در رابطه با دوران شيرخوارگي و طفوليت و تحت سرپرستي پيامبر مكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطلاعاتي بيان نماييد؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش :

در رابطه با دوران شيرخوارگي و طفوليت و تحت سرپرستي پيامبر مكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اطلاعاتي بيان نماييد؟



پاسخ :

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سال 570 ميلادي 17 ربيع الاوّل روز جمعه از وجود مادري مهربان بنام «آمنه» به دنيا آمد و پدر بزرگوارش عبدالله بود. قبل از به دنيا آمدن پيامبر اسلام عبدالله در سفر تجارتي راه شام را همراه كارواني كه از مكه حركت مي كرد، در پيش گرفت. هنگام مراجعت در شهر يثرت مريض شده و در آنجا از دنيا رفت.[1] بعد از تولّد آن حضرت سرپرستي وي را عبدالمطلب جد بزرگوارش به عهده گرفت. پيامبر اسلام بيش از 3 روز از زمان تولد از شير مادر خود نخورد. و مدت چهار ماه از كنيز ابولهب به نام «ثويبه» كه قبلاً حمزه عموي پيامبر را نيز شير داده بود، شير خورد. رسم اشراف و بزرگان عرب اين بود كه فرزندان خود را به دايه ها مي سپردند و دايگان معمولاً در بيرون شهرها زندگي مي كردند تا كودكان را در هواي سالم صحرا پرورش دهند، و رشد و نمو كامل، و استخوان بندي آنها محكمتر شود. و ضمناً از بيماري «وبا» كه شهر مكّه را گرفته بود و خطر آن براي نوزادان بيشتر بود مصون بمانند. و زبان عربي را در يك منطقه دست نخورده فرا گيرند. در اين قسمت دايگان قبيلة بني سعد مشهور بودند. آنها در موقع معين به مكه مي آمدند و هر كدام نوزادي را گرفته و همراه خود مي بردند. بعد از چهار ماه که از تولّد پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ سپري شده بود دايگان قبيلة بني سعد به مكّه آمدند و آن سال قحط سالي عجيبي بود، از اين نظر به كمك اشراف بيش از حد نيازمند بودند «حليمه» دختر ابي ذويب تنها زني بود از ميان دايگان كه حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ از او شير خورد در اين لحظه سرور و خوشحالي خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت. عبدالمطلب رو به حليمه كرد و گفت: از كدام قبيله اي؟ گفت: از بني سعد، گفت: نامت چيست؟ جواب داد: «حليمه»، عبدالمطلب از اسم و نام قبيله او مسرور شد و گفت: آفرين آفرين دو خوي پسنديده و دو خصلت شايسته، يكي سعادت وخوشبختي و ديگري حلم و بردباري در تو وجود دارد؟ حليمه داية مهربان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پنج سال از وي محافظت كرد، و در تربيت و پرورش او كوشيد در طي اين مدت زبان عربي فصيح را آموخت، كه بعدها آن حضرت به اين افتخار مي كرد. سپس «حليمه» او را به مكه آورد و مدتي نيز آغوش گرم مادر را ديد و مجدداً تحت سرپرستي جد بزرگوارش قرار گرفت[2]، در شش سالگي آن حضرت همراه مادرش در اوّلين سفر راه يثرب را در پيش گرفتند متأسفانه در موقع بازگشت به مكّه مادر عزيز خود را در ميان راه در محلي به نام «أبْواء» از دست داد. هنوز تلخي يتيمي در كام آن حضرت باقي بود و هشت بهار بيشتر از عمر شريفش نگذشته بود كه سرپرست و جد بزرگوارش (عبدالمطلب) را نيز از دست داد. بعد از عبدالمطلب عمويش ابوطالب سرپرستي او را به عهده گرفت. ابوطالب شخصيتي بود معروف به سخاوت و نيكوكاري از اين لحاظ عبدالمطلب او را براي نگاهداري نوة ارجمند خود برگزيده بود و ابوطالب هيچ وقت حمايت ها و دلسوزيهاي خود را از برادر زادة خود دريغ نكرد. به طوري كه هيچ وقت حاضر نبود حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را غمگين ببيند. از اين رو هنگامي كه بازرگانان «قريش» طبق معمول، هر سال يك بار به سوي شام مي رفتند «ابوطالب» تصميم گرفته بود كه در سفر سالانه قريش شركت كند و مشكل برادر زادة خود را كه آني او را از خود جدا نمي كرد، چنين حل كرد كه او را هم در مكّه بگذارد و عده اي را براي حفاظت او بگمارد ولي موقع حركت كاروان اشك در چشمان حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ حلقه زد و جدايي سرپرست خود را سخت شمرد. سيماي غمگين محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ طوفاني از احساسات در دل ابوطالب پديد آورد به گونه اي كه ناچار شد تن به مشقّت بدهد و حضرت محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را همراه خود ببرد.[3]
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ جعفر سبحاني، فروغ ابديت، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ هشتم.
  • [1] . سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ هشتم، ص154.
  • [2] . سيرة ابن هشام، بيروت، دارالكتاب العربي، ج1، ص167.
  • [3] . فروغ ابديت، همان، ص172.
  • اندیشه قم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:3 اسفند 1390 - 23:17

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق