رويدادهاى
ماه شوال
اتفاقاتى كه پيش از
اين در جهان رخ داده بود، در اين ماه هم ادامه مىيابد و به همراه حادثههاى ديگرى
كه از اين پس خواهند آمد، همه ساكنان زمين را متوجه پيروزيهاى مكرر و سريع سفيانى
مىكند. آنطور كه از روايات برمىآيد برخى از حوادثى كه در اين ماه اتفاق مىافتد
از اين قرار است:
1- جمعيتى در ماه شوال ظاهر مىشوند: سفيانى و پيروانش.1
2- در اين ماه خيزشها آغاز مىشود (مردم از گرد يكديگر متفرق
مىشوند): انقلابيها، انقلاب مىكنند و شورشيان سر
به شورش برمىدارند؛ بدبختيهاى مردم زيادترشده و از شرايط بهوجود آمده خشمگينتر
مىشوند؛ در اجتماع اتحاد ميان مردم از بين مىرود.2
3- در ماه شوال بلا
مىآيد: بلايى كه مردم به جهت جنگها و فتنهها بدانها مبتلا مىشوند.3و4
4- در اين ماه ويرانى و خالى شدن شهرها از سكنهشان ديده مىشود:
به خاطر جنگها و فتنه در شهرها از مردها و جوانان خبرى نيست.5
5- آتش جنگ برافروخته مىگردد.
«سهل بن حوشب» از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه
فرمودند:
«در
ماه رمضان صداى (آسمانى) شنيده مىشود و در ماه شوال جنگ به پا مىگردد.6»
ابن مسعود هم از آن
حضرت روايت كرد كه فرمودند:
«وقتى
صيحه (آسمانى) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته گشته
و مردم براى تهيه غذا مهاجرت كرده و در ماه ذيقعده با هم مىجنگند.7»
بيشتر روايات شريف ما
از پديد آمدن معمعهاى در ماه شوال خبر مىدهند كه «معمعه» در لغت به معناى نواخته
شدن كوس جنگ و صداى ابطال در جنگ و كنايه است از وقوع جنگى ناگوار و تلخ. تأكيد بر
اين مطلب را در اين عبارت از حديث مىتوان يافت كه قبايل غذاى مايحتاج خويش را از
ترس مرگ و مير جنگها خريده و انبار مىكنند. اين معمعه ماه شوال، علىالقاعده بايد
به معركه «قرقيسيا» اشاره داشته باشد.
معركه قرقيسيا
قرقيسيا شهرى در منطقه شمالى سوريه است كه در ميان فرات و سرچشمه نهرى كه8 خابور در آن است قرار دارد. اين شهر حدود 100 كيلومتر با مرزهاى عراق و 200 كيلومتر با مرزهاى تركيه فاصله دارد و در نزديكيهاى شهر «ديرالزور» است. در آينده نزديك در آن گنجى از طلا، نقره يا مانند آنها (مثلاً نفت) كشف مىشود آنگونه كه روايات بيان نمودهاند:« آب فرات كوهى از طلا و نقره را نمايان مىكند كه بر سر آن از هر نه نفر، هفت كشته مىشوند.»9 در اين جنگ اقوام مختلفى شركت دارند:
1- تركها: آنها كه به جزيره10 نيرو پياده كردهاند؛
2- روميان: يهوديان و دولتهاى غربى كه وارد فلسطين شدهاند؛
3-سفيانى: كه در اين هنگام بر ديار شام مسلط شده است؛
4- عبداللَّه: روايات به مطلب خاصى درباره او اشاره نمىكنند ظاهراً هم پيمان مغرب زمين است؛
5- قيس: مركز فرماندهىاش مصر است؛
6- فرزند و نواده عباس: كه از عراق مىآيد.
به دنبال اين جنگ، خونريزى و كشتار شديدى پيش مىآيد كه تا قبل از به پايان رسيدن آن در مدت كوتاهى 100000 نفر (و بنا بر روايتى 400000 نفر)11 كشته مىشوند. اين مطلب مىتواند اشارهاى به استفاده از سلاحهاى كشتار جمعى (اتمى، هستهاى، بمبهاى شيميايى و ميكروبى و الكترونى كشنده در اين جنگ باشد كه بر حيوانات و گياهان خوراكى هم اثر مىگذارند). اين جريان يكى از ميدانهاى جنگ جهانى بىمانند آخرالزمان است كه قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت كه در انتهاى آن همپيمانان سفيانى پيروز مىگردند.
روايات شريف ما صراحتاً به اين واقعه اشاره كردهاند:
در روايتى، عمار ياسر اينگونه نقل مىكند:
«غربيان به سوى مصر حركت مىكنند و ورود ايشان بدانجا نشانه (آمدن) سفيانى است. پيش از آن شخصى كه دعوت مىكند، قيام كرده و تركها وارد حيره و روميان وارد فلسطين مىشوند. عبداللَّه هم بر آنها سبقت مىگيرد تا اين كه دو لشكر در سر نهر در مقابل هم مىايستند جنگ بزرگى درمىگيرد و صاحبالمغرب (هم پيمان غربيان) هم حركت مىكند. مردان را كشته و زنان را اسير مىكند، سپس به سوى قيس برمىگردد تا اينكه سفيانى وارد حيره مىشود. يمانى هم شتافته و سفيانى هر چه را جمع كرده بودند درهم مىشكند و به سوى كوفه حركت مىكند.12»
جابر جعفى هم طى حديثى طولانى از امام باقر(ع) چنين روايت كرده است:
«از دين برگشتگانى از جانب تركها حمله كرده و سپاهى از روم آنها را دنبال مىكند. برادران تركها، پياده كردن نيروهايشان را در جزيره ادامه مىدهند. روميان از دينبرگشته هم در رمله نيرو پياده مىكنند. جابر! در آن سال در تمام زمين به واسطه غربيان اختلاف زيادى وجود دارد كه اول مغرب زمين شام است. در اين زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم مىايستند: سپاه اصهب، ابقع، سفيانى. در ابتدا سفيانى با ابقع مىجنگد و او و همراهانش را كشته و به دنبال آن اصهب را هلاك مىكند. پس از آن تا عراق جنگ و كشتار به پا مىكند و سپاهيانش را به قرقيسيا مىرساند و در آنجا هم به جنگيدن مىپردازد. در اين جنگ 100000 نفر از جباران و ستمگران كشته مىشوند. پس از آن سفيانى سپاهى را به سوى كوفه گسيل مىدارد.13»
عبداللَّه بن ابى يعفور مىگويد كه امام باقر(ع) به ما فرمودند:
«براى بنىعباس و بنى مروان حتماً اتفاقى در قرقيسيا مىافتد كه در آن جوان قوى و تنومند، پير مىشود و خداوند از آنها پيروزى را برمىدارد و شكست مىخورند (پس از اين جنگ) به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحى مىكند كه شكم خود را از گوشت تن جباران سير كنيد و پس از آن است كه سفيانى شورش مىكند.14»
حذيفة بن منصور هم از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمودند:
«خداوند سفرهاى در قرقيسيا دارد كه گاهى از آسمان ندا مىدهد و ديگران را آگاه مىكند كه اى پرندگان آسمان و درندگان زمين براى سير كردن خود از گوشت بدن جباران بشتابيد.15»
محمدبن مسلم از امام باقر(ع) ضمن حديثى بلند چنين نقل كرده است:
«آيا نمىبينيد كه دشمنان شما در معاصى خداوند كشته مىشوند، بدون آن كه شما حضور داشته باشيد در حالى كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانههايتان نشستهايد، برخى از آنها برخى را بر روى زمين مىكشند؟ سفيانى عذاب مناسبى براى دشمنان شما و نشانهاى براى خودتان است. آن فاسق وقتى (در ماه رجب) سر به شورش برداشت شما اگر يك يا دو ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حركتى نشان ندهيد به مشكلى بر نخواهيد خورد تا اين كه بسيارى از خلق منهاى شما (شيعيان) كشته شوند.16»
به هر حال پس از معركه قرقيسيا و كشتار و تضعيف و شكست بسيارى از آن قواى سياسى و نظامى كه ممكن بود پس از ظهور حضرت مهدى(ع) در مقابل ايشان جبههگيرى كنند، تنها سفيانى است كه پيروزمندانه باقى مانده و فخرفروشى مىكند.
حوادث ماه ذىالقعده
از جمله آثار و تبعات معركه قرقيسيا كشتار تعداد زيادى است كه حرث و نسل (كنايه از كار و زندگى) را بر باد مىدهد؛ چرا كه از سويى حداقل 100000مرد كشته مىشوند و از سوى ديگر خوراك مردم اعم از گياهى و حيوانى آلوده مىگردند كه اين امر به جهت استفاده از اسلحههاى كشندهاى است كه در اين معركه و جنگ به كار گرفته شده است.17 به دنبال آن خشكسالى و حرص ولع ناشى از آن براى يافتن خوراك رخ مىدهد. از اين روست كه مردم در اين ايام و براى انبار كردن غذا جهت اطرافيان خويش به اين سو و آنسو مىروند و اين حرص و ولع مردم باعث مىشود كه با هم بجنگند.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند:
«وقتى صيحه در ماه رمضان شنيده شد، در ماه شوال جنگى برپا مىشود (معركه قرقيسيا) قبايل به مسافرت كردن براى تهيه خوراكيها و جنگيدن (با همديگر براى آن) در ماه ذيقعده مىپردازند. در ماه ذيحجه هم حجاج غارت مىشوند و خون به پا مىشود.18»
عبارت تميرالقبائل كه در حديث آمده است بدين معنى است كه غذا را از شهرى به شهر ديگر منتقل كنند و به آن غذايى كه منتقل مىشود «ميره» مىگويند. پس معنى اين بخش از حديث اين مىشود كه قبايل از شهرى به شهر ديگر مىروند تا از آن براى خود غذا خريده و آن را براى مدت يك سال مصرف خود انبار كنند و از ترس بخل و قحطى و گرانى و آلودگى غذاها به جهت جنگها و كشتارها و اسلحههاى كشتار جمعى، از آن محافظت مىكنند.
محمد بن مسلم نقل كرد كه از امام صادق(ع) شنيدم كه مىفرمودند:
«پيش از (آمدن) قائم(ع) نشانههايى از ناحيه خداوند متعال براى (امتحان كردن) آنها خواهد بود.»
پرسيدم: «جانم به فدايتان آنها كدام نشانهها هستند؟» فرمودند:« اين آيه شريفه:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ 19.
(حتماً شما را (يعنى مؤمنان قبل از قيام حضرت مهدى(ع)) با چيزهايى از ترس و گرسنگى و كمبود و كاستى در اموال و بدنها و محصولات امتحان مىكنيم و (در اين راستا) به صبرپيشگان بشارت بده (كه سربلند خواهد بود)).20»
قبايل در ماه ذيقعده به انبار كردن و در نتيجه نزاع و جنگ بر سر غذا مىپردازند و اين جريان حتى تا ماههاى بعد ادامه مىيابد. چنانكه در حديث تأكيد مىشود در ماه ذيحجه حجاج غارت مىشوند و به عبارت ديگر وسايل و اموال آنها را مىدزدند و به غنيمت مىگيرند.
«فيروز ديلمى» از رسولاللَّه(ص) نقل مىكند كه طى حديثى طولانى فرمودند:
«صداى (آسمانى) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع مىشود و قبايل در ماه ذيقعده به انبار كردن (غذاها) مىپردازند و به حجاج در ماه ذيحجه يورش مىبرند و محرم، چه محرمى خواهد بود؟ ابتدايش بلا بر سر امتم مىآيد و پايانش فرج و گشايش براى امتم حاصل مىشود. نجات يافتن مؤمن در آن بهتر از خزينهاى است كه 100 هزار ظرفيت داشته باشد.21»
معناى آن چنين مىشود: رفتن و جهاد كردن به همراه حضرت مهدى(ع) بهتر است از جمع كردن غذايى كه 100 هزار نفر را كفاف دهد؛ چرا كه اين ذخيرهسازى نفع و خيرى براى كسى ندارد و توفيق جهاد كردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقيقت تمام خير دنيا و آخرت است.
پيش از اين ديديم كه ائمه معصومين(ع) به شيعيان و محبان و پيروان خويش مىآموختند كه پس از شنيدن صيحه آسمانى در ماه رمضان تاآنجا كه برايشان ممكن است غذا ذخيره كنند؛ يعنى در واقع پيش از آن كه معركه قرقيسيا و جنگها و فتنههاى پس از آن پديد بيايند؛ شيعيان بايد احتياطاً طى اين دو ماهى كه وقت باقى است غذا ذخيره كنند كه ممكن است پس از اين جريان خوراكيها به واسطه جنگها و اسلحهها و بمبهايى كه به كار برده مىشود علاوه بر كمياب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شيعيان و پيروان معصومين(ع) كه به تعاليم اين بزرگواران عمل كنند؛ از اين مصايب، خطرات و مشكلات در امان مانده، و شكرگزار درگاه الهى خواهند بود.
كشتارگاه اول عراق: بغداد
پس از معركه قرقيسيا،
عدم ثبات سياسى حكومت عراق، خودكامگى سفيانى را تشديد مىكند و او هم نيروها و
تسليحات نظامى خويش را وارد عراق كرده و از روز 21 يا 22 ذىالقعده، دست به
كشتارهاى وحشيانه در بغداد و سپس در كوفه (كه روز عيد قربان به آنجا مىرسد) و
ديگر شهرهاى عراق مىزند و اين رفتار غير انسانى او تا وقتى كه نيروهاى سيد
خراسانى و ايرانيان در مقابلش قد علم كنند و طعم شكست را به او بچشانند؛ ادامه
خواهد داشت.
امام صادق(ع) ضمن
حديثى طولانى فرمودند:
«تمام عراق را هراس جدى دربر مىگيرد و قرار
از اين ديار رخت برمىبندد. پس از آن كه سپاه سفيانى وارد بغداد مىشود سه روز همه
چيز و همه كس را مباح اعلام مىكند و به سرعت بسيارى مىميرند. 60 هزار نفر (و بنا
بر نقلى 70 هزار نفر) از اهالى آن شهر را مىكشند و اطراف آن (شهر) را خراب مىكند.
18 شب پس از اين فعاليتها در آنجا مىماند
و اموال (مردم) را (در ميان خويش) تقسيم مىكند در آن روز سالمترين نقطه بغداد،
كرخ است.22»
ابن وهب مىگويد حضرت
اين شعر ابن ابى عقيب را نقل كردند كه:
«وينحر بالزوراء منهم لدى ثما نون ألفاً مثل ما تنحر البدن
80 هزار
نفر از آنها همانند حيوان در بغداد سر بريده مىشوند.»
تا آنجا كه فرمودند:
«در بغداد80000 نفر را مىكشد كه 80 نفر از
آنها از مردانى از تيره فلانى هستند كه همگى براى فرمانروايى و خلافت
شايستهاند.23»
اميرالمؤمنين على(ع)
هم طى حديثى طولانى فرمودند:
«والى
شهر زوراء (بغداد) و فرمانروا به همراه 5 هزار جلاد خارج مىشود و 70 هزار نفر را
بر روى پل بغداد مىكشند طورى كه مردم تا سه روز از خون و بوى تعفن اين همه لاشه و
جنازه نمىتوانند به دجله نزديك شوند.24»
امام ششم(ع) فرمودند:
«مردم
بزرگوارى از پيروان بنىالعباس را بر روى پلى كه از كرخ به بغداد مىآيد
مىسوزانند.25»
سيدالشهداء امام
حسين(ع) هم طى حديثى طولانى فرمودند:
«…..(سفيانى) سپاهيان 130 هزار نفرى خود را به
بغداد گسيل مىدارد و در مدت سه روز روى پل بغداد 70 هزار نفر را كشته و به 12
هزار دختر جوان تجاوز مىكنند، طورى كه از خون و لاشه متعفن اجساد آب دجله قرمزرنگ
ديده مىشود.26»
زوراء كه همان بغداد
است و توسط منصور دوانيقى بناى آن نهاده شد و پلى كه در روايات ما زياد از آن ياد
شده است همان پلى است كه از جانب كرخ در محله جعيفر به بغداد متصل مىشود در مقابل
«مدينه الطب» كه در آن سوى دجله واقع شده است و همان طور كه در احاديث پيشين ديديم
سپاهيان سفيانى اعمال شنيع و وحشيانه خويش را بر روى آن انجام مىدهند و 70 هزار
سرباز و غير آنها را مىكشند و خون كشتگان به رود دجله جارى مىشود و از شدت تعفن
مردم تا سه روز نمىتوانند به آن نزديك شوند و رنگ اين رود هم به سرخى مىنمايد.
امام صادق(ع) فرمودند:
«بيچاره
بغداد از دست پرچمهاى زرد و مغرب و پرچم سفيانى.27»
مفضل بن عمر مىگويد«
از آن حضرت پرسيدم: بغداد در آن زمان چه وضعيتى خواهد داشت؟ حضرت پاسخ فرمودند:»
«محل (نزول) عذاب و غضب الهى خواهد بود. (واى
بر آنها) بيچاره آنها از دست پرچمهاى زرد و ديگر پرچمهايى كه از دور و نزديك به
سوى آن مىآيند. واللَّه! انواع عذابهايى كه بر اقوام
سركش از اول روزگار تا انتهايش نازل شده و عذابهايى كه (تا آن زمان) هيچ چشمى
نديده و هيچ گوشى نشنيده بر آنها فرود مىآيد. توفانهايى ناشى از سيلهاى مختلفى آن
را درمىنوردد و بيچاره است كسى كه آنجا را منزل خود انتخاب كند. واللَّه گاهى
بغداد چنان آباد مىشود كه بيننده آن مىگويد دنيا فقط اينجاست و نه جاى ديگرى و
دخترانش را حورالعين و فرزندانش را اولاد بهشتى تصور مىكند. گمان مىكند كه
خداوند تنها در آنجا رزق را تقسيم مىكند. دروغ بستن به خدا و صدور حكم ناحق و
شهادت دروغ و نوشيدن شراب و زنا و حرامخوارى و خونريزى در آن پديدار مىشود. پس
از آن خداوند متعال با فتنهها و به دست اين لشكريان آنها را خارج مىكند (آنجا را
خالى از سكنه مىكند). به گونهاى كه وقتى كسى از آنجا عبور مىكند جز ديوار
(ويرانه) چيزى نمىبيند حتى مىگويد: اين
زمين، بغداد است. سپس جوانمردى خوشرو و از نسل امام حسن مجتبى(ع) از ناحيه ديلم
(گيلان) و قزوين قيام مىكند. فرياد مىزند: اى خاندان پيامبر(ص) اين مظلوم غمگين
را اجابت كنيد!28 گنجهاى طالقان به او پاسخ مىدهند. گنجهايى كه از جنس طلا و نقره
نيستند بلكه مردانى هستند به سختى آهن! گويا به آنها مىنگرم كه بر يابوهاى ابلق29
سوارند و سلاحهاى كوتاهى در دست دارند. همانند گرگ (كه بخواهد به گوسفندى حمله
كند) مشتاق و تشنه جنگيدن هستند. فرماندهشان مردى از بنىتميم است كه به او شعيب
بن صالح مىگويند. رو به سيدحسنى كه الان با چهره درخشان چون ماهش در ميان آنهاست
كرده و پس از آن به ستمگران يورش مىبرند تا اين كه به كوفه مىرسند.30»
سپاه سفيانى پس از آن
كه اين اعمال وحشيانه را انجام مىدهد؛ به سوى كوفه (نجف) حركت مىكند و در آنجا
همچنان حادثهاى رخ مىدهد كه عقلها را حيران مىكند و اين كشتارها تا وقتى كه
ايرانيان به فرماندهى سيد خراسانى وارد عراق شوند همواره ادامه خواهد داشت. به خدا
پناه مىبريم از شر چنين فتنههايى.
پىنوشتها :
1- منتخب
الاثر، ص451؛ يومالخلاص، ص557؛ بيانالائمه(ع)، ج2، ص345.
2- بحارالانوار،
ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142؛ يومالخلاص، ص705.
3- شايد
همان طور كه مؤلف محترم اشاره كردهاند، ناشى از جنگها و فتنههايى كه مردم
گرفتارش شدهاند باشد و شايد هم بلايى غير از اينها باشد و عذابى تازه بر سر مردم
نازل شود.م
4- منتخبالاثر،
ص451؛ يومالخلاص، ص557؛ بيانالائمه(ع)، ج2، ص345.
5- منتخبالاثر،
ص451؛ يومالخلاص، ص557؛ بيانالائمه(ع)، ج2، ص345.
6- بشارةالاسلام،
ص34؛ منتخبالاثر، ص451؛ يومالخلاص، ص532.
7- بيانالائمه(ع)،
ج2، ص431؛ منتخبالاثر، ص451؛ يومالخلاص، ص280.
8- درخت
به لسان سياه.
9- السفيانى
فقيه، ص31.
10- منطقه
بينالنهرين.
11- يومالخلاص،
ص698.
12- الغيبة،
شيخ طوسى، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص208؛ بشارةالاسلام، ص177؛ السفيانى فقيه، ص128.
13- الغيبة،
نعمانى، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ السفيانى، فقيه، ص108؛ يومالخلاص، ص698؛
الممهدون للمهدى(ع)، ص112.
14- الغيبة،
نعمانى، ص205؛ بحارالانوار، ج52، ص251؛ يومالخلاص، ص690؛ السفيانى فقيه، ص127.
15- الغيبة،
نعمانى، ص186؛ يومالخلاص، ص699؛ الممهدون للمهدى(ع)، ص113؛ السفيانى فقيه، ص127.
16- الغيبة،
نعمانى، ص203.
17- احتمالاً
از گازهاى كشنده و سلاحهاى اتمى و بمبهاى هستهاى استفاده شده باشد.
18- بشارةالاسلام،
ص34؛ منتخبالدثر، ص451؛ بيان الائمه(ع)، ج1، ص431 و ج2، ص354؛ يومالخلاص، ص280.
19- سوره
بقره(2)، آيه 155.
20- اعلام
الورى، ص427.
21- بيان
الائمه(ع)، ج1، ص432.
22- يومالخلاص،
ص703؛ اعلام الورى، ص429.
23- بشارةالاسلام،
ص153؛ يومالخلاص، ص657.
24- الزام
الناصب، ج2، ص119؛ بشارةالاسلام، ص58.
25- الزام
الناصب، ج2، ص149؛ يومالخلاص، ص657.
26- يومالخلاص،
ص658؛ بيان الائمه(ع)، ج2، ص365.
27- بشارةالاسلام،
ص143؛ يومالخلاص، ص701.
28- عبارت
ملهوف را كه در حديث به مظلوم غمگين ترجمه شده است، هم مىتوان به خود سيد حسنى
مورد بحث در حديث حمل كرد كه منظور او اين است كه مردم دعوتش را اجابت كرده و او
را كه از اين هم ظلم و فساد به ستوه آمده است، يارى كنند و هم مىتوان گفت كه
منظورش حضرت مهدى(ع) است و سيدحسنى مردم را به عنوان نيروهاى زمينهساز و آماده
براى يارى حضرت، جمع كند؛ خصوصاً كه با توجه به حوداث و وقايع ماههاى گذشته مطمئن
شدهاند، ظهور امام(ع) نزديك است و هر چه سريعتر بايد به يارى ايشان شتافت و
ظاهراً اين نظر قابل قبولتر به نظر مىرسد. واللَّهعالم. م
29-«ابلق» در لغت به معناى سياه و سفيد است و
ظاهراً عبارت يابوهاى ابلق عبارتى كنايى باشد راجع به وسايل نقليهاى كه اين سپاه
مورد استفاده قرار مىدهد. احتمالاً اين جمعيت از رنگ و نقشهاى همسان براى طراحى
بدنه، وسايل نقليه ايشان استفاده كرده باشند همان طور كه اين روزها مىبينيم هر
سپاهى، هم لباس مخصوص به خود را دارد و هم ماشينها و ادوات جنگى آنها با طرح و رنگ
متحدالشكلى، منقش و رنگآميزى شدهاند. م
30- بحارالانوار،
ج53، ص14 و 15؛ بشارةالاسلام، ص143؛ يومالخلاص، ص701.
ماهنامه موعود شماره 38