آگاه شويم -خدمت به پدر و مادر چرا؟(2)

(بسم الله الرحمن الرحیم)
عدم رضايت والدين مرگ را دشوار مى کند
حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) به بالين جوانى رفتند كه در حال احتضار و مشرف به مرگ بود ولى جان دادن بسيار بر او سخت و دشوار مى نمود. حضرت او را صدا زدند. جواب داد. فرمودند چه مى بينى ؟ عرض كرد دو نفر سياه را مى بينم كه روبروى من ايستاده اند و از آنها مى ترسم . آنجناب پرسيدند آيا اين جوان مادر دارد؟ مادرش آمد و عرض كرد بلى يا رسول الله من مادر او هستم . حضرت پرسيدند آيا از او راضى هستى ؟ عرض كرد راضى نبودم ولى اكنون به واسطه شما راضى شدم . آنگاه جوان بيهوش شد، وقتى به هوش آمد باز او را صدا زدند. جواب داد. فرمودند چه مى بينى ؟ عرض كرد آن دو سياه رفتند و اكنون دو سفيدرو و نورانى آمدند كه از ديدن آنها من خشنود مى شوم و در آن هنگام از دنيا رفت .

اين هم ... حكايتى است
صاحب الكلام يجرالكلام در كتاب خود ص 79 مى نويسد. مردى در حضور يكى از علماى زنجان از برادرش شكايت كرد كه او با من در مخارج مادرمان شركت نمى كند. ايشان شخصى را كه گوينده همين حكايت است ماءمور اصلاح بين آنها كردند. آن شخص گفت من برادرش ‍ را ديدم و با او مذاكره كردم كه چرا در نفقه مادر مساعدت به برادرت نمى كنى ؟ گفت به من مربوط نيست قسمت كرده ايم . چطور قسمت كرده ايد؟ گفت يكسال گرانى شد پدر و مادرمان را با هم تقسيم كرديم بنا شد خرج پدر با من باشد و خرج مادر با او. منتهى اين است كه اقبال من يارى كرد پدرم زود مرد. حالا خرج مادر به من مربوط نيست من همين كه گفته او را شنيدم (بختم يارى كرد پدرم زود مرد!) يك مرتبه خنده ام گرفت . گفتم مرا مال قسمت كرده ايد كه عقد لازم و خيار ساقط گردد در حال زنده بودن پدر چون خرج او معادل مادر مى شد حساب پاك بود اما حالا كه پدرتان مرده بايد درباره مادر حساب را از سر بگيريد.

پدر و مادر كافر نيز... بايد احترام و خدمت شوند
در كافى از زكريا بن ابراهيم نقل شده كه گفت من نصرانى بودم و مسلمان شدم پس از آن به عنوان حج از محل خود به جانب مكه رفتم در آنجا خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) رسيدم . عرض كردم من نصرانى بودم و اسلام آورده ام . فرمود چه چيز در اسلام ديدى ؟ گفتم اين آيه موجب هدايت من شد:
ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء.
حضرت فرمود به راستى خدا هدايتت كرده . بعد سه مرتبه گفت (اللهم اهده ) خدايا او را به راههاى ايمان هدايت فرما و فرمود پسرك من هر چه مى خواهى سوال كن . گفتم پدر و مادر و خانواده ام نصرانى هستند و مادرم كور است آيا من با آنها زندگى كنم در ظرف آنها مى توانم غذا بخورم . پرسيد آنها گوشت خوك مى خورند؟ گفتم نه حتى دست به آن نمى زنند. فرمود با آنها باش مانعى ندارد. آنگاه دستور داد نسبت به مادرت خيلى مهربانى كن و هر گاه بميرد او را به ديگرى واگذار منما و به هيچ كس مگو كه پيش من آمده اى تا در منى مرا ببينى . انشاء الله گفت . در منى خدمتش ‍ رسيدم و مردم مانند بچه هاى مكتب دور او را گرفته بودند و سوال مى كردند.
وقتى به كوفه آمدم با مادرم مهربانى فراوان كردم و به او غذا مى دادم ، لباس ‍ و سرش را از جانور مى جستم . مادرم گفت فرزند من تو در موقعى كه به دين ما بودى اينطور با من مهربانى نمى كردى ، اكنون چه انگيزه اى تو را وادار به اين خدمت نموده ؟ گفتم مردى از اهل بيت پيغمبرمان مرا به اين روش امر كرده است . گفت آن شخص پيغمبر است ؟ گفتم نه او پسر پيغمبر است . گفت نه مادر او پيغمبر است زيرا چنين گفتارى از سفارشات انبياء است . گفتم مادر بعد از پيغمبر ما پيغمبرى نخواهد آمد و او پسر پيغمبر است . گفت دين تو بهترين اديان است آن را بر من عرضه بدار. من دو شهادت را به او آموختم . داخل اسلام شد و نماز خواندن را نيز فرا گرفت ، نماز عصر و مغرب و عشاء را خواند در همان شب ناگهان حالش تغيير كرد، مرا پيش خواند گفت نور ديده آنچه به من گفتى اعاده كن .
من شهادت را برايش گفتم ، اقرار كرد و در دم از دنيا رفت . صبحگاه مسلمانان او را غسل دادند و من بر او نماز خواندم و در قبرش ‍ گذاشتم .

جبهه جنگ يا... خدمت پدر و مادر؟
در امالى صدوق از جابر نقل مى كند كه حضرت صادق فرمود مردى خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد و عرض كرد يا رسول الله من خيلى مايل به جهاد هستم . فرمود جهاد كن در راه خدا اگر كشته شوى زنده و جاويد خواهى بود در نزد خدا و توشه و بهره مردان زنده را مى گيرى و اگر بميرى پاداش تو بر خداوند است و هرگاه زنده بازگردى به وطنت ، گناهانت آمرزيده شده و پاك هستى همانند روزى كه از مادر متولد شده اى . عرض كرد يا رسول الله پدر و مادرم پير شده اند و آنها مى گويند ما به تو انس داريم و رفتن مرا به جهاد دوست ندارند و فرمود با پدر و مادرت باش ؛ فو الذى نفسى بيده لانسهما بك يوما و ليلة خبر من جهاد سنة سوگند به كسى كه جانم به دست اوست يك شبانه روز انس آنها به تو بهتر از يك سال گذراندن در جبهه جنگ است.
 
 

- لینک کوتاه این مطلب

» غدیر
تاریخ انتشار:8 دی 1393 - 17:41

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد