تبلیغات ویژه
تبلیغات متنی
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در حال حاضر ما در دورهای به سر میبریم که حمایتهای تفکرات تکفیری و یهودی از تروریسم بین‌الملل، باعث شدهاست که منطقه خاورمیانه در گردابی از خشونت قرار گیرد و به جز ایران اسلامی، اکثر کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا دستخوش تلاطم شود.
در جولای سال گذشته دیپلمات آمریکایی «ریچارد هاوس» مقالهای تحت عنوان «جنگهای سی ساله جدید» منتشر کرد؛ هاوس در این مقاله عنوان میکند که خاورمیانه وارد فاز اولیه یک جنگ طولانی مدت، پرهزینه و مرگبار خواهد شد.(1)
برای توضیح بیشتر پیرامون جنگهای مذهبی، گریزی کوتاه به مفهوم این نوع جنگ و نتیجه آن در اروپا خواهیم داشت.
در قرن 17 میلادی اروپا درگیرجنگهای مذهبی کاتولیکها و پروتستانها شد و کشتار این جنگ به اندازهای فراوان شد که مطابق با آمار منتشر شده در آن زمان شمار کشتگان به 8 میلیون نفر رسید که فصل مشترک همه آنها مسیحیتشان بود.
نتیجه سی سال جنگ مذهبی در اروپا به این نکته ختم شد که نسل جدید، خسته از جنگهای طولانی، قحطی و غارت و شبیخونها، اعلام کرد که دیگر حاضر نیست حاکمیت دینی را که مایه خونریزی میلیونها انسان بیگناه بوده است را بر روابط افراد در جامعه و در عرصه سیاسی بپذیرد و تنها افراد حق دارند در حوزه فردی خود دین را دخالت دهند.
مقاله هاوس پیرامون تکرار جنگهای مذهبی در خاومیانه باعث شد بسیاری از محققان، روزنامهنگاران و سیاستمداران غربی سخن او را تکرار کنند و با توضیح و تفسیر اعلام دارند که خاورمیانه وارد جنگ های سی ساله مذهبی شده است.
هنری کسینجر استراتژیست آمریکایی و مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری آمریکا نیز مدام از واژه جنگ های مذهبی سی ساله یاد میکند و آن را کلید حل مشکلات در منطقه می داند.(2)
همچنین برژینسکی مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در مصاحبه ای با مرکز مطالعات راهبری و بین المللی(CSIS) تصریح می کند:
«امروز به اعتقاد من دنیا با یک بحران جهانی رو به روست» وی در مصاحبه های دیگر طرح مسئله جنگ مذهبی سیساله و تطبیق آن با شرایط فعلی جهان اسلام پرداخته است.(3)
اما سوالی که پیش میآید این است که چرا اندیشمندان غرب تا این اندازه بر وقوع جنگهای سی ساله مذهبی جدید در خاورمیانه تاکید داشته و سعی دارند آن را مشابه با جنگهای سیساله مذهبی در اروپا نشان دهند؟
پاسخ این است که همانطور که در جنگهای اروپا نفوذ در بین فِرَق مختلف دین مسیحیت و کوبیدن بر طبل اختلافات مذهبی آتشی را شعلهور کرد که نتیجه آن نابود شدن دین در سطح حاکمیت بود، امروز نیز دشمن در حال دامن زدن به اختلافات مذهبی در جهان اسلام می‌باشد که نتیجه آن به وجود آمدن نسلی است که خسته از تمام این جنگها و خشونتها خواهان روی کار آمدن حاکمیتی غیر دینی می باشد.
مهمترین نکته در اجرای این استراتژی این است که از آنجا که حکومت الهی موعود که سراسر دینی است از خاورمیانه آغاز می‌شود و تمام دنیا را با خود همراه میسازد، بنابراین خواسته مردم این منطقه میتواند بر روی کار آمدن حکومت جهانی دینی موثر باشد یعنی آن را تسریع کرده و یا به تعویق بیندازد.
از این رو غرب سعی دارد با افزایش تنشهای مذهبی در خاومیانه، مردم این منطقه را از حکومت دینی منزجر کند که در نتیجه این مردم در ضمیر ناخودآکاه خود نیز، خواهان روی کار آمدن حکومت دینی با محوریت منجی موعود نخواهند بود و در نتیجه غرب مانع روی کار آمدن حکومت دینی جهانی شود.
باید گفت این که دشمن به چه میزان در انجام استراتژی خود در مورد انزجار از حکومت دینی موفق بوده نیازمند گذر زمان است اما آنچه امروز مهم بوده و نباید از نظر دور داشت این است که شناسایی بهموقع و بههنگام تاکنیکها و استراتژیهای سیاستمدران غرب باعث خواهد مردم منطقه با هر نوع دیدگاه مذهبی، دشمن را واقعیتی عینی بدانند و طرحهای آنها را برای نابودی اسلام سیاسی بشناسند و به تدریج زمینه خنثی سازی و وشکست استراتژیهای دشمن را فراهم آورند تا به امید خدا زمینهساز ظهور منجی و روی کار آمدن حکومت جهانی الهی شوند.
1- مقاله جنگهای مذهبی،روزنامه هاآرتس،هاوس
2- سخنرانی کسینجر درمدرسه فورددانشگاه میشیگان درسال ۲۰۱۳که فیلم ، بخشی از همین سخنرانی می‌باشد.
3- مصاحبه ی برژنسکی خبرگزاری فارس، ویرایش وتکمیل باشگاه استراتژیستعای جوان
خواسته مردم خاورمیانه میتواند بر روی کار آمدن حکومت جهانی دینی موثر باشد یعنی آن را تسریع کرده و یا به تعویق بیندازد.
بررسی‌های تاریخی نشان از این مهم دارد که منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا که در ادبیات متداول بین‌الملل به خاورمیانه شناخته می‌شود، همواره یکی از مناطق مهم و تأثیرگذار درروند سیاست جهانی محسوب شده است. ازاین‌رو به علت موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک این منطقه، هرگونه تحول و تغییر در آن، به‌سرعت توجه افکار عمومی جهان را به خود جلب کرده و علاوه بر تأثیرات منطقه‌ای، بر تحولات فرا منطقه‌ای و بین‌المللی مؤثر واقع می‌شود و از سوی دیگر سیاستمداران منطقه‌ای و بین‌المللی را وادار به واکنش در مورد این تحولات میکند.
در حال حاضر ما در دورهای به سر میبریم که حمایتهای تفکرات تکفیری و یهودی از تروریسم بین‌الملل، باعث شدهاست که منطقه خاورمیانه در گردابی از خشونت قرار گیرد و به جز ایران اسلامی، اکثر کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا دستخوش تلاطم شود.
در جولای سال گذشته دیپلمات آمریکایی «ریچارد هاوس» مقالهای تحت عنوان «جنگهای سی ساله جدید» منتشر کرد؛ هاوس در این مقاله عنوان میکند که خاورمیانه وارد فاز اولیه یک جنگ طولانی مدت، پرهزینه و مرگبار خواهد شد.(1)
برای توضیح بیشتر پیرامون جنگهای مذهبی، گریزی کوتاه به مفهوم این نوع جنگ و نتیجه آن در اروپا خواهیم داشت.
در قرن 17 میلادی اروپا درگیرجنگهای مذهبی کاتولیکها و پروتستانها شد و کشتار این جنگ به اندازهای فراوان شد که مطابق با آمار منتشر شده در آن زمان شمار کشتگان به 8 میلیون نفر رسید که فصل مشترک همه آنها مسیحیتشان بود.
نتیجه سی سال جنگ مذهبی در اروپا به این نکته ختم شد که نسل جدید، خسته از جنگهای طولانی، قحطی و غارت و شبیخونها، اعلام کرد که دیگر حاضر نیست حاکمیت دینی را که مایه خونریزی میلیونها انسان بیگناه بوده است را بر روابط افراد در جامعه و در عرصه سیاسی بپذیرد و تنها افراد حق دارند در حوزه فردی خود دین را دخالت دهند.
مقاله هاوس پیرامون تکرار جنگهای مذهبی در خاومیانه باعث شد بسیاری از محققان، روزنامهنگاران و سیاستمداران غربی سخن او را تکرار کنند و با توضیح و تفسیر اعلام دارند که خاورمیانه وارد جنگ های سی ساله مذهبی شده است.
هنری کسینجر استراتژیست آمریکایی و مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری آمریکا نیز مدام از واژه جنگ های مذهبی سی ساله یاد میکند و آن را کلید حل مشکلات در منطقه می داند.(2)
همچنین برژینسکی مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در مصاحبه ای با مرکز مطالعات راهبری و بین المللی(CSIS) تصریح می کند:
«امروز به اعتقاد من دنیا با یک بحران جهانی رو به روست» وی در مصاحبه های دیگر طرح مسئله جنگ مذهبی سیساله و تطبیق آن با شرایط فعلی جهان اسلام پرداخته است.(3)
اما سوالی که پیش میآید این است که چرا اندیشمندان غرب تا این اندازه بر وقوع جنگهای سی ساله مذهبی جدید در خاورمیانه تاکید داشته و سعی دارند آن را مشابه با جنگهای سیساله مذهبی در اروپا نشان دهند؟
پاسخ این است که همانطور که در جنگهای اروپا نفوذ در بین فِرَق مختلف دین مسیحیت و کوبیدن بر طبل اختلافات مذهبی آتشی را شعلهور کرد که نتیجه آن نابود شدن دین در سطح حاکمیت بود، امروز نیز دشمن در حال دامن زدن به اختلافات مذهبی در جهان اسلام می‌باشد که نتیجه آن به وجود آمدن نسلی است که خسته از تمام این جنگها و خشونتها خواهان روی کار آمدن حاکمیتی غیر دینی می باشد.
مهمترین نکته در اجرای این استراتژی این است که از آنجا که حکومت الهی موعود که سراسر دینی است از خاورمیانه آغاز می‌شود و تمام دنیا را با خود همراه میسازد، بنابراین خواسته مردم این منطقه میتواند بر روی کار آمدن حکومت جهانی دینی موثر باشد یعنی آن را تسریع کرده و یا به تعویق بیندازد.
از این رو غرب سعی دارد با افزایش تنشهای مذهبی در خاومیانه، مردم این منطقه را از حکومت دینی منزجر کند که در نتیجه این مردم در ضمیر ناخودآکاه خود نیز، خواهان روی کار آمدن حکومت دینی با محوریت منجی موعود نخواهند بود و در نتیجه غرب مانع روی کار آمدن حکومت دینی جهانی شود.
باید گفت این که دشمن به چه میزان در انجام استراتژی خود در مورد انزجار از حکومت دینی موفق بوده نیازمند گذر زمان است اما آنچه امروز مهم بوده و نباید از نظر دور داشت این است که شناسایی بهموقع و بههنگام تاکنیکها و استراتژیهای سیاستمدران غرب باعث خواهد مردم منطقه با هر نوع دیدگاه مذهبی، دشمن را واقعیتی عینی بدانند و طرحهای آنها را برای نابودی اسلام سیاسی بشناسند و به تدریج زمینه خنثی سازی و وشکست استراتژیهای دشمن را فراهم آورند تا به امید خدا زمینهساز ظهور منجی و روی کار آمدن حکومت جهانی الهی شوند.
1- مقاله جنگهای مذهبی،روزنامه هاآرتس،هاوس
2- سخنرانی کسینجر درمدرسه فورددانشگاه میشیگان درسال ۲۰۱۳که فیلم ، بخشی از همین سخنرانی می‌باشد.
3- مصاحبه ی برژنسکی خبرگزاری فارس، ویرایش وتکمیل باشگاه استراتژیستعای جوان
- لینک کوتاه این مطلب
»
مصاف
تاریخ انتشار:25 بهمن 1394 - 16:52
مطالب مرتبط...
نظر شما...
