(بسم الله الرحمن الرحیم)
VOA - ناگفته ها را مي گويد ، اخباري را كه از طريق رسانه هاي رسمي نمي توان بيان كرد را مي گويد . به طور كلي در راستاي ايجاد دمكراسي و فضاي تفاهم باري مي كوشد .در حقيقت نوعي نگاه منجي بار ، آرامش آفرين و در يك كلام آخرالزماني كه «اگر اين نبود چه مي كرديم» نسبت به اين رسانه در اين رويكرد وجود دارد .
- اين رسانه ، رسانه اي وابسته به غول سرمايه داري آمريكا ست و طبيعي است كه از منافع امريكا دفاع مي كند و هيچ سودي نه تنها به حال مردم ايران بلكه براي مردم خاورميانه ندارد و در حقيقت تنها در حال خوش لباس كردن جنايت هاي امريكا در خاورميانه مي باشد.
- مي توان اين رسانه را وابسته به امريكا خواند و مي توان هم قبول كرد كه اين رسانه در حال تلاش در راستاي منافع امريكاست . ولي در حال حاضر منافع امريكا با منافع حقيقي مردم خاورميانه و به طور خاص ايران در يك راستاست . امريكا در پي دمكرات كردن خاورميانه است نه به اين دليل كه به صورت ايدآليستي بخواهيم امريكا را منجي بدانيم بلكه به اين دليل كه دمكرات شدن خاورميانه به معني از بين رفتن بنيادگرايي است كه منافع كشورهاي سرمايه دار را به خطر مي اندازد .
VOA - رسانه است و فعاليت هاي رسانه اي هم همواره امكان بروز اشتباهات را در بطن خود به همراه دارند ولي اين دليل نمي شود كه از اساس فعاليت اين رسانه را بكوبيم . شعارهاي ايدئولوژيك چپ گرايانه يا اسلامي گراها را بايد كنار گذاشت و به صورت منطقي و عقلاني با اين رسانه رابطه برقرار كرد.
مي توان موارد ديگري را به اين ها اضافه كرد ولي در ادامه مي خواهیم نشان دهیم چگونه تمام اين تحليل ها در سطح مي مانند و رسانه در معناي اعم و در مورد بحث ما VOA به صورت اخص در جامعه ي ما عقلانيت را مضمحل مي كند. البته اين مي تواند موضوع مقالۀ عميق تري هم باشد كه اينكه جامعه ي ما دچار عقلانيت مضمحل و انگيخته مي شود كه وجه اصلي دوران پست مدرن است در حالي كه روشنفكران ما مي خواهند جامعه ي ما را جامعه اي سنتي كه به دوران مدرن نرسيده است معرفي كنند ؟ چگونه جامعه ي ما مدرن نشده با بحران هاي پست مدرن طرف است ؟!
من ابتدا بر آنم كه با استفاده از تمايزي كه ژان بودريار فيلسوف و جامعه شناس پست مدرن بين محتوا يا به عبارتي معنا در رسانه و ساختار در رسانه مي گذارد وضع كلي و فعلي VOA را مشخص كنم . بر اين اساس آن چيزي كه باعث مي شود اين رسانه در ميان مخاطبان جا باز كند ربطي به محتواي اين رسانه ندارد در حالي كه ساده لوحانه تمام اين نقدها متوجه محتواي اين رسانه است .اين ساختار VOA است كه VOA را به گونه اي دمكراتيك بر مخاطب تحميل مي كند . به عنوان مثال چرا نوري زاده را در VOA مي بينند ولي جز عده اي معدودتر وي را در chanel one نگاه نمي كنند . يا مثلا چه كسي حاضر است صحبت هاي ديبا را در شبكه اي ديگر ببيند ولي چون VOA وي را مي آورد ، صحبت هايش را گوش مي كنند . آيا مي توان با صرف توجه به محتوا چنين وضع ظاهرا متناقضي را توجيه كرد ؟ برنامه ي ميزگردي با شما را در نظر بگيريد . اگر يك شب فرضا بهارلو تلفن نگيرد به مخاطب احساس آزردگي دست مي دهد ولي عوض شدن پي در پي مهمانان احساس خاصي را در مخاطب بر نمي انگيزاند . اگر يك شب به جاي بهارلو مثلا حميده آرميده يا وفا مستقيم برنامه ي ميزگردي با شما را اجرا كنند مي بينيم كه اين مجريان از اينكه به جاي بهارلو آمده اند عذر مي خواهند و يا حتي اگر از قبل هم اعلام شده بود كه برنامه ي ميزگردي با شما در فلان شب توسط وفا مستقيم اجرا مي شود باز هم مي بينيم كه اين مجري اعلام مي كند كه من در غياب آقاي بهارلو در خدمت شما هستم . آيا اين به علت بهتر بودن اجراي بهارلو است ؟ قطعا نه . تنها به اين دليل كه مخاطب اين ساختار برنامه را پذيرفته است . نبودن مهمان آزرده اش نمي كند اما نبودن بهارلو چرا . مي خواهم نشان دهم كه ساختار چگونه فراسوي محتوا عمل مي كند . تمامي اين ها در كنار مجريان زيبارو و نامتعارف ( لونا شاد و تا حدي حميده آرميده يا الهام ستاكي در زن امروز) يا شيك و با شخصيت مثل وفا مستقيم يا جذاب و دوست داشتني مثل بهنود مكري و ... در كنار گزارش هاي جذاب و متنوع ، استوديوهاي مختلف ، جلوه هاي كامپيوتري پرخرج و جذابيت هاي متفاوت و مبتكرانه ي قابل تحسين يك ساختاري را برايVOA ايجاد مي كنند كه به نظر من براي مخاطبان از محتواي آن جذاب تر است . وقتي رسانه چنين ساختار مستحكمي را ايجاد كند آن موقع است که مخاطب را مي تواند پاي برنامه اش بنشاند . مخاطب در بين شبكه هاي متنوع ماهواره VOA را برمي گزيند نه به اين دليل كه حساسيت سياسي بالايي دارد بلكه به اين دليل كه زرق و برق و جذابيت ساختاري اين رسانه در بين ساير رسانه هاي ماهواره خودنمايي مي كند . پس افزايش مخاطبان اين برنامه را نبايد ساده لوحانه افزايش سطح عقلانيت و آگاهي سياسي دانست . وقتي كه مخاطب سرگرم چنين ساختاري شود آن موقع است كه محتوا را ، اين رسانه مي تواند به مخاطبش تحميل كند . من برخلاف نظر استوارت هال كه معتقد است رسانه ها ، رمزها را در اختيار مخاطبان مي گذارند تا مخاطب آن ها را رمزگشايي كند معتقدم كه رسانه ها رمزها را گشوده شده در اختيار مخاطب مي گذارند. گشودن رمزها نياز به باقي ماندن سطحي از عقلانيت خودانگيخته است كه به معناي مرگ رسانه هايي مثل VOA است . انسان معاصر را نمي توان با شعارهاي جذاب و تاريخ مصرف گذشته ي مدرنيته و عصر روشنگري بيدار كرد : سنت را كنار بگذار ، تعقل كن ، شعار مهم روشنگري : شهامت داشته باش بينديش . چرا؟ چون مخاطب اين رسانه ها اتفاقا تعقل مي كند . با شما هم ظاهرا " عقلاني " بحث مي كند . فقط مشكل اينجاست كه اين عقلانيت ، عقلانيتي رسانه اي است . از رسانه اخذ شده است . مرز دروغ و غلط ، معيارها و ارزش هاي خود را هم از رسانه ها اخذ مي كند در مورد بحث ما تحليل هاي شب قبل محسن سازگارا را كف دست شما مي گذارد . ولي اين ها به اين معنا نيست كه بر اساس افزايش آگاهي سياسي چنين شده است بلكه همان زماني كه ساختار مخاطب را سرگرم كرده بود اين تحليل ها ، نظرات و انديشه ها " به گونه اي دمكراتيك " به مخاطب تحميل شده است . رسانه بايد محتوا را بر ساختار ترجيح دهد و ساختار را ابزاري براي بيان بهتر محتوا بداند ولي" امپرياليسم رسانه اي " عامدا محتوا را در ساختار محو مي كند و نه محتوا كه حضور شبح گون را بر مخاطب تحميل مي كند .
جديدا آنچه كه در VOA جلب نظر مي كند نقد شديد تمامي جنبش هاي فعال سياسي داخل ايران است . از ملي مذهبي ها گرفته تا اصلاح طلبان و تا حدي سلطنت طلبان و به لطف نوري زاده چپ ها و در همه حال روشنفكران مذهبي . حمله ي احتمالي امريكا به ايران آنقدر قابل نقد نيست كه اشتباهات روشنفكران مذهبي از نسل بازرگان تا لاشخورهاي اصلاح طلبان امروزي ( در زماني هم كه بازار حمله ي احتمالي امريكا به ايران داغ بود نيز چندان نقدي از جانب مهمانان برنامه بدان نمي شد و صرفا به نهي هاي اخلاقي بسنده مي شد : اگر هم كار به اينجا برسد خب تقصير حكومت است كه كار را به اينجا رسانده است! ) . وقتي VOA چنين فضايي را ايجاد كند نوعي سرخوردگي و ياس نسبت به جريانات فعال داخل كشور ايجاد مي شود . نگاه ها به كاخ سفيد دوخته مي شود : بوش در صحبت هاي سالانه اش در مورد ايران چه گفته است ؟ از سال 2005 بوش حساب مردم ايران را از دولت ايران جدا كرده است. راست است كه اُباما از مذاكره ي بدون قيد و پيش شرط با ايران صحبت كرده است ؟ موضع مك كين در برابر ايران سرسختانه است . حتي هيلاري كلينتون هم هيچ گزينه اي را در برابر ايران كنار نگذاشته است . نوعي بي ارادگي و در نهايت اتميزه شدن در جامعه ايجاد مي شود . پيوندهاي هم بستگي و مقاومت بين مردم گسسته مي شود اين مقوله ، امريكا را در برابر دو حالت ممكن مطمئن ميكند :
الف) در صورت حمله ي احتمالي امريكا به ايران نوعي مشروعيت را به اذهان داخلي نسبت به اين حمله داده است و قطعا پس از پيروزي احتمالي حكومتي وابسته از نوع مخملي شرق اروپايي سركار مي آيد .
ب) در صورتي كه امكان تغيير رژيم يا انقلاب مخملي مهيا نبود ما با مردمي در داخل ايران روبه رو هستيم كه تعلق و انگيزه اي نسبت به جامعه ي خود و كشور خود و حكومت خود ندارند ، اميد خود را از دست داده اند . در اين شرايط امريكا حداقل مي تواند اميدوار باشد چنين مردمي به دليل از دست دادن اميد و علاقه ي خود به كشورشان و پيشرفت آن بر اثر اتميزه شدن ، ديگر كشورشان را به كشور صنعتي مثل چين تبديل نكنند . امريكا دنبال چين ديگري نمي گردد .نكته ي مهم ديگري كه توجه بدان ضرورت دارد اين است كه برنامه هاي VOA جوري است كه انگار در آن مجريان كارشناس اند و كارشناسان مجري . مجري در اين كانال نقشي محوري دارد : آقاي فلاني به نظر شما چنين نيست ... و كارشناس : بله همين طور است كه شما مي گوييد ( ديبا و شجاعي و ... را به ياد بياوريد ) نه تنها خط اصلي گفت و گو بلكه خط اصلي پاسخ ها را هم معين مي كند . اين مسئله دوجنبه دارد : مجريان اين شبكه كاركتري كارشناس گونه دارند و كارشناسان اين شبكه كاركتري مجري گونه دارند . گاهي به نظر مي رسد كه مجريان اين شبكه از مهمانان آن دانش بيشتري دارند و اين هم به اين دليل است كه كارشناسان اين شبكه واقعا كارشناس نيستند . مخاطب آگاه شايد تا كنون اين سوال برايش ايجاد شده است كه چرا بسياري از روشنفكران برجسته ي داخل و خارج كشور به اين شبكه دعوت نمي شوند ؟ حتي آن تعدادي هم كه تمايلات چپ ندارند . به نظر من تنها به اين دليل كه VOA مي خواهد كارشناساني داشته باشد كه كنترل شونده باشند . بتوانند پاسخ هايي بدهند كه اين شبكه مي خواهد . اساسا اين كه در هر برنامه اي مي نويسد كه « نظرات ابراز شده توسط مهمانان برنامه نظرات شخصي آن ها است و الزاما نظرات صداي امريكا نيست»، نشان مي دهد كه چنين فضايي وجود دارد . مگر شبكه ي خبري بايد مواضعي داشته باشد ؟ پس چگونه مي خواهد آزادانه خبررساني كند؟ اگر اوضاعي پيش بيايد كه خلاف مواضع اين شبكه باشد چگونه مي خواهد آن را صادقانه به مخاطب برساند ؟( كه از اين گونه اوضاع و شرايط كم هم پيش نمي آيد ) . پارسال در بحبوحه ي جنگ اسرائيل و حزب الله در برنامه ي تفسير خبر صحبت از اين جنگ شد. رضا قاسمي در آن برنامه دعوت شده بود . همان موقع صريحا گفت كه اگر قرار است محاكمه اي شود سران اسرائيل بايد به عنوان جنايتكاران جنگي محاكمه شوند . پس از آن ديگر وي را دعوت نكردند. (دستپاچگي چالنگي موقع شنيدن اين جمله خنده دار بود). اين مسئله نشان مي دهد برخلاف آن چه اين شبكه ادعا مي كندVOA كارشناساني را مي خواهد كه همان نظرات VOA را ابراز بدارند .
زبان خبري اين رسانه هم در جاي خود جالب است ميشل فوكو راست گفته بود كه سلطه در زبان توليد مي شود . زبان خبري VOA يك گفتمان از پيش معنادار است و وقايع اجتماعي و سياسي را درون اين گفتمان از پيش معنادار قرار مي دهد و به سادگي به جاي خبررساني، خبرسازي مي كند بدون اينكه تحريفي ظاهرا صورت گيرد: چريك هاي فلسطيني ستيزه جو مي شوند و جنگجويان اسرائيلي سرباز . به سادگي اسم جنبش هاي مهم مقاومت مثل حزب الله را در كنار گروه هاي تروريستي مي گذارد . يا مثلا در بحبوحه ي جنگ اسرائيل بارها تاكيد داشت كه اين جنگ بين اسرائيل و حزب الله است و حتي اگر مهماني مي گفت جنگ اسرائيل و لبنان ،مجري سريعا آن را اصلاح! مي كرد : جنگ اسرائيل و حزب الله . تو گويي كه اسرائيل اين همه جنايت هاي وحشتناك عليه مردم لبنان مرتكب نشد و اين همه زن و مرد غير نظامي و كودكان بي گناه را نكشت . جنايت هايي كه از حافظه ي تاريخ پاك نشدني است ، جنايت هايي كه در دوران مدرنيته و بسط عقلانيت و به قول فوكوياما پايان تاريخ رخ داد و اين جهان مدرن چه ساده آن را تحمل كرد ،همان طور كه كشتار چچنيان را تحمل كرده بود و يا همانطور كه سارايوو را ايجاد كرده بود و اين سير تا عراق مي رسد: سير مدرنيته از آشويتس تا بغداد ادامه داشته است و گويا ادامه دارد. آيا اين است گزارش عقلانيت و پيشرفت به تاريخ بشريت ؟! مي گويند جهاني شدن فاصله ها را از بين مي برد : آن موقع است كه گتوهاي نيويورك مي چسبد به ويرانه هاي كابل و بغداد و سير بي پايان دلمردگان و بي پناهاني كه مقدمه ي مهاجرت عظيم قرن بيست و يكم است ، به اميد يافتن بهشت گمشده اي كه رسانه ها از امريكا يا نشانه ي اعظم دوران ما ساخته اند . گويا بايد تسليم خشونت الاهي شد همانطور كه هايدگر گفته بود :" تنها خدا مي تواند ما را نجات دهد ".
گردانندگان "VOA" چه کساني هستند :
شبکه تلويزيوني صداي امريکا را ميتوان يکي از مهمترين رسانههاي معاند با انقلاب دانست که با ادعاي اطلاعرساني لحظه به لحظه از انتخابات دهم رياست جمهوري عملاً به پايگاه انتشار تحليلهاي ساختگي در ايران تبديل شده است. شبکههاي ماهوارهاي فارسيزبان بيترديد يکي از اصليترين آتش بياران آشوبهاي چند روز اخير تهران بودهاند که "VOA"(راديو تلويزيون دولتي صداي امريکا) از جمله اين رسانهها به حساب ميآيد. به گزارش "خدمت"؛ شبکه تلويزيوني صداي امريکا را ميتوان يکي از مهمترين رسانههاي معاند با انقلاب دانست که با ادعاي اطلاعرساني لحظه به لحظه از انتخابات دهم رياست جمهوري عملاً به پايگاه انتشار تحليلهاي ساختگي در ايران تبديل شده است. صداى امريکا از طريق راديو و تلويزيون به 44 زبان دنيا پخش مى شود و هر هفته در حدود 96ميليون نفر مخاطب دارد. به علاوه، کاربران کامپيوترى براى استفاده از اخبار و اطلاعات، به سايت اينترنتىVOA متصل مى شوند. راديو VOAبيشتر بر روى کشورهايى که فاقد رسانه هاى گروهى قوى و مستقل هستند، تمرکز مى کند. طبق اساسنامهVOA (ماده 94تا 350قانون عمومى) اين برنامهها بايد؛
- 1- صحيح، بى طرف و جامع باشند.
- 2- مظهر تمامى بخش هاى جامعه امريکا بوده و نظرى جامع و مبسوط درباره افکار و سازمان هاى مهم امريکا ارائه دهند.
- 3- سياست هاى امريکا را به طور روشن منعکس نمايند.
تلويزيون VOA نيز برنامه هاى خود را به 20زبان دنيا توليد مى کند که شامل گزارش هاى خبرى، برنامههاى تحليلى و برنامه هاى زنده تلفنى است. برنامه هاى تلويزيونى شامل برنامه هايى هستند که يا براى اولين بار پخش مى شوند و يا از جايى تهيه شدهاند. اين برنامهها، زندگى مردم امريکا را همراه با گفتوگو درباره سياستهاى خارجى و داخلى امريکا منعکس مى سازد. سايت اينترنتى VOA نيز به طور دائم، آخرين اخبار و اطلاعات روز را همراه با عکس، صدا و تصوير ارائه مى کند.
هدايت صداي امريکا توسط مافياي حاکم بر اپوزيسيون :
پس از موج اول تغييرات مديران کل و سردبيران تلويزيون فارسي صداي امريکا و برکنار شدن «کامبيز محمودي» اکنون بسياري از همکاران اين رسانه شرايط کار در صداي امريکا را مساعد نميدانند. «شيلا گنجي» مدير بخش فارسي صداي امريکا که زير نظر BBG فعاليت ميکند، «امير فخرآور» و «آوي داويدي» را به دليل بيکفايتي از کار برکنار کرد و در نهايت پيگيريهاي سناي امريکا درخصوص تخلفات برخي مديران مياني، مجريان و پرسنل بخش فارسي و رسواييهاي به بار آمده منجر به برکناري شيلا گنجي و کامبيز محمودي از سمتهايشان شد. در اين ميان اميرعباس فخرآور در وبلاگ شخصياش نوشته است: «با خودم عهد کرده بودم که تا پايان کار مديريت بخش فارسي صداي امريکا به موضوع ديگري نپردازم. ولي اين روزها که مديران بخش فارسي نفسهاي آخر را ميکشند و از سوي ديگر اين بحث اپوزيسيون هم به طريقي اسرارآميز با مديريت بخش فارسي ارتباط فاميلي! پيدا کرده تصميم گرفتم سريال «ژوراسيک پارک» را در خصوص روابط مافيايي حاکم بر اپوزيسيون ورشکسته به رشته تحرير درآورم.»
اما بعد از ماجراي جنجالي و پر سر و صداي جدايي :
«لونا شاد» مجري برنامه تفريحي و سرگرمکننده «شباهنگ» در صداي امريکا به دليل اختلاف نظر ميان وي و «بهروز صور اسرافيل» در پاييز 1387، عمق اختلافات و مشکلات دروني اين شبکه روشن شد و اين موضوع به صورت جدي مطرح شد که برخي ديگر از چهرههاي مطرح اين تلويزيون نيز قصد جدايي از اين مجموعه دارند. از جمله ميتوان به احمد باطبي چهره جنجالي و از دوستان نزديک سازمان مجاهدين خلق اشاره کرد. وي که يکي از سازماندهندگان برپايي کمپينهاي حمايت از اردوگاه اشرف منافقين در عراق و از مخالفان برچيده شدن اين پايگاه در خاک عراق بود به دليل مشارکت در برپايي يک راهپيمايي همزمان با سفر محمود احمدينژاد به شهر نيويورک، از سوي پليس ضدتروريستي اين شهر بازداشت و کارت خبرنگاري صداي امريکا از وي ضبط گرديد. اين مسئله خشم بسياري از چهرههاي مخالف سازمان مجاهدين خلق را در VOA نسبت به وي برانگيخت. يکي ديگر از مشکلاتVOA، موضوع دستمزدها در صداي امريکاست به طوري که احمد باطبي روايت جالبي از مشکلات مالي خود در وبلاگش مينويسد: «من فقط يک دست کت و شلواري را که تو مصاحبهها ميبينيد دارم. همه جا با همان ميروم. فقط کراواتها رو عوض ميکنم.... وقتي به خانه ميرسم پيراهنم را ميشويم؛ در خانه لگن ندارم و براي همين تو کشوي پلاستيکي کمدي که تو اتاق است آب ميريزم و مثل يک تشت ازش استفاده ميکنم». تارنماي شخصي احمد باطبي (هشتم سپتامبر 2008) اين مشکلات نيز موجبات جدايي تدريجي احمد باطبي را از VOA دامن زده است.
از ديگر موارد اختلاف بروز کرده در صداي امريکا ميتوان به اختلاف ميان «محسن سازگارا» کارشناس برنامههاي صداي امريکا با «عليرضا نوريزاده» از روزنامهنگاران سلطنتطلب نزديک به بهروز صور اسرافيل اشاره کرد. در همين حال، ديگر رسانههاي اپوزيسيون نيز خبر از جدايي ديگر خبرنگاران VOA از اين مجموعه ميدهند. در اين ميان ميتوان به خبرنگاراني چون «وفا مستقيم»، «کوروش صحتي»، «نازي بيگلري» و «گيتي آرين» اشاره کرد. اما اين همه اتفاق، چرا به يکباره ميافتد؟ ورود بهروز صور اسرافيل به بخش فارسي VOA که با اظهار تعجب و ترديد بسياري همراه بود، نقش اصلي در اين ماجرا دارد. بهروز صور اسرافيل که از گردانندگان تلويزيونهاي «لسآنجلسي» بود در چند سال اخير با مجموعه عملکردي که در کارنامهاش ثبت کرد خود را مورد تمسخر بينندگان شبکه تلويزيونياش قرار داد و به همين خاطر بود که ورود و تصدي مسئوليت از سوي وي در VOA با اعتراض بسياري از نيروهاي ديگر اين رسانه همراه بود.
صوراسرافيل در شبکه تلويزيوني ماهوارهاي خود :
اينکه VOA چه روندي را طي کرده تا اينک به بهروز صور اسرافيل رسيده است خود موضوعي مستقل است که در حوصله اين نوشتار نميگنجد اما ريزش نيروي شديد در VOA نشان از نگاه منفي است که به وي در ميان نيروهاي اپوزيسيون وجود دارد. از طرفي عملکرد نامناسب وي به خصوص نوع برخوردهايي که از وي نسبت به بانوان روايت شده و البته موجب تندتر شدن سير جدايي نيروهاي زن از اين مجموعه نيز شده است، نشان ميدهد VOA تا چه حد به افول نزديک شده است. از طرفي ديگر سير نفوذ رو به گسترش نوريزاده موجب خشم بسياري از کارکنان اين رسانه شده است؛ به طوري که نحوه تهيه اخبار و بر انگيختن حساسيت برخي از نيروهاي اين رسانه در مورد برخي مفاهيم ملي مانند استفاده از واژههاي مجعول «خليج» براي «خليج فارس» يا «شط العرب» به جاي «اروندرود» را از اشتباهات فاحش نوريزاده ميدانند. وي که از سالهاي قبل با مطبوعات عربي همکاري داشته هيچ ابايي در به کار بردن چنين واژههايي ندارد و همين موضوع درگيري ديگري را ميان وي و بهروز صور اسرافيل فراهم کرده است. تلويزيون فارسي صداي ْامريکا که با هزينه مستقيم دولت فدرال ايالات متحده و با پول ماليات دهندگان اين کشور اداره ميشود در حالي در سال ميلادي گذشته 25 ميليون دلار هزينه کرده است که عملاً با توجه به مشکلاتي که پيش رو دارد تبديل به محفلي براي حرکات صوراسرافيل شده و با جدايي تعداد زيادي از نيروهاي قديمي، شبکه تلويزيوني صداي امريکا تا حد يک شبکه تلويزيوني «لس آنجلسي» تنزل رتبه يافته است.
تاريخچه VOA با مديريت احمدرضا بهارلو :
در آپريل 1972 يعني بلافاصله پس از وقوع انقلاب در ايران، بخش فارسي راديو صداي امريکا با 30 دقيقه برنامه روزانه راهاندازي شد. از 22نوامبر 1979 احمدرضا بهارلو به عنوان رئيس بخش فارسي فعاليت خود را براي راهاندازي اين رسانه بهکار گرفت. مجرياني چون رامش راسخ، بهروز عباسي و اکبر ناظمي که از قديميترين پرسنل اين راديو بودند تا سالها در اين رسانه فعاليت داشتند.
18 اکتبر 1976اولين برنامه تلويزيوني تاريخ VOA توسط پرسنل بخش فارسي و با اجراي احمدرضا بهارلو براي تمام دنيا پخش شد. آلن هايت در کتاب تاريخ VOA از اين روز با افتخار ياد ميکند. احمدرضا بهارلو در ادامه بهعنوان رئيس بخش فارسي، پس از برنامه هفتگي ميزگردي با شما، در 11 سپتامبر2002 برنامه (فصلي ديگر) و در 6 جولاي 2003 برنامه روزانه خبرها و نظرها را راهاندازي کرد. حالا ديگر مسئولان VOA ادعا ميکردند که اين شبکه با خانههاي ايرانيان آشنا شده و نخستين انتخاب براي دريافت اخبار است.
بخش فارسي VOA با مديريت شيلا گنجي :
آپريل 2004 در حالي که بهارلو در مرخصي بود، براي برکنارياش از رياست بخش فارسي برنامهريزي ميشود. شيلا گنجي هدايت اين بخش را به عهده ميگيرد و همه کساني که با وي مخالفت ميکردند تنبيه شده و يا آنقدر مورد آزار و اذيت قرار ميگيرند تا استعفا دهند. پس از بروز اين مسائل اکبر ناظمي و بهروز عباسي خودشان را بازنشسته کردند، رامش راسخ پس از نامه اعتراضي به شيلا گنجي در7 آپريل 2006 مورد غضب قرار گرفت و منزوي شد، آوي داويدي و مهتاب فريد استعفا دادند و احمدرضا بهارلو نيز گوشهنشين شد. 8 فوريه 2007 سناتور کوبرن در نامهاي به بوش ضمن اشاره به تخلفات فراوان VOA و راديو فردا، به نام ستاره درخشش به عنوان يکي از خاطيان اصلي اشاره ميکند. در اين نامه سناتور کوبرن عنوان ميکند که پس از سخنراني فخرآور در سنا توجهش به VOA جلب شده است. اما در طرف ديگر،مديران مياني VOA، يکماه بعد در 8 مارس2007 ستاره درخشش را براي گزارش سفر بوش به امريکاي جنوبي انتخاب ميکنند.
لونا شاد :
لونا شاد در سال 1984 در سن 12 سالگي ايران را ترک کرد و به همراه خانواده اش به فرانسه رفت. او پس از گذراندن دوره دبيرستان در رشته فلسفه، در رشته بازرگاني بينالمللي در پاريس تحصيل کرد و به مدت سه سال در بخش بورس سهام در بانکي فرانسوي کار کرد.در سن 28 سالگي پس از گذراندن يک دوره کلاس خصوصي يک ساله در زمينه تئاتر به اين رشته روي آورد. وي سپس به عنوان مجري و برنامه ساز به شبکه تلويزيوني بخش فارسي صداي امريکا پيوست و در تهيه برنامههاي مختلفي از جمله مجله هفتگي فصل ديگر مشارکت داشت. لونا شاد (مه نور شادزي) مجري بخش تلويزيوني صداي امريکا همراه با محمد شکرالهي تهيه کننده ايراني مقيم فرانسه در صحنههايي از آخرين فيلم محسن مخملباف «فرياد مورچهها» که در هند فيلمبرداري شده است همبازي بودهاند.شاد تا چندي پيش مجري برنامه شباهنگ بود که هر شب از صداي آمريکا به صورت مستقيم پخش ميشود. او در فيلم فرياد مورچههاي محسن مخملباف بازيگر نقش اول زن بود. برخي صحنههاي فيلم که تصاوير برهنه وي را نشان ميداد تا مدتها مورد بحث و جدل در وب سايتهاي مختلف بود. وي در مصاحبهاي اعلام کرد که تنها در يکي از صحنههاي فيلم برهنه بوده است. لونا شاد علاوه بر فعاليت در سينما و تلويزيون با نگار عصاري صميمي هنرمند ايراني مقيم واشنگتن به عنوان مدل براي عکاسي و نقاشي همکاري داشتهاست. مهمترين نقطه ضعف لونا شاد تپق زدنهاي بسيار زياد او در اجراي برنامههاست برخي رکورد هر ده ثانيه يک تپق را براي او ثبت کردهاند. لهجه او بين اصفهاني غليظ و لفظ مبادي آداب،در نوسان است. بيدانشي او در مسائل مختلف نيز امري مشهود بهنظر ميرسد.
ستاره درخشش :
ستاره درخشش، فارغ التحصيل رشتي حقوق و داراي مدرک دکتراي علوم سياسي از دانشگاه سوربن پاريس ميباشد.درخشش در دانشگاه جرج تاون در واشنگتن تدريس ميکند. ستاره درخشش دختر محمد درخشش، وزير آموزش و پرورش دولت على امينى و رئيس جامعه معلمان ايران است که اکنون در واشنگتن سکونت دارد و فصلنامه مهرگان را منتشر مى کند.
مديريت اين فصلنامه را نيز وي به عهده دارد که فارغالتحصيل دکتراى رشته علوم سياسى از دانشگاه سوربن پاريس است. يکي از خصوصيات درخشش اين است که وي تاريخ معاصر سياسي ايران را هم به نفع خانواده خود دستکاري ميکند درخشش در تاريخ 2 مه2007 در اقدامي عجيب و سراسر دروغ روز معلم در ايران را به حادثهاي مرتبط با پدرش (محمد درخشش) ربط داد که در اين مورد حتي اعتراض بسيار شديد محمودي را هم بدنبال داشت وي پيش از آن هم براي خواهرش 40 دقيقه برنامه زنده تبليغي ترتيب داده بود. همچنين ستاره درخشش بارها و بارها از ناصر زرافشان که به اتهام موارد غير اخلاقي نظير مشروب خواري، نگهداري اسلحه غير مجاز و تلاش براي افشاي اسرار محرمانه در زندان بوده است، به عنوان قهرمان ملي ياد کرده و برايش کليپ ويدئويي اختصاصي پخش کرده است.
بهروز صور اسرافيل :
بهروز صوراسرافيل (متولد سال 1329 خورشيدي برابر با1951ميلادي) در تهران است. وي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به شغل روزنامه نگاري اشتغال داشت و سردبير مجلات و روزنامههاي گوناگوني از جمله نشريه فرهنگي آيندگان بود. صوراسرافيل بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همانند بسياري از روزنامهنگاران و دگرانديشان مخالف نظام جمهوري اسلامي از ايران به فرانسه رفت و در آنجا ساکن شد. وي در دوران تبعيد در اروپا روزنامهاي بهنام ايران و جهان را منتشر کرد. سپس براي مدتي سردبير روزنامه کيهان لندن بود. پس از ماجراي رستوران ميکونوس و ترورهاي پي در پي مخالفين نظام اسلامي در اروپا از جمهوري اسلامي وي در سال 1998از اروپا به امريکا مهاجرت کرد و از آن پس در رسانههاي تلويزيوني و ماهوارهاي لسآنجلس که به سوي ايران پخش ميشوند برنامهاي سياسي تهيه و اجرا ميکند. وي طرفدار استقرار نظام سلطنتي در ايران و جدايي کامل دين از سياست است و به زبانهاي فارسي، فرانسوي و انگليسي تسلط کامل دارد. صور اسرافيل مدتي سردبير برنامه شباهنگ بود. وي از سال 1998در امريکا سکونت دارد. صوراسرافيل بارها در برنامههاي خود به مقدسات و ائمه اطهار (ع) توهين کردهاست. کارشناسان فعال در عرصه رسانه همواره از او به عنوان يک دلقک نگاه ميکنند. ماجراي پوشيدن لباس قرمز زنانه نيز باعث شد وي بيش از پيش مضحکه خاص و عام شود.
پستهای کلیدی VOA در دست بهاییان بدسابقه :
آلن هایت در کتاب تاریخ VOA، زمان تاسیس تلویزیون فارسی صدای آمریکا را سال 1996 عنوان میکند. به این ترتیب، نزدیک به دو دهه بعد از آغاز به کار احمدرضا بهارلو در مجموعه صدای آمریکا و راهاندازی رادیو فارسی، مسئولیت راهاندازی تلویزیون این مجموعه نیز به وی سپرده شد. در تاریخ 18 اکتبر ۱۹۹۶، نخستین امواج تلویزیون فارسی صدای آمریکا با اجرای احمدرضا بهارلو برای تمام دنیا پخش شد. صدای آمریکا که روزی ادعا میکرد در میان ایرانیان 10 میلیون بیننده دارد، به اعتراف امیرعباس فخرآور یکی از نیروهای این رسانه، هماکنون تعداد بینندههایش از NITV لسآنجلسی هم کمتر شده و همه اینها به مدد سواستفاده بهاییان از پول مالیاتدهندگان آمریکایی، حمایت دولتمردان آمریکایی از آنها و مدیریت بهاییان بر این رسانه است. برای بازشناسی هدف تاسیس VOA، نگاهی به تاریخچه آن ضروری است. از ۷ دسامبر ۱۹۴۱ که حمله ژاپنیها به "پرل هاربر" در جنگ جهانی دوم زمینه ورود آمریکا به جنگ را فراهم کرد، نخستین جرقهها برای تاسیس Voice Of America زده شد.
نگاهی به تاریخچه صدای آمریکا :
در ماه مارس سال ۱۹۴۲ رادیوی دولتی ایالات متحده با عنوان رادیوی عمومی ملی (NPR)آغاز به کار کرد و چندی بعد نیز بخش بینالمللی آن با عنوان صدای آمریکا (VOA) شروع به کار کرد. هدف از تاسیس این بخش بینالمللی، بهبود چهره آمریکا در جهان و گسترش آزادی و دموکراسی مورد نظر آمریکا در کشورهای دیگر بود. «صدای آمریکا» در واقع ابزاری بود برای اجرای سیاستهای وزارت امور خارجه ایالات متحده و همچنین تاثیرگذاری بر افکار عمومی مردم جهان نسبت به ایالات متحده که از طریق زبان رسانه دنبال میشد. مجموعه صدای آمریکا در مجموع، دارای ۴۴ پخشکننده رادیویی به زبانهای مختلف و ۲۴ پخشکننده تلویزیونی است. این مجموعه از بدو تاسیس با هدف استفاده و بهرهگیری از ابزار دیپلماسی عمومی پایه گذاری و تاسیس شد که گسترهٔ پخش آن، آسیا، اروپا و شمال آفریقا را شامل میشود. رادیوی عمومی ملی (NPR) و مجموعه صدای آمریکا (VOA)، هر دو زیرمجموعه هیأت مدیره رسانههای خارجی دولت ایالات متحده آمریکا یا همان (BBG) و زیر نظر این هیات مدیره که اعضای آن متشکل از شورای روابط خارجی آمریکا و نمایندگان منصوب دستگاه وزارت امورخارجه ایالات متحده هستند، اداره می شود و ریاست (BBG) نیز با رای مجلس سنای آمریکا انتخاب میشود. همچنین (BBG) زیر نظر "تیم بازرسی ویژه ایالات متحده آمریکا" فعالیت میکند و این تیم گزارههای خود را به مجلس سنای ایالات متحده و وزارت خارجه ارائه می دهد. هماکنون بودجه سالیانه صدای آمریکا 800 میلیون دلار است که از محل مالیاتهای مردم آمریکا تامین میشود.
تاریخچه تاسیس بخش فارسی صدای آمریکا :
در آوریل ۱۹۷۹ یعنی بلافاصله پس از وقوع انقلاب در ایران، بخش فارسی رادیو صدای آمریکا ابتدا با هدف جهتدهی به انقلاب ایران و در پی ناکامی، با هدف مقابله با انقلاب اسلامی و به چالش کشیدن آن، با ۳۰ دقیقه برنامه روزانه راهاندازی شد. از ۲۲ نوامبر ۱۹۷۹ احمدرضا بهارلو فعالیت خود را در این رسانه آغاز کرد. در کنار بهارلو مجریان دیگری همچون رامش راسخ، بهروز عباسی و اکبر ناظمی که از پرسنل رادیو ایران بودند با هدایت بهارلو کار خود را در بخش فارسی صدای آمریکا آغاز کردند.
آلن هایت در کتاب تاریخ VOA، زمان تاسیس تلویزیون فارسی صدای آمریکا را سال 1996 عنوان میکند. به این ترتیب، نزدیک به دو دهه بعد از آغاز به کار احمدرضا بهارلو در مجموعه صدای آمریکا و راهاندازی رادیو فارسی، مسئولیت راهاندازی تلویزیون این مجموعه نیز به وی سپرده شد. در تاریخ 18 اکتبر ۱۹۹۶، نخستین امواج تلویزیون فارسی صدای آمریکا با اجرای احمدرضا بهارلو برای تمام دنیا پخش شد. تا سالها بعد، بهارلو خود سازنده و مجری بسیاری از برنامههای خبری تحلیلی و سیاسی این تلویزیون بود. بهارلو در ادامه پس از برنامه هفتگی میزگردی با شما، در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۲ برنامه (فصلی دیگر) و در ۶ جولای ۲۰۰۳ برنامه روزانه خبرها و نظرها را راهاندازی کرد. وسعت برنامههای بهارلو که خود همزمان ریاست بخش فارسی رادیو و تلویزیون صدای آمریکا را برعهده داشت به حدی رسید که مخاطبان هر زمان که "پیچ تلویزیون" را میچرخاندند، بهارلو مقابل دوربین نشسته بود و مشغول اظهارنظر و ارائه تحلیل بود. امپراتوری بیرقیب بهارلو وقتی از هم گسست که پخش رادیویی صدای آمریکا به بنیاد رادیو آزاد آمریکا سپرده و از مجموعه VOA منفک شد که این آغازی بر افول این پیرمرد بود.
بهاییان در صدای آمریکا :
احمدرضا بهارلو نخستین رئیس بخش فارسی صدای آمریکا، اگرچه خود یک بهایی نبود اما تمایل زیادی به نزدیکی با بهاییان داشت. این موضوع به خصوص در استخدام کارمندان بخش فارسی و گزینش همکاران ایرانی وی از میان بهاییان مشهود است. همانطور که قبلاً گفته شد نخستین همکاران وی در این بخش رامش راسخ، بهروز عباسی و اکبر ناظمی بودند که دو نفر نخست از بهاییان نامدار ایرانی در رادیو و تلویزیون دوران پهلوی در ایران بودند. در اطلاعیه گروهی از کارمندان و کارکنان رادیو و تلویزیون ملی ایران در تاریخ 17 بهمن 57 که در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود، نام این دو تن به همراه گروهی دیگر از کارمندان بهایی این مجموعه دوران پهلوی به چشم میخورد. با آغاز به کار "کنت تام لینسون" به عنوان رئیس BBG، به ناگاه شیلا گنجی از بهاییان سرشناس و از اعضای جامعه بهایی در سازمان ملل متحد، در غیاب احمد بهارلو در آوریل 2004 به عنوان رئیس بخش فارسی VOA مشغول به کار میشود. کنت تام لینسون که خود از اعضایAIPAC یا همان جامعه لابی یهودیان در ایالات متحده محسوب میشود، گروهی از سرشناسترین بهائیان را وارد چرخه مدیریت صدای آمریکا میکند که "آوی داویدی" ، "ستاره درخشش" یکی از مهرههای اصلی رسانههای جامعه جهانی بهاییت و مهتاب فرید از جمله مهمترین آنها بودند.
احمد باطبی کارمند و جمشید چالنگی مجری صدای آمریکا
در این میان، آوی داویدی نقش بسیار مهم و تعیین کنندهای در روند بهاییسازی صدای آمریکا ایفا میکند به گونهای که یکباره تعداد زیادی از کارمندان مسلمانزاده صدای آمریکا همچون علی مستعانی و سید رسول افخمی از این مجموعه اخراج یا مستعفی میشوند و جای آنها را چهرههای شاخص تلویزیون "صدای دوست" ارگان رسمی بهاییان در حیفا و اسرائیل میگیرند.
به این ترتیب، با ورود شیلا گنجی به حلقه مدیریت صدای آمریکا، محفل کارمندان و مدیران بهایی در این رسانه فارسی زبان تکمیل میشود و چهرههایی همچون اکبر ناظمی، بهروز عباسی، ارژنگ داودی، رامش راسخ، آوی داویدی، مهتاب فرید و ستاره درخشش در کنار هم قرار میگیرند.
سفر مدیران صدای آمریکا به حیفا :
هماکنون نیز (VOA PNN) توسط جیمز گلاسمن (از اعضای ارشد انستیتوی آمریکن اینترپرایز) رئیس جدید هیأت مدیره رسانههای خارجی ایالات متحده اداره میشود. وی که از سال 2007 مدیریت این مجموعه را در اختیار گرفته است از بدو قبول تصدی این مسئولیت، ارتباط بسیار نزدیکی با محافل بهاییان ایالات متحده و حیفا در اسراییل پیدا کرده است.
شاهدی بر این مطلب، ارتباطات نزدیک وی با بهروز بهبودی (مدیر و بنیانگذار Council for a Democratic Iran) و از بهاییان سرشناس است. وی در اوایل سپتامبر 2008 به همراه سناتور تام کوبرن رئیس "تیم بازرسی ویژه" ایالات متحده آمریکا و از اعضای موثر سنا برای تصویب بودجه (BBG) به اسرائیل سفر کرد و در دفتر بهروز بهبودی در حیفا به دیدار وی شتافت. از آن پس است که شاهدیم روند به کارگیری بهاییان در تلویزیون فارسی صدای آمریکا به نسبت گذشته اوج گرفته است.
از راست به چپ: بهروز بهبودی (مدیر و بنیانگذار Council for a Democratic Iran) ، سناتور تام کوبرن رئیس "تیم بازرسی ویژه ایالات متحده آمریکا و از اعضای موثر سنا برای تصویب بودجه (BBG)، امیرعباس فخرآور
پس از استعفای کنت تام لینسون رئیس قبلی BBG که با فشار شدید سناتور کوبرن انجام گرفت، گلاسمن برای ریاست این شورا پیشنهاد شد. شیلا گنجی به شدت تحت حمایت تام لینسون بود و استعفای تام لینسون ضربه بزرگی به شبکه شیلا گنجی وارد کرده بود.
ریختوپاشهای بهاییان در خرج کردن بودجه :
اخراج شیلا گنجی هم تنها به این دلیل صورت گرفت که موجبات نارضایتی بوش را فراهم آورده بود و به دلیل ریختوپاشهای فراوانی بود که از سوی این بهایی و دار و دستهاش صورت میگرفت. وی از زمان آغاز به کار خود در صدای آمریکا، حلقهای از دوستان و نزدیکان بهایی خود از رسانههای رادیویی و تلویزیونی بهاییان در حیفا در اسراییل را به آمریکا فراخوانده و به کار گرفته بود؛ به طوری که گزارشهای رسیده به کمیته تحقیق و بررسی سنا، آنان را واداشت در این زمینه تحقیقات جدی صورت دهند.
فخرآور درباره وی میگوید: جالب است بدانید در جولای ۲۰۰۷ همزمان با رای سنای آمریکا به جیمز گلاسمن برای ریاست BBG، شیلا گنجی با دستپاچگی مصاحبههایی را با کانسرواتیوای دولت آمریکا ترتیب داد تا شاید بتواند دل اعضای انستیتوی قدرتمند آمریکن اینترپرایز را بدست آورد.
اما با آغاز به کار دوره جدید مدیریت در صدای آمریکا و رفتن شیلا گنجی، مدیریت صدای آمریکا میان بهاییان دست به دست شد. به این ترتیب یکی از نزدیکان به جامعه بهایی در راس هرم مدیریت مهمترین رسانه دولتی آمریکا قرار گرفت که این امری بیسابقه است.
به گفته امیرعباس فخرآور، روشن نبودن هدف برای بیشتر پرسنل این رسانه موجب شده که نیروهای غیر بهایی از فعالیت در این رسانه کنار بکشند.
وی تصریح می کند: "اطمینان دارم که مالیات دهندههای آمریکایی خبر ندارند که با پول مالیاتشان در VOA و رادیو فردا، گروهی از مجریان و پرسنل این رسانهها سعی دارند ادای اپرا، کریستین امانپور، لری کینگ و بیل اورایلی را در بیاورند و پولدار و مشهور شوند. بهتر است مردم بیچاره ایران هم باور کنند که گروهی از پرسنل و مجریان این رسانهها که هر روز مثلاً برای آزادی ایران جلوی دوربین پشتک میزنند ، تنها چیزی که برایشان مهم نیست آینده ایران و مردم آن است."
اما این رسواییها در صدای آمریکا به همین نکته ختم نمیشود چرا که مدتی قبل، یک دختر کانادایی از ارتباطات فاسد احمد باطبی با جمشید چالنگی پرده برداشت که موجی از حیرت را در این رسانه به دنبال داشت. این دختر کانادایی با زیر سوال بردن وجود تشکلی که احمد باطبی ادعای نمایندگی آن را دارد، اساس وجود این مجموعه را انکار کرد و گفت: این تشکل سه عضو دارد که یکی احمد باطبی و دیگری دوست دختر وی و دیگر چالنگی است. به این ترتیب سریال رسواییهای کلاهبرداران سیاسی ادامه دارد.
"سایه حسن" وکیل ایرانی-کانادایی از خیانت «گروهی موسوم به "جمعی از فعالین حقوق بشر" که باطبی سخنگوی آنها است و هر دوشنبه در "قهوهخانه جمشید" در برنامه تفسیر خبر حاضر میشود،» پرده برداشت. به اعتقاد او: «جمشید چالنگی و باطبی سخنگوی "جمعی از فعالین حقوق بشر" که تعدادشان از انگشتان یک دست هم بیشتر نمیشود!!! با یکدیگر دست به تاسیس یک باند جدید در صدای آمریکا زدهاند.»
احمد باطبی در یکی از کافههای شبانه واشنگتن در جمعیت «دفاع از حقوق بشر» در صدای آمریکا
سایه حسن در وبلاگ خود ادامه میدهد: «جمشید خان چالنگی هم امیدوارم از سرنوشت شیلا گنجی عبرت گرفته باشد و سوءاستفاده از رسانه دولتی به نفع خانواده و دوستان گرمابه و گلستانش را پایان دهد».
اما این که صدای آمریکا تریبون بهاییان اسرائیل و آمریکا شده است نمودهای بیرونی بسیاری نیز دارد از جمله آنها پخش گفتگو با یکی از بهاییان سرشناس یعنی احساس یارشاطر در کمتر از دوماه در برنامههای مختلف صدای آمریکاست.
در برنامه 17 خرداد 1388 دو روز اول در صدای آمریکا بیژن فرهودی با احسانیار شاطر به گفتگو مینشیند در حالی که این گفتگو تماماً به تبلیغ و ترویج فرقه بهائیت اختصاص دارد و در این گفتگو یارشاطر با چنان آب و تابی از حضرت عبد البها و مجاهدتهای وی! یاد میکند که اشک تمساح از چشمان فرهودی سرازیر میشود!
تریبون شدن صدای آمریکا برای تبلیغ بهاییت توسط بهاییان مارکدار
به این ترتیب، به مرور صدای آمریکا که روزی ادعا میکرد درمیان ایرانیان 10 میلیون بیننده دارد، به اعتراف عباس فخرآور هماکنون تعداد بینندههایش ازNITV لسآنجلسی هم کمتر شده است و همه اینها به مدد سوءاستفاده بهاییان از پول مالیاتدهندگان آمریکایی، حمایت دولتمردان آمریکایی از آنها و مدیریت بهاییان بر این رسانه است.
- نویسنده: سید عقیل هاشمی زاده " کارشناس ارشد مدیریت استراتژیک " ( عضو تیم تحقیقاتی جنبش سایبری 313 ) (Ilia582@yahoo.com)