نامه سوم؛ کهنسال ترین سه ساله تاریخ

(بسم الله الرحمن الرحیم)
  • به قلم: محسن قائمی نسب

نامه سوم؛ کهنسال ترین سه ساله تاریخ

 

نامه سوم :

به نام خدای رقیه !
سلام آقای جوانان اهل بهشت!
سلام آقا،
آقای ساکن بیابان های غربت!
شنیده ام به کربلا رسیده ای،
با کاروانی از گل های سرخ و سپید!
آقای خوب من! مراقب خارهای این بیابان باش!
پای نازک غنجه هایت آزرده نشود!
می خواستم بنویسم :
دردهایم استخوانی شده...
صورت سطرهای دلتنگی ام کبود است.
می خواستم بنویسم:
محبتت را از من دریغ نکن ،
من خیلی نیازمند مهربانی های آبی توام !
می خواستم بنویسم،
اما نمی دانم چه شد که یاد دختر سه ساله تو افتادم به یاد آن خردسال بزرگ منش !
او که دردهایش آنقدر بزرگ شده که شکستکی پا و کبودی صورتش را از یاد برد!
او که داغ دوری تو کهنسال ترین سه ساله تاریخش کرد ...
آقا بیش ازهمه او نیاز مند محبتت شده!
اصلا نشانی من تغییر کرد!
این نامه را به خرابه شام می فرستم ، چون تو احتمالا امشب نزدیکی های سحر به سراغ دختر سه ساله ات خواهی رفت!
راستی می خواستم بگویم:
بابی انت و امی!
من با شما هستم... رو به کربلا!
خداحافظ


- لینک کوتاه این مطلب

» ابنا
تاریخ انتشار:25 مهر 1394 - 3:27

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد