عزلت عفّت، جولان مدگرايی / زنگ‌های خطر برای نسل آينده به صدا درمی آيد

(بسم الله الرحمن الرحیم)


اشاره:


اديان الهي همگي دعوت‌کننده به توحيد و يا همان خداي واحد هستند. از همين روي مسيرها و ارزش‌هايي که براي رسيدن به خداي واحد اشاره و معرفي مي‌کنند، اشتراکات و همخواني‌هاي بسياري دارد. از بين اين ارزش‌هاي مشترک، مي‌توان به حيا و عفّت، پاکدامني، پوشش، رعايت حقوق ديگران و ... اشاره کرد. انسان امروز، هويت اصلي خود را در گرداب دهشتناک تجددگرايي و مد جستجو مي‌نمايد و آنچه حاصل اين کنکاش است، چيزي جز بي‌هويتي نيست. پديد آمدن پوشاک، امري تصادفي يا خواستي فردي نبوده است. پوشاک بر مبناي تفکرات و نيازهاي اقليمي، مادي و معنوي اقوام به وجود آمد و آيينة تمام‌نمايي از تاريخ زندگي بشر شد. شهيد مطهري مي‌گويد: «حيا و عفاف از ويژگي‌هاي دروني انسان است و حجاب به شکل و قالب و نوع و چگونگي پوشش برمي‌گردد. تفاوت باطن و ظاهر يا روح و جسم و يا گوهر و صدف را مي‌توان به عنوان تمثيل در اين زمينه به کار برد. به گمان ما اين‌ها دو حقيقت هستند و ميزان دلبستگي اين دو، نياز به تأمل دارد.»



بنابر گواهي متون تاريخي، در اکثر قريب به اتفاق ملت‌ها و آيين‌هاي جهان؛ حجاب در بين زنان و مردان معمول بوده است و از عادات قديم تمدن‌هاي بشري محسوب مي‌شود. اگرچه مقولة‌ حجاب در روند تاريخي خود فراز و نشيب‌هاي زيادي را طي کرده و با اعمال سليقة حاکمان تشديد و يا تخفيف يافته، ولي هيچ گاه به صورت کامل از ميان نرفته است. مورخان به ندرت از اقوام بدوي که زنانشان داراي پوشش مناسب نبوده و يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي‌شدند، ياد مي‌نمايند. بررسي علل موجود و آثار و نقوش به دست آمده در کاوش‌هاي باستان‌شناسي، سابقة‌ پيدايش حجاب را به دوران پيش از مذاهب مربوط مي‌سازد. به همين دليل عقيدة‌ عده‌اي بر اين مبنا که «مذهب» موجد حجاب است صحت ندارد، اگرچه نمي‌توان نقش مذهب را در دگرگوني و تکميل حجاب ناديده انگاشت.1


دايره‌المعارف لاروس درباره پوشش زنان يونان باستان مي‌گويد: زنان يوناني در دوره‌هاي گذشته، صورت و اندامشان را تا روي پا مي‌پوشاندند.‌ اين پوشش که شفاف و بسيار زيبا بود، در جزاير «کورس» و «امرجوس» و ديگر جزاير ساخته مي‌شود. ويل دورانت – تاريخ‌نويس مشهور جهان - دربارة مردم يکي از قبايل که 900 سال قبل از ميلاد زندگي مي‌کرده‌اند، آورده است: «بالاتر از «ارميان» و در کنار «درياي سياه»، «سکاها» بيابانگردي مي‌کردند. آن‌ها مردم درشت‌اندام و قبائل جنگي نيمه‌مغول و نيمه‌اروپايي بسيار نيرومندي بودند که در ارابه به سر مي‌بردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه مي‌داشتند.»


در ادبيات يونان باستان، از الهه‌اي به نام «آرتميس» نام برده مي‌شود. او مظهر «عفّت» بوده و کساني را که «بي‌عفّتي» مي‌کردند، مجازات مي‌نمود و از پاکدامني زنان و مردان دفاع مي‌کرد. افسانه‌هاي جالبي در رابطه با اين الهه وجود دارد. در يکي از داستان‌ها ذکر مي‌شود که «آرتميس» بسياري از انسان‌هايي را که به او تعرض کردند يا آيين‌هاي او را به جاي نياوردند، به قتل رساند. يکي از آن‌ها «اکتايون» بود که هنگام آب‌تني «آرتميس» را ديد، الهه از ظن اين‌که مبادا وي به کسي بگويد که او را به هنگام شنا برهنه ديده، «اکتايون» را تبديل به گوزن کرد و سپس خوراک سگ‌هاي شکاري خود ساخت. 2


آثار به جاي مانده مربوط به چهارده قرن قبل از ميلاد در مصر، ملکه را با «پوشش» نمايش داده است. نقش برجسته‌هاي موجود در موزه‌هاي بريتانيا، برلين و ناپل با قدمتي در حدود سه هزار سال قبل از ميلاد، نشانگر پوشش کامل زنان در اين دوره مي‌باشد. در روم و ايران باستان نيز زنان شهرنشين و ثروتمند خود را مي‌پوشاندند و از نظرها دور نگه مي‌داشتند. زنان آشوري به حجاب بدن و صورت و سر عادت داشتند و در روسيه نيز شواهدي دالّ بر وجود حجاب تا هنگام سلطنت پطرکبير موجود مي‌باشد.


در عصر مدرنيته و دنياي کنوني امروز، همچنان که شاهد تحول شگرف و انقلاب عظيم در عرصه‌هاي مختلف علم و دانش هستيم، هر لحظه افق‌هاي تازه‌اي به رويمان گشوده مي‌شود که به موازات اين پيشرفت و صعود حيرت‌انگيز و فرصت‌هاي به دست آمده، تهديدها و آفت‌هايي نيز ظهور و بروز مي‌يابد، به طوري‌ که گاهي محصول تمدن جديد، انسان‌ها را از عقبة‌ پيشينة خود که «اصالت بشري» است، دور نگه مي‌دارد و رفته‌رفته دايرة معنويت و حيات واقعي انسان را که مشتمل بر «سعادت اخروي» است، تنگ‌تر مي‌نمايد. به نظر مي‌رسد ثمرة اين اتفاق ناگوار، افول فرهنگ‌هاي اصيل و پيدايش خرده فرهنگ مي‌باشد، تا جايي که مشاهده مي‌کنيم حتّي شخصيت ظاهري و فيزيکي انسان‌ها که گاهي در پوشش زنان و مردان تبلور مي‌يابد، از همين نوع نگرش مادي‌گرايي متأثر مي‌شود.


نظم و هماهنگي پوشاک دوران باستان، در قرون وسطي جاي خود را به شکل و ظاهري شکوهمند داد و در عصر رنسانس پر زرق و برق شد و صورتي تجملاتي يافت و سپس در عصر نوين شکلي نامشخص و رمزگونه به خود گرفت.


در کنار گونه‌گوني سليقه‌هاي ساکنان زمين، لباس اروپايي شاهد تحول دائمي بوده است. در آستانة قرن نوزدهم پوشاک شکل نهايي خود را به دست آورد و اسامي آن‌ معين و رده‌بندي شد و زمينه و مسير اصلي تکامل لباس تا آغاز قرن بيستم مشخص گرديد. با آغاز جنگ جهاني دوم، جنگي که بنيان تمدن را تکان داد، تکامل لباس شکلي انقلابي به خود گرفت و لباس که بازتابي است از توان اقتصادي، نگرش سياسي، قابليت‌هاي فرهنگي و اجتماعي، باورهاي مذهبي و فلسفي و پايبندي‌هاي رسمي و سنتي، در روند تکامل خود، زير نفوذ و سيطرة نظام نقشه‌دار سرمايه‌دار قرار گرفت. در اين نظام، پوشاک جايگاهي ديگر يافت و به کالا تبديل شد و مانند کالا، ارزشي دوگانه پيدا کرد. طراحان و دوزندگان لباس، با بهره‌گيري از گرايش مردم به تنوع‌طلبي و نوجويي و با استفاده از جريان‌هايي چون جنگ، بحران‌هاي اقتصادي، تحولات فرهنگي و سياسي، طرح‌هاي تازه‌اي ارائه دادند و بر خلاف سده‌هاي پيشين که نوآوري‌هاي خود را در کسوت مانکن‌هاي چوبي و مومي لباس بر تن به نمايش مي‌گذاشتند، اکنون به ياري رسانه‌هاي گروهي چون سينما، تلويزيون و نشريات مد که بُردي کاملاً جهاني دارند، آن را مورد پذيرش قرار مي‌دهند. ديگر کمتر تمدني را مي‌توان ديد که در حيطة تمدن امروز قرار گرفته و پوشاک سنتي خود را حفظ نموده باشد. 3


اديان الهي، عرصة جغرافيايي و عفّت


حجاب موضوعي است که تمام اديان الهي بر آن تأکيد کرده‌اند و در متون و منابع همه اديان قابل ريشه‌يابي است. حجاب را مي‌توان از دو منظر تفکيک‌ناپذير مورد توجه قرار داد. حجاب ظاهري که شامل پوشش سر و اندام است و حجاب باطني که همان عفّت و سلامت نفس است.



معناي لغوي حجاب، پوشش است و پوشش به عنوان يک مسئوليت، خاص زنان نمي‌باشد و مردان نيز بر توجه به اين مقوله امر شده‌اند. اين مسئوليت تاريخي زن و مرد، قدمتي به اندازة خلقت بشر دارد. ابتدايي‌ترين پوشش توسط برگ درختان صورت مي‌گرفته و آدم و حوا به عنوان نخستين انسان‌هاي روي زمين، آن را مورد توجه قرار داده‌اند.


پوشش را به عنوان يکي از عوامل تشکيل دهندة شخصيت، از دو جهت تقسيم‌بندي کرده‌اند: پوشش بر مبناي جغرافيا و پوشش براساس مذهب يا عقيده.


پوشش براساس جغرافيا


اولين مطلبي که در مورد پوشش مطرح مي‌شود، حفاظت از بدن است. انسان براي محافظت در مقابل عواملي که ممکن است به اندام او آسيب برساند، آن‌ها را مي‌پوشاند. آب و هوا که به عنوان يکي از مهم‌ترين فاکتورهاي آسيب‌رسان به بدن مطرح مي‌باشد، به سه بخش آب و هواي سرد، معتدل و گرم تقسيم مي‌شود.


در آب و هواي گرم، آفتاب سوزان و شدت تابش آن باعث بروز بيماري‌هاي مختلف پوستي همانند سرطان پوست و ناراحتي‌هاي بينايي مي‌شود. افراد ساکن در محدودة‌ جغرافيايي گرمسير، البسة گشاد بر تن مي‌کنند تا بين بدن و لباس آن‌ها جريان هوا در حرکت باشد و از چسبيدن لباس به تن و تعريق جلوگيري شود. لباس در اين نواحي، وسعت پوشش زيادي دارد و به صورتي طراحي مي‌شود که بيشتر اندام‌هاي بدن را بپوشاند تا از معرض تابش نور مستقيم خورشيد در امان بمانند. رنگ اين لباس‌ها اصولاً سفيد و روشن است تا نور منعکس گرديده و ميزان جذب گرما به حداقل برسد. لباس اعراب نمونة بارز پوشش در مناطق گرمسيري است.


در مناطق سردسير به علت کمبود آفتاب و برودت هوا، بايد بيشترين استفاده را از آفتاب اندک داشت. بنابراين لباس‌ها تنگ و چسبان مي‌باشد. با چسبيدن لباس به بدن، از برون‌رفت گرماي طبيعي بدن جلوگيري مي‌شود. پوشاک اصولاً از پوست حيوانات و پارچه‌هاي ضخيم تهيه مي‌شود و بيشترين قسمت‌هاي بدن را مي‌پوشاند. رنگ البسه اکثراً تيره رنگ و سياه در نظر گرفته مي‌شوند تا انعکاس نور کمتر و جذب گرما بيشتر شود.


در مناطق معتدل، گرما از حداقل و حداکثر، به حد متوسط تبديل مي‌شود و لباس‌ها از لحاظ رنگ به تعادل مي‌رسند و الزامي در گشادي و تنگ بودن آن‌ها وجود نداشته و به سليقه و روحية فرد بستگي دارد. 4


پوشش براساس مذهب


نگاه زرتشتيان به پوشش: مرکز ظهور زرتشت، ايران بود. زنان ايراني از زمان مادها که نخستين ساکنان اين سرزمين بودند، پوشش کامل داشتند که پيراهن بلند و چين‌دار، شلوار تا مچ پا و شنل بلند بوده که بر روي لباس‌ها بر تن مي‌کردند. تأکيد و سفارش موبدان به حفظ پوشش و حجاب، برگرفته از اصول اساسي اين آيين در کتاب آسماني گاتا زرتشت است. اصولي چون امنيت کامل، ايجاب مي‌کند که پيروان اين آيين پوشش و حجاب را رعايت کنند.


حجاب در ميان زرتشتيان به گونة ذکر شده تا زمان بعثت پيامبر (ص) ادامه داشته است. با توجه به متون تاريخي، در زمان زرتشت اگرچه زن با آزادي در محيط بيرون از خانه رفت و آمد مي‌کرده و همپاي مردان به کار مي‌پرداخته، ولي اين امور با حجاب و پرهيز شديد از اختلاط‌هاي فسادانگيز همراه بوده است. 5


پوشش براي مردان زرتشتي شامل کلاه و لباس بلند و شلوار و براي خانم‌ها علاوه بر پوشش کامل دست و پا و بدن، شامل چارقد نيز بوده است. لزوم پوشاندن موي سر در مراسم عبادي و حرمت نگاه به زنان، از روش‌هاي عملي مورد تأکيد جامعة زرتشتيان بوده است.


پوشش در آيين يهود:‌ در مواضع متعددي از کتاب مقدس «تورات» و کتاب فقهي «تلمود» که يکي از کتاب‌هاي مهم ديني و در حقيقت فقه مدوّن و آيين‌نامه زندگي يهوديان است، به صورت صريح و روشن، وجوب پوشش سر از نامحرمان در بيرون از خانه – حتي براي عبور از راه مخصوص بين دو خانه – نهي از تشبّه زن به مرد و بالعکس در لباس پوشيدن، منع لمس و تماس و اختلاط با زن بيگانه، پرهيز از آرايش و ناز و غمزه و به صدا درآوردن خلخال‌هاي پا که موجب نزول قهر و عذاب الهي مي‌گردد، بيان شده است.


در «تلمود» براي متخلّفان از قانون حجاب، مجازات سنگين «طلاق بدون پرداخت مهريه» را پيش‌بيني کرده است. چنانچه زني به نقض قانون يهود مي‌پرداخت، مثلاً بي‌آنکه سر را پوشانده باشد به ميان مردم مي‌رفت و يا صدايش آن‌قدر بلند بود که همسايگان مي‌شنيدند، در آن صورت مرد بدون پرداخت مهريه او را طلاق مي‌داد.


در تورات از چادر، برقع و روبنده‌اي که زنان با آن سر و صورت و اندام خويش را مي‌پوشاندند، به طور صريح نام برده شده است. در بين يهود و مللي که از آيين فکري آن پيروي مي‌کردند، حجاب به مراتب شديد‌تر از آنچه اسلام مي‌خواست، وجود داشت. در بين معتقدان به آيين يهود، وجه و کَفّين (صوت و دست‌ها) هم پوشيده مي‌شد. حتي گاهيً سخن از پوشش زن در چهره و بدن فراتر رفته و بحث پنهان کردن زن‌ها از جامعه مطرح گشته است. 6


معلمان مذهبي يهود بر عفّت و پاکدامني زن و ارزش‌گذاري به حفظ وقار و حجاب تأکيد خاصي داشته‌اند. در تورات آمده: «متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد، زيرا هر که اين را کند، مکروه يهود خداي تو است.» 7


پوشش در نگاه مسيح: مسيحيت نه تنها احکام سخت يهود را استمرار بخشيده، بلکه در برخي موارد آن را تشديد نموده و در برخي از آيات انجيل کوشيده آن را شدّت بيشتري بدهد. «انجيل» نه تنها در مواضع متعدد وجوب حجاب و پوشش را تذکر داده است، بلکه در برخي از آيات خود کوشيده است درون را از تمايل به اعمال شهواني منزه سازد و بدين وسيله عفاف درون را پشتوانه مستحکم حجاب برون قرار دهد. در کتاب مقدس مسيحيان، به طور صريح آياتي دربارة‌ لزوم عفّت و خانه‌نشيني، آراستگي زن به حيا، پرهيز از آرايش با زيورآلات و بافتن موي و وجوب پوشاندن موي سر خصوصاً در مراسم عبادي، سکوت در کليسا و داشتن وقار آمده است. 8


نگاه اسلام به عفّت: بررسي‌هاي تاريخي مؤيد اين مطلب است که اصل پوشش، پيش از اسلام رواج داشته است و اسلام فقط حد و مرز آن را مشخص نموده است. به عبارت ديگر، اسلام اين رسم يا عادت را که در برخي جوامع به گونه‌اي شديد يا ضعيف بوده است، به حد اعتدال و حدود شرعي رسانيده و آن را اصلاح و تعديل کرده و جزو فرايض دين قرار داده تا ناهنجاري‌هاي اجتماعي و خانوادگي را که نتيجة افراط و تفريط‌ها در اين زمينه بوده، برطرف سازد. آنچه از آيات و روايات برداشت مي‌شود، اين است که لباس از منظر اسلام به سه نياز پاسخ مي‌دهد:


1. لباس محافظ بدن در مقابل سرما، ‌گرما و خطرات است. «خداوند از آنچه آفريده است سايه‌بان‌هايي براي شما قرار داد و از کوه غارهايي برايتان نهاد و تن‌پوش‌هايي را برايتان پديد آورد که شما را از گرما نگه مي‌دارد و تن‌پوش‌هايي که شما را از (گزند) جنگتان نگه مي‌دارد...» 9


2. لباس سرماية‌ آراستگي، زيبايي و وقار است. «... و نيز جامه‌اي را که زينت است و لباس پرهيزگاري، باري بهتر است. اين از آيات خداوند است، باشد که آن را درگيرند.» 10


3. لباس حافظ عفّت و حيا است. «اي پيامبر، به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو جلباب‌هايشان را بر خويش نيک بپوشانند، اين کار براي اين است ‌که (به پاکدامني) شناخته شوند و آزار نبينند.»11


دين مبين اسلام دستورات زيبايي در باب حفظ عفّت و لزوم پوشش دارد که خود نياز به مباحث و بررسي فراوان در مقالات جداگانه دارد.


تأثير نوع حکومت‌ها بر پوشش12


در هر جامعه‌اي نوع و کيفيت لباس زنان و مردان، علاوه بر آن‌که تابع شرايط اقتصادي و اجتماعي و اقليمي آن جامعه است، به طور قوي تابع جهان‌بيني و ارزش‌هاي حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتّي مبيّن و آيينة آن جهان‌بيني است.


دولت‌هاي سکولار: نقش اين دولت‌ها در حد يک هيأت مديرة اجرايي است و تعهدي که آنان در جامعه دارند، بيشتر به مسائل اجتماعي، اقتصادي باز مي‌گردد. در اين دولت‌ها، اعتقادات مذهبي نقشي را بر عهده ندارند. البته اين به آن معنا نيست که اين مسايل نفي مي‌شوند يا از حجاب جلوگيري مي‌شود. مسايل عقيدتي و مذهبي در حيطه مسايل فردي قرار دارند، نه مسايل اجتماعي. در اين دولت‌ها فرد آزاد است بر هر عقيده که مي‌خواهد باشد. البته افراد نبايد عقايد خود را به جامعه تسرّي بخشند.


دولت‌هاي لائيک:‌ اين دولت‌ها برخلاف سکولارها، اعتقادات مذهبي را يک مسئله اجتماعي مي‌دانند، چون معتقدند که اين عقايد باعث عقب‌ماندگي جوامع مي‌شود و دين در نظر آنان افيون جوامع است. لائيک‌ها نسبت به بروز و ظهور هر چيزي که به اعتقادات فردي برمي‌گردد، حسّاس مي‌باشند و نسبت به آن واکنش نشان مي‌دهند تا جايي که در محيط‌هاي اجتماعي و مکان‌هاي دولتي، به مقابله با آن برمي‌خيزند. کارمندان دولت و يا دولتمردان اجازه ندارند با حجاب در محيط کار و اداره حاضر شوند. در اين دولت‌ها، خرده‌فرهنگ‌ها محدود نمي‌شوند، بلکه سريع و آني از بين مي‌روند. اين دولت‌ها براي از بين بردن خرده‌فرهنگ‌ها و گاهي فرهنگ‌ها، سعي در جايگزيني هر چه سريع‌تر آن‌ها با فرهنگي دارند که مطابق خواسته‌ها و عقايد خودشان باشد. سکولارها تا احساس خطر نکنند و اصطلاحاً کارد به استخوانشان نرسد، واکنش نشان نمي‌دهند؛ ولي لائيک‌ها با کوچک‌ترين احساس خطري واکنش نشان مي‌دهند. آن‌ها به مسايل ارزشي مانند حجاب، يک بُعدي نگريسته و از زاويه منفي بدان نگاه مي‌کنند و سعي در ريشه‌کني آن به عنوان يک ضد ارزش دارند.


دولت‌هاي مذهبي: اين دولت‌ها چون براساس اعتقادات مذهبي شکل گرفته‌اند، نمي‌توانند نسبت به آنچه شريعت آن مذهب حکم مي‌کند، بي‌تفاوت باشند. آن‌ها سعي در گسترش ارزش‌هاي مذهبي در جامعه دارند.


نگاهي کوتاه به تاريخ پوشاک در اروپا


ايتاليا در قرون ميانه: در اين دوره پوشاک اصلي «بلياد» بود. تونيکي آستين بلند که نوع زنانه آن تا روي پا و مردانه آن تا بالاي زانو مي‌رسيد. روي آن پوشش ديگري مي‌آمد به نام «پاليوم» به شکل ردا که از روي شانه به جلو آمده و با قلاب يا سنجاق سينه بزرگ بسته مي‌شد. زنان اين دوره بر سر پوششي به شکل مستطيل يا نيم‌دايره داشتند که تا شانه‌ها يا پايين‌تر از آن را مي‌پوشاند. اين سرپوش در حقيقت نوعي «پالا»ي رومي بود که اغلب، زنان ثروتمند تاج خود را روي آن مي‌گذاشتند.


ايتاليا در دوران رنسانس: تأثير رنسانس بر لباس مردان بيش از زنان بود. در اوايل اين دوران، پوشاک زنان بيشتر تحت تأثير انديشه‌هاي مذهبي يا سنتي بود. مردان اين دوره از جوراب و شلواري تنگ و چسبان که از کمر تا پنجة‌ پا را در خود مي‌گرفت، استفاده مي‌کردند.13


انگلستان قرون ميانه: در اوايل اين دوران، مردان و زنان انگليسي همچنان سه لباس اصلي، «استولا» يا لباس زيرين، «بلياد» يا لباس رو و «پالا» يا شنل که همان پوشاک اصلي يوناني – رومي بود را مي‌پوشيدند. زنان موي سر خود را زير روسري يا «هدريل» از جنس پارچه کتان پنهان مي‌ساختند. اين روسري به اشکال مختلف دايره، مربع و مستطيل بوده و مانند روسري چانه‌پوش ايرانيان و رومي‌‌ها، ضمن پوشاندن موي سر به دور گردن نيز پيچيده مي‌شد. در صورت استفاده از تاج، آن را بر روي «هدريل» قرار مي‌دادند.


انگلستان دوران رنسانس: در زمان شکسپير، زن حق نداشت روي صحنه بيايد و نقش زن را پسران بازي مي‌کردند.14 جامة بلند زنان که از پارچه‌هاي لطيف ساخته شده بود، داراي طرح‌هاي پيچيده‌اي بودند. زنان ساق پا را مي‌پوشاندند و دامن زنان به حدي بلند بود که روي زمين کشيده مي‌شد. آن‌ها تا سال 1550 پوشش عجيبي براي سرشان به کار مي‌بردند که مانند شيرواني شيب‌دار بود و تمام موها را مي‌پوشاند. شنل‌هاي زنانه بلند که جلوي آن باز بود و رداهاي بزرگ و گشاد با آستين‌هاي پف‌دار، در اين زمان عرضه مي‌شد.


انگلستان قرن 19 ميلادي:‌ زنان انگليسي محافظه‌کار، براي اين‌که اندامشان از زير پيراهن نمايان نشود، چندين زير دامني از پارچه کتان و ململ با حاشيه‌هاي توردوزي مي‌پوشيدند و روي پيراهن‌هاي يقه باز خود، يقه‌اي متشکل از چندين رديف تور چين‌دار - يادگار ملکه اليزابت - مي‌پوشيدند. از سال 1796 تقاضا براي پارچه فلافل انگليسي به منظور تهيه شال و روسري رو به ازدياد گذاشت.


آلمان قرون ميانه:‌ پيراهن مردانه تا مچ پا و زنانه تا روي زمين بود. زنان از لوازم آرايشي استفاده نمي‌کردند.


آلمان قرن 18 ميلادي: ويل دورانت در مورد زنان آلماني مي‌گويد: «آواز زنگ» اثر شيللر، تصوير کمال مطلوب يک زن خانه‌دار را ترسيم مي‌کند که بسيار باعفّت بود و با عقل و درايت محفل خانوادگي را اداره مي‌کرد و به دختران آموزش مي‌داد. زن تابع شوهر، ولي معبود اطفال بود.15


اسپانيا در قرون ميانه: نمونه‌هاي اوليه لباس‌هاي ساده از دو قطعه تشکيل شده بود. يکي بلند و تا مچ پا و بدون آستين که «گاندورا» نام داشت و ديگري که روي آن مي‌پوشيدند با آستين‌هاي بلند و فراخ و پيراهني که به آن متصل مي‌گرديد. مرد و زن همواره با پيراهن، شلوار مي‌پوشيدند.


اسپانيا در قرن 16 ميلادي: در زمان فيليپ دوم که در سال 1556 ميلادي به تخت نشست، عفاف و عصمت زنان نه تنها به وسيلة مذهب و قانون، بلکه به وسيلة شرافت حفظ مي‌شد. زنان عفيف، تقريباً در انزوا به سر مي‌بردند. 16


اسپانيا در قرن 19 ميلادي: زنان چهرة خود را به استثناي چشم‌ها از مردان مي‌پوشاندند و پاهاي خود را محجوبانه از انظار پنهان مي‌داشتند. گاهي در تماشاخانه‌ها حضور مي‌يافتند، ‌ولي در قسمت مخصوص نشسته و صورت خود را با تور مي‌پوشاندند.


فرانسه قرون ميانه: مردان و زنان، لباس‌هاي طرح رومي که شامل دو پيراهن و يک شنل بود را مي‌پوشيدند و در سدة 15، سرپوش عمامه‌اي شکل نيز مورد استفاده قرار مي‌گرفت که موها را مي‌پوشاند.


فرانسه دوران رنسانس: مردان موي سر را دور تا دور امتداد خط چانه بلند مي‌کردند و زنان به شيوة‌ ايتاليايي و شبيه حضرت مريم (س) موي خود را از ميان سر باز کرده و در پشت گردن مي‌بستند و موها اغلب در کيسه‌اي ابريشمي پنهان مي‌ماند. زنان اشراف، شنلي از پارچه مرغوب داشتند که به دور اندام خود مي‌پيچيدند و جلوي آن را مي‌بستند.


فرانسه قرن 19 و 20: در قرن 19 براي اولين بار صلاي تغيير در نوع پوشاک به گوش مي‌رسد و کت و دامن زنانه به بازار مي‌آيد. در قرن بيستم، کت و دامن پوشيدن اختصاص به خيابان‌ها يافت و از همان سال به بعد دامن‌ها کوتاه‌تر شد تا به زانو رسيد و اين امر موضوع و تحول بي‌سابقه‌اي در تاريخ پوشاک بوده است.


تحولات فرهنگي در غرب


اروپاي بعد از رنسانس، دچار دگرگوني‌هاي عميق فرهنگي گشت و موضوع پوشش که از مصاديق مستقيم فرهنگي مي‌باشد نيز از اين قاعده مستثني نماند. اروپاييان که تا قبل از رنسانس از لحاظ پوشش، بسيار محجبه و کامل به نظر مي‌رسيدند، ‌در يک پروسة تاريخي و برنامه‌ريزي شده، همه چيز را به دست فراموشي سپردند و لباس‌هاي پوشيدة‌ خود را به کتب تاريخي پيوند دادند و تن به درياي پرتلاطم تحول و مد زدند. با آغاز رنسانس و شکل‌گيري جنبش‌هاي ضد ديني در اروپا، حجاب به عنوان يکي از نمادهاي اجتماعي دين‌داري مورد هجوم علما و متفکران غربي قرار گرفت.


آنان تغيير در مصاديق فرهنگي را به علت بسته بودن فرهنگ قبل از رنسانس به خصوص فرهنگ ديني و دستورات مسيحيت لازم دانسته و معتقد بودند اين تغيير به ويژه در احکام ديني ضروري و حتمي بوده است.


آنچه مسلّم است، لباس پوشيدن شأني از شئون انسان مي‌باشد و در هر تمدن ارتباط مستقيمي با معناي انسانيت و تعريف انسان بودن در آن تمدن دارد. در اروپاي بعد از رنسانس نه تنها حجاب و پوشش مورد بي‌اعتنايي قرار گرفته، بلکه برهنگي و مدگرايي تبديل به شاخصه‌اي مهم از دنياي مدرن گرديد.


به نظر مي‌رسد بيش از چهار قرن است که در اروپا خدا از صحنة زندگي غايب شده و در کليسا عزلت گزيده است. معنويت به حاشية‌ زندگي خزيده و استخوان‌بندي فرهنگ و تمدن غربي تبديل به يک استخوان‌بندي مادي شده است. تمدن طي چهار قرن اخير در غرب، تاريخ نفي ارزش‌هاي معنوي و متعالي است و فرهنگ غرب، جلوه يک زندگي است که ديگر معنويت قدّيسي در آن اصالت ندارد و انسان ديگر موجودي نيست که حامل «روح الهي» باشد. رنسانس ارزش‌هاي معنوي و خدايي را از انسان دور ساخت. به دنبال اين تحوّل، سبک تازه‌اي در ادبيات و هنر اروپا به وجود آمد که در آن «انسان» محور و اصل و مبناي همه چيز بود، البته نه آن انساني که در خود حقيقتي آسماني دارد، بلکه انساني زميني، انساني اصولاً مادي و دنيوي.17


انسان‌گرايي که در اين دوره در قالب ادبيات و هنر جلوه‌گر شد و از آن به عنوان سبک خاص «اومانيسم» تعبير مي‌شود، بيش از هر چيز در نقّاشي و مجسمه‌سازي آشکار گرديد. مجسمه‌سازي که انسان را موجودي کاملاً جسماني و جهاني مي‌بيند و هنر را در آن مي‌داند که به «تن» او بپردازد. اين است که ناگهان از زير تيشة سنگ‌تراشان هنرمند، مجسمه‌هاي برهنه بيرون مي‌آيد که مي‌خواهد بيش از هر چيز اين احساس را به بيننده القا کند که انسان همه «تن» است و هنرمند بايد به «تن» او توجه داشته باشد. براي مثال مي‌توان به مجسمة «داوود» ساخت «ميکل آنژ» اشاره کرد که نمونة بارز تغيير در فرهنگ اروپاست.


در نقاشي نيز تفاوت‌هاي آشکار به خوبي مشهود است. تصاويري که از صورت مريم مقدس (س) کشيده شده، خود نمونة‌ بارز اين ادعاست. تصاوير حضرت مريم (س) پيش از رنسانس، وي را زني نشان مي‌دهد که گويي از سنخ زنان معمولي کوچه و بازار نيست، در صورت او حجب و حيا و آزرمي خفته است که به وي حالتي ملکوتي و آسماني مي‌بخشد و نقاش او را شبيه هيچ‌کدام از زنان اطراف خود نمي‌داند و نمي‌بيند و تمام هنر خود را به کار مي‌برد تا به او يک زيبايي معنوي ببخشد، اما نقاش دورة رنسانس و بعد از آن، مريم مقدس (س) را از آسمان به زمين مي آورد و مدل خود را براي تصويرسازي او از ميان زنان زيباي اطرافش انتخاب مي‌کند. اکنون صورت مريم مقدس (س) زيباي دنيوي شده و آن شرم بي‌وصف، در صورت تابلوها ديده نمي‌شود. در حقيقت بعد از تحولات اروپا، انسان همه تن شد، به دور از روح مقدس و شرم دروني.18


تصادفي نيست که کت و شلوار مردانة غربي که امروز بر تن خيلي‌ها مي‌بينيم، به اين اندازه چسبيده به تن و به اصطلاح قالب تن است و لباس زنان به حدي تنگ و کوتاه است که همانند لعاب نازکي بر روي جسم‌شان کشيده شده است. اين همان ميل به رخ کشيدن «تن» است، در مقابل «روح».


طراحان و دوزندگان لباس، با بهره‌گيري از گرايش مردم به تنوع‌طلبي و نوجويي و با استفاده از جريان‌هايي چون جنگ، بحران اقتصادي و تحولات فرهنگي و سياسي؛ طرح‌هاي تازه‌اي را ارائه دادند و با استفاده از رسانه‌هاي گروهي چون سينما، تلويزيون، نشريات مد و ... آن را به جهان صادر نمودند و يک سليقة نوين جهاني را در شيوه لباس پوشيدن پديد آوردند و دست به تحول پوشش مردم در سراسر جهان زدند.


اوايل اين قرن، هنگامي که به کتب فرهنگ طبيعي، انساني و جغرافيايي مراجعه مي‌کردي، از تماشاي مردم ماداگاسکار، هندوچين، ژاپن، اسکيموها، قفقاز‌‌ي‌ها و ... دچار حيرت مي‌شدي. مردم دنيا را مي‌شد از زبان، مسکن و لباس آنان تشخيص داد؛ اما از ميانة قرن بيستم، به تدريج فرهنگ مسلط غربي، ويژگي‌هاي سنتي و محلي را محو کرد. امروز ژاپني‌ها، عرب‌ها، هندي‌ها، آفريقايي‌ها و ... لباسي را بر تن مي‌کنند که پارسي‌ها، لندني‌ها و لوکزامبورگي‌ها از آن استفاده مي‌کنند.


بحران هويت و بريدن از گذشتة تاريخي، فرهنگي و سنتي، همواره باعث مي‌شود تا جوانان در جستجوي گمشده‌اي باشند و دغدغه‌هاي پيدا و نهان آن را در پناه بردن به گروه همسالان، رسانه‌ها و چشم دوختن و مدها و چيزهاي عجيب و غريب بجويند و اين تقليد کورکورانه گاهي چنان محسوس و نگران‌کننده مي‌شود که تجلي اين بيت مولانا مي‌گردد:


«خلق را تقليدشان بر باد داد


اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد.»




  • نویسنده: مهيا زاهدين لبّاف

  • ماهنامه پویا


-------------------------------------------------------------------------------------------




  • پي‌نوشت‌ها:




  • 1. ترنويل کاکس، روت؛ تاريخ لباس؛ مترجم: شيرين بزرگمهر؛ تهران: توس، 1327،‌ ص 6





  • 2. کتاب پوشش و عفاف، حريم ريحانه؛ مرکز هماهنگي توسعه و ترويج فعاليت‌هاي قرآني کشور، 1386، ص 20





  • 3. گرافت، مايکل و هيزل،‌ جان؛ فرهنگ اساطير کلاسيک يونان و روم، مترجم: رضا رضايي، تهران: ماهي، 1384، ص 46 – 48





  • 4. احمدي، جواد؛ مستوري؛ مشهد: سخن‌گستر، 1388، ص 61-63





  • 5. جباري‌زاده،‌ طاهره؛ حجاب و عفاف؛ قم: نورالسجاد، 1388، ص 38





  • 6. مهدي آشنايي، علي؛ حجاب در اديان الهي؛ قم: ياقوت، 1378، ص 155





  • 7. تورات، سفر تَثنيه، باب 22، فقره 5، سفر پيدايش، باب 24، فقره 64 و 65





  • 8. جباري‌زاده، طاهره؛ همان، ص 39





  • 9. نحل (16)، 81.





  • 10. اعراف (70)، 26





  • 11. احزاب (33)، 59





  • 12. احمدي، جواد؛ همان، ص 119 – 123





  • 13. ترنويل کاکس؛ روت، همان، ص 100





  • 14. ويل دورانت؛ تاريخ تمدن 7؛ تهران: سهامي، 1367، ج 7، ص 95





  • 15. همان، ج 10، ص 687





  • 16. کتاب پوشش و عفاف؛ همان، ص 16





  • 17. پارسا، طيبه؛ پوشش زن در گستره تاريخ؛ قم: احسن‌الحديث، 1377، ص 47 – 49





  • 18. حداد عادل، غلامعلي؛ فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي؛ تهران: سروش، 1363، ص 29.


- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:16 مهر 1391 - 22:53

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت منتظرپاتوق