(بسم الله الرحمن الرحیم)
پاسخ :
صفحات تاريخ گواهي ميدهد، دوران زندگي رهبر مسلمانان جهان از آغاز كودكي تا روزي كه به پيامبري و رسالت مبعوث شد و تا زماني كه دعوت حق را لبيك گفته و به سراي باقي شتافت، پر از حوادث شگفتانگيز ميباشد. اين حوادث بيانگر اين واقعيت است كه حيات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يك زندگي عادي نبوده و حكايت از عظمت شخصيت او ميكند.
دانشمندان مادي و تاريخنويساني كه جهانبيني آنان تنها از دريچهي مادي شكل ميگيرد، وقوع حوادث غير عادي در زندگاني انبياء الهي را زاييدة پندار و يا ساخته و پرداخته حب و علاقة زياد پيروان اديان ميدانند.[1]دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطي كه بر آن حاكم است، بر اين عقيدهاند: تمام پديدههاي عالم به ارادة الهي ميباشد. و خداوند در جهت هدايت انسانها بنا به مصلحتي كه خود آگاه است از باب لطف و رحمت بر بندگان، حوادث شگفتانگيزي را در مورد بعضي از انسانها تحقق ميبخشد تا آنها مشعلهاي هدايت بشريت شوند. از جملة اين موارد، حوادث مهم دوران كودكي پيامبر (ص) را ميتوان ذكر كرد، مانند شكستن طاق كسري و پرشير شدن سينة حليمه و زياد شدن بركات در قبيلة او، و...[2]متاسفانه در بين نقل اين كرامات كه نشانة عظمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و فخر مسلمانان ميباشد عدهاي ناآگاه خلاف واقع و مطالب ناروايي به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت دادهاند.
جمعي از اهل حديث(سني)[3]از حليمة سعديه نقل كردهاند: پس از آنكه محمد(ص) را براي شيردادن به ميان قبيلة خود بردم، هنوز چند ماهي از اين ماجرا نگذشته بود كه محمد(ص) با بچههاي ديگر براي بازي به پشت چادرها رفتند ناگهان برادر رضاعي او سراسيمه و شتابان به نزد ما آمده گفت: كمك كنيد دو مرد سفيدپوش برادر قريشي ما را گرفته و سينهاش را شكافتند و چيزي از سينة او بيرون آوردند. حليمه گويد: من و شوهرم به طرف او فرار كرديم و بچه را با رنگي پريده، مضطرب و وحشتزده در نقطهاي از بيابان مشاهده كرديم. من او را به آغوش كشيده و گفتم چه اتفاقي افتاد او گفت: دو مرد سفيدپوش پيش من آمدند و مرا خوابانده سينهام را شكافتند قلب مرا درآوردند و غدهاي سياه از آن بيرون كشيدند و آنرا در طشت طلايي شسشو دادند و دوباره در جايش قرار دادند.
آنچه در كتابهاي روايي و تاريخي اهل سنت در مورد اين ماجرا آمده است ما خلاصهوار بيان كرديم. كه آنرا بهعنوان كرامت و فضيلتي براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند[4]و ناقلان اين داستان ميگويند: اين عمل در مدت عمر پيامبر پنج مرتبه تكرار شده است. در زمان طفوليت، در ده سالگي، در بيست سالگي، و در شب معراج و تكرار آنرا سبب ازدياد شرافت و مقام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دانستند.[5]در رابطه با موضوع«شق الصدر» دو نظرية مختلف در ميان دانشمندان مسلمان بيان شده است.
1. دانشمندان سني مذهب بعد از نقل اين داستان آنرا پذيرفته و از كمالات آن حضرت برشمردند. كه از ميان آنها تنها محمد ابورية در كتاب«اضواء علي السنة المحمدية» اين داستان را جعلي شمرده است.
2. دانشمندان شيعي در رابطه با صحت اين داستان به سه دسته تقسيم ميشوند:
الف: اكثريت آنها اين داستان را جعلي و از اسرائيليات ميدانند، مانند طبرسي در«مجمع البيان»...
ب: عدهاي نيز وقوع اين حادثه را از قبيل تمثيل دانسته و در صدد توجيه عقلاني آن بودهاند، مانند علامه طباطبايي در«الميزان».
ج: بعضي از دانشمندان شيعي آنرا تلقيبه قبول كردهاند، مانند علامه مجلسي در كتاب«بحارالانوار».
اين واقعه ريشه در روايات و تاريخ دارد كه ريشة روائي آن در كتابهاي صحيح بخاري و مسلم[6]آمده است كه ابورية(سني) به صورت شكوائيه آنرا رد ميكند و نقل چنين احاديثي را دادن حربه بهدست مسيحيان و بر ضرر مسلمانان ميداند.[7]
و در مورد ريشههاي تاريخي اين جريان علامه جعفر مرتضي ميگويد: «حقيقت اين است كه اين روايت ماخوذ از داستانهاي زمان جاهليت است». بهطوركلي در كتابهاي تاريخي غير اماميه منشاء اين حادثه را ميتوان يافت كتابهايي مانند«سيرة ابن هشام» و«تاريخ طبري» و....به اين جريان اشاره كردهاند.
اما در نقد نظريه اهل سنت بايد بگويم كه اولاً: اين خبر ضعف سند دارد چون ابن هشام در تاريخ اين داستان را از«بعض اهل علم» نقل ميكند، كه نقل روايات بدينصورت ضعف سند بهشمار ميرود در نتيجه خبر مجهول و ضعيف ميباشد و نميتوان به آن اعتماد كرد.
ثانياً: تعارض بين مفاد روايت كاملاً مشهود است و هركدام از راويان و مورخان طوري متفاوت از هم اين جريان را نقل كردهاند.[8]
ثالثاً: آيا ممكن است لخته خوني در قلب منبع شرارت باشد در حاليكه شرارت و تقوا به قلب مادي ربطي ندارد بهعلاوه چرا چندين مرتبه اين عمل تكرار شده آيا خداي نكرده اين به بدي سيرت و ذات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ برنميگردد و بهرة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت به ساير افراد بنيآدم از شيطان بيشتر نبوده است بهعلاوه اگر خداوند نخواهد بندهاش را از شرور و بديها پاك كند آيا احتياج به عمل جراحي، آن هم در انظار عمومي دارد و چگونه ملك مجرد با پر و بالش اين عمل را انجام ميدهد، گذشته از اينها مگر بنابر نص قرآن شيطان بر بندگان مخلص راه نفوذ ندارد پس چطور بر قلب پيامبري معصوم نفوذ كرده.
در منابع شيعه اين داستان را در كتابهاي تفسير ذيل آية اول سورة«اسراء» و سورة«انشراح» و در منابع روايي، بحارالانوار(جلد 15) جستجو كرد. علامه مجلسي ميگويد: روايت شق صدر از طريق مخالفان نقل شده است و عدهي زيادي از اصحاب(علماي شيعه) بر آن اعتماد نميكنند ولي بهخاطر دو نكته من آنرا ذكر كردم.[9]
الف: اين روايات وقوع حوادث عجيب و شگفتانگيزي را در مورد شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيان ميكند كه عقل در قبول آن مشكلي ندارد.
ب: در بعضي از تأليفات شيعيان اين روايت ذكر شده است.
شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بهعنوان يك انسان كامل داراي چنان جاذبة روحي و معنوي ميباشد كه همة انسانها حتي مخالفانش را تحت تأثير قرار ميدهد با وجود چنين شخصيت بزرگي كه همگي حكايت از الهي بودن او ميكند ضرورتي ندارد براي نشان دادن عظمت و كمال پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به نقل حوادثي دروغين و خلاف واقع پيرامون شخصيت او پرداخت. بيان اين قبيل وقايع نه تنها موجبات رفعت و بلندي مقام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را فراهم نميكند بلكه سبب وهن و توهين به ساحت عصمت او ميشود. علاوه بر مطالب مذكور، نكات ذيل در بطلان نظرية«شقالصدر» قابل توجه ميباشد:
1. پذيرش وقوع«شقالصدر» در مورد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آن بياني كه در كتابهاي روايي اهل سنت نقل شده است با عصمت پيامبر(حتي در كودكي) منافات دارد.
2. شكافتن سينه و جسم و شستشوي قلب مادي او موجبات پاكي از گناه و بدي را فراهم نميآورد، زيرا گناه يك فعل روحي و غير مادي ميباشد و اگر در لسان قرآن كانون گناه و ثواب قلب معرفي ميشود غالباً همان روح و نفس انساني مراد است، نه قلب مادي كه در قفسة سينه قرار دارد.
3. اگر داستان«شقالصدر» را بپذيريم معنايش اين است كه پاكي حضرت از گناه جبري و خارج از اختيار او بوده و به او تحميل شده است و اينرا بهعنوان فضيلتي براي حضرتش نميتوان ذكر كرد. بهعلاوه اگر ارادة خداوند بر اين تعلق گرفته بود تا پيامبرش را از گناه پاك كند چه نيازي به انجام اين امور مشكل است، بلكه خداوند با يك ارادة تكويني«كن فيكون» بدون عمل جراحي قلب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پاك و شستشو ميداد.
براي مطالعة بيشتر
مطالعة كتاب ترجمه الميزان ذيل تفسير سورة انشراح توصيه ميشود.
پرسش :
در مورد شق صدر كه همان معجزة پيامبر در كودكي كه سينهاش شكافته شد ميخواهم بفرماييد آيا اين حادثه در تاريخ به چه صورت آمد همچنين با صورت كلامي اين واقعه را ثابت كنيد كه اين واقعه آيا با علم روز سازش دارد يا نه؟
در مورد شق صدر كه همان معجزة پيامبر در كودكي كه سينهاش شكافته شد ميخواهم بفرماييد آيا اين حادثه در تاريخ به چه صورت آمد همچنين با صورت كلامي اين واقعه را ثابت كنيد كه اين واقعه آيا با علم روز سازش دارد يا نه؟
پاسخ :
صفحات تاريخ گواهي ميدهد، دوران زندگي رهبر مسلمانان جهان از آغاز كودكي تا روزي كه به پيامبري و رسالت مبعوث شد و تا زماني كه دعوت حق را لبيك گفته و به سراي باقي شتافت، پر از حوادث شگفتانگيز ميباشد. اين حوادث بيانگر اين واقعيت است كه حيات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يك زندگي عادي نبوده و حكايت از عظمت شخصيت او ميكند.
دانشمندان مادي و تاريخنويساني كه جهانبيني آنان تنها از دريچهي مادي شكل ميگيرد، وقوع حوادث غير عادي در زندگاني انبياء الهي را زاييدة پندار و يا ساخته و پرداخته حب و علاقة زياد پيروان اديان ميدانند.[1]دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطي كه بر آن حاكم است، بر اين عقيدهاند: تمام پديدههاي عالم به ارادة الهي ميباشد. و خداوند در جهت هدايت انسانها بنا به مصلحتي كه خود آگاه است از باب لطف و رحمت بر بندگان، حوادث شگفتانگيزي را در مورد بعضي از انسانها تحقق ميبخشد تا آنها مشعلهاي هدايت بشريت شوند. از جملة اين موارد، حوادث مهم دوران كودكي پيامبر (ص) را ميتوان ذكر كرد، مانند شكستن طاق كسري و پرشير شدن سينة حليمه و زياد شدن بركات در قبيلة او، و...[2]متاسفانه در بين نقل اين كرامات كه نشانة عظمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و فخر مسلمانان ميباشد عدهاي ناآگاه خلاف واقع و مطالب ناروايي به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت دادهاند.
جمعي از اهل حديث(سني)[3]از حليمة سعديه نقل كردهاند: پس از آنكه محمد(ص) را براي شيردادن به ميان قبيلة خود بردم، هنوز چند ماهي از اين ماجرا نگذشته بود كه محمد(ص) با بچههاي ديگر براي بازي به پشت چادرها رفتند ناگهان برادر رضاعي او سراسيمه و شتابان به نزد ما آمده گفت: كمك كنيد دو مرد سفيدپوش برادر قريشي ما را گرفته و سينهاش را شكافتند و چيزي از سينة او بيرون آوردند. حليمه گويد: من و شوهرم به طرف او فرار كرديم و بچه را با رنگي پريده، مضطرب و وحشتزده در نقطهاي از بيابان مشاهده كرديم. من او را به آغوش كشيده و گفتم چه اتفاقي افتاد او گفت: دو مرد سفيدپوش پيش من آمدند و مرا خوابانده سينهام را شكافتند قلب مرا درآوردند و غدهاي سياه از آن بيرون كشيدند و آنرا در طشت طلايي شسشو دادند و دوباره در جايش قرار دادند.
آنچه در كتابهاي روايي و تاريخي اهل سنت در مورد اين ماجرا آمده است ما خلاصهوار بيان كرديم. كه آنرا بهعنوان كرامت و فضيلتي براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند[4]و ناقلان اين داستان ميگويند: اين عمل در مدت عمر پيامبر پنج مرتبه تكرار شده است. در زمان طفوليت، در ده سالگي، در بيست سالگي، و در شب معراج و تكرار آنرا سبب ازدياد شرافت و مقام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دانستند.[5]در رابطه با موضوع«شق الصدر» دو نظرية مختلف در ميان دانشمندان مسلمان بيان شده است.
1. دانشمندان سني مذهب بعد از نقل اين داستان آنرا پذيرفته و از كمالات آن حضرت برشمردند. كه از ميان آنها تنها محمد ابورية در كتاب«اضواء علي السنة المحمدية» اين داستان را جعلي شمرده است.
2. دانشمندان شيعي در رابطه با صحت اين داستان به سه دسته تقسيم ميشوند:
الف: اكثريت آنها اين داستان را جعلي و از اسرائيليات ميدانند، مانند طبرسي در«مجمع البيان»...
ب: عدهاي نيز وقوع اين حادثه را از قبيل تمثيل دانسته و در صدد توجيه عقلاني آن بودهاند، مانند علامه طباطبايي در«الميزان».
ج: بعضي از دانشمندان شيعي آنرا تلقيبه قبول كردهاند، مانند علامه مجلسي در كتاب«بحارالانوار».
اين واقعه ريشه در روايات و تاريخ دارد كه ريشة روائي آن در كتابهاي صحيح بخاري و مسلم[6]آمده است كه ابورية(سني) به صورت شكوائيه آنرا رد ميكند و نقل چنين احاديثي را دادن حربه بهدست مسيحيان و بر ضرر مسلمانان ميداند.[7]
و در مورد ريشههاي تاريخي اين جريان علامه جعفر مرتضي ميگويد: «حقيقت اين است كه اين روايت ماخوذ از داستانهاي زمان جاهليت است». بهطوركلي در كتابهاي تاريخي غير اماميه منشاء اين حادثه را ميتوان يافت كتابهايي مانند«سيرة ابن هشام» و«تاريخ طبري» و....به اين جريان اشاره كردهاند.
اما در نقد نظريه اهل سنت بايد بگويم كه اولاً: اين خبر ضعف سند دارد چون ابن هشام در تاريخ اين داستان را از«بعض اهل علم» نقل ميكند، كه نقل روايات بدينصورت ضعف سند بهشمار ميرود در نتيجه خبر مجهول و ضعيف ميباشد و نميتوان به آن اعتماد كرد.
ثانياً: تعارض بين مفاد روايت كاملاً مشهود است و هركدام از راويان و مورخان طوري متفاوت از هم اين جريان را نقل كردهاند.[8]
ثالثاً: آيا ممكن است لخته خوني در قلب منبع شرارت باشد در حاليكه شرارت و تقوا به قلب مادي ربطي ندارد بهعلاوه چرا چندين مرتبه اين عمل تكرار شده آيا خداي نكرده اين به بدي سيرت و ذات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ برنميگردد و بهرة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت به ساير افراد بنيآدم از شيطان بيشتر نبوده است بهعلاوه اگر خداوند نخواهد بندهاش را از شرور و بديها پاك كند آيا احتياج به عمل جراحي، آن هم در انظار عمومي دارد و چگونه ملك مجرد با پر و بالش اين عمل را انجام ميدهد، گذشته از اينها مگر بنابر نص قرآن شيطان بر بندگان مخلص راه نفوذ ندارد پس چطور بر قلب پيامبري معصوم نفوذ كرده.
در منابع شيعه اين داستان را در كتابهاي تفسير ذيل آية اول سورة«اسراء» و سورة«انشراح» و در منابع روايي، بحارالانوار(جلد 15) جستجو كرد. علامه مجلسي ميگويد: روايت شق صدر از طريق مخالفان نقل شده است و عدهي زيادي از اصحاب(علماي شيعه) بر آن اعتماد نميكنند ولي بهخاطر دو نكته من آنرا ذكر كردم.[9]
الف: اين روايات وقوع حوادث عجيب و شگفتانگيزي را در مورد شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيان ميكند كه عقل در قبول آن مشكلي ندارد.
ب: در بعضي از تأليفات شيعيان اين روايت ذكر شده است.
شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بهعنوان يك انسان كامل داراي چنان جاذبة روحي و معنوي ميباشد كه همة انسانها حتي مخالفانش را تحت تأثير قرار ميدهد با وجود چنين شخصيت بزرگي كه همگي حكايت از الهي بودن او ميكند ضرورتي ندارد براي نشان دادن عظمت و كمال پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به نقل حوادثي دروغين و خلاف واقع پيرامون شخصيت او پرداخت. بيان اين قبيل وقايع نه تنها موجبات رفعت و بلندي مقام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را فراهم نميكند بلكه سبب وهن و توهين به ساحت عصمت او ميشود. علاوه بر مطالب مذكور، نكات ذيل در بطلان نظرية«شقالصدر» قابل توجه ميباشد:
1. پذيرش وقوع«شقالصدر» در مورد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آن بياني كه در كتابهاي روايي اهل سنت نقل شده است با عصمت پيامبر(حتي در كودكي) منافات دارد.
2. شكافتن سينه و جسم و شستشوي قلب مادي او موجبات پاكي از گناه و بدي را فراهم نميآورد، زيرا گناه يك فعل روحي و غير مادي ميباشد و اگر در لسان قرآن كانون گناه و ثواب قلب معرفي ميشود غالباً همان روح و نفس انساني مراد است، نه قلب مادي كه در قفسة سينه قرار دارد.
3. اگر داستان«شقالصدر» را بپذيريم معنايش اين است كه پاكي حضرت از گناه جبري و خارج از اختيار او بوده و به او تحميل شده است و اينرا بهعنوان فضيلتي براي حضرتش نميتوان ذكر كرد. بهعلاوه اگر ارادة خداوند بر اين تعلق گرفته بود تا پيامبرش را از گناه پاك كند چه نيازي به انجام اين امور مشكل است، بلكه خداوند با يك ارادة تكويني«كن فيكون» بدون عمل جراحي قلب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پاك و شستشو ميداد.
براي مطالعة بيشتر
مطالعة كتاب ترجمه الميزان ذيل تفسير سورة انشراح توصيه ميشود.
- [1] . فيليپ حتي، تاريخ عرب، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، ص 143. جان بيناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علياصغر حكمت، ص 716.
- [2] . بحارالانوار، مجلسي، بيروت: مؤسسة الوفا، ج 15، ص 345؛ سيرة ابن هاشم، بيروت: دار المعرفة، ج 1، ص 177؛ تاريخ طبري، بيروت: موسسة الاعلمي، ج 2، ص 158؛ زندگي محمد(ص)، هيكل، ص 160.
- [3] . سيرة ابن هاشم، ج 1، ص 170؛ تاريخ يعقوبي، بيروت: دار صادر، ج 1، ص 10؛ صحيح مسلم، كتاب الايمان، ح 236.
- [4] . محمود ابورية، اضواء علي السنة المحمدية، قم: نشر البطحاء، ص 187.
- [5] . علامه جعفر مرتضي عاملي، سيرة صحيح پيامبر بزرگ اسلام، ص 110.
- [6] . صحيح مسلم، بيروت: دار الكتاب العربي،كتاب الايمان، ح 236.
- [7] . ابورية، اضواء علي السنة المحمدية. ص 187.
- [8] . سيرة صحيح پيامبر بزرگ اسلام. جعفر مرتضي، ج 1، ص 112. هيكل، حيات محمد، چاپ قاهره،ص 161.
- [9] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 15، ص 356.
- اندیشه قم
- لینک کوتاه این مطلب
تاریخ انتشار:4 اسفند 1390 - 12:52
مطالب مرتبط...
نظر شما...