در مورد شق صدر كه همان معجزة پيامبر در كودكي كه سينه‎اش شكافته شد مي‎خواهم بفرماييد آيا اين حادثه در تاريخ به چه صورت آمد هم‎چنين با صورت كلامي اين واقعه را ثابت كنيد كه اين واقعه آيا با علم روز سازش دارد يا نه؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش :

در مورد شق صدر كه همان معجزة پيامبر در كودكي كه سينه‎اش شكافته شد مي‎خواهم بفرماييد آيا اين حادثه در تاريخ به چه صورت آمد هم‎چنين با صورت كلامي اين واقعه را ثابت كنيد كه اين واقعه آيا با علم روز سازش دارد يا نه؟


پاسخ :

صفحات تاريخ گواهي مي‎دهد، دوران زندگي رهبر مسلمانان جهان از آغاز كودكي تا روزي كه به پيامبري و رسالت مبعوث شد و تا زماني كه دعوت حق را لبيك گفته و به سراي باقي شتافت، پر از حوادث شگفت‎انگيز مي‎باشد. اين حوادث بيان‎گر اين واقعيت است كه حيات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يك زندگي عادي نبوده و حكايت از عظمت شخصيت او مي‎كند.
دانشمندان مادي و تاريخ‎نويساني كه جهان‎بيني آنان تنها از دريچه‎ي مادي شكل مي‎گيرد، وقوع حوادث غير عادي در زندگاني انبياء الهي را زاييدة پندار و يا ساخته و پرداخته حب و علاقة زياد پيروان اديان مي‎دانند.[1]دانشمندان مسلمان با قبول عالم ماده و روابطي كه بر آن حاكم است، بر اين عقيده‎اند: تمام پديده‎هاي عالم به ارادة الهي مي‎باشد. و خداوند در جهت هدايت انسان‎ها بنا به مصلحتي كه خود آگاه است از باب لطف و رحمت بر بندگان، حوادث شگفت‎انگيزي را در مورد بعضي از انسان‎ها تحقق مي‎بخشد تا آنها مشعل‎هاي هدايت بشريت شوند. از جملة اين موارد، حوادث مهم دوران كودكي پيامبر (ص) را مي‎توان ذكر كرد، مانند شكستن طاق كسري و پرشير شدن سينة حليمه و زياد شدن بركات در قبيلة او، و...[2]متاسفانه در بين نقل اين كرامات كه نشانة عظمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و فخر مسلمانان مي‎باشد عده‎اي ناآگاه خلاف واقع و مطالب ناروايي به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت داده‎اند.
جمعي از اهل حديث(سني)[3]از حليمة سعديه نقل كرده‎اند: پس از آن‎كه محمد(ص) را براي شيردادن به ميان قبيلة خود بردم، هنوز چند ماهي از اين ماجرا نگذشته بود كه محمد(ص) با بچه‎هاي ديگر براي بازي به پشت چادرها رفتند ناگهان برادر رضاعي او سراسيمه و شتابان به نزد ما آمده گفت: كمك كنيد دو مرد سفيدپوش برادر قريشي ما را گرفته و سينه‎اش را شكافتند و چيزي از سينة او بيرون آوردند. حليمه گويد: من و شوهرم به طرف او فرار كرديم و بچه را با رنگي پريده، مضطرب و وحشت‎زده در نقطه‎اي از بيابان مشاهده كرديم. من او را به آغوش كشيده و گفتم چه اتفاقي افتاد او گفت: دو مرد سفيدپوش پيش من آمدند و مرا خوابانده سينه‎ام را شكافتند قلب مرا درآوردند و غده‎اي سياه از آن بيرون كشيدند و آن‎را در طشت طلايي شسشو دادند و دوباره در جايش قرار دادند.
آنچه در كتاب‎هاي روايي و تاريخي اهل سنت در مورد اين ماجرا آمده است ما خلاصه‎وار بيان كرديم. كه آن‎را به‎عنوان كرامت و فضيلتي براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كرده‎اند[4]و ناقلان اين داستان مي‎گويند: اين عمل در مدت عمر پيامبر پنج مرتبه تكرار شده است. در زمان طفوليت، در ده سالگي، در بيست سالگي، و در شب معراج و تكرار آن‎را سبب ازدياد شرافت و مقام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دانستند.[5]در رابطه با موضوع«شق ‎الصدر» دو نظرية مختلف در ميان دانشمندان مسلمان بيان شده است.
1. دانشمندان سني مذهب بعد از نقل اين داستان آن‎را پذيرفته و از كمالات آن حضرت برشمردند. كه از ميان آنها تنها محمد ابورية ‌در كتاب«اضواء علي السنة المحمدية» اين داستان را جعلي شمرده است.
2. دانشمندان شيعي در رابطه با صحت اين داستان به سه دسته تقسيم مي‎شوند:
الف: اكثريت آنها اين داستان را جعلي و از اسرائيليات مي‎دانند، مانند طبرسي در«مجمع البيان»...
ب: عده‎اي نيز وقوع اين حادثه را از قبيل تمثيل دانسته و در صدد توجيه عقلاني آن بوده‎اند، مانند علامه طباطبايي در«الميزان».
ج: بعضي از دانشمندان شيعي آن‎را تلقي‎به قبول كرده‎اند، مانند علامه مجلسي در كتاب«بحارالانوار».
اين واقعه ريشه در روايات و تاريخ دارد كه ريشة روائي آن در كتاب‎هاي صحيح بخاري و مسلم[6]آمده است كه ابورية(سني) به صورت شكوائيه آن‎را رد مي‎كند و نقل چنين احاديثي را دادن حربه به‎دست مسيحيان و بر ضرر مسلمانان مي‎داند.[7]
و در مورد ريشه‎هاي تاريخي اين جريان علامه جعفر مرتضي مي‎گويد: «حقيقت اين است كه اين روايت ماخوذ از داستان‎هاي زمان جاهليت است». به‎طوركلي در كتاب‎هاي تاريخي غير اماميه منشاء اين حادثه را مي‎توان يافت كتاب‎هايي مانند«سيرة ابن هشام» و«تاريخ طبري» و....به اين جريان اشاره كرده‎اند.
اما در نقد نظريه اهل سنت بايد بگويم كه اولاً: اين خبر ضعف سند دارد چون ابن هشام در تاريخ اين داستان را از«بعض اهل علم» نقل مي‎كند، كه نقل روايات بدين‎صورت ضعف سند به‎شمار مي‎رود در نتيجه خبر مجهول و ضعيف مي‎باشد و نمي‎توان به آن اعتماد كرد.
ثانياً: تعارض بين مفاد روايت كاملاً مشهود است و هركدام از راويان و مورخان طوري متفاوت از هم اين جريان را نقل كرده‎اند.[8]
ثالثاً: آيا ممكن است لخته خوني در قلب منبع شرارت باشد در حالي‎كه شرارت و تقوا به قلب مادي ربطي ندارد به‎علاوه چرا چندين مرتبه اين عمل تكرار شده آيا خداي نكرده اين به بدي سيرت و ذات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ برنمي‎گردد و بهرة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت به ساير افراد بني‎آدم از شيطان بيشتر نبوده است به‎علاوه اگر خداوند نخواهد بنده‎اش را از شرور و بدي‎ها پاك كند آيا احتياج به عمل جراحي، آن هم در انظار عمومي دارد و چگونه ملك مجرد با پر و بالش اين عمل را انجام مي‎دهد، گذشته از اين‎ها مگر بنابر نص قرآن شيطان بر بندگان مخلص راه نفوذ ندارد پس چطور بر قلب پيامبري معصوم نفوذ كرده.
در منابع شيعه اين داستان را در كتاب‎هاي تفسير ذيل آية اول سورة«اسراء» و سورة«انشراح» و در منابع روايي، بحارالانوار(جلد 15) جستجو كرد. علامه مجلسي مي‎گويد: روايت شق صدر از طريق مخالفان نقل شده است و عده‎ي زيادي از اصحاب(علماي شيعه) بر آن اعتماد نمي‎كنند ولي به‎خاطر دو نكته من آن‎را ذكر كردم.[9]
الف: اين روايات وقوع حوادث عجيب و شگفت‎انگيزي را در مورد شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيان مي‎كند كه عقل در قبول آن مشكلي ندارد.
ب: در بعضي از تأليفات شيعيان اين روايت ذكر شده است.
شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به‎عنوان يك انسان كامل داراي چنان جاذبة روحي و معنوي مي‎باشد كه همة انسان‎ها حتي مخالفانش را تحت تأثير قرار مي‎دهد با وجود چنين شخصيت بزرگي كه همگي حكايت از الهي بودن او مي‎كند ضرورتي ندارد براي نشان دادن عظمت و كمال پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به نقل حوادثي دروغين و خلاف واقع پيرامون شخصيت او پرداخت. بيان اين قبيل وقايع نه تنها موجبات رفعت و بلندي مقام پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را فراهم نمي‎كند بلكه سبب وهن و توهين به ساحت عصمت او مي‎شود. علاوه بر مطالب مذكور، نكات ذيل در بطلان نظرية«شق‎الصدر» قابل توجه مي‎باشد:
1. پذيرش وقوع«شق‎الصدر» در مورد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به آن بياني كه در كتاب‎هاي روايي اهل سنت نقل شده است با عصمت پيامبر(حتي در كودكي) منافات دارد.
2. شكافتن سينه و جسم و شستشوي قلب مادي او موجبات پاكي از گناه و بدي را فراهم نمي‎آورد، زيرا گناه يك فعل روحي و غير مادي مي‎باشد و اگر در لسان قرآن كانون گناه و ثواب قلب معرفي مي‎شود غالباً همان روح و نفس انساني مراد است، نه قلب مادي كه در قفسة سينه قرار دارد.
3. اگر داستان«شق‎الصدر» را بپذيريم معنايش اين است كه پاكي حضرت از گناه جبري و خارج از اختيار او بوده و به او تحميل شده است و اين‎را به‎عنوان فضيلتي براي حضرتش نمي‎توان ذكر كرد. به‎علاوه اگر ارادة خداوند بر اين تعلق گرفته بود تا پيامبرش را از گناه پاك كند چه نيازي به انجام اين امور مشكل است، بلكه خداوند با يك ارادة تكويني«كن فيكون» بدون عمل جراحي قلب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را پاك و شستشو مي‎داد.
براي مطالعة بيشتر
مطالعة كتاب ترجمه الميزان ذيل تفسير سورة انشراح توصيه مي‎شود.
  • [1] . فيليپ حتي، تاريخ عرب، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، ص 143. جان بي‎ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه: علي‎اصغر حكمت، ص 716.
  • [2] . بحارالانوار، مجلسي، بيروت: مؤسسة الوفا، ج 15، ص 345؛ سيرة ابن هاشم، بيروت: دار المعرفة، ج 1، ص 177؛ تاريخ طبري، بيروت: موسسة الاعلمي، ج 2، ص 158؛ زندگي محمد(ص)، هيكل، ص 160.
  • [3] . سيرة ابن هاشم، ج 1، ص 170؛ تاريخ يعقوبي، بيروت: دار صادر، ج 1، ص 10؛ صحيح مسلم، كتاب الايمان، ح 236.
  • [4] . محمود ابورية، اضواء علي السنة المحمدية، قم: نشر البطحاء، ص 187.
  • [5] . علامه جعفر مرتضي عاملي، سيرة صحيح پيامبر بزرگ اسلام، ص 110.
  • [6] . صحيح مسلم، بيروت: دار الكتاب العربي،كتاب الايمان، ح 236.
  • [7] . ابورية، اضواء علي السنة المحمدية. ص 187.
  • [8] . سيرة صحيح پيامبر بزرگ اسلام. جعفر مرتضي، ج 1، ص 112. هيكل، حيات محمد، چاپ قاهره،ص 161.
  • [9] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 15، ص 356.
  • اندیشه قم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:4 اسفند 1390 - 12:52

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق