در احکام دینی مربوط به خانواده، قوانینی را می بینیم که بسیار مترقی هستند و بسیاری از کشورهای مدعی پیشرفت بعد از قرنها تجربه و کنکاش این قوانین را به کار گرفته و اجرا کرده اند. البته غرب هیچگاه به دینی بودن و ریشه دینی داشتن این قوانین اشاره نمیکند و بهدروغ آن را رهآورد تجربیات بشری جلوه میدهد.
بخشی از تکاپوی ماهوارهها و رسانههای مجازی در راستای تخریب اسلام و احکام شریعت، حول همین محور شکل گرفته است.
بهعنوان نمونه بی بی سی فارسی (BBCPersian) که تا به حال برنامه های زیادی در راستای تخریب و تزلزل بنیان خانواده تولید کرده، واقعیتهای تلخ و معضلات موجود در جامعه را با استدلالهای مغالطهآمیز و صغری-کبریهای نادرست کارشناسان خود میآمیزد و دست آخر آنچه را که خود میخواهد در پوشش نتیجهگیری به مخاطبانش قالب میکند.
مثلا یکی از کارشناسان این شبکه، افزایش آمار طلاق را نشانهای مثبت[!] و حاکی از دگردیسی جامعه ایرانی از حالت سنتی به مدرن، عبور از نظام مردسالار و حاصل رشد خودآگاهی زنان قلمداد میکند.
یا دیگر کارشناس بی بی سی ابتدا میکوشد این مبحث مهم را با سیاست پیوند بزند و در ادامه -علیرغم اینکه متأسفانه نرخ طلاق افزایش داشته- از اینکه آمار آن در ایران هنوز نسبت به جوامع دیگر پایینتر است اظهار شگفتی میکند!
دانلود
جائز بودن این مقوله نیز از باب "استثناء" و بهخاطر تأمین مصالح زوجین در صورت عدم امکان ترمیم رابطه است.
حال آنکه تفکر غربی از آن جهت که به دنبال تعالی انسان نیست و اصلا آدمی را موجود دارای بُعد روحانی و پتانسیل معنوی نمیداند و از آن جهت که به دنبال تأمین لذت حداکثری است، دلیلی برای اصرار بر تحکیم ساختار خانواده نمی بیند؛ بههمین دلیل موضوع "طلاق" در غرب نه تنها قبیح نیست، بلکه گاهی بهعنوان یک عمل مطلوب معرفی می شود!
در قرن بیستویکم که آلودگی دنیای غرب به اوج خود رسیده است، سوپراستارها -خصوصا بازیگران، خوانندگان و ورزشکاران- در نقش مبلغ طلاق ظاهر میشوند تا قبح آن را بهطور کلی بشکنند. در تلویزیونهای غربی و شبکههای ماهوارهای، اخبار طلاق این چهرههای بهاصطلاح celebrity (مشهور) با همان کیفیت سرگرمکننده و فرحبخشی گزارش داده میشوند که اخبار ازدواج آنان!
و تلاش میشود مخاطب بههیچ عنوان دستخوش ناراحتی و احساس ناخرسندی نشود.
متأسفانه این فرهنگ منحط بهواسطه افراد غربگرا به کشور ما نیز وارد شده است؛ اینکه آفت طلاق در جامعه ما وجود داشته باشد یک مطلب است و اینکه «جشن طلاق» برگزار شود یک مطلب دیگر.
بیتعهدی در قبال کانون خانواده و ترویج طلاق بهعنوان یک امر مطلوب، حاصل برجسته سازی غلط برخی ضدارزشهاست؛ تبلیغات "فمینیستی" با این انگاره که «در طول تاریخ و خصوصا در جوامع دینی به زنان ظلم شده است و بنابراین زنان باید مثل مردان بشوند تا حقوق خود را استیفا کنند»[!] و تکرار این شعار غیرعقلانی که «وظیفه مادری و شوهرداری "ناعادلانه" است و مانع پیشرفت زنان میگردد»[!] و... سمومی هستند که مدت مدیدی است به جامعه ایرانی پمپاژ میشوند.
وقتی زن بهجای ایفای نقش محوری در خانواده "کالای بازاری" و "ابزار دفع شهوت" معرفی شد، دیگر حفظ نظام خانواده در اولویت نخواهد بود و بالتبع انتظار نمیرود که چارچوبهای سالم پابرجا بمانند.
در مقابل، اسلام بنای زندگی را بر عشق، علاقه، ایثار، اخلاق و تقوا گذاشته و حقوق متقابل زن و شوهر را بهروشنی تبیین نموده است. اگر بهدقت بنگریم، درخواهیم یافت که فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی و تأثیرپذیری از فرهنگ غربی در سبک زندگی، از عوامل اصلی طلاق در جامعه ما میباشد.