علل كشتن اسراي قبيله بني قريظه بعد از جنگ احزاب چيست، توضيح دهيد؟

(بسم الله الرحمن الرحیم)
پرسش :

علل كشتن اسراي قبيله بني قريظه بعد از جنگ احزاب چيست، توضيح دهيد؟


پاسخ :

بني قريظه، يكي از قبايل يهود ساكن شهر مدينه بودند كه در اطراف مدينه مالك باغات و مزارع بوده و در آن به كشاورزي اشتغال داشتند.
رسول خدا پس از ورود به شهر مدينه و تشكيل حكومت، عهدنامه‌اي ميان مهاجران و انصار از يك طرف و يهوديان مدينه از طرف ديگر نوشت و يهوديان را در دين و دارائي خويش آزاد گذاشت و شرايطي براي‌ آنها مقرر نمود كه طرفين ملزم به رعايت آنها بودند:
1 . مسلمانان و يهوديان مانند يك ملت در مدينه زندگي خواهند كرد.
2 . مسلمانان و يهوديان در انجام مراسم ديني خود آزاد خواهند بود.
3 . در هنگام پيشامد جنگ از اين دو، ديگري را در صورتي كه متجاوز نباشد عليه دشمن كمك خواهد كرد.
4 . هر گاه مدينه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گيرد هر دو با هم در دفاع از آن شريك مساعي خواهند كرد.
5 . قرارداد صلح با دشمن با مشورت هر دو به انجام خواهد رسيد.
6 . چون مدينه شهر مقدس است از هر دو ناحيه مورد احترام و هر نوع خونريزي در آن حرام خواهد بود.
7 . در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرين داور براي رفع اختلاف، شخص رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ خواهد بود.
8 . امضاء كننده گان اين پيمان با همديگر به خيرخواهي و نيكوكاري رفتار خواهند كرد.[1]
اين مفاد عهدنامه ميان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و تمام يهوديان بود كه تمام حقوق آنها رعايت شده و جان و مالشان در امنيت حاصل از حكومت پيامبر محفوظ و مورد حمايت بوده است، اين برخورد كريمانة رسول خدا با آنها بود. اما برخورد آنها با رسول خدا و مسلمانان كاملاً برخلاف تمام مفاد عهدنامه بود و هرگز مفاد اين عهدنامه از سوي رسول خدا و مسلمانان مورد بي‌حرمتي واقع نشد، ولي آنها نه تنها برعليه شخص رسول خدا توطئه چيني مي‌نمودند و با آن حضرت دشمني مي‌نمودند بلكه با مشركان مدينه همدستي نموده و براي محكوم كردن و باطل جلوه دادن رسالت آن حضرت سئوالاتي از آن حضرت مي‌نمودند كه در پاسخ آنها آياتي از قرآن كريم نازل مي‌شد.[2] حدود صد آيه از اول سوره بقره درباره ايشان نازل شده است. كار دشمني‌ آنها با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به جايي رسيد كه به طور علني مفاد عهدنامه را زير پا نهاده و با همكاري و تحريك مشركان مكه، عليه مسلمانان در مدينه تحريك شده و مجهز مي‌شدند چنانكه حيي بن اخطب نضري با تحريك ابوسفيان نزد كعب بن اسد قُرظيّ، سرور بني قريظه كه از طرف قبيله خود با رسول خدا قرار داد بسته بود رفت. اما كعب ابتدا از همكاري با او امتناع مي‌ورزيد، ولي پس از تحريكات او عهدنامه را شكسته و براي جنگ با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آماده شدند،[3] پيامبر پس از آگاهي از اين عهدشكني گروهي را براي تحقيق و روشن شدن اين قضيه براي مسلمانان (چون براي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ روشن بود ولي آن حضرت مي‌خواست كار با روال عادي پيش رود) اعزام نمود و آنها پس از اطلاع دقيق به مسلمانان اعلام كردند كه نه تنها عهدشكني نموده‌اند، بلكه به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ ناسزا و سخنان ناروائي نسبت مي‌دهند، اين اظهار دشمني كار را براي مسلمانان در مدينه بسيار سخت نمود بطوريكه منافقان مدينه شروع به زخم زبان زدن نموده و با كنايه به تحقير اسلام و پيامبر پرداختند. مشركين نيز در اين گيرودار بر عليه مسلمانان شمشير تيز مي‌نمودند، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ جمعي را براي نگهباني مدينه گسيل داشت تا از شرّ و خطر بني قريظه محافظت زنان و كودكان نموده باشند.[4] در حالي كه مسلمين به شدت در محاصره مشركين بودند و يهوديان بني قريظه بايد در اين حال براساس قراردادشان به ياري مسلمانان برخيزند و از مدينه دفاع نمايند، اما كاملاً در فكر نابودي مسلمانان و سقوط مدينه بوده و با مشركين همدستي مي‌نمايند.[5] پس از شكست مشركين در محاصره مدينه و پايان يافتن جنگ احزاب كه تمام احزاب مشركين برعليه اسلام متحد شده بودند، جبرئيل به حضور پيامبر نازل شده و آن حضرت را خبر داد كه خداوند مي‌فرمايد بر سر «بني قريظه» رهسپار شوي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ اعلام نمود كه بايد نماز عصر را در منطقه بني قريظه بخوانيم، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پرچمدار بود پس از رسيدن به اين منطقه و پشت قلعه‌هاي آنها، شنيد كه بني قريظه گفتار زشتي دربارة رسول خدا مي‌گويد. اين قلعه‌ها مدت‌ها (مدت 25 شب) مورد محاصره بود.[6] تا اينكه بني قريظه از روي ناچاري كامل تسليم شدند.[7] يهوديان گفتند اي محمد به حكم سعد بن معاذ راضي هستيم. او هر چه درباره ما حكم كند، آن را در حق ما اجرا كن، قبيله اوس به پيامبر گفتند: اي رسول خدا «بني قريظه» هم‌پيمانان ما هستند چنانكه با هم پيمان قبيله خزرج يعني بي قينقاع برخورد كرديد و آنها را مورد بخشش قرار داديد بني قريظه را نيز مورد بخشش قرار دهيد، پيامبر فرمود: دوست نداريد مردي از خود را داور قرار دهيد؟ گفتند چرا؟ به حكميت و داوري سعد تن دادند و سعد كه در جنگ خندق «احزاب» زخمي شده و بستري بود براي داوري حاضر شد، و چنين حكم كرد «مردان آنها كشته شوند و مالهايشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسير شوند. به روايت ابن اسحاق رسول خدا فرمود: «لقد حكمت فيهم بحكم الله من فوق سبعة ارقعةِ»[8]راستي درباره ايشان به حكم خدا از بالاي هفت آسمان حكم كردي از اين كلام رسول خدا روشن مي‌شود كه حكم خداوند چنين بوده است كه بايد آنها كشته شوند.
در نتيجه مي‌توان علل كشته شدن آنها را چنين بيان كرد:
1 . آنها براساس پيماني كه با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بسته بودند از آن تخطي نموده و پيمان‌شكني كردند و علاوه بر پيمان‌شكني به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خيانت نموده و از پشت به مسلمين خنجر مي‌زدند.
2 . برخلاف همان پيمان كه مفاد آن صلح و زندگي مسالمت‌آميز و همدلي بود. آنها نه تنها زندگي مسالمت‌آميز با مسلمانان نداشتند، بلكه به شخص پيامبر كاملاً بي‌حرمتي نموده و توهين مي‌كردند و با لجاجت از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ سئوال مي‌نمودند. تا آن حضرت از جوابشان باز مانده و شرمنده شود اين اظهار دشمني و تحقير به شخص رسول خدا، آزار و اذيت به آن حضرت محسوب شده و جرمي غير از كشته شدن نداشت.[9]
اما پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ هيچ عكس‌العملي نشان نمي‌‌داد، بلكه با همه اينها با آنها مدارا نموده و هرگز به روي خود نمي‌آورد و تحمل مي‌نمود چون سخت پايبند پيمان خويش بود تا حكم خدا در حقشان نازل شود.
3 . آنها برخلاف مفاد پيمان نه تنها از مدينه و سقوط آن دفاع نمي‌كردند، بلكه به تحريك مشركان و دشمنان پيامبر بر عليه مسلمان توطئه جنگ ريخته بودند.[10]
4 . به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ناسزا مي‌گفتند كه جرم ناسزاگويي به پيامبر غير از كشته شدن چيز ديگري نبود.[11]
5 . آنها پس از اينكه پيامبر به محاصره آنها بپردازد، تسليم نشدند بلكه با مقاومت خود قصد جنگ با پيامبر را داشتند و هرگز آتش كينه آنها نسبت به پيامبر خاموشي نداشت.[12] چون پس از ناچاري و محاصره طولاني تسليم شدند.
6 . چون اين مراكز (مراكز يهوديان در اطراف مدينه) هميشه به عنوان مركز فتنه برعليه حكومت اسلامي بود و يهوديان بني قريظه بنابر اظهار خود به هيچ قيمتي حاضر به اسلام آوردن نبودند و زندگي مسالمت‌آميز را نيز عملاً با عهد‌شكني قبول نكردند، لذا تنها چاره‌اي كه براي مسلمين بود كشتن آنها بود.
7 . آنها بعد از تسليم شدن خودشان به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پيشنهاد كردند كه هر چه سعد بن معاذ حكم كند به آن راضي هستند، و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ طبق نظر آنها حكميت سعد را قبول كرد.
8 . سعد بن معاذ حكم به كشته شدن آنها و اسرارت فرزندان وعيالشان داد.
9 . با اين حكم سعد، نه تنها خود يهوديان مخالف نبودند بلكه هم‌پيمانان يهوديان نيز به اين حكميت راضي بوده و تسليم شدند.
10 . در نهايت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ حكم صادره از سوي سعد را تأييد نموده و فرمود حكم خداوند نيز همين بودكه بايد آنها كشته مي‌شدند. لذا در مرحلة اول خود يهوديان راضي به كشته شدن بودند و در مرحلة دوم تمام انصار و مهاجرين و در نهايت خداوند نيز راضي بودند كه آنها كشته شوند و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ راضي به رضاي حق بود ولي مي‌خواست حكم براساس مجاري عادي آن اجراء شود. لذا از ابتداي حكميت و داوري سعد را قبول نمود (حتي نظر قبيله اوس را نيز رعايت كرد تا بعداً هيچ اعتراضي نداشته باشند) حتي برخي از يهوديان كه محكوم به كشته شدن بودند و مورد بخشش و عفو پيامبر واقع شدند، آنها نيز اين بخشش را نپذيرفتند بلكه مرگ را ترجيح دادند به عفو و بخشش پيامبر و كشته شدند، آياتي از سوره احزاب نيز اين رفتار اسلامي را مورد تأييد قرار داده است.[13] سياق اين آيات نشان مي‌دهد كه حكم خداوند چنين بوده است؛ «... و اورثكم ارضهم و ديرَهم و اموالهم و ارضا لم‌تطئوها و كان الله علي كل شيي قديراً»[14]؛ خداوند شما را وارث زمين آنها (يهوديان بني قريظه) نمود و ديار و اموال و دارائي آنها را در اختيار شما گذاشت و زميني (قلعه‌هايي) را كه در آن قدم ننهاده بوديد خداوند شما را صاحب آن زمين نمود و خداوند بر هر چيزي قدرت دارد. پس حكم كشتن اسيران كاملاً مطابق با حكم خداوند بود چنانچه در اين آيه خداوند مسئله ارث دادن به اموال يهوديان بني قريظه به مسلمين را به خودش نسبت مي‌دهد چون اين قوم لجوج هرگز حاضر به اسلام آوردن حتي به زندگي مسالمت‌آميز با پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و حكومت اسلامي نبودند لذا در حكم محارب بوده و قتل آنها كاملاً مشروع مي‌باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ پيامبر اسلام، حسن ابراهيم حسن.
2. سيره رسول خدا، رسول جعفريان.
3. فروغ ابديت، جعفر سبحاني.
  • [1] . ابن اسحاق، سيرة النبي، بيروت، ج اول، ج 2، ص119-123. و ر. ك: حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه پاينده، جاويدان، تهران، چاپ دهم، ج 1، ص100-1.
  • [2] . همان، ابن اسحق، ص 138-135،و ص 141-138، ص 149.
  • [3] . همان، ص176-152، و ص220-177، (قرآن كريم، آيات اول تا حدود 100 سوره بقره).
  • [4] . ابن سعد، طبقات، بيروت، 1376 ق، ج2، ص 67، و حسن ابراهيم حسن «پيشين»، ص136 تا ص 150، به شرح مفصل ماجراي يهوديان و اسلام پرداخته است.
  • [5] . بلاذري، فتوح البلدان، قم، منشورات مكتبه الاروميه، 1404 ق، ص6-34.
  • [6] . مفيد، الارشارد، قم، آل‌البيت، چاپ اول، 1413،ج 1، ص110-11، و طبري، تاريخ (ترجمه پاينده)، تهران، اساطير، چاپ چهارم، 68، ج3، ص1082-1093.
  • [7] . ابن هشام، سيره، چاپ بيروت، 1355، ج 3، ص250-248.
  • [8] . ابن اسحاق، «پيشين»، ص149، و مفيد «پيشين»، ص111.
  • [9] . براساس آيات قرآن كريم جزاي آزار به پيامبر نه تنها در اين دنيا سخت است بلكه در آخرت نيز عذابي دردناك دارد، توبه/6، و صف/5.
  • [10] . طبري، تاريخ.
  • [11] . آيه 5 سوره صف.
  • [12] . مفيد، «پيشين»، ابن اخطب به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌گويد: هرگز كينه و دشمني من نسبت به تو از بين نمي‌رود.
  • [13] . احراب/26 و 27 «...فريقا تقتلون و تاسرون فريقاً... »26.
  • [14] . احزاب/27.
  • اندیشه قم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:4 اسفند 1390 - 13:05

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق