محل و حالت ضربت خوردن و وصیت های امیر مومنان علیه السلام

(بسم الله الرحمن الرحیم)

از جمله مسائلی که بسیار مطرح می شود درباره نحوه شهادت امیرمومنان علیه السلام، محل و حالت ضربت خوردن آن حضرت است؛ در این باره تحقیقی تاریخی به شرح ذیل صورت گرفته است:
دو نوع گزارش در تاریخ وارد شده است ، دسته ای از گزارشات ضربت و ترور را در هنگام ورود به مسجد نوشته اند که ابن ملجم در ورودی کمین کرد وهنگام ورود وقتی که امام خفتگان را برای نماز بیدار می کرد ناگهان اقدام به ترور نمود[1]؛ دسته ای دیگر برآنند که ابن ملجم در مسجد خوابیده بود وحضرت وقتی از کنارش می گذشت او را برای نماز بیدار کرد و خود پس از گفتن اذان تا اجتماع مردم به نافله صبح مشغول گردید؛ دراین هنگام ابن ملجم مرادی ضربتی بر فرق حضرت وارد نمود[2] گزارش دیگر از این دسته چنان است که على علیه السلام رو به سوى مسجد نهاد و در ماذنه اذان صبح را اعلام فرمود و به پیامبر صلوات فرستاد و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را برای نماز بیدار نمود و سپس به محراب رفت و به نماز ایستاد و پس از آن که رکعتی از نماز خواند چون به سجده رفت عبدالرحمن بن ملجم منتظر شد تا به سجده دوم رفت دراین هنگام با شمشیر زهر آلود در حالی كه شعار خوارج درجنگ صفین را فریاد می‌زد «لله الحكم لا لك یا على» ضربتى به سر مبارك آن حضرت فرود آورد و شمشیر او بر محلى كه سابقا شمشیر عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مباركش را تا پیشانى شكافت و ابن ملجم و همراهانش گریختند اما گروهی از یاران آنان را دستگیر کردند[3].
ابوالفتوح رازی در تفسیر خود نوشته در نخستین رکعت و در هنگام قرائت سوره انبیاء که11آیه از این سوره را خوانده بود که ابن ملجم او را ترور کرد.[4] البته این گزارش تفسیری، منافاتی با روایت امام سجاد علیه السلام ندارد چون مفسر قصد داشت بیان کند که امام به جای سوره، 11آیه از سوره انبیاء را در این روز خوانده است؛ ظاهرا ادامه را ایشان گزارش نداده است که امام پس از رکوع به سجده رفته و در آن هنگام ترور شده است.
براساس روایتی از امام سجاد(ع) وقتی حضرت در حالت سجده بود، ابن ملجم ضربتی بر سر مبارک زد و او را ترور نمود ؛[5]
با توجه به گزارشهای مختلف که مورخین و محدثین بزرگ نوشته اند به ویژه روایت معتبری که از امام سجاد (ع) رسیده است به یقین ترور در هنگام نماز واقع شد چون ابن ملجم خود می دانست در این حالت است که می تواند کار خود را به درستی انجام دهد؛ در حالتی که امام کاملا فارغ از خود است و این حالتی بود در نماز و حالت خاص آن که حالت سجده بود و الا در حالت عادی جرئت و توان چنین کاری را نداشت که به امام نزدیک شود خاصه اینکه برخی نوشته اند که امام او را نیز به نماز بیدار کرد؛ در گزارش نقل شده از مجلسی این گونه است که وی پس از اینکه امام به محل نماز رسید درپشت ستونی که به امام نزدیک بود رفت و در حین سجده دوم، ضربتی سخت بر سر مبارک وارد کرد و امام را ترور نمود .
نتیجه: با شناختی که از امام(ع) داریم ترور وقتی صورت گرفته است که ایشان توجهی به اطراف نداشته است پس یقینا هنگام ورود به مسجد نبوده و در حال نماز بوده است؛ و با توجه به اسناد احتمال قریب به یقین در حال سجده دوم در رکعت اول بوده است.
لازم به یاد آوری است شهادت امام پس از دو روز از ترور بود نه همان روز ، روز 19 ترور شده و روز 21 رمضان به شهادت رسیدند؛

آخرین وصیت امیر مومنان (علیه السلام)
از ساعتی که علي(ع) ضربت خورد تا ساعتی که جان به جان آفرين تسليم کرد، کمتر از چهل و هشت ساعت طول کشيد، اما آن حضرت اين فرصت را از دست نداد: دقيقه اي از پند و نصيحت و راهنمايي خودداري نکرد؛ وصيتي در بيست ماده به اين شرح تقرير کرد و نوشته شد:
«بسم الله الرحمن الرحيم. اين آن چيزي است که علي پسر ابوطالب وصيت مي کند. علي به وحدانيت و يگانگي خدا گواهي مي دهد. و اقرار مي کند که محمد بنده و پيغمبر خداست؛ خدا او را فرستاده تا دين خود را بر دين هاي ديگر غالب گرداند. همانا نماز و عبادت و حيات و ممات من از آن خدا و براي خداست. شريکي بر او نيست. من به اين امر شده ام و از تسليم شدگان خدايم.
«فرزندم حسن! تو و همة فرزندان و اهل بيتم و هر کس را که اين نوشتة من به او برسد، به امور ذيل توصيه و سفارش مي کنم:
1. تقواي الهي را هرگز از ياد نبريد، کوشش کنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقي بمانيد.
2. همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناي ايمان و خداشناسي متفق و متحد باشيد، و از تفرقه بپرهزيد؛ پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزة دائم افضل است و چيزي که دين را محو مي کند فساد و اختلاف است.
3. ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صلة رحم کنيد که صلة رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مي کند.
4. خدا را؛ خدا را! دربارة يتيمان، مبادا گرسنه و بي سرپرست بمانند.
5. خدا را! خدا را! دربارة همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را کرد که ما گمان کرديم مي خواهد آن ها را در ارث شريک کند.
6. خدا را! خدا را! دربارة قرآن، مبادا ديگران در عمل به قرآن بر شما پيشي گيرند.
7. خدا را! خدا را! دربارة نماز نماز پاية دين شما است.
8. خدا را خدا را! دربارة کعبه خانة خدا، مبادا حج تعطيل شود که اگر حج متروک بماند مهلت داده نخواهيد شد و ديگران شما را طعمة خود خواهند کرد.
9. خدا را! خدا را! دربارة جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نکنيد.
10. خدا را! خدا را! دربارة زکات، زکات آتش خشم الهي را خاموش مي کند.
11. خدا را! خدا را! دربارة ذرية پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار بگيرند.
12. خدا را! خدا را! دربارة صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا دربارة آن ها سفارش کرده است.
13. خدا را! خدا را! دربارة فقراء و تهيدستان، آن ها را در زندگي شريک خود سازيد.
14. خدا را! خدا را! دربارة بردگان، وزیردستان که آخرين سفارش پيغمبر دربارة اين ها بود.
15. کاري که رضاي خدا در آن است در انجام آن بکوشيد و به سخن مردم ترتيب اثر ندهيد.
16. با مردم به خوشي و نيکي رفتار کنيد، چنان که قرآن دستور داده است.
17. امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد؛ نتيجة ترک آن اين است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نيکان شما دعا کنند دعاي آن ها مستجاب نخواهد شد.
18. بر شما باد که بر روابط دوستانه ميان خود بيفزاييد، به يکديگر نيکي کنيد، از کناره گيري از يکديگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.
19. کارهاي خير را به مدد يکديگر و اجتماعاً انجام دهيد، و از همکاري در مورد گناهان و چيزهايي که موجب کدورت و دشمني مي شود بپرهيزيد.
20. از خدا بترسيد که، کيفر خدا شديد است.
خداوند همة شما را در کنف حمايت خود محفوظ بدارد، و به امت پيغمبر توفيق دهد که احترام شما و احترام پيغمبر خود را حفظ کنند. همة شما را به خدا مي سپارم. سلام و درود حق بر همة شما».
پس از اين وصيت ديگر سخني جز، لا اله الا الله، از علي شنيده نشد، تا جان به جان آفرين تسليم کرد.[6]


پی‌نوشت‌ها:
[1] .شیخ مفید ؛ الارشاد ؛ قم ،آل البیت 1416، ج1ص9؛طبرسی اعلام الوری،ترجمه ساکت انتشارات اساطیر،1388 ،ص381
[2] .اربلی،کشف الغمه ،ج1،ص584
[3] .مجلسی،بحارالانوار،ج42،ص281
[4] . ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، آستان قدس رضوی ،1408،ج‏15، ص: 388.
[5] . شیخ طوسی، امالی ، ص650
[6]. مقاتل الطالبيين، 44 ـ 28؛ کامل ابن اثير، جلد 3، 197 ـ 194؛ مروج الذهب مسعودي، جلد 2، ص44 ـ 40؛ اسدالغابة جلد 4، و بحار، ج9، چاپ تبريز.

- لینک کوتاه این مطلب

» اندیشه قم
تاریخ انتشار:16 خرداد 1397 - 3:37

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد