تلخ است اما راست، دردآور است، اما حقیقی و شرمآور است اما واقعی که نیمه شعبان برای ما یک مناسبت برای تعارف و تشریفات شده، مناسبتی که روابط عمومی ادارات، سازمانها و نهادها و بانکها پرچمی بیاویزند و چراغی آویزان کنند.
این روزها شهر حال و هوای دیگری دارد؛ نیمه شعبان است به یمن میلاد مبارک امام زمان (عج) از کوچه پس کوچههای شهر که میگذری ریسههای رنگارنگ سه گوش و بیضیشکل و زرورقهای طلایی و نقرهای آویزان شده که چشمان هر کسی را به سمت خود خیره میکند و حس و حال خوبی به انسان دست میدهد.
حال این سئوال در ذهن انسان متبادر میشود که آیا صرف آذینبندی و تزیین سطح شهر و دادن گلی، شکلاتی، شربتی و شیرینی برای میلاد منجی عالم بشریت کافی است و میتواند ما را جزو منتظران واقعی قرار دهد که یقینا اگر چه در ظاهر عملی نیکو و شایسته است ولی کافی نیست.
تاکنون به این فکر کردهایم که آیا حال و روز ما به منتظران میماند؛ راحتتر بگویم حرفزدنهایمان، زندگی کردنهایمان، راه رفتنهایمان، رفتارهایمان، کردارهایمان و عملهایمان چه نقشی از انتظار دارد؛ آیا رنگ و بوی انتظار دارد.
آنکه منتظر است مگر همه وجودش و فکر و ذکرش مولا نیست، پس کجاست آن نشانهها و علامتها؟ کجاست آن انتظار؟
آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهایم که کارنامه ما در نزد امام زمان (عج) چه رنگی است؛ آیا سیاه است و یا نه رنگ دیگری دارد.
بد نیست گذری به اعمال گذشته و حال فعلی خود داشته باشیم و به این بیاندیشیم که آیا خدای نکرده در دروغ بافتنها، تهمت زدنها، ناسزا گفتنها، خیانتکردنها، غفلت کردنها و خودپرستیها و خودپسندیها سهمی داشتهایم و یا نه در مسیر امام زمان (عج) حرکت کردهایم و دل این امام عزیز را نرنجاندهایم.
با خود روراست باشیم و به این فکر کنیم که آیا دغدغهها و مشغلههای زندگی ما را از حضرت مهدی (عج) دور نکرده، آیا در تقویت معنویت خود سست نشدهایم، آیا در ظاهر و باطنمان به مظاهر دینی توجه داشتهایم.
پس امشب در شب میلاد حضرت ولی عصر (عج) باید با خود صادق باشیم و همه سر بر خاک گذاریم و دل بر دست گیریم و زبان به اعتراف بگشاییم.
خدا شاید در این شب ما مدعیان پرآواز را ببخشد و به راه راستی، حقیقت و معنویت بازگرداند، چرا که همه در کویر این دنیا منتظر باران وجود امام زمان (عج) هستیم.