امدادهای غيبی در ظهور و حكومت جهانی امام مهدی (عج)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

خدا، فاعلِ حقيقي

از محكم ترين معارف قرآن، اعطاي نقش فعال به خداي متعال در عرصه ي هستي و حيات است، تا جايي كه نقش عناصر ديگر حيات تنها در سايه ي مشيّت او توجيه مي شود؛ به عبارت ديگر، تمام هستي كار و فعل خداست و جز او فاعلي نيست، زيرا هستي با تمام اسبابش، قائم به ذات واجب الوجود بوده و وجود، دوام خود را وامدار ذات او است. در نتيجه افعال آنها جز با تنفيذ اراده و خواست خداي متعال و آن حيّ قيوم، تحقق نمي پذيرد:« و لا حولَ و لا قوةَ إلّا بالله العليّ العظيم.»چ

 امدادهای غيبی در ظهور و حكومت جهانی امام مهدی (عج)

 

توحيد در آفرينش

بي ترديد همه ي هستي مُهر محدوديت، حدوث، زوال، عدم استقلال و فقر و نياز بر تاركش حك شده كه اين خود، اقرار به توحيد در فاعليّت خداوند است:
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى کُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‌»(1)؛
پروردگار ما كسي است كه هستيِ هر چيز را به او داده و سپس[ به كمالش] هدايت فرموده است.
با توجه به اين آيه«ربوبيت» تكويني و تدبير دايمي:«كُلَّ يَومٍ هُوَ فِي شَأنٍ»(2)ريشه در خلقت دارد و هدايت مخلوقات به رشد، كمال، مصالح و سعادت نيز ناشي از همين«حقِ خالقيت»است.

اختيارات مخلوقات پرتوي از خواستِ خدا

اختيار همه ي موجودات، از جانب خداست و اين اختيار، در انسان و ديگر موجودات مختار، مشكلي پديد نمي آورد. انسانِ مختار، سرسلسله ي سنت هاي الهي را به دست گرفته و به حسن يا سوءاختيارش، قوانين و اصول را جاري مي سازد، بدون آن كه بر اراده ي الهي و از نظام و سنت هاي به وديعت نهاده شده پيشي بگيرد:
«وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِيماً قَدِيراً »(3)؛
هيچ چيزي در آسمان ها و زمين، از حوزه ي قدرت او بيرون نيست، چرا كه او دانا و توانا است.
تجزيه يا تركيب استعدادها، پديد آوردن صورت هاي جديد، به كارگيري موجودات، اخلال گري ها، عصيان ها و مخالفت ها در نظام اجتماعي و فردي انسان هيچ گاه بر مشيّت و خواست الهي پيشي نگرفته، خدا را عاجز و ناتوان نمي كند، بلكه تمام اين امور به اراده و مشيّت و اجازه ي او و بخشي از نظام متقن و محكم وي بستگي دارد؛ هر چند عاملان اين امور به اختيار خود بر پديده ها تأثيرگذار بوده، مسئوليت رفتار خود را بر دوش دارند:
«... وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً »(4)؛
... و براي سنت الهي هيچ گونه تغيير نخواهي يافت.
«وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِيلاً»(5)؛
... و هرگز براي سنت الهي تغييري نمي يابي.

عوامل مؤثر در حيات اجتماعي بشر

عوامل مؤثر در حيات اجتماعي بشر، همواره مورد بحث و گفت و گوي دانشمندان علوم اجتماعي بوده است:
گروهي با تقويت عاملِ انساني در عرصه ي فرهنگ، اجتماع و تاريخ، مؤلفه سببيت و عليت را در اين عرصه ناديده گرفته و به تعميم ندادن فيزيك به موضوع تاريخ، فرهنگ و اجتماع معتقد شده اند و آن را «نفي حركت تكامل اجتماعي» مي دانند.(6)
عده اي با تقويت فيزيكي اصل عليت، قائل به خضوع تاريخ و اجتماع به آن هستند. آنان بر اين باورند كه تاريخ و اجتماع همچون ديگر پديده هايند و «حتميّت» و «تعميم» كه مشخصه ي وجود قانون عليت است، در اين پديده نيز وجود دارد.(7) اين نظريه، عاملِ اراده ي انسان را ناديده گرفته، او را در جريان يك حركت زنجيري و جبري تاريخ و اجتماع قرار مي دهد.
دسته اي ديگر، اراده و اختيار انسان را با عامل عليت جمع كرده و حركت اجتماع و تاريخ را محصولِ تركيبي دو عامل ياد شده دانسته اند. اين ديدگاه مورد تأكيد اسلام است و حركت اجتماعي و فرهنگي را بر محور سه مؤلفه ي قانون عليت، اختيار و اراده ي انسان و مشيّت و اراده ي الهي تفسير مي كند.

قانون عليت

قرآن، حيات اجتماعيِ انسان را در تولد، رشد و نمو، سقوط، اعتلا و مرگ، تابع قوانيني به نام سنت هاي الهي مي داند. اين سنت ها، همان قوانين و اصول الهي اند، رابطه ي ميان پديده هاي اجتماعي و علل آنها را تبيين مي كند كه خدا در مخلوقاتش جاري ساخته است.(8)
قرآن، در جريان حيات اجتماعي، قانون عليت را پذيرفته و مؤمنان را به كشف و شناسايي آنها و تطبيق رفتار و آثارشان با اين سنّت ها و ضابطه ها توصيه مي كند و در عين حال آنان را از قرار گرفتن در مسير خطا برحذر مي دارد:
«واتّقوا فِتنَةً لا تُصِيبَنَّ الذَّيِنَ ظََلَمُوا منِْكم خاصَّةً»(9)؛
و از فتنه اي بپرهيزيد كه تنها به ستم كارانِ شما نمي رسد[ بلكه همه را فرا خواهد گرفت، چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند].
« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»(10)؛
و اگر اهل شهرها و آبادي ها، ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم.
اين آيات، ما را با سلسله اي از علت ها و سبب هاي شكل گيري وضعيت اجتماعي بشر آشنا مي سازد: در جايي، برگشت مكرهاي بد به توطئه گران و در آيه اي، به فتنه ها و مفاسدي اشاره مي كند كه خوب و بد را با هم مي سوزاند. در مكاني، ايمان سبب برتري اجتماعي ياد مي شود و در آيه ي ديگر، فسق زمينه ساز عذاب زميني و ايمان و تقوا موجب تكفير سيئات و عواقب گناهان و موجب نزول بركات آسمان و زمين قلمداد مي شود. قرآن در جايي ديگر ظلم را همراه تكذيب رسولان، سبب هلاكت گناه كاران شمرده و اين امر را قانونِ‌ ساري و جاري درباره ي همه ي مجرمان مي داند و اصرار دارد كه بايد اين سنت ها را شناخت و عبرت گرفت.

آزادي اراده ي انسان

از مضمون آيات ياد شده و نيز آيات ديگر برمي آيد كه اراده و اختيار خوب يا بد انسان، مؤلفه ي مهمي است كه توجه به سنت هاي اعتلابخش يا انحطاط آفرين را ايجاب مي كند. قرآن، مهار تحقق سنت هاي الهي را در عرصه ي حيات اجتماعي به اراده ي انسان گذاشته و او را در به كارگيري سنت هاي مثبت يا منفي توانا مي شمرد:
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً »(11)؛
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد[ و بپذيرد] يا ناسپاس.
«وَ مَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا...»(12)؛
... هر كس پاداش دنيا را بخواهد[و در زندگي خود، در اين راه گام بردارد] چيزي از آن به او خواهيم داد...
«کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِينَةٌ»(13)؛
[آري] هر كس در گرو اعمال خويش است.
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى‌* وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى‌ *ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى»(14)؛
و اين كه براي انسان بهره اي جز سعي و كوشش او نيست. و اين كه تلاش او به زودي ديده مي شود. سپس به او جزاي كافي داده خواهد شد.
«تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ لَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَ لاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا يَعْمَلُونَ‌»(15)؛
آنها امّتي بودند كه درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خودتان است و شما هيچ گاه مسئول كارهاي آنها نخواهيد بود.
از اين آيات استفاده مي شود كه اراده و اختيار انسان، نقش كليدي و اصلي را در توجه به نعمت ها و نقمت ها عهده دار است و سنت هاي جاري در زندگي بشر، ريشه در نوع اختيار و انتخاب دارد؛ چنانچه در آيات ديگري اين ضابطه را به وضوح بيان فرموده است:
«...إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(16)؛
...[اما] خداوند سرنوشت هيچ قوم[ و ملتي] را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.

پاسداري و حمايت خداوندي

آخرين مؤلفه ي فهم و تفسير صحيح حيات اجتماعي، «پاسداري و حمايت هاي خداوندي» در زندگي اجتماعي بشر است. انسان در طول تاريخ، بارها در لبه ي پرتگاه سقوط و نابودي قرار گرفته و با اعمال بد، زمينه ي نابودي اش را فراهم كرده است؛ ظلم، جهل، غرور، اختلاف، جنگ و... كه بشر به آن آلوده بوده، حتي جامعه ها را نيز به مرز نابودي كامل نزديك ساخته است، اگر عامل غيبي و نگه دارنده اي نبود كه جريان طبيعي امور را به نفع ادامه ي حيات سوق دهد، سنت ها و قواعد قطعي، به نابودي و هلاكت بشر مي انجاميد.
مطالعه ي تاريخ ظهور و غروبِ جنايت كاران بزرگ جهاني، مانند فرعون، چنگيز، هولاكو، هيتلر و... براي اثبات اين ادعا كافي است. اگر دست غيبي و عنايت الهي نبود، انسان ها شكست خورده و جريان سنت هاي جاري در اجتماع، به نابودي حيات منجر مي شد.

بدبيني به آينده

ناديده گرفتن اين عامل مهم، حس بدبيني به آينده را تقويت و بزرگان علم و دانش را به ترسيم آينده اي تاريك سوق داده است.
«اينشتين» مي گويد:
به احتمال قوي بشر با يك مهارت شگرفي خودش را به كلي نابود مي كند، چون از نظر توليد نيروهاي مخرب به جايي رسيده كه قدرت از ميان بردن بشريت را پيدا كرده است.(17)
«راسل» در اميدهاي نو مي نويسد:
زمان كنوني، زماني است كه در آن حس حيرت توأم با ضعف و ناتواني، همه را فراگرفته است. مي بينيم به طرف جنگي پيش مي رويم كه تقريباً هيچ كس خواهان آن نيست، جنگي كه همه مي دانيم قسمت اعظم نوع بشر را به ديار نيستي خواهد فرستاد و با وجود اين، مانند خرگوشي كه در برابر مار افسون شده باشد، به خطر خيره شده ايم، بدون آن كه بدانيم براي جلوگيري از آنچه بايد كرد؟!...(18)
سازمان علمي فرهنگي ملل متحد، كميسيون ملي يونسكو در كانادا، سپتامبر 1989م. نشستي با موضوع بقا در قرن 21 تشكيل داد، در بيانيه ي پاياني آن آمده است:
بقاي كره ي زمين به طور جدي نگران كننده شده است...
پرواضح است منشأ وضع كنوني ما، نتيجه ي پيشرفت برخي علوم است كه بيشتر در شروع اين سده ها، به طور كامل رشد يافته و به انسان، نيروي غلبه بر طبيعت را داده است كه تا مدت ها نيز رفاه مادي فراواني را به بشر ارزاني مي داشت.
استفاده ي نادرست انسان از اين نيروها، ارزش ها را در جهت تحقق كامل امكانات مادي، حاصل از پيشرفت علمي به كار گرفت و ارزش هاي مربوط به ابعاد انساني، كه اساس فرهنگ هاي پيشين بود، سركوب شد. سلبِ مفهوم انسانيّت، كه حذف و ناديده گرفتن ساير ابعاد بشر را در پي داشت، دقيقاً در راستاي ديدِ علمي به جهان است.
در اين ديدگاه، جهان به صورت ماشين و انسان، فقط به صورت چرخ دنده ي آن نگريسته مي شود.(19)
منشأ وضع ناگوار كنوني، نه در رشد علوم، بلكه استفاده نابجا از علوم و فن آوري است، اما نگراني و اضطراب دانشمندانِ امضاكننده اين بيانيه و بدبيني آنها به جريان حيات، قابل تأمل است.

اميدواري و ايمان به مددهاي غيبي

ما به كمك آموزه هاي پيامبران و در عمق قلب خود، به «مددهاي غيبي» ايمان و اتكا داريم و معتقديم آينده ي جهان در دست اهل خير است. ستم قدرت مندان، آثار بسيار ناگواري بر بشر گذاشته و مصبيت هايي را بر او تحميل كرده است، اما دست غيبي به ياري مستضعفان شتافته، ابرهه ها را نابود خواهد ساخت و خانه ي حيات بشر را از نابودي حفظ خواهد نمود.
بر پايه ي حكمت خلقت، بندگان صالح، وارثان زمين گشته و مستضعفان، رهبري جهان را عهده دار خواهند بود؛ دين الهي سلطه ي جهاني پيدا خواهد كرد، زمين شكوفا شده، استعدادهايش را به طور كامل در اختيار انسان هاي وارسته قرار خواهد داد و اگر چنين نشود، هستي در كار خود عقيم مي شود.
ناظر بودن خدا بر جريان كلي حيات در طول تاريخ و جهت دهي آن به سمت حكومت حق از آيات فراواني استفاده مي شود كه در اين جا به برخي اشاره مي كنيم:
«وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَکَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ‌ »(20)؛
و اگر خداوند مردم را به دليل ظلمشان مجازات مي كرد جنبده اي را بر پشت زمين باقي نمي گذارد، ولي آنها را تا زمان معيني به تأخير مي اندازد و هنگامي كه اجلشان فرا رسد، نه ساعتي تأخير مي كنند و نه پيشي مي گيرند.
بر اساس اين آيه، نظام طبيعي، اقتضاي نابودي پديده ي حيات را دارد و دليل آن، سوءاستفاده و ظلم خود انسان است. اگر تدبير خداوند و حفظ و نگه داري عاملِ الهي نبود، هم اكنون جنبنده اي بر زمين نبود.
«وَ مَنْ لاَ يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَ لَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولئِکَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ‌»(21)؛
و هر كس به دعوت كننده ي الهي پاسخ نگويد، هرگز نمي تواند از چنگال عذاب الهي در زمين فرار كند و غير از خدا، يار و ياوري براي او نيست؛ چنين كساني در گمراهي آشكارند.
«وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ‌»(22)؛
... و اگر سرپيچي نماييد، بدانيد شما نمي توانيد خدا را ناتوان سازيد[و از قلمرو قدرتش خارج شويد] و كافران را به مجازات دردناك بشارت ده.
«وَ مَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي السَّمَاءِ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ نَصِيرٍ»(23)؛
شما هرگز نمي توانيد بر اراده ي خدا چيره شويد و از حوزه ي قدرت او در زمين و آسمان بگريزيد و براي شما جز خدا، ولي و ياوري نيست.
بر اساس آيات ياد شده، ميان عامل اختيار انسان و اراده هاي خداوند، سازگاري هست؛ به اين معنا كه اراده ي انسان برخلاف اراده ي الهي و مشيّت او رفتار نمي كند، بلكه همين اختياري كه متوجه انسان و جامعه مي گردد، بخشي از مشيّت و سنت هاي الهي و اراده ي تنفيذ شده ي او است و در طول اراده ي الهي قرار دارد.
«إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ »(24)؛
خداوند از كساني كه ايمان آورده اند، دفاع مي كند. خداوند هيچ خيانت كار ناسپاسي را دوست ندارد.
نمونه هايي از دفاع خدايي كه در قالبِ امدادهاي غيبي، نظير فرشتگان يا قوّت روحي مؤمنان و هراسِ كفّار تجلي مي يابد، در آياتي از قرآن آمده است:
«أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ »(25)؛
به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه ي جهاد داده شده است، چرا كه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر ياري آنها توانا است.
«إِذْ يُرِيکَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِکَ قَلِيلاً وَ لَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ*وَ يُقَلِّلُکُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ »(26)؛
آن هنگام كه خداوند تعداد آنها را در خواب به تو كم نشان داد و اگر فراوان نشان مي داد، مسلماً سست مي شديد و[درباره ي شروع جنگ با آنها] كارتان به اختلاف مي كشيد، ولي خداوند[ شما را از شرّ اينها] سالم نگه داشت. خداوند از درون سينه ها آگاه است، و در آن هنگام كه[ در ميدان نبرد] با هم رو به رو شديد، آنها را به چشم شما كم نشان مي داد و شما را [نيز] به چشم آنها كم مي نمود تا خداوند، كاري را كه مي بايست انجام گيرد، صورت بخشد؛[شما نترسيد و اقدام به جنگ كنيد، آنها هم وحشت نكنند و حاضر به جنگ شوند و سرانجام شكست بخورند] و همه ي كارها به خداوند بازگردانده مي شود.
در آيات فوق امدادهاي خدا به وسيله ي فرشتگان، خواب، باران، افكندن ترس در قلب هاي كافران، از عوامل دل گرمي، اطمينان قلب، استواري قلب ها و قدم ها و تثبيت مؤمنان شمرده شده است.

نزول پيامبران (عليهم السّلام)

از شيرين ترين قطعه هاي تاريخ، نزول انبيا (عليهم السّلام) بوده است. خداي متعال در شرايط بسيار سخت، كه ستم گران سلطه مي يابند، راه ها و روزنه هاي اميد بسته مي شود، تبعيض و جور و گناه فراگير مي گردد، افرادِ جامعه سنگينيِ‌ تحقير را بر دوش خود احساس مي كنند و در عين حال راهي براي رهايي نمي بينند، با فرستادن پيامبري، در شب تاريك، نويد صبح قريب داده است.
خداوند پيامبران را براي راهنمايي بشر فرستاد و در جايي كه ديگر از عقل، فكر و توان بشر كاري برنمي آيد، به مدد الهي و سروش غيبي، انسان ها را رهنمون شده است؛ براي نمونه هنگامي كه «بني اسرائيل» از سوي«قبطيان» در نهايت تحقير و ظلم«فرعونيان» قرار گرفت، خداوند با حضرت موسي (عليه السّلام) نجاتشان داد:
«وَ إِذْ نَجَّيْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فِي ذلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِيمٌ‌ »(27)؛
[و نيز به ياد آوريد] آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايي بخشيديم، در حالي كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مي دادند: پسران شما را سر مي بريدند و زنان شما را [براي كنيزي] زنده نگه مي داشتند، و در اين ها، آزمايش بزرگي از طرف پروردگارتان براي شما بود.
«وَ إِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاکُمْ وَ أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ‌ »(28)؛
و[به خاطر بياوريد] هنگامي را كه دريا را براي شما شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق ساختيم، در حالي كه شما تماشاگر بوديد.
ظهور حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) چنان تحول شگرفي را رقم زد، كه نه تنها عربستان، در مدت بسيار اندكي متحد شد و شخصيت استوار و عميقي يافت. بلكه دو ابرقدرت آن روز( ايران و روم)را- كه اين قوم را بي ارزش مي دانستند- در مقابل عظمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به زانو درآورد و فرهنگ خود را بر بخش هاي عمده اي از سرزمين آنها تحكيم بخشيد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ظهور كرد، غل و زنجيرها را از دست و پاي مردم گشود، چشم مردم را به مرزها و افق هاي نو باز نمود و اخوّت، اتحاد، عدالت، آزادي، امنيت و رشد اقتصادي و فرهنگي، استقلال جامعه ي اسلامي و برتري و فضيلت بر ديگر جوامع را به ارمغان آورد:
«...وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ...»(29)؛
... و نعمت[ بزرگ] خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او ميان دل هاي شما، الفت ايجاد كرد...
«...وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا...»(30)؛
... و شما بر لب حفره اي از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد...
«...وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ...»(31)؛
... در حالي كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است، ولي منافقان نمي دانند...
«وَ لاَ تَهِنُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ‌»(32)؛
و سست و غمگين نشويد و شما برتريد، اگر ايمان داشته باشيد.
«...وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ...»(33)؛
... اين توصيف آنان در انجيل است. مثلِ آنان همانند زراعتي است كه جوانه هاي خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته، تا محكم شده و بر پاي خود ايستاده است و به قدري نمو و رشد كرده كه كشاورزان را به شگفتي وامي دارد. اين براي آن است كه كافران را به خشم آورد...
بنابراين، پيامبران و وحي الهي، جزء مهم ترين امدادهاي غيبي الهي در طول زندگي بشر بوده اند، كه بارها جريانِ تاريخ و حركتِ اجتماعي را از نابودي رهانيده و به سوي مقاصد حق و صلاح راهبري نموده اند و اين، سنت خداوند است كه هرگز دنيا را بي صاحب نگذاشته و هنگام خطر واقعي و ناكارآمدي نيروهاي عادي، بشر را با يكي از مصلحان رهايي بخشيده است.

حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مدد غيبي

نتيجه اين كه مهدويت، موعود اديان الهي و ذخيره ي خداوند براي روزي است، كه توانايي هاي بشر، نه در پي ساخت، بلكه به دنبال نابوديِ زندگي همه ي انسان ها است؛ زماني كه ديگر صالحان، توانِ اصلاح جهان را ندارند. حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ذخيره ي الهي براي روزي است كه جهانيان، نگاه به آسمان دوخته، مددي غيبي براي نجات كل جهان مي طلبند. اين مدد، هم امري ممكن و هم مطابقِ حكمت و برهان است و وعده هاي رسيده در آيات و روايات و نمونه هاي واقع شده نيز، اين ظهور را قطعي مي سازد.

پي نوشت ها :

1.طه(20) آيه ي 50.
2.رحمن(55)ايه ي 29:«... هر روز او در حال كاري است.»
3.فاطر(35)آيه ي 44.
4.احزاب(33)آيه ي 62.
5.فاطر(35)آيه ي 43.
6.دكتر كارل پوپر The porerty of historicism(به نقل از محمد مهدي آصفي، المذهب التاريخي في القرآن الكريم، ص 7).
7.كساني، چون مونتسكيو، اشبنگلر، توينبي، دوركهايم، ماركس از قائلان اين فرضيه هستند... ر.ك: المذهب التاريخي في القرآن الكريم، ص 9-13.
8.ر.ك:راغب اصفهاني، مفردات، ص 245.
9.انفال(8)آيه ي 25.
10.اعراف(7)آيه ي 96.
11.انسان(76)آيه ي 3.
12.آل عمران(3)آيه ي 145.
13.مدثر(74)آيه ي 38.
14.نجم(53)آيات 39-41.
15.بقره(2)آيه ي 134.
16.رعد(13)آيه ي 11.
17.مرتضي مطهري، گفتارهاي معنوي، ص 204.
18.ر.ك: همو، امدادهاي غيبي در زندگي بشر، ص 88.
19.علامه جعفري، حقوق بشر از نگاه اسلام و غرب، ص 124.
20.نحل(16)آيه ي 61.
21.احقاف(46)آيه ي 32.
22.توبه(9)آيه ي 3.
23.عنكبوت(29)آيه ي 22.
24.حج(22)آيه ي 38.
25.همان، آيه ي 39.
26.انفال(8)آيات 43-44.
27.بقره(2)آيه ي 49.
28.همان، آيه ي 50.
29.آل عمران(3)، آيه ي 103.
30.آل عمران(3)، آيه ي 103.
31.منافقون(63)آيه ي 8.
32.آل عمران(3)آيه ي 139.
33.فتح(48)آيه ي 29.

منبع مقاله :
امامي کاشاني و ديگران؛ (1385)، گفتمان مهدويت( سخنراني و مقاله هاي گفتمان چهارم)، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبليغات اسلامي حوزه علميه ي قم)، چاپ چهارم

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:29 خرداد 1393 - 14:58

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد