چرا امام حسین(ع) زمان معاویه قیام نکرد؟!

(بسم الله الرحمن الرحیم)

امام حسین(ع) به خوبی می‌دانست که در صورت قیام علیه معاویه، به ویژه با توجه به ابزارهای تبلیغاتی حکومت، مردم حق را به معاویه خواهند داد، در حالی که هنگام قیام علیه حکومت یزید شرایط زمانه کاملاً بر عکس بود.

 

چرا امام حسین(ع) در زمان معاویه قیام نکرد؟ معاویه و یزید چه فرقی با هم داشتند؟ چرا امام حسین(ع) کارگزاران حکومتی را به صورت مسالمت‌آمیز متوجه اشتباهشان نکرد؟ قیام هیچ نتیجه‌ای داشت؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در پاسخ به این چهار شبهه این چنین می‌گوید:

*چرا امام حسین(ع) در زمان معاویه قیام نکرد؟

امام حسین(ع) در دوران یازده ساله امامت خود (49 ـ 60 هجری قمری) همزمان با حکومت معاویه، تنش‌های فراوانی با او داشت که مواردی از آن را می‌توانیم در نامه‌های امام حسین(ع) مشاهده کنیم.

امام در این نامه‌ها جنایت معاویه، هم چون کشتن برخی از بزرگان شیعه مانند حجر بن عدی ـ عمرو بن حمق را به وی متذکر می‌شود و حکومت معاویه بر مسلمانان را بزرگترین فتنه دانسته است، بدین ترتیب مشروعیت حکومت او را زیر سؤال برده است.[1]

اما چرا امام اقدام عملی و قیام در زمان معاویه نکرد، علل متفاوتی دارد که برخی از آن‌ها را می‌توان از عبارات امام(ع) پیدا کرد و برخی نیز در تحلیل اوضاع آن زمان به خوبی روشن می‌شود که ما مختصراً تعدادی از آن‌ها را ذکر می‌کنیم:

الف) وجود صلح نامه: امام در یکی از جواب های خود به نامه‌های معاویه خود را پایبند به صلح نامه معاویه با امام حسن(ع) معرفی کرده و اتهام نقض آن را از خود دور دانسته است.[2]

ب)موقعیت معاویه: شخصیت معاویه در نزد مردمان آن زمان به گونه‌ای مثبت تلقی می‌شد که همین امر قیام علیه او را مشکل می‌ساخت، زیرا آنان او را به عنوان صحابی پیامبر(ص) کاتب وحی و برادر همسر پیامبر(ص) می‌شناختند و به نظر آنان معاویه نقش فراوان در رواج اسلام در منطقه شامات و به ویژه دمشق داشته است و چون سنش از امام حسن و امام حسین(ع) بیشتر بود؛ معاویه بر روی این مطالب مانور بیشتری می‌داد که این مطلب از نامه‌های این ملعون به امامان همام به خوبی روشن می‌شود.[3]

ج)سیاست‌مداری معاویه: پس از انعقاد قرار داد صلح، گر چه معاویه از هر فرصتی برای ضربه زدن به بنی‌هاشم به ویژه خاندان علوی استفاده می‌کرد، اما در ظاهر چنین وانمود می‌کرد که به بهترین وجه ممکن با این خاندان به ویژه شخص امام حسین(ع) مدارا می‌کند و حرمت آنان را پاس می دارد.

این مدارا تا آنجا بود که در آستانه مرگ به فرزندش یزید سفارش امام(ع) را کرده و ضمن پیش‌بینی قیام او از یزید خواست که او را به قتل نرساند.[4]

علّت در پیش گرفتن این سیاست روشن بود، زیرا معاویه با انعقاد صلح با امام حسن(ع) حکومت خود را از بحران مشروعیت نجات داد و در بین مردم به عنوان خلیفه مشروع خود را معرفی کرد.

امام حسین(ع) در این دوران تمام سعی خود را در زیر سؤال بردن حکومت معاویه و مبارزه با بدعت‌هایش می‌کرد.

د)شرایط زمانه: شرایط زمانی آن دوران اکثراً به نفع معاویه بود، چون که معاویه حاکم بلا منازع جامعه اسلامی بود و مبلّغان او در هر گوشه‌ای از مناطق اسلامی سیاست‌های او را تبلیغ می‌کردند و از او چهره‌ای مثبت درست کرده بودند و ثبات و استحکام قدرت مرکزی شام و تسلط کامل باند اموی بر مناطق حساس هم چون کوفه و مدینه و سایر مناطق از دیگر نقاط قوّت زمان حکومت معاویه بود که امام با در نظر گرفتن این عوامل به خوبی می‌دانست که در صورت قیام احتمال پیروزی در حدّ صفر بوده و هیچ گونه نتیجه معنوی در آینده و آن زمان در بر نخواهد داشت.

بنابراین امام خود به خوبی می‌دانست که در صورت قیام علیه معاویه به ویژه با توجه به سیاست‌های معاویه افکار عمومی او را یاری نکرده و با توجه به ابزارهای تبلیغاتی حکومت، حق را به معاویه خواهند داد، در حالی که هنگام قیام علیه حکومت یزید شرایط زمانه کاملاً بر عکس بود.

*اصولاً معاویه و یزید چه فرقی با هم داشتند؟

یزید بن معاویه نه مانند خلفای بنی امیه بود که در بعضی موارد مانند معاویه خود را مقید به حفظ ظواهر می‌کردند، نه مثل خلفای بنی عباس که با اظهار دوستی به اهل بیت(ع) به مطامع خود دست می‌یافتند.

یزید یک انسان بی‌ایمان، مفسد و فاسقی بود که پلیدی او حتّی بر اطرافیانش پوشیده نبود و این موضوع باعث شد که امام مبارزه مستقیم با یزید را انتخاب کند و از جمله خصایص و رفتارهای ننگین یزید بن معاویه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف)در زمان خلافت کوتاه یزید دربارش مرکز فساد و فحشاء و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود، به گونه‌ای که به گفته مسعودی در دوران حکومت کوتاه وی، حتی در محیط مقدسی هم چون مکه و مدینه جمعی به نوازندگی و استعمال آلات لهو و لعب می‌پرداختند.

ب)عبد الله بن حنظله در بازگشت از سفری که با جمعی به شام رفته بودند تا از عقاید یزید مطلع شوند، چنین نقل می‌کند: «ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم که بر اثر گناهان فراوان از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است که با مادران و دختران و خواهران زنا می‌کند، وی شراب می‌نوشد و نماز نمی‌خواند».[5]

این در حالی است که معاویه بسیار سیاستمدار و منافق و عوام فریب بود.

*چرا امام حسین(ع) با کاری غیر از قیام و انقلاب، کارگزاران حکومتی را به صورت مسالمت‌آمیز متوجه اشتباهشان نکرد؟

برای روشن شدن پاسخ باید نکاتی را متذکّر شویم:

1. رفتار مسالمت آمیز و امر به معروف و نهی از منکر آن‌ها به شیوه‌هایی غیر از قیام و مبارزه لازمه‌اش آن است که خود آمر و ناهی، اصل حکومت و زمامداری را قبول کند و به برخی از شیوه‌های حکومتداری آن‌ها منتقد باشد که در این صورت فرد بر خود لازم نمی‌داند که علیه آن‌ها قیام کند.

2. لازمه قبول کردن هر حکومتی بیعت با حاکم آن حکومت است و معنای بیعت صحیح ابراز آمادگی در فرمان بردن از اوامر خلیفه و فداکاری در راه انجام اوامر او است.

بنابراین باید گفت کسی که اصل یک حکومت را قبول ندارد و آن را خلاف اسلام و استبدادی معرفی می‌کند و آن را منطبق با وحی الهی نمی‌داند، بلکه آن را ناشی از افکار جاهلیت می‌داند، تمام فسق و فجورها و ظلم‌هایی که در این حکومت اعمال می‌شود را چگونه می‌تواند قبول کند تا بعد از آن نوبت به رفتار مسالمت‌آمیز برسد؟! حکومتی که اساس آن اشتباه و غاصبانه است، دیگر راهی غیر از قیام بر علیه آن نمی‌ماند.

اگر امام(ع) با یزید بیعت می‌کرد، معنایش امضای فسق و فجور، تجاهر به منکرات و معاصی، تضییع حقوق مردم، تأیید ظالمان، ستمگران و فاسقان و فاجران بود و صدور آن از مثل امام حسین(ع) امکان شرعی و عرفی و عقلی نداشت.

بیان این نکته لازم است که یزید تصمیم قاطع گرفته بود که با تهدید و یا قتل، اجازه هیچ گونه فعالیت را به دیگران ندهد، به طوری که قبل از انتشار خبر مرگ معاویه سعی داشت از امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد حتی با تهدید به قتل.[6]

وقتی ولید استاندار مدینه، امام حسین(ع) را به سوی استانداری دعوت کرد و خبر مرگ معاویه را به آن حضرت داد و نامه‌ای را که یزید برای گرفتن بیعت به او نوشته بود قرائت کرد و امام(ع) در آن موقع با سخنانی از بیعت کردن دوری جست، مروان در این هنگام گفت: به خدا سوگند اگر حسین در این ساعت بیعت نکند، دیگر بر او قدرت نخواهی یافت؛ او را حبس کن و نگذار از اینجا خارج شود مگر آن که بیعت کند و یا گردنش را بزن.[7] ولی ولید چنین کاری نکرد و نخواست دستش به خون امام(ع) آغشته شود.

بنابراین با توجه به مطالب گذشته به خوبی روشن می‌شود که یزید از ابتدا قصد قتل امام(ع) را داشت، چون که به خوبی فهمیده بود امام(ع) کسی نیست که حکومت فردی به این فاسقی را قبول کند.

پس چگونه با این احوالات کسی که خود، شرع ناطق و رفتارش سنت برای مسلمین است، می‌تواند با این افراد فاسق از راه مسالمت آمیز در بیاید.

*نتایج و پیامدهای قیام امام حسین(ع)

در بررسی اجمالی پیامدهای عاشورا به این نکته پی خواهیم برد که برخی از آثار و دستاوردهای قیام عاشورا در همان دوران به عرصه ظهور نشست و برخی دیگر به مرور زمان و پیامدهایی داشته که تا جهان باقی است آن ها هم وجود دارد. از جمله ثمرات و پیامدهای عاشورا می توان به نکات زیر اشاره کرد:

1. احیای اسلام و آیین حق

با توجه به مطالب گذشته به خوبی این مطلب روشن شد که پس از رحلت رسول اکرم(ص) در ارزش های دین اسلام شکاف‌هایی به وجود آمد که اوج این انحرافات و بدعت‌ها در زمان حکومت معاویه به وقوع پیوست، چون که او با ظاهرسازی و عوام فریبی توانست برای اعمال خود وجهه شرعی درست کند و همه انحرافات را پوشیده نگه دارد و آن‌ها را در نظر عوام مردم توجیه کند.

شهادت امام حسین(ع) و یاران پاکبازش، به احیای کتاب محمدی(ص) و خون پاک اباعبدالله الحسین(ع) درخت اسلام را آبیاری کرد و به رشد و بالندگی امت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید.

امام صادق(ع) می فرماید: پس از شهادت امام حسین(ع) هنگامی که ابراهیم بن طلحه (در مدینه) با امام علی بن حسین(ع) روبرو شد (از روی طعنه) گفت: ای علی بن حسین در این نبرد چه کسی پیروز شد؟.

امام چهارم(ع) فرمود: اگر می‌خواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه کسی بود به هنگام فرا رسیدن وقت نماز، اذان و اقامه بگو.[8]

امام(ع) با این پاسخ به او فهماند که هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا(ص) بود، ولی هم چنان طنین لااله‌الاّالله و محمد رسول الله بر مأذنه‌ها می‌پیچید و مسلمانان در همه جا حتی در شام و پایتخت سلطنت یزید، به یگانگی خدا و رسالت محمد(ص) گواهی می‌دهند. چون یزید بارها به عدم وجود خدا و رسالت پیامبر(ص) اشاره کرده و آن‌ها را نفی کرده بود.[9]

موسیو ماربین آلمانی می‌گوید: حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود با اثبات مظلومیت و حقانیت خود به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت و اگر چنین حادثه‌ای پیش نیامده بود، قطعاً اسلام به حالت کنونی باقی نمی‌ماند و ممکن بود یکباره اسلام و اسلامیان محو و نابود شوند.[10]

به صراحت می‌توان گفت قیام امام حسین(ع) نه تنها آیین پیامبر بزرگ اسلام(ص) را نجات داد، بلکه از محو اهداف رسالت سایر انبیاء نیز جلوگیری کرد، چرا که رسول خدا(ص) کامل کننده رسالت پیامبران گذشته و خاتم رسولان و دین او خاتم ادیان بود و در این هنگام است که معنای حدیث نبوی حسین منّی و أنا من حسین فهمیده می‌شود.

2.الگو سازی برای آزادگان

هر چند به ظاهر در عاشورای سال 61 هجری پیروزی از آن یزیدیان بود و نبرد نابرابر کربلا به نفع جبهه باطل به پایان رسید؛ ولی در نگاه عمیق، پیروزی حقیقی متعلّق به امام حسین(ع) و یاران او بود. چرا که آن حضرت در آن حادثه و قیام راه و رسمی ماندگار به یادگار گذاشت و با خون سرخش مکتبی را برای مسلمانان بلکه همه آزادگان جهان بنا نهاد که تا همیشه تاریخ باقی است و سرمشق حق طلبان عالم است.

قیام امام(ع) به جهانیان آموخت که باید در برابر ظلم و ظالم ساکت نمانند و تا آخرین قطره خون با آن‌ها مبارزه کنند که در این جا ما برای روشن‌تر شدن مطلب نمونه‌هایی از قیام های مردمی را که با الهام گرفتن از قیام عاشورا به وقوع پیوسته‌اند را می‌آوریم:

1. قیام مردم هند در مقابل استعمارگران انگلیس: مهاتما گاندی رهبر استقلال کشور بزرگ هندوستان در گفتار تاریخی خود چنین می‌گوید: من برای مردم هند چیز تازه‌ای نیاورده‌ام، فقط نتیجه‌ای را که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده‌ام، ارمغان ملت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود.[11]

2. پیروزی مردم ایران در بر چیدن بساط ظلم و بیداد گر نظام استبدادی 2500 ساله و حماسه غرور آفرین هشت سال دفاع مقدس.

3. مجاهدت‌های جوانان جان بر کف و رشید حزب الله لبنان در مقابل رژیم سفاک و تا به دندان مسلح صهیونیستی و ده‌ها نمونه دیگر که در تاریخ کشورها موجود است که همه آن‌ها به خاطر تأسی و الگو پذیری از نهضت امام حسین(ع) به وقوع پیوسته‌اند.

3. قیام‌های خونین پس از حادثه عاشورا

انتشار اخبار کربلا تأثیر عجیبی در میان مسلمانان گذاشت. از یک سو اوج مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش و نهایت قساوتی در شهادت آنان و اسارت خاندان پاکش آشکار شد، سبب نفرت مسلمانان از دستگاه خلافت اموی شد که در پی آن قیام‌های خونین برپا شد که نتیجه‌شان به سرکوبی حکومت ظالمانه بنی امیه گشت، از جمله آن قیام‌ها می‌توان به قیام توابین، قیام مختار و قیام‌های مردم مدینه اشاره کرد.

امام حسین(ع) با قیام خود توانست نقاب توجیه‌آمیزی که معاویه به حکومت بنی امیّه درست کرده بود را بردارد و مردم را به خیانت‌هایی که این خاندان بر اسلام کرده اند را آشکار سازد که پس از آن وظیفه مردم است که از این فرصت استفاده کرده و حقّ را از ناحقّ تشخیص دهند و اگر مردم در تشخیص آن اشتباه کنند دیگر جای سؤال و اشکالی بر اصل وجودی قیام وارد نمی‌شود.

ناگفته نماند باید دانسته شود تا در جهان حقی است، مسلماً ناحقی در مقابل آن وجود دارد و با آن مبارزه می‌کند و این وظیفه مردم است که با تأسی و پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت آن‌ها را از هم تشخیص داده و پیرو حق شوند.


*پی‌نوشت‌ها:

[1]. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج اول، ص 180.

[2]. موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص 239.

[3]. اصفهانی، ابوالفرج ، کتاب مقاتل الطالبین، ص 40.

[4]. دینوری، احمد بن داود، کتاب الاخبار الطول، ص 54.

[5]. داودی، سعید و رستم نژاد، مهدی، عاشورا، چاپ چهارم، انتشارات امام علی(ع)، 1386، ص 215 ـ 217.

[6]. اقتباس از کتاب پرسش ها و پاسخ ها، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه، ص 100.

[7]. الیعقوبی احمد بن محمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت، انتشارات دار صادر، ج 2، ص 15.

[8]. بحار الانوار، ج 45، ص 177.

[9]. سعید داودی، مهدی رستم‌نژاد، کتاب عاشورا، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، ص 107.

[10]. هاشمی‌نژاد، عبدالکریم، درسی که حسین به انسان ها آموخت، آستان قدس رضوی، ص 284.

[11]. ویژه‌نامه جام جم درباره عاشورا، اسفند ماه، سال 1383.


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:11 آبان 1393 - 17:55

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد