حال و هوای مشرکان در لحظه مرگ/ افرادی که از نام خدا وحشت دارند

(بسم الله الرحمن الرحیم)

هول و وحشت عذاب الهى برای کافران و مشرکان در لحظه مرگ، به قدرى زیاد است که اگر دو چندان تمام ثروت و اموال روى زمین را در اختیار داشته باشند، همه را مى‌دهند، تا از عذاب رهایى یابند، اما در آنجا معامله‌اى صورت نمى‌گیرد.

 آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 45 تا 48 سوره مبارکه «زمر» به ویژگی افرادی که از نام خدا وحشت دارند، اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ* قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ* وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُون* وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛ هنگامى که خداوند به یگانگى یاد مى‌شود، دل‌هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند مشمئز (و متنفر) مى‌گردد اما هنگامى که از معبودهاى دیگر یاد مى‌شود، آنان خوشحال مى‌شوند. بگو: خداوندا! اى آفریننده آسمان‌ها و زمین، و آگاه از اسرار نهان و آشکار، تو در میان بندگانت در آنچه اختلاف داشتند داورى خواهى کرد. اگر ستمکاران تمام آنچه را روى زمین است مالک باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شدید روز قیامت رهایى یابند و از سوى خدا براى آنها امورى ظاهر مى‌شود که هرگز گمان نمى‌کردند! (در آن روز) اعمال بدى را که انجام داده‌اند براى آنها آشکار مى‌شود، و آنچه را استهزا مى‌کردند بر آنها واقع مى‌گردد». (زمر/ 45 تا 48)

باز هم در این آیات، سخن از توحید و شرک است، در نخستین آیه مورد بحث، یکى از چهره‌هاى بسیار زشت و زننده مشرکان و منکران معاد را در برخورد با توحید منعکس ساخته، مى‌فرماید: «هنگامى که نام خداوند یگانه یکتا برده مى‌شود، دل‌هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، مشمئز و متنفر مى‌گردد، اما هنگامى که از معبودهاى دیگر، سخن به میان مى‌آید غرق سرور و شادى مى‌شوند»! (وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ).

گاه، انسان چنان با زشتى‌ها خو مى‌گیرد و از پاکى‌ها و نیکى‌ها بیگانه می‌شود که از شنیدن نام حق، ناراحت و از شنیدن باطل مسرور و شاد مى‌گردد، در برابر خداوندى که آفریننده عالم هستى است سر تعظیم فرود نمى‌آورد، اما در برابر قطعه سنگ و چوبى که خود ساخته و یا انسان و موجوداتى همانند خود، زانو مى‌زند و تعظیم مى‌کند.

شبیه این معنى در آیه 46 سوره «اسراء» نیز آمده است: وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً: «هنگامى که پروردگارت را در قرآن به وحدانیت یاد مى‌کنى فرار مى‌کنند»!

پیامبر بزرگ خدا «نوح» از دست این گونه کج اندیشان، به خدا شکایت مى‌کند و مى‌گوید: وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً:«خداوندا! هر زمان آنها را دعوت کردم تا به درگاه تو آیند، و آنها را بیامرزى، انگشت در گوش ها گذاردند و لباس بر سر و صورت خود پوشیدند، تا صداى مرا نشنوند، و در مسیر گمراهى اصرار ورزیدند و استکبار کردند»!

آرى چنین است حال متعصبان لجوج و جاهلان مغرور.

ضمناً، از این آیه، به خوبى استفاده مى‌شود که سرچشمه بدبختى این گروه دو چیز بوده است: انکار اصل توحید و عدم ایمان به آخرت.

نقطه مقابل آنها مؤمنانى هستند که از شنیدن نام خداوند یگانه، چنان مجذوب نام مقدسش مى‌شوند که حاضرند هر چه دارند، نثار راه او کنند، نام محبوب، کامشان را شیرین و مشام جانشان را معطر، و تمام قلبشان را روشن مى‌سازد، نه تنها نام او، که نام هر چه ارتباط و پیوندى با او دارد، براى آنان سرورآفرین است.

نباید تصور کرد که این صفت، مخصوص مشرکان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده است، در هر عصر و زمان، منحرفان تاریک دلى هستند که از شنیدن نام دشمنان خدا و مکتب‌هاى الحادى و پیروزى ستمگران خوشحال مى‌شوند، اما نام نیکان و پاکان و برنامه‌ها و پیروزى‌هایشان براى آنان دردآور است، لذا در بعضى از روایات، این آیه به کسانى تفسیر شده است که از شنیدن فضائل اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا پیروى از مکتبشان، ناراحت مى‌شوند.

هنگامى که سخن به اینجا مى‌رسد که این گروهِ لجوج، و این جاهلانِ مغرور، حتى از شنیدن نام خداوندِ یگانه، متنفر و بیزارند، به پیامبرش دستور مى‌دهد که از آنها روى بگرداند، و رو به سوى درگاه خدا آورد، با لحنى که حاکى از ایمان عمیق، و سرشار از عشق او است، با او سخن گوید، و شکایت این گروه را به درگاه او برد، تا هم قلب خود را که آکنده از اندوه است آرامش بخشد، و هم از این راه تکانى به آن ارواح خفته غافل دهد، مى‌فرماید: «بگو خداوندا! اى آن که آفریننده آسمان‌ها و زمین و آگاه از اسرار نهان و آشکار هستى، تو در میان بندگانت در آنچه اختلاف کردند، داورى مى‌کنى» (قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).

آرى، روز قیامت که روز برچیده شدن همه اختلافات است، و روز بُروزِ حقایق مخفى است، حاکم مطلق و فرمانروا تویى، که هم خالق همه چیز هستى، و هم آگاه از اسرار آنها، آنجاست که با داورى تو اختلافات پایان مى‌گیرد، و این گمراهان لجوج به اشتباه خود پى مى‌برند، و آنجاست که به فکر جبران مى‌افتند اما چه سود؟!

چنان که در آیه بعد، مى‌گوید: «اگر ستمکاران تمام آنچه را روى زمین است مالک باشند و همانند آن نیز بر آن افزوده شود، حاضرند، همه آنها را فدا کنند تا از عذاب شدید روز قیامت رهایى یابند (اما چنین چیزى ممکن نیست)» (وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).

«ظلم» در اینجا معنى وسیعى دارد که هم شرک را شامل مى‌شود، و هم مظالم دیگر را.

سپس، مى‌افزاید: «و از سوى خدا براى آنها امورى ظاهر مى‌شود که هرگز گمان نمى‌کردند» (وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ).

و عذاب‌هایى را با چشم خود مى‌بینند که هرگز به فکر آنها خطور نمى‌کرد!

به علاوه، آنها تنها به لطف خداوند، مغرور بودند، در حالى که از خشم و غضب و قهاریت او غفلت داشتند.

و احیاناً، اعمالى انجام مى‌دادند که آن را حسنات مى‌پنداشتند در حالى که گاه، از گناهان بزرگ بوده، و به هر حال مسائلى در این جهان براى آنها ظاهر مى‌شود که هرگز آن را باور نمى‌کردند.

این، درست نقطه مقابل وعده نیکى است که به مؤمنان داده، و فرموده: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُن: «کسى نمى‌داند چه پاداش‌هایى براى او پنهان داشته شده است که مایه روشنى چشم‌ها است».

نقل مى‌کنند: یکى از مسلمانان در آستانه مرگ، بسیار جزع و بى‌تابى مى‌کرد هنگامى که علت آن را پرسیدند، گفت: من به فکر این آیه افتادم که خدا مى‌گوید: «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ»، وحشت، وجود مرا فرا گرفته و از این مى‌ترسم، مبادا از سوى خدا امورى بر من آشکار شود، که هرگز گمان نمى‌کردم.

آیه بعد، توضیح یا تکمیل براى مطلبى است که در آیه قبل گذشت، مى فرماید: «در آن روز اعمال زشتى را که انجام داده‌اند، براى آنها ظاهر مى‌شود» (وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا).

«و آنچه را به باد استهزا مى‌گرفتند، بر سر آنها مى‌آید» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).

در حقیقت، چهار موضوع، در ارتباط با مشرکان و ظالمان در این آیات بیان شده است:

نخست این که: هول و وحشت عذاب الهى در آن روز، به قدرى زیاد است که اگر دو چندان تمام ثروت و اموال روى زمین را در اختیار داشته باشند، همه را مى‌دهند، تا از عذاب رهایى یابند، اما در آنجا معامله‌اى صورت نمى‌گیرد.

دیگر این که، انواعى از مجازات الهى که هرگز به فکر آنها خطور نمى‌کرد در برابر آنان ظاهر مى‌شود.

سوم این که، سیئات اعمالشان در برابر آنها حضور پیدا مى‌کند و تجسم مى‌یابد.

چهارم آن که، آنچه را در مورد معاد شوخى مى‌پنداشتند به صورت واقعیت عینى مى‌بینند، و تمام درهاى نجات، به روى آنها بسته مى‌شود.

با توجه به این که، مى‌گوید «سیئات اعمال آنها آشکار مى‌شود» آیه فوق دلیل دیگرى خواهد بود بر مسأله تجسم اعمال، زیرا لزومى ندارد که کلمه مجازات و کیفر، در تقدیر گرفته شود.

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:8 آذر 1396 - 16:11

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد