نجات سرباز رايان با محتواي تجليل از مادر شهيد؛ نبرد پرلهاربر با محتواي جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، زماني سرباز بوديم با تئوري و الگوي عمليات كربلاي 5 و ... كه در آنها نمادهاي اسلامي شيعه منظور شدهاند، ساخته شد.
اهريمن نخفته است
هاليوود پس از تلاش بيوقفه در عرصة سينماي آمريكا و اروپا، اين بار چتر خود را در خاورميانه ميگستراند.
تأسيس دانشكدة سينمايي «درياي سرخ» توطئه جديد صهيونيستها براي تبليغات در خاورميانه است كه براي اجراي اين طرح از كشور اردن كمك گرفته شده و قرار است استادان و دانشجويان سينماي اسرائيل در اين دانشكده فعاليت گستردهاي انجام دهند.
روزنامة اسرائيلي اورشليم پست (جروز الم پست) در استقبال از راهاندازي اين دانشكده نوشت: «عبدالله پادشاه اردن با تأسيس اين دانشكده قصد دارد قدمهاي مؤثري در راه برقراري صلح (!) در خاورميانه بردارد.»11
همچنين برخي خبرگزاريهاي صهيونيستي از اين پروژه با عنوان «فيلمسازي به جاي جنگ افروزي» ياد كردهاند.
تحليلگران معتقدند اسرائيل اگرچه از طريق تانكهاي مركاوا و ناوهاي ساغر نتوانست بر لبنان تسلط يابد ولي با برنامههايي از اين دست ميتواند برخي كشورهاي اسلامي را تحت تأثير قرار داده، به سمت و سوي مورد نظر هدايت كند؛ هدفي كه سالهاست هاليوود براي تحقق آن تلاش ميكند. اما بيشك تأسيس چنين پايگاهي، وحشت صهيونيستها از گسترش انديشة اسلام ناب و آرمانهاي انقلاب اسلامي را نشان ميدهد.
و اين بار ايران!
هر چند درخواست اليور استون كارگردان مشهور آمريكايي و كارگردان برجستة هاليوود از مشاور هنري رئيس جمهور مبني بر ساخت فيلمي در خصوص محمود احمدينژاد ابتدا بيشتر به يك شوخي ميماند اما دريافت درخواست رسمي اين كارگردان، نادرست بودن آن تصور را نشان داد. حال چه عامل و يا هدفي هاليوود را راغب ساخته تا در خصوص رئيس جمهور ايران فيلم بسازد، سؤالي است كه پاسخ آن درگرو گذشت زمان و اندكي شكيبايي است. در اين ميان، اقدام دولت ايران هم در پاسخ به اين كارگردان هاليوود نوعي بايكوت و تدبير سنجيده بود كه آنان را شگفتزده كرد؛ چرا كه مشاور هنري رئيس جمهور اعلام كرد: «اگر اليور استون شرايطي را فراهم كند تا يك كارگردان ايراني از بوش رئيس جمهور كشورشان فيلمي تهيه كند، ما زودتر و بهتر به نتيجه و پاسخي مناسب ميرسيم.»12 حال پاسخ هاليوود چه خواهد بود، بايد منتظر ماند و ديد!
هاليوود و سياستگذاران غربي، آمريكا و صهيونيسم، ساخت فيلمهاي سينمايي را با هدف تحريف و تخريب چهره اسلام و مسلمانان بيش از پيش دنبال ميكنند، در حالي كه شعار آنها جهاني شدن و جهاني ساختن سينماي هاليوود است!
- نویسنده: الهام رضايي
منابع و پينوشتها
- 1. سايت ارتباطات ميان فرهنگي (هاليوود و جهاني شدن سينما).
- 2. مان، مايكل (1383)، جهاني شدن.
- 3. سايت IMDB، (آمار پرفروشترين فيلمها).
- 4. سايت جواد شمقدري، مقاله قواعد ششگانه سينماي هاليوود.
- 5. برگرفته از مقالة سيدمحمد مهدي غمامي، دانشجوي فوق ليسانس حقوق عمومي، 13 ارديبهشت 1386.
- 6. برگرفته از مقالة گفتمان سيصدي از نبرد ترموپيل، سايت گوگل.
- 7. همان.
- 8. برگرفته از مقاله استراتژي هاليوود در تفسير هانتينگتوني از ايران هستهاي.
- 9. برگرفته از مقاله سيدمحمدمهدي غمامي، 13 ارديبهشت 1386.
- 10. خبرگزاري فارس.
- 11. خبرگزاري برنا، 8 آبان 1386.
- 12. سايت جواد شمقدري، درخواست اليور استون.