صفات و رفتار و کردار امام زمان(عج)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

باب - 13 (آنچه در مورد صفات آن حضرت و رفتار و کردار او روایت شده و آنچه از قرآن در باره او نازل شده است)

1- سلیمان بن بلال گوید:
امام صادق علیه السّلام از پدر خود و او از پدر خویش و او از حسین بن علیّ علیهم السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: مردی نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و به او عرض کرد: ای امیر مؤمنان ما را از این مهدی خود آگاه کنید، پس آن حضرت فرمود: «هنگامی که رفتنی ها بروند و منقرض شوند و مؤمنان اندک شوند و آشوبگران از میان بروند پس همان وقت همان وقت، آن مرد عرض کرد: ای امیر مؤمنان این مرد از کدام قوم است؟ فرمود: از بنی هاشم از بلند مقام ترین طوایف عرب است و از دریائی که از هر سو آبها بر آن سرازیر است، اما نگاهی که پناهگاه پناه جویان است و معدن زلال آن است بدان گاه که همه تیره و ناصفای شوند، هنگامی که مرگ شبیخون زند او را ترسی در دل نباشد و چون مرگ روی نماید سستی و ناتوانی از خود نشان ندهد، و در میدان نبرد و زور آوری آنجا که دلیران پشتشان به خاک آید، عقب نشینی نکند، دامن همّت به کمر زده و پر جمعیّت و پیروزمند و شیر بیشه شجاعت باشد که ریشه کن کننده ستمگران، پشتوانه ای استوار و مردانه و شمشیری از شمشیرهای خدا باشد، سالار و پرخیری است که بزرگ شده خاندان جلالت و شرف است و ریشه مجد و بزرگواریش در اصیل ترین ریشه ها باشد، پس تو را هیچ موجب انصرافی- آن کسی که به سوی هر فتنه ای شتابان بگریزد و آن کس که اگر سخن بگوید بدترین سخنگو است و اگر خاموش نشیند خباثت ها و فسادها در اندرون دارد- از بیعتش منصرف نکند.
سپس آن حضرت به توصیف مهدی علیه السّلام بازگشت و فرمود: ساحت و درگاهش از همه شما گشاده تر و دانش او از همه شما فزونتر است و خویشان و نزدیکان را بیش از همه شما سرکشی می کند و حفظ پیوستگی می نماید، پروردگارا برانگیخته شدن او را مایه به درآمدن و سر رسیدن دلتنگی و اندوه قرار ده و به واسطه او پراکندگی امّت را جمع ساز، پس اگر خداوند برای تو خیر خواست پس عزم خود استوار گردان و اگر در راه رسیدن به خدمت او توفیق یافتی از او به دیگری باز مگرد، و هر گاه به سویش راه یافتی از او در مگذر، (پس از این سخنها) آه برآورد- و در این حال با دست خویش به سینه خود اشاره نمود- و فرمود: چه بسیار به دیدن او مشتاقم».
2- از ابی وائل روایت شده که گفت:
امیر المؤمنین علیّ علیه السّلام آن حضرت و رفتار و کردار او روایت شده و آنچه از قرآن در باره او نازل شده است)
به امام حسین علیه السّلام نگاه کرده فرمود: این فرزندم آقا است همان گونه که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله او را سیّد نامیده است در آینده نه چندان دور خداوند مردی از صلب او به در خواهد آورد که با پیامبرتان همنام است، و از حیث آفرینش (ویژگیهای جسمانی و ظاهری) و سیرت و اخلاق همانند او خواهد بود و به هنگامی که مردم در غفلت و بی خبری به سر می برند و نیز فرو کشتن حقّ و آشکار کردن ستمکاری خروج خواهد کرد، به خدا سوگند اگر خروج نکند (ظاهرا عبارت متن عربی تصحیف شده و اصلش این بوده که اگر قبل از وقتش خروج کند) گردن او زده خواهد شد، اهل آسمانها و ساکنین آن با خروج او شادمان خواهند شد.
او مردی است بلند پیشانی، دارای بینی باریکی که میانش اندکی برآمدگی دارد، برآمده شکم، دارای رانهائی درشت و پهن، خالی بر ران راست اوست، میان دو دندان پیشین او گشاده است و او (که دارای ویژگیهای ظاهری است) زمین را همان گونه که از ستم و جور پر شده است از دادگری لبریز خواهد کرد».
3- حمران بن أعین گوید:
«به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: فدایت گردم من در حالی که کیسه چرمینی به کمر داشتم که هزار دینار در آن بود وارد مدینه شدم و با خدا عهد کردم که آن نقد را بر در خانه شما، یک دینار یک دینار انفاق کنم تا اینکه در آنچه از تو راجع به آن سؤال می کنم به من پاسخ دهی. پس آن حضرت فرمود: ای حمران بپرس که پاسخ شنوی و دینارهای خود را نیز انفاق مکن، پس عرض کردم: شما را به خویشاوندی و بستگی که با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دارید از شما می پرسم آیا تو صاحب این امر و قائم بدان هستی؟ فرمود: نه، عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو، پس او چه کسی است؟ فرمود: او شخصی است سرخ و سفید دارای چشمانی گود و فرو رفته، و ابروانی پرپشت و برجسته و شانه ای پهن و بر سرش حزاز (پوسته ای که از سر فرو می ریزد) و بر صورتش اثری است، خداوند موسی را رحمت کند».
4- حمران بن أعین گوید:
«از امام باقر علیه السّلام سؤال کرده به او عرض کردم: آیا قائم تو هستی؟ پس آن حضرت فرمود: زاده و تربیت یافته بیت رسولم و یا خونخواهی کننده ام یا از من خونخواهی کنند، و آنچه خدا بخواهد انجام می دهد، سپس من سؤال خود را برای آن حضرت تکرار کردم، آن حضرت فرمود: فهمیدم فکر تو متوجّه کجا است، صاحب (موعود) تو شکم پهن است و به علاوه بر سرش حزاز دارد، از تبار خوش سیمایان است، خداوند فلانی را رحمت کند».
5- ابو بصیر گوید:
امام باقر یا امام صادق علیهما السّلام- شکّ از محمّد بن عصام (یکی از راویان این حدیث) است- فرمود: ای ابا محمّد، قائم را دو نشانه است: در سر او خالی وجود دارد و به سرش شوره دارد، یا یک خال در میان دو کتف اوست، از طرف چپ او زیر کتفش ورقه ای همانند ورقه آس قرار دارد».
6- عبد العزیز بن مسلم گوید:
«در مرو خدمت [مولایمان ]حضرت رضا علیه السّلام بودیم، در نخستین روزهای ورودمان روز جمعه ما و یارانمان در مسجد جامع گرد آمدیم، سخن از امر امامت به میان آوردند و از اختلاف بسیار که در این امر است یاد نمودند، من خدمت آقایم [امام رضا علیه السّلام ]رسیدم و او را از بحث و کند و کاو مردم در آن موضوع آگاه ساختم پس آن حضرت لبخندی زد و سپس فرمود: ای عبد العزیز، مردم ناآگاه اند و فریب آرای خود را خورده اند، همانا خدای تبارک اسمه پیامبر خود را قبض روح ننمود تا آنکه دین او را برایش کامل ساخت و قران را بر او فرستاد که تفصیل هر چیزی در آن است، حلال و حرام و حدود و احکام و همه آنچه را مردم بدان نیازمند هستند به نحو کامل روشن فرمود، پس خدای عزّ و جلّ فرمود: «ما در قرآن چیزی را فروگزار نکردیم» و فرو فرستادیم [بر او ]در حجّة الوداع که همان پایان عمر او بود که: «امروز دین شما را برایتان کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد» و امر امامت جزء تمامیّت دین است و پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله از دنیا نرفت تا اینکه برای امّتش دانستیهای دین را بیان فرمود و راهشان را روشن ساخت و آنان را بر گفته حقّ به جای گذاشته و علیّ علیه السّلام را نشانه راهنما و امام بر ایشان گماشت و هیچ چیزی که امّت بدان نیازمند باشد فرو نگذاشت مگر اینکه آن را روشن ساخت، پس هر که گمان کند که خداوند دین خود را کامل نفرموده است پس او کتاب خدا را ردّ کرده و او کافر [به آن ]است.
آیا قدر امامت و جایگاه آن نسبت به امّت را می شناسند تا [اختیار ایشان ]در آن جایز باشد همانا امامت از نظر قدر بالاتر و شأنش بزرگتر و از جهت مکان بلندتر و جانبش منیع تر و از حیث غوطه وری (عمق) دورتر (ژرفتر) از آن است که مردم با عقلهای خود بدان برسند و یا با رأیهای خویش بدان دست یابند، یا امامی به اختیار خود بر پا دارند، همانا امامت [منزلتی ]است که خداوند ابراهیم خلیل علیه السّلام را پس از نبوّت و خلّت در مرحله سوم بدان مخصوص ساخت و فضیلتی است که او را به آن مشرّف گردانید و ذکر او را بدان وسیله بلند گردانید پس خدای عزّ و جلّ فرمود: «من تو را برای مردم امام قرار دادم» پس خلیل علیه السّلام از روی شادمانی آن عرض کرد: «از ذرّیّه من نیز» خدای تعالی فرمود: «عهد من ستمکاران را نمی رسد» پس این آیه امامت و پیشوائی هر ستمکاری را باطل ساخت و می سازد [تا روز قیامت ]و امامت در افراد برگزیده قرار گرفت، سپس خدای عزّ و جلّ او را گرامی داشت به این که امامت را در ذرّیّه او که برگزیدگان و پاکان اند قرار داد و فرمود: «و به ابراهیم، اسحاق و فرزندزاده اش یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته گردانیدیم و آنان را امامان قرار دادیم تا مردم را به امر ما رهبری کنند و هر کار نیکو را از انواع عبادات و خیرات و بویژه نماز و ادای زکات را به آنان وحی کردیم و آنان نیز به عبادت ما پرداختند». پس امامت پیوسته در ذرّیه او بود که قرنهای پی در پی یکی از دیگری به ارث می برد تا اینکه بالأخره رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آن را به ارث برد، پس خدای عزّ و جلّ فرمود:
«همانا سزاوارترین مردم به ابراهیم همان کسانی هستند که از او پیروی نمودند و نیز این پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند و خدا ولیّ مؤمنان است» پس امامت مخصوص پیامبر گردید و آن حضرت به امر خداوند عزّ اسمه بدان ترتیب که خدا مقرّر فرموده بود گردن بند امامت را بر گردن علیّ علیه السّلام آویخت پس امامت در برگزیدگان ذرّیّه او قرار گرفت، همان کسانی که خداوند علم و ایمان به آنان عطا فرموده بنا به فرمایش خود او عزّ و جلّ: «و آن کسانی که دانش و ایمان داده شدند گویند به ایشان (یعنی به کافران) که البتّه مدّت درنگ شما در دستورات خدا تا روز برانگیختن بود» پس امامت تنها در میان فرزندان علیّ است تا روز قیامت، زیرا پیامبری پس از محمّد صلّی اللَّه علیه و آله وجود ندارد، پس از کجا این نادانان [امام ]اختیار می کنند.
همانا امامت مرتبه پیامبران و إرث اوصیاء (جانشینان) است، همانا امامت خلافت خدا و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله است و مقام امیر المؤمنین و میراث حسن و حسین علیهم السّلام است، همانا امامت سر رشته امور دین و نظام کارهای مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است، همانا امامت پایه اسلام رشدکننده و رو به باروری است و بلندترین و رساترین شاخه درخت اسلام است [تمام بودن و کامل شدن نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد و فراوان شدن غنیمت و صدقه ها و ]امضا و اجرای حدود و احکام و نگهداری مرزها و اطراف کشور اسلامی همگی به وسیله امام است. مام است که حلال خدا را حلال، و حرام او را حرام می دارد و حدود الهی را بر پا می دارد و از دین خدا دفاع می کند و با حکمت و موعظه نیکو و دلیل رسا به راه پروردگارش فرا می خواند، امام (همچون) خورشید تابان است که جهان را با نور خود فرا می پوشاند، و او (خورشید) در افق بدان جایگاه است که دستها و چشمها بدان نمی توانند رسید.
امام همچون بدر (ماه شب چهارده) تابان است و چراغ فروزان و پرتو تابناک و اختر راهنما است در سیاهیهای تاریکی و در دل شهرها و سرزمینهای خشک و بی آب و علف و امواج خروشان دریاها؛ امام آب گوارا بر تشنه لبان است و نور [فروغ ]راهنما است به سوی هدایت و نجاتگاه مردم از هلاکت، امام همان آتش افروخته بر فراز بلندیها است امام همان محلّ گرمی است که سرمازدگان به گرمای آن پناه می برند و او به آنان حرارت و گرمی می بخشد، و راهنما است در حوادث هولناک و خطرهای مرگ زا که هر که از او جدا شود هلاک خواهد گشت.
امام ابر بارنده است و باران تند و پیوسته چون رگبار و آفتاب نورافشان و آسمان سایه افکن و زمین گسترده و چشمه جوشان و پر آب و آبگیر (که پویندگان و رهسپاران بادیه را بسیار حیات بخش است) و گلستان پر گل است.
امام همدل و همراه پر مهر است و پدری است خیرخواه و با عاطفه برادری که از یک پدر و مادر باشد، و چون مادری است نیکوکار نسبت به فرزند خردسال خویش، و پناهگاه بندگان در مصیبت های بزرگ؛ امام امین خدا است در میان آفریدگانش و حجّت او بر بندگانش می باشد و جانشین او است در سرزمینهایش و فراخواننده به سوی خدا و مدافع از حریم خداوند است.
امام آن پاکیزه از گناهان است و [آن ]به دور از عیب ها و برخوردار از علم مخصوص است، و به شکیبائی معروف و مایه نظام دین و عزّت مسلمانان است و مایه خشم منافقان و نابودی کافران است.
امام یگانه دوران است که هیچ کس به همپایگی او نمی رسد و هیچ دانشمندی را (توان) برابری و همطرازی با او نیست و جایگزینی برای او یافت نشود و همسان و مانندی برای او نیست، به فضل و برتری ویژگی یافته است و جملگی اینها در او موجود است بدون اینکه خود یابنده آن باشد و یا خود به دست آورده باشد بلکه همه از جانب خدای برتری بخش بخشایشگر اختصاص به او یافته است. (به این ترتیب) پس کیست که بتواند به شناسائی امام برسد یا گزینش او برایش امکان پذیر باشد، هرگز، هرگز (عملی نیست) اندیشه ها گمراه و افکار سرگردان و خردها حیران و دیدگان خیره اند و (در برابرش) بزرگان کوچک و حکیمان متحیّرند و بردباران از خود کوتاهی نشان دهند و سخنرانان ناتوان و اندیشمندان نادانند و زبان شعرا (از سرودن مدحش) عاجز، و ادیبان و زبان آوران ناتوان و بلیغان درمانده اند از وصف یک شأن از شئونش یا بیان فضیلتی از آن حضرت و رفتار و کردار او روایت شده و آنچه از قرآن در باره او نازل شده است)
فضائلش، و خود به ناتوانی و کوتاهی (نارسائی نیرو و توان خویش) معترفند، و چگونه ممکن است تمامی اوصاف امام بیان گردد یا وصف کننده ای به همه آن دست یابد و بشود عمیقانه مورد توصیف قرار گیرد یا چیزی از امور او مورد درک واقع شود، یا کسی یافت شود که به جای او برخیزد که همچون او بی نیازی بخشد، نه، چگونه [و کجا ]ممکن است، چرا که در مرتبه و جایگاه ستاره است نسبت به دسترسی دست یابان و وصف توصیف کنندگان، پس (در چنین وضعی) این کجا و برگزیدن کجا؟ و (درک) اندیشه ها از این کجا؟ و کجا همانند این یافت شود؟
شما می پندارید که آن در غیر خاندان محمّد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله یافت می شود؟ به خدا سوگند خودشان به خودشان دروغ گفته اند و اوهام باطل آنان را بدین امر کشانده است، پس به گردنه بلند و دشوار و لغزنده ای بر آمده اند که قدمهایشان خواهد لغزید و از آنجا به گودال فرو خواهند افتاد، آنان با اندیشه های حیران و سرگردان و ناقص خود و نظرات گمراه کننده خویش خواستند امام بسازند، پس جز دوری از آن چیزی به بار نیاوردند، به راستی که کار دشواری را پیش گرفتند و به دروغ پرداخته و بهتان بر زبان راندند و به گمراهی دور و درازی گرفتار آمدند و در حیرت افتادند چون امام حقّ را از روی آگاهی و بینش ترک کردند، و شیطان اعمال آنان را در نظرشان آراست و از راه بازشان داشت در صورتی که خود راه را می دیدند.
آنان از گزینش خدا و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و اهل بیت او بدان چه اختیار خودشان بود روی گردانیدند در حالی که قرآن آنان را چنین ندا می کند: «پروردگار تو هر آنچه بخواهد و اختیار کند می آفریند و آنان را (در این امر) اختیاری نیست خداوند منزّه و برتر است از آنچه برای او شریک قرار می دهند» و نیز خدای عزّ و جلّ می فرماید:
«هیچ مرد و زن با ایمان را در موردی که خدا و رسولش دستور داده است حقّ اختیاری در کارشان نیست» و نیز فرموده: «شما را چه شده است چگونه حکم می کنید؟ آیا برای شما کتابی است که در آن این حکم را می خوانید، که هر کس را شما خواستید همو را انتخاب کنید، یا شما را بر ما عهدی است تا قیامت که هر چه حکم کنید حقّ شما است، از اینان بپرس که کدام یک از ایشان متعهّد این امر است، یا گواهانی بر این دعوی دارند، پس بیاورند آن گواهان را اگر راستگویانند» و باز فرموده: «مگر در قرآن نیک نمی اندیشند یا آنکه بر دلها قفلها زده شده است» یا «خداوند بر دلهایشان مهر زده است و دیگر نمی فهمند» یا «به زبان می گویند شنیدیم ولی گوش دل فرا نمی دهند، همانا بدترین جانداران نزد خداوند آنها هستند که از شنیدن حقّ کر، و از گفتن آن لال اند و نمی خواهند که بیندیشند، و اگر خدا می دانست که در آنان خیری هست شنواشان می ساخت و چنانچه شنوا هم می ساخت (چون خیری در وجودشان نبود) باز سرپیچی نموده و از حقّ اعراض کننده بودند» یا اینکه (از آنانند که به ظاهر) «گفتند شنیدیم و (در باطن و پنهان گفتند) نافرمانی کردیم» بلکه آن فضل خداوند است به هر کس که بخواهد عنایت می فرماید، و خداوند صاحب فضل بیکران است.
پس برای آنان چگونه ممکن است که امام برگزینند، در صورتی که امام دانشمندی است که ندانستن به او راه ندارد، و چوپانی است که ناتوانی و سستی به وی دست نمی دهد، سرچشمه قدس و پاکی و پرستش و زهد، و علم و عبادت است، به دعای رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دارای این ویژگی شده است، و از نسل پاک بتول است، جای خرده گیری در نسب او نیست، بزرگزاده ای نمی تواند همطراز او شود، در خاندان از قریش است و در بلندی مرتبه از هاشم و تباری از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و رضا و خشنودی از سوی خدای عزّ و جلّ و خود شرف همه شرافتمندان و شاخه ای از تیره عبد مناف است، با علمی همواره رو به فزونی، و بردباری به کمال، آماده و از عهده برآی منصب امامت و آگاه به سیاست است، پیرویش واجب، به پا خاسته به فرمان خدای تعالی، خیرخواه و پند آموز بندگان خدا و نگهدار دین الهی است.
همانا پیامبران و امامان (صلوات اللَّه علیهم) را خداوند توفیق می بخشد و از دانش و حکمت نهانیش آنچه را که بهره دیگران نفرموده است به آنان عطا می فرماید، پس علم ایشان فراتر از دانش اهل زمان می گردد بنا به فرمایش خدای تعالی: «آیا آنکه به سوی حقّ رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا آن کس که خود راه را نمی یابد مگر آنکه راهنمائیش کنند پس شما را چه می شود، چگونه قضاوت می کنید؟» و باز فرمایش خدای عزّ و جلّ که: «کسی که به او حکمت داده شده خیر فراوان به او ارزانی شده است» و باز فرمایش او در باره طالوت که: «همانا خداوند او را بر شما برگزید و دانش و توان جسمی او را فزونی بخشید و خداوند ملک خود به هر کس که بخواهد عطا می فرماید و خداوند گشایش بخش و دانا است» و به پیامبر خویش صلّی اللَّه علیه و آله فرموده:
«خدا کتاب و حکمت بر تو نازل ساخت و آنچه را که تو نمی دانستی به تو آموخت و فضل خداوند در حقّ تو بسیار بزرگ بوده است». (1) و در باره امامان از اهل بیت و عترت و ذریّه پیامبرش- صلوات اللَّه علیهم أجمعین- می فرماید: «یا نسبت به آنچه خداوند از فضل خود به مردم (امامان). عطا فرموده حسد می ورزند؟ به تحقیق ما به فرزندان ابراهیم کتاب و حکمت ارزانی داشتیم و به آنان ملک با عظمتی عطا کردیم، پس پاره ای از ایشان به او ایمان آوردند و گروهی از مردم از پیشرفت آن جلوگیری کردند و دوزخ که آتش سوزان است (برای کیفر آنان) بس است». و چون خداوند بنده ای را برای امور بندگانش برگزیند. به همین منظور سینه اش را گشاده می سازد و سرچشمه های حکمت به دل او می سپارد و بر دلش الهام می کند آنچنان الهامی که پس از آن در هیچ پاسخگوئی به رنج و زحمت نیفتد و در جوابگوئی از طریق حقّ و حقیقت منحرف نشود پس همواره او دارای عصمت و مورد پشتیبانی و برخوردار از توفیق و درستکردار و از خطاها و لغزشها و سقوطها در امان باشد و این ویژگی را خداوند به او عنایت فرموده تا بر بندگانش حجّت و بر خلقش گواه باشد و این فضل خدا است به هر کس بخواهد می بخشد و خداوند دارای فضل بزرگ است.
پس آیا آنان را بر (تشخیص) چنین کسی توانائی هست تا او (امام) را برگزینند؟ یا (چنانچه خود برگزینند) برگزیده آنان بدین صفات است تا او را پیشوا قرار دهند؟ قسم به خانه خدا که از حقّ در گذشته و کتاب خدا را پشت سر انداختند آنچنان که گوئی آگاهی ندارند در حالی که هدایت و شفا در کتاب خدا بود و آنان آن را کنار گذاشتند و از خواسته های نفسشان پیروی کردند، پس خدا آنان را ناخوش و منفور داشت و تیره روزشان ساخت و فرمود: «کیست گمراه تر از کسی که هوای خود را بدون در نظر گرفتن دستور الهی پیروی کند؟ همانا خداوند مردم ستمکار را راهنمائی نمی کند» و نیز فرمود:
«مرگ بر آنان و خدا اعمالشان را ضایع و باطل ساخت» و فرمود: «گناه بزرگی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آورده اند محسوب می شود، این چنین خداوند دل هر کس را که سرکش و زورگو باشد مهر می کند».
7 - اسحاق بن غالب از امام صادق علیه السّلام روایت می کند در خطبه ای از آن حضرت که در آن، حال امامان علیهم السّلام و صفات ایشان را بیان می فرماید [پس فرمود]:
همانا خدای تعالی به وسیله امامان هدایت علیهم السّلام از خاندان پیامبرش صلّی اللَّه علیه و آله دینش را آشکار فرمود و از راه روشن خود به وسیله ایشان پرده برداشت و برای آنان از درون سرچشمه های دانش خود دری گشود، پس از امّت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله هر که حقّ واجب امام خود را بشناسد مزه شیرینی ایمان خود را دریافت خواهد کرد و حسن اسلامش را خواهد شناخت، زیرا که خدای تعالی امام را به عنوان نشانه ای برای خلق خود گماشته است و او را حجّتی بر فرمانبرداری خود قرار داد و تاج وقار بر او پوشانید و از نور جبّاریت خویش او را در پوشید و وسیله و سببی میان او و عالم بالا به منظور ارتباط برقرار ساخت که موادّش از او بریده نمی شود و بدان چه در نزد خدا است کسی را دسترس نیست مگر از راه اسباب او، و خداوند اعمال بندگان را جز با شناخت امام نمی پذیرد، پس او به آنچه از مشکلات تاریک و سنّتهای پوشیده و مخفی و فتنه هائی که به اشتباه می افکند به او می رسد آگاه است، و همواره خداوند آنان را (پیشوایان را) برای خلق خود از فرزندان حسین علیهم السّلام از پس هر امامی (یکی پس از دیگری) اختیار می کند و این چنین آنان را بر می گزیند و انتخاب می کند و برای رهبری خلق خود ایشان را برگزیده است و آنان را برای خویشتن پسندیده است، هر گاه امامی از ایشان وفات یابد خدای عزّ و جلّ برای خلق خود امامی دیگر می گمارد تا نشانه ای آشکارا باشد و راهنمائی نوربخش و امامی پابرجا و عهده دار امور و حجّتی دانا، آنان پیشوایانی هستند از جانب خدا که به حقّ راه می نمایند و حقّ گرایند، حجّت های خدایند [و دعوت کنندگان او ]و حافظان و حامیان او بر بندگانش، و بندگان به پیروی از سیره و روش ایشان دینداری کنند و با نور ایشان شهرها (سرزمین ها) روشنی می یابد و به برکت آنان آثار دیرینه رشد می یابد (تجدید رونق و بازسازی می گردد) خداوند آنان را مایه زندگی مردم و چراغهائی برای تاریکی [و کلیدهای سخن ]و ستونهای اسلام قرار داده است، قلم تقدیر تغییرناپذیر الهی بدین گونه در باره ایشان جریان یافت (که چنین باشند).
پس امام همان برگزیده ای است که مورد انتخاب خدای واقع شده است و راهنمای برگزیده و همان زمامدار باشد که مورد آرزو و امید همگان است، خداوند او را به همین خاطر برگزیده و هنگامی که در عالم ارواح او را آفرید و نیز در عالم اجساد که پیکرش را بوجود آورد زیر نظر خود او را ساخت. او قبل از خلقتش به صورت انسانی سایه ای در جانب راست عرش خدا بوده و در علم نهانی خداوند حکمت به او داده شده بود، خداوند او را با علم خویش برگزید و به خاطر پاکیش اختیار فرمود، او یادگار آدم و برگزیده از میان ذریّه نوح و اختیار شده از تبار ابراهیم علیه السّلام و چکیده ای از نسل اسماعیل علیه السّلام و خلاصه ای از عترت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله است، همواره مورد توجّه خاصّ خداوند بوده و هست و او را به وسیله فرشتگانش نگهداری می کند، پیش آمدهای ناگوار شبهای تیره و دمیدن هر فاسقی از او دفع می گردد، تهمتهای ناروا به او اصابت نمی کند و از بیماریها دور و از آفتها در پرده داشته و پوشیده [و معصوم از لغزشها ]و در امان از همه کردارهای زشت و ناپسند است، از آغاز رشد یافتنش به شکیبائی و نیکوکاری شناخته شده و در پایان عمرش به پاکدامنی و دانش و فضل منصوب است.
امر امامت پس از پدرش به او محوّل گشته و در زمان زندگی پدرش از گفتار خاموش است و چون پدرش وفات یافت و تقدیرات الهی در مشیتّش به او رسید و از نزد خدا اراده در باره او به مهر و دوستی او رسید و پایان پدرش فرا رسید و درگذشت، امر خداوند پس از وی به او واگذار گردید و خدا دین خود را به گردن او آویخت و وی را بر بندگان حجّت ساخت و در شهرهای خویش قیّمش گمارد با روح خود او را مؤیّد و مورد پشتیبانی قرار داد و دانش خود را به او عطا فرمود و سرّ خود را بدو سپرد و او را برای (واگذاری) امر بسیار بزرگ خویش فرا خواند و از فصل (جداسازی بین حقّ و باطل و درست و نادرست) بیان و روشنی دانش خود او را آگاه ساخت و او را نشانه و شاخص برای خلق خود گمارد و او را حجّتی بر عالمیان قرار داد و نوری برای دینداران، و قیّم بر بندگانش ساخت و خداوند او را به عنوان امام برای ایشان برگزید و خواستار نگهداری علم خود و نگاهبانی حکمتش از او گردید [و نگهداری دینش را از وی خواست ]و به وسیله او راههای روشن و واجبات و حدود خویش را زنده ساخت، و به هنگام سرگشتگی نادانان و سرگردان ساختن اهل جدل مردم را با نور درخشنده و شفای همگانی همراه با حقّ روشن و بیان [آشکار ]از هر سو و هر گذرگاه به (اجرا و گستردن) عدل برخاست بر همان راهی که پدران راستین او علیهم السّلام بر آن بوده و آن را پیموده اند، پس نسبت به حقّ چنین عالمی هیچ کس جهالت نمی ورزد مگر شخصی تیره بخت و کسی انکار نمی کند مگر فردی گمراه، و هیچ کس او را رها نمی کند و از او دست نمی کشد مگر آن کس که بر خداوند جری باشد» ].
فرزند اسیر و فرزند برگزیده کنیزان [بودن آن حضرت علیه السّلام ]
8- یزید الکناسیّ گوید:
شنیدم امام باقر علیه السّلام می فرمود: «صاحب این امر را شباهتی از یوسف است، زاده کنیزی سیه چهره است که خداوند در یک شب کار او را اصلاح می فرماید»- مراد از شباهت به یوسف غیبت آن حضرت است (یوسف از پدر و برادران و کسان خویش مدّتی غائب بود).
9- عبد الرّحیم قصیر گوید:
به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: در گفتار امیر المؤمنین علیه السّلام که می فرماید: «پدرم فدای فرزند برگزیده کنیزان باد، آیا او همان فاطمه علیها السّلام است؟ حضرت فرمود: همانا فاطمه علیها السّلام برگزیده زنان آزاده است، مقصود آن حضرت آن کسی است که شکمش عریض و رنگش سرخ و سفید است خداوند فلانی را رحمت کند».
10- ابو الصّباح گوید:
«بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم پس به من فرمود: چه خبر؟
عرض کردم: خبری مسرّت بخش از عمویتان زید دارم، او خروج کرده می پندارد (یا مدّعی است) که او همان ابن سبیه و همو قائم این امّت است و فرزند برگزیده کنیزان است، پس فرمود: دروغ پنداشته است، او چنان که مدّعی شده نیست، اگر خروج کند کشته خواهد شد».
11- حارث بن عبد اللَّه أعور همدانیّ گوید:
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «پدرم فدای فرزند برگزیده کنیزان- یعنی قائم فرزندانش علیه السّلام- که آنان را خوار می سازد و جام شرنگ به ایشان می نوشاند و به آنان جز شمشیر خونریز مرگ آفرین نخواهد داد، پس در این هنگام زشتکاران قریش آرزو می کنند که ای کاش دنیا و هر آنچه در آن است از آن ایشان بود و آن را فدا می دادند تا گناهانشان بخشوده شود ولی دست از ایشان بر نخواهیم داشت تا آنکه خداوند راضی شود».
12- یزید بن أبی حازم گوید:
«از کوفه بیرون آمدم و چون به مدینه رسیدم بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم و به او سلام کردم، پس آن حضرت از من پرسید: آیا کسی با تو هم صحبت و همراه بود؟ عرض کردم، بلی، پس فرمود: آیا با یک دیگر سخن هم می گفتید؟ عرض کردم، آری، مردی از مغیریّه (یاران مغیرة بن سعید) با من هم صحبت شد، حضرت فرمود: چه می گفت؟ عرض کردم: او می پنداشت محمّد بن عبد اللَّه بن الحسن همان قائم است، و دلیل بر آن این است که اسم او اسم پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و نام پدرش نام پدر پیامبر علیهما السّلام است، و من در جواب به او گفتم: اگر نامها را ملاک می گیری پس اینکه در فرزندان حسین نیز محمّد بن عبد اللَّه بن علیّ وجود دارد، وی به من گفت: همانا این فرزند کنیز است- یعنی محمّد بن عبد اللَّه بن علیّ- ولی این یکی فرزند زنی آزاد است- یعنی محمّد بن عبد اللَّه بن الحسن بن الحسن- پس امام صادق علیه السّلام فرمود: چه جوابی به او دادی؟ عرض کردم: چیزی در اختیارم نبود (پاسخی نداشتم) که بر او پاسخ گویم، آن حضرت فرمود: آیا نمی دانید که او فرزندان زن اسیر شده است- یعنی قائم علیه السّلام-». روش آن حضرت علیه السّلام :
13- عبد اللَّه بن عطاء مکّی از شیخی از فقها- یعنی امام صادق علیه السّلام- روایت کرده گوید:
«از او در باره روش حضرت مهدی علیه السّلام سؤال کردم که رفتارش چگونه است؟
فرمود: چنان می کند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله رفتار می کرد، آنچه قبل از او بوده همه را ویران می کند- همان گونه که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله شالوده دوران جاهلیّت را ویران ساخت- و اسلام را از نو آغاز می کند».
14- زراره از امام باقر علیه السّلام روایت کرده، گوید: به آن حضرت عرض کردم:
صالحی از صالحان را برایم نام ببر و منظورم حضرت قائم علیه السّلام بود، پس فرمود: اسم او اسم من است، عرض کردم: آیا همچون رفتار محمّد صلّی اللَّه علیه و آله رفتار می کند؟ فرمود: هرگز هرگز ای زراره رفتار او را پیش نمی گیرد، عرض کردم: فدایت شوم برای چه؟ فرمود:
همانا رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در امّت خود چنان رفتار می کرد که توأم با بخشش بود (مردم را عفو و مرهون منّت خود می ساخت) و دلهای مردم را به خود جذب می نمود یعنی با مهر رفتار می کرد ولی رفتار قائم با خشونت و کشتار است، زیرا در کتابی که به همراه دارد مأمور شده است که با کشتار رفتار کند و از کسی توبه نپذیرد، وای بر کسی که با او دشمنی کند و به ستیز برخیزد».
15- ابو خدیجه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«همانا علیّ علیه السّلام فرمود: مرا چنین اختیاری بود که فراریان از جبهه جنگ را بکشم و کار مجروحان را یکسره سازم و لکن من به ملاحظه آینده نگری برای یاران خود این کار را نکردم که چون مجروح شدند کشته نشوند، ولی برای امام قائم مقرّر است که آنان را که از جنگ می گریزند بکشد و کار زخمیها را یکسره سازد».
16- حسن بن هارون نمدفروش گوید:
نزد امام صادق علیه السّلام نشسته بودم که معلّی بن خنیس از آن حضرت پرسید: آیا وقتی امام قائم قیام نمود بر خلاف روش علیّ علیه السّلام رفتار خواهد کرد؟ فرمود: آری بدان جهت که علیّ با منّت گذاشتن و دست برداشتن (از مردم و مخالفین) رفتار می نمود برای اینکه می دانست پس از او پیروانش به زودی مغلوب دشمنان خواهند شد و اینکه قائم چون قیام کند در میان ایشان با شمشیر و اسیر ساختن رفتار خواهد کرد زیرا او می داند که شیعه او پس از او هرگز مغلوب دشمنان نمی شوند».
17- عبد اللَّه بن عطاء گوید:
از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم و گفتم: هنگامی که قائم علیه السّلام قیام کند به کدام روش در میان مردم رفتار خواهد کرد، پس فرمود: آنچه را (بدعت و پیرایه) پیش از او بوده از اساس ویران خواهد نمود آنچنان که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله عمل کرد، و او اسلام را از نو شروع خواهد فرمود».
18- محمّد بن مسلم گوید:
شنیدم امام باقر علیه السّلام می فرمود: «اگر مردم می دانستند هنگامی که قائم خروج کند چه خواهد کرد بیشتر آنان دوست می داشتند او را ملاقات نکنند بس که (از مردمی که از قبول حقّ ابا دارند) خواهد کشت، بدانید که او شروع نخواهد کرد مگر با قریش، (همان مستکبران که از ابتدا زیر بار حقّ نرفتند)، و از آنان جز شمشیر دریافت نمی کند و به قریش جز شمشیر ارزانی نمی دارد (معامله او با قریش تنها با شمشیر است) تا آنجا که بیشتر مردمان (ظاهربین) گویند: این مرد از تبار محمّد نیست که اگر از آل محمّد بود حتما رحمت و دلسوزی می داشت».
19- ابو بصیر گوید:
امام باقر علیه السّلام فرمود: «آن قائم، به امری نوین و کتابی تازه و قضایی جدید قیام خواهد نمود، بر عرب سخت گران است (یا سخت خواهد گرفت) او را کاری جز با شمشیر نیست، توبه هیچ کس را نمی پذیرد، و در کار خدا از ملامت هیچ شخص خرده گیری باک ندارد».
20- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«چرا به فرا رسیدن خروج قائم شتاب می کنید، به خدا قسم لباس او جز جامه درشت و خشن نخواهد بود و غذایش جز خوراک ناگوار و ناخوش نباشد و جز شمشیر چیزی در کار نبوده، و مرگ زیر سایه شمشیر خواهد بود» (شاید مراد از شمشیر، مطلق سلاح باشد).
21- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«هنگامی که قائم قیام کند میان او و عرب و قریش جز شمشیر چیزی نخواهد بود، از آنان چیزی دریافت نخواهد کرد جز شمشیر، و چرا شما به فرا رسیدن زمان خروج قائم شتاب می کنید، به خدا قسم لباس او جز جامه درشت و خوراکش جز نان جوین نامطبوع نخواهد بود، و جز شمشیر چیزی در کار نیست و مرگ در سایه شمشیر است (جز شمشیر، و مرگ در سایه آن چیزی در کار نیست)».
22- از أبی حمزه ثمالیّ روایت شده که گفت: شنیدم امام باقر علیه السّلام می فرماید:
«هر گاه قائم آل محمّد علیهم السّلام خروج کند بدون شکّ خداوند با ملائکه مسوّمین و مردفین و منزلین و کروبیّین او را یاری خواهد فرمود، جبرئیل پیش روی او، میکائیل در سمت راست او و اسرافیل در سمت چپ او قرار دارند و ترسناکی و هیبت به فاصله یک ماهه راه پیشاپیش او و پشت سر و از راست و چپ او حرکت می کند (یعنی شعاع هیبتش تا بعد یک ماهه راه را زیر پوشش می گیرد) و فرشتگان مقرّب در برابر او خواهند بود، نخستین کسی که در پی او است (روح) محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و دومین (روح) علیّ علیه السّلام است که (گوئی) همراه او شمشیری برکشیده و برهنه است، خداوند سرزمین روم و دیلم و سند و هند و کابل شاه و خزر را برای او فتح می کند.
ای أبا حمزه، قائم قیام نمی کند مگر در دوره ترس و وحشت، و زمین لرزه ها و گرفتاری و بلائی که گریبانگیر مردم می گردد و پیش از این وقایع، طاعون شیوع می یابد و دوره ای که در میان عرب شمشیری برّان و بین مردم اختلافی سخت و پراکندگی و چنددستگی در دینشان پدیده آمده باشد و در حالشان دگرگونی پیدا شده تا جایی که آرزومند از شدّت آنچه که از هاری مردم و خوردن (درندگی) بعضی پاره دیگر را، که مشاهده می کند شبانه حضرت علیه السلام نازل شده است روز آرزوی مرگ می نماید، و هنگامی که خروج می کند خروجش در دوران یأس و ناامیدی (مردم) است پس خوشا به حال آنکه او را در می یابد و از یاران اوست، وای و تمامی وای کسی را که با او مخالفت ورزد و از فرمانش سرباز زند و از دشمنان او باشد، سپس آن حضرت فرمود: او به امری نوین و سنّت و طریقه ای جدید و قضایی تازه قیام خواهد نمود که بر عرب گران باشد، کار او جز کشتار (معاند) نیست و توبه هیچ کس را نمی پذیرد و در کار خدا از سرزنش هیچ خرده گیری باک ندارد».
23- بشر بن غالب اسدی گوید:
حسین بن علیّ علیهما السّلام به من فرمود: ای بشر، قریش را چه به جای می ماند هنگامی که قائم مهدی پانصد نفر از ایشان را پیش کشد و دست بسته گردن آنها را بزند سپس پانصد نفر دیگر از ایشان را جملگی دست بسته گردنهایشان را بزند و دیگر بار پانصد نفر از آنان را دست بسته گردن بزند (شاید مراد از قریش مردم مستکبر باشد که از پذیرش حقّ و قانون سرباز می زنند و حاضر به قبول آن نیستند چون سران قریش، باری) راوی گوید: به آن حضرت عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرماید آیا آنان بدان مقدار می رسند؟ پس حسین بن علیّ علیهما السّلام فرمود: همانا هم پیمان و هم عقیده هر قوم جزو آنان محسوب می شود. راوی گوید: بشیر بن غالب برادر بشر بن غالب به من گفت: من گواهم که حسین بن علیّ علیهما السّلام شش مرتبه برای برادرم بر شمرد- یا شش بار گفت- بر حسب اختلاف روایات».
24- حارث بن مغیره و ذریح محاربی گویند امام صادق علیه السّلام فرمود:
میان ما و عرب جز کشتن چیزی نمانده است- و با دست خویش به گلوی خود اشاره فرود-.
25- سدیر صیرفیّ از مردی از اهل جزیره نقل می کند که او کنیزی را به نذر بر خویشتن واجب کرده بود که به خانه خدا دهد (یعنی او را نذر خانه خدا کرده بود) و او را به مکّه آورده بود، آن شخص گوید: من پرده داران خانه را ملاقات کردم و ایشان را از خبر آن کنیز آگاه ساختم و (چنان شد که) برای کسی از ایشان موضوع را بیان نمی کردم مگر اینکه [به من ]می گفت:
او را نزد من بیاور که خدا نذرت را خواهد پذیرفت (یعنی هر کدام از پرده داران خانه توقّع داشت کنیز را به او بدهم). پس وحشت شدیدی از این موضوع به من راه یافت، پس آن ماجرا را به یکی از یاران خودمان که اهل مکّه بود گفتم، او به من گفت: آیا از من می پذیری؟ گفتم: آری، پس گفت: بنگر به مردی که رویاروی حجر الأسود نشسته است و مردانی گرد اویند و او ابو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین علیهم السّلام است، نزد او برو و او را از این امر آگاه کن، ببین به تو چه می گوید، پس بدان عمل کن، گوید: نزد او رفتم و گفتم: خدا تو را رحمت کند من مردی از اهل جزیره ام و همراه من کنیزی است که در سوگندی که به عهده من بود او را برای خانه خدا بر خود نذر کرده ام و اکنون او را آورده ام و آن جریان را به پرده داران گفته ام و مواجه شدم به اینکه هیچ کس را ملاقات نمی کنم مگر آنکه می گوید: کنیز را نزد من بیاور، خداوند نذرت را قبول می کند، و از این واقعه وحشتی شدید به من دست داده است، پس فرمود: ای بنده خدا همانا خانه نه چیزی می خورد و نه می آشامد پس کنیز خود را بفروش و جستجو کن و به همشهریانت که به زیارت این خانه آمده اند بنگر پس هر که از ایشان که از خرجی اش درمانده است (پولش تمام شده) آن مبلغ را به او بده تا قادر به بازگشت به شهر خود باشد، پس من نیز همان کار را کردم و بعد هیچ یک از پرده داران را ملاقات نمی کردم مگر اینکه می گفت با آن کنیز چه کردی؟ پس ایشان را بدان چه امام باقر علیه السّلام فرموده بود آگاه نمودم و آنان به من می گفتند: او مردی دروغگو و ناآگاه است که نمی داند چه می گوید، من گفته آنان را به امام باقر علیه السّلام عرض کردم و آن حضرت فرمود: تو سخن آنان را به من گفتی، آیا اکنون از من نیز به ایشان خواهی گفت؟ عرض کردم: آری: پس فرمود: به ایشان بگو که:
ابو جعفر به شما پیغام داد، چگونه خواهید بود اگر دستها و پاهایتان بریده شود و در کعبه آویخته گردد، سپس به شما گفته شود: فریاد کنید که ما دزدان کعبه ایم؛ پس هنگامی که خواستم برخیزم فرمود: البته من خود آن کار را نمی کنم، بلکه آن را مردی از خاندان من انجام خواهد داد».
روش داوری آن حضرت علیه السّلام
26- جابر بن عبد اللَّه انصاری گوید: «مردی بر امام باقر علیه السّلام وارد شد و به او گفت:
خداوند تو را سلامت بدارد، این پانصد درهم را از من بستان که زکات مال من است، پس امام باقر علیه السّلام به او فرمود: خودت آن را نگهدار و به همسایگانت که مسلمانند و برادران مؤمنت که نیازمند هستند بده، سپس فرمود: هنگامی که قائم اهل بیت قیام کرد، به طور مساوی تقسیم می کند و در میان رعیّت با دادگری رفتار می کند، پس هر که از او اطاعت کند فرمان خدا را برده است و هر که از او نافرمانی کند خدا را نافرمانی نموده است و مهدی برای این مهدی نامیده شده که به امری پنهان هدایت می کند و تورات و سایر کتب (آسمانی) خدای عزّ و جلّ را از غاری در انطاکیه یرون می آورد و میان اهل تورات (یهود) با تورات و میان اهل انجیل با انجیل و بین اهل زبور با زبور و میان مسلمانان با قرآن حکم می کند و اموال از داخل و خارج زمین نزد او گرد آمده و انباشته می شود، پس به مردم می گوید: بیائید بگیرید این چیزی است که به خاطر آن خویشاوندی را بریدید و به خاطر آن خونهای ناحقّ ریختید و برایش آنچه را خداوند تحریم فرموده بود مرتکب شدید، پس به آنان ثروتی می بخشد که هیچ کس پیش از او آن مقدار نبخشیده است و زمین را از دادگری و برابری و نور پر می کند همان گونه که از ستمکاری و تعدّی و شرّ پر شده است».
27- عبد اللَّه بن سنان گوید:
شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرمود: «عصای موسی چون آسی از یک نهال بهشتی بود هنگامی که رو به سوی مدین نمود جبرئیل علیه السّلام آن را برایش آورد، و آن عصا همراه با تابوت آدم در دریاچه طبریّه است و هرگز آن دو نمی پوسند و تغییر نمی یابند تا اینکه حضرت قائم هنگامی که قیام می کند آن دو را بیرون می آورد».
نشانه ها و کردار آن حضرت علیه السّلام
28- ابو الجارود زیاد بن منذر گوید:
امام باقر علیه السّلام فرمود: «هنگامی که قائم علیه السّلام ظهور کند با پرچم رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و انگشتری سلیمان و سنگ و عصای موسی ظهور خواهد کرد، سپس منادی خود را دستور می دهد و او ندا در می دهد که: توجّه کنید هیچ کس از شما هرگز غذا و آشامیدنی و علوفه به همراه برندارد، و یاران او خواهند گفت: حتما او می خواهد که ما و چهارپایانمان را از گرسنگی و تشنگی هلاک کند، پس او حرکت می کند و آنان به دنبالش به راه می افتند، پس نخستین منزلی که در آن فرود می آیند ضربه ای به سنگ می زند و خوراک و آشامیدنی و علوفه از آن به بیرون جریان می یابد، آنان و چهارپایانشان می خورند و می آشامند تا اینکه در نجف بیرون کوفه فرود می آیند».
29- ابو الجارود از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
در هنگامی که قائم از مکّه خروج کند منادی او ندا در می دهد که: هلا هیچ کس غذا و آشامیدنی بر ندارد، و او با خود سنگ موسی بن عمران را به همراه می برد که آن بار شتری است، پس در هیچ منزلی فرود نمی آید مگر اینکه چشمه ها از آن جاری می گردد، پس هر که گرسنه باشد سیر می شود و هر که تشنه باشد سیراب می گردد و چهارپایانشان نیز [سیراب می شوند ]تا اینکه به نجف در بیرون کوفه فرود می آیند».
30- حمران بن أعین از امام باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«گوئی من این دین شما را چنان می بینم که پیوسته در حالی که در خون خویش دست و پا می زند در حرکت است (با پیکر به خون کشیده که به خاطر وارد شدن ضربه ها و جایگزینی بدعتها به جای سنّتها، زخمی از میان شما بیرون رفته و از دسترس شما خارج شده است) و هیچ کس آن را به شما باز نمی گرداند مگر مردی از ما خاندان، پس در هر سالی دو نوبت به شما بخشش خواهد کرد و در هر ماه دو نوبت روزی به شما خواهد داد، در دوران او شما از حکمت برخوردار می شوید تا آنجا که یک زن در خانه خود برابر کتاب خدای تعالی و روش پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله (همچون مجتهد با استنباط شخصی) به انجام تکالیف شرعی خود پردازد».
31- مفضّل گوید:
شنیدم امام صادق علیه السّلام می فرماید: «همانا صاحب این امر را خانه ای است که بدان «خانه حمد» گویند، در آنجا چراغی است که روشنی می بخشد و از آن هنگام که (صاحب امر) زاده شده تا روزی که با شمشیر قیام کند خاموش نخواهد شد».
32- سعدان بن مسلم به واسطه یکی از رجال خویش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«در آن میان که مردی بر بالین قائم علیه السّلام ایستاده و امر و نهیش می کند ناگاه حضرت می فرماید: او را برگردانید، پس او را به پیش روی آن حضرت بر می گردانند و آن حضرت دستور می دهد گردن او زده شود، پس در خاور و باختر چیزی باقی نمی ماند مگر اینکه از او می ترسد» (شاید مراد کسانی است که از جانب آن حضرت عهده دار امور اجرائی هستند و به امر و نهی در امور می پردازند پس چنانچه سوء قصدی از ایشان احساس کند حکم به قتل آنان خواهد فرمود، و اللَّه یعلم).
33- هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«در آن میان که مردی پشت سر قائم امر و نهی می کند ناگاه آن حضرت دستور می دهد گردن او زده شود، پس در میان خاور و باختر [چیزی ]باقی نمی ماند مگر اینکه از آن حضرت می هراسد».
فضیلت آن حضرت صلوات اللَّه علیه
34- سالم أشلّ گوید:
شنیدم محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام می فرمود: «موسی بن عمران در سفر اوّل تورات به اقتدار و فضلی که به قائم آل محمّد داده می شود نگریست و گفت:
خداوندا مرا قائم آل محمّد گردان، پس به او گفته شد او از تبار احمد است، سپس در سفر دوم نگریست در آن نیز همانند آن را یافت، پس مانند آنچه گفته بود تکرار کرد و به او مثل همان جواب داده شد، باز در سفر سوم نگاه کرد و مانند آنچه دیده بود مشاهده کرد و همان تقاضا را نمود و همان پاسخ را شنید». آیاتی از قرآن که در باره آن حضرت علیه السّلام نازل شده است
35- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در معنی فرمایش خدای تعالی که می فرماید وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ...:
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کردار شایسته نمایند وعده فرموده است که آنان را حتما خلافت در روی زمین بخشد همان گونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دین پسندیده آنان را که بر ایشان بدان راضی علامات قبل از قیام قائم علیه السلام رسیده است و دلالت دارد که ظهور آن حضرت پس از آن واقع خواهد شد چنان که ائمه علیهم السلام فرموده اند)
بود بر همه ادیان پیروز گرداند و آنان را پس از هراسشان از دشمنان ایمنی بخشد و تنها مرا پرستش کنند و چیزی را با من شریک قرار ندهند (آن حضرت فرمود: این آیه در باره حضرت قائم و یاران او نازل شده است».
36- اسحاق بن عبد العزیز از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که در تأویل فرمایش خدای تعالی:
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ (و اگر عذاب را از آنان به مدّتی اندک به عقب می اندازیم ...) آن حضرت فرمود: عذاب همان خروج قائم علیه السّلام است و امّت معدوده (بر شمرده) یعنی شماره اهل بدر و یاران آن».
37- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در معنی این آیه اسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً
:
«پس در کارهای نیکو و شایسته بر یک دیگر پیشی جوئید خداوند (در روز قیامت) شما را هر کجا که باشید گرد می آورد» آن حضرت فرمود: این آیه در باره حضرت قائم علیه السّلام و یاران او نازل شده، و آنان بدون قرار قبلی گرد هم می آیند».
38- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در تأویل فرمایش خدای تعالی که می فرماید:
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا- الخ: «به آنان که مورد خطر نبرد دشمنند، رخصت (در قتال) داده شده، چه آنان مورد ستم واقع شده اند و همانا خداوند بر یاری آنان مسلّما توانا است» آن حضرت فرمود: این آیه در باره قائم علیه السّلام و یاران او نازل شده است»
39- ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام در مورد آیه:
(گناهکاران با رخسارشان شناخته می شوند) روایت کرده که فرمود: «خدا آنان را می شناسد ولی این آیه در باره قائم نازل شده است که او ایشان را به چهره شان می شناسد و او و یارانش آنان را بی امان از دم شمشیر می گذرانند».
آنچه امام بدان وسیله شناخته می شود
40- حارث بن مغیره نصری گوید:
«به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: امام با چه نشانه ای شناخته می شود؟ فرمود: به آرامش و وقار، عرض کردم: و دیگر با چه؟
فرمود: نیز با حلال و حرام او را می شناسی، و نیازمندی مردم به او، در صورتی که او خود به هیچ کس نیاز ندارد، همچنین سلاح پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله نزد اوست (آن را با خود دارد) عرض کردم: آیا ممکن است که کسی به جز وصیّ فرزند وصیّ امام باشد؟ فرمود:
نمی شود، مگر جانشینی باشد و فرزند جانشینی».
41- ابو الجارود گوید:
«به امام باقر علیه السّلام عرض کردم: هنگامی که قائم اهل بیت (یعنی امام حاضر) درگذشت، کسی که پس از او است به چه وسیله شناخته می شود؟
فرمود: با راهنمائی و کم سخنی و وقار، و اقرار آل محمّد به برتری او، و از میان مشرق و مغرب (یعنی در همه دنیا) چیزی از او پرسیده نمی شود مگر اینکه پاسخ می گوید».
در چگونگی پیراهن آن حضرت علیه السّلام) (یا بنا بر پاره ای از نسخه ها لباس آن حضرت علیه السّلام)
42- یعقوب بن شعیب از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«آیا پیراهن قائم را که با (بر تن داشتن) آن قیام می کند نشانت ندهم؟ عرض کردم: چرا، گوید: پس امام جعبه ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی را بیرون آورده آن را باز کرد (یا روی زمین پهن کرد) که ناگاه دیدم در آستین چپ آن خون مشاهده می شود (خون آلود است) سپس فرمود: این پیراهن رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله است در روزی که دندانهای پیشین آن حضرت ضربه دید آن را به تن داشت و قائم در این پیراهن قیام خواهد کرد (راوی گوید) من آن خون را بوسیدم و بر صورت خویش نهادم (به صورت خود مالیدم)، سپس امام صادق علیه السّلام آن را پیچید و تا کرد و برداشت».
در چگونگی سپاهیان و سواران آن حضرت علیه السّلام
43- عبد الرّحمن بن کثیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در معنی فرمایش خدای تعالی أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ (فرمان خدا به زودی فرا می رسد پس در مورد آن شتابجوئی نکنید» آن حضرت فرمود:
آن امر ما است که خدای عزّ و جلّ دستور فرموده است در آن شتابجوئی نشود تا [اینکه در وقت آن خداوند ]او را با سه [لشکر ]که عبارتند از: فرشتگان و مؤمنان و هراس انگیزی پشتیبانی فرماید، و (شرایط و احوال) خروج او همانند خروج رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله است بنا به فرمایش خدای عزّ و جلّ که می فرماید: (همچنان که پروردگارت تو را از خانه ات به حقّ بیرون آورد و همانا گروهی از مؤمنان خوش نداشتند)»
44- علیّ بن أبی حمزه گوید:
امام صادق علیه السّلام فرمود: «هنگامی که قائم صلوات اللَّه علیه قیام می کند فرشتگان روز بدر فرود می آیند و آنان پنج هزارند، یک سوم آنان بر اسبان سیاه و سفید (یعنی خاکستری رنگ)، و یک سوم بر اسبانی ابلق (یعنی نیمی سیاه و نیمی سفید) و یک سوم بر اسبان حوّ، عرض کردم: حوّ چیست؟ فرمود: همان سرخ است».
45- علیّ بن أبی حمزه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:
«آن هنگام که قائم قیام می کند شمشیرهای جنگی از آسمان فرود می آید، بر هر شمشیری نام مردی معیّن و اسم پدرش نوشته شده است». اکنون ای کسانی که خداوند بینش و شعور به شما عطا فرموده و تشخیص و اندیشه ارزانی داشته است، این از مقدار روایاتی است که در باره چگونگی قائم به حقّ خدا، و رفتار او رسیده است و نیز در آنچه از فضیلت و پشتیبانی خدا از او از طریق فرشتگان خدای عزّ و جلّ او را بدان مخصوص گردانیده و همچنین تعهّداتی که آن حضرت علیه السّلام خویشتن را بدان مقیّد می سازد از درشتی جامه و ناگواری خوراک و به زحمت افکندن روان و تن در راه طاعت خدای تبارک و تعالی و جهاد در راه خدا و از میان بردن آثار ستم و تعدّی و سرکشی، و گسترش انصاف و دادگری و نیکی کردن، و چگونگی حال آنان که با اویند از اصحاب او که به شمار آنان روایت آمده است و اینکه آنان سیصد و سیزده مرد هستند و نیز اینکه آنان حکمرانان زمین و نمایندگان او بر آن هستند و به وسیله ایشان خاور و باختر زمین را به همراه افرادی از فرشتگان که خداوند او را با ایشان پشتیبانی می کند می گشایند (و جمله اینها در روایات آمده است) پس بنگرید به این منزلت بسیار بزرگ، و مرتبه شریفی که خدای عزّ و جلّ او را بدان مخصوص گردانیده، از آن جمله که به هیچ یک از امامان علیهم السّلام پیش از او آن را عطا نفرموده است، پس تمام شدن دین خود و کمال آن و پیروزی آن را بر همه ادیان و نابودی مشرکان و عملی شدن آن وعده ای که خدای تعالی به پیامبر خویش صلّی اللَّه علیه و آله داده بود در مورد غلبه آن بر تمامی دینها [اگر چه مشرکان دوست نداشته باشند ]انجام همه اینها را به دست او قرار داد تا آنجا که امام صادق علیه السّلام در باره او و در باره شخص خود آنچه را که در روایت زیر آمده می فرماید:
46- خلّاد بن صفّار گوید:
از امام صادق علیه السّلام پرسیده شد: آیا قائم علیه السّلام زاده شده است؟ فرمود: نه و اگر من او را در می یافتم حتما همه عمرم او را خدمت می نمودم».
پس نیک بیندیشید [پس از این ]بدان چه آن باطل گویان ادّعا می کنند و آن گروه دور از حقّ و بدعتگزاران بدان افتخار می نمایند که آن کسی که وصف او چنین است و حال و منزلتش نزد خدای عزّ و جلّ بدین گونه است (مدّعی اند) که صاحب ایشان همان است (و نیز بیندیشید) آن کس که چنین ادّعائی در باره او دارند خود دارای چهار صد هزار اسب و چهار هزار خدمتگار رومیّ و صقلبیّ است و بنگرید که آیا (روایتی) شنیده یا دیده اید یا از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و ائمّه طاهرین علیهم السّلام خبری به شما رسیده است که قائم به حقّ دارای چنین صفتی باشد که ایشان او را بدان توصیف می کنند؟ و اینکه (از معصومین علیهم السّلام نقل شده باشد) آن حضرت ظهور می کند و پس از ظهورش این همه سالیان دراز قیامش به طول می انجامد و طی آن ابو یزید امویّ با او که دارای چنان عدّه بسیاری است به جنگ می پردازد، پس یک بار ابو یزید بر او چیره می گردد و او را شکست می دهد و بار دیگر او بر ابی یزید پیروزی می یابد و او پس از ظهورش و قوّتش و گسترش امرش به مغرب اقامت می کند و دنیا همچنان به همان گونه که از قبل بوده باقی می ماند؟
و شما به کمک خرد خود اگر از بیماری جنون در امان مانده باشد و به مدد تمیز خویش چنانچه از خواهشهای نفس صافی باشد (یعنی با عقل و اندیشه فطری خود) خواهید دانست که خداوند کسی را که دارای چنین وضعی باشد دور داشته است از اینکه او قائم به حقّ خداوند و یاور دینش و خلیفه در زمین او و تجدیدکننده شریعت پیامبرش صلّی اللَّه علیه و آله باشد، (یعنی دستش را از نیل به این مقام کوتاه ساخته است) پناه بر خدا از نابینائی و گنگی و حیرت و ناشنوائی. همانا این صفتی است ناسازگار با وصف خلیفه خداوند رحمان که (چنان که گذشت مقدّر شده تا) بر همه ادیان پیروز باشد و بر انس و جنّ غلبه کند، و ویژگی یافته باشد به علم و بیان، و حافظ بودن علوم قرآن و فرقان و شناخت تنزیل و تأویل و محکم و متشابه و خاصّ و عامّ و معانی آشکار و نهان و سایر معانی قرآن و تفسیرهای آن و تأویلات آن و دقائق علوم آن و مشکلات اسرار آن و صفات بزرگ خدا که در آن است و کسی که جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السّلام در باره او می فرماید:
«من خود اگر او را در می یافتم بدون شکّ همه عمرم او را خدمت می کردم».
و سپاس خدای را که پروردگار جهانیان و در خور غایت سپاس و نهایت شکرگزاری است، به پاس نعمت جمیل ولایت و نور هدایت که به ما ارزانی داشته، از او خواستارم که منّت هایش را به فضل و کرمش بر ما زیاده گرداند.

- لینک کوتاه این مطلب

» غیبت نعمانی - باب 13
تاریخ انتشار:11 دی 1396 - 0:39

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد