حقايق پنهان ادعاي تمايل به جنس موافق (قسمت اول)

در دهه هاي اخير تلاشي در جوامع غربي آغاز شده است تا تمايل به جنس موافق (هجگ) را طبيعي جلوه  دهد و قبح اين عمل را در افكار عمومي جهان -كه غالباً ضد آن است- با سوء استفاده از علوم پزشكي و توجيه متون مذهبي بپوشاند. در اين مقاله بر آنيم تا اين موضوع را از ديدگاه اسلام، مسيحيت و علوم پزشكي بررسي كنيم.

قرآن كريم به صراحت اين گناهكاران را مورد سرزنش قرار مي دهد. در قرآن كريم آمده است حضرت لوط عليه السّلام خطاب به قوم خود فرمودند: أَ تَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ(165)وَ تَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكمُ‏ْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم  بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ(166)

آيا از ميان مردم جهان با مردها درمى‏آميزيد؟و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان براى شما آفريده وامى‏گذاريد؟ بلكه شما مردمى تجاوزكاريد. (سوره شعراء،‌آيات 165 و 166)

و فراموش نکنیم:

تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ  وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا  وَ ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(13)
وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ(14)
اينها احكام خداست. هر كس از خدا و پيامبرش فرمان برد، او را به بهشتهايى كه در آن نهرها جارى است درآورد و همواره در آنجا خواهد بود و اين كاميابى بزرگى است. (13)
و هر كه از خدا و رسولش فرمان نبرد و از احكام او تجاوز كند، او را داخل در آتش كند و همواره در آنجا خواهد بود و براى اوست عذابى خواركننده. (سوره نساء(4) 14)

در احاديث متعددي از جمله از حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمودند لعنت خدا وفرشتگان و همه مردم بر چنين مردماني باد. (ميزان الحكمه ج 8 ص 539)

معصومين عليهم السّلام از جمله اميرالمؤمنين و امام رضا عليهما السّلام صراحتاً مجازات مرگ را براي اينگونه افراد دستور داده اند.(مستدرك الوسائل ج 18 ص 82؛ فروع كافى ، كتاب الحدود، باب حد اللوا ط، حديث 5؛ تهذيب ، كتاب الحدود، حد اللوا ط حديث 2؛‌ ارشاد القلوب ج 2 ص 402و ...)

يقيناً بنا بر تعاليم قرآن كريم و محمّد و آل محمّد صلي الله عليهم اجمعين اين عمل حرام است و در فقه شيعه مجازات هاي شديدي از جمله كشته شدن براي اينگونه افراد در نظر گرفته شده است.

در عهد عتيق:

و با ذکور مثل زن جماع مکن، زیرا که این فجور است.(سفر لاويان باب 18 جمله22)

و اگرمردی با مردی مثل با زن بخوابد هر دو فجورکرده‌اند. هر دو ایشان البته کشته شوند. خون ایشان بر خود ایشان است.(سفر لاويان باب 20 جمله 13)

و داستان هلاكت قوم لوط در سفر پيدايش باب 19

 از این سبب خدا ایشان را به هوسهای خباثت تسلیم نمود، به نوعی که زنانشان نیز عمل طبیعی را به آنچه خلاف طبیعت است تبدیل نمودند. و همچنین مردان هم استعمال طبیعی زنان را ترک کرده، از شهوات خود با یکدیگرسوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال زشت شده، عقوبت سزاوار تقصیر خود را در خود یافتند.( روميان باب 1 جملات 26 و 27)

و همچنین سدوم و غموره و سایربلدان نواحی آنها مثل ایشان چونکه زناکار شدند و در‌پی بشر دیگر افتادند[لوا ط]، در عقوبت آتش ابدی گرفتار شده، بجهت عبرت مقرر شدند. (رساله يهودا باب اول عبارت 7)

آیا نمی دانید که ظالمان وارث ملکوت خدا نمی شوند؟ فریب مخورید، زیرافاسقان و بت‌پرستان و زانیان و متنعمان و لوا ط  و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحاشان وستمگران وارث ملکوت خدا نخواهند شد. (رساله به قرنتيان اول باب 6 عبارت 9 و 10)

يقيناً بنا بر تعاليم كتاب مقدس و حضرت موسي و عيسي عليهما السّلام اين عمل حرام است و مجازات هاي شديدي از جمله كشته شدن براي اينگونه افراد در نظر گرفته شده است.

ليكن بسياري از پيروان كتاب مقدس(عهدين) در ظاهر اين عمل را حرام دانسته اند اما خود مرتكب آن بوده اند؛ داستان هاي كشيش هاي كاتوليك كه به فرمان پولس غاصب از ازدواج با زنان خودداري كرده ليكن آلوده به اين عمل شنيع هستند زبان زد عام و خاص است.

انسان هاي تابع هوي و هوس يا در خفا آلوده به اين گناه هستند يا اينكه آشكارا به توجيه اين عمل مي پردازند و نه تنها آن را منع نمي كنند بلكه آن را نمونه اي از عشق مي دانند. براي مثال برخي مسيحيان با وجود صراحت كلام خدا بر حرام بودن چنين عملي آن را حلال كرده اند تا جايي كه امروزه كليساهاي متعددي وجود دارند كه هم كشيش هاي آن و هم جماعت آن آشكارا آلوده به اين گناه هستند و نه نتها منع نمي شوند بلكه تشويق هم مي شوند و به اين عمل خود افتخار نيز مي كنند.

لري هوستون Larry Houston در مجموعه نوشتارهايي با عنوان " Behavior, and Not a Person"  "يك رفتار و نه يك فرد" مكتوباتي از دانشمندان مختلف گردآوري كرده و ثابت نموده است كه مدعيان تمايل به جنس موافق (هجگ) افرادي هستند كه با اختيار خود اين رفتار ناهنجار را برمي گزينند و نه اينكه از لحاظ ژنتيك اينگونه باشند يعني جنس ديگري متفاوت از مرد يا زن باشند. او در عبارتي چنين مي گويد: زماني به هجگ به عنوان يك گناه نگريسته مي شد... سپس يك جنايت... سپس در اثر فشار گروه هاي مختلف به عنوان يك بيماري جلوه داده شد...و اينك يك هويت سياسي شده است. ليكن درحالي كه هم اكنون هجگ در برخي جوامع تا حدي تحمل مي شود هيچ فرهنگ و جامعه اي هرگز آن را نپذيرفته است. نمونه اي از مجموعه لري هوستون به قرار زير است:

لري هوستون از كتاب ساختار اجتماعي جنسيت The Social Organization of S  e x: S  e x u a l Practices in the United States كه حاوي نتايج آمارگيري مؤسسه معتبر National Health and Social Life Survey (NHSLS) "آمارگيري سلامت ملي و زندگي اجتماعي" در امريكا است نقل كرده است كه در امريكا جمعيت زنان با اين رفتار ناهنجار حدود يك درصد و مردان حدود دو درصد است. در يكي از دعاوي معروف ديوان عالي كشور امريكا كه بزرگترين و مشهورترين گروه هاي حامي چنين رفتارهاي ناهنجاري در آن دخيل بودند از آمار ارائه شده در اين كتاب رسمي استفاده شد. سپس لري هوستون نتيجه مي گيرد : اعتراف به چنين ارقامي از طرف اين گروه ها در دفاعيه دادگاهيشان در تضاد مطلق است با دروغ پردازي و افسانه بافي مشهوري كه سالهاست ادعا نموده است كه  ده درصد جمعيت امريكا هجگ هستند...

 محقق و دانشمند ديگري به نام كَميل پِجيلا Camille Paigila در وساوس و بدكاران Vamps & Tramps مي گويد:  آمار ده درصدي اي كه بي شرمانه توسط رسانه ها مكرر تكرار مي شود پروپاگاند محض است و من را- به عنوان يك دانشمند- از فعالان هجگ -به اين دليل كه بي پروايانه به حقايق بي اعتنايي مي كنند - متنفر مي سازد. دروغ پردازي ها و افسانه بافي هاي آنان در مورد شواهد علمي ژنتتيك بودن هجگ همچنان ادامه دارد.

(Paigila, Vamps & Tramps, p. 74)

مركز كنترل بيماري امريكا CDC: Center for Disease Control در 15 مارس 2013 اعلان كرد كه آمار ابتلا به ويروس اچ آي وي HIV براي مردان هجگ رو به افزايش است در حاليكه ديگر ابتلاها (مثلاً از طريق سوزن آلوده...) به شدت در حال كاهش است.  اين مركز اعلان كرده است : درحاليكه فقط 2 درصد جمعيت مردم امريكا مردان هجگ هستند 62 درصد ابتلا به ويروس اچ آي وي HIV مختص مردان هجگ مي باشد. با توجه به اين نكته كه اين آمار در سال 2006  56 درصد بود.

 بسياري از دانشمندان بر اين عقيده هستند كه اساساً همين تعداد كم هجگ ها نيز تحت تأثير مسائل رواني،  اجتماعي و ... به اينگونه گرايش هاي ناهنجار متمايل مي شوند؛ گرايش هايي كه برخلاف تبليغات پرزرق و برق رسانه هاي غربي و تحقيق نما هاي گروهي از دانشمندنماهاي هجگ منشأ ژنتيك يا امثال آن ندارد.

 دانشمندان بسياري از جمله كينسي ،پامروي و مارتين Kinsey , Pomeroy & Martin  در كتابشان S e x u a l Behaivour in the Human Male صفحه 639 بر اين حقيقت پافشاري مي كنند كه هجگ يك جنسيت متمايز نيست: در جامعه مردان دو جنس متمايز يكي هجگ ودومي نرمال(متمايل به جنس ديگر(دجگ) ) وجود ندارد.  همچنين در صفحه647 مي گويند : توصيف هجگ به عنوان يك جنسيت سوم هيچ واقعيتي ندارد.

 دانشمند ديگري به نام رابرت نايت Robert Knight چنين مي گويد: از اوايل دهه 1990 فعالان هجگ اين ادعا را مطرح كردند كه هجگ علت هورموني يا ژنتيك دارد.  تعداد انگشت شماري تحقيقات -كه بعد از مدتي افشا شد هيچ يك از آنان هرگز تكرار علمي نشدند و همه آنها با روش هاي نادرست و مشتبه بودند- گرايش هاي جنس ي را مرتبط با بسياري از چيزها از جمله ژن و تفاوت در بخش هايي از مغز و ... جلوه دادند.

 در اين ميان پروفسور روانپزشكي دانشگاه كلمبيا Columbia Universityدكتر رابرت اسپيتزر Robert Spitzer نمونه اي از تحقيقاتش را در  اكتبر 2003 در نشريه آرشيوهاي رفتار جنس ي Archives of S e x u a l چاپ كرد. او گفت كه افراد مي توانند گرايش خود را از هجگ به دجگ تغيير دهند . او بيش از 200 نفر را كه اكثر آنان اعتراف كردند كه با مشاوره درمان جبراني reparative therapy counseling گرايش آنان از هجگ به دجگ بازگشت مورد مطالعه قرار داد.

 در مي 2000 مؤسسه روانپزشكي امريكا American Psychiatric Association  يك برگه اطلاعاتي را به قرار زير صادر نمود: امروزه رغبت دوباره اي جهت يافتن اسباب بيولوژيك براي هجگ وجود دارد. اما تا كنون هيچ تحقيق علمي تكرارشده اي كه سبب بيولو‍ژيك خاصي را براي هجگ پشتيباني كند وجود ندارد.

 دكتر جفري ستِنووِر  Dr. Jeffrey Satinover دانشمند ديگري در كتابش با عنوان "هجگ و سياست حقيقت" HS and the Politics of Truth چنين مي نويسد:  ما در آينده دروغ  بودن اين ادعاي تكرار شده فعالان هجگ را كه مي گويند "هجگ تغيير ناپذير است " در خواهيم يافت. آنان درصدد ايجاد اين گمان هستند كه علم مسأله هجگ را حل كرده است اما بي ترديد علم چنين نكرده است. در عوض تغيير ديدگاه -چه در فرهيختگان و چه در عامه مردم- صرفاً ناشي از سياست ، فشار و تبليغات است.