شش ماه پايانی (بخش نهم)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

رويدادهاى ماه شوال
اتفاقاتى كه پيش از اين در جهان رخ داده بود، در اين ماه هم ادامه مى‏يابد و به همراه حادثه‏هاى ديگرى كه از اين پس خواهند آمد، همه ساكنان زمين را متوجه پيروزيهاى مكرر و سريع سفيانى مى‏كند. آن‏طور كه از روايات برمى‏آيد برخى از حوادثى كه در اين ماه اتفاق مى‏افتد از اين قرار است:
1- جمعيتى در ماه شوال ظاهر مى‏شوند: سفيانى و پيروانش.1
2- در اين ماه خيزشها آغاز مى‏شود (مردم از گرد يكديگر متفرق مى‏شوند): انقلابيها، انقلاب مى‏كنند و شورشيان سر به شورش برمى‏دارند؛ بدبختيهاى مردم زيادترشده و از شرايط به‏وجود آمده خشمگين‏تر مى‏شوند؛ در اجتماع اتحاد ميان مردم از بين مى‏رود.2
3- در ماه شوال بلا مى‏آيد: بلايى كه مردم به جهت جنگها و فتنه‏ها بدانها مبتلا مى‏شوند.3و4
4- در اين ماه ويرانى و خالى شدن شهرها از سكنه‏شان ديده مى‏شود: به خاطر جنگها و فتنه در شهرها از مردها و جوانان خبرى نيست.5
5- آتش جنگ برافروخته مى‏گردد.
«سهل بن حوشب» از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه فرمودند:
«در ماه رمضان صداى (آسمانى) شنيده مى‏شود و در ماه شوال جنگ به پا مى‏گردد.6»
ابن مسعود هم از آن حضرت روايت كرد كه فرمودند:
«وقتى صيحه (آسمانى) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته گشته و مردم براى تهيه غذا مهاجرت كرده و در ماه ذيقعده با هم مى‏جنگند.7»
بيشتر روايات شريف ما از پديد آمدن معمعه‏اى در ماه شوال خبر مى‏دهند كه «معمعه» در لغت به معناى نواخته شدن كوس جنگ و صداى ابطال در جنگ و كنايه است از وقوع جنگى ناگوار و تلخ. تأكيد بر اين مطلب را در اين عبارت از حديث مى‏توان يافت كه قبايل غذاى مايحتاج خويش را از ترس مرگ و مير جنگها خريده و انبار مى‏كنند. اين معمعه ماه شوال، على‏القاعده بايد به معركه «قرقيسيا» اشاره داشته باشد.

شش ماه پايانی (بخش نهم)


معركه قرقيسيا
قرقيسيا شهرى در منطقه شمالى سوريه است كه در ميان فرات و سرچشمه نهرى كه8 خابور در آن است قرار دارد. اين شهر حدود 100 كيلومتر با مرزهاى عراق و 200 كيلومتر با مرزهاى تركيه فاصله دارد و در نزديكيهاى شهر «ديرالزور» است. در آينده نزديك در آن گنجى از طلا، نقره يا مانند آنها (مثلاً نفت) كشف مى‏شود آن‏گونه كه روايات بيان نموده‏اند:« آب فرات كوهى از طلا و نقره را نمايان مى‏كند كه بر سر آن از هر نه نفر، هفت كشته مى‏شوند.»9 در اين جنگ اقوام مختلفى شركت دارند:
1- تركها: آنها كه به جزيره10 نيرو پياده كرده‏اند؛
2- روميان: يهوديان و دولتهاى غربى كه وارد فلسطين شده‏اند؛
3-سفيانى: كه در اين هنگام بر ديار شام مسلط شده است؛
4- عبداللَّه: روايات به مطلب خاصى درباره او اشاره نمى‏كنند ظاهراً هم پيمان مغرب زمين است؛
5- قيس: مركز فرماندهى‏اش مصر است؛
6- فرزند و نواده عباس: كه از عراق مى‏آيد.
به دنبال اين جنگ، خونريزى و كشتار شديدى پيش مى‏آيد كه تا قبل از به پايان رسيدن آن در مدت كوتاهى 100000 نفر (و بنا بر روايتى 400000 نفر)11 كشته مى‏شوند. اين مطلب مى‏تواند اشاره‏اى به استفاده از سلاحهاى كشتار جمعى (اتمى، هسته‏اى، بمبهاى شيميايى و ميكروبى و الكترونى كشنده در اين جنگ باشد كه بر حيوانات و گياهان خوراكى هم اثر مى‏گذارند). اين جريان يكى از ميدانهاى جنگ جهانى بى‏مانند آخرالزمان است كه قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت كه در انتهاى آن هم‏پيمانان سفيانى پيروز مى‏گردند.
روايات شريف ما صراحتاً به اين واقعه اشاره كرده‏اند:
در روايتى، عمار ياسر اين‏گونه نقل مى‏كند:
«غربيان به سوى مصر حركت مى‏كنند و ورود ايشان بدانجا نشانه (آمدن) سفيانى است. پيش از آن شخصى كه دعوت مى‏كند، قيام كرده و تركها وارد حيره و روميان وارد فلسطين مى‏شوند. عبداللَّه هم بر آنها سبقت مى‏گيرد تا اين كه دو لشكر در سر نهر در مقابل هم مى‏ايستند جنگ بزرگى درمى‏گيرد و صاحب‏المغرب (هم پيمان غربيان) هم حركت مى‏كند. مردان را كشته و زنان را اسير مى‏كند، سپس به سوى قيس برمى‏گردد تا اينكه سفيانى وارد حيره مى‏شود. يمانى هم شتافته و سفيانى هر چه را جمع كرده بودند درهم مى‏شكند و به سوى كوفه حركت مى‏كند.12»
جابر جعفى هم طى حديثى طولانى از امام باقر(ع) چنين روايت كرده است:
«از دين برگشتگانى از جانب تركها حمله كرده و سپاهى از روم آنها را دنبال مى‏كند. برادران تركها، پياده كردن نيروهايشان را در جزيره ادامه مى‏دهند. روميان از دين‏برگشته هم در رمله نيرو پياده مى‏كنند. جابر! در آن سال در تمام زمين به واسطه غربيان اختلاف زيادى وجود دارد كه اول مغرب زمين شام است. در اين زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم مى‏ايستند: سپاه اصهب، ابقع، سفيانى. در ابتدا سفيانى با ابقع مى‏جنگد و او و همراهانش را كشته و به دنبال آن اصهب را هلاك مى‏كند. پس از آن تا عراق جنگ و كشتار به پا مى‏كند و سپاهيانش را به قرقيسيا مى‏رساند و در آنجا هم به جنگيدن مى‏پردازد. در اين جنگ 100000 نفر از جباران و ستمگران كشته مى‏شوند. پس از آن سفيانى سپاهى را به سوى كوفه گسيل مى‏دارد.13»
عبداللَّه بن ابى يعفور مى‏گويد كه امام باقر(ع) به ما فرمودند:
«براى بنى‏عباس و بنى مروان حتماً اتفاقى در قرقيسيا مى‏افتد كه در آن جوان قوى و تنومند، پير مى‏شود و خداوند از آنها پيروزى را برمى‏دارد و شكست مى‏خورند (پس از اين جنگ) به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحى مى‏كند كه شكم خود را از گوشت تن جباران سير كنيد و پس از آن است كه سفيانى شورش مى‏كند.14»
حذيفة بن منصور هم از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمودند:
«خداوند سفره‏اى در قرقيسيا دارد كه گاهى از آسمان ندا مى‏دهد و ديگران را آگاه مى‏كند كه ‏اى پرندگان آسمان و درندگان زمين براى سير كردن خود از گوشت بدن جباران بشتابيد.15»
محمدبن مسلم از امام باقر(ع) ضمن حديثى بلند چنين نقل كرده است:
«آيا نمى‏بينيد كه دشمنان شما در معاصى خداوند كشته مى‏شوند، بدون آن كه شما حضور داشته باشيد در حالى كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانه‏هايتان نشسته‏ايد، برخى از آنها برخى را بر روى زمين مى‏كشند؟ سفيانى عذاب مناسبى براى دشمنان شما و نشانه‏اى براى خودتان است. آن فاسق وقتى (در ماه رجب) سر به شورش برداشت شما اگر يك يا دو ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حركتى نشان ندهيد به مشكلى بر نخواهيد خورد تا اين كه بسيارى از خلق منهاى شما (شيعيان) كشته شوند.16»
به هر حال پس از معركه قرقيسيا و كشتار و تضعيف و شكست بسيارى از آن قواى سياسى و نظامى كه ممكن بود پس از ظهور حضرت مهدى(ع) در مقابل ايشان جبهه‏گيرى كنند، تنها سفيانى است كه پيروزمندانه باقى مانده و فخرفروشى مى‏كند.

حوادث ماه ذى‏القعده
از جمله آثار و تبعات معركه قرقيسيا كشتار تعداد زيادى است كه حرث و نسل (كنايه از كار و زندگى) را بر باد مى‏دهد؛ چرا كه از سويى حداقل 100000مرد كشته مى‏شوند و از سوى ديگر خوراك مردم اعم از گياهى و حيوانى آلوده مى‏گردند كه اين امر به جهت استفاده از اسلحه‏هاى كشنده‏اى است كه در اين معركه و جنگ به كار گرفته شده است.17 به دنبال آن خشكسالى و حرص ولع ناشى از آن براى يافتن خوراك رخ مى‏دهد. از اين روست كه مردم در اين ايام و براى انبار كردن غذا جهت اطرافيان خويش به اين سو و آن‏سو مى‏روند و اين حرص و ولع مردم باعث مى‏شود كه با هم بجنگند.
پيامبر اكرم(ص) فرمودند:
«وقتى صيحه در ماه رمضان شنيده شد، در ماه شوال جنگى برپا مى‏شود (معركه قرقيسيا) قبايل به مسافرت كردن براى تهيه خوراكيها و جنگيدن (با همديگر براى آن) در ماه ذيقعده مى‏پردازند. در ماه ذيحجه هم حجاج غارت مى‏شوند و خون به پا مى‏شود.18»
عبارت تميرالقبائل كه در حديث آمده است بدين معنى است كه غذا را از شهرى به شهر ديگر منتقل كنند و به آن غذايى كه منتقل مى‏شود «ميره» مى‏گويند. پس معنى اين بخش از حديث اين مى‏شود كه قبايل از شهرى به شهر ديگر مى‏روند تا از آن براى خود غذا خريده و آن را براى مدت يك سال مصرف خود انبار كنند و از ترس بخل و قحطى و گرانى و آلودگى غذاها به جهت جنگها و كشتارها و اسلحه‏هاى كشتار جمعى، از آن محافظت مى‏كنند.
محمد بن مسلم نقل كرد كه از امام صادق(ع) شنيدم كه مى‏فرمودند:
«پيش از (آمدن) قائم(ع) نشانه‏هايى از ناحيه خداوند متعال براى (امتحان كردن) آنها خواهد بود.»
پرسيدم: «جانم به فدايتان آنها كدام نشانه‏ها هستند؟» فرمودند:« اين آيه شريفه:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ 19.
(حتماً شما را (يعنى مؤمنان قبل از قيام حضرت مهدى(ع)) با چيزهايى از ترس و گرسنگى و كمبود و كاستى در اموال و بدنها و محصولات امتحان مى‏كنيم و (در اين راستا) به صبرپيشگان بشارت بده (كه سربلند خواهد بود)).20»
قبايل در ماه ذيقعده به انبار كردن و در نتيجه نزاع و جنگ بر سر غذا مى‏پردازند و اين جريان حتى تا ماههاى بعد ادامه مى‏يابد. چنان‏كه در حديث تأكيد مى‏شود در ماه ذيحجه حجاج غارت مى‏شوند و به عبارت ديگر وسايل و اموال آنها را مى‏دزدند و به غنيمت مى‏گيرند.
«فيروز ديلمى» از رسول‏اللَّه(ص) نقل مى‏كند كه طى حديثى طولانى فرمودند:
«صداى (آسمانى) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع مى‏شود و قبايل در ماه ذيقعده به انبار كردن (غذاها) مى‏پردازند و به حجاج در ماه ذيحجه يورش مى‏برند و محرم، چه محرمى خواهد بود؟ ابتدايش بلا بر سر امتم مى‏آيد و پايانش فرج و گشايش براى امتم حاصل مى‏شود. نجات يافتن مؤمن در آن بهتر از خزينه‏اى است كه 100 هزار ظرفيت داشته باشد.21»
معناى آن چنين مى‏شود: رفتن و جهاد كردن به همراه حضرت مهدى(ع) بهتر است از جمع كردن غذايى كه 100 هزار نفر را كفاف دهد؛ چرا كه اين ذخيره‏سازى نفع و خيرى براى كسى ندارد و توفيق جهاد كردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقيقت تمام خير دنيا و آخرت است.
پيش از اين ديديم كه ائمه معصومين(ع) به شيعيان و محبان و پيروان خويش مى‏آموختند كه پس از شنيدن صيحه آسمانى در ماه رمضان تاآنجا كه برايشان ممكن است غذا ذخيره كنند؛ يعنى در واقع پيش از آن كه معركه قرقيسيا و جنگها و فتنه‏هاى پس از آن پديد بيايند؛ شيعيان بايد احتياطاً طى اين دو ماهى كه وقت باقى است غذا ذخيره كنند كه ممكن است پس از اين جريان خوراكيها به واسطه جنگها و اسلحه‏ها و بمبهايى كه به كار برده مى‏شود علاوه بر كمياب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شيعيان و پيروان معصومين(ع) كه به تعاليم اين بزرگواران عمل كنند؛ از اين مصايب، خطرات و مشكلات در امان مانده، و شكرگزار درگاه الهى خواهند بود.

 

كشتارگاه اول عراق: بغداد
پس از معركه قرقيسيا، عدم ثبات سياسى حكومت عراق، خودكامگى سفيانى را تشديد مى‏كند و او هم نيروها و تسليحات نظامى خويش را وارد عراق كرده و از روز 21 يا 22 ذى‏القعده، دست به كشتارهاى وحشيانه در بغداد و سپس در كوفه (كه روز عيد قربان به آنجا مى‏رسد) و ديگر شهرهاى عراق مى‏زند و اين رفتار غير انسانى او تا وقتى كه نيروهاى سيد خراسانى و ايرانيان در مقابلش قد علم كنند و طعم شكست را به او بچشانند؛ ادامه خواهد داشت.
امام صادق(ع) ضمن حديثى طولانى فرمودند:
«تمام عراق را هراس جدى دربر مى‏گيرد و قرار از اين ديار رخت برمى‏بندد. پس از آن كه سپاه سفيانى وارد بغداد مى‏شود سه روز همه چيز و همه كس را مباح اعلام مى‏كند و به سرعت بسيارى مى‏ميرند. 60 هزار نفر (و بنا بر نقلى 70 هزار نفر) از اهالى آن شهر را مى‏كشند و اطراف آن (شهر) را خراب مى‏كند. 18 شب پس از اين فعاليتها در آنجا مى‏ماند و اموال (مردم) را (در ميان خويش) تقسيم مى‏كند در آن روز سالم‏ترين نقطه بغداد، كرخ است.22»
ابن وهب مى‏گويد حضرت اين شعر ابن ابى عقيب را نقل كردند كه:
«وينحر بالزوراء منهم لدى ثما نون ألفاً مثل ما تنحر البدن
80 هزار نفر از آنها همانند حيوان در بغداد سر بريده مى‏شوند.»
تا آنجا كه فرمودند:
«در بغداد80000 نفر را مى‏كشد كه 80 نفر از آنها از مردانى از تيره فلانى هستند كه همگى براى فرمانروايى و خلافت شايسته‏اند.23»
اميرالمؤمنين على(ع) هم طى حديثى طولانى فرمودند:
«والى شهر زوراء (بغداد) و فرمانروا به همراه 5 هزار جلاد خارج مى‏شود و 70 هزار نفر را بر روى پل بغداد مى‏كشند طورى كه مردم تا سه روز از خون و بوى تعفن اين همه لاشه و جنازه نمى‏توانند به دجله نزديك شوند.24»
امام ششم(ع) فرمودند:
«مردم بزرگوارى از پيروان بنى‏العباس را بر روى پلى كه از كرخ به بغداد مى‏آيد مى‏سوزانند.25»
سيدالشهداء امام حسين(ع) هم طى حديثى طولانى فرمودند:
«…..(سفيانى) سپاهيان 130 هزار نفرى خود را به بغداد گسيل مى‏دارد و در مدت سه روز روى پل بغداد 70 هزار نفر را كشته و به 12 هزار دختر جوان تجاوز مى‏كنند، طورى كه از خون و لاشه متعفن اجساد آب دجله قرمزرنگ ديده مى‏شود.26»
زوراء كه همان بغداد است و توسط منصور دوانيقى بناى آن نهاده شد و پلى كه در روايات ما زياد از آن ياد شده است همان پلى است كه از جانب كرخ در محله جعيفر به بغداد متصل مى‏شود در مقابل «مدينه الطب» كه در آن سوى دجله واقع شده است و همان طور كه در احاديث پيشين ديديم سپاهيان سفيانى اعمال شنيع و وحشيانه خويش را بر روى آن انجام مى‏دهند و 70 هزار سرباز و غير آنها را مى‏كشند و خون كشتگان به رود دجله جارى مى‏شود و از شدت تعفن مردم تا سه روز نمى‏توانند به آن نزديك شوند و رنگ اين رود هم به سرخى مى‏نمايد.
امام صادق(ع) فرمودند:
«بيچاره بغداد از دست پرچمهاى زرد و مغرب و پرچم سفيانى.27»
مفضل بن عمر مى‏گويد« از آن حضرت پرسيدم: بغداد در آن زمان چه وضعيتى خواهد داشت؟ حضرت پاسخ فرمودند:»
«محل (نزول) عذاب و غضب الهى خواهد بود. (واى بر آنها) بيچاره آنها از دست پرچمهاى زرد و ديگر پرچمهايى كه از دور و نزديك به سوى آن مى‏آيند. واللَّه! انواع عذابهايى كه بر اقوام سركش از اول روزگار تا انتهايش نازل شده و عذابهايى كه (تا آن زمان) هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده بر آنها فرود مى‏آيد. توفانهايى ناشى از سيلهاى مختلفى آن را درمى‏نوردد و بيچاره است كسى كه آنجا را منزل خود انتخاب كند. واللَّه گاهى بغداد چنان آباد مى‏شود كه بيننده آن مى‏گويد دنيا فقط اينجاست و نه جاى ديگرى و دخترانش را حورالعين و فرزندانش را اولاد بهشتى تصور مى‏كند. گمان مى‏كند كه خداوند تنها در آنجا رزق را تقسيم مى‏كند. دروغ بستن به خدا و صدور حكم ناحق و شهادت دروغ و نوشيدن شراب و زنا و حرام‏خوارى و خون‏ريزى در آن پديدار مى‏شود. پس از آن خداوند متعال با فتنه‏ها و به دست اين لشكريان آنها را خارج مى‏كند (آنجا را خالى از سكنه مى‏كند). به گونه‏اى كه وقتى كسى از آنجا عبور مى‏كند جز ديوار (ويرانه) چيزى نمى‏بيند حتى مى‏گويد: اين زمين، بغداد است. سپس جوانمردى خوش‏رو و از نسل امام حسن مجتبى(ع) از ناحيه ديلم (گيلان) و قزوين قيام مى‏كند. فرياد مى‏زند: اى خاندان پيامبر(ص) اين مظلوم غمگين را اجابت كنيد!28 گنجهاى طالقان به او پاسخ مى‏دهند. گنجهايى كه از جنس طلا و نقره نيستند بلكه مردانى هستند به سختى آهن! گويا به آنها مى‏نگرم كه بر يابوهاى ابلق29 سوارند و سلاحهاى كوتاهى در دست دارند. همانند گرگ (كه بخواهد به گوسفندى حمله كند) مشتاق و تشنه جنگيدن هستند. فرمانده‏شان مردى از بنى‏تميم است كه به او شعيب بن صالح مى‏گويند. رو به سيدحسنى كه الان با چهره درخشان چون ماهش در ميان آنهاست كرده و پس از آن به ستمگران يورش مى‏برند تا اين كه به كوفه مى‏رسند.30»
سپاه سفيانى پس از آن كه اين اعمال وحشيانه را انجام مى‏دهد؛ به سوى كوفه (نجف) حركت مى‏كند و در آنجا هم‏چنان حادثه‏اى رخ مى‏دهد كه عقلها را حيران مى‏كند و اين كشتارها تا وقتى كه ايرانيان به فرماندهى سيد خراسانى وارد عراق شوند همواره ادامه خواهد داشت. به خدا پناه مى‏بريم از شر چنين فتنه‏هايى.


پى‏نوشتها :
1- منتخب الاثر، ص451؛ يوم‏الخلاص، ص557؛ بيان‏الائمه(ع)، ج2، ص345.
2- بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142؛ يوم‏الخلاص، ص705.
3- شايد همان طور كه مؤلف محترم اشاره كرده‏اند، ناشى از جنگها و فتنه‏هايى كه مردم گرفتارش شده‏اند باشد و شايد هم بلايى غير از اينها باشد و عذابى تازه بر سر مردم نازل شود.م
4- منتخب‏الاثر، ص451؛ يوم‏الخلاص، ص557؛ بيان‏الائمه(ع)، ج2، ص345.
5- منتخب‏الاثر، ص451؛ يوم‏الخلاص، ص557؛ بيان‏الائمه(ع)، ج2، ص345.
6- بشارةالاسلام، ص34؛ منتخب‏الاثر، ص451؛ يوم‏الخلاص، ص532.
7- بيان‏الائمه(ع)، ج2، ص431؛ منتخب‏الاثر، ص451؛ يوم‏الخلاص، ص280.
8- درخت به لسان سياه.
9- السفيانى فقيه، ص31.
10- منطقه بين‏النهرين.
11- يوم‏الخلاص، ص698.
12- الغيبة، شيخ طوسى، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص208؛ بشارةالاسلام، ص177؛ السفيانى فقيه، ص128.
13- الغيبة، نعمانى، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ السفيانى، فقيه، ص108؛ يوم‏الخلاص، ص698؛ الممهدون للمهدى(ع)، ص112.
14- الغيبة، نعمانى، ص205؛ بحارالانوار، ج52، ص251؛ يوم‏الخلاص، ص690؛ السفيانى فقيه، ص127.
15- الغيبة، نعمانى، ص186؛ يوم‏الخلاص، ص699؛ الممهدون للمهدى(ع)، ص113؛ السفيانى فقيه، ص127.
16- الغيبة، نعمانى، ص203.
17- احتمالاً از گازهاى كشنده و سلاحهاى اتمى و بمبهاى هسته‏اى استفاده شده باشد.
18- بشارةالاسلام، ص34؛ منتخب‏الدثر، ص451؛ بيان الائمه(ع)، ج1، ص431 و ج2، ص354؛ يوم‏الخلاص، ص280.
19- سوره بقره(2)، آيه 155.
20- اعلام الورى، ص427.
21- بيان الائمه(ع)، ج1، ص432.
22- يوم‏الخلاص، ص703؛ اعلام الورى، ص429.
23- بشارةالاسلام، ص153؛ يوم‏الخلاص، ص657.
24- الزام الناصب، ج2، ص119؛ بشارةالاسلام، ص58.
25- الزام الناصب، ج2، ص149؛ يوم‏الخلاص، ص657.
26- يوم‏الخلاص، ص658؛ بيان الائمه(ع)، ج2، ص365.
27- بشارةالاسلام، ص143؛ يوم‏الخلاص، ص701.
28- عبارت ملهوف را كه در حديث به مظلوم غمگين ترجمه شده است، هم مى‏توان به خود سيد حسنى مورد بحث در حديث حمل كرد كه منظور او اين است كه مردم دعوتش را اجابت كرده و او را كه از اين هم ظلم و فساد به ستوه آمده است، يارى كنند و هم مى‏توان گفت كه منظورش حضرت مهدى(ع) است و سيدحسنى مردم را به عنوان نيروهاى زمينه‏ساز و آماده براى يارى حضرت، جمع كند؛ خصوصاً كه با توجه به حوداث و وقايع ماههاى گذشته مطمئن شده‏اند، ظهور امام(ع) نزديك است و هر چه سريع‏تر بايد به يارى ايشان شتافت و ظاهراً اين نظر قابل قبول‏تر به نظر مى‏رسد. واللَّه‏عالم. م
29-«ابلق» در لغت به معناى سياه و سفيد است و ظاهراً عبارت يابوهاى ابلق عبارتى كنايى باشد راجع به وسايل نقليه‏اى كه اين سپاه مورد استفاده قرار مى‏دهد. احتمالاً اين جمعيت از رنگ و نقشهاى همسان براى طراحى بدنه، وسايل نقليه ايشان استفاده كرده باشند همان طور كه اين روزها مى‏بينيم هر سپاهى، هم لباس مخصوص به خود را دارد و هم ماشينها و ادوات جنگى آنها با طرح و رنگ متحدالشكلى، منقش و رنگ‏آميزى شده‏اند. م
30- بحارالانوار، ج53، ص14 و 15؛ بشارةالاسلام، ص143؛ يوم‏الخلاص، ص701.

ماهنامه موعود شماره 38


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:7 تیر 1393 - 22:51

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد