آيات يأجوج و مأجوج

(بسم الله الرحمن الرحیم)

خداى بلند مرتبه درباره ذى القرنين مى فرمايد :

« سپس بار ديگر از اسبابى كه ( در اختيار داشت ) بهره گرفت ، تا به خاستگاه خورشيد رسيد . ( در آنجا ) خورشيد را ديد كه بر جمعيتى طلوع مى كند كه در برابر (تابش ) آفتاب ، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم ( و هيچ گونه سايبانى نداشتند ) . آرى چنين بود ( كار ذو القرنين ) و ما به خوبى از امكاناتى كه نزد او بود ، آگاه بوديم . باز از اسباب مهمى ( كه در اختيار داشت ) استفاده كرد .

آيات يأجوج و مأجوج


( همچنان به راه خود ادامه داد ) تا به ميان دو كوه رسيد ، و در كنار آن دو كوه ، قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمى فهميدند ( و زبانشان مخصوص خودشان بود) . آن گروه به او گفتند : اى ذو القرنين ! يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مى كنند . آيا ممكن است هزينه اى براى تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى ؟ گفت : آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده ، ( از پيشنهاد شما ) بهتر است . مرا با نيرويى يارى دهيد تا ميان شما و آنها سد محكمى قرار دهم . قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد ( و آنها را روى هم بچينيد ) تا وقتى كه كاملا ميان دو كوه را پوشاند ، گفت : ( در اطراف آن آتش بيفروزيد و ) در آن بدميد . ( دميدند ) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كردند ، گفت : مس مذاب برايم بياوريد تا روى آن بريزم .

( سرانجام چنان سد نيرومندى ساخت ) كه آنها ( يأجوج و مأجوج ) قادر نبودند از آن بالا روند و نمى توانستند نقبى در آن ايجاد كنند . آن گاه گفت : اين از رحمت پروردگارم است. اما هنگامى كه وعده پروردگار فرا رسد، آن را در هم مى كوبد و وعده او حق است. در آن روز ( كه جهان پايان مى گيرد ) آنان را چنان رها مى كنيم كه درهم موج مى زنند و در صور ( شيپور ) دميده مى شود . در آن روز جهنم را بر كافران عرضه مى داريم » .(1)

معنى آيات اين است كه ذو القرنين ـ كه خداوند او را براى وظيفه اى جهانى برانگيخت ـ با ابزارش به طرف محل طلوع خورشيد رفت . به قومى رسيد كه تابش سوزنده خورشيد را تحمل مى كردند كه شايد يأجوج و مأجوج بودند ; و كارى براى آنها انجام نداد .

آن گاه با اسبابش به منطقه بين دو كوه رسيد و قومى را ديد كه از هجوم يأجوج و مأجوج، شكايت داشتند . وى براى حمايت از آنها ، سدى ساخت كه به نام خودش (سد ذو القرنين ) شناخته مى شود . يأجوج نتوانست نقبى در آن سد ايجاد كند يا از آن بالا روَد و آن قوم در امان ماندند . ذو القرنين خبر داد كه اين سدّ براى آن قوم رحمت است و تا نزديك روز قيامت باقى خواهد ماند اما خداوند در آغاز قيامت آن را درهم مى كوبد .

خداوند درباره بعثت پيامبران مى فرمايد :

« ( پيامبران بزرگ و پيروانشان ) همه امت واحدى بودند ( و پيرو يك هدف ) ومن پروردگار شمايم ، پس مرا پرستش كنيد . ( گروهى از پيروان ناآگاه آنها ) كار خود را به تفرقه ميان خود كشاندند ( ولى سرانجام ) همگى به سوى ما باز مى گردند . هر كسى چيزى از اعمال شايسته به جا آورد ، در حالى كه ايمان داشته باشد ، كوشش او ناسپاس نخواهد شد و ما تمام اعمال او را ( براى پاداش ) مى نويسيم . حرام است بر شهرها و آبادى هايى كه ( بر اثر گناه ) نابودشان كرديم ( كه به دنيا بازگردند ) آنها هرگز باز نخواهند گشت تا آن زمان كه راه يأجوج و مأجوج گشوده شود و آنها از هر محل مرتفعى به سرعت عبور كنند . وعده حق قيامت نزديك مى شود . در آن هنگام چشم هاى كافران از وحشت از حركت باز مى ماند ( و مى گويند ) اى واى بر ما كه از اين جريان در غفلت بوديم ، بلكه ما ستمكار بوديم )(2)

معنى : خدا پيامبران را فرستاد و به مردم دستور داد از هدايت شان پيروى كنند و امت واحدى باشند اما آنها نزاع و اختلاف كرده و به راه گناه و تفرقه را در پيش گرفتند . آنها نزد خدا بازگشته و مجازات خواهند شد
سپس خداوند از آبادى هايى كه به سبب ستم شان هلاك شدند ، سخن مى گويد يعنى تمدن هاى ستم پيشه و مى فرمايد كه بازگشت به دنيا در زمان رجعت بر آنان حرام است .
مفسران در معناى رجوع ( بازگشت ) حرام متحير مانده اند . برخى گفته اند : به اين معناست كه نمى توانند به دنيا بازگردند و تلاش كنند تا پاداش بگيرند و كردارى انجام دهند كه در نامه عملشان نوشته و پذيرفته شود . ( تفسير الميزان 12/325) اما اين تفسير شامل تمام كسانى است كه مى ميرند ومعنا ندارد كه مخصوص هلاكت شوندگان با عذاب باشد.
همچنين بيشتر مفسران مى گويند كه بازگشت به زندگى دنيا براى آنان حرام و ناممكن است . اين هم عام است و براى هلاك شدگان و سايرين يكى است .
تفسير درست را اهل بيت(عليهم السلام) فرموده اند كه بازگشت هلاك شوندگان با عذاب ، در زمان رجعت ناممكن است نه اين كه آيه مربوط به قيامت باشد .
در تفسير قمى 2/75 به سند صحيح از امام صادق و امام باقر(عليهما السلام) نقل شده است :
« هر آبادى را كه خداوند اهالى اش را با عذاب هلاك كند ، در زمان رجعت بازگشت ندارند » .
قمى مى گويد : اين آيه از بزرگ ترين دلايل رجعت است ، چرا كه هيچ مسلمانى منكر اين نيست كه همه مردم در قيامت زنده مى شوند ، چه هلاك شدگان و چه ديگران .
آيه بعد از سرنوشت دنيا سخن مى گويد كه يأجوج و مأجوج راهشان را مى گشايند و در زمين پراكنده مى شوند . آن زمان ، نزديك قيامتى است كه خدا وعده داده است . و آيه در مورد اينكه يأجوج از طرف سد مى آيند يا از جاى ديگر، يا اين كه وارد جنگ با كسى مى شوند يا نه ، چيزى نمى گويد .
در اين جا نكاتى وجود دارد :
1. شايد يأجوج و مأجوج در جاى ديگرى غير از كره زمين باشند كه آيه به آن اشاره دارد : « ثم أتبع سبباً حتى إذا بلغ مطلع الشمس . . . » و شايد اين اسباب و ابزار ، وسايل فضايى باشند و خاستگاه خورشيد كه ذو القرنين بدانجا رسيده ، در غير كره خاكى باشد!
2 ـ روايت شده كه يأجوج از بنى آدم(عليه السلام) نيستند . در كافى 8/220 به نقل از على(عليه السلام)آمده است : « بنى آدم از هفتاد جنسند . مردم آدميزاد هستند ، به جز يأجوج و مأجوج » .
در اين باره « كعب الاحبار » فضولى كرده و مى گويد : آنان جدا از آدميزاد هستند ، چرا كه روزى حضرت آدم محتلم شد و نطفه اش بر خاك ريخته شد ، خدا از آن منى و خاك ، يأجوج و مأجوج را آفريد . و اينان از جهت پدر ـ نه مادر ـ به ما آدميان متصل اند ! شرح مسلم 3/98 ، فتح البارى 13/94 ، بحار 6/298 .
3 ـ اهل بيت(عليهم السلام) هيچ جنگى ميان مسلمانان يا ديگران با يأجوج و مأجوج را روايت نكرده اند ، اما منابع سُنى ها پر از جنگ هاى خيالى مسلمانان با آنهاست كه به رهبرى عيسى بن مريم(عليه السلام) انجام مى پذيرد كه خواهيد خواند .
4 ـ امير مؤمنان(عليه السلام) ، مغول و جنگ آنها با امت را توصيف كرده ، ولى آنها را به يأجوج يا قيامت ، ربط نمى دهد ، اما منابع پيروان دربار و خلافت ، مغولان را يأجوج مى دانند در حالى كه اكنون مغول ها نابود شده و از بين رفته اند ولى هنوز قيامت بر پانشده است ، از اين رو دروغ بودن چنين پندارى ثابت است .
در مسند احمد 5/271 آمده است كه رسول خدا در حالى كه انگشتش را به سبب نيش عقرب بسته بود ، خطبه خواند و فرمود : « شما مى گوييد كه ديگر دشمنى باقى نمانده است ، اما بدانيد كه پيوسته در جنگ با خصم خواهيد بود تا يأجوج و مأجوج بيايند . صورت آنها پهن و صاف ، چشمانشان ريز است و مو زرد هستند ، به سرعت از هر پشته و بلندى مى آيند و گويا صورت هايشان مانند سِپَر كوبيده و صاف شده است !
مانند حديث در اين منابع زير هست : الفائق 2/248 و از همين مصدر در « فتن » ابن كثير 2/183 و تفسير وى 3/205 ، مجمع الزوائد 8/6 از طبرانى ، در المنثور 4/326 و . . .
5 ـ از پيروان خلافت شده كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) خبر داده است كه هلاكت عرب نزديك است و يأجوج در كمتر از يك قرن خروج مى كنند اما اهل بيت(عليهم السلام) در اين باره مطلبى روايت نكرده اند .
در صحيح بخارى 8/88 آمده است : پيامبر در حالى كه صورتش برافروخته و سرخ شده بود ، از خواب برخاست و فرمود : لا إله إلا الله ، واى بر عرب از شرى كه نزديك است ، سد يأجوج و مأجوج بدين اندازه باز شد ! ]پيغمبر انگشتانش را به نشانه سوراخ شدن سد حلقه كرد ; به مرور شكاف آن بزرگ تر مى شود تا اين كه تمام آن خراب شود كه آن زمان يأجوج به عرب ها حمله مى كنند ، چون ديگر مانعى سر راه آنها نيست . [
« سفيان » ( راوى حديث ) زمان حمله را نود يا صد سال بعد را مى داند . از پيامبر پرسيدند : آيا در حالى كه بين ما افراد صالحى هست ، هلاك مى شويم ؟! فرمود : اگر پليدى و زشتى زياد شود ، آرى !

  • 1-كهف/89 ـ 100 .
  • 2ـ انبيا/92 - 97 .
  • وعده صادق

- لینک کوتاه این مطلب

تاریخ انتشار:29 فروردین 1392 - 11:02

نظر شما...
ورود به نسخه موبایل سایت عــــهــــد