(بسم الله الرحمن الرحیم)
اشاره:
عفاف واژهاي است که بارها شنيدهايم، لفظي است که با ذهن لمسش ميکنيم، اما حقيقتي است که کمتر ميتوانيم به درستي معنايش کنيم. فقط ميدانيم هست و جايي کنار تمام ويژگيهاي خوب نشسته است. درک ميکنيم لازم است در جامعه عفاف سايه افکند. قدر مينهيم؛ وقتي به افتخار عفاف کنگره برگزار مي کنند، همايش تشکيل ميدهند يا بيانيه مينگارند و در راهپيمايي عفاف شرکت ميکنيم؛ اما به راستي عفاف چيست ؟ چند نوع دارد؟ کجاي زندگي کاربرد دارد؟ آثار فردي واجتماعي عفاف چيست؟ اينها سؤالاتي است که در اين نوشته سعي شده به آن ها پاسخ داده شود. عفاف؛ فرهنگ، روش و منش مسلمانان را تبيين ميکند و به آنها چگونه بودن و چگونه زيستن را آموزش ميدهد.
هر جامعه داراي فرهنگ معين و با اهدافي از پيش تعريف شده است. فرهنگي که قرآن به جوامع اسلامي عرضه ميکند، فرهنگ عفاف است.
معناي لغوي عفاف
عفاف با فتح حرف اول، از ريشه«عفف» است. راغب اصفهاني در مفردات ميگويد: عفّت حالت نفساني است که مانع تسلّط شهوت بر انسان ميگردد و انسان عفيف کسي است که با تمرين و تلاش مستمر و پيروزي بر شهوت، به اين حالت دست يافته باشد.1
ابن منظور در لسانالعرب مينويسد: پايه عفاف، خويشتنداري است و ردپايي از جنسيت يا (عفّت: خويشتنداري از آنچه حلال و زيبا نيست)2 اختصاص به جنس خاص(زن) در معني لغوي عفاف، وجود ندارد.
معناي عرفي در گويش فارسي، عفاف به کسر اول و به معني «پاکدامني» بهکار ميرود. در لغتنامة دهخدا چنين آمده است: عفاف: پارساييو پرهيزگاري، نهفتگي، پاکدامني و خويشتنداري.
دکتر معين در فرهنگفارسيمعين آورده است: عفاف: پارسايي، پرهيزگاري و پاکدامني. و در تداول غالباً به کسر اول تلفظ ميکنند.
عفاف در اصطلاح
عفاف اصطلاحي اخلاقي است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترين فضايل برشمردهاند. ملاصدرا در «اسفار» عفاف را چنين تعريف ميکند: عفاف، منشي است که منشأ صدور کارهاي معتدل ميشود؛ نه پردهدري ميکند و نه گرفتار خمودي ميشود.
در نتيجه، عفّت به معناي رام بودن قوّه شهواني، تحت حكومت عقل است. البته با رعايت شرط اعتدال؛ يعني نه غرق در شهوات شويم كه به افراط گراييم و نه ترك غرايز كنيم كه به تفريط دچار آييم؛ بلكه استفاده صحيح و مشروع نماييم، زيرا خداي تعالي همه غرايز را به حكمت در وجود آدمي به وديعت نهاده است.
شهوت در لغت يك مفهوم عام دارد كه هرگونه خواهش نفس و ميل و رغبت به لذات مادى را شامل ميشود، اما شهوت يك مفهوم خاص هم دارد كه همان شهوت جنسي است. بنابراين عفّت نيز دو مفهوم دارد؛ يك مفهوم عام كه عبارت است از خويشتندارى در برابر هرگونه تمايل افراطى نفسانى و مفهوم خاص آن خوددارى از تمايلات افراطى جنسى است. غالباً در روايات و كتب اخلاق، منظور از عفّت، خويشتندارى در خوردن و امور جنسى است كه برترين عبادات شمرده شده و به آن بسيار تأكيد شده است. چنانكه امام باقر (ع) فرمودهاند: «عفّت شکم و پاکدامنى، بهترين عبادت است.»3
واژه عفاف در قرآن كريم
عفاف به دو صورت «يستعفف» و «تعفّف» در قرآن كريم و مجموعاً در چهار آيه مباركه آمده است. عفاف با توجه به متن آيه معاني گوناگوني ميپذيرد كه ميتوان از آن به ابعاد عفاف ياد نمود.
1- عفّت به معناي خويشتنداري در اظهار نياز
«(انفاق شما مخصوصاً بايد ) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا در تنگنا قرار گرفتهاند؛ (و توجه به آيين خدا آنان را از وطنهاي خويش آواره ساخته و شركت در ميدان جهاد به آنها اجازه نميدهد تا براي تأمين هزينه زندگي، دست به كسب و تجارتي بزنند) نميتوانند مسافرتي بكنند (و سرمايهاي به دست آورند) و از شدت خويشتنداري، افراد ناآگاه آنها را بينياز ميپندارند؛ اما آنها را از چهرههايشان ميشناسي و هرگز با اصرار از مردم چيزي نميخواهند (اين است مشخصات آنها ) و هر چيز خوبي كه در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است.»( بقره/273)
در اينجا عفاف به معناي عدم اظهار فقر به عنوان يك ارزش اخلاقي براي مسلمين مطرح شده است، عفاف به همين معنا در روايات نيز آمده است:
«عفاف؛ زينت فقر و شكرگزاري؛ زينت بينيازي است.» 4
2- عفّت به معناي قناعت
«و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد و اگر در آنها رشد (كافي) يافتيد، اموالشان را نخوريد و هر كس كه بينياز است، (از برداشتن حقالزحمه) خودداري كند و آن كس كه نيازمند است، به طور شايسته (مطابق زحمتي كه ميكشد) از آن بخورد و هر كه بينياز است، بايد عفّت ورزد.» (نساء/6)
صاحب الميزان در تفسير اين آيه ميفرمايد: «گاهي سرپرست يتيم فقير است و چارهاي نداردجز اينكه براي رفع حوائجش براي يتيم كار كند و از اجرت كارش حوائج ضرورياش را برآورد، ولي گاهي سرپرست يتيم ثروتمند است، در اين صورت خداي تعالي ميفرمايد: هر كس كه ثروتمند است، طريق عفّت در پيش گيرد و از مال يتيم چيزي را نگيرد و اگر فقير است، به طور شايسته از آن بخورد.»
طبرسي ميگويد: «در اين آيه شريفه عفاف به معناي قناعت ميباشد» و در حديثي از معصوم (ع) نيز نقل شده كه ميفرمايد: «ميوه عفّت؛ قناعت است.»5
3- عفّت به معناي پاكدامني
«كسانيكه امكاني براي ازدواج نمييابند، بايد پاكدامني پيشه كنند تا خدا از فضل خود آنان را بينياز سازد.» (نور/33)
«از آنجا كه در آيه قبل ترغيب به ازدواج ميباشد، گاهي با تمام تلاش و كوشش، وسيله ازدواج فراهم نميگردد و خواه يا ناخواه انسان مجبور است مدتي را با محروميت بگذراند. مبادا كساني كه در اين مرحله قرار دارند، گمان كنند كه آلودگي جنسي براي آنان مجاز است و ضرورت چنين ايجاب ميكند، لذا بلافاصله در آيه بعد دستور پارسايي ميدهد.»6
امام علي (ع) در پاداش شخص عفيف ميفرمايند: «كسيكه در راه خدا جهاد كند و شهيد شود، اجرش بزرگتر از كسي نيست كه بتواند گناه كند و عفّت بورزد. انسان پاكدامن نزديك است فرشتهاي از فرشتگان خدا شود.»7
4- عفاف به معناي رعايت حجاب
«و زنان از كار افتادهاي كه اميد ازدواج ندارند، گناهي بر آنان نيست كه لباسهاي (رويين) خود را بر زمين بگذارند، به شرط اينكه در برابر مردم خودآرايي نكنند و اگر خود را بپوشانند، براي آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست.» (نور/60)
زن به علت جاذبههايي كه خداي تعالي در وجود او نهاده است، حكم پوشش به او اختصاص يافته تا زيباييهاي او منحصر به محارم خويش باشد و از تحريك مردان بيگانه پيشگيري كند، امّا هنگامي كه آن جاذبهها از بين رود، ميتواند چادر خويش را به خاطر حَرَج و سختي كه براي وي دارد، كنار بگذارد. قرآن با تعابيرديگري هم سعي دارد فرهنگ عفاف را نهادينه سازد.
5- عفّت در گفتار
در آيه 23 سوره احزاب، درباره وظايف زنان در لزوم رعايت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم ميفرمايد: پس به گونهاي هوسانگيز سخن نگوييد که بيماردلان در شما طمع کنند و سخن شايسته بگوييد.
6- عفاف در نگاه
در آيه 13 سوره نور که به سوره عفّت و پاکدامني و حجاب معروف است،8 به چندين رفتار عفيفانه اشاره ميکند که يکي از آنها وجوب حفظ و کنترل ديده و نگاه است. «به زنان مؤمن بگو چشمهاي خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند». همچنين در آيه ديگري ميفرمايد: «به مردان مؤمن بگو از بعضي نگاههاي خود (نگاههاي غيرمجاز) چشمپوشي کنند».(نور / 23) در لزوم عفّت و پاکدامني و ترک نگاه حرام، بين زن و مرد فرقي نيست.
بدين ترتيب همانگونه که چشمچراني بر مردان حرام است، بر زنان نيزحرام است. از اين رو، کنترل چشم ميتواند از مهمترين و اساسيترين اصول عفاف باشد که بايد در مرتبه اولي رعايت گردد؛ چرا که چشم دروازه قلب و روح است و هر چه ديده بيند، دل کند ياد.
7- عفّت در شهوت
در ادامه آيه 31 سوره نور مي فرمايد: « وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»؛ [به زنان با ايمان بگو] دامنهاي خود را حفظ نمايند.
8- عفّت در پوشش
مسئله حجاب و پوشش زن و مستور نمودن زينتهاي ظاهري و باطني وي، اهميت بسياري دارد. خداوند حکيم به دنبال آيه مذکور و در چند جاي ديگر قرآن به اين موضوع با تعابير مختلف اشاره کرده و زنان را از هتک حرمت خود با بدحجابي و بيحجابي و خودآرايي و خودنمايي در برابر نامحرم نهي فرموده است.
در آيه 31 سوره نور، زنان را مکلّف ميکند که نبايد جاذبهها و زينتهاي- ظاهري و باطني- خود را آشکار سازند، مگر آن مقدار که طبيعتاً نمايان است.
9- عفّت در کردار
وظيفه ديگر زنان، پرهيز از رفتارهاي جلب توجهکننده و غيرعفيفانه است: «هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينتهاي پنهانشان دانسته شود، (نور/ 31) و صداي زيورآلاتشان از قبيل خلخال و دستبند و گوشواره به صدا درنيايد.»9
پس هرگونه راه رفتني که موجب آشکار شدن زيورهاي مخفي زن شود، ازنظر اسلام ممنوع است. زنان بايد در رعايت عفاف و پرهيز از امور جلب توجهکننده، دقت لازم را بنمايند و با استفاده از وسايل زينتي و استعمال عطر، به گونهاي نباشند که باعث جلب توجه نامحرم و عامل انحراف فکرها و تباهي دلها گردند.
زنان بايد ازهرگونه رفتار جلوهگرانه و تحريککننده پرهيز کنند و با تأسي از آيه «تَمْشي عَلَى اسْتِحْياء» (قصص/ 25) که شيوه راه رفتن زنان اسلامي را ترسيم ميکند و با اقتداکردن به بانوي دوعالم فاطمه زهرا(س) به شيوه آن حضرت عمل نمايند.10
عوامل تهديدکننده عفاف
پس از گذراندن دوران پر از آرامش کودکي؛ با بيدار شدن غرايز جنسي و نيازهاي روحي رواني دوران بلوغ آغاز مي شود. در اين مرحله نقش خانواده در دادن آگاهيهاي مربوط به اين دوران پررنگ ميشود و پدر و مادر وظيفه دارند شريعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام، محرم و نامحرم و آنچه براي پيشگيري از آلودگيها لازم است، به فرزندان بياموزند تا هم خود به وظيفه شرعي عمل کرده باشند و هم فرزندان از ارتکاب به اعمال منافي عفّت مصون بمانند.
در ادامه به چند عامل تهديدکننده عفاف اشاره ميشود.
چشم چراني
چشم دريچه حسّاسي است که درمقابل صحنههاي تحريکآميز، حالت منفعلانهاي به خود ميگيرد و با ارسال آن به قلب و دل، تمايلات نفساني را بدون تجزيه و تحليل و عبور از فيلتر عقل مطالبه ميکند و انسان را به منجلاب بيعفّتي و گناه ميکشاند و به قول باباطاهر عريان:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
که هرچه ديده بيند دل کند ياد
اختلاط زن و مرد
مکتب اسلام در عين اينکه اجازه فعاليت اجتماعي را در عرصه اجتماع به زن ميدهد، او را از اختلاط در عرصه کار و فعاليت نهي ميکند. اسلام ميگويد نه حبس و نه اختلاط؛ بلکه حريم. سنت جاري مسلمانان از زمان رسول خدا همين بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نميشدهاند، ولي همواره اصل «حريم» رعايت شده است. در مساجد و مجامع، حتي در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است. طبق آيه 23 سوره قصص، دختران حضرت شعيب با وجود اينکه شغل چوپاني داشتند، هنگام سيراب کردن گوسفندان خود، ابتدا به کناري ميرفتند تا چوپانان ديگر آب از چاه کشيده و حيوانات خود را سيراب کنند و آنجا را ترک کنند، سپس خود به کناره چاه رفته و به سيراب کردن حيوانات ميپرداختند. حتي هنگامي که ميخواستند همراه موسي به خانه خود بروند، حضرت موسي پيشاپيش آنها قدم برمي داشت تا به پشت آنها نظر نکند، پس ميتوان در عين حفظ حريم و حدود، در عرصه اجتماع فعاليت کرد.
خضوع در کلام زنان
خضوع در کلام به معناي اين است که زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطيف کنند و به تبع، دل دچار ريبه و خيالهاي شيطاني شود و شهوت برانگيخته شود.
عدم پوشش و زينت مناسب
خداوند متعال با خودآرايي زن مخالف نيست، بلکه با خودنمايي مخالف است. حتي در بعضي روايات زن و شوهر را براي قوام خانواده توصيه به زينت و آرايش ميکند.
خلوت با نامحرم
از جمله عوامل تهديدکننده عفّت، خلوت با نامحرم است. مراد از خلوت اين است که مکان طوري باشد که رفت و آمد در آن کمتر باشد و يا آن محل درهاي ورود و خروجش بسته باشد. در چنين شرايطي است که شيطان وسوسه خود را آغاز و انسان را متمايل به گناه ميکند.
عدم توجه به مسایل زناشویی
هريک از زن و شوهر در کانون خانواده وظايفي را بر عهده دارند. عدم توجه به آن موجب ميشود که طرفين ارضاي نيازهاي غريزي و طبيعي خود را خارج از محيط خانه به صورت ناسالم طلب کنند.
عدم خودباوري و عزّت نفس
وقتي انسان از جايگاه و شخصيت حقيقي خويش در نظام آفرينش غافل باشد و نداند که بهاي حقيقي او معادل بهشت است و ميتواند برتر از ملائکه و ديگر موجودات روي زمين باشد، لذايذ زودگذر و آني دنيا در نزد او خوار ميگردد و مصداق کلام اميرالمؤمنين علي(ع) ميشود که فرمود: کسي که در خود احساس کرامت ميکند، شهوات و خواهشهاي نفساني نزد او بيمقدار ميشود.
فراموشي ياد خدا
شاهکليد عوامل تهديدکننده عفّت، غفلت از ياد خداست. قرآن کريم در سوره زخرف آيه 36 ميفرمايد: «هرکس از ياد خدا رويگردان شود؛ شيطاني را به سراغ او ميفرستيم و همواره با او قرين خواهد بود.» غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنيا و دلباختگي به زرق و برق آن، موجب ميشود که شيطان بر انسان مسلط گردد و همواره قرين او باشد و رشتهاي در گردنش افکنده، ميبرد به هرجا که خاطرخواه اوست.
آثار عفاف و حجاب
عفاف و حجاب، خويشتنداري و توانايي برجستة روحي به انسان ميدهد تا وي در برابر هجوم سرکش هوي و هوس پايداري کند و در فراز و فرود زندگي، به کمال رسد.
برخيديگر از برکات عفاف عبارتند از:
آرامش روحيفرد و جامعه(بهداشترواني):
با عفاف و خويشتنداري ميتوان از هرز رفتن استعدادها، توانها و امکانات جلوگيري نمود و به بالندگي هنجارها و ارزشها يارينمود. پايبند نبودن به حجاب، آرامشخانواده و جامعه را بر هم زده و به التهاب دامن ميزند.
پايداري نظام «خانواده»:
رعايت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسيبناپذير نگهميدارد. آيا آنان که با فريبکاري، شعار آزادي زن را سر دادند و حجاب را از عفّت تفکيک کردند، توانستند با ولنگاري زنان در غرب و تشويق مردان هوسباز، نظام خانواده را حفظ کنند؟
اصطلاح« زن شيء شده»:
امامخميني، در توضيح نگرشغربي به زن به شکل يک کالا، تعبير زيباييدارند: «در خصوص زنان، اسلام هيچ گاه مخالف آزادي آنها نبوده است. بهعکس، اسلام با مفهوم «زنشيءشده» و بهعنوان شيء، مخالفت کرده است و شرافت و حيثيت وي را به وي باز گردانده است».11
عفاف، منشأِ فرهنگ و ادبيات
همه زيبايي و شکوه تمدن و فرهنگ انسان را در يک کلمه ميتوان خلاصه کرد و آن عشق است. استواري عشق به اسطورههاي کمتر دستيافتنياست. زبان عاشقان، زبان شعر است کهچون دل پرسوز، عاشق و درونسوز است. اينبلندايشکوهمند فرهنگ و ادبشرقي، عرفاني و ايراني، دستمايةيکنسلسرفراز اصيل، خويشتندار و متمدن است که از منظر عفاف به يکديگر مينگريستند. زن در حشمت و جلال ميزيسته است و مرد همواره در پي اين حشمت و جلال ميرفته است که به سادگي و آساني، دستيافتني نبوده است. کمتر بازيچة دست هوسران مردان بوده و بيشتر ارزش و اعتبار داشته است.
زن بدون عفّت و پوشش، اين جمال مرموز و شاعرانه را نيز از کف ميدهد و به زبالهداني شهوت مردانِ بياصول بَدَل ميگردد؛ مرداني که نه شاعر، بلکه تبهکارند.12
راهکارهاي گسترش حيا، عفاف و حجاب در جامعه
1ـ آگاهي بخشي به شيوههاي جذاب و متناسب با ادبيات نسل جوان.
2ـ ارتقاي سطح اخلاق و معنويات در جامعه با استفاده از ابزار تشويقي و توسعه فرهنگ کتابخواني در زمينه اخلاق و معنويت.
3ـ مبارزه با مظاهر فساد و بي حرمتي و توجه به وروديهاي فرهنگي از طريق ماهواره، اينترنت و ....
4ـ جايگزين کردن برنامه هايي که متناسب با فرهنگ غني ديني و ملي بوده و در عين حال از جذابيت کافي برخوردار باشد.
5ـ توجه ويژه به دانش آموزان دبستاني و راهنمايي و آموزش کارآمد و اصولي مفاهيم معنوي.
6ـ استفاده از رسانه ملي به عنوان زبان دين و نفوذ باورهاي ديني و مفاهيمي چون حيا، عفاف و ... در مجموعه هاي داستاني و فيلمهاي سينمايي.
7ـ ارائه الگوهاي مناسب حجاب با توجه به اوضاع زماني و موفقيتهاي اجتماعي افراد (قالبسازي و شکلدهي، همخوان با محيط) .
8- اهتمام به فراهم کردن شرايط ازدواج در سنين پايين براي جوانان.
- نویسنده: حميده طرقي اردکاني
- ماهنامه پویا
-------------------------------------------------------------
- 1. مفردات راغب، ذيل ريشۀ عفف.
- 2. لسانالعرب، ج9، ص 253.
- 3. «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَىءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّه بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ (اصول کافي، ج2، ص79).
- 4. «العفاف زينة الفقر و الشكر زينة الغني»؛ وسائلالشيعه، ج9، ص 442.
- 5. « ثمره العفّه القناعه»؛ غرر الحکم، ص 256، ح 5424.
- 6.آيتالله مكارم شيرازي؛ تفسير نمونه؛ ج 14، ص 459.
- 7. «مَا الْمجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ: لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلاَئِكَةِ»؛ نهجالبلاغه، حکمت 474.
- 8. دکتربهشتي، احمد؛ منشورعفاف (تفسيرسوره نور)؛ قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول 1386.
- 9. تفسيرالميزان، ص 781، ذيل آيه.
- 10. دکتربهشتي،احمد؛ همان.
- 11. امامخميني؛ زن و آزادي در کلام امام خميني(قدسسره)؛ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ص32.
- 12. اسحاقي، دکتر سيدحسين؛ گوهر عفاف؛ قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول1387.