نگاهي تطبيقي به جايگاه زن در اديان

(بسم الله الرحمن الرحیم)
چکیده:
ادیان آسمانی در اصول، مشترک می باشند و اختلاف آن‌ها تنها از نظر کمال و نقص است. با این وجود اختلافاتی فراتر از اصول و حتی مطالب یقینا اشتباهی در بعضي از ادیان دیده می شود که برگشت به تحریف در این ادیان دارد و البته امری طبیعی است چون دارای تاریخ مصرف می باشند. از جمله موضوعاتی که علی-رغم اهمیت و کثرت مصداق، مورد تحریف واقع شده است، موضوع زنان می باشد. نگاه درجه دومی به زن، موجود پست تر قلمداد شدن، عدم استقلال و وابستگی به مرد و در خدمت او، درک پایین، عدم استعداد کمال‌یابی حداقل به اندازه مرد، از جمله اموری هستند که در ادیان مختلف غیر از دین خاتم، که اراده‌ي خداوند بر مصون ماندن متن مقدس آن یعنی قرآن از تحریف تعلق گرفته است؛ به وضوح و وفور به چشم می خورد.
واژگان کليدي: زن ـ اديان ـ زرتشت ـ يهود ـ مسيحيت ـ اسلام
به اعتقاد ما روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر حق نبوده و اصول اديان آسمانى نيز يكى است؛ هر چند با تكامل جامعه‌ي بشرى، خداوند اديان كامل ترى را براى مردم فرستاده تا به مرحله‌ي نهايى تكامل، كه دين خاتم پيامبران مي‌باشد، رسيده است.اختلافى كه در شريعت ها وجود دارد، از نظر كمال و نقص است نه اين‌كه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بين آن‌ها باشد.علی رغم این اعتقاد، گذر زمان، ادیان دارای تاریخ مصرف را در معرض تحریفاتی قرار داده است که شاهد اختلافات اساسی در موضوعات مختلف بین آن‌ها می  باشیم. 
موضوع زنان با پوشش نیمی از جمعیت بشری از جمله موضوعاتی است که از تحریف مصون نمانده؛ هم در عرصه‌ي نظر نگاهی فرودستانه و درجه‌ي دومی و هم در عینیت جامعه برخوردی بازیچه‌ای با آن می‌شود.
در این نوشتار سعی شده است با رویکردی تطبیقی، نگاه ادیان مختلف نسبت به «زن» را بر اساس متون مقدس هر یک از ادیان ارائه دهیم. قبل از ورود به بحث متذکر شویم که در این نوشتار بیشتر تکیه بر نکات اختلافی و تحریفی می  باشد لذا انتظار نمی  رود هر آن‌چه که در این موضوع وجود دارد ارائه گردد.
زرتشت     
زرتشتيان ايرانى معاصر، در رابطه با حقوق زن، آيين  نامه  اى گرد آورده  اند كه از زوايای مختلف به حقوق آنان نگريسته است و خود را بر عمل به آن ملزم مىدانند.
بر اساس اين آيين‌نامه، زن در زمينه هاى ازدواج و طلاق حق رأى و اظهارنظر دارد. سرپرستى خانواده، حق درخواست طلاق در صورت عنين بودن مرد، قانون تك‌همسرى و حق مالكيت، در مواردى در اين آيين‌نامه براى زن رعايت شده است.امّا در منابع و متون قديمى زرتشتيان، زن جايگاه حقوقى درستى ندارد که به برخی از آن‌ها پرداخته می شود.
1.اختیار در ازدواج
در فتوای بیستم از مجموعه فتاواي موبد آذرفرنبغ فرخزدان از او سؤال شده است که اگر دختر یا خواهر مردی به ازدواج با او رضایت و موافقت نداشته باشند، آیا مرد می‌تواند به زور آنان را زن خود کند؟ موبد پاسخ می‌دهد که مرد را نمی‌توان وادار به ازدواج کرد ولی زن را می‌توان به زور وادار کرد. به خصوص اگر خواهر یا دختر باشد که هم می‌توان آنان را به زور به زنی گرفت و هم ثواب ازدواج با محارم را دارد. 
در فقه زرتشتی چنان‌چه پدر نخواهد با دختر خود ازدواج کند، دختر می‌باید منحصراً با مردی ازدواج کند که پدرش برای او معین کرده است. چنان‌چه در زمینه‌ي انتخاب شوهر اختلافی بین پدر و دختر وجود داشته باشد، نظر پدر ملاک عمل قرار می‌گیرد و دختر حق اعتراض ندارد. مگر آن‌که سن او کمتر از ۹ سال باشد که در این صورت پس از رسیدن به ۹ سالگی می‌تواند شوهر فعلی خود را با رضایت او تغییر دهد. 
2.مالکیت یا مملوکیت زن
زن در دین زرتشتی عصر ساسانی، فاقد شخصیت حقوقی است و چنین حقی در متون دینی و حقوقی زرتشتی از او سلب شده است. به عبارت دیگر، زن، یک انسان دارای حق شناخته نمی‌شد؛ بلکه همچون دیگر کالاها، برده‌ها و دارایی‌های مرد، یکی از اموال و اجناس او به حساب می‌آمد. زن «شیئی» به شمار می‌رفت که همواره می‌بایست به کسی «تعلق» داشته باشد و شایستگی آن را نداشت تا شخصاً سرپرستی خود را عهده‌دار شود و صاحب اموالی باشد. او از هر لحاظ، تحت سرپرستی و قیمومیت پدر یا شوهر بود و چنان‌چه شوهر و پدرش را از دست داده بود، همچون اطفال صغیر برای او قیمی معین می‌گردید. به موجب متون حقوقی زرتشتی (و از جمله «مادیان هزار دادستان»)، تمامی دست رنج زن که حاصل کار و فعالیت او باشد، متعلق به شوهر و یکی از دارایی او است و مرد می‌تواند به دل‌خواه خود در آن تصرف کند و آن را به مصرف برساند. همچنین هر گونه هدیه‌ای که زن دریافت می‌کرد، متعلق به شوهر دانسته می‌شد. از آن‌جا که زن دارای شخصیت و هویت حقوقی به عنوان یک انسان نبوده است، همچون بردگان نمی‌توانسته حق مالکیت چیزی و حتی شخص خودش را داشته باشد. 
3.پسرزایی و حیات اخروی
نشانه هاى به دست آمده از آثار زرتشتيان قديم نشان مى دهد كه در اعصار گذشته، تولد پسر دل پسندتر از زادن دختر بوده است. از اين رو خانواده زرتشتى از فروهر اشوان  براى تعيين جنسيت جنين و داشتن فرزند نرينه يارى مى جستند و حيات اخروى نيكان را وابسته به وجود فرزندان ذكور در خاندان مي‌شمردند. 
4.احکام زن حائض
در این آیین‌ عادت ماهیانه ی زنان چنان پلید و ناپاک شمرده می شود که همگان باید از چنین زنی دوری گزینند. زنی که خون حیض بیند باید در دشتی بی‌آب و علف و به دور از مقدسات به سر برد و فردی از فاصله‌ی دور برای او خوراک بریزد، باید ظرف خوراک از پست‌ترین فلز آهنی یا سربی باشد، خوراک و آب او باید بسیار اندک باشد.  
البته چگونگی پاک شدن زن حائض نیز خود قابل توجه است؛ باید سه گودال بکنند و او را در دو گودال با ادرار گاو شست‌وشو دهند و در گودال سوم، او را با آب بشویند. 
پنهان کردن حیض یکی از گناهان بزرگ شمرده شده است؛ زنی که حیض خود را پنهان کند باید دویست تازیانه ی اسب‌رانی و دویست تازیانه‌ی چرمین بخورد.  همچنین، چون مخفی کردن عادت ماهانه، موجب یقین مرد به آسیب به تن یا روان خویش می باشد می تواند زن را طلاق دهد. 
5.تکلیف زنی که کودکی مرده بزاید
"ای آفرینندة جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، نخستین خوراک و غذای این زن چه خواهد بود؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: «این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته با شاش گاو به اندازه‌ي سه لقمه، شش لقمه یا نه لقمه میل کند». 
زندانی کردن زنان به هنگام مرده‌زايي نیز رایج بود. در این هنگام مزداپرستانِ زرتشتی می‌باید در جایی بی‌آب و علف، اتاقکی بسازند و زن را به آن‌جا ببرند. زن موظف بود در آن اتاقک چند جام از آمیخته پیشاب گاو نر با خاکستر را بنوشد در حالی‌که تا سه روز حق نوشیدن آب را نداشته است. 

یهود    
زن در نگاه تحریف شده یهود دارای خلقتی تبعی، اغواشده و اغواگر و همراه با ناپاکی می باشد. این نگاه نه تنها در جامعه‌ي یهود بلکه در متون مقدس نیز یافت می شود.
1.آفرينش حوّا
خداوند، آدم را از خاك زمین به وجود آورد و در بینی‌اش روح زندگی دمید و آدم جان‌دار شد.  سپس خداوند گفت: تنها بودن آدم خوب نیست؛ كمكی در مقابلش ایجاد كنم. آن‌گاه خداوند بر آدم خوابى سنگين مستولى ساخت تا به خواب رفت، يكى از دنده‌هايش را برداشت و به جايش گوشت پر كرد. خداوند، آن دنده‌اى را كه از آدم برداشته بود زنى ساخت و او را نزد آدم آورد».
2.فريب خوردن زن و فریب دادن شوهر
پس از خلقت آدم و زنش، مار كه از همه‌ي حيوانات صحرا مكارتر بود به زن گفت: آيا خداوند گفته است كه از هيچ درختى از اين باغ نخوريد؟ زن به مار گفت: از ميوه‌ي درخت اين باغ خواهيم خورد؛ اما خداوند گفته است كه از ميوه‌ي آن درختى كه در ميان اين باغ است نخوريد و آن را لمس نكنيد، مبادا بميريد. مار به زن گفت: حتماً نخواهيد مرد چون كه خداوند مى داند روزى كه از آن بخوريد چشمان تان باز مى شود و مانند خداوند، تشخيص دهنده نيك  و بد خواهيد شد. زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو و براى چشم‌ها هوس‌انگيز است و آن درخت براى معرفت‌دار شدن پسنديده است. از ميوه‌ي آن گرفت و خورد، به شوهرش هم كه در كنارش بود داد و او خورد. چشمان هر دو گشوده شد. دانستند كه عريانند و برگ‌هاى انجير را به هم دوخته، وسيله‌ي ستر عورت براى خويش ساختند. 
در ادامه، پس از ذكر بازخواست خدا از آدم و حوّا و مار مى‌خوانيم: «خداوند به زن گفت: رنج و درد باردارى تو را زياد خواهم كرد، فرزندان را با رنج بزايى و اشتياق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو مسلط خواهد بود»؛ و به آدم گفت: چون به حرف زنت گوش دادى و از آن درختى كه گفتم نخورى خوردى، زمين به خاطر تو ملعون است، تمام عمرت با رنج از محصول آن خواهى خورد.» 
3.جبران فریب همسر
«روشن كردن شمع‌هاى شبات (روز شنبه) به عهده‌ي زنان است. علت اين امر آن است كه حوّا آدم را وادار كرد از ميوه‌ي ممنوع بخورد و او را واداشت تا از امر خدا سرپيچى كند». 
«گفته شده است كه زن، با اين گناه، چراغ زندگى بشر را خاموش كرد. جان انسان‌ها چون چراغى است، از اين رو زن، با روشن كردن چراغ شبات تا حدودى اين خطا را جبران مى‌نمايد؛ زيرا اجراى دستورات شبات و روشن كردن شمع‌ها ايمان را روشن مى‌سازد و بدين وسيله گناه زن تخفيف مى‌يابد». 
4.استیلای مرد بر زن
در باغ عدن حوا بود که آدم را به خوردن از میوه‌ي ممنوعه اغوا کرد  و به جزای این گناه، شوهرش تا ابد بر وی مستولی شد. 

5.ازدواج یا معامله
در تورات، پدر در برابر دریافت حق پدری، که بهای دختر باکره نامیده می‌شد  دختر خود را به شوهر می‌فروخت و هنگامی که این معامله انجام می‌گرفت و دختر نامزد می‌شد، مورد تملک مرد قرار می‌گرفت. 
6.جایگاه زنِ رها شده از سوی مرد
در تورات، زنی که از طرف مردی رها شده است با زن فاحشه هم‌پایه است و دین‌داران یهودی از ازدواج با چنین زنانی برحذر داشته شده‌اند. 
7.تهمت به زن
بر اساس حکم تورات، اگر مردی با زنی ازدواج کرده، به او تهمت زند که تو پیش از زناشویی و در خانه‌ي پدرت با مرد دیگری همخوابه شده‌ای، پدر زن موظف است جامه‌ي خونین شب زفاف را که بیان‌گر باکره بودن دختر او بوده است، به دادگاه بنمایاند، وگرنه زن محکوم به سنگسار می‌شود. 
8.بدگمانی به همسر
در کتاب تورات، مردی که زن خود را مورد گمان قرار می‌دهد، می‌بایست به کاهن نیاز پرداخته و کاهن با تشریفات خاصی زن را مورد لعنت و نفرین قرار دهد و آب مخصوص تکفیر را به او بخوراند تا اگر مرتکب گناهی شده که کسی شاهد آن نبوده است، آب لعنت وارد احشای او شده، ران او شاقط و شکمش منتفخ گردد. 

9.وضعیت زن در صورت عدم رضایت همسر
هرگاه مردی زن بگیرد و با او ازدواج كند چنین مقرر است، اگر چیز ناپسندی در او بیابد و زن در نظرش پسندیده نیاید طلاق‌نامه‌ای نوشته به دستش می‌دهد و از خانه بیرونش كند. 
10. تفاوت دخترزایی و پسرزایی
« ... هرگاه زنى زمينه را براى پذيرش نطفه‌ي مرد آماده نمايد پسر خواهد زاييد و هفت روز ناپاك خواهد بود و آن زن سى و سه روز در دوره‌ي پاكى صبر كرده و تا كامل شدن روزهاى پاكيش هيچ چيز مقدسى را لمس نكند و به خانه‌ي مقدس نيايد؛ اگر دختر بزايد، مانند دوره قاعدگى اش دو هفته و در دوره پاكى‌اش، شصت و شش روز از نزديك شدن به خانه‌ي مقدس خوددارى كند». 
«هرگاه زنی در هنگام زایمان جان سپارد و فرزندی که از او زایش یافته پسر باشد باید از مرگ خود شادمان باشد زیرا که پسر زايیده است.» 
11.     نابرابرى نذر سلامتى پسر و دختر
كسى كه صريحاً نذرى مى‌كند و نذرش مربوط به سلامتى انسانى باشد، بر حسب ارزيابى مقرر (ذيل) نذرش از آن (ادوناى) خواهد بود. ارزيابى براى مذكر اين است: از بيست ساله تا شصت ساله ارزشش پنجاه شقل نقره بر اساس شقل مقدس باشد و اگر مؤنث باشد ارزشش سى شقل باشد. 
12. ناپاکی لمس کننده زنِ حائض
«زنى كه جريان‌دار بوده، يعنى خون از آلتش جارى باشد، هفت روز در قاعدگى خود بماند و هر كس او را لمس كند تا شامگاه ناپاك خواهد بود.
هر چه هنگام قاعدگى‌اش روى آن بخوابد ناپاك خواهد بود و هر كس كه روى آن بنشيند ناپاك خواهد بود. هر كس بستر وى را لمس كند لباس‌هاى خود را بشويد و در آب غسل كند تا شامگاه ناپاك خواهد بود و اگر او (آن مرد) كنار بستر يا كنار اسبابى باشد كه زن (ناپاك روى آن نشسته است) با لمس كردن آن تا شامگاه ناپاك خواهد بود. زنى كه جريان خونش روزهاى زيادى غير از زمان قاعدگى‌اش روان باشد تمام روزهاى جريان ناپاكى‌اش مانند روزهاى قاعدگى‌اش است و ناپاك مى‌باشد...». 
13. كنيزى زنان عبرى
«هرگاه زن عبرى به تو فروخته شود، شش سال برايت خدمت و در سال هفتم او را آزاد كن و اگر بگويد از پيش تو نخواهم رفت، چون از بودن پيش تو خشنود است، آن‌گاه درفشى برداشته گوش او را و درِ اطاق را با هم سوراخ كن تا كنيز ابدى شود.» 
14. مالکیت زن
«چگونه زن مي‌تواند چيزي از خود داشته باشد، در صورتي كه او مال شوهرش است؟ هر چيزي در شوهر است براي شوهر است و هر چه با اوست (همسر) نيز براي شوهر است... درآمد و هر چه در خيابان‌ها به دست مي‌آورد مال شوهر است. متاع در خانه، حتي خرده‌نان‌هاي روي ميز مال اوست (شوهر).... او (همسر) اگر مهماني را به خانه كند و غذايش دهد از شوهر خويش دزدي نموده است». 

مسیحیت    
آيين مسيحيت در مورد حقوق و جايگاه فردى و اجتماعى زن، ديدگاه ثابت و تغييرناپذيرى ارائه نكرده است. نسخه هاى گوناگون شناخته شده به نام (انجيل) و رساله‌هاى به‌جا مانده از شخصيت‌هاى برجسته و نام‌دار مسيحى، كشيش‌ها، فرقه‌هاى مختلف و كاتوليك‌ها هر يك به سهم خود در مورد حقوق زن، ديدگاه‌هاى متفاوتى اظهار كرده‌اند.  برخی از منفی‌نگری‌های مسیحیت به زن در متون مقدس و اندیشمندان مسیحی به شرح ذیل می باشد.
1.خلقت تبعی زن
مرد به جهت زن آفريده نشد؛ بلکه زن براي مرد. 
پولس رسول در رساله‌ي اول، قرنتیان را مخاطب قرار داده و می‌گوید: «زیرا كه مرد از زن نیست؛ بلكه زن از مرد است».  او همچنين می گوید: «مرد به جهت زن آفریده نشد؛ بلكه زن برای مرد [آفریده شد]». 
2.برتری مرد بر زن
امّا مي‌خواهم شما بدانيد كه سر هر مرد، مسيح است و سر زن، مرد و سر مسيح، خدا ... زيرا كه مرد را نبايد سر خود را بپوشد چونكه او صورت و جلال خداست. اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست بلكه زن از مرد است»  و نیز آمده است، شوهر سر زن است چنان‌که مسيح نيز سر کليسا. 
3.لزوم اطاعت از شوهر
«همچنان‌که کليسا مطيع مسيح است همچنين زنان نيز شوهران خود را در هر امري باشند».  و نیز در رساله‌ي اول پولس رسول به افسيسان آمده است: «اى زنان! شوهران خود را اطاعت كنيد چنان‌كه خدا را؛ زيرا كه شوهر سر زن است؛ چنان‌كه مسيح نيز سر كليسا و او نجات دهنده‌ي بشر است.» 
4.طلاق 
در انجیل متي پیرامون طلاق زن چنین آمده است: هر كس زن خویش را بدون این كه خیانتی از او دیده باشد طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر كند آن مرد مقصر است؛ چون باعث شده زنش زنا كند و مردی هم كه با این زن ازدواج كرده زناكار است. 
مطابق كتاب مقدس، زن، پس از ده بار طلاق ناپاك می‌شود. 
5.فریب خوردن زن
در رساله‌ي اول پولس رسول به تيموتائوس چنين آمده است: خدا اول آدم را آفريد و بعد حوّا را، آدم فريب نخورد، بلكه زن فريب شيطان را خورد و در تقصير گرفتار شد...  
شهید مطهری در این زمینه بیان می دارند: «يك فكر بسيار غلط را مسيحيان در تاريخ مذهبى جهان وارد كردند كه واقعاً خيانت‏ بود. در مسأله‌ي زن نداشتن عيسى و ترك ازدواج و مجرد زيستن كشيش‌ها و كاردينال‌ها، كم كم اين فكر پيدا شد كه اساساً زن عنصر گناه و فريب است، يعنى شيطان كوچك است، مرد به خودى خود گناه نمى‏كند و اين زن است، شيطان كوچك است كه هميشه وسوسه مى‏كند و مرد را به گناه وامى‏دارد. گفتند اساساً قصه‌ي آدم و شيطان و حوا اين طور شروع شد كه شيطان نمى‏توانست در آدم نفوذ كند، لذا آمد حوا را فريب داد و حوا آدم را فريب داد و در تمام تاريخ هميشه به اين شكل است كه شيطان بزرگ، زن را و زن، مرد را وسوسه مى‏كند. اصلاً داستان آدم و حوا و شيطان در ميان مسيحيان به اين شكل درآمد. 
6.دخترزایی خسارت است
در انجیل آمده است که زايش دختر يك خسارت است. 
7.کنیزی زنان
یكی از احكام كه در عهد عتیق ذكر شده، احكام فروختن دختر به عنوان كنیز است و برای آن قوانینی وضع نموده‌اند و مسیحیان، این احكام را از جانب خداوند می‌دانند. 
اسلام
علی رغم برخی نگاه های اشتباه که در جوامع اسلامی همچون دیگر جوامع، نسبت به زن وجود دارد و همچنین علی رغم برخی روایات جعلی و ظواهر برخی دیگر از روایات، که سبب سوء برداشت هایی شده است متن مقدس و اصلی اسلام که قرآن کریم است خالی از هر گونه تحریفی می باشد. به اعتقاد ما سایر منابع اسلامی و از جمله روایات شریف تا زمانی معتبر می باشند که بر خلاف قرآن کریم نباشند؛ لذا در این نوشتار سعی بر آن است که آنچه به عنوان دیدگاه اسلام مطرح می شود از قرآن کریم باشد.
در ادامه نگاه اسلام به موضوع از منظر قرآن و با تاکید بر مطالب انحرافی ای که در سایر ادیان وجود دارد ارائه می شود.
1.تساوی زن با مرد در مبدأ، فرآیند و مراحل خلقت
از نظر قرآن، آفرینش انسان دارای مراحلی‌ است که نخستین مرحله‌ي آن، مبدأ آفرینش و حالات گوناگون آن است؛ این مبدأ از نظر قرآن‌ «خاک» است که حالاتی از قبیل: گِل، گِل‌ چسبنده، گِل تیره رنگ، چکیده، گِل، گِل خشکیده‌ مانند سفال و... داشته است. مرحله‌ي دوم از آفرینش او، «تصویر» و «صورت‌بندی انسان» بر روی هیکل گلی آن است‌ که قرآن، از آن، گاهی با لفظ «تصویر» و گاهی با لفظ «تسویه‌« که در لغت عرب به معنی متساوی‌ کردن و پرداختن است نام می‌برد. پس از مرحله‌ي صورت‌بندی، مرحله‌ي دمیدن‌ روح می‌رسد که قرآن، این مرحله از آفرینش انسان‌ را چنین بیان می‌کند: «فاذا سویته ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»"   آنگاه که او را پرداختم (اعضاء بدن آن را متساوی و متناسب قرار دادم) و در آن از روح خود (روحی بزرگ و شایسته) دمیدم، همگی برای او سجده کنید. آیه‌ي 72 از سوره‌ي ص نيز مطابق با همين مضمون است.
با توجه به این مرحله، قرآن انسان را معجونی مرکب از ماده و روح می‌داند؛ اگر جنبه‌ي‌ مادی آن را در نظر بگیریم و به تحلیل آن بپردازیم،‌ به خاک و گِل تیره رنگ و بدبويی می‌رسیم که‌ لجنی بیش نیست؛ و اگر به جنبه‌ي معنوی آن توجه‌ کنیم، دارای روحی است که از نظر عظمت و شایستگی به مرحله‌ای رسیده است که خدا آن را به‌ خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: در آن روحی از خود دمیدم. 
قرآن پس از بیان آفرینش انسان، نخست، بقاء نسل او را از راه لقاح و آمیزش انسان نر و ماده‌ می‌داند، «وبدأ خلق الانسان من طین، ثم جعل‌ نسله من سلاله من ماء مهین‌«  آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، آن‌گاه آفرینش‌ نسل و بقاء انسان را در آب بی‌ارزش قرار داد.
قرآن گاهی از مایه‌ي نسل، به ‌‌‌‌«ماء» و گاهی به لفظ«نطفه» یاد می‌کند،  قرآن نحوه‌ي تکامل نطفه را در رحم، در آیات‌ مختلفی آورده که جامع آن را در سوره‌ي مؤمنون مطرح کرده است: «ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم‌ انشأناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین‌«  آن‌گاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و گوشت پاره را استخوان، سپس بر استخوان گوشت‌ پوشانیدیم، آن‌گاه [با دمیدن روح] به او خلقت دیگر دادیم، آفرین بر قدرت خدا که بهترین‌ آفریننده‌ها است. 
بنابراین انسان یک موجود دو بعدی است که یک جنبه‌ي او مادی و جنبه‌ي دیگرش غیرمادی است؛ بُعد مادی انسان منشأ طبیعت و تمایلات حیوانی اوست و بعد الهی او منشأ فطرت و تمایلات فوق‌ حیوانی اوست. همین بعد است که به انسان مقامی می‌دهد که فرشتگان به‌ خاطر آن مقام مأمور به سجده بر انسان می‌شوند. 
تا این‌جا که تمام مراحل خلقت بیان شد، هیچ عبارت یا اشاره ای که دلالت بر تفاوت خلقت آدم و حوا داشته باشد نداشتیم؛ بلکه در این زمینه که آیا همسر انسان از نوع خود انسان است در قرآن کریم می فرماید: «هو الذي خلقکم من نفس واحده وجعل منها زوجها ليسکن اليه»  و نظیر آن را در آیه ای دیگر می فرماید: «يا ايها الناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحده وخلق منها زوجها»  علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرماید: «مراد از «نفس واحده»، آدم، و مراد از «زوجها»، همسر اوست و ظاهر جمله «وخلق منها زوجها» این است که می‌خواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است».  در روایات نیز این مطلب مورد تأیید قرار گرفته است؛ ابو مقدام گويد: «از امام علیه السلام پرسيدم خدا از چه حوا را بيافريد؟» فرمود: ديگران چه مي گويند؟» گفتم: «آنان معتقدند خدا حوا را از دنده‌ي مرد خلق کرد». فرمود: «دروغ مي گويند آيا خداوند ناتوان بود که حوا را خلق کند؟» گفتم: «پس حوا چگونه خلق شد؟» فرمود: «خدا مشتي از خاک زمين را برداشت و از آن آدم را بيافريد و از بقيه‌ي آن حوا را خلق کرد». 
2.تساوی در انسانیت
از آن‌جا که بحث از تفاوت‌های جنسیتی، فرع بر اعتبار جنسیت است، در صورتی که جنسیت، ویژگی ذات انسان محسوب شود، دارای اعتبار مطلق شده و در همه‌ي حوزه‌های حیات انسانی نقش مؤثری خواهد داشت؛ اما اگر جنسیت، عنصر تعیین کننده‌ای در ذات انسان نباشد، بحث از تفاوت‌های جنسیتی، دست کم در قلمروهای معطوف به حقیقت انسانی، نابه‌جاست.  
قرآن کریم در مورد آفرینش، از دو واژه‌ي «خلق» و «امر» استفاده نموده است. عموم مفسّرین، تفاوت خلق و امر را پذیرفته‌اند. «واو عطف» در آیه‌ي «الا له الخلق والامر»  نیز نشان می‌دهد که میان آفرینش امری و آفرینش خلقی (معطوف و معطوف علیه) تفاوت وجود دارد. تمام آیاتی که ناظر به آفرینش جسم انسانند از واژه‌ي «خلق» استفاده کرده‌اند؛  در حالی‌که آیات معطوف به آفرینش روح از مفاهیم امر، انشاء و نفخ بهره گرفته‌اند.  نکته‌ي جالب این است که تمام آیات مربوط به آفرینش انسان که جنسیت را مورد تصریح قرار داده‌اند نیز، تنها از واژه‌ي «خلق» استفاده نموده‌اند. 
مقایسه‌ي این سه دسته آیات، ربط جنسیت به جسم را نشان می‌دهد. آیه «الم یک نطفه من منّی یمنی ثم کان علقة فخلق فسّوی فجعل منه الزّوجین الذّکر والانثی»  پیدایش جنسیت را به فرآیندهای آفرینش جسمانی مربوط می‌سازد. انتساب جسم به خاک، گل خشکیده، آب گندیده، نطفه‌ي جهنده و غیره با واسطه‌ي «مِن»، همراه با منسوب نمودن روح به خدا با واسطه‌ي همان واژه‌ي «مِن»، تفاوت اساسی جسم و روح را از جهت مبدأ نشان می‌دهد. از سوی دیگر، آیاتی از قرآن که زوال، گم شدن و خاک شدن جسم را در انتهای زندگی دنیوی تأیید می‌کند، ولی بر جاودانگی و حیات پس از مرگ انسان یا روح انسانی تأکید دارد،  تفاوت اساسی جسم و روح را از جهت مقصد نشان می‌دهد. همچنین، فهرست ویژگی‌های جسمانی نظیر: مکان‌مندی، محسوس و مادی بودن، تغییر، فناپذیری و غیره، ارتباطی به روح ندارد. بنابراین، مغایرت اساسی روح با جسم از مبدأ، مقصد و ویژگی‌ها، سبب می‌شود که روح، جنسیت را بر نتابد؛ بلکه نوع واحد انسانی، وحدت خود را مرهون یگانگی حقیقت روح باشد. وحدت نوعی انسان‌ها، حاصل وحدت حقیقت روحانی آن ها است و وحدت حقیقت روحانی، مانع از پذیرش اعتبار هر گونه تفاوتی از جمله تفاوت‌های جنسیتی است؛ زیرا «کثرت صورت، محکوم وحدت سیرت است و تعدد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و دیگر عوامل گوناگون بیرونی، مقهور اتحاد فطرت درونی است». 
به طور خلاصه، اعتباری بودن تفاوت‌های جنسیتی و طرد جنسیت از ذات و کمالات ذاتی آدمی به برخی دلایل قرآنی مدلل می‌شود. از جمله موارد زیر:
1.آیات اول سوره‌ي «رحمن» نشان می‌دهد که دریافت هدایت‌های قرآنی و بیانی که صرف نظر از واسطه‌های تربیتی نظیر جامعه‌ي علمی و نظام آموزشی و غیره، توسط «رحمن» صورت می‌گیرد، مشروط به جنسیت نیست. مخاطب این هدایت‌ها و دانش‌ها، حقیقت واحد انسانی است. 
2. در قرآن، هنجارهای ارزشی به قلب منحصر می‌شوند و در قلب، جنسیت لحاظ نمی‌شود.  از این رو، کسب هنجارهای اخلاقی نیز به جنسیت مشروط نمی‌شود. در قرآن، مؤمن، کافر، عالم، متقی، رذیل، صادق، کاذب، صبور، عجول، سخی، بخیل و غیره، انسان‌هایی هستند که صرف نظر از جنسیت آنان، به خاطر داشتن ایمان، کفر، دانش، نادانی، تقوا، آلودگی، صداقت، دروغ‌گویی، صبر، شتاب‌زدگی، سخاوت و خسّت به این صفات متّصف شده‌اند. این صفات نیز، جنسیت را بر نمی‌تابد. «اگر صبر، ذکورت و انوثت نداشت، صابر نیز مذکر و مؤنّث نیست»؛ زیرا وطن صفات اخلاقی، جسم نیست، بلکه روح است و روح، از جنسیت منزه است. 
3.غایت آفرینش نیز که عبارت است از بازگشت به خداوند (انا للّه وانا الیه راجعون)، در قرآن، به نفس مطمئنه تعلق گرفته، ولی نفس مطمئنه، با وجود این که علامت تأنیث دارد، منزه از جنسیت است؛ زیرا جنسیت مستلزم مادیت است، در حالی‌که مبدأ و مرجع نفس مطمئنه، خداوند است که غیرمادی است. اگر بازگشت کننده (راجع) مادی باشد، لازم است محل بازگشت (مرجع) نیز مادی باشد؛ چون رجوع مادی، به مادی است. بنابراین، آیاتی که ناظر به رجوع یا عروج انسان به سوی خداوند است،  حقیقت غیرمادی انسان را در نظر دارد، در حالی‌که «بدن، عین ذات، جزو ذات و لازمه‌ي ذات نیست؛ بلکه ابزار ذات است.»  بنابراین، تفاوت‌های جنسی و در حقیقت غیرمادی انسان، در تعالی او و نیل به هدف آفرینش نقشی ندارند.
4.آیه‌ي «من عمل صالحا من ذکر اَو اُنثی وهو مؤمن فلنحیینه حیاةً طیّبة»  بر عدم دخالت جنسیت در رسیدن به سعادت، که همان حیات طیّبه است تصریح می‌کند. این آیه، ناظر به تساوی جنسی برای توفیق به حیات پاکیزه یا نیکی و نیکوکاری نیست؛ بلکه بی‌ارتباطی نیک عمل کردن و عامل نیکو بودن و در نتیجه، کسب سعادت جاودانه را از جنسیت مورد تأکید قرار می‌دهد و در واقع، «اعلام به عدم دخالت بدن است نه اعلام به عدم تفاوت».  در پذیرش مسئولیت اعمال، پاداش و کیفر و کسب فضایل انسانی، جنسیت دخالتی ندارد  (لیس للانسان الاّماسعی ).
5.در قرآن، معیار کرامت، اگر ناظر به تلاش انسانی باشد تقوا است: «ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم»  و اگر ناظر به آفرینش الهی باشد، تعلیم اسماء است. کاربرد مفهوم کرامت در عبارت‌هایی نظیر «انه لقول رسول کریم»، «انه لقرآن کریم» و «اقرأ وربک الاکرم» نیز نشان می‌دهد که قرآن و وحی، تفصیل تعلیم اسماء است که نهایت آن تقواست. پس نه در مبدأ و نه در مقصد، برتری و کرامت، جنسیت، نژاد، زیبایی، قدرت و غیره تعیین نمی‌شود؛ بلکه فضیلت در مبدأ به تعلیم اسمای حق و در مقصد، به تقوا است. 

وقتى قرآن كريم از زبان پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله می فرمايد: «ادعو الى الله على بصيرة انا ومن اتبعني»  من و هر كه از من پيروى كرد دعوت مى‏كنيم به سوى خدا واز روى بصيرت. اين دعوت، شامل همه انسان‌ها است، و اگر پيامبرى دعوتنامه براى يك مرد به عنوان زمامدار يك كشور مى‏نويسد، پيامبر ديگرى هم دعوتنامه براى يك زن به عنوان زمامدار يك كشور مى‏نويسد. اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله زمامداران مرد را به اسلام دعوت كرد، سليمان علیه السلام هم زمامدار زن را به اسلام فراخواند، هم دعوت‌ها عام‏اند وهم مدعوها و هيچ اختصاصى در بين نيست. 
در آيات متعددي از قرآن کريم بر يکساني زن و مرد جهت دستيابي به مقامات معنوي تأکيد شده است؛ آيه‌ي 35 سوره‌ي احزاب  که حاوی 10 صفت مشترک در ميدان قرب الهي براي مرد و زن است بیان می-دارد که در عرصه‌ي معنوي و تعالي روح و نفس انسان، ميان زن و مرد فرقي نيست. این آیه سبب شکسته شدن بت مردگرایی که حتی توسط زنان پرستیده می شد، شده است. 
لذا در قرآن موضوع زن و مرد را نفي مي‌كند تا جايي براي بيان تساوي يا تفاوت بين اين دو باقي نماند، لذا اگر در سراسر قرآن كريم و همچنين در سراسر سخنان عترت طاهره جست‌وجو شود، موردي به چشم نمي‌خورد كه قرآن، كمالي از كمالات معنوي را مشروط به مرد بودن بداند يا ممنوع به زن بودن بشمارد.... در تمام سفرهاي چهارگانه، هم زن سالك اين راه است و هم مرد و اگر تفاوتي هست در كارهاي اجرايي است و كارهاي اجرايي يك وظيفه است نه يك كمال. البته در بحث‌هاي فقهي كه عهده‌دار تقسيم كار است و مسائل اجرايي را شرح مي‌دهد و آن‌ها مربوط به كارهاي اجرايي است. اما در بحث‌هاي تفسيري، كلامي، فلسفي و عرفاني هيچ بحث از مرد بودن و يا زن بودن نيست؛ بلكه مربوط به انسانيت انسان مي‌باشد 
و اين که تفاوت‌هاي تشريعي ريشه در اختلاف جنسيت و تفاوت‌هاي تکويني دارد هرگز دليل بر تفاوت اين دو از نظر کسب کمالات انساني نمي‌باشد. قرآن اين نظر را که زن نمي‌تواند به مقام قرب الهي آن‌طور که مردان مي‌رسند، برسد، مردود اعلام کرده و در آيات فراواني تصريح کرده است که پاداش اخروي و قرب الهي به جنسيت مربوط نيست بلکه به ايمان عملي است. 
3.تساوی در استعدادهای انسانی
قرآن کریم درباره استعدادها و امکانات مربوط به زن و مرد نیز نگرش واحدی دارد. استعدادهای درونی چون: برخورداری از روح الهی،  تسویه و تعدیل در خلقت،  برخورداری از ابزار ادراکی،  داشتن فطرت الهی،  وجدان اخلاقی  و حمل امانت  را برای هر دو می‌داند. در امکانات بیرونی چون: خلقت طبیعت،  دانش،  فرستادن رسولان  و تنزیل کتاب  نیز، به زن و مرد یکسان نگریسته است.
4.تساوی در دشمن واحد
قرآن شیطان را دشمن مشترک انسان می داند، تأثیرگذاری او را در زن و مرد یکسان می داند،  در آغاز خلقت نیز، شیطان هر دو را وسوسه کرد و هر دو را فریب داد.  برخلاف آن‌چه که در دیگر ادیان در ارتباط بین زن و مرد و شیطان، بیان می کنند که شیطان، زن را وسوسه و زن مرد را (ذکر آن گذشت)، قرآن می فرماید: 
«وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ»، «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ»، «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» و «فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ». 
شهید مطهری ذیل این آیات و در زمینه‌ي اعتقاد مسیحیت بیان می دارند: «قرآن وقتى داستان آدم و شيطان را ذكر مى‏كند براى آدم اصالت و براى حوا تبعيت قائل نمى‏شود. اول كه مى‏فرمايد: ما به اين دو نفر گفتيم كه ساكن بهشت‏ شويد(نه فقط به آدم)، لا تقربا هذه الشجره،  به اين درخت نزديك نشويد. بعد مى‏فرمايد: فوسوس لهما الشيطان(7) شيطان اين دو را وسوسه كرد. نمى‏گويد كه يكى را وسوسه كرد و او ديگرى را وسوسه كرد. فدليهما، باز ضمير تثنيه است. و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين آن‌جا كه خواست فريب بدهد، جلوى هر دوى آن‌ها قسم دروغ خورد. آدم همان مقدار لغزش كرد كه حوا و حوا همان مقدار لغزش كرد كه آدم. اسلام اين فكر را، اين دروغى را كه مسیحیت به تاريخ مذهب‌ها بسته بودند زدود و بيان داشت كه جريان عصيان انسان چنين نيست كه شيطان زن را وسوسه مى‏كند و زن مرد را و بنابراين زن يعنى عنصر گناه. و شايد براى همين است كه قرآن، گويى عنايت دارد كه در كنار قديسين از قديسات بزرگ ياد كند كه تمامشان در مواردى بر آن قديسين علو و برترى داشته‏اند». 
5.مالکیت زن
برخلاف ادیانی که نه تنها به زن استقلال اقتصادی نمی دهند بلکه خود او هم جزء مایملک محسوب می-شود، اسلام برای زن استقلال اقتصادی و حق مالکیت قائل است. لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَاْلأقْرَبُونَ وَلِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَاْلأقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا  مردان از آن‌چه پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک‌ترشان باقی گذاشته‌اند سهمی دارند و زنان نیز از آن‌چه پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک‌ترشان باقی گذاشته‌اند سهمی دارند، خواه آن مال کم باشد یا زیاد، که این سهمی مقرّر است. 
جمله «وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ» نشان مى‌دهد كه زنان مالك تلاش خويشند و مالكيت آنان بر اموال، سرمايه‌ها و تلاش‌هايشان پذيرفته و مقبول است.با آن‌كه مى‌توانست بفرمايد:هر كس مالك كسب خويش است؛ ولى با دو جمله جدا و مستقل بر مالكيت زن نسبت به كسبش ـ همانند مرد ـ تأكيد كرد.
6.حق وصیت
اسلام با دادن استقلال اقتصادى به زنان و به رسميت شناختن مالكيت آنان، اجازه‌ي وصيت كردن در اموال را به آنان بخشيد.زن حق دارد همچون مرد، در اموال خويش به مقدار ثلث وصيت كند تا به گونه‌اى شايسته پس از مرگش از آن‌ها استفاده شود. آياتى كه بر اين مطلب دلالت دارند، دو دسته‌اند:
1.آياتى كه اجازه‌ي وصيت را به همه‌ي مردم داده است كه شامل مرد و زن مى‌شود.مانند آيه‌ي 106 از سوره‌ي مائده و آيه‌ي 180 از سوره‌ي بقره. در خداوند در آيه‌ي اخير مى‌فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَ لِدَيْنِ وَالاَْقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» ر شما نوشته شده، هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى (= مالى) از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان، به طور شايسته وصيت كند. اين حقى است بر پرهيزگاران». در اين آيه، براى وصيت در حق پدر و مادر و خويشاوندان سفارش شده است.اگرچه با نزول آيات ارث، وجوب وصيت برداشته شده ولى استحباب آن و محبوبيت وصيت باقى است. در استحباب وصيت كردن براى والدين و خويشان، زن و مرد هر دو مساويند و زن همچون مرد از چنين حقى برخوردار است. 
آيه 106 سوره مائده نيز از گواه بر وصيت به هنگام مرگ سخن مى‌گويد. در آن‌جا آمده است كه مؤمنان به هنگام مرگ براى حفظ حقوق ورثه و بازماندگان و ايتام و صغار، وصيت كنند و دو تن عادل را براى اين وصيت گواه بگيرند. آن حكم نيز شامل زن و مرد مى‌باشد.
2.در برخى از آيات به طور خاص، سخن از وصيت زن آمده است و اين حق را براى او محفوظ داشته، همان‌گونه كه براى مردان چنين حقّى را قرار داده است. در آيات ارث، وقتى كه سخن از سهام هر يك از زن و مرد است، به حق وصيّت آنان تصريح شده است. (وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَ جُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّة يُوصِينَ بِهَآ أَوْ دَيْن  و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنان فرزندى نداشته باشند و اگر داشته باشند، يك چهارم از آنِ شماست، پس از اداى وصيتى كه كرده‌اند و اداى دين آنان.»
در اين آيه، جمله‌ي «مِن بَعْدِ وَصِيَّة يُوصِينَ بِهَا» بر حق وصيت زنان دلالت دارد كه در واقع اين حق وصيت، از حق مالكيت زنان و استقلال اقتصادى آنان ناشى مى‌شود.
در ادامه‌ي آيه، از حق وصيت مردان سخن مى‌گويد و مى‌فرمايد: «مِن بَعْدِ وَصِيَّة تُوصِينَ بِهَآ» كه در واقع نشان مى‌دهد زن و مرد هر دو به طور يكسان از حق وصيت برخوردارند و هر دو صنف مى‌توانند در اموال خويش وصيّت كنند. 
جمع بندی
به اعتقاد ما نگاه ادیان به زن، نمی تواند جز در احکام غیرمرتبط با ماهیت زن، آن هم به دور از هر گونه ظلم و تبعیض، تفاوتی داشته باشد. اما آن‌چه که در متون تحریف شده‌ي به اصطلاح مقدس، از ادیان قبل از دین خاتم درباره‌ي زن یافت می شود، نگاهی غیرمنطقی، نامعقول، ظالمانه، درجه دومی و غیرمستقل، بلکه تبعی و در خدمت مرد است. 
برخورد اسلام با اين موضوع، به نحوی بوده است که فضای بحث را از اساس تغییر داده است. اسلام در عین لحاظ واقعیات دو جنس که در بعضي از موارد، احکام متفاوتی را می‌طلبد، مجال بحث از برتری یکی بر دیگری را گرفته و حقیقت انسان را نه به جسمی که جنسیت عارض بر آن است بلکه به روح راکب بر جسم داده است.

- لینک کوتاه این مطلب

» فصلنامه تخصصی وپاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
تاریخ انتشار:26 تیر 1394 - 19:38

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد