مراسم تدفین بزرگ حامی پیامبر(ص) چگونه برگزار شد+روایت امیرالمؤمنین(ع)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

در هفتم ماه رمضان سال دهم بعثت، پیامبر اکرم(ص) بزرگ‌ترین حامی خویش را از دست داد، حضرت ابوطالب(ع) وصی عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص)، پدر امیرالمؤمنین علی(ع) بود، ابن ابی الحدید از دانشمندان اهل سنت این چنین به توصیف این شخصیت بزرگ اسلام می‌‌پردازد: ابوطالب و پدرش عبدالمطلب، بزرگ قریش و امیر و سرور مکه معظمه بودند و مردم آن سامان و مهاجران و مسافران این شهر تاریخی و زائران بیت خدا را پذیرایی و رهبری می‏‌کردند.

درباره تاریخ ولادت حضرت ابوطالب(ع) گفته شده است که ایشان 35 سال قبل از تولد پیامبر(ص) در خانه عبدالمطلب به دنیا آمد، مادر او فاطمه دختر عمرو بن عائذ بن مخزوم بود، نام آن حضرت عبدمناف بود اما به خاطر فرزند بزرگش که طالب نام داشت مکنی به «ابوطالب» شد.

حضرت ابوطالب(ع) لحظه‌ای از یاد خدا غافل نبود، وی طبق پیشگویی‏‌های انبیای الهی، منتظر نبوت آخرین پیامبر الهی بود، بنابراین پیش از آنکه پیامبر اعظم(ص) از مادرش متولد شود، ایشان به رسالت حضرت محمد(ص) ایمان داشت و هنگامی که همسرش فاطمه بنت اسد تولد پیامبر(ص) را به اطلاعش رساند و از امور غریب در هنگام زایمان او سخن گفت، ابوطالب(ع) فرمود: از این کارها و چنین نوزادی تعجب می‏‌کنی؟ صبر کن، 30 سال دیگر، تو نیز همانند وی را که وزیر و وصیش خواهد بود، به دنیا می‏‌آوری!

با وفات عبدالمطلب(ع) جد رسول اکرم(ص)، ابوطالب(ع)، پیامبر(ص) را از سن هشت سالگی به خانه خویش آورد و تا سن پنجاه سالگی رسول خدا(ص)، لحظه‏‌ای از یاری و حمایت او دست برنداشت و او را بر خود و فرزندانش مقدم می‏‌داشت! حتی خطرهای احتمالی را که متوجه رسول خدا می‏‌شد، خود و فرزندانش با جان و دل می‏‌خریدند، و آن چنان فداکاری کردند که ملائکه و جبرئیل به آن‏‌ها مباهات می‏‌کردند!

ابن عباس درباره میزان عشق و ارادت حضرت ابوطالب(ع) به نبی اکرم(ص) می‌گوید: حضرت ابوطالب(ع)، رسول خدا(ص) را بسیار دوست می‏‌داشت، به طوری که او را از فرزندانش بیشتر دوست داشته و بر آنان مقدم می‏‌کرد! بنابراین هرگز از وی دورتر نمی‏‌خوابید و خود هر جا می‏‌رفت، او را نیز با خود می‏‌برد.

درباره فداکاری و جانفشانی بزرگ حامی پیامبر(ص) محدثان و مورخان شیعه و سنی مطالب زیادی نقل کرده‌اند، اما با درگذشت ایشان، دور تازه مزاحمت‌های قریش علیه پیامبر(ص) آغاز شد، از آن جمله آورده‌اند: قریش از ابوطالب می‏‌ترسیدند و احترامش را نگه می‏‌داشتند تا او زنده بود، خطر جدی رسول خدا را تهدید نمی‏‌کرد، اما پس از وفات او جسارت و خلافکاری‏‌ها به حدی رسید که خاک و شکمبه حیوانات را بر سر و شانه‏‌های مبارک رسول خدا(ص) می‏‌ریختند! و در حال نماز و عبادت، به اذیت و آزار او و یارانش می‏‌پرداختند تا جایی که رسول خدا فرمود: کفار قریش نتوانستند با وجود عمویم «ابوطالب» کارهای ناپسند به من انجام دهند تا اینکه او وفات کرد.

این در حالی است که پس از وفات ابوطالب(ع) آن چنان عرصه را بر پیامبر(ص) تنگ کردند که رسول خدا سال وفات ابوطالب و حضرت خدیجه(س) را که مدتی بعد از رهایی از شعب ابیطالب رخ داد، «عام الحزن» سال غم‏‌ها و اندوه نامید.

امام علی(ع) درباره حالات پیامبر(ص) هنگام شنیدن خبر وفات پدر بزرگوارش این گونه نقل می‌کنند: وقتی وفات پدرم «ابوطالب» را به رسول خدا خبر دادند، آن حضرت(ص) سخت گریست. سپس دستور داد: برو او را غسل داده و کفنش کن، خداوند او را ببخشد و رحمت کند، آنگاه آن حضرت خود تشریف آورد و در کنار جسد ابوطالب قرار گرفت و فرمود: ای عموی بزرگوار! تو مرا در یتیمی کفالت کردی و در کودکی تربیت فرمودی و در بزرگی‏‌ام یاری دادی، خداوند به تو پاداش خوبی مرحمت فرماید.

امام صادق(ع) به جایگاه رفیع حضرت ابوطالب(ع) در نشر معارف اسلام اذعان داشته و می‌فرمایند: «مثل ابی طالب مثل اهل الکهف حین اسروا الایمان و اظهروا الشرک فآتاهم الله اجرهم مرتین»؛ مثل حکایت ابوطالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفی و اظهار شرک کردند، پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد.

هم اینک مزار حضرت ابوطالب(ع) در آرامگاه «مقبره معلاة» در مکه معظمه قرار دارد، آرامگاهی که مزار بزرگانی چون خدیجه بنت خویلد(س)، قاسم بن محمد، آمنه بنت وهب(س)، «عبدمناف» پدربزرگ پدربزرگ حضرت محمد(ص)، هاشم بن عبدمناف و عبدالمطلب در خود جای داده است.


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:24 خرداد 1395 - 20:03

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد