(بسم الله الرحمن الرحیم)
اشاره:
گاهي بعضي تصاوير خيلي قديمي (ميگويم خيلي قديمي، چون قديميها هم از تير تحريف در امان نماندند!) را که نگاه ميکنم، پوشش زنان و حتي مردان برايم جالب است؛ حالا فرقي نميکند که عکسها براي ايران خودمان باشد يا آن طرف آبيها! فيلمهاي قديمي را هم که ببيني (کاري به شمال و جنوب و شرق و غرب فيلم ندارمها) لباس زنان و مردها، لباسي پوشيده است. البته توي همين فيلمها هم باز بايد گفت خيلي قديميهايش! نمونه دم دستياش همين سريال پزشک دهکده. (ذهنتان را به هيچ جا نبريد لطفاً، جز پوشش خانمها) لباس زنان توي اين سريال چطور بود؟ يادتان که هست؟... يا قصههاي جزيره ... اصلاً چرا راه دور برويم؟ تصاوير حک شده بر آثار به جا مانده از هخامنشيان خودمان. هر چند شايد تصاوير زنان خيلي مشخص نباشد، ولي پوششها کاملاً پيداست. راستي چرا اين بشر دو پا هر چه بيشتر از نظر علمي پيشرفت ميکند، از نظر اخلاقي دارد سقوط ميکند؟ ... انگاري زيادي از مغزش کار ميکشد، بعد نتيجهاش اين ميشود که هنگ مي کند، بعد مغزش داغ ميشود، بعد گرماي مغز کلافهاش ميکند، بعد يک دفعه تصميم ميگيرد از شر گرما خلاص شود ... فهميديد؟ ... نفهميديد؟؟... چرا فهميديد ... نه؟.
اگر چه بحث عفاف فقط به حجاب محدود نميشود و حجاب و پوشش تنها يک شاخه از اين درخت تناور است، اما وقتي بحث عفّت در ملل و نحل عالم مطرح ميشود، شايد بيشترين چيزي که به اذهان بيايد، بحث حجاب و پوشش باشد.
آثار به جا مانده از انسانهاي اوليه نشانگر اين است که حجاب پيشينهاي به درازاي تاريخ دارد و اختصاص به اسلام ندارد. در تصويري از يک نقاش مصري که با توجه به اهرام سهگانه مصر، قدمت آن به سه هزار سال قبل از ميلاد ميرسد، دختران تمام بدن خود و پسران نيمه پايين بدن را پوشاندهاند. نقش برجسته هاي معبدهاي کارناسوس در موزه بريتانيا، کتيبه معبد زئوس موزه برلين و مجسمه کاونارنس در موزه ناپل، همگي نشاندهنده پوشش زنان در قبل از اسلام است. در هر کدام از اين موزه ها مجسمههايي از زنان با پوشش کامل وجود دارد که قدمت آنها به سه هزار سال قبل از ميلاد ميرسد. از اين تصاوير و نقاشيها، معلوم ميشود که اصل حجاب قبل از ظهور اسلام بوده و اسلام تنها حدّ و مرز آن را مشخص کرده است. به گواهي تاريخ، زنان در يونان، روم، مصر و ايران باستان ، به ويژه زنان شهرنشين و زنان طبقه اشراف، خود را ميپوشانيدند و از نظرها دور نگه ميداشتند. در يونان، زن هنگامي که از خانه بيرون ميآمد، بدن و صورت خود را ميپوشانيد. زنان آشوري به حجاب بدن و صورت و سر عادت داشتند.
عفاف و حجاب در آيين يهود
نگاهي به تعاليم دين يهود، بيانگر آن است که چه در كتاب آسماني و چه در سنت و سيره پيامبران و بزرگان بنياسرائيل، ضمن اشاره به رعايت عفاف و پاكدامني و تأكيد بر حجاب زنان، قوانيني نيز براي حفظ عفّت عمومي وجود داشته است؛ هر چند در اثر پراكندگي قوم يهود، تفاوتهايي در كيفيت رعايت آن ديده ميشود، اما به طور کلي از متون مقدس اين آيين ميتوان يک قاعده اصلي و روش كلي را به دست آورد، حتي اگر بعضي از پيروان كنوني به آن پايبندي كافي نداشته باشند.
ده فرمان خداوند در کوه طور به حضرت موسي (ع) مهمترين دستور خدا به آن حضرت است که در فرمان هفتم، امر به پرهيز از زنا و در فرمان دهم، امر به طمع نورزيدن به زن همسايه ميباشد.1 اين دو امر به رعايت عفّت جنسي و حريم ارتباط زنان و مردان بيگانه اشاره دارد. در اين کتاب آسماني همچنين به رعايت عفاف توسط دختران اشاره شده است: «دختر خود را بيعصمت مساز و او را به فاحشگي وامدار. مبادا زمين مرتكب زنا شود و زمين پر از فجور گردد».2 در نقل ماجراي ازدواج حضرت اسحاق (ع) با رفقه (يا به زبان لاتين ربكا) در سِفْر پيدايش آمده است: «رفقه چشمان خود را بلند كرد و اسحاق را ديد و از شتر فرود آمد؛ زيرا كه از خادم پرسيد اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما ميآيد و خادم گفت آقاي من است، پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانيد».3 همچنين در مورد عروس يهودا، پسر حضرت يعقوب (ع) ميگويد: «پس رخت بيوگي را از خويشتن بيرون كرده و برقعي بر روي كشيده و خود را در چـادري پـوشيـده و بـه دروازه عيـنـايم كـه در راه تمنه است، نشست».4
عبارات روبنده و چادر در اين جملات بيانگر رواج آنها در ميان بنياسرائيل است و بر سنت و سيرة خاندان انبياي بنياسرائيل در اين زمينه دلالت دارد. در يكي از كتب عهد عتيق به زناني كه حدود الهي را رعايت نميکنند و از قوانين شرعي سرپيچي ميكنند، نسبت به نزول عذاب هشدار داده شده است. در كتاب اشعياي نبي كه هشدارهاي الهي به قوم بنياسرائيل بيان شده، در مورد زنان گنهكار يهود آمده است: «خداوند ميگويد از اين جهت كه دختران صهيون (زنان يهود) متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه ميروند و به ناز ميخرامند و به پايهاي خويش خلخالها را به صدا درميآورند؛ بنابراين خداوند فرق سر دختران صهيون را كل خواهد ساخت و ...».5 در تعاليم تلمود نيز براي حضور زن در اجتماع، شرايط خاصي ذكر شده كه عدم توجه به آن موجب بطلان ازدواج آنها خواهد شد: «زناني كه در موارد زير به رفتار و كردار آنها اشاره ميشود، ازدواجشان باطل است و مبلغ كتوبا (مهريه) به ايشان تعلق نميگيرد: زني كه از اجراي قوانين يهود سرپيچي ميكند و فيالمثل بدون پوشانيدن سر خود به ميان مردان ميرود، در كوچه و بازار، پشم ميريسد و با هر مردي از روي سبكسري به گفتوگو ميپردازد. زني كه در حضور شوهر خود به والـدين او دشنام ميدهـد و زن بلند صدا كه در خانه با شوهر خود به صداي بلند درباره امور زناشويي صحبت ميكند و همـسايـگان او مـيشـنـونـد كه چه ميگويد».6
در طول تاريخ، حجاب همواره از سوي زنان مؤمن يهود رعايت ميشده است؛ در بعضي دورهها حتي صورت نيز پوشانده ميشده و در برخي تنها پوشش سر انجام ميگرفته است. در بعضي روايات تلمود نيز پوشاندن سر با سبد (كلاه توري كه زنان دوكهاي ريسندگي خود را بر روي آن ميگذاشتند) كافي شمرده شده است. «ويل دورانت» در «تاريخ تمدن» در مورد وضع زنان يهود در قرون وسطي مينويسد: «در طول قرون وسطي يهوديان همچنان زنان خويش را با لباسهاي فاخر ميآراستند؛ لكن به آنها اجازه نميدادند كه با سر عريان به ميان مردم روند».7 در سـفرنامه فدت آفاناس نيز «يويچ كاتـف» دربارة پوشـش زنان يـهودي عـصر صفـويه ميگويد: «مردان و زنـان آنها پيراهـن آلـبالويي رنگ بر تن دارند كه از نظر ظاهر شبيه به لباس كشيشهاي روسي است. زنان روسري زرد رنگي به سر ميبندند و صورت خود را نميپوشانند».8 در دوران قاجار نيز زنان يهود از چادرمشكي و روبنده مشكي استفاده ميكردند (روبنده بانوان مسلمان سفيد بود).9
عفاف و حجاب در آيين مسيحيت
مسيحيت، احكام شريعت يهود در مورد حجاب زنان را تغيير نداد؛ بلكه قوانين آن را استمرار بخشيد و در برخي موارد قدم را فراتر نهاد و با تأكيد بيشتري اهميت رعايت عفّت را مطرح ساخت؛ زيرا در شريعت يهود تشكيل خانواده و ازدواج امري مقدس محسوب ميشود، در حالي که از ديدگاه مسيحيت، تجرد امري مقدس شمرده شده است؛ بنابراين در آيين مسيحيت بايد گفت براي از بين بردن زمينه تحريك و تهييج، زنان به رعايت پوشش كامل و دوري از آرايش و تزيين به صورت شديدتري فراخوانده شدهاند. در انـجيل متي از قول حضرت عيسي (ع) آمده است: «شنيدهايد كه به اولين (اديان گذشته) گفته شده است زنا مكن، ليكن من به شما ميگويم هر كس به زني نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا كرده است. پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز...».10 در رساله پطرس رسول نيز آمده است: «و شما را زينت ظاهري نباشد، از بافتن موي و متحلي شدن به طلا و پوشش لباس؛ بلكه انسانيت قلبي در لباس غيرفساد، روح تعليم و آرام كه نزد خدا گرانبهاست؛ زيرا بدين گونه زنان مقدس در سابق نيز كه متوكل به خدا بودند، خويشتن را زينت (باطني) ميكردند و شوهران خود را اطاعت ميكردند، مانند ساره كه ابراهيم را مطيع ميبود و او را آقا ميخواند و شما دختران او شدهايد».11 در رساله پولس نيز چنين آمده است: «همچنين زنان خويشتن را بيارايند به لباس مزيّن به حيا و پرهيز، نه به زلفها و طلا و مرواريد و رخت گرانبها؛ بلكه چنان كه زناني ميشايد كه دعوي دينداري كنند، به اعمال صالـحـه».12
پولس به تيطس نيز مينويسد: «اما تو سخنان شايسته تعليم صحيح را بگو كه مردان هوشيار و باوقار و خردانديش در ايمان و محبت و صبر صحيح باشند. همچنين زنان پير در سيرت متقي باشند و نه غيبتگو و نه بنده شـراب زياد، بـلكه معلّمات تعليم نيكو، تا زنان جـوان را خرد بيـاموزنـد كه شـوهردوست و فرزنددوست باشند و خردانديش و عفيفه و خانهنشين و نيـكو و مطيع شوهران خود كه مبادا كلام خدا متهم شود».13
آنچه از متون بالا به دست مي آيد، حاکي از پوششي غيرتحريك آميز و خالي از زينت زنان مسيحي است. حضرت مريم (س) بانوي مقدّس عالم مسيحيت و الگوي زنان مسيحي، داراي سيرهاي پاك و عفيفانه بود و پوشش سراسري كه از صدر مسيحيت تا اوايل رنسانس همواره در شمايل و تصاوير او به تصوير كشيده شده، مؤيد اين مطلب است. حتي پس از رنسانس نيز با وجود فضاي غيرمذهبي كه بر همة شئون فرهنگي غرب سايه افكند، باز حضرت مريم (س) با پوشش سر خصوصاً با شنل نيلي رنگ ديده ميشود كه اين امر حكايت از رعايت حجاب با استفاده از پوشش سراسري براي سر و اندام در سيره مسيحيت دارد. نگاهي به سيره بزرگان صدر مسيحيت و قرون وسطي نيز بيانگر رعايت عفّت و حجاب توسط زنان است که عموم زنان مسيحي نيز به آن پايبند بودهاند. از قرن سيزده و سپس رنسانس است كه تحولات عقيدتي و اجتماعي منجر به كاهش رعايت آن ميشود. در اين زمان كه زنان در حفظ حجاب كوتاهي ميكردند، در رفتار و گفتار بزرگان مسيحيت، نهي سخن از چنين رفتاري ديده ميشود؛ براي مثال در كلام «برتولد» اهـل «ريجنس بورگ» (حدود سال 1220) آمده است: «شما اي مردان! مي توانيد به اين كارها پايان بخشيد و دلاورانه به مبارزه با آن قيام كنيد، ابتدا با سخن خوش و اگر باز سرسختي نشان دهند، قدم ميان نهيد و روبند (تزيين شده) را از سر زن كشيده و پاره كنيد و حتي اگر چهار دانه از موها نيز كنده شد، آن را در آتش افكنيد».14 بر اساس تعاليم مسيحيت، زني كه خارج از كانون خانواده به خودآرايي بپردازد و باعث لغزش مردان بيگانه گردد، از نظر معنوي دچار مرگ ميشود؛ زيرا طبق گفته پولس «زن عياش در حال حيات مرده است».15
در قرون اوليه ميلادي، رهبانيت توسط بعضي مسيحيان اجرا ميشد. در قرن چهارم ميلادي به صورت دستهجمعي يا جماعت رهباني و ديرنشيني درآمد16 و زنان راهبه در ديرها جداي از راهبان مشغول خدمت ميشدند. 17 اکنون بانوان راهبه در همه فرقههاي رهباني همچون قرون گذشته، سادگي و دوري از زينت و آرايش ظاهري را همراه با پوشيدگي اندام حفظ كردهاند و در روابط با مردان همواره حدود شرعي را رعايت ميکنند. لباس راهبهها عبارت است از: يك سرپوش سفيد رنگ زيرين همراه با يك سرپوش بلندتر كه از پشت به زانو ميرسد و به رنگ تيرهتر که رنگ مشكي براي مقامات عاليتر يا همان «مادران» و رنگهاي روشن و سفيد براي مقامات پايينتر يا همان «خواهران» ميباشد. دامن پيراهن آنها نيز بلند و تا روي پا و جورابشان نيز به رنگ تيره و ضخيم است. اين نوع پوشش راهبگان، حكايت از حدود حجاب سنتي (پوشش سر و اندامها به جز صورت و گاهي دستها) دارد، اما امروزه تحت تأثير فضاي مدرنيستي غرب، حجاب زنان در فرقههاي كاتوليك و ارتدكس، تنها در كليسا و هنگام عبادت مورد تأكيد است و براي زنان مؤمن، تنها عدم زينت ظاهري و آرايش همراه با سادگي در لباس توصيه ميشود.
حجاب و عفاف در ملل باستان
کتاب «پوشاک باستاني ايرانيان» درباره پوشش زنان در دوران مادها که با تکيه بر نقوش برجسته برجا مانده است، ميگويد که پوشاک زنان آن دوران از ديد شکل با پوشاک مردان يکسان است و در ادامه، درباره آن نقوش مينويسد: «مرد و زن به واسطه اختلافي که ميان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تميز داده ميشوند. به نظر ميرسد که زنان پوششي نيز روي سر خود گذاردهاند و از زير آن گيسوهاي بلندشان نمايان است».18 به نظر ميرسد پوشش زنان در دوران هخامنشيان با دوران مادها چندان تفاوتي نکرده باشد. پيرامون پوشاک زنان در اين دوره، نوشتهاند: «از روي برخي نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومي برميخوريم که پوششي جالب دارند. پيراهن آنان پوششي ساده و بلند يا داراي راسته چين و آستين کوتاه است. به زنان ديگر آن دوره نيز برميخوريم که از پهلو به اسب سوارند. اينان چادري مستطيل بر روي همه لباس خود افکنده و در زير آن، يک پيراهن با دامن بلند و در زير آن نيز، پيراهن بلند ديگري تا به مچ پا نمايان است».19
ويل دورانت درباره زنان در دوران هخامنشيان ميگويد: «زنان طبقات بالاي اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بيرون بيايند. هرگز به آنان اجازه داده نميشد که آشکارا با مردان اختلاط کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي را، حتي پدر يا برادرشان باشد، ببينند. در نقشهايي که در ايران باستان برجاي مانده، هيچ صورت زني ديده نميشود و نامي از ايشان به نظر نميرسد».20
درباره حجاب زنان اشکاني نيز چنين ميخوانيم: «لباس زنان اشکاني پيراهني بلند تا روي زمين، گشاد، پرچين، آستيندار و يقه راست بوده است. پيراهن ديگري داشتهاند که روي اولي ميپوشيدند و قد اين يکي نسبت به اولي کوتاه و ضمناً يقه باز بوده است. روي اين دو پيراهن چادري سر ميکردند».21 در زمان ساسانيان نيز همانند دوران پيش از آن، زنان از چادر به عنوان پوشاک رو استفاده ميکردند و در زير آن پيراهني ميپوشيدهاند.22
دايرة المعارف لاروس درباره پوشش زنان يونان باستان مىگويد: زنان يونانى در دورههاى گذشته، صورت و اندامشان را تا روى پا مىپوشاندند. اين پوشش كه شفاف و بسيار زيبا بود، در جزاير كورس و اِمِرجوس و ديگر جزاير ساخته مىشد. زنان فنيقى نيز داراى پوششى قرمز بودند. سخن درباره حجاب، در لابلاى كلمات قديمىترين مؤلفين يونانى نيز به چشم مىخورد؛ حتى «بنيلوب» (همسر پادشاه «عوليس»، فرمانرواى ايتاك) نيز با حجاب بوده است. زنان شهر «ثيب» داراى حجاب خاصى بودهاند، به اين صورت كه حتى صورتشان را نيز با پارچه مىپوشاندند. اين پارچه داراى دو منفذ بود كه جلوى چشمان قرار مىگرفت تا بتوانند ببينند. در «اسپارته» دختران تا موقع ازدواج آزاد بودند، ولى بعد از ازدواج خود را از چشم مردان مىپوشاندند. نقشهايى كه بر جاى مانده، حكايت مىكند كه زنان سر را مىپوشاندهاند، ولى صورتهايشان باز بوده است و وقتى به بازار مىرفتند، بر آنان واجب بوده است كه صورتهايشان را بپوشانند؛ خواه باكره و خواه داراى همسر باشند. حجاب در بين زنان سيبرى و ساكنان آسياى صغير و زنان شهر ماد (و فارس و عرب) نيز وجود داشته است. زنان رومانى از حجاب شديدترى برخوردار بودهاند، به طورى كه وقتى از خانه خارج مىشدند، با چادرى بلند تمام بدن را تا روى پاها مىپوشاندند و چيزى از برآمدگىهاى بدن مشخص نمىشد.23 يكى از تاريخ نويسان غربى نيز شواهد زيادى دالّ بر وجود حجاب در بين زنان يونان و روم باستان آورده است. او درباره «الهه عفّت» كه يكى از خدايان يونان باستان است، مىگويد: «آرتميس»، الهه عفّت است و عالىترين نمونه (و الگو براى) دختران جوان به شمار مىآيد. داراى بدنى نيرومند و ورزيده و چابك و به زيور عفّت و تقوا آراسته است.24
همچنين درباره مردم يكي از قبايلي كه نهصد سال قبل از ميلاد زندگي ميكردهاند، چنين آمده است: «بالاتر از ارميان و دركنار درياي سياه، «سكاها» بيابانگردي ميكردند. آنها مردم وحشي و درشت اندام قبايل جنگي نيمه مغول و نيمه اروپايي بسيار نيرومندي بودند كه در ارابه به سر ميبردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه ميداشتند».25 اين مورخ در جاي ديگر مينويسد: «زنان فقط در صورتي ميتوانستند خويشان و دوستان خود را ملاقات كنند و در جشنهاي مذهبي و تماشاخانهها حضور يابند كه كاملاً درحجاب باشند». از قول يكي از فلاسفه يونان باستان نيز درباره شدت پوشش زن، چنين نقل ميكند که: «نام يك زن پاكدامن را نيز چون شخص او بايد درخانه پنهان داشت».26
در زمان آشوريان زنان شوهردار، زنان دربار آشوري و اساساً زنان بزرگ دربار، از همان بدو تولد پوشش داشتند. اهل حرمسرا و نديمان نيز به هنگام همراهي بانوان خود، موظف به داشتن پوشش بودند. همه زنان در صورت تأهل، در خيابانها و در مجامع عام بايد موهايشان را بپوشانند. بانوان دربار از هنگام تولد به داشتن حجاب ملزم بودند و كنيزكان آنها به هنگام همراهي بانوان بايد حجاب را حفظ ميکردند. اگر مردي كنيزش را به ازدواج خود درميآورد، آن كنيز از زنان شوهردار محسوب ميشد و بايد حجاب را حفظ ميکرد.
در كتيبههاي قديمي نيز مطلبي درباره زنان بلند مرتبه بابلي وجود دارد كه به نيمه اول هزاره قبل از ميلاد مسيح بر ميگردد. در اين كتيبهها، فرمانهايي وجود دارد كه براي انتقام از بابليان صادر شده است. زنان بابلي ملزم به اجراي كارهاي پست هستند و بايد حجابشان را از سر بدارند و پاهايشان را برهنه كنند. نوع پوشش در آن زمان را ميتوان بر دو نقش برجسته به دست آمده از بينالنهرين، مشاهده كرد. اين دو نقش برجسته، اكنون در موزه بريتانياي لندن موجود است.
يكي از اين نقشها، گروهي از زنان و دختران را درحال ترك شهر مصيبتزده «لاچيش» نشان ميدهد. كتيبه دوم گروهي از زنان را مشخص ميكند كه با هم صحبت ميكنند. اين كتيبهها از سالهاي 681 تا 704 قبل از ميلاد به دست آمده است. در نقش برجستهها زنان، بالاپوشهايي بلند بر تن دارند و پوششي نرم و آزاد بر سر و پيشاني شان ديده ميشود. در بالاپوشهايي كه بر تن زنان گروه دوم است، حاشيهاي به چشم ميخورد كه از استفاده نوعي دستمال گردن حكايت ميكند .27
در طول دوره جمهوري اول روم، زنان پوششي بر سر نداشتند. تعداد بيشماري مجسمه و نيمتنه از زنان اين دوره بر جاي مانده است. در دوران اگوستوس پادشاه روم و بين سالهاي 63 قبل از ميلاد و 14 بعد از ميلاد، پوشش ديگري بر لباس زنان افزوده شد. چندين قرن بعد در پوشش سر، استفاده از رداي بلند در ميان بانوان روم نمودي طبيعي پيدا كرد؛ بنابراين در نيمه اول هزاره بعد از ميلاد، حجاب سر و جامه بلند در ميان زنان شمال آفريقا و سواحل شرقي مديترانه نيز گسترش يافت.
در طول دوران حكومت روميان، مردمان آفريقاي شمالي که بربر بودهاند، لباسي از پوست حيوانات بر تن ميكردند و يا اين پوست را بر روي شانهشان ميانداختند. از نظر نويسندگان رومي، يكي از متداولترين شيوههاي پوشيدن لباس در آفريقاي شمالي، برگرفته از لباس روميان البته بدون كمربند است. شكل ديگر پوشش در اين ناحيه، قبل از اسلام كه توسط نويسندگان يونان و روم توصيف شده است، پارچه بزرگي است كه به منزله ردايي تمام بدن را ميپوشاند. اين جامه را هم مردان و هم زنان و به گونهاي متفاوت ميپوشيدند.
در مناطق شرقي امپراتوري روم نيز حجاب وجود داشته است. يكي از مهمترين منابع اين اطلاعات درباره شكل پوشش در اين ناحيه از پالميرا واقع در سوريه كنوني به دست آمده است. تنديسها و تنديسكهاي بيشماري كه از اين ناحيه به دست آمده است، تصويري از نوع پوشش زنان و مردان را نشان ميدهد. آنچه از اين منابع به دست آمده است، نشان ميدهد كه زنان خود را ميپوشاندند و بعضي از آنان حتي خود را به سختي در لفّاف مي پيچيدند.28
از هزاره اول بعد از ميلاد مسيح، از حجاب زنان عرب نوشتههايي بر جاي مانده است كه نشان ميدهد زنان عرب در اماكن عمومي و بين مردم خود را كاملاً ميپوشاندهاند، به گونهاي كه تنها يك چشم آنان نمايان بوده است.
زنان عربتبار كه نه تنها سر، بلكه صورتشان را نيز ميپوشاندند و مخموري برق يك چشم را بر نمايان كردن صورت ترجيح ميدادند. براي آنها ديدن، برتر از ديده شدن بوده است. گواه استفاده از حجاب در شبه جزيره عربستان را در برخي اشعار عربي قبل از اسلام در قرن ششم بعد از ميلاد ميتوان يافت. در برخي از اين اشعار، به اين آرزو اشاره ميکند که حجاب از ميان برداشته شود و زيبايي نهفته در پس آن عيان شود. در سالهاي پس از ظهور اسلام، زنان اين شبهجزيره طبيعتاً سر و صورت خود را به شكلهاي گوناگون در انظار عموم ميپوشاندند. يكي از رايجترين انواع البسه در آن زمان، ردايي بود كه «جيل باب» ناميده ميشد که اين ردا تمام بدن به استثناي يك چشم را ميپوشاند. مراجع ديگري، مبيّن نوعي از پوشش سر در آن دوره است كه «مانديل» ناميده ميشده است، اما چگونگي آن براي ما واضح و آشكار نيست.
مردم عرب، چه آنها كه بيابانگرد بودند و چه ساكنان شهرها، سنت قديم خود را پس از اسلام نيز ادامه دادند و در همان شيوه پوشش قديم ثابتقدم ماندند. براي زنان شيوه پوشش، استفاده از ردايي بلند و فراخ در اماكن عمومي بود. اين نوع پوشيدن لباس در اين منطقه به نظر ميرسد كه به هزاره دوم قبل از ميلاد مسيح مربوط مي شد.29
حالا باز هم بد نيست اگر سرکي ـ حتي دزدکي!!! ـ ميان عکسهاي تاريخي خيلي قديمي ـ همان تحريف نشدهها! ـ و عکسهاي امروزي بکشي ... بعد خودت حديث مفصّلش را بخوان. مقالهمان ديگر جا ندارد!
- نویسنده: زهرا رضاييان
- ماهنامه پویا
________________________________________________________________
- 1. عهد عتيق، انجمن پخش كتب مقدسه، لندن، 1992،تورات، سفرتثنيه: 5/7و10؛ سفر خروج: 20/14و17.
- 2. همان، سفر لاويان: 19/30
- 3. همان، سفر پيدايش: 24/65-64
- 4. همان 13/15 – 14
- 5. عهد عتيق، کتاب اشعياء: 3/18-16
- 6. تلمود، ميشنا كتوبوت: 7/6
- 7. دورانت، ويل؛ تاريخ تمدن، ترجمه اميرحسين آريانپور و ديگران؛ تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1365؛ ج 12، ص63
- 8. ر.ك؛ آقاحسين شيرازي، ابوالقاسم؛ پوشاك زنان ايران از آغاز تا امروز؛ انتشارات اوستا فراهاني، 1383؛ ص 87
- 9. فرزندان استر؛ مجموعه مقالات به كوشش هومن سرشار، ترجمه مهرناز نصريه؛ نشركارنگ، 1384؛ص 183
- 10. عهد جديد؛ انجمن نشر كتب مقدسه؛ نيويورك،1994؛ انجيل متي: 5/31-27
- 11. رساله پطرس:3/6-1
- 12. رساله اول پولس به تيموتائوس، 2/15-9
- 13. رساله پولس به تيطس: 2/7-3
- 14. تاريخ تمدن، ج3، ص 498
- 15. رساله پولس به تيموتائوس: 5/6
- 16. ناس، 1382: ص640
- 17. فوگل، 1380: ص 278
- 18. ضياءپور، جليل؛ پوشاک باستاني ايرانيان از کهنترين زمان تا پايان شاهنشاهي ساسانيان؛ تهران؛ ص ۵۴
- 19. همان
- 20. تاريخ تمدن، ج۱، ص۵۵۲12. پوشاک زنان ايراني، ص ۱۹۴
- 22. همان، ص114
- 23. وجدي، محمد فريد؛ دائرةالمعارف القرون العشرين؛ بيروت، 1971م؛ ص۱۹۲۳
- 24. تاريخ تمدن، ج1، ص 520
- 25. همان، ص 446
- 26. همان، ص450
- 27. ايست وود، ولگسانگ؛ تاريخ حجاب، زن در روزنامه زن ( مجموعه مقالات منتشر شده در روزنامه زن)، مترجم ونوس چرمچي؛ چاپ اول، تهران: انتشارات قله؛ 1378، ج1، ص192
- 28. همان، ص 196
- 29. ترنر ويل کاکس، روت؛ تاريخ لباس، مترجم شيرين بزرگمهر؛ چاپ دوم، تهران: انتشارات توس؛ 1380، ص39؛ تاريخ حجاب، ج1، ص 199.