«محمد بن طلحه شافعى» چند حدیث درباره امام مهدى (عج) نقل میکند، سپس میگوید: مصداق این احادیث فرزند امام حسن عسکرى است که اکنون غایب است و بعداً ظاهر میشود.
یکی از سوالاتی که درباره امام زمان (عج) مطرح میشود این است که آیا از علماى اهل سنت کسانی هستند که تولد مهدى موعود (عج) را پذیرفته باشند؟
پاسخ:
جماعتى از دانشمندان اهل سنت، قضیه تولد فرزند امام حسن (ع) و تاریخ او و پدرش را در کتب نگاشته و بدان اعتراف نمودهاند. به عنوان نمونه:
1- محمد بن طلحه شافعى نوشته است: ابو القاسم محمد بن الحسن در سال «258» در سامره متولد شد. نام پدرش حسن خالص است، و حجت و خلف صالح و منتظر از القاب اوست.
سپس چندین حدیث، راجع به مهدى نقل کرده بعد از آن مىگوید: مصداق این احادیث فرزند امام حسن عسکرى است که اکنون غائب است و بعدا ظاهر میشود. (کتاب مطالب السؤل ط سال 1287 هجرى ص 89)
2- محمد بن یوسف بعد از ذکر وفات امام حسن عسکرى (ع) مىنویسد: فرزندى جز محمد نداشت و گفته شده که: او همان امام منتظر است. (کفایة الطالب ص 312)
3- ابن صباغ مالکى مىنویسد: فصل دوازدهم در احوال ابى القاسم، محمد، حجت، خلف صالح فرزند ابى محمد حسن خالص است و آنجناب امام دوازدهم شیعیان است. سپس تاریخ آن حضرت را نوشته و اخبارى راجع به مهدى نقل مىکند. (فصول المهمة ط دوم ص 273 و 286)
4- یوسف بن قزاوغلى، بعد از بیان احوال امام حسن عسکرى نوشته: نام فرزندش محمد و کنیهاش ابو عبد اللّه و ابو القاسم است. اوست حجت و صاحب الزمان و قائم و منتظر، و امامت به وى ختم شده سپس احادیثى راجع به مهدى روایت نموده است. (تذکرة خواص الامة ص 204)
5- شبلنجى در کتاب نور الابصار نوشته است: محمد، فرزند حسن عسکرى است. مادرش ام ولدى بوده بنام نرجس یا صیقل یا سوسن. کنیهاش ابو القاسم است. امامیه وى را حجت و مهدى و خلف صالح و قائم و منتظر و صاحب الزمان مىنامند. (نور الابصار ط مصر ص 168)
6- ابن حجر در کتاب «الصواعق المحرقة» بعد از بیان احوال امام حسن عسکرى (ع) نوشته است: فرزندى جز ابو القاسم که محمد و حجت نامیده مىشود باقى نگذاشت. آن کودک در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. (الصواعق المحرقة ص 206)
7- محمد امین بغدادى در کتاب «سبائک الذهب» نوشته: محمد که مهدى نیز نامیده مىشود در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. (سبائک الذهب ص 78)
8- ابن خلکان در کتاب «وفیات الاعیان» نوشته است: ابو القاسم محمد بن الحسن العسکرى امام دوازدهم امامیه است. شیعیان عقیده دارند که وى همان منتظر و قائم و مهدى است. (روضة الصفا ج 3)
9- «امیر خواند» در کتاب «روضة الصفا» نوشته است: محمد فرزند حسن بود. کنیهاش ابو القاسم است، امامیه او را حجت و قائم و مهدى مىدانند. (وفیات الاعیان ط سال 1284 هجرى ج 2 ص 24)
10- شعرانى در کتاب «الیواقیت و الجواهر» نوشته است: مهدى فرزند امام حسن عسکرى است که در نیمه شعبان سال «255» متولد شد. زنده و باقى خواهد ماند تا با عیسى ظهور کند و اکنون که سنه «958» است «703» سال از عمر شریفش مىگذرد. (الیواقیت و الجواهر تألیف شعرانى ط 1 سال 1351 ج 2 ص 143)
11- شعرانى از باب سیصد و شصت و شش «کتاب فتوحات مکیه» تألیف ابن عربى نقل کرده که نوشته است: وقتی که ظلم و جور زمین را فراگرفت مهدى خروج مىکند و زمین را پر از عدل و داد مىنماید. آنجناب از اولاد رسول خدا و از نسل فاطمه است. جدش حسین است و پدرش حسن عسکرى فرزند امام على نقى، فرزند امام محمد تقى، فرزند امام على رضا، فرزند امام موسى کاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمد باقر، فرزند امام زین العابدین، فرزند حسین بن على بن ابیطالب است. (الیواقیت و الجواهر ص 143)
12- خواجه پارسا در کتاب «فصل الخطاب» نوشته است: محمد فرزند حسن عسکرى، در نیمه شعبان سنه «255» به دنیا آمد. نام مادرش نرجس بوده در سن پنج سالگى پدرش وفات نمود، از آن زمان تا حال غائب است و اوست امام منتظر شیعیان و وجودش پیش خواص اصحاب و ثقات اهلش به اثبات رسیده است. خدا عمرش را مانند خضر و الیاس طولانى مىگرداند. (نقل از کتاب ینابیع المودة ج 2 ص 126)
13- ابو الفلاح حنبلى در کتاب «شذرات الذهب» و ذهبى در کتاب «العبر فى خبر من غبر» مىنویسند: محمد فرزند حسن عسکرى فرزند على هادى، فرزند جواد، فرزند على رضا، فرزند موسى کاظم، فرزند جعفر صادق، علوى حسینى است. کنیهاش ابو القاسم است و شیعیان او را بنامهاى خلف و حجت و مهدى و منتظر و صاحب الزمان نامیدهاند. (« شذرات الذهب» ط بیروت ج 2 ص 141. و کتاب« العبر فى خبر من غبر» ط کویت ج 2 ص 31)
14- محمد بن على حموى مىنویسد: ابو القاسم محمد منتظر در سال «259» در شهر سامرا متولد شد. (تاریخ منصورى، عکسبردارى شده مسکو ص 114)
و گروه دیگرى از علماى اهل سنت، تاریخ تولد فرزند امام حسن عسکرى علیهالسلام را در کتابها نوشتهاند. (مراجعه شود به کتاب« کشف الاستار» تألیف حسین بن محمد تقى نورى و کتاب «کفایة الموحدین» تألیف طبرسى ج 2)