پیوند عرفان و طب اسلامی

(بسم الله الرحمن الرحیم)

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»

ترجمه:« همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده‏ اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار»(آل عمران /آیه شریفه 191)

 

مقدمه:

در کشاکش روزگار پر تلاطم عصر ما ، وجود پدیده های ضد فطرت و منحرف کننده ، چه از نوع روحی و چه از نوع مادی آن ، امری است که کماکان ما را به سوی مبارزه با این آفات (که می تواند بسیار برای زندگی دنیوی و اخروی ما مخاطره آمیز هم باشد) می کشاند. یا حداقل تبدیل به یک دغدغه اساسی به عنوان مانعی بر سر راه زندگی سالم برای بعضی از ما تبدیل شده است.

حال اگر بخواهیم برای مصون نگهداشتن خود از بیماری های روحی و روانی در عصر دگرگونی ها به راه کارهای انحرافی مکاتب غربی و عرفان های ضالۀ شرقی متّکی شویم از دو جهت به مشکل برمی خوریم:

اولاً:به تجربه ثابت شده که این طُرق معرفی شده از سوی مکاتب الحادی (و بعضاً مدعی توحیدمحور بودن) دارای عوارض و آسیب های فراوانی است که  بر جسم و روح انسان و سایر موجودات تاثیرات منفیِ غیر قابل بازگشت می گذارد.

ثانیاً: وقتی ما مکتبی مانند اسلام را داریم که تمامی راه کارهای برون رفت از معضلات روحی و جسمی را برای ما عرضه نموده است، لزومی ندارد روبه آموزه های غربی و شرقی  (مانند مکاتب جدید مثل یوگا ،مدیتیشن ها ،رلکسیشن های مرسوم یا سایر مکاتب عرفانی مانند: حلقه های عرفانی و...) آوریم ، که نتایج ویرانگر آنها در تربیت روحی و جسمی انسان برای اهل اطلاع روشن و مبرهن است.

هر چند در دهه ها و بلکه صده های اخیر نسبت به عرفان و سایر علوم اسلامی از جمله طب اسلامی بی توجهی ها و سهل انگاری هایی صورت پذیرفته است. لکن وظیفۀ ماست که به عنوان پیروان آئین ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلّم) و اهل البیت (علیهم السلام) ، به بالندگی و حتی فراتر از آن به ارتباطات نهفته در این علوم با یکدیگر (که بعضاً بسیار کاربردی و مفید هستند) در حد بضاعت خود همت گماریم.

سرمنشاء موضوع مطلب مورد ارائه ، تحت عنوان "پیوند عرفان و طب اسلامی " ، امری است که این روزها مستقم یا غیرمستقیم به ذهن نخبگان و عالمان دین و اندیشه رسوخ نموده است ، هر چند قبل از این هم در طول تاریخ کسانی به آن پرداخته اند.

به نظر حقیر دل دادن به معارف مشترک میان عرفان و طب که ماحصل آنها  می توانند غذای روح و جسم ما را تأمین کنند ، می تواند مارا در رسیدن به آرامش روحی و جسمی که یکی از ملزومات مسلمانی و شیعه راستین بودن است ، بسیار نصرت دهد. و در مسیر رستگاریمان ان شاء الله راهگشا باشد.(سید احسان رضوی اردکانی)

تهذیب اخلاق، توجه به مبدأ و دقت در هدف داري در خلقت موجودات و از جمله انسان، در سرلوحه فعالیت هاي مرتبط با تحقیق، تعلیم و تعلّم عرفا، شعرا، ادبا و دانشمندان افتخارآفرین قرار داشته و ركن اصلي موفقیت ها و افتخار آفریني هاي آنان را تشكیل مي داده و آنان نیز در مطالعات و پژوهش هاي خود، تمامي پدیده هاي گیتي را با دید اعتقادي و هدفدار، ارزیابي نموده نهال قامت رعناي آفریدگار قادر متعال را در ذرّه ذرّه جامدات و قطره قطره مایعات و لحظه لحظه اوقات مشاهده و بلكه با تمام وجود خود لمس مي نموده از مطالعه نمودهاي هستي، لذت مي برده، توفیق آگاهي هاي بیشتر و كشف حقایق و دقایق جاري را از خالق بي مانند، طلب مي كرده اند و جاي هیچگونه تعجبي نیست كه این ارتباط، متقابل بوده.

توضیح: در مطلب پیش رو ، هرگونه عناوین و مفاهیم دینی در رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی که آمده، یا هر کجا که ستایش و مدحی از خالق و پروردگار عالم شده است ، حمل بر موضوعاتی برای "عرفان اسلامی" شده است ، و همچنین مسائل مختلف که به نوعی در سلامت جسم و جان انسان مؤثر هستند ، از مصادیق "طب" پنداشته شده است.لذا از کلی گوئی و نقص موجود در مطالب ، پیشاپیش از تحمل شما کمال تشکر را دارم.

لازم به تذکر است از آنجایی که ارتباط علوم اسلامی با یکدیگر عمدتاً یک رابطۀ دوطرفه است ، لذا عنوان "پیوند عرفان و طب اسلامی" معادل با " پیوند طب با عرفان اسلامی" فرض شده است.

 

پیوند دین و علم

مسير زندگی و تمام جنبه های عالم مادی از دو حالت مثبت و منفی برخوردار است. همۀ ما به درستی می دانيم كه در مسير زندگی گذرگاه های صعب العبور نيز وجود دارد و در بسياری از موارد چاه هايی در مسير زندگی انسان به وجود می آيند كه برای سلامت جسم و روان او خطرناك می باشد. اسلام انسان را از وجود چاه ها آگاه می كند و او را به سير و سياحت و پرواز بر فراز زندگی فرا می خواند. وحدت و هماهنگی علم و دين با توجه به مبانی علمی و دينی كاملا مشهود است. علم به جسم و روان انسان می پردازد و دين علاوه بر جسم و روان به روح انسان نيز می پردازد. دين برخی مسائل مربوط به امور زندگی انسان را از جهت حلال و حرام تعيين تكليف كرده كه هنوز در علم مباحثی در مورد آن مطرح نشده است، بدين جهت علم هنوز به شناسايی آنها نپرداخته و يا نتوانسته است آن موضوع را به حيطۀ خود بكشاند و برای آن حكمی صادر كند، بنابراين حركت دين در مقابل علم جامع تر و وسيع تر است.  

اگر امروزه علم روان شناسی رفتارهای نابهنجار و افكار منفی را تحليل می كند، در مبانی دينی هم به عنوان صفات رذيله يا رذائل اخلاق مورد بحث بوده است و انسان را از كسب  اين رذائل ممنوع كرده است.

در نتیجه عرفان به عنوان یکی از شقوق دینی و طب به عنوان بخشی از علوم طبیعی باید از این ارتباط عمیق بین دین و علم بهره برده باشند ، که همانا پیوند عرفان و طب اسلامی ماحصل آن است.

 

علوم جدید و تناسب آنها با مسائل دینی

امروزه علوم مختلف  كاملا به آسيب زا بودن امور نهی شده در مسائل اعتقادی و موارد مشابه  از جمله لقمه حلال و حرام واقف هستند، بر همين اساس ممنوعيت برخی مسائل قطعی شده است.

امروزه جوامع بشری، ممنوعيت های علم پزشكی و روان شناسی را پذيرفته اند؛ اما چه بسا در رعايت آن ناتوان باشند و يا اطلاعات كافی راجع به اين ممنوعيت ها را نداشته باشند ولی خود را ملزم به رعايت آنها می دانند. در دين هم اين موضوع مصداق پيدا می كند. دين ضامن سلامت مسير زندگی انسان ها می باشد.

و از آنجائی که عرفان یک شاخه از دین است ، و طب هم به عنوان مکمل علم پزشکی (بلکه منشاء آن) می باشد، لذا میتوان این تناسب را بین طب و عرفان اسلامی برقرار نمود و بر پیوند آن دو تأکید نمود.

 

عرفان و طب اسلامی

خالق انسان خداوند است. پس عالِم به نیاز انسان هم خداوند است. خود او انسان را ساخته پس نقاط قوت و ضعف او را می‌داند و قانونمندی‌های حاکم بر جسم و روان او را نیز می‌‌داند.

پس هشدارها و نکات طب اسلامی دقیق و راهگشا است. چون خالق انسان‌ها، آنها را دستور داده است. هدایت‌های الهی توسط انبیا گفته شده است. جای حجامت توسط حضرت جبرئیل به پیامبر نشان داده شده و ما هنوز هم در فهم فیزیولوژی حجامت عام مانده‌ایم.اینگونه اطلاعات در هر دینی تکمیل می‌شود. حجامت سنت متأسی از اسلام نیست بلکه آن را تأکید کرده و قانونمندی‌های آن را تصحیح کرده است. هدایت‌گر انسان خداست اما این هدایت محدود به هدایت معنوی نیست. چون باید جسم سالم باشد تا روح بتواند ارتباط معنوی صحیح برقرار کند. مگر می‌شود خدا برای جسم درمان نداشته باشد اما برای روح داشته باشد. در عرفان هم ابتدا باید جسم به حال تعادل برسد تا توانایی جلب معنویت را پیدا کند.

پس تعدیل مزاج اولین دستور جلب معرفت الهی است. لذا پیامبران از معتدل‌ترین شخصیت‌های
روی زمین انتخاب شدند. باید جسم برتری داشته باشند تا دستورات روحی برتر را به همه ابلاغ کنند. حتی می‌گویند امام جماعت را هم اگر کامل‌تر باشد بهتر است، عیب جسمی نداشته باشد. بنابراین کمال جسم برای کمال روح امتیاز دارد.

هدایت الهی شامل هدایت معنوی و مادی است. ابزار هدایت پیامبران هستند. که پیامبران دستورات مادی و معنوی زندگی انسان را آورده‌اند.

 

عرفان و طب در حدیث

 *امام صادق (علیه السلام)بحثی دارند با طبیب هندی و ثابت می‌کنند بدون هدایت الهی کشف ویژگی‌های طبیعی هزاران گیاه در سراسر جهان امکان‌پذیر نبود و ممکن نبود که با تجربه و تک‌تک این اتفاق بیفتد. هر پیامبری بر حسب این که در چه موقعیتی بوده و چه بیماری شایع بود، اطلاعات راجع به آن بیماری را به مردمش می‌داد.(منبع: بحارالانوار ج ۳ ص ۱۸۱-۱۸۴)

*حدیثی می‌گوید: حضرت داود(ع) هر گاه در محراب عبادت می‌ایستاد، گیاهی در مقابلش می‌ایستاد و حضرت از آن گیاه خاصیتش را می‌پرسیدند و به مردم می‌گفتند و برای درمان از آن استفاده می‌کردند. (زبور حضرت داود (علی نبینا علیه السلام))

...

 

بزرگان و ارتباط طب و عرفان اسلامی

 

در آثار دانشمندان و بزرگان از متقدمین

حكیم جرجاني

جرجاني هر ده جلد كتاب ذخیره را با« بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم» كامل، شروع كرده در آغاز جلد اوّل بر پیامبر و خانواده او درود مي فرستد، آغاز كتاب ششم » اَللهُمَ وَفِقنا لِما تُحِبُ وَ تَرَضي « ، « خداوندا ما را در آنچه كه مورد رضا و رغبت توست موفق گردان» را بر قلم خود جاري مي نماید، در پایان برخي از كتب از اینكه موفق به تألیف آن كتاب شده است، بار دیگر خداوند را بر این حُسن توفیق مي ستاید، در سراسر كتاب خود بارها از جمله انشائیه « ان شاءالله » استفاده نموده، كراراً از تقدیر الهي و هدفداري در ساختمان و فعالیت هاي ارگان ها را گوشزد كرده و به ترتیب نزولي از واژه هاي ذیل، به فراواني استفاده كرده است: الله، تعالي، آفریدگار، عَزوَجَلّ،َ ایزد، جَلَ وَ عَلا، معین، عزاسمه، قادر، پروردگار و... .

*در مورد اعصاب محیطي، جناب جرجانی چنین نگاشته است: «آفریدگار تبارك و تعالي نخاع را از دِماغ رویانیده است ،پس از نخاع برابر هر اندامي عصبي بیرون آورده و      بدان اندام پیوسته تا حِس و حركت به میانجي این عصبها بدان اندامها ميرسد بِاذن الله َو ُحسن َتقدير ِ…»

و نیز مينویسد: «بباید دانست كه كارهاي طبیعت كاري اتفاقي و بیهوده نیست، لكن عنایت ایزدي است كه طبیعت را این قوتها كه یاد كرده شد بداده است و ارزاني داشته و قوتها را بر این داشته كه كار بر نسقي راست ميرانند ودلیل بر آنكه این قوتها هست، آن است كه چون نر و ماده به هم نزدیك شوند كار هر دو برآید و لذّت هر دو حاصل گردد و نر و ماده را از این كار جزلذّت قصدي و غرضي نیست و هیچ اندیشه آن نه كه تا آب ایشان كجا شود و ازآن چیزي حاصل گردد و یا نگردد و اگر نه قوّت طبیعي اندر رحم از بهر این كارافتاده است كه به عنایت ایزدي آن آبها را در حال بگیرد و نگاه دارد آن آب ضایع شدي و اگر نه قوّت جاذبه استي كه خوني به اندازه و شایسته غذاي او جذب میكند، غذا از كجا یافتي و چگونه پرورده شدي و اگر نه قوت مُدبّره استي كه اینقوت را بر این كار دارد تا غذا به اندازه جذب كند ممكن بودي كه بیشتر جذبكردي و نطفه اندر وي غرق شدي یا كمتر جذب كردي و پرورده نشدي یا بودي كه غذاهاي غلیظ جذب كردي و شایسته نیامدي یا لطیفتر جذب كردي و بدو پیوسته نشدي و مانند نگشتي و اگر نه قوتي است كه آنرا مُغَیِّره اولي گویند از یك مني یكسان چندین گونه اندامها چون دل و دِماغ و استخوان و عصب و عروق و شرایین چگونه پدید آمدي و اگر نه قوت مصوره استي كه به تدبیر قوت مدبره شكلهاي اندامها و تهي پدید آمدي و اگرنه قدرت غاذیه استي و دیگر نامیه چه واجب كردي كه خون طمث غذاي او شدي و اندر رحم ببالیدي و بزرگ شدي اینهمه به تقدیر و تدبیر آفریدگار است «فتبارك الله احسن الخالقين».

          توضیح: و ضمن توضیحات لازم در حد بضاعت علمي آن زمان و با درك عرفاني متعالي، به ستایش    پروردگار نیز پرداخته است.

ابن سینا

*ابن سینا به عنوان نویسنده سومین دایره المعارف طب سنتي، نیز كتب پنجگانه قانون در طب را با یاد پروردگار قادر متعال و درود بر پیامبران الهي آغاز كرده در متن كتاب، هرگاه به نكات مرتبط با هدفداري در ساختمان و فعالیت ارگان ها مواجه گردیده است، بلافاصله به ستایش خداوند پرداخته است .

* ابن سینا مي فرماید« هرگاه  در مطالعه به مشكلي بر مي خوردم كه از حل آن عاجز مي شدم به مسجد مي رفتم، نماز  مي گزاردم و حل آن مشكل را از مُبدِع كل مي خواستم» .

*مثلاً وقتي اشاره به شناخت غریزي داروها به وسیله «پرستو» مي كند كار تألیف را موقتاً متوقف نموده اظهار ارادتي به پیشگاه خالق منان مي نماید و مجدداً كار را ادامه مي دهد:« بزرگي پروردگاري را سزاست كه هرچیزي را كه به وجود آورده رهنموني كرده است».

* وقتي به هدف داري در ساختمان روده ها مي رسد چنین مي فرماید: «خداوند تبارك و تعالي، جل جلاله كه نامش فرخنده ترین نام ها و احكامش عادلانه ترین احكام است و به جز او خدایي نیست كه سزاوار پرستش باشد از لطف و عنایتي كه با زمره آدمیان دارد و هم از ازل بر نیازمندي هاي زندگي آگاه بوده است، روده ها را در تعداد زیاد و داراي پیچ و خم و چنبر زده آفریده است...»

* در خلقت مثانه نیز سر تعظیم فرود آورده چنین مي نگارد: «آفریدگار توانا بدون كمك و یاري هیچ دستیاري، كارگاه وجود انسان را چنان با دقت آفریده است كه هیچ نقص و خللي در آن وارد نیست، هر چیز را در اندازه اي كه لازم است بدون كم و كاست و بدون فزوني در این دستگاه قرار داده است. براستي كه كسي جز او سزاوار پرستش نیست».

*آفریدگار كه نامش گرامي است، نخاع را به همان طریق كه جویي از  چشمه جدا مي شود از مغز جدا كرد و به بخش هاي زیرین بدن بخشیده تا سهم و حصه اعصابي كه در اطراف و اكناف بدن هستند از آن انشعاب برداشته شود و هر یك به تناسب تعادل و پیوستگي با اندام ها به سهم خود برسد و از این نظر ستون پشت را براي نخاع به شكل مجزا و گذرگاه محفوظي قرار داد.

*و در بحث مزاج هاچنین نوشته است:

«بدان كه ایزد توانا هر جانداري و هر اندامي را مزاجي بخشیده است كه به آن سزاوار است و این مزاج با توان و تحمل وي سازگار است و با احوال و كردارش متناسب است.»

رازي

رازی به عنوان نویسنده اولین دایره المعارف طب سنتي، بخش هاي مختلف كتاب «حاوي» را با نام و یاد پروردگار بخشنده مهربان و درود بر پیامبران الهي آغاز كرده، بسیار لفظ جلیله الله را بکار برده،و بیش از 510 بار جملة دعاییه انشاءالله و... را در متن كتاب به كاربرده است.

اهوازي

اهوازی به عنوان نویسنده دومین دایره المعارف طب سنتي، نیز كتاب كامل الصناعه را با استفاده از ادبیات توحیدي به رشته تحریر درآورده است به طوري كه هر دو جلد كتاب را با نام خداوند بخشنده مهربان و درود بر پیامبران الهي آغاز كرده، در مقدمه جلد اول از خداوند منان به خاطر عقل و خردي كه به انسان عنایت كرده است، تشكر نموده. در متن كتاب بیش از 535 بار از كلمه الله «خدا داناتر است « ،» اگر خدا بخواهد « استفاده كرده كه بیشترین آن ها را عبارات تشكیل مي دهد. وي وصیت نامه معروف بقراط را نیز در » به كمك خداوند « و كتاب خود درج كرده و مطالب دیگري در خصوص اخلاق پزشكي به آن افزوده است.

روویر فرانسوی

 در نیمه اوّل قرن نوزدهم میلادي، به فاصله بیش از شش قرن پس از رحلت حكیم جرجاني، آناتومیست فقید فرانسوي پرفسور رویر در كتاب «حیات و هدفداري» مينویسد: «بطور خلاصه، عناصر اصلي ساختمان ماده زنده، عناصري كه قسمت بیشتري از توده آنرا ميسازند، اجسام ساده اي ميباشند كه وزن اتمي كم دارند و در آب محلول هستند و دماي مخصوصشان بالا است و به مقدار زیاد در طبیعت یافت ميشوند. اگر این اجسام چنین صفات و ویژگيها را نداشته باشند، حیات به وجود نخواهد آمد. معهذا تمام اجسام ساده سبكي كه این صفات اختصاصات را كه شرح دادم دارا هستند، در موجود زنده یافت نمي شوند. بلكه انتخابي به عمل آمده است كه مواد سبك و بي فایده را حذف كرده است و برعكس بعضي مواد سنگین را كه به مقدار متناسب براي تشكیل بدن ضروري بوده اند به اندازه خیلي كم اضافه نموده است. بین نتیجه از پیش خواسته شده و ساختمان ماده زنده كه كوچكترین اجزاي آن مناسب براي كارهاي متعددش ميباشد، توافق و تناسب كاملاً نزدیكي هست.

در اعلي مرتبه تكامل و بر اثر آن، جهشي منتهي به تشكیل انسان شده است، انساني كه در سطح خیلي بالایي بر تمام دنیاي حیواني در سایه فكر خود تسلط دارد و این فكر، انسان را به آن حد بالا برده است كه به او اجازه مي دهد حتي خالق خود را درك كند.»

*نویسنده كتاب حیات و هدفداري مينویسد: «روابط متقابل، دلیل نمایاني از فلسفه آفرینش مي باشد زیرا این روابط وجود یك نقشه و اراده اي را آشكارمي كند. این نقشه در تشكیلات قابل تحسیني كه براي انجام دقیقترین تظاهرات اعمال حیات اختصاص یافته اند، موجود ميباشد؛ اما این نقشه مدیون فكر خلاقش ميباشد و وجود ارادهاي را اثبات ميكند. پس چون نتیجه اراده این سازنده،شاهكاري با عظمت و كامل بوده است، به علّت این عظمت و كمال، نميتواند موجد آن بجز قدرتي مافوق نیروهاي طبیعي چیز دیگري باشد.»

* و اینگونه ادامه می دهد:« و در مجموع به هركدام از ارگانهاي باعظمت بدن كه رسیده نهال قامت رعناي آفریدگار را دیده».

كتاب ابنیه و كتاب هدایت

اوّلین و دوّمین كتب فارسي پزشكي نیاكان یعني كتاب ابنیه و كتاب هدایت (الابنیه لحقایق الادویه و هدایها لمتعلمین) حاصل شد. كتبي كه قدمت آنها به قرن چهارم هجري و در واقع به قبل از كتاب قانون و ذخیره خوارزمشاهي برميگردد و جالب توجه است كه این نگارش روح افزا و آرام بخش، در این دو كتاب ومخصوصاً در كتاب هدایت نیز جلب توجه ميكند به طوري كه كتاب ابنیه با مقدمه زیباي زیر آغاز ميشود:
«سپاس باد یزدان دانا و توانا را كه آفریدگار جهان است، و دانندة آشكار و نهان است، و گردانندة چرخ زمان است، و دارنده جانوران است و آورندۀ بهار وخزان است و درود بر محمد مصطفي(ص) كه خاتم پیغامبران است و آفرین بر اصحاب اوي و اهلبیت و گزیدگان اوي و درود بر همه پیغامبران ایزد و همۀ فرشتگان و همه پاكان كه اولیاي خداي عزوجل بودند و خلق را به راستي پند دادند و به یزدان راه نمودند و بساط حق بگستردند و آفرین به همه نیكوكاران كه از هواي این جهاني پرهیز كردند و توشه آن جهان برداشتند و عمر اندر رضاي ایزد بگذاشتند.»
و كتاب هدایت نیز با مقدمه زیر، شروع ميشود:   
«سپاس ایزد را كه آفریدگار زمین و آسمان است و آفریدگار هرچه اندرین دو میان است، از معدني و نباتي و حیواني بیافرید این چهارگونه خلق را، یعني آسماني چون افلاك و ستارگان جنبنده و ناجنبده و آتش و هوا و آب و خاك بیافرید این چیزها را نه از چیز... ، «فتبارک الله احسن الخالقین» و باز سبب گردانید این چیزها را پدید آوردن اجسام معدني و نباتي و حیواني را به غذا یافتن و استمداد ازیكدیگر به قدرت و حكمت خویش،« فتبارَك الله َرب العالَمين» و ازجمله حیوانات،انسان را برگزید و شایسته گردانید خدمت خویش را و آراسته كرد جان انسان رابه خِرَدِ روشن و از میان انسانها پیغامبران آفرید و گرامي گردانیدشان به وحي كه به آنها فرستاد تا خلقِ آن را آگاه كنند از هستي وي و كمال قدرت وحكمت وي یاري خواهم از خداي عزوجل َّ به تمام كردن این غرض. اِنَه الجَوادُ الكرَيم.»

و پس از مقدمه در بخشهاي مختلف كتاب ضمن بیان یك خلاصة هشتصد صفحه اي از پزشكي نیاكان از این زاویه، نظاره گر جلوة جمال حق نیز بوده و این پیام جاوید را به همة نسلها ابلاغ كرده است.

 

در سخنان و احوالات، علماء و بزرگان معاصر

آیت الله خوانساری(ره)

مرحوم آيت ا… العظمي سيد احمد خوانساري بيماري زخم معده داشتند كه احتياج به عمل جراحي داشت، از طرفي ايشان سالخورده و از لحاظ جسمي ناتوان بودند و تحمل جراحي بدون بيهوشي نيز ممكن نبود.     
پيش از آن‌كه عمل جراحي آغاز شود، ايشان اجازه بيهوش كردن را به پزشك ندادند [چون به نظر ايشان در وضعيت بيهوشي، تقليد مقلدينشان دچار اشكال مي‌شد] از اين رو به پزشكان معالج فرمودند: 
هر‌گاه من مشغول قرائت سوره مباركه انعام شدم، شما مشغول عمل شويد؛ من توجهم به قرآن است و در اين صورت هيچ مشكلي پيش نمي‌آيد. [ايشان آن‌چنان به قرآن توجه پيدا مي‌كردند كه احساس درد نمي‌كردند.‌] همان طور هم شد و با تمام شدن عمل جراحي، قرائت سوره مباركه انعام نيز به پايان رسيد!( مردان علم درميدان عمل/ ج 4 /صفحات 188ــ 189)

آیت الله بهجت(ره)

* خوردن غذاي شبه ناك و نيز خوردن غذاي كسي كه از حرام پرهيز ندارد، هرچند جايز است ولي انسان را مريض و از عبادات محروم مي كند و يا سلب توفيق مي شود.

*امتحان شده و مجرب است در وقت افطار نان و چاي براي روزه دار از طيّباتي كه ديگران مي خورند بيشتر لذت دارد.

آیت الله کوهستانی (ره)

آیت الله کوهستانی(رحمه الله علیه) در باره تاثیر غذا در انسان می فرمود:     
اثر غذا در آدم بسیار زیاد است. انسان وقتی غذا می خورد بخشی تبدیل به خون می شود و به مغز می رسد، در نتیجه اگر طیب و طاهر نباشد بر افکار انسان ها اثر می گذارد و این فکرهای شیطانی ناشی از تاثیر آن غذای ناپاک است.( بر قله پارسایی/ص 423 و سایت تبیان /بخش حوزه علمیه …)

علامه حسن زاده آملی

دانستن عقيده بوعلي (خوابيدن با شكم پر باعث ضعف بصر است) باعث شد تا در شب حتي الإمكان امساك كنم. از قضا شبي كه تا پاسي هم از شب گذشته بود مقداري غذا خوردم اما از بيم ضعف بينايي تا 12شب خود را وادار كردم كه نخوابم و براي هضم غذا صبر كردم و قدم زدم. بعد رويايي شيرين به من دست داد كه به حضور حضرت علي ابن موسي الرضا(ع) مشرّف شدم امام به من فرمودند: ((كه ما ضامن چشم توأيم)) برايم يقين حاصل شد كه چون ضامن معتبري دارم تا آخرعمر بينا خواهم بود.

حاج اسماعیل دولابی

هرگاه با ياد خدا سر سفره نشستيد غذاي شما نور مي شود، نور كه سنگيني ندارد.

 

برخی مسائل مشترک در طب و عرفان

مراقبه

کسانی که بطور منظم  مقید به مراقبه(تعریف علمی:مراقبه گونه ای بهداشت ذهنی محسوب میشود) شده اند دارای زندگی آرامتر و پربارتری شده اند.چنین افرادی به خواب کمتری نسبت به افراد دیگر نیاز دارند با طراوت بیشتری از خواب بیدار میشوند احساس سبکی و بی وزنی دارند انقباض عضلات آنها مرتفع شده .تمرکزشان  بدون فشار آوردن به ذهن بیشتر شده است.با توجه به بررسیهای انجام شده بر روی افراد مقید به مراقبه (بدون توجه به مذهب آنها) نشان داده شده که این امر تاثیر خوبی بر سلامت جسم و روان آنها داشته اما  نکته ای اینجا مطرح است که برای سالکان راه حقیقت این دستاورد در درجه ی دوم اهمیت قرار دارد.اما افراد عادی بیشتر به جنبه ی درمانی این تجربه های عرفانی توجه دارند.

بررسیهای علمی روانشناسی بر روی مراقبه کنندگان نشان داده که با تمرینات مداوم مراقبه  واکنش "بجنگ یا بگریز "که در رویارویی با موقعیت خطر و ترس  بطور غیر ارادی  در روان انسان رخ میدهد تبدیل به واکنش "آرامشی "  در برابر موقعیت ترس میشود. یعنی همان چیزی که در دین و تعالی های عرفانی از آن به طُرق مختلف یاد شده است.

مراقبه دیداری

وقتی مراقبه ی دیداری به عمیقترین حد خود برسد دیگر هر چیزی یک نماد جلوه میکند و هر چیزی را که سالک به آن بنگرد تبدیل به طلا میگردد.اینجا وارد عرصه ای میشویم که عرفان نامیده میشود.اهل عرفان به جایی میرسند که هر شئ برای آنها بار معنوی پیدا میکند . در نظر آنها هر شئ یک نماد است زیرا در ورای ظاهر خود به حقیقتی بسیار فراتر از آن چیزی که به چشم دیده میشود اشاره دارد که همان حقیقت وجود یا جوهر وجود است. عارف برونگرا آن کسی است که با حواس خود به دنیای بیرون از خود می نگرد و چنان اشیاء را در تغییر و تحول می بیند که وحدت از درونشان بیرون میتراود و وحدانیت را در بیرون خود می یابد.  ولی عارف درونگرا آن کسی است که به درون خود می نگرد و وحدانیت را در عمق وجود خود پیدا میکند. حال درمی یابیم نیازی نیست بدنبال شئ خاصی برای مراقبه باشیم زیرا هیچ شیئ نیست که شایسته ی توجه دیداری نباشد. هر چیزی که بتوان 15 دقیقه یا بیشتر به آن نگاه کرد واکنشی آرامشی در انسان ایجاد میکند که همان سلامت روانی است عرفا اعتقاد دارند در نگاه کردن مستقیم و بدون واسطه یک جنبه ی عرفانی وجود دارد که راهی است بسوی شناخت و معرفت حقیقت.

نتیجه از مبحث مراقبه:

 با بررسی روشهای متنوعی که در عرصه ی مراقبه آموختیم   نهایتا باید بپذیریم که حقیقت مراقبه فقط یکی است و آنهم حرکت از کثرت مادی به  سمت آن  وحدت معنوی است که تنها راه رسیدن به آرامش حقیقی برای بشر است.و این تنوع در روشها و تنوع در موضوعهای تمرکز، فقط برای اینست که آمادگی ما را برای دریافت آن درک روحانی بالا ببرد.

آگاهی عرفانی

(حرکت اخلاقی جبری و تحمیلی نیست.

عوامل بیرونی آن را پدید نمی آورد.

از درون می جوشد و در پرتو شرائط خارجی رشد می کند و سرعت می گیرد.)

آگاهی عرفانی گام های روح است در مسیر فلاح و فضیلت ، و دگرگونی دلهاست نه طی مسافت. تکاپوی ضمیراست نه پیمودن زمین. ...

 

ویژگیهای آگاهیهای عرفانی:

1.وصف ناپذیری:  سالک از تشریح دقیق تجربه ی خود با کلمات ناتوان است . و دلیلش اینست که پایۀ زبان بر مبنای تضاد در کیفیات  کلمات است که به آنها دلالت دارد مثل شناخت سردی با متضاد آن که گرمی است. ولی آگاهیهای عرفانی به سطحی فراتر از تضاد تعلق دارند و قابل توصیف با کلمات زبان نیستند و باید شخصا تجربه شوند.

  1. کیفیات فکری : چنین تجربیاتی متعلق به وادیی فراتر از مرز دانسته های عقلی و فکری میباشدو به روشن بینی و اشراق میرسد.
  2. حس وحدت و اتحاد: سالک در این کسب آگاهی به احساس یکی شدن با آن حقیقت ناب میرسد.
  3. ناپایداری: چنین تجربه هایی معمولا زودگذر و موقت هستند.
  4. کیفیت انفعالی: گر چه این تجربه بصورت ارادی شروع میشود شامل تمرکز و تفکر، اما وقتی حالت خاص آگاهی اتفاق میافتد به حالت کاملا انفعالی و غیر ارادی درآمده سالک تحت کنترل نیرویی برتر از خود قرار میگیرد.

نیروی سکوت

درموسیقی سکوت مابین نت ها بیش از صدای خود نت ها قادر است ما را در اعماق وجودمان متاثر کند .عرفا اعتقاد دارند" خدا "یا همان حقیقت مطلق نه در صدا بلکه در سکوت نهفته است.

قانون تعادل

قانون اعتدال در عالم حاكم است كه باعث تعادل در عالم می شود و اين اعتدال در ميان تمام انسان ها و اشياء برقرار است. همۀ اشياء دارای روح شعورمندی هستند كه به حكم الهی در آنها دميده شده كه كاملأ تابع حكم الهی است و درجۀ روح اشياء پايين تر از روح متعالی انسانی است.

هرگاه مالی به طور نابجا به انسان تعلق پيدا كند، از نظر قانون اعتدال و عدالت خداوند، ممنوع و حرام است و از اصل اعتدال و عدالت حق تعالی خارج شده است كه جزايی برای اين تعلق يافتن نابجا در نظر گرفته می شود كه هم در عالم مادی و هم در آخرت مورد ارزيابی، محاسبه و تسويه قرار می گيرد.

هرگاه فردی مالی را با تلاش و زحمت به دست آورد، آن مال متعلق به اوست و هر كس بخواهد اين تعلق متعادل را بدون هيچ تلاش و رضايتی به خود اختصاص دهد، خلاف قانون موجود در هستی حركت كرده است و روح شعورمند فرد غصب كننده و مال غصب شده در موافقت يكديگر نيستند، در نتيجه تعادل در بين آنها به هم می خورد و تأثير منفی اين عدم تعادل بر فرد غصب كننده اثر می گذارد؛ به عبارتی كسی كه آن مال را به هر طريقی غصب كرده است با مشكل روبه رو می شود و اين مشكل ممكن است در امور ديگر زندگی بروز كند و يا در مسير زمان با مقداری تأخير، تأثير منفی آن در زندگی فرد ظاهر شود.

خداوند جواب هر بی عدالتی را خواهد داد. هر عملی كه با قانون الهی منافات داشته باشد، مستحق عذاب الهی خواهد بود و خداوند اسباب و علل آن عذاب را در دل همان شئ يا همان مال قرار می دهد، در اين صورت آن شئ يا مال، نيرويی مخرب را به زندگی فرد وارد می سازد و مانند آتشی است كه دير يا زود به شكل های مختلف به زندگی او آسيب وارد می كند.

به طور مثال فرض كنيد مقداری مال، متعلق به شخصی است و اگر اين شخص با قمار اين اموال را از دست بدهد، همين كه اين تعلق برخلاف قانون اعتدال عوض می شود يعنی به نفر دوم می رسد آن مال حرام می شود. نيروی درونی منفی اين اشياء به صورت های مختلفی مانند: خسارت، حوادث، بيماری جسمی و روانی، از جمله افسردگی و يا ساير مشكلات در زندگی هر دو نفر بروز خواهد كرد؛ زيرا هر دو در بر هم زدن قانون اعتدال مؤثر بوده اند. حديثی از حضرت رسول صل الله عليه واله در نهج الفصاحه آمده است كه می فرمايد: "من اصاب مالأ من مهاوش اذهبه الله فی نهابر"، ترجمه "هركه مال از حرام به دست آرد در حوادث سخت از دست بدهد".

شعور اشياء، قانون اعتدال را به طور فطری پذيرفته است كه اهل عرفان با اين مسائل بسيار آشنا هستند. در كنار تمام مسائلی كه بيان شد مسئلۀ مهم ديگری نيز وجود دارد و آن اين است كه وقتی انسان به وسيلۀ استفاده از مال حرام روح ضعيف پيدا كرد، سريع دچار آسيب پذيری می شود، لذا هم به وسيلۀ نيروهای منفی مال حرام آسيب می بيند و هم شيطان بلافاصله به مناطق ضعيف روحی كه به وسيلۀ مال حرام ايجاد شده است، نفوذ پيدا می كند.

تأثیر غذای حلال یا حرام بر روح و روان آدمی است:

                                -ذاتاً حرام هستند: از غذاهايی كه ذاتأ حرام هستند، مانند گوشت خوك، مشروبات الکلی و...              

  تغذيۀ حرام اعم                              

                                -ذاتاً حرام نيستند: (مانند آذوقه) ولی از طريق نادرست مانند دزدی، كلاهبرداری

                                                       و...به دست می آيند.

و غذاهايی كه بر حالات روحی و روانی تأثير منفی دارند؛ چرا كه مزاج غذاهای حرام سرد است، هم بر مزاج جسم انسان تأثير منفی می گذارد و آن را سرد می كند و تعادل آنرا به هم می زند و هم بر مزاج روح و روان تأثير می گذارد و آنرا به شدت سرد می كند.{1}

 

مثالهایی از موارد ارتباطی عرفان و طب

1-‌ تفكر حرام: يعنی حاكم شدن انديشه ای حرام در ذهن، مثل انديشۀ ظلم وسوء ظن. اگر فرد انديشۀ ظلم را دائم در نيات خود داشته باشد و برای حل مسائل خود ظلم و بدبينی را چارۀ كار بپندارد و اين تفكر حرام(فكر ظلم و ستمگری و سوء ظن) را منفور نداند ولو اينكه هيچ به بيان و انجام عمل نيز در نيايد، اين فكر حرام است.

2- بيان حرام: مثل غيبت، كه حتی شنيدن غيبت نيز حرام است.

3-‌ رفتار و اعمال حرام: مانند انجام فعل ستمگری، مكر و نقض عهد.

4-‌ اشياء و غذاهای حرام: از قبيل گوشت حيوانات حرام گوشت، الكل و ...

نکته: عرفان اسلامی ديدگاه های عميقی نسبت به حرام دارد.

 

{1}قانون اضداد: عالم مجموعه ای از اضداد و ازواج است، خداوند از هر چيزی جفت آفريد، تا موجب آرامش يكديگر شوند و مسير كمال هموار شود. اضداد هم بر اثر قانون اعتدال كنار يكديگر حركت می كنند كه در بين حريم های اضداد قانون و حد و مرزی وجود دارد.حرام و حلال نمونه ای از اضداد است كه دو موضوع مخالف يكديگر هستند و نبايد در وجود يك فرد اجتماع پيدا كنند، از بين اين دو، حلال در وجود انسان سنخيت و تناسب ايجاد می كند. حرام با توجه به خاصيت تأثيرگذاری كه روی انسان دارد، سنخيت و تناسبی با روح و روان و جسم انسان ندارد و وجودش باعث مضرات است. به همين دليل انسان در زندگی خود بايد از عوامل حرام و مضرات آن پرهيز كند. اين چارچوب فقط در موضوعات دينی مطرح نمی شود، بلكه در تمام علوم اين چنين است.به طور مثال از نظر پزشكی به دليل وجود مواد سمی بيماری زا و يا كشنده در بعضی گياهان نمی توان از انواع آن استفاده كرد.از نظر روان شناسی هم نمی توان هر نوع فكر و رفتار را به عنوان طرز تفكر و رفتار صحيح زندگی مورد استفاده قرار داد؛ زيرا برخی از آنها آسيب زا هستند و باعث بروز انواع مشكلات و اختلالات روانی و اجتماعی می شوند.

 

نتیجه گیری:

دریافتیم كه هرچند هركدام از خردمندانِ شاعر و عارف و عالِم، از زاویهایي به طبیعت نگاه كرده اند ولي نهایتاً یك چیز را دیده اند! جلوه جمال حق را! حضور همیشگي پروردگار را و نظارت و مراقبت دایمي وي را! شعرا از زاویه نمودهاي عیني و به زیبایي هاي طبیعت نگریسته، عرفا از زاویه مسائل ذهني نگاه كرده و دانشمندان علوم طبیعي نظیر رویر، رازي، اهوازي، ابن سینا وجرجاني و... از زاویه فیزیولوژي و آناتومي بدن نظاره كرده اند ولي همة آنها زیبایي،عظمت، شكوه، نظم و هدفداري در خلقت و جلوه آثار خالق توانا را دیده اند و لذا كتب نفیس خود را با بهره گیري از ادبیات توحیدي، نگاشته و همراه با پیام خداجویي استدلالي به تمامي انسانها ابلاغ و راه را براي نسلهاي بعدي خود هموار نموده اند.

آنچه که می توان از این امر (پیوند عرفان و طب اسلامی) نتیجه گرفت آن است که خداوند در عالم برای هر جنبنده ای امکانی را در راستای تعالی مادی و معنوی قرار داده است. حال انسان به عنوان اشرف مخلوقات باید بتواند به بالاترین درجۀ این امکان دست یابد، تا بتواند به نهایت کمال خود برسد. لذا بنظر می رسد می توان با استفاده از راه کارهای طب اسلامی (که از نظر علماء و بزرگان این علم مورد تأیید هستند) و با رعایت اصول شرعی و در مسیر اطاعت و عبادت پروردگار عالم (جلّ و علاء) قرار گرفتن،  راه صد ساله را یک شبه پیمود و به مقام عبودیت حضرت حق تبارک و تعالی رسید. (سید احسان رضوی اردکانی)

 


منابع

 

مکتوب>

     مجلۀ حوزه / شماره 14 / اردیبهشت 1365 / مطلب :خود آگاهی عرفانی ، انگیزه سلوک اخلاقی

مقاله الکترونیکی>

     دین باوری و ادبیات توحیدی در منابع طب سنتی ایران و جهان اسلام / حسین حاتمی و جمعی از پژوهشگران

پایگاه اینترنتی>

     -پایگاه اینترنتی کلینیک بین المللی طب اسلامی - ایرانی / مطلب : روانشناسی و طب اسلامی ایرانی/ به آدرس: www.ctii.ir

وبلاگ>

     -وبلاگ طب سنتی – طب ایرانی – طب اسلامی / مطلب مراقبه درمان است ، به آدرس : www. Greengold.persianblog.ir 

     - وبلاگ جهان اسلام- ولایت در کنار مهدویت/ مطلب نکات ناب در تغذیه از نگاه علما و عرفا

 تهیه و تنظیم:

ثقۀ الاسلام و المسلمین

سید احسان رضوی اردکانی

زمستان 1396

مصادف باجمادی الاول 1439

فایل PDF: پیوند طب و عرفان اسلامی

 

 

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:27 بهمن 1396 - 23:45

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد